مروری بر نمایش «نادیا» به کارگردانی غزاله مهربان یکتا
ناامیدی بزرگ در امیدی کوچک
بهنام دارابی
منتقد
بعید میدانم نادیا نمایشی باشد که حتی خجستهترین تماشاگر را هم خرسند به بیرون سالن بفرستد. نمایشنامه برگرفته از رمان نادیای آندره برتون است و روایتگر داستان برتون است با دختری در پاریس. لازم به توضیح نیست که برتون از سردمداران جنبش سورئالیسم بوده و نادیا دومین اثر اوست که رنگ و بویی سورئال در تاروپود خود دارد. احتمال میرود شخصیت زن داستان یک زن روانی واقعی بوده که برتون مدتی را با او حشر و نشر داشته و نهایت ارتباطشان منتهی به نگارش رمان نادیا شده است. به هرحال خواندن این رمان از اوجب واجبات است ولی همانطور که گفتم بعید میدانم تماشای اقتباس نمایشی آن چندان دلچسب باشد.
ساختار نمایش یک ساختار کلاژگونه است. مخلوطی از تصاویر روی پرده، تکه پارههای عاشقانه، موسیقی و قطعات کوتاه نمایشی که از زمان و ساختمان یک پیرنگ پیروی نمیکنند. اجازه بدهید همین جا یک آسیب شناسی داشته باشیم از بلایی که بر سر تئاتر نازل شده و عمده آثار را در خود بلعیده است: کلاژ. کلاژ یک هنر قرن بیستمی است که از کوبیستها آغاز شد و به دادائیستها و سورئالیستها ختم شد. طبیعی است که پس از گذر سالها تغییرات و تنوعات زیادی را از سر گذرانده باشد اما یک اصل اساسی دارد که تک تک اجزا علاوه بر معنای مستقل خود، در تمامیتشان یک معنای واحد را بسازند یا حتی اگر از ساخت معنا فراریاند باز هم در سپهر نشانگانیشان یک همنشینی معنادار را بسازند. بنابراین کلاژ در عین زمختی، هنری ظریف و حساس است. چشمهایی فهیم میخواهد تا بداند کدام عناصر جفت یکدیگرند و اگر نه کلاژ تفاوت چندانی با اهمالکاری ندارد. آنچه بهعنوان آسیب از آن یاد کردم هم همین است که کلاژکاری در تئاتر بیشتر به مثابه کنار هم گذاشتن آنچه کارگردان میخواهد، شده است بیتوجه به معناهای احتمالی که تولید میشود. بنا نیست موزه حیات وحش از حیوانات منقرض شده درست کنیم که نادرترین تصاویر را کنار هم بچینیم یا حتی قرار هم نیست تصاویر تکه پاره ذهن کارگردان بیهیچ خط ربطی مانند تکههای لگو روی هم چیده شوند. حتی بیمنطقی سورئالیسم هم منطقی دارد که برای مؤلف منشأیی و برای مخاطب توصیفی دارد.
پس لازم است ظرافت بیشتری در چسباندن تکهها خرج شود. همان چیزی که نمایش نادیا از آن محروم است؛ دریغ از ظرافت، دریغ از زیبایی. به نظر میرسد کارگردان مدهوش عاشقانه اثر شده است و تمام تلاشش را کرده تا از لابلای خطوط رمان معناهایی متراکم از عشق را -که جایی در محدودیت نمایش ندارند- بیرون بکشد و با تبله (طبله) کاری کنار یکدیگر بچسباند. پرشهای زمانی در روایت داستان، سکوتهای بیدلیل، کوتاهی صحنهها و الکن ماندنشان، بازیهای بسیار مبتدیانه و سطحی در حد واگویی دیالوگها از مهمترین عواملی است که تماشاگر را ناامید خواهد کرد.
واضحاً به موضع همیشگی خودم بازمیگردم که تئاتر چگونه برای مخاطبش کار میکند و سعی میکنم بهدنبال پاسخ، حکمی صادر نکنم اما سؤال را اینطور تغییر میدهم که یک نمایش عاشقانه معناگریز با نقاط ضعفی نه چندان کم چه جایگاهی را در کلیت تئاتر یا در ذهن تماشاگر به خود اختصاص میدهد؟ منظور سخن این نیست که الزاماً تئاترهایی پرمعنا یا با درونمایههای اجتماعی و سیاسی نیاز داریم اما اطمینان دارم به تئاترهایی که درکی از فراواقعیت و عاشقانگی ندارند و حتی توانایی سرگرم کردن تماشاگر را هم ندارند احتیاجی نداریم. پس بیصدور حکم هم آنها محکومند و بهتر است از گامی عقبتر دوباره به تئاتر و فضیلت و رسالت آن نگاه کنند.
منتقد
بعید میدانم نادیا نمایشی باشد که حتی خجستهترین تماشاگر را هم خرسند به بیرون سالن بفرستد. نمایشنامه برگرفته از رمان نادیای آندره برتون است و روایتگر داستان برتون است با دختری در پاریس. لازم به توضیح نیست که برتون از سردمداران جنبش سورئالیسم بوده و نادیا دومین اثر اوست که رنگ و بویی سورئال در تاروپود خود دارد. احتمال میرود شخصیت زن داستان یک زن روانی واقعی بوده که برتون مدتی را با او حشر و نشر داشته و نهایت ارتباطشان منتهی به نگارش رمان نادیا شده است. به هرحال خواندن این رمان از اوجب واجبات است ولی همانطور که گفتم بعید میدانم تماشای اقتباس نمایشی آن چندان دلچسب باشد.
ساختار نمایش یک ساختار کلاژگونه است. مخلوطی از تصاویر روی پرده، تکه پارههای عاشقانه، موسیقی و قطعات کوتاه نمایشی که از زمان و ساختمان یک پیرنگ پیروی نمیکنند. اجازه بدهید همین جا یک آسیب شناسی داشته باشیم از بلایی که بر سر تئاتر نازل شده و عمده آثار را در خود بلعیده است: کلاژ. کلاژ یک هنر قرن بیستمی است که از کوبیستها آغاز شد و به دادائیستها و سورئالیستها ختم شد. طبیعی است که پس از گذر سالها تغییرات و تنوعات زیادی را از سر گذرانده باشد اما یک اصل اساسی دارد که تک تک اجزا علاوه بر معنای مستقل خود، در تمامیتشان یک معنای واحد را بسازند یا حتی اگر از ساخت معنا فراریاند باز هم در سپهر نشانگانیشان یک همنشینی معنادار را بسازند. بنابراین کلاژ در عین زمختی، هنری ظریف و حساس است. چشمهایی فهیم میخواهد تا بداند کدام عناصر جفت یکدیگرند و اگر نه کلاژ تفاوت چندانی با اهمالکاری ندارد. آنچه بهعنوان آسیب از آن یاد کردم هم همین است که کلاژکاری در تئاتر بیشتر به مثابه کنار هم گذاشتن آنچه کارگردان میخواهد، شده است بیتوجه به معناهای احتمالی که تولید میشود. بنا نیست موزه حیات وحش از حیوانات منقرض شده درست کنیم که نادرترین تصاویر را کنار هم بچینیم یا حتی قرار هم نیست تصاویر تکه پاره ذهن کارگردان بیهیچ خط ربطی مانند تکههای لگو روی هم چیده شوند. حتی بیمنطقی سورئالیسم هم منطقی دارد که برای مؤلف منشأیی و برای مخاطب توصیفی دارد.
پس لازم است ظرافت بیشتری در چسباندن تکهها خرج شود. همان چیزی که نمایش نادیا از آن محروم است؛ دریغ از ظرافت، دریغ از زیبایی. به نظر میرسد کارگردان مدهوش عاشقانه اثر شده است و تمام تلاشش را کرده تا از لابلای خطوط رمان معناهایی متراکم از عشق را -که جایی در محدودیت نمایش ندارند- بیرون بکشد و با تبله (طبله) کاری کنار یکدیگر بچسباند. پرشهای زمانی در روایت داستان، سکوتهای بیدلیل، کوتاهی صحنهها و الکن ماندنشان، بازیهای بسیار مبتدیانه و سطحی در حد واگویی دیالوگها از مهمترین عواملی است که تماشاگر را ناامید خواهد کرد.
واضحاً به موضع همیشگی خودم بازمیگردم که تئاتر چگونه برای مخاطبش کار میکند و سعی میکنم بهدنبال پاسخ، حکمی صادر نکنم اما سؤال را اینطور تغییر میدهم که یک نمایش عاشقانه معناگریز با نقاط ضعفی نه چندان کم چه جایگاهی را در کلیت تئاتر یا در ذهن تماشاگر به خود اختصاص میدهد؟ منظور سخن این نیست که الزاماً تئاترهایی پرمعنا یا با درونمایههای اجتماعی و سیاسی نیاز داریم اما اطمینان دارم به تئاترهایی که درکی از فراواقعیت و عاشقانگی ندارند و حتی توانایی سرگرم کردن تماشاگر را هم ندارند احتیاجی نداریم. پس بیصدور حکم هم آنها محکومند و بهتر است از گامی عقبتر دوباره به تئاتر و فضیلت و رسالت آن نگاه کنند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه