روایت جواد کاموربخشایش از ماجرای یک مدافع خرمشهر

13 گلوله دشمن، حریف او نشد


فاطمه شهدوست
خبرنگار
«جای امن گلوله‌ها» از نشر سوره مهر خاطرات خواندنی یکی از اهالی خرمشهر است که در دفاع 34 روزه خرمشهر حضور داشت و تا پای جان از شهرش دفاع کرد. این کتاب خاطرات «عبدالرضا آلبوغبیش» است که سرباز عراقی 13 گلوله روی تن او خالی می‌کند اما شاید معجزه‌ای او را زنده نگه می‌دارد تا امروز از روزهای سخت مقاومت بگوید و تنها شاهد و راوی شهادت دلخراش شیخ شریف، روحانی مشهور خرمشهری، توسط عراقی‌ها باشد. «جواد کاموربخشایش» ابتدا کتاب «شیخ شریف» را می‌نویسد و به‌دنبال آلبوغبیش به‌عنوان شاهد این جنایت رژیم بعث عراق می‌گردد.  بعد در کتاب «جای امن گلوله‌ها» سراغ خاطرات خود او می‌رود. آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌و‌گوی «ایران» با جواد کاموربخشایش است. او معتقد است ما تاریخ شفاهی جنگ را باید بیشتر بخوانیم تا فراموش نکنیم جنگی را که سال‌های نه چندان دور رخ‌داده است.

چطور با راوی و سوژه این کتاب آشنا شدید؟
معمولاً نویسنده‌ها برای یافتن سوژه‌های مورد علاقه روشی خوشه‌ای دارند؛ به این معنا که از دل سوژه‌ای به موضوع دیگری برای نوشتن می‌رسند. در جریان تحقیقاتم برای نوشتن «شیخ شریف» که اولین روحانی شهید دفاع مقدس است، متوجه زنده بودن تنها شاهد و ناظر شهادت شیخ شریف شدم. پیدا کردن ایشان برای بازگشایی گره این بخش از زندگی شیخ شریف زمان زیادی برد اما وقتی به شاهد رسیدم، دیدم سوای از روایتش از آنچه بر این روحانی گذشته است، خود او هم دنیایی حرف دارد و سوژه تأثیرگذاری می‌تواند باشد. همچنان که خلأهای روایت در کتاب شیخ شریف را با خاطرات ایشان پر می‌کردم، طرح نوشتن کتابی درباره خودشان را هم در ذهن ‌پروراندم. ابتدا قبول نمی‌کردند اما پس از مدتی طولانی بالاخره پیشنهاد مرا برای مصاحبه پذیرفتند.

به نظرم وقتی می‌توان به این روش عمل کرد که تحقیقات خوب و مفصلی برای هر سوژه انجام شود، درست است؟
بله همین‌طور است. نویسنده‌هایی که در حوزه خاطره‌نگاری کار می‌کنند این شانس را دارند که همیشه سوژه خوبی برای نوشتن داشته باشند. با این پیش‌فرض که به سوژه در دست نگارش عمیق نگاه کنند تا در فراز و فرودهای زندگی راوی متوجه موضوعات جدید ‌شوند که ارزش توجه بیشتر را دارد.

چرا شیخ شریف آنقدر اهمیت دارد که شاهد او در وقت شهادت را یافتید؟
او سنگ صبور مدافعان خرمشهر بود، در روزهای مقاومت 34 روزه همه تلاشش را کرد تا از نظر معنوی به آنها، باتوجه به احادیث و روایات، روحیه بدهد... از نظر مادی هم برایشان غذا تأمین کند. آنقدر فعالیت او پررنگ بود که حتی اسمش به گوش عراقی‌ها خورده بود و گمان می‌کردند او با ارتشی در مقابلشان مقاومت می‌کند. در اغلب کتاب‌های مربوط به خرمشهر اسمی از او آمده و می‌خوانیم که راوی شیخ را دیده که فرغون به دست درحال حمل چند پیکر شهید برای غسل و کفن و دفن است. توجه کنید آن زمان آنقدر همه‌چیز یکباره بوده است که به لحاظ تاریخ‌نگاری و جامعه‌شناسی هنوز جا نیفتاده بود شهید نیاز به غسل و کفن ندارد. جنگ در آن روزها هنوز به حالت کلاسیک درنیامده و مدافعان شهر روزها می‌جنگیدند و شب‌ها در مسجد جامع استراحت می‌کردند؛ جنگ به معنای واقعی تعریف نشده بود و صبح می‌دیدند عراقی‌ها خیابان‌هایی را گرفتند. در این شرایط یکی از نیروهای مهم در برابر عراقی‌ها همین شیخ شریف بود و شهادتش نقطه عطفی در تاریخ دفاع خرمشهر است. به یاد ندارم در تاریخ جنگ جایی مشابه شهادت شیخ را خوانده باشم؛ عوامل بعثی کاسه سر شیخ شریف را با سرنیزه جدا می‌کنند و مغزش بیرون می‌زند. تا لحظه مرگ هم شهادتین می‌گوید و عراقی‌ها را ارشاد می‌کند که کار شما تجاوز است... و آلبوغبیش شاهد همه این لحظات بوده است.

کدام بخش از روایت «جای امن گلوله‌ها» بیشتر شما را تحت تأثیر قرار داد؟
همسر راوی در بیمارستان پرستار است و درحالی که منتظر برگشت همسرش است او را در بیمارستان می‌بیند؛ لحظه روبه‌رو شدن او با همسر از نقاط عطف کتاب است؛ لحظاتی متأثرکننده در زمان جنگ که کم نبودند.

وقتی مدتی از چاپ کتابی با این دست محتوا می‌گذرد، مفاهیم و احساسی در ذهن نویسنده ته‌نشین می‌شود، کمی از این بخش ماجرا بگویید.
نکته مهم درباره این کتاب داستان مردمی است که باور به دفاع دارند، بدون اینکه جنگ را بلد باشند، دفاع می‌کنند و این دفاع تا ریخته شدن خون ادامه دارد. آنها می‌توانند شهر را رها کنند و بروند اما نمی‌روند چون باور به دفاع از سرزمین دارند و با دست خالی 34 روز مقاومت می‌کنند. این مقاومت شوخی نیست چون بحث درباره مقاومت مدافعانی است که الفبای جنگ را هم نمی‌دانند و می‌خواهند در برابر یک ارتش مجهز و آماده مقابله کنند. این موارد وجوه انسانی زیادی به جنگ می‌بخشد. وجوه انسانی بسیار زیادی در این دفاع وجود دارد که مظلومیت، مقاومت و ایثار سه وجه پررنگ آن است که در این صحنه‌ها می‌بینیم. مقاومت‌ مردم اثرگذار بود برای اینکه پشت جبهه، مسئولان برای شهرهای دیگر نقشه‌های بهتری داشته باشند. رزمنده‌ها نماد و اسطوره‌اند و الگوهایی که هرکدام قابلیت تبدیل شدن سوژه‌ای برای یک داستان یا فیلم را دارند.

برش

افراد زیادی در مقاومت 34 روزه خرمشهر بوده‌اند، چه چیزی آلبوغبیش را متفاوت از بقیه کرد که شما «جای امن گلوله‌ها» را نوشتید؟
روایت‌های زیادی از کسانی که در مقاومت خرمشهر ایفای نقش داشتند، چاپ شده است که برترین آنها کتاب «دا» است. هرکدام هم در جایگاه خود مؤثرند و بسته به نوع تأثیر راوی در جریان جنگ مخاطب کتاب را انتخاب می‌کند، اگرنه تمام خاطرات هرکسی که در دوران 34 روزه خرمشهر فعال بوده ارزشمند است و در تلاش برای روشن کردن نقطه پنهانی از تاریخ آن روزها و این از منظر تاریخ‌نگاری ارزش زیادی دارد، البته در بین رخدادهای متفاوت روزهای پرفراز و نشیب، خاطرات برخی‌ها متفاوت‌تر و جذاب‌ترند. نوشتن خاطرات راوی این کتاب به دو دلیل اهمیت دارد؛ اول اینکه ایشان تنها ناظر و شاهد شهادت شیخ شریف است و دوم خود آلبوغبیش هم نماد مظلومیت یک رزمنده بی‌دفاع در برابر ارتشی مجهز و متجاوز بود. او دست خالی می‌جنگد و کنار شیخ شریف شکنجه می‌شود و با اینکه خطری نداشته اما سرباز عراقی 13 گلوله به تن ایشان شلیک می‌کند و زیر رگبار می‌گیرد. اگر ایشان از دنیا می‌رفت کسی نبود روایت کند که چه بر شیخ شریف می‌گذرد و چگونه کاسه سر او جدا می‌شود. برای این ظلم سند موجود است و وقتی بعد از چند ساعت رزمنده‌ها کوچه را از دست عراقی‌ها می‌گیرند، متوجه زنده بودن آلبوغبیش می‌شوند، او را به بیمارستان و شیخ را به سردخانه شهر می‌برند. در سردخانه کسی از قضا درحال عکاسی بوده و از شیخ عکس می‌گیرد، اما نحوه شهادت را تنها آلبوغبیش دیده بود.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7864/27/605143/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها