تلاش رسانه‌ای غرب برای خروج از انفعال بین‌المللی

چرا انگاره رسانه‌ای «جنگ سرد جدید» اعتبار ندارد؟


ایلیا داودی
دکترای علوم سیاسی
یکی از انگاره سازی‌هایی که در ارتباط با تحولات اخیر جهان در عرصه رسانه صورت می‌گیرد و برخی نیز در داخل سعی در تحلیل مسائل بین‌الملل در چهارچوب آن دارند، انگاره جنگ سرد جدید است. این انگاره عمدتاً از سوی رسانه‌های غربی مورد توجه قرار گرفته و در ادبیات رسانه‌ای آنها پررنگ است. جنگ سرد دوم از نظر تاریخی یادآور جنگ سرد اول بعد از جنگ جهانی دوم است که بین اتحاد جماهیر شوروی و متحدانش (بلوک شرق) و ایالات متحده امریکا و متحدانش (بلوک غرب) تنش‌ها و رقابت‌های شدیدی صورت گرفت و به‌دلیل اینکه این درگیری‌ها از جنس درگیری مستقیم نظامی نبودند، به آن جنگ سرد گفته می‌شود. عبارت جنگ سرد اگرچه عبارتی است که کشمکشی دوجانبه را توصیف می‌کند، اما ادبیات رسانه‌ای غرب پیرامون آن به گونه‌ای صورت گرفته که همواره تنش زایی از سوی شرق را برجسته ساخته و از نظر تاریخی، شوروی را آغازگر این نزاع قلمداد می‌کند. اینکه کدام یک از طرفین آغازگر جنگ سرد بوده‌اند، موضوع بحث یادداشت حاضر نیست، بلکه این سطور صرفاً به توصیف ذهنیت رسانه‌ای جنگ سرد می‌پردازد.
غرب؛ مهد انگاره سازی
ذهنیت رسانه‌ای از عبارت «جنگ سرد جدید» فضایی مثبت به نفع امریکا است که استفاده از آن در راستای تهدید جهانی قلمداد کردن شوروی و متحدانش صورت گرفته است. عبارت جنگ سرد جدید نیز با تداعی همین ذهنیت در نسبت با روسیه سعی دارد فضایی رسانه‌ای شبیه به دوران جنگ سرد ایجاد کند. اصطلاح جنگ سرد جدید توسط کارتر، برژنسکی و وزارت دفاع امریکا در اواخر دهه ۱۹۷۰ بعد از نسل قدیم آن که در دوره ترومن شروع شده، مطرح شده بود. حمله گرجستان به اوستیای جنوبی به‌عنوان زمینه‌ای برای آغاز جنگ سرد جدید از سوی معتقدان به این انگاره درنظر گرفته می‌شود. موافقان جنگ سرد جدید بر این عقیده‌اند که روسیه به‌دنبال احیای امپراطوری و کسب قدرتی است که تزارهای روسیه به‌دنبال آن بوده‌اند. اصطلاح جنگ سرد جدید همچنین در نسبت با چین نیز تعریف می‌شود. برای نمونه نشریه فارن افرز در پیشگفتار پرونده ویژه شماره نوامبر و دسامبر خود از جنگ سرد دوم سخن به میان می‌آورد و بیان می‌کند که اکنون به موازات رقابت کنونی میان امریکا و چین باید قبل از اینکه واقعاً دیر شود، مواظب زمینه‌های آغازین این رقابت باشیم. در نخستین مقاله این پرونده با عنوان «جنگ سرد جدید؛ امریکا، چین و پژواک تاریخ» با وجود تفاوت‌های آشکار بین تقابل ایالات متحده و شوروی در آن زمان و رقابت ایالات متحده و چین در حال حاضر، هال برندز، استاد تمام امور بین‌الملل در دانشگاه جان هاپکینز و جان لوئیس گدیس، استاد تاریخ نظامی و دریایی در دانشگاه ییل، معتقدند زمان آن فرا رسیده است که باید از رخدادهای پیشین درس عبرت گرفت و از وقوع فاجعه دوم پیشگیری به عمل آورد. انگاره پردازان عبارت «جنگ سرد دوم» بیان می‌کنند که در 10 سال گذشته روسیه سعی کرده با چین یک بلوک قدرت ایجاد کند که اگرچه تنها وجه موجودیت آنها مقابله با غرب نیست، اما در عین حال از منافع دوجانبه دو کشور در مقابل غرب محافظت می‌کند. تا پیش از مسأله اخیر میان روسیه و اوکراین، این چین بود که در بیشتر تحلیل‌های رسانه‌ای ذیل انگاره جنگ سرد دوم پررنگ بود. اما پس از رخدادهای اخیر، سویه این انگاره به سمت روسیه نیز پررنگ شده است.
بلوک بندی نامتجانس
انگاره جنگ سرد دوم به چند دلیل اعتبار ندارد، زیرا چین در کنشگری بین‌المللی خود نشان داده که به‌دنبال تنش زایی نیست و با اتخاذ مواضعی میانه که نمود آن در مسأله اخیر میان روسیه و اوکراین نیز پررنگ بود، قصد دارد از فضای تنش‌های جهانی خود را دور نگه دارد. زی یانگ یکی از تحلیلگران وب سایت دیپلمات بیان می‌کند که با وجود روابط نزدیک چین و روسیه، مقامات چینی در کنفرانس امنیتی مونیخ و شورای امنیت سازمان ملل متحد خواستار آرامش، گفت‌و‌گوی دیپلماتیک و حتی احترام به حاکمیت اوکراین شدند. او در ادامه می‌نویسد: «چین به‌دنبال به حداکثر رساندن منافع خود در زمان درگیری بین روسیه و غرب است و همزمان سعی دارد آسیب‌هایی را که ممکن است متوجه اقتصاد و امنیت چین باشد، کاهش دهد.» بر مبنای دیدگاه این تحلیلگر، چین و روسیه با وجود اینکه اغلب به‌عنوان متحد شناخته می‌شوند، اما کشورهایی مجزا با منافع متمایز هستند و مواضع چین در بحران اخیر اوکراین نیز بر این گزاره مهر تأیید می‌زند. بنابراین نمی‌توان از بلوک‌بندی میان شرق و غرب آن گونه که در ادبیات جنگ سرد رواج داشت، صحبت کرد زیرا اساساً آرایش عرصه بین‌الملل از فضای بلوک‌بندی سابق خارج شده و نمی‌توان مناسبات کشورها را بر اساس اردوکشی میان آنها بخصوص در قالب بلوک‌های دوگانه تفسیر کرد. این موضوع به حدی روشن است که رایس یکی از اعضای دولت جرج بوش نیز معتقد بود که جهان از لحاظ سیاسی دیگر ساختار دوقطبی ندارد. به عقیده وی، جهان از نظام دوقطبی خارج شده و وارد نظام چند قطبی شده است.
دوگانه سازی برای بقا
دلیل دیگر غیر معتبر بودن انگاره رسانه‌ای جنگ سرد دوم، تغییراتی است که از زمان جنگ سرد تاکنون در جایگاه غرب صورت گرفته است. اتحادیه اروپا که زمانی بر مبنای تحقق ایده دستیابی به ایالات متحده و اروپا تشکیل شد، در گذر زمان و به دلایلی از جمله مشکلات اقتصادی، دیوانسالاری سنگین، ناکارآمدی در مدیریت مهاجران و خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا کارایی خود را از دست داده و در وضعیتی قرار گرفته که بسیاری آن را مستعد فروپاشی می‌دانند و چندان امیدی به آینده آن ندارند. این اتحادیه اکنون در عرصه بین‌الملل نقش آفرینی ندارد و در مهم‌ترین مسائل جهان از جمله مسائل خاورمیانه حضوری از آن دیده نمی‌شود. همچنین جایگاه امریکای امروزی با امریکای گذشته بسیار متفاوت است و می‌توان گفت که به واسطه تغییرات درونی ایالات متحده و تغییرات بیرونی در جایگاه سایر کشورها، از دو جنبه قدرت و اقتدار سیاسی در عمل به جایگاه پایین تری نزول پیدا کرده است. طرح خاورمیانه بزرگ امریکا که پس از واقعه یازده سپتامبر کلید خورد و قرار بود منطقه را با سیاست‌ها و منافع امریکا سازگار کند و در آمایش فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و دینی جوامع غرب آسیا تغییرات جدی به وجود آورد، شکست خورد. ناکامی این طرح در تأمین اهداف امریکا سبب شد تا نومحافظه‌کاران از طرح خاورمیانه جدید در منطقه رونمایی کنند که آن هم شکست خورد. ناکامی‌های متعدد امریکا در رویارویی‌های نظامی در منطقه و به بن‌بست رسیدن طرح‌هایی که دنبال می‌کرد، نه‌تنها به تثبیت و افزایش هژمونی امریکا کمک نکرد، بلکه باعث افول هژمونی امریکا و خدشه‌دارشدن اعتبار این کشور هم در غرب آسیا و هم در نظام بین‌الملل شد. مشکل اصلی غرب با چین و روسیه و سایر کشورهای دیگر این نیست که می‌خواهند متفاوت از دموکراسی‌های غربی رفتار کنند، بلکه مشکل این است که این کشورها نمی‌خواهند در ساختار قدرت بین‌المللی موجود به رهبری امریکا ادغام شوند و این موجودیت امریکا و اثرگذاری آن در عرصه بین‌المللی را با تهدید مواجه می‌کند. بنابراین به نظر می‌رسد که غرب از طرح انگاره رسانه‌ای جنگ سرد دوم دو هدف عمده را دنبال می‌کند؛ اول احیای ذهنیت تهدیدآمیز از رقبای خود در عرصه بین‌الملل که تداعی کننده فضای رسانه‌ای جنگ سرد در گذشته است و دوم پوشاندن انفعال خود در شرایط جدید نظام بین‌الملل و ترمیم برساخت رسانه‌ای خود با این محوریت که هنوز تصمیم گیرنده برای جهان است. به نظر می‌رسد غرب سعی دارد از طریق غیریت‌سازی در نسبت با شرق و بازسازی انگاره‌های بلوک‌بندی مرتبط با جنگ سرد بار دیگر نمود رسانه‌ای خود را برجسته سازد و خود را از تیرگی انفعال بیرون کشاند. موضوعی که البته تاکنون نتوانسته درباره آن چندان موفق عمل کند.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7864/1/605280/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها