یک پیچ تاریخی بزرگ در سینمای مستند


محمد احسان مفیدی‌کیا
منتقد سینما

​​​​​​​«خط باریک آبی» (the thin blue line) فیلمی مستند درباره پرونده‌ا‌ی جنایی است. یک افسر پلیس در خیابانی در دالاس امریکا کشته می‌شود و کار برای پیدا کردن قاتلش به درازا می‌کشد. به‌نظر می‌رسد افسر همکار در آن شرایط وظایف حمایتی‌‌اش را به درستی انجام نداده و به جای اینکه پیاده شود و حواسش را بدهد به داخل ماشین متهم، در ماشین خودش نوشیدنی‌ می‌خورده. بالاخره آن اتفاق می‌افتد و قاتل سوار بر ماشین چند گلوله به افسر شلیک و فرار می‌کند و جست‌و‌جوها برای یافتنش آغاز می‌شود.
شاید در نگاه اول این هم مثل هر مستند دیگری باشد، یک سری مصاحبه با متهم، بازجوها، شاهدان، وکلا و دیگر مرتبطین با پرونده که هر کدام روایتی از ماجرا دارند و هریک در نکاتی متفاوت از روایت دیگری است. در ادامه هم مدارک، گزارش‌ها، اسناد و برخی تصویرسازی‌ها از برگزاری دادگاه و چیزهای معمولی دیگر. اما از یک بابت مستند «خط باریک آبی» ساخته سال 1988 به کارگردانی ارول موریس یکی از مهمترین مستندهای تاریخ سینما می‌شود. این اولین بار در تاریخ سینمای مستند است که یک مستندساز از تکنیک‌ بازسازی به این نحو استفاده می‌کند. تا قبل از این دوران سلطه سینمای وریته (یا سینما حقیقت) بود، اما با این فیلم، مستندسازی به دوران جدیدی پا گذاشت. تا پیش از این صداگذاری، پویانمایی، بازسازی و موسیقی در فیلم مستند ارزش چندانی نداشت، اما در دوران جدید هر کدام از این ابزار جدی گرفته شد و به جای اینکه مستند فقط اطلاعات بدهد، با احساسات مخاطب هم کار داشت.
اهمیت این فیلم و بویژه نمای پرت شدن نوشیدنی از دست افسر پلیس که به صورت آهسته پخش می‌شد چنان بود که ارول موریس در یک کارگاه مستندسازی و در گفت‌و‌گو با بیل نیکولز آن را به نمای دیدنی پرت شدن استخوان‌ها در«2001: ادیسه فضایی» تشبیه می‌کند. این یک بازسازی برآمده از ذهن کارگردان و با جهت‌گیری خاص بود که تا پیش از این در فیلم‌های داستانی دیده می‌شد اما موریس فکر می‌کند «هر فیلمی یک نوعی از بازسازی است، حتی آگاهی بازسازی موجود در سرِ ماست»، از دید او «وظیفه مستندساز فقط این نیست که دوربین را روشن کند، بلکه باید بین واقعیت و فیلم ارتباط برقرار کند. بهترین فیلم‌های غیرداستانی مشخصاً آنهایی نیستند که واقعیت را در یک سینی تعارف می‌کنند، بلکه [فیلم‌های مستند خوب] باید مخاطب را وادار به اندیشه کنند.»
در این بازسازی ما بارها و بارها صحنه قتل را می‌بینیم و هربار از زاویه‌ای نو و با جزئیات بیشتر، حتی بنا به نوع روایت و یادآوری شاهدان یا تحلیل قاضی و دادستان صحنه تغییر می‌کند، موریس با این نوع از بازسازی می‌خواهد ما آنچه را در نظر روایان است به نحو عینی دریابیم. این بازسازی به خاطر علاقه به فیلم داستانی یا سلیقه غیرمستند کارگردان صورت نگرفته، بلکه این کارکرد بازسازی بود که کارگردان را مجاب کرده برای تبیین بهتر مسأله این فرم را انتخاب کند و انتخاب آقای ارول موریس زمانی مهم می‌شود که چنین کاری پیش از او در سینمای مستند سابقه نداشته و البته پس از این فیلم هم مورد انتقادهای جدی قرار گرفته است.
مستند «خط باریک آبی» روش موریس برای تحقیق درباره یک پرونده قتل بود که در نهایت به شکست یک سیستم قضایی منجر شد. کسی که متهم به قتل بود فقط یک شاهد درست و حسابی داشت، یک جوان 16 ساله که از قضا خودش قاتل بود! و موریس دو سال و نیم فیلم ساخت و صحنه‌ها را مجسم کرد تا در نهایت واقعیت را بفهمد و به ما و البته سیستم قضایی امریکا هم بگوید. این می‌تواند یک الگوی تکرارشونده و حتی یک ژانر پیشنهاددهنده برای مستندسازهای جسور و جوان باشد.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/8092/24/638686/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها