تحلیل شیوههای ادراکسازی ضد انقلاب از رویدادهای اجتماعی چگونه است؟
رسانههای معاند و بازتولید گفتمان خشونت
امیر فرشباف
پژوهشگر رسانه
خشونت اجتماعی برای جریان ضدانقلاب دو جنبه دارد؛ جنبه آلی و جنبه غایی. به تعبیر دیگر، تولید، توسعه و تعمیق خشونت اجتماعی برای جریان معاند با انقلاب اسلامی، یا از حیث ابزاری معنا مییابد و یا از حیث هدفبودگی و غایی؛ بدین توضیح که گاهی رسانههای منتسب به این جریان از ایجاد و گسترش خشونت اجتماعی بهمثابه ابزاری برای بر هم زدن نظم موجود استفاده میکنند و گاهی همین پدیده برای ایشان بهمثابه هدفی تلقی میشود که از طریق ابزارهای دیگری که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد، پیگیری میشود. البته نیاز به توضیح ندارد که این دو جنبه نهتنها به هیچ وجه غیرقابل جمع نیستند؛ بلکه اساساً باید آن دو را در نسبتی که با یکدیگر دارند ملاحظه و تحلیل کرد. به بیان دیگر، خشونت اجتماعی هدفی میانی است که نسبت به هدف یا اهداف بعدی برای جریان معاند بهمثابه ابزار تلقی میشود که در ادامه به تحلیل این دو وجه و محملهای بازنمایی و تصویرسازی رسانهای این جریان برای بازتولید گفتمان خشونت اجتماعی پرداخته خواهد شد. پیش از آن لازم به یادآوری است که مفروض بنیادی این نوشتار، این اصل است که این جریان، خشونت و پرخاش اجتماعی را به یک گفتمان تبدیل کرده و یا لااقل درصدد آن است و مؤیداتی نیز در این خصوص برای آن موجود است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
خشونت اجتماعی بهمثابه هدف
کارکرد غایی خشونت اجتماعی را در تولید محتوای رسانههای معاند بهوضوح میتوان تشخیص داد و محملهای عینی متعددی برای آن میتوان برشمرد. ایجاد یأس اجتماعی که از طریق بازنمایی گزارههایی مانند «ناکارآمدی حکومت و دولت» و نمایش تصویر استبدادی و ضدمردمی از حاکمیت، صورت میگیرد، مورد مهمی است که قابلیت ایجاد خشم اجتماعی در بلندمدت را دارد. تضعیف مؤلفههای صمیمیت، دوستی و محبت در سطوح مختلف خانوادگی و اجتماعی، مورد دیگری است که در دستور کار این رسانهها قرار دارد و نمونه این مورد را در زایل کردن عوامل پیوندساز میان اعضای خانواده و جامعه میتوان دید. همچنین پمپاژ مکرر تصویر تباهی و فساد گسترده حاکمیتی در کنار تطهیر مفاسد رژیم سابق، مؤلفه مهم و راهبردی دیگری است که قدرت ایجاد خشونت و ناآرامی در کوتاهمدت را هم دارد. تحریک و فعالسازی گسلهای قومیتی و دامن زدن به آتش فرقهگرایی و موجسواری روی عواطف ملی نیز مانند مورد پیشین میتواند زمینههای بروز ناآرامی و رفتار خشن اجتماعی و سیاسی در کوتاهمدت را فراهم کند. مواردی مانند بازتاب کمآبی خوزستان و نمایش تصویر یک زن در حال نوشیدن آب از کف زمین، القای کاذب زخمی شدن گوهر عشقی بر اثر حمله افراد ناشناس، نمایش صورت زخمی محمد نوریزاد پس از مرخصی از زندان و یا تصویرپردازی پیرامون فوت بکتاش آبتین و شاهین ناصری و نوید افکاری و دهها مورد مشابه دیگر که کذب آنها آشکار شده است، مصادیق و محملهای عینی رسانههای جریان معاند هستند.
اما عملیات روانی برای ایجاد و توسعه خشونت اجتماعی فقط با بازنمود اخبار سیاسی و دامن زدن به شکافهای قومیتی و طایفهای صورت نمیگیرد. خشونت اجتماعی و ناآرامی سیاسی امری است که توسط جریان ضدانقلاب در بسترهای منطقی و اخلاقی هم صورت میگیرد. موجهنمایی آشوب و فراهم کردن صورتبندی استدلالهای اخلاقی برای آن، درکنار آموزش نافرمانی مدنی و شیوههای درگیری با نیروهای امنیتی و آموزش خانوادههای بازداشتشدگان و تحریک ایشان به قانونستیزی از مواردی هستند که مصادیق متعددی برای هر یک میتوان برشمرد که مجال بازخوانی تفصیلی آنها در اینجا وجود ندارد. راهاندازی و یا تبلیغ کمپینهایی مانند «منو فارسی» و یا صدور فراخوان برای آوازخواندن در اماکن تاریخی در نوروز که در فضای رسمی و غیررسمی رسانههای معاند انجام گرفتند، مواردی هستند که ابزار نرم بازتولید خشونت اجتماعی و ناآرامی را نمایندگی میکنند.
خشونت اجتماعی بهمثابه ابزار
تکوین، توسعه و تعمیق خشونت اجتماعی بهمثابه وسیلهای است که غایت دیگری را دنبال میکند و آن فروپاشی نظم اجتماعی و سیاسی است؛ از این حیث خشونت اجتماعی ابزاری راهبردی و حیثیتی برای ضدانقلاب و اتباع داخلی آنها است که در ضمن اشکال و محملهای دیگر، عملیاتی میشود. اگر بخواهیم ترتیب اهداف عملیات روانی جریان معاند در این خصوص را ذکر کنیم، باید بگوییم که این جریان از طریق بازنمود رخدادها و اخبار و تصویرپردازی مغرضانه سعی دارد ناآرامی و خشونت اجتماعی و سیاسی را ایجاد و گسترش دهد و در گام دوم، این خشونت را به ابزاری برای براندازی و انهدام نظم اجتماعی و سیاسی موجود تبدیل کند که یک هدف نهایی است. تحلیل و بازخوانی شیوههای ادراکسازی و تصویرپردازی ضدانقلاب در ایجاد این فضا میتواند در تبیین این بحث مؤثر باشد. در حقیقت، بازتولید گفتمان خشم و آشوب در سطح وسیع، یکی از راههای میانبر برای این فروپاشی است که از طریق عاملیت غیرمستقیم و یا حتی فاعلیت مستقیم برای ایجاد تجمع اعتراضی صورت میگیرد و رسانههای جریان معاند این کار را عمدتاً ذیل دو راهبرد انجام میدهند؛ آنان یا مترصد فرصتی برای برگزاری تجمعات اعتراضی هستند تا از طریق ادراکسازی رسانهای و تبدیل عملیات روانی به عملیات میدانی و به بیان دیگر، تبدیل فضای اجتماعی به فضای سیاسی و امنیتی، دامنه بحران را گسترش دهند و یا در حالت دوم، خود به نحو فعالانه زمینه ایجاد ناآرامی و آشوب را فراهم میکنند و روشن است که این دو راهبرد نیز نهتنها دو صورت متعارض و متناقض و غیرقابل جمع نیستند؛ بلکه به طور همزمان و هماهنگ هم قابلیت عملیاتی شدن دارند. سوار شدن رسانههای معاند روی موج آشوب بنزینی آبان ۹۸ را بهعنوان نمونهای برای راهبرد نخست و عملیات روانی کانالی با عنوان «شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان» در تلگرام در جهت ایجاد ناآرامی و تبدیل فضای مطالبات صنفی معلمان به فضایی سیاسی و امنیتی نمونهای برای راهبرد دوم یعنی عاملیت و فاعلیت مستقیم در ایجاد آشوب است.
در مقابله با چنین حجم آتشی که رسانههای ضدانقلاب روی ادراک مخاطب فارسیزبان میریزند، بایسته است رسانهها از یکسو، به نحو پدافندی برای حفظ و تقویت مرجعیت خبری و رسانهای در داخل کشور تلاش کنند و از سوی دیگر و به نحو آفندی به افشای ماهیت، برنامهها، اهداف و ابزارهای رسانههای ایرانستیز بپردازند. همچنین رویکرد امیدبخشی و سعی در انتقال اخباری که یأس اجتماعی را به امید ملی و عمومی تبدیل میکند، میتواند در خنثیسازی زهر القائات ضدانقلاب مؤثر باشد. این کار لازم است در کنار اتخاذ رهیافتی انتقادی و خلاقانه و پرهیز از کلیشههای مسلط و رایج و خودداری از محافظهکاری بیجا درعین حفظ حریمهای اخلاقی صورت بگیرد.
پژوهشگر رسانه
خشونت اجتماعی برای جریان ضدانقلاب دو جنبه دارد؛ جنبه آلی و جنبه غایی. به تعبیر دیگر، تولید، توسعه و تعمیق خشونت اجتماعی برای جریان معاند با انقلاب اسلامی، یا از حیث ابزاری معنا مییابد و یا از حیث هدفبودگی و غایی؛ بدین توضیح که گاهی رسانههای منتسب به این جریان از ایجاد و گسترش خشونت اجتماعی بهمثابه ابزاری برای بر هم زدن نظم موجود استفاده میکنند و گاهی همین پدیده برای ایشان بهمثابه هدفی تلقی میشود که از طریق ابزارهای دیگری که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد، پیگیری میشود. البته نیاز به توضیح ندارد که این دو جنبه نهتنها به هیچ وجه غیرقابل جمع نیستند؛ بلکه اساساً باید آن دو را در نسبتی که با یکدیگر دارند ملاحظه و تحلیل کرد. به بیان دیگر، خشونت اجتماعی هدفی میانی است که نسبت به هدف یا اهداف بعدی برای جریان معاند بهمثابه ابزار تلقی میشود که در ادامه به تحلیل این دو وجه و محملهای بازنمایی و تصویرسازی رسانهای این جریان برای بازتولید گفتمان خشونت اجتماعی پرداخته خواهد شد. پیش از آن لازم به یادآوری است که مفروض بنیادی این نوشتار، این اصل است که این جریان، خشونت و پرخاش اجتماعی را به یک گفتمان تبدیل کرده و یا لااقل درصدد آن است و مؤیداتی نیز در این خصوص برای آن موجود است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
خشونت اجتماعی بهمثابه هدف
کارکرد غایی خشونت اجتماعی را در تولید محتوای رسانههای معاند بهوضوح میتوان تشخیص داد و محملهای عینی متعددی برای آن میتوان برشمرد. ایجاد یأس اجتماعی که از طریق بازنمایی گزارههایی مانند «ناکارآمدی حکومت و دولت» و نمایش تصویر استبدادی و ضدمردمی از حاکمیت، صورت میگیرد، مورد مهمی است که قابلیت ایجاد خشم اجتماعی در بلندمدت را دارد. تضعیف مؤلفههای صمیمیت، دوستی و محبت در سطوح مختلف خانوادگی و اجتماعی، مورد دیگری است که در دستور کار این رسانهها قرار دارد و نمونه این مورد را در زایل کردن عوامل پیوندساز میان اعضای خانواده و جامعه میتوان دید. همچنین پمپاژ مکرر تصویر تباهی و فساد گسترده حاکمیتی در کنار تطهیر مفاسد رژیم سابق، مؤلفه مهم و راهبردی دیگری است که قدرت ایجاد خشونت و ناآرامی در کوتاهمدت را هم دارد. تحریک و فعالسازی گسلهای قومیتی و دامن زدن به آتش فرقهگرایی و موجسواری روی عواطف ملی نیز مانند مورد پیشین میتواند زمینههای بروز ناآرامی و رفتار خشن اجتماعی و سیاسی در کوتاهمدت را فراهم کند. مواردی مانند بازتاب کمآبی خوزستان و نمایش تصویر یک زن در حال نوشیدن آب از کف زمین، القای کاذب زخمی شدن گوهر عشقی بر اثر حمله افراد ناشناس، نمایش صورت زخمی محمد نوریزاد پس از مرخصی از زندان و یا تصویرپردازی پیرامون فوت بکتاش آبتین و شاهین ناصری و نوید افکاری و دهها مورد مشابه دیگر که کذب آنها آشکار شده است، مصادیق و محملهای عینی رسانههای جریان معاند هستند.
اما عملیات روانی برای ایجاد و توسعه خشونت اجتماعی فقط با بازنمود اخبار سیاسی و دامن زدن به شکافهای قومیتی و طایفهای صورت نمیگیرد. خشونت اجتماعی و ناآرامی سیاسی امری است که توسط جریان ضدانقلاب در بسترهای منطقی و اخلاقی هم صورت میگیرد. موجهنمایی آشوب و فراهم کردن صورتبندی استدلالهای اخلاقی برای آن، درکنار آموزش نافرمانی مدنی و شیوههای درگیری با نیروهای امنیتی و آموزش خانوادههای بازداشتشدگان و تحریک ایشان به قانونستیزی از مواردی هستند که مصادیق متعددی برای هر یک میتوان برشمرد که مجال بازخوانی تفصیلی آنها در اینجا وجود ندارد. راهاندازی و یا تبلیغ کمپینهایی مانند «منو فارسی» و یا صدور فراخوان برای آوازخواندن در اماکن تاریخی در نوروز که در فضای رسمی و غیررسمی رسانههای معاند انجام گرفتند، مواردی هستند که ابزار نرم بازتولید خشونت اجتماعی و ناآرامی را نمایندگی میکنند.
خشونت اجتماعی بهمثابه ابزار
تکوین، توسعه و تعمیق خشونت اجتماعی بهمثابه وسیلهای است که غایت دیگری را دنبال میکند و آن فروپاشی نظم اجتماعی و سیاسی است؛ از این حیث خشونت اجتماعی ابزاری راهبردی و حیثیتی برای ضدانقلاب و اتباع داخلی آنها است که در ضمن اشکال و محملهای دیگر، عملیاتی میشود. اگر بخواهیم ترتیب اهداف عملیات روانی جریان معاند در این خصوص را ذکر کنیم، باید بگوییم که این جریان از طریق بازنمود رخدادها و اخبار و تصویرپردازی مغرضانه سعی دارد ناآرامی و خشونت اجتماعی و سیاسی را ایجاد و گسترش دهد و در گام دوم، این خشونت را به ابزاری برای براندازی و انهدام نظم اجتماعی و سیاسی موجود تبدیل کند که یک هدف نهایی است. تحلیل و بازخوانی شیوههای ادراکسازی و تصویرپردازی ضدانقلاب در ایجاد این فضا میتواند در تبیین این بحث مؤثر باشد. در حقیقت، بازتولید گفتمان خشم و آشوب در سطح وسیع، یکی از راههای میانبر برای این فروپاشی است که از طریق عاملیت غیرمستقیم و یا حتی فاعلیت مستقیم برای ایجاد تجمع اعتراضی صورت میگیرد و رسانههای جریان معاند این کار را عمدتاً ذیل دو راهبرد انجام میدهند؛ آنان یا مترصد فرصتی برای برگزاری تجمعات اعتراضی هستند تا از طریق ادراکسازی رسانهای و تبدیل عملیات روانی به عملیات میدانی و به بیان دیگر، تبدیل فضای اجتماعی به فضای سیاسی و امنیتی، دامنه بحران را گسترش دهند و یا در حالت دوم، خود به نحو فعالانه زمینه ایجاد ناآرامی و آشوب را فراهم میکنند و روشن است که این دو راهبرد نیز نهتنها دو صورت متعارض و متناقض و غیرقابل جمع نیستند؛ بلکه به طور همزمان و هماهنگ هم قابلیت عملیاتی شدن دارند. سوار شدن رسانههای معاند روی موج آشوب بنزینی آبان ۹۸ را بهعنوان نمونهای برای راهبرد نخست و عملیات روانی کانالی با عنوان «شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان» در تلگرام در جهت ایجاد ناآرامی و تبدیل فضای مطالبات صنفی معلمان به فضایی سیاسی و امنیتی نمونهای برای راهبرد دوم یعنی عاملیت و فاعلیت مستقیم در ایجاد آشوب است.
در مقابله با چنین حجم آتشی که رسانههای ضدانقلاب روی ادراک مخاطب فارسیزبان میریزند، بایسته است رسانهها از یکسو، به نحو پدافندی برای حفظ و تقویت مرجعیت خبری و رسانهای در داخل کشور تلاش کنند و از سوی دیگر و به نحو آفندی به افشای ماهیت، برنامهها، اهداف و ابزارهای رسانههای ایرانستیز بپردازند. همچنین رویکرد امیدبخشی و سعی در انتقال اخباری که یأس اجتماعی را به امید ملی و عمومی تبدیل میکند، میتواند در خنثیسازی زهر القائات ضدانقلاب مؤثر باشد. این کار لازم است در کنار اتخاذ رهیافتی انتقادی و خلاقانه و پرهیز از کلیشههای مسلط و رایج و خودداری از محافظهکاری بیجا درعین حفظ حریمهای اخلاقی صورت بگیرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه