روح‌الله مفیدی در گفت‌وگویی منتشر نشده از یزد قدیم و خاطرات بازیگری گفته بود

یک خانواده بودیم


صادق دهقان منشادی/ روح‌الله مفیدی، پیشکسوت سینما و تلویزیون جمعه 24تیرماه بر اثر کهولت سن و بیماری سرطان در سن 93سالگی درگذشت. مفیدی متولد مرداد 1308، طی هفتاد سال حضور در عرصه بازیگری و نمایش   در فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی زیادی ایفای نقش کرد و از او به‌عنوان یکی از مسن‌ترین بازیگران ایرانی یاد می‌شود. آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی منتشر نشده با او در سال 98 و احتمالاً آخرین گفت‌و‌گوی مبسوط این بازیگر پیشکسوت سینمای ایران است. مفیدی آخرین‌بار در سال 90 در فیلم سینمایی «یه حبه قند» ساخته رضا میرکریمی جلوی دوربین رفت و پس آن آرزوهای این بازیگر برای بازگشت به صحنه سینما و تلویزیون به جایی نرسید و سال‌های پایانی عمر خود را دور از بازیگری در گوشه‌نشینی و عزلت سپری کرد. مفیدی، ‌زاده نصرآباد شهر یزد بود و در واپسین سال‌های عمر چند صد کیلومتر دورتر از شهر و دیار خود در مهرشهر کرج زندگی می‌کرد.

​​​​​​​شهری که دوستش داشتم
با ورود به داخل آپارتمان و دیدن اتاق‌ها کمی شگفت‌زده می‌شوم؛ نمای داخلی اتاق‌ها چیزی شبیه به نمایشگاه و گالری‌های هنری است. هنر استاد به بازیگری ختم نمی‌شود؛ آثار او جای خالی روی دیوارها، طاقچه و قفسه‌ها باقی نگذاشته و اتاق‌ها به طرز زیبایی با تابلوهای نقاشی و مجسمه‌های کوچک و بزرگ آراسته شده‌اند. لباس تمام مجسمه‌ها، طراحی و دوخت همسرش است که مزون طراحی و دوخت لباس داشته و به قول مفیدی زندگی خود را از صفر با هم بنا کرده‌اند. 
اطراف اتاق‌ها با ظروف مسی مزین شده، وقتی به آنها اشاره می‌کنم مفیدی سری از افسوس تکان می‌دهد: «بخشی از این ظروف را از نقاط مختلف کشور خریداری کردیم. سماور و بخشی از ظروف هم یادگار پدربزرگ و مادربزرگم بود که در دستبردی که به خانه ما زده شد، بخشی از آنها به سرقت رفت و همراه با آن بخشی از خاطرات شیرین گذشته هم رفت.»
 با گفتن این حرف‌ها دلش پر می‌کشد به گذشته و شروع می‌کند از گفتن خاطرات کودکی؛ روزگاری که در کوچه‌های خشت و گلی محله امامزاده جعفر زندگی می‌کرد: «کودکی و جوانی من در یزد سپری شد. آن زمان پدرم در هند رستوران‌داری می‌کرد و مدام میان ایران و هند در رفت‌وآمد بود. سال 1319 آخرین باری که از هند برگشت به همراه او به تهران نقل مکان کردیم. به این ترتیب تا چهارم دبستان را در تهران گذراندم اما یک‌ سال بعد همزمان با حمله متفقین به ایران و ناامن شدن اوضاع پایتخت، دوباره به یزد برگشتیم و ادامه تحصیلم را تا مقطع دبیرستان در مدرسه مارکار یزد پشت‌سر گذاشتم. تحصیل در این مدرسه نقطه‌عطفی در زندگی من بود و تأثیرات مثبت زیادی روی من گذاشت. دانش‌آموزان در مدرسه مارکار در زمینه انجام امور هنری بسیار تشویق می‌شدند.» دلبسته و علاقه‌مند به زادگاه و دیار روزگار کودکی و جوانی‌اش است و هر جای گفت‌و‌گو گریز می‌زند به یزد: «من یزد را خیلی دوست دارم. آن زمان‌ها که در یزد زندگی می‌کردم صداقت، سادگی، پاکی و نجابت در مردمان این شهر موج می‌زد. به‌خوبی به یاد دارم آن وقت‌ها همه در یزد دوچرخه داشتند. زمانی که جایی روضه‌خوانی برگزار می‌شد یک دفعه صد تا دویست دوچرخه بدون نگهبان و اینکه حتی یک قفل هم به آنها زده شود، جلوی حسینیه و یا مساجد رها می‌شد. دست آخر هم که مراسم تمام می‌شد هر کسی سوار دوچرخه خودش می‌شد و می‌رفت. همه مردم مانند یک خانواده بودند و از عادات و رفتارهای هم خبردار بودند اما الان اینطور نیست، مهاجرینی وارد شهر شدند و روی فرهنگ شهر تأثیر گذاشتند.»

با اصرار کیانوش عیاری به کار برگشتم
مفیدی مدتی بعد در طلب هنرپیشگی به تهران مهاجرت می‌کند و از سال 1327 وارد عرصه‌های جدی‌تر بازیگری با شرکت در کلاس‌های آزاد بازیگری (جامعه باربد) می‌شود و سرانجام در سال 1330 بازی در اولین فیلم سینمایی‌اش به نام ‌«پریچهر» را تجربه می‌کند.
به قدری بازی در دو مجموعه «دایی جان ناپلئون» و «خانه‌ به دوش» برای مفیدی جذاب بوده که از این دو به‌عنوان بهترین نقش‌های خود در قبل از انقلاب و از سریال‌های خیابان خلوت کن آن سال‌ها یاد می‌کند. از میان نقش‌های سینمایی آن سال‌ها «تنگسیر» امیر نادری را می‌پسندد و در مورد بهترین نقش‌هایش در بعد انقلاب هم می‌گوید: «نقش‌های خوب زیادی به من پیشنهاد نشد اما در این میان می‌توانم به فیلم «تنوره دیو» اشاره کنم که در این فیلم نقش اول منفی فیلم بودم. در واقع با دعوت کیانوش عیاری بود که ممنوعیت کاری من برداشته شد و پای من ایستاد تا به کار برگردم. به فارابی گفته بود یا به کلی فیلم را کنار می‌گذارد و یا آقای مفیدی باید بازی کند. نقش من در مجموعه تلویزیونی «برگ‌ریزان» هم نقش خوبی بود که مردم آن کار را پسندیدند. مردم در قبل انقلاب به واسطه مجموعه «مراد برقی»، دایی جان صدایم می‌کردند و بعد انقلاب هم عده‌ای برای بازی در مجموعه «برگ‌ریزان» مرا به اسم آقای کدخدایی می‌شناسند.»

در انتظار پیشنهادی برای بازگشت
مفیدی به لطف برنامه و عادات خوب زندگی‌اش از عهده انجام تمامی فعالیت‌های روزمره زندگی خود برمی‌آمد و آمادگی جسمانی او به حدی بود که حتی اگر نقش مناسبی به او پیشنهاد می‌شد قادر بود آن را به‌خوبی ایفا کند. وقتی از او پرسیدم چرا مدتی است کمتر در صفحه تلویزیون می‌بینیمش؟ پاسخ داد: «این سؤال را از عوامل تهیه و تولید فیلم و مجموعه‌سازان تلویزیونی بپرسید. کار ما بازنشستگی ندارد ولی نمی‌دانم چرا باید بیرون گود بنشینم. من اصلاً اهل لابی کردن برای گرفتن کار نیستم و معتقدم اگر کسی به من نیاز داشته باشد خودش سراغم را می‌گیرد.»

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7962/23/620616/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها