شهادت دکتر مصطفی چمران
روزنامه کیهان- دوشنبه 1 تیر 1360
حجت الاسلام خامنهای در خانه خدا مورد سوء قصد قرار گرفت
روزنامه جمهوری اسلامی - یکشنبه 7 تیر 1360
شهادت محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر
انفجار در قلب دولت
تابستان 1360 در تاریخ انقلاب اسلامی با واژه ترور و شهادت گره خورده است؛ روزهایی که با ترور نافرجام حجت الاسلام سیدعلی خامنهای در 6تیرماه، ترور شهید سید محمد بهشتی و 72 عضو حزب جمهوری اسلامی در 7 تیرماه و شهادت محمدعلی رجایی و محمد جواد باهنر نخستوزیر در 8 شهریور همراه بود.
ساعت 3 عصر روز 8 شهریور و در زمان برگزاری جلسه شورای عالی امنیت ملی، دفتر نخستوزیری در خیابان پاستور منفجر شد. در این حادثه تروریستی محمدعلی رجایی رئیسجمهوری (که 28 روز پیش بهعنوان رئیسجمهوری منصوب شده بود)، محمد جواد باهنر نخستوزیر، عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری نخستوزیری، هوشنگ وحید دستجردی رئیس وقت شهربانی ایران و یک عابر در بیرون ساختمان، شهید شدند.
همچنین در این حمله خسرو تهرانی مسئول اطلاعات نخستوزیری، سرهنگ موسی نامجو وزیر دفاع، یوسف کلاهدوز مسئول سپاه پاسداران، سرتیپ شرف خواه معاون نیروی زمینی، سرهنگ اخیانی معاون ژاندارمری و سرهنگ کتیبه رئیس اداره دوم ارتش مجروح شدند.
خبرنگار روزنامه اطلاعات در گزارشی، درباره این بمبگذاری نوشت:«... در پی انفجار بمب که گفته میشود در داخل یک کیف دستی جاسازی شده بود، قسمتهایی از طبقه اول و طبقه دوم ساختمان نخستوزیری در مجاورت خیابان پاستور دچار حریق شد و آتش و دود فضای محل انفجار را فرا گرفت. در این حادثه محمدعلی رجایی رئیسجمهوری و دکتر محمدجواد باهنر نخستوزیر و چند نفر از مقامات مملکتی که در جلسه مذکور حضور داشتند، به درجه رفیع شهادت نائل شدند و مجروحان حادثه با کمک مأموران و پرسنل نهادهای انقلابی به بیمارستانها انتقال یافتند و تحت مراقبتهای درمانی و پزشکی قرار گرفتند. یکی از شاهدان عینی میگوید؛ پس از انفجار ناگهان دود غلیظی توأم با آتش از طبقه اول و دوم ساختمان نخستوزیری به چشم خورد و پس از مدتی مأموران و عدهای از مردم که در نزدیکی ساختمان نخستوزیری بودند با فریاد الله اکبر به طرف نخستوزیری دویدند. از طرف دیگر مأموران آتشنشانی و سپاه و کمیتهها و شهربانی نیز در محل حاضر شدند و برای نجات مجروحان به تلاش پرداختند....»
همچنین یکی از کارمندان قسمت آبدارخانه نخستوزیری که از ناحیه دست مجروح شده بود به خبرنگار اطلاعات گفت:«وحشتناک بود! در طبقه دوم داشتم به طرف آبدارخانه میرفتم که صدای وحشتناکی تنم را لرزاند و بلافاصله زبانههای آتش را دیدم که از اتاق کنفرانس به بیرون تنوره میکشید. از وحشت نمیدانستم چه کنم.
هرچه سعی کردم فکرم را متمرکز کنم و ببینم چه اتفاقی رخ داده است، موفق نشدم، چون دود غلیظی تمام سالن طبقه دوم را فرا گرفته بود. از وحشت از طبقه دوم به اتفاق یکی دیگر از همکارانم به کوچه کنار نخستوزیری پریدیم و در این موقع بود که دستم مجروح شد....»
بعد از انفجار دفتر نخستوزیر در فهرست شهدا نام «مسعود کشمیری» که آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی بود نیز منتشر ولی پس از مدتی معلوم شد که او از اعضای مجاهدین (منافقین) و عامل اصلی این حمله تروریستی است که به خارج از کشور گریخته است.
پایان بنی صدر
عزل نخستین رئیسجمهوری
ابوالحسن بنی صدر سیاستمداری بود که خیلی زود مسیر خود را از انقلاب اسلامی جدا کرد و چنان در مقابل انقلاب ایستاد که نمایندگان مجلس روز سی و یکم خرداد سال 1360 رأی به عدم کفایت او بهعنوان نخستین رئیسجمهوری جمهوری اسلامی داد و به دنبال آن امام خمینی حکم به عزل او دادند. بنی صدر سیاستمدار نخستینها بود؛ «نخستین رئیس جمهوری»، «نخستین و تنها رئیس جمهوری که عزل شد»، «نخستین رئیس جمهوری که با 11 میلیون رأی انتخاب شد»؛ اما مشی بنی صدر و تفکرات او به گونه ای بود که راهی جدا از آنچه امام خمینی در زمان تنفیذ حکم ریاست جمهوری به او گفت طی کرد. امام به بنی صدر گفتند: «من یک کلمه به آقای بنیصدر تذکر میدهم، که آن یک کلمه تذکر برای همه است: حبّ الدنیا رأس کلّ خطیئه»
بنی صدر در سیاست ورزی اختلافات شدیدی با نیرویهای انقلابی بخصوص روحانیون داشت و خود را به برخی از گروههای چپگرا نزدیک میدانست. او در زمان جنگ تحمیلی بهعنوان فرماندهی کل قوا (اختیاری که امام خمینی به او داد و 20 خرداد 1360 او را از این سمت عزل کردند) با تصمیمات اشتباه مشکلات بسیاری را برای کشور و بخصوص در جبهههای جنگ به وجود آورد.
جلسه بررسی عدم کفایت بنی صدر در روزهای 30 و 31 خرداد در مجلس برگزار شد و در نهایت بعد از رأی گیری، اکبرهاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس رأی نمایندگان را چنین قرائت کرد:«بسماللهالرحمنالرحیم. انا فتحنالک فتحا مبینا لیغفرلکالله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر و یتم نعمته علیک و یهدیک صراطا مستقیما. جمع افرادی که در مجلس حاضر بودند ۱۹۰ نفر. آرایی که موافق عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر به صندوق ریخته شده ۱۷۷ نفر. رأی مخالف یک نفر.» در این لحظه حضار شعارهایی علیه بنیصدر سر دادند و خواستار اعدام وی شدند. اینجا بود که هاشمی رفسنجانی گفت: «آقایان دیگر از این به بعد آقای بنیصدر بهعنوان رئیسجمهوری از قاموس جمهوری اسلامی حذف شده، شعارها برگردد به طرف امریکا. حضار شعار دادند: مرگ بر امریکا....»
هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات خود مینویسد: «نامه اعلان رأی مجلس برای امام تهیه شد. آن را اول شب به دفتر امام بردم و تحویل آقای صانعی دادم. عدهای هم آنجا بودند و اظهار خوشحالی میکردند. امروز با وجود تهدیدهایی که از طرف گروهکها شده بود - که در صورت عزل بنیصدر شهر را به آتش میکشند - کوچکترین حرکتی نکردند؛ شاید به علت قاطعیت دادگاه انقلاب - که امروز صبح پانزده نفر از عوامل آشوب را سریعاً محاکمه و مجازات کرده است - و یا به علت حضور حزبالله.»
امام خمینی بعد از عزل بنی صدر خطاب به او با زبان نصیحت گفتند: «من الان هم نصیحت میکنم آقای بنی صدر را به اینکه مبادا در دام این گرگهایی که در خارج کشور نشستند و کمین کردند بیفتید و این آبرویی که از دست دادید بدتر بشود.»
سرچشمه، چشمه خون
ملت بیدارتر شد*
محمد گرشاسبی/ حزب جمهوری اسلامی روز ۲۹ بهمن 1357 اعلام موجودیت کرد. نام حزب برگرفته ازمهمترین شعارانقلاب «جمهوری اسلامی» بود. موسسین حزب عبارت بودند از آیت الله سید علی خامنه ای، اکبرهاشمی رفسنجانی، سید محمد بهشتی، محمد جواد باهنر و سید عبدالکریم موسوی اردبیلی. در این حزب بسیاری از مبارزین انقلابی، بازاریان، دانشگاهیان، روحانیت و اقشار مختلف مردم حضور داشتند.
سهشنبه اول اسفند 1357 عضوگیری حزب آغاز شد و داوطلبان برای ثبتنام به دفتر موقت حزب در ساختمان کانون توحید در میدان کندی(توحید)، خیابان پرچم مراجعه میکردند. برای ثبتنام معیار خاصی وجود نداشت و هرفردی میتوانست به حزب بپیوندد. مثل محمدرضا کلاهی عضو سازمان مجاهدین خلق، پذیرفته شد و به دبیرخانه حزب راه یافت. در طول سال 1358 امثال کلاهی و مسعود کشمیری و دیگر نفوذی سازمان منافقین در حزب توانستند وارد کادر تشکیلاتی شوند و این نفوذ در نهایت به تعبیر سازمان به «حذف رأس هرم رژیم» منجر شد. محمدرضا کلاهی با اعتمادسازی توانست برای جلسه شامگاه هفتم تیر 1360 بیشتر اعضای حزب را که شامل آیتالله بهشتی رئیس دیوان عالی کشور، 4 وزیر، دهها نماینده مجلس و مقامات دولتی که قریب به 100 نفر میشدند در سالن اجتماعات حزب در دفتر اصلی در سهراه سرچشمه جمع کند. در این جلسه آیتالله سید علی خامنهای در پی حادثه بمبگذاری روز قبل مسجد ابوذر راهی بیمارستان شده بود و حضور نداشت. از دیگر غایبان جلسه میتوان به آقایان محمدعلی رجایی، محمدجواد باهنر، سیدحسن آیت و اکبر هاشمی رفسنجانی اشاره کرد.
موضوع جلسه حزب جمهوری اسلامی در روز 7 تیر ماه تورم و انتخابات ریاست جمهوری آینده بود و برای همین هم اعضای اصلی حزب در این جلسه شرکت کرده بودند. بعد از تلاوت قرآن کریم و اعلام برنامه، آیتالله بهشتی بهعنوان اولین سخنران جلسه پشت تریبون رفت:«ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهرهسازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمیگیرند انتخاب شوند.…» این جمله شهید بهشتی به پایان نرسید که صدای انفجاری عظیم تا چندین خیابان آن طرفتر از دفتر حزب را به لرزه درآورد.
محمدرضا کلاهی لحظاتی پیش از انفجار به بهانه خرید بستنی از دفتر حزب بیرون رفت و ساعت 21:30 در انفجاری مهیب 73 نفر از افراد حاضر در جلسه به شهادت رسیدند. به باور سازمان منافقین، دیگر کار نظام تمام شده بود. اما امام خمینی در پیامی خطاب به رهبران سازمان فرمودند: «بکشید ما را، ملت بیدارتر میشود.»
* برگرفته از پیام امام خمینی
تهیه و تنظیم:حسن مجیدی
ترور حسن آیت
دکتر حسن آیت نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و عضو حزب جمهوری اسلامی صبح دیروز[چهارشنبه 14 مرداد 1360] حین خروج از منزل مسکونی خود در خیابان 30تیر کوی افشار، به همراه دو نفر از محافظان خود مورد سوءقصد قرار گرفت و با شلیک 50 گلوله ، در دم به شهادت رسید و بهجمع یاران گلگون کفن خویش پیوست.
روزنامه جمهوری اسلامی - پنجشنبه 15 مرداد1360
آیتالله قدوسی شهید شد
بر اثر انفجار یک بمب آتشزا که در ساعت 40/۸ دقیقه بامداد دیروز[شنبه 14 شهریور1360] در یکی از دفاتر ساختمان مرکزی دادستانی کل انقلاب رخ داد، آیتالله علی قدوسی دادستان کل انقلاب از ناحیه پا و سینه مجروح شد و پس از رسیدن به بیمارستان در ساعت ۲۰ دقیقه بعدازظهر به صف طویل شهدای انقلاب اسلامی پیوست.
روزنامه جمهوری اسلامی- یکشنبه 15 شهریور1360
آیتالله مدنی به شهادت رسید
حدود ساعت 40/1 بعدازظهر روز جمعه [20 شهریور 1360] پس از آنکه آیتالله سید اسدالله مدنی خطبههای نماز را به اتمام رساند، در جایگاه خود بهطور انفرادی ۲ رکعت نماز آغاز کرده بود که جوانی حدوداً ۲۰ ساله از میان جمعیت خود را به وی رساند که مأموران محافظ مانع حرکت و نزدیکتر شدن به امام جمعه شدند ولی جوان به فاصلهای رسیده بود که توانست با دست بازوی آیتالله مدنی را بگیرد و بهسوی خود بکشد.
در این حال مردم و محافظین به جوان مشکوک شده مانع از نزدیک شدن به امام جمعه میشوند که در این اثنا جوان مهاجم با یک حرکت، خود را روی آیتالله مدنی میاندازد و بلافاصله ضامن نارنجکی را که به همراه داشته میکشد و نارنجک منفجر میشود. براثر این انفجار آیتالله مدنی و چند نفر از اطرافیانش بشدت مجروح شدند و جوان مهاجم در دم متلاشی و کشته شد.
امام جمعه تبریز و عدهای دیگر از زخمی شدگان بلافاصله توسط مردم به بیمارستان سینای تبریز انتقال یافتند و تحت مداوا قرار گرفتند، اما متأسفانه شدت جراحات وارده به حضرت آیتالله مدنی به حدی بود که تلاش پزشکان به نتیجه نرسید و ایشان به شهادت رسیدند...
روزنامه کیهان - شنبه 21 شهریور 1360