ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بهنام بهزادی در گفتوگو با «ایران» از تجربه نمایش «من میترسم» در جشنواره فیلم فجر میگوید
از معیارهایم عقبنشینی نکردهام
محدثه واعظیپور
گفتن این جمله که «من میترسم» یکی از مهمترین فیلمهای این دوره جشنواره است پیش از تماشای همه فیلمها، کمی غیرحرفهای و شاید ناعادلانه باشد. اما چهارمین فیلم بهنام بهزادی که کاملترین فیلم او تا امروز است، تصویری تأثیرگذار و تکاندهنده از جامعه امروز ارائه میدهد. در این گفتوگو از اینکه درباره «من میترسم» برای خواننده ذهنیت بسازم پرهیز کردم. با بهزادی درباره مسیر فیلمسازی و نگاهش به موضوع زنان و بحرانهای اجتماعی صحبت کردیم و حتی از فیلم «وارونگی» هم حرف زدیم؛ فیلمی که آنطور که شایستهاش بود، دیده نشد. «من میترسم» خبر از جسارت فیلمسازی میدهد که با «تنها دوبار زندگی میکنیم»، پدیده جشنواره بیست و ششم لقب گرفت و امروز بعد از چند سال به پختگی رسیده است.
شما کارگردان کمکاری هستید، این موضوع برای دوستداران فیلمهایتان یک امتیاز است و باعث شده با اشتیاق به تماشای فیلمی تازه از شما بنشینند. این کمکاری چقدر آگاهانه و چه اندازه محصول شرایطی است که به سینمای مستقل تحمیل شده. خصوصاً که بسیاری از فیلمسازان مستقل این روزها مشغول همکاری با نهادها و ارگانهای مختلف هستند.
این کمکاری اصلاً آگاهانه نیست. بعد از پایان هر فیلمی، تصمیم میگیرم فیلم بعدی را شروع کنم اما همانطور که اشاره کردید شرایط روز به روز پیچیدهتر شده و این فاصله را اجتنابناپذیر کرده است. فقط هم ماجرا، مربوط به تأمین سرمایه و مباحث مالی نیست. وقتی میخواهید فکر و ایده مستقلی دنبال کنید طبیعتاً موانع پیش روی شما بسیار است. بخشی از این وضعیت محصول نابرابری سازمان یافته در سینمای ماست .
که متأثر از فضای جامعه هم است.
بله، جامعه ما بشدت به سمت قطبی شدن پیش میرود. برخی فیلمهایی که توسط نهادها و ارگانها ساخته میشوند از یک کمپین رسانهای ویژه برخوردارند. این حمایت از تلویزیون شروع میشود و به رسانههای مکتوب و شبکههای مجازی میرسد. این امتیازها را با روابط و قدرتی که در اکران وجود دارد، ترکیب کنید تا متوجه شوید سهم سینمای مستقل از این فضا چقدر اندک و محدود است.
در این شرایط و زمانی که با موانع روبهرو میشوید، انگیزهتان برای فیلمسازی را از دست نمیدهید؟ فکر نمیکنید فیلم ساختن را رها کنید؟
به فیلم نساختن فکر نکردهام، اما تصمیم جدی گرفتهام که این استقلال فکری و مالی را دست کم جدا کنم. استقلال فکری را اگر بشود حفظ کرد که خوب است و بخش مالی ماجرا را به یک تهیهکننده حرفهای بسپارم. به این دلیل که بتواند از پروژه در مرحله تولید و اکران حمایت بهتری بکند و من وقت آزاد بیشتری برای تمرکز روی کارگردانی داشته باشم.
«من میترسم» کاملترین فیلم شما تا امروز است. قصه پرتعلیق و پرکششی دارد و ساختار آن کمایراد است. چقدر روی فیلمنامه کار کردید؟
کار روی فیلمنامه یک سال و نیم طول کشید. خانم سحر سخایی که نویسنده است، از مراحل اولیه ایده کنارم بود. قبلاً فیلمنامه را به تنهایی مینوشتم اما این بار، فصل به فصل را با هم میخواندیم، نکتههایی را اضافه میکردیم و بخشهایی که نمیپسندیدیم حذف یا اصلاح میشد. این شکل از کار یک امتیاز دارد، پرسشهایی که ممکن است بعدها تماشاگر بپرسد شما میپرسید و تلاش میکنید به آنها پاسخ بدهید. امیدوارم این روند، نتیجه خوبی برای مخاطب داشته باشد. در کنار خانم سخایی، محمدحسن شهسواری نویسنده و مدرس نویسندگی هم در این پروژه همراهم بود. او بهعنوان اولین خواننده فیلمنامه در مراحل مختلف درباره متن، مشاوره میداد. بهدلیل حضور این دوستان، در این فیلم با درام جاندارتری روبهروییم.
در فیلم «من میترسم» با بازیگرهایی همکاری کردهاید که میتوانند روی فروش فیلم و بیشتر دیده شدن آن نقش پررنگی داشته باشند. این محصول رویکردی تازه برای جذب مخاطب بیشتر است؟
مهمترین نکته برای من این است که بازیگر در نقش جا بیفتد. گاهی جنس بازیگر به شخصیت نزدیک است و گاهی، این نزدیک شدن در مرحله ساخت فیلم اتفاق میافتد. از دغدغهها و دلمشغولیهایم در فیلمسازی کوتاه نمیآیم، همچنین از اینکه بازیگر باید متناسب با نقش باشد وگرنه انتخابش نمیکنم. استفاده از بازیگرها اگر تضمینی برای بازگشت سرمایه و بیشتر دیده شدن فیلم باشد، امتیاز است.
فیلمهای شما، شاید در آن تعریف مرسوم از «سینمای اجتماعی» دستهبندی نشوند، اما در همه آنها میتوان حال و هوا و نشانی از مسائل اجتماعی را دید. اما «من میترسم» شاید بیشتر از فیلمهای قبلی متأثر از شرایط اجتماعی روز است. این بار به موضوعهایی مثل شبکههای اجتماعی، مهاجرت و... مستقیم اشاره کردهاید.
بهعنوان فیلمسازی که در این جامعه زندگی میکند و با آن ارتباط دارد، برایم مهم است تأثیری که از جامعه میگیرم در فیلمهایم نمود داشته باشد، برای من سینما وسیله سرگرمی صرف نیست. تلاش میکنم آن را آیینهای در برابر آنچه اطرافم رخ میدهد، قرار بدهم. این فیلم در سطح اولیه بیانگر مسائل و مواردی است که دقیقاً از دل جامعه برداشت شده و در سطح بزرگتر و سمبلیک، انعکاس مسائلی است که بسیاری از ما به نحوی با آن مواجهیم. برای من طرح چالش و ارتباط فردیت و مسائل اجتماعی دغدغه است.
در پایان در «من میترسم» هم نسبت به دیگر فیلمهایتان قطعیت بیشتری وجود دارد.
اینجا با نوعی کاتارسیس تراژیک مواجهیم. به نظرم چیزی که ما را هوشیار میکند و لازمه وجود بشر است و در کنار کمدی و ملودرام، ضروری است، شکلی از تراژدی است. نوعی که ما را تکان بدهد، هوشیار کند و پرسشهایی در ما برانگیزد. احساس کردم با این شکل، فیلم محل تأمل بیشتری برای بیننده دارد.
فیلمبرداری امین جعفری یکی از امتیازهای فیلم است، نماهای لانگ شات که از شهر گرفته و مثل موتیف تکرار شده تأکیدی است بر زمان و مکان وقوع قصه. فیلمبرداری بدون اینکه جلوهگرایانه باشد متناسب با فضای قصه است.
من با امین جعفری در «قاعده تصادف» همکاری کرده بودم و این فیلم برای هر دو ما نتیجه بلوغ و پختگی است. نکته مهم این است که فیلمبردار باید بداند حال و هوای کلی فیلم چطور است و در درآوردن آن حس و حال و افزودن چیزی به آن مؤثر است. اینجا، امین جعفری به شکلی درجه یک این همکاری را با من داشت.
موسیقی فیلم، با وجودی که زیاد نیست اما خیلی بجا و درست استفاده شده.
آهنگساز این فیلم با من در مرحله نوشتن فیلمنامه همراه بود. داستان و فضای فیلم را میشناخت و موسیقی اگر اعتباری دارد به او برمیگردد که درک درستی از فیلم داشت. آنچه از موسیقی در ذهن داشتم، محقق شده است.
در سینمای شما، یک ویژگی کمیاب وجود دارد. زنان در فیلمهایتان جایگاه خاصی دارند. نه به این معنا که زنها را تحت ظلم مردان نشان بدهید و برایشان سوگواری کنید. زنان فیلمهایتان کاملاً واقعی و درست طراحی شدهاند. شهرزاد در «تنها دوبار زندگی میکنیم» سمبل عشق و زندگی برای مردی است که به آخر خط رسیده. در «وارونگی» هم ما با زنی شهری و مستقل مواجهیم که خانواده او را از حقوق ساده و مسلمش محروم میکند. در سینما معمولاً وقتی از مسائل زنان حرف میزنیم، هنوز نگاهمان خیلی بدوی و کلیشهای است. در حالی که از آن شرایط فاصله گرفتهایم و الان نیازمند یک نگاه تازه به دنیای زنان هستیم. فیلمهای شما بدون حاشیه و سر و صدا، تصویری را از زنان امروز جامعه و مسائلشان مطرح میکنند.
من اصولاً اهل هیاهو نیستم. «وارونگی» وقتی در جشنواره نمایش داده شد، جشنواره به سادگی از کنار آن عبور کرد.
البته طبیعی است که جشنواره فیلم فجر به چنین فیلمی توجه نکند اما کمی عجیب است که منتقدان و نویسندگان سینمایی ساده از کنار فیلم گذشتند.
جشنواره با خودش هژمونی میآورد که همه را با خود میبرد، بعد از جشنواره و در اکران عمومی، افراد بسیاری به من گفتند ما «وارونگی» را زمان جشنواره درست ندیدیم. من فکر میکنم این بخشی از فضایی است که من در آن کار میکنم. یعنی در یک قیاس دور ترجیح میدهم فیلمم شبیه کتاب باشد، نه یک روزنامه که جذاب باشد، همان روز خوانده و فردا فراموش شود. در زیست خودم این طور هستم و در فیلمهایم همین دیدگاه را دنبال میکنم. همیشه برایم به طور کلی مسائل انسانها و به شکل جزئیتر مسأله زنان مهم است. زنها نیمی از جامعه و در اطراف ما هستند، نمیشود صحبت از انسان و جامعه کرد و موقعیت و جایگاه زنان را در این شرایط در نظر نگرفت. از هر سو که نگاه کنیم شرایط زنان پیچیدهتر و دراماتیکتر از مردان است. من بدون اینکه خیلی به خودم سفارش بدهم معمولاً در همین چارچوبی که کار میکنم نقش زنان را پررنگ و برجسته میبینم.
ستاره پسیانی و الناز شاکردوست دو بازیگری هستند که نقشهای مهمی را در فیلم بازی کردهاند. ستاره در «وارونگی» یکی از نقشهای مکمل را بازی کرده بود. او بسیار بازیگر توانایی است و در تئاتر، کارنامهای متنوع و جذاب دارد. همکاری در «وارونگی» باعث شد او را برای «من میترسم» انتخاب کنید؟ حضورش یکی از امتیازهای فیلم است.
من ستاره را از سالها قبل از تئاترهایش میشناختم و تجربه همکاری در «وارونگی» به من قبولاند که او بازیگری بسیار مستعد است که کمتر دیده شده، به همین دلیل این بار یکی از نقشهای اصلی را به او دادم. فکر میکنم بازی ستاره در این فیلم، به شکل برجستهای به چشم بیاید.
الناز شاکردوست بعد از «خفهگی» و «شبی که ماه کامل شد» تلاش کرده طبقه بازیگریاش را تغییر بدهد. بازی در «من میترسم» هم ادامه منطقی همین مسیر است، حتی میشود گفت اینجا به پختگی رسیده.
زمانی که پیشنهاد بازی در فیلم به الناز شاکردوست دادم، ایران نبود. در اولین فرصت برگشت و به گروه ما ملحق شد. نکته مهمی که درباره شاکردوست وجود دارد این است که انگیزه بالایی دارد تا جنس فیلمهایی را که در آنها بازی میکرده تغییر بدهد. پیشتر هم بازیگرانی داشتیم که این کار را کرده و موفق بودهاند. امیدوارم برای الناز شاکردوست هم اتفاقهای خوبی بیفتد و بتواند این مسیر را ادامه بدهد.
فکر میکنم برای یافتن بازیگر مناسب نباید زیاد تلاش کنید. بازیگرها احتمالاً دوست دارند در فیلمهای شما بازی کنند.
همان قدر که انسانهای مختلف و متنوع داریم، بازیگرها هم از این قاعده مستثنی نیستند.
سینمای شما، واقعگرا و بازیها کاملاً شبیه زندگی و بدون تصنع است. وقتی بازیگرهایی از طیفهای مختلف توانایی دارید، همسانسازی بازی آنها کار سختی است. این اتفاق در مرحله دورخوانی و تمرین رخ میدهد؟ تمرین ویژهای دارید؟
انرژی زیادی برای کار با بازیگر دارم (میخندد). قبل از فیلمبرداری با بازیگرها ساعتها تمرین فردی داریم. سر صحنه هم درباره جزئیترین اتفاقها با هم صحبت میکنیم. فکر میکنم یکی از مهمترین و دشوارترین کارهایی که یک کارگردان موقع فیلمبرداری انجام میدهد، یکدست و نزدیکترکردن بازیهاست. بویژه بازیگران ما که از مسیرهای مختلف و دور از هم به یک نقطه رسیدهاند. البته در این مسیر قابلیت و انعطاف بازیگر خیلی مهم است. بعضیها خیلی سریع با آن جنس از بازی که مد نظر من است، نزدیک و هماهنگ میشوند و بعضی بیشتر زمان نیاز دارند تا با این مسیر، همراه شوند.
پروسه تولید این فیلم چقدر طول کشید؟ فیلم بهصورت سکانس-پلان گرفته شده و فیلمبرداری در این فضا، ساده نیست.
ما حدود دو ماه صرف پیشتولید و تمرین کردیم. فیلم ساختار خاصی دارد و نیاز داشتیم تمرین کافی داشته باشیم. خوشبختانه در این فیلم، یک گروه درجه یک و خوب داشتیم که با وجود شرایط سخت تولید، همراهی و همکاریشان به فیلم کمک کرد و از شانسهای حرفهای من بودند.
شما از کشفهای جشنواره فیلم فجر هستید. زمانی که «تنها دو بار زندگی میکنیم» در بیست و ششمین جشنواره روی پرده رفت، حال و هوای جشنواره را عوض کرد. در فاصله این سالها خیلی چیزها در سینمای ما عوض شده. فکر میکنید امسال هم شاهد چنین اتفاقهایی باشیم؟
جشنواره فیلم فجر تابعی از شرایط اجتماعی و فضای کلی سینمای ایران است. جشنواره در ده دوازده سال گذشته هر چه بیشتر به پسند بازار نزدیک شده است. هیجان و جذابیت برای مشتری از مهمترین مؤلفههای قانون عرضه و تقاضا و بازار است. سینمای ایران هر چقدر بیشتر به سمت مشتری مداری رفته و پیرو جامعه سرمایه زده ما بوده، جشنواره هم، این مسیر را دنبال کرده است. دستاندرکاران جشنواره هم دنبال این نیستند که آن جنس سینما مطرح و دیده شود. سالهاست که هیجان فروش، هیجان رسانهای و هیجان جشنوارهای به یک نقطه مشترک رسیده و برخلاف همه جشنوارهها که وظیفه و کارکردشان کشف استعدادهای هنری است، جشنواره ما محملی برای رونمایی از آخرین دستاوردهای بازار عرضه و تقاضا است. در چنین شرایطی امکان حضور فیلمهای هنری و فرهنگی وجود دارد، اما فرصتی برای درخشش و دیده شدن آنها نیست.
«وارونگی» در بخش نوعی نگاه روی پرده رفت، فکر میکنید «من میترسم» برای مخاطب خارجی و جشنوارهها جذاب است؟
«من میترسم» بومیترین فیلمی است که ساختهام. نمیدانم مخاطب خارجی میتواند با آن ارتباط برقرار کند یا نه. نمیدانم مخاطب خارجی چقدر میتواند متن و زیر متن این فیلم را متوجه شود. نکتهای که مهم است و درباره هر فیلمی صدق میکند این است که اصولاً داشتن دایره وسیعتری از مخاطب خیلی خوب است و اگر فیلم من نماینده شایسته سینمای ایران در محافل بینالمللی باشد، باعث افتخار است.
واکنشی که تماشاگران در جشنواره کن درباره «وارونگی» داشتند چقدر با واکنش تماشاگر، منتقد و روزنامه نگاران ایرانی تفاوت داشت؟
این اتفاق از همان مرحله انتخاب فیلم برای کن شروع شد. بسیاری از آنها که فیلم را ندیده بودند، یا آنهایی که دیده و از کنارش گذشته بودند بعد از پذیرفته شدن فیلم در کن، نسبت به آن دقیقتر شدند. این مسیر بعد از جشنواره و در زمان اکرانهای خارجی ادامه یافت. شاید یکی از دلایلی که موقع اکران عمومی بیشتر از زمان جشنواره به «وارونگی» توجه شد، همین بود.
معمولاً هر دوره تعدادی از فیلمها در فضای جشنواره دچار موقعیتهای عجیبی شدند. به بعضی از فیلمها بیشتر از حد لازم توجه شده و بعضی فیلمها نادیده گرفته شدهاند.
ما با ماجرایی مواجهیم که خارج از جشنواره مدیریت میشود. شاهد یک نظام تبلیغاتی و رسانهای و ارتباطات خاص برای بعضی فیلمها هستیم. به نظرم وظیفه منتقد و نویسنده سینمایی این است که دور از این جنجالها، کشف و نظر خود را داشته باشد.
دوست دارید فیلم کدام فیلمساز را در سی و هشتمین جشنواره فجر ببینید؟
دوست دارم فیلم کارگردانهای جوان و مستقل را ببینم.
راهنمای تماشای جشنواره تئاتر فجر/ یکشنبه 20 بهمن
کریملوژی
نویسنده: مهران رنجبر
کارگردان: رضا بهرامی
مکان: تئاترشهر-چهارسو
زمان: ۱۸:۳۰ و ۲۰:۳۰
شهر: تهران
بخش: مسابقه صحنه
مدت زمان اجرا: ۵۵ دقیقه
همه فرزندان مکبث
نویسنده: مهدی شفیعی زرگر
کارگردان: مجتبی رستمیفر
مکان: تئاترشهر-سالن اصلی
زمان: ۱۹
شهر: اهواز
بخش: مسابقه صحنه
مدت زمان اجرا: ۱۰۰ دقیقه
تنها خرچنگ خانگی لای ملافهها خانه میکند اتللو
نویسنده: ابراهیم پشتکوهی
کارگردان: ابراهیم پشتکوهی
مکان: تئاترشهر-قشقایی
زمان: ۱۷:۳۰ و ۱۹:۳۰
شهر: تهران
بخش: مسابقه صحنه
مدت زمان اجرا: ۱۰۰ دقیقه
مارلون براندو
نویسنده: مهران رنجبر
کارگردان: مهران رنجبر
مکان: ایرانشهر
زمان: ۱۸ و ۲۰:۴۵
شهر: تهران
بخش: مسابقه صحنه
مدت زمان اجرا: ۸۵ دقیقه
سرباز
نویسنده: امیرحسین شفیعی
کارگردان: پژمان شاهوردی
مکان: تئاترشهر
زمان: ۱۸
شهر: بروجرد
بخش: خیابانی
مدت زمان اجرا: ۲۵ دقیقه
زندگی کنسروشده
نویسنده: حمیدرضا نعیمی
کارگردان: حامد هادوی
مکان: ایران تماشا
زمان: ۱۹
شهر: البرز
بخش: +فجر
مدت زمان اجرا: ۴۵ دقیقه
رهایی از شائولین
نویسنده: متین اوجانی
کارگردان: متین اوجانی
مکان: دیوار چهارم
زمان: ۱۹:۳۰
شهر: تهران
بخش: +فجر
مدت زمان اجرا: ۵۵ دقیقه
زری سلطان
نویسنده: کرامت یزدان
کارگردان: فرید همدانی
مکان: شانو
زمان: ۱۷
شهر: تهران
بخش: +فجر
مدت زمان اجرا: ۶۵ دقیقه
ویرانههای زیبا
نویسنده: حسین زنگنه
کارگردان: علیاصغر کیاثلاثی
مکان: خانه نمایش دا
زمان: ۲۱
شهر: تهران
بخش: +فجر
مدت زمان اجرا: ۵۰ دقیقه
دست...کاری
نویسنده: احمد صمیمی
کارگردان: مهدی ضیاییانپور
مکان: تئاترشهر
زمان: ۱۶
شهر: تهران
بخش: خیابانی
مدت زمان اجرا: ۲۰ دقیقه
میمونکشی
نویسنده: سعید خیراللهی
کارگردان: سعید خیراللهی
مکان: تئاترشهر
زمان: ۱۶:۳۰
شهر: دهلران
بخش: خیابانی
مدت زمان اجرا: ۳۰ دقیقه
گلپری
نویسنده: سعید بادینی
کارگردان: سعید بادینی
مکان: تئاترشهر
زمان: ۱۷
شهر: زاهدان
بخش: خیابانی
مدت زمان اجرا: ۳۵ دقیقه
در جستوجوی نسبت میان شرایط اقتصادی با تولیدات سینمای ایران
روزهای خاکستری
محدثه واعظیپور
یک. در سالی که بهدلیل مشکلات اقتصادی و تحریمها، سینمای ایران یکی از سختترین سالها را پشت سر میگذارد، در تولید فیلم شاهد یک رکورد عجیب و بیسابقه هستیم. طبق آمار رسمی امسال به 140 پروژه پروانه ساخت سینمایی داده شده، از این تعداد 100 فیلم تا دی ماه به مرحله فیلمبرداری رسیده بودند. 38 فیلم متقاضی حضور در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر شدند و در نهایت 28 فیلم در بخشهای سودای سیمرغ و نگاه نو روی پرده میروند. این آمار، از رکود و مشکلات مالی در حوزه سینما خبر نمیدهد، حتی در مقایسه با دو سال پیش بهنظر میرسد حال سینمای ایران خوب است و چرخ تولید، خوب میچرخد.
سال 97 در سینمای ایران 112 فیلم تولید شده، این رقم نسبت به سال 96 رشدی مختصر را نشان میدهد. در این سال107 فیلم تولید شده بود. در مقایسه این سه سال، امسال از منظر اقتصادی نوسان بیشتری را شاهد بودیم، به همین دلیل افزایش قابل توجه آمار تولیدات، دور از انتظار است. اگرچه افزایش قیمتها، هزینه تولید فیلم و سینماداری را به شکلی محسوس افزایش داده، اما شاید مسکنهایی همچون معافیت مالیاتی عاملی است تا روند تولید فیلم یا سریال در شبکه نمایش خانگی نه تنها متوقف نشود که رونق بگیرد. سینمای ایران محصول دو بخش دولتی و خصوصی است. در این سالها با ضعیف شدن بخش خصوصی بسیاری از تهیهکنندگان فعال دهه شصتوهفتاد به حاشیه رانده شده و در عوض، یکی دو دفتر در حوزه تولید، پخش، اکران و سینماداری بهطور گسترده فعالیت میکنند. اغلب تولیدات این بخش، در فیلمهای شهری و آپارتمانی یا کمدیهای عامهپسند خلاصه شده و کمتر شاهد جاهطلبی بخش خصوصی در تولید فیلمهایی هستیم که هزینه یا امکانات ویژه طلب میکنند.
دو. معادلات مؤثر و اساسی سینما در بخش دولتی و در قلمرو چند نهاد و ارگان رقم خورده است. حوزه هنری چند سال گذشته در بخش تولید کمکار بوده، اما تمرکز این نهاد روی موضوع سینماداری و اکران، قوت گرفته و باعث شده حوزه هنری در بخش نمایش و فروش فیلمهای ارگانی، نقشی مؤثر بازی کند. سال 96 حوزه هنری با فیلم «سرو زیر آب» (مشارکت با بنیاد سینمایی فارابی) در جشنواره حضور داشت، سال 97 «دیدن این فیلم جرم است» تنها محصول این نهاد بود و امسال هیچ فیلمی در حوزه هنری تولید نشده است. این سالها، آثار بزرگ، پر هزینه و استراتژیک سینمای ایران در «اوج» تولید شدهاند. فیلمهای سینمایی «به وقت شام» و «تنگه ابوقریب» محصول این سازمان در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر روی پرده رفتند. یک سال بعد، «23 نفر» تنها فیلم «اوج» در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر بود، فیلمی که در حد و اندازههای «به وقت شام» و «تنگه ابوقریب» نبود، اما تولید آن در بخش خصوصی توجیه اقتصادی نداشت. سازمان «اوج» اوایل امسال اعلام کرد با 10 فیلم در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر حضور خواهد داشت، اما در نهایت سهم این سازمان در جشنواره سه فیلم بود. تنوع مضمونی که یکی از امتیازهای «اوج» در بخش تولید است در این سه فیلم هم، مشاهده میشود. ابراهیم حاتمیکیا کارگردان بیگ پروداکشنهای سالهای اخیر که مضامینی ایدئولوژیک دارند با «خروج» در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر و بخش سودای سیمرغ حضور دارد. جنس سینمایی که حاتمیکیا در این سالها، دنبال کرده بهدلیل ماهیت، ابعاد و هزینههای بالایش نه تنها امکان تولید در بخش خصوصی را ندارد، بلکه بخش دولتی سینما یعنی حوزه هنری و بنیاد سینمایی فارابی هم نمیتوانند سراغ چنین پروژههایی بروند. همکاری «اوج» و حاتمیکیا در این سالها، باعث شده سینمای ایران صاحب آثاری استراتژیک و حیاتی برای حاکمیت شود. فیلمهایی که از نظر فنی و ساختار، تجربههایی تازه در سینمای ایران هستند.
«لباس شخصی» بهکارگردانی امیرعباس ربیعی که درباره فعالیت حزب توده در ایران است دیگر محصول سازمان «اوج» است که هم از نظر مضمون و هم شکل کار، بخش خصوصی امکان سرمایهگذاری در این جنس سینما را ندارد. این درامهای سیاسی که محمدحسین مهدویان در پنج سال اخیر چند نمونه جذاب آن را ساخته، نیازمند فضاسازی و امکانات گسترده و بودجه قابل توجهی هستند که بخش خصوصی قدرت و تمایلی برای تأمین آن ندارد. این آثار معمولاً در اکران عمومی نمیتوانند هزینههای تولید را برگردانند و سرمایهگذاری در ساخت آنها، در محدوده وظایف ارگانهای خاص تعریف شده و توجیه پیدا میکند. «روز بلوا» ساخته بهروز شعیبی دیگر فیلم «اوج» است که در جشنواره روی پرده میرود.
بنیاد سینمایی فارابی با حمایت از تولید شش فیلم، که اغلب آنها متعلق به سینمای هنری و دور از جریان اصلی هستند، در سی و هشتمین جشنواره فجر حضور دارد. حمایت فارابی در اعطای وام و تقبل بخشی از هزینه تولید خلاصه میشود. نکته قابل توجه این است که پارسال 12 فیلم از سینمای ایران از این حمایت بهرهمند بودند. کاهش تعداد فیلمهای تحت حمایت بنیاد فارابی نشاندهنده وضعیت نامطلوب مالی این نهاد است.
سه. بخش خصوصیوسینمای مستقل از دیرباز محل جوشش و درخشش فیلمسازانی بوده که نوع نگاهشان به سینما، معمولاً مورد پسند نهادها و ارگانها نبوده است. البته بخش خصوصی در سالهای اخیر با موضوع پولهای آلوده و سرمایههای مشکوک روبهرو بوده و این بحران، ماهیت هنری فیلمها و استقلال آنها را زیر سؤال برده است. در یک دهه اخیر سرمایهگذارانی وارد سینما شدهاند که سابقه و پیشینه هنری نداشتهاند اما در زمانی کوتاه، با سرمایهگذاری در پروژههای مختلف صاحب نام و اعتبار شدهاند. از این نکته که بگذریم، بخش خصوصی سینمای ایران همچنان در مضمون جسارت و نوآوری دارد و در تولید، محافظهکار و دست به عصاست. درامهای شهری، فیلمهای آپارتمانی و پروژههایی که هر چقدر استقلال مالی بیشتری دارند، با بودجه محدودتری ساخته شدهاند، در بخش خصوصی کلید میخورند و تنها چند نهاد و ارگان هستند که میتوانند بستر تولید فیلمهای خاص و جاهطلبانه را فراهم کنند. این پروژهها هم اغلب نصیب معدود فیلمسازانی میشود.
نکته اینجاست که پروژههایی مانند «روز صفر» در این دوره، «ماجرای نیمروز 2» و «شبی که ماه کامل شد» در جشنواره سال گذشته و «لاتاری» در جشنواره سی و ششم اگر چه متعلق به بخش خصوصی هستند اما توسط تهیهکنندگانی تولید شدهاند که امکانات و روابط ویژه دارند.
گزارش« ایران» از آنچه در سیو هشتمین جشنواره تئاتر فجر گذشت
حاشیه قوی تر از متن
احسان زیورعالم
سی و هشتمین دوره جشنواره تئاتر فجر به پایان خود رسیده است و شاید به جد بتوان گفت عجیبترین دوره خود را پشت سر گذاشته است. شاید اگر همانند دورههایی چون دوره مرحوم کشنفلاح، جشنواره در انقیاد نیروهای دولت وقت میبود، حواشی چنین نمیشد. جشنواره به یک گعده برای گروهی خاص بدل میشد و تمام. مثل آن اختتامیه عجیب و غریب؛ اما این بار دبیر جشنواره نادر برهانی مرند بود. کسی که در انتخابات خانه تئاتر بالاترین رأی را آورده بود و سرمایه اندوختهاش در 30 سال فعالیت هنریش، جلب اعتماد عمومی جامعه تئاتری بود. او یک دوره کم افت و خیز را در دوره سی و هفتم تجربه کرده بود و با توجه به جلسات آسیبشناسی و نقادیهای بسیار، قصد پوستاندازی برای فجر داشت؛ ولی یک اتفاق تمام معادلات را برهم ریخت.
اتفاقاتی که بههیچ عنوان بهدبیرخانه فجر ارتباطی نداشت، دامنگیر جشنواره میشود. آن هم زمانی که جدول جشنواره بسته شده بود و برای نخستین بار، قرار بود چند هفته پیش از شروع جشنواره، برنامه تئاتر فجر در اختیار مخاطبانش قرار گیرد. یک فرصت خوب برای آنکه بدانیم چگونه میبایست نمایشها را ببینیم. حتی با وجود وضعیت مالی نهچندان مناسب جشنواره، نامهایی چون کاستلوچی و باربا نشان میداد هنوز بخش بینالملل برای جشنواره اهمیت دارد. دانشجویان منتظر کلاسها و کارگاههای استادان بنام ایتالیایی بودند؛ ولی همیشه در، آنگونه که ما میخواهیم بر پاشنه نمیچرخد. برای نادر برهانی مرند همه چیز به یک ملودرام شباهت داشت. از یک سو بچههای غیرتهرانی پای جشنواره ایستادند و از سوی دیگر بزرگان دعوت شده پا پس کشیدند.
همین مسأله موجب شد تا بدانیم جشنواره تئاتر فجر چقدر بیخود و بیجهت بزرگ شده است و مدیریت این همه بخش از راندمان آن کاسته است. میشود با یک جدول کوچکتر سالنهای کمتری را درگیر کرد و فرصت را برای دیده شدن نمایشهای منتخب فراهم کرد. بسیاری از نمایشهای جشنواره امسال دو روز روی صحنه رفتند تا نقلقولها و تمجیدها شرایط اجراها را دگرگون کند. هرچند هنوز شرایط جشنواره تحتالشعاع وضعیت رسانهای پیش از آغاز جشنواره قرار دارد. این وضعیت خود نشانگر آن است که سهم تئاتر فجر از رسانههای فراگیر اندک است. جز روزنامههای ایران، همشهری و فرهیختگان هیچ رسانهای بهصورت ویژه بهجشنواره تئاتر فجر نپرداخته است. حتی رسانههایی که به انتقاد از رفتار هنرمندان پرداختند، پای هنرمندان باقی مانده در تئاتر فجر نماندند. وضعیت در تلویزیون فاجعهبارتر است و جور سردی مدیران تلویزیون را رادیو کشید. جشنواره 38 تئاتر فجر نشان داد که در فضاهای اینچنینی در نهایت رادیو مأمنی است برای خانواده تئاتر.
رسانهها با عقب کشیدن از جشنواره حق هنرمندان غیرتهرانی را ضایع کردند. امسال از جذابترین سالهای برای نمایشهای غیرتهرانی بود. با توجه به قوانین وضع شده در انتخاب آثار غیرتهرانی تنوع جذابی از استانهای مختلف در جشنواره پدید آمد. نمایشها عموماً با توجه به زیست و اقلیم منطقه تولید شدهاند و به شدت بر مواضع اجتماعی روز آن اقلیم ایستادگی کردهاند. خلاقیت، تولید و اجرای آثار نشان از کاهش فاصله میان آثار در تهران و استانها خبر میدهد. به نحوی که میتوان مدعی شد در صورت امکانات در برخی از استانها میتوان فرصت آفرینشگری برای تولید آثار عظیم به جوانان دیگر استانها داد. البته نبود یک داور غیرتهرانی در میان داوران فجر میتواند یک آسیب به حساب آید. فرصتی که میشد برای جلوگیری از ارعاب داوران نسبت به برخی اسمها استفاده شود.
در حوزه بینالملل اما فجر حرفی برای گفتن نداشت. حذف بخش مسابقه فجر و در نهایت ریزش یکشبه اجراها شرایط را به سویی برد که فجر از آن حال و هوای چند ساله خود فاصله بگیرد. هرچند با دیدن آثار روی صحنه رفته کاش هزینه بخش بینالملل صرف آثار غیرتهرانی میشد و به نوعی دولت بودجه فجر را به یک سرمایهگذاری برای تولیدات آینده کارگردانان حاضر در جشنواره میکرد. مهمی که رخ نداده است و این احتمال وجود دارد با پایان جشنواره، سیل انتقادات به سوی دبیر جشنواره و اداره کل هنرهای نمایشی سوق یابد. انصراف چند هنرمند و گروه از فجر نیز موضوعی بود که شاید رسانهها بیش از خود فجر بدان پرداختند. بماند که ریشه ماجرای انصراف گویا به داخل کشور بازمیگردد؛ اما نگارنده انتظار داشت بخش بینالملل حذف میشد و به همان بازار تئاتر تقلیل مییافت.
بازار تئاتر امسال کمی متفاوت از دورههای قبل برگزار شد. برخلاف رویه کمتر رسانهای شده، در این دوره دو پنل خبری برای مدعوین طراحی شد و مخاطبان بازار در یک جلسه معارفه با میهمانان و شرکتکنندگان آشنا شدند. هرچند آماری از وضعیت بازار تئاتر منتشر نشده است؛ اما بهنظر میرسد شرایط از سال پیش بهتر پیش رفته است. البته این صرفاً یک حدس است که مستلزم شفافسازی عوامل این بخش میباشد.
جشنواره تئاتر فجر در دوره سی وهشتم خود نشان داد آییننامه مصوبش چندان کارآیی ندارد. خلأهای قانونی آن نسبت بهجشنواره فیلم فجر آشکار شد. نبود قراردادهای رسمی در میان گروهها و البته میان فجر و اثر منتخب نیز از خلأهایی است که میبایست مدیران فجر بدان اهمیت دهند؛ هر چند با توجه بهسیر خصوصیسازی تئاتر در ایران شاید وقت آن رسیده باشد که درباره مشارکت بخش خصوصی در جشنواره تئاتر فجر نیز بیشتر اندیشه کرد. کما اینکه هیچ اسپانسری پای جشنواره تئاتر فجر نمیآید؛ چرا که این جشنواره دولتی جذابیتی برای بخش خصوصی ایجاد نمیکند که دلایل آن روشن است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
از معیارهایم عقبنشینی نکردهام
-
راهنمای تماشای جشنواره تئاتر فجر/ یکشنبه 20 بهمن
-
روزهای خاکستری
-
حاشیه قوی تر از متن
اخبارایران آنلاین