افشای راز قتل در زابل با دستگیری سارقان خشن
گروه حوادث / دو سارق که پس از دستگیری به قتل مردی در سال 85 نیز اعتراف کرده بودند صبح دیروز در حالی از جنبه عمومی جرم محاکمه شدند که با جلب رضایت اولیای دم از قصاص نجات پیدا کرده بودند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از سال 92 با شکایت زن جوانی که مدعی بود 2 راکب موتورسیکلت اموالش را به سرقت بردهاند آغاز شد. این زن در توضیح ماجرا گفت: مثل هر روز بعد از کارم در منطقه ورامین در حال رفتن به ایستگاه تاکسی بودم که به یکباره موتورسیکلتی با دو سرنشین نزدیکم شد و یکی از آنها با تیغ و چاقو مرا زخمی کرد و بعد هم در حالی که کیفم را محکم گرفته بودم من را روی زمین کشاندند و پس از گرفتن کیفم از محل متواری شدند.
پس از این اظهارات شناسایی سارقان در دستور کار مأموران قرار گرفت و در نهایت چند ماه بعد دو سارق بهنامهای بهرام و امیر دستگیر شدند آنها در ابتدای بازجویی به سرقت از زن جوان اعتراف و انگیزهشان را هم تفریح عنوان کردند. در حالی که متهمان در اختیار پلیس آگاهی بودند تا درباره سرقتهای دیگرشان تحقیقات کامل شود، آنها به قتل مرد جوانی در زابل اعتراف کردند. بهرام به مأموران گفت: سال 85 ما مرتکب قتل شدیم و برای اینکه دستگیر نشویم از زابل به تهران آمدیم و در مناطق حاشیهای تهران زندگی میکردیم.
پس از اعتراف متهمان، مأموران پرونده آنها را بهصورت ویژه مورد بررسی قرار دادند و متوجه شدند 7 سال قبل جسد مرد جوانی که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود در یکی از محلههای زابل پیدا شده است. خانواده این جوان در زمان تحقیقات به پلیس اعلام کرده بودند که به کسی مشکوک نیستند و فرزندشان هم با کسی دشمنی نداشته است و در همان زمان بهدلیل بینتیجه ماندن شناسایی عامل قتل، پرونده به قسمت پروندههای راکد برده شده بود.
با توجه به دستگیری متهمان در تهران و با توجه به درخواست اولیای دم متهمان در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند.
در جلسه رسیدگی به پرونده این دو متهم اولیای دم خواستار قصاص برای متهمان شدند.
در ادامه دختر جوانی که مورد سرقت متهمان قرار گرفته بود در جایگاه قرار گرفت و گفت: این دو سارق پس از وارد کردن چند ضربه تیغ به من، اموالم را سرقت کردند. دو و نیم میلیون تومان پول نقد، گوشی تلفن همراه و چند قطعه طلا از من سرقت کردند و من هم درخواست اشد مجازات برای آنها دارم.
سپس بهرام بهعنوان متهم ردیف اول در جایگاه قرار گرفت و با رد اتهام قتل عمدی گفت: قتل را امیر مرتکب شد. امیر به من گفت با برادر مقتول در زندان همبند بوده و متوجه شده که او آدم فاسدی است و مستحق مرگ است بعد هم با ضربات چاقو او را به قتل رساند. من نقشی در قتل نداشتم. درباره سرقت هم امیر بود که با تیغ موکت بری به جان دختر جوان افتاد من فکر کردم وقتی به زن جوان نزدیک شد قصد دارد از او آدرس بپرسد چون ما موادفروش بودیم و تا آن روز سرقت نکرده بودیم.
پس از وی امیر در دفاع از خودش گفت: مقتول آدم فاسد و مهدورالدمی بود و تصمیم گرفتیم او را بکشیم. ولی ضربات کشنده را بهرام زد و من فقط چند ضربه به دست هایش زدم. در مورد سرقت هم بهرام ترک موتور بود و به من گفت به زن جوان نزدیک شوم میخواهد آدرس بپرسد وقتی به آن زن نزدیک شدم کیف او را گرفت و زن جوان را روی زمین کشید و بعد هم با کاتر او را زد در این مورد هم من کارهای نبودم. حتی اموال این زن هم دست بهرام بود من بخش کمی از آن را گرفتم که هر مقداری که من گرفتم را پس میدهم.
باوجود انکار متهمان و با توجه به اینکه اولیای دم و دختر جوان درخواست مجازات کرده بودند شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران هردو متهم را به قصاص، زندان و پرداخت خسارت به دختر جوان محکوم کرد. رأی صادره مورد اعتراض متهمان قرار گرفت اما از آنجایی که مهدورالدم بودن مقتول ثابت نشد و گفته شده بود او انسان درستکاری بود رأی قصاص و حبس متهمان مورد تأیید قرار گرفت تا اینکه بعد از مدتها متهمان موفق به جلب رضایت اولیای دم شدند و برای محاکمه به لحاظ جنبه عمومی جرم بار دیگر به دادگاه رفتند. آنها با ابراز ندامت از کارشان مدعی شدند همه اموال خودشان را برای پرداخت دیه فروختهاند و دیگر هیچ پول و سرمایهای ندارند و از قضات خواستند تا آنها را مورد عفو قرار دهند.
با پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
توطئه پزشک زیبایی برای طلاق همسر ورزشکار
گروه حوادث/ جراح متخصص زیبایی برای طلاق همسرش و فرار از پرداخت مهریه هزارسکهای او با همدستی زن مورد علاقه خود نقشه عجیبی را طراحی و اجرا کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث ایران، چند روز قبل، زن جوانی هراسان با پلیس تماس گرفت و از سرقت خانه اش، توسط شوهرش و معشوقه او خبر داد. زن جوان گفت: من مربی سوارکاری هستم و وضع مالی خوبی دارم؛ چند سال قبل با شوهرم که پزشک متخصص زیبایی است آشنا شدم و ازدواج کردم. زندگی خوبی داشتیم تا اینکه این اواخر متوجه رفتارهای مشکوک همسرم کوروش شدم. وقتی پیگیری کردم فهمیدم کوروش با خانم مهندسی به نام شیلا در ارتباط است. شیلا برای جراحی بینی اش به مطب شوهرم آمده بود و همین موضوع شروع آشنایی و رابطه پنهانی آنها بود.
سرقت سه میلیاردی
زن جوان گفت: مدتی بود که شوهرم دیگر به خانه نمیآمد و تلفنهای مرا جواب نمیداد؛ چندباری به من پیشنهاد جدایی داد اما من حاضر نبودم زندگیام را که برای ساختنش کلی زحمت کشیده بودم براحتی خراب کنم. با اینکه از خیانت کوروش با خبر شده بودم، اما نمیتوانستم از او جدا شوم؛ از طرفی چون مهریهام هزار سکه بود، او نمیتوانست براحتی مرا طلاق بدهد. البته این را هم بگویم که کوروش اصرار داشت که طلاق بگیرم و مهریهام راببخشم.
او ادامه داد: روز حادثه، در خانه تنها بودم که کوروش وارد خانه شد. در حال گفتوگو با او بودم که شیلا هم آمد او در ورودی را برای شیلا باز گذاشته بود با همدستی شیلا دست و پایم را بستند و مرا کتک زدند، بعد هم حدود سه میلیارد تومان، طلا و دلار و وسایل با ارزشی را که در خانه بود سرقت کردند. بعد از رفتن آنها، به سختی خودم را به تلفن رساندم و به خواهرم خبر دادم.
حمله اسیدی
با شکایت زن جوان تحقیقات برای دستگیری آنها آغاز شد، اما کوروش و زن جوان بعد از این حادثه ناپدید شده بودند و هیچ ردی از آنها نبود، حتی کوروش به مطبش هم نمیرفت.
بررسیها در این خصوص ادامه داشت تا اینکه حدود یک ماه بعد از این حادثه، زمانی که زن جوان از باشگاه سوارکاری اش بیرون آمد تا به سمت خودروی خود برود با کوروش و زن جوان رو به رو شد آنها با تهدید از او خواستند که شکایتش را پس بگیرد و از مهریه هزار سکهای اش نیز بگذرد در غیر این صورت برایش اتفاقات بدی رخ خواهد داد.
اما مینا، مخالفت کرد در این حین، خانم مهندس ناگهان بطری اسیدی را که در دست داشت روی خودروی مینا ریخت و باعث تخریب خودروی زن جوان شد؛ درگیری و کمک خواهی مینا، باعث شد تا دکتر جراح زیبایی و مهندس جوان توسط مردم دستگیر شوند.
متهمان پس از دستگیری برای تحقیقات به دادسرای ویژه سرقت منتقل شدند. کوروش در تحقیقات به جرم خود اعتراف کرد و گفت: مدتی قبل با شیلا که برای جراحی بینی اش به مطبم آمده بود آشنا شدم. علاقهام روز به روز به او بیشتر میشد تا اینکه تصمیم گرفتیم باهم ازدواج کنیم اما همسرم راضی به طلاق نبود. خودم هم به خاطر مهریه بالایی که داشت نمیتوانستم او را طلاق بدهم؛ برای همین تصمیم گرفتیم با تهدید و آزار و اذیت او را وادار به طلاق کنیم.
شیلا حرفهای کوروش را تأیید کرد و با اعتراف آنها به دستور قاضی دادسرای ویژه سرقت، متهمان در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفتند.
پلیس در تعقیب قاتل نوجوان تکواندوکار
گروه حوادث/ ردیابیهای پلیسی برای دستگیری پسر جوانی که در یکی از بوستانهای کرج مرتکب قتل شده و فرار کرده با گذشت 5 سال همچنان بینتیجه مانده است.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این متهم فراری که سهیل نام دارد روز 16 دی سال 94 یک تکواندوکار نوجوان را به قتل رساند و فرار کرد. پدر مقتول درباره این حادثه به خبرنگار« ایران» گفت: روز حادثه پسرم سامان حدود ساعت هفتونیم صبح از خانه خارج شد تا به مدرسه برود و امتحان بدهد و دوباره به خانه برگردد اما دو ساعت بعد فرد ناشناسی با گوشی همراه من تماس گرفت و خبر مرگ پسرم را داد وقتی با عجله خودم را به بیمارستان رساندم فهمیدم پسرم هنگام عبور از بوستانی در کیان مهر کرج متوجه درگیری چند پسر جوان شده اما وقتی برای میانجی گری وارد درگیری شده با ضربه چاقوی یکی از پسرها جان باخته است.
عامل قتل که در زمان وقوع حادثه 21 سال سن داشت تحت تعقیب پلیس آگاهی استان البرز قرار گرفت اما مشخص شد که او به ارومیه گریخته و از آنجا بهصورت قاچاقی از کشور خارج شده وبه ترکیه رفته است. بدین ترتیب سهیل تحت تعقیب پلیس اینترپل قرار گرفت مدتی بعد کارآگاهان پلیس فتا دریافتند متهم از طریق یک خط تلفن همراه مربوط به کشور اندونزی با دوستان ایرانی اش تماس گرفته است همچنین مشخص شد او از ترکیه به یونان رفته و مدتی بعد هم ردپای او در کشور آلمان پیدا شد. این در حالی است که خانواده مقتول با مراجعه به پلیس و دادگاه این احتمال را مطرح کردند که متهم به ایران برگشته باشد بنابراین خواهان دستگیری هر چه سریعتر قاتل پسرشان شدند.
بنابراین قاضی محمد قیومی رئیس شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز نیز دستور داد عکس متهم فراری بهنام سهیل که اکنون 25 ساله است منتشر شود تا چنانچه کسی از مخفیگاه وی خبر دارد موضوع را به پلیس اطلاع دهد.
عامل جنایت مستانه، قصاص شد
گروه حوادث/ پسر جوان که بهخاطر تنه زدن به پسری دیگر در یکی از بوستانهای تهران دست بهجنایت زده بود در زندان رجایی شهر به دار آویخته شد.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، 26 اردیبهشت سال 97 درگیری مرگباری در بوستانی حوالی کن به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد. بهدنبال اعلام این خبر تیم جنایی راهی محل شده و در بررسیهای اولیه مشخص شد که پسر مستی در جریان درگیری با پسری دیگر او را با ضربه چاقو به قتل رسانده و از محل متواری شده است.
در نخستین گام، تیم جنایی به تحقیق از شاهدان و بازبینی دوربینهای مداربسته پرداختند. بدین ترتیب چهره عامل جنایت بهنام فرید شناسایی و در ادامه بررسیها پسر جوان بازداشت شد.
فرید در همان تحقیقات اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: روز حادثه در حال عبور از پارک بودم که به خاطر مستی و نداشتن تعادل به پسری تنه زدم . او اعتراض کرد و سر همین مسأله باهم دعوایمان شد که مرا هل داد روی زمین افتادم و زمانی که خواستم از زمین بلند شوم، چاقویی را که همراهم بود بیرون آوردم و یک ضربه به مقتول زدم و بعد هم فرار کردم.
بهدنبال اعتراف پسر جوان، او به بازسازی صحنه جنایت پرداخت. باتوجه به شکایت اولیای دم، با تکمیل تحقیقات، پرونده این جنایت برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد.
متهم در دادگاه بهدفاع از خود پرداخت و مدعی شد که ناخواسته دست به جنایت زده است. باتوجه به درخواست اولیای دم برای قصاص، اظهارات متهم و اعترافات او به قتل، اظهارات شاهدان، بازسازی صحنه قتل و مدارک موجود در پرونده، پسر جوان به قصاص محکوم شد.
با تأیید این حکم در دیوانعالی کشور، پسر جوان چند روز قبل در زندان رجایی شهر به دار آویخته و پرونده این جنایت نیز مختومه شد.
گروه حوادث: آتش گرفتن آمبولانس ویژه حمل جنازه در جاده اردکان - نایین منجر به مصدوم شدن راننده و سوختن جسد شد.
«جواد کمال آبادی» رئیس جمعیت هلال احمر اردکان در تشریح این خبر به ایسنا گفت: عصر سهشنبه در ۷۰ کیلومتری محور اردکان - نایین این حادثه رخ داد و با اعلام موضوع عوامل هلال احمر اردکان مستقر در پایگاه امامزاده سیدنورالدین به محل رفته و جنازه سوخته را از داخل خودرو رهاسازی و خارج کردند راننده نیز که مصدوم شده بود به بیمارستان منتقل شد.
به گفته وی، هنوز اطلاعات دقیقی از علت حادثه گزارش نشده است اما با توجه به اظهارات همراهان فرد فوت شده جسد متعلق به فردی از اهالی کرمان بوده که برای مداوای بیماری در تهران بستری بوده اما بعد از مرگ قرار بود به کرمان منتقل و دفن شود که در مسیر تهران به کرمان در ورودی شهرستان اردکان، خودرو حامل جسد دچار حریق شد.
مرگ 280 گوسفند در حمله گرگ ها
گروه حوادث: حمله چند قلاده گرگ به گله گوسفندان در شهرستان دالاهو باعث تلف شدن ۲۸۰ رأس دام شد.
سرهنگ «محمدرضا آمویی»معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان کرمانشاه گفت: پس از گزارش حمله گرگ به گله گوسفندان در شهرستان دالاهو، تیمی از مأموران در محل حادثه حاضر شدند. نخستین بررسیها نشان داد یکی از عشایر روستای «سرچقا» پس از آنکه گوسفندان خود را برای چرا به ارتفاعات «سرخه دیزه» برده، گله وی مورد حمله چند قلاده گرگ قرار گرفته است.
سرهنگ آمویی تصریح کرد: طبق اظهارات صاحب گله در حمله گرگها، ۲۸۰ رأس گوسفند وی یا از صخرهها و ارتفاعات به پایین پرتاب شده یا توسط گرگها دریده و تلف شدهاند. طبق نظر کارشناسان ارزش دامهای تلف شده به بیش از ۶ میلیارد ریال میرسد.
مردی با چشمان حادثه ساز
ارواح شبانه!
محمد بلوری/ روزنامه نگار
زبیده، مقابل درمانگاه از کالسکه دواسبی خانوادگیاش پیاده شد و به سورچیشان سفارش کرد منتظر بازگشتش بماند. گره روسری حریر زردوزی شدهاش را زیر چانه باریکش محکم کرد. شال بلند اطلسیاش را از سورچی که با دو دست به احترام مقابلش گرفته بود، پوشید.
آنگاه قابلمهای را که در یک چارقد پیچیده و گره خورده بود، از دست سورچی گرفت و روبه درمانگاه برگشت تا از پلهها بالا برود.
دکتر صادقی، رئیس درمانگاه که سرگرم گفتوگو با جوان دانشجو بود، از پنجره نگاهش به زبیده افتاد و پرسید: این خانم جوان کیباشند؟
و با حالت تحسین آمیزی که بر چهرهاش سایه انداخته بود، ادامه داد: چه کالسکهای آقا سهراب؟ باید متعلق به یکی از خانوادههای ثروتمند این آبادی باشد؟
دانشجوی جوان جواب داد: درست تشخیص دادید دکتر. زبیده دختر میرزا کریم دباغ است که صاحب دباغخانه بزرگی تو این آبادی است.
و با چهرهای شرمگین، نگاهش را رو به زبیده، برگرداند و با اشارهای معنادار ادامه داد: وقتی شنیده پهلوان در اینجا بستری شده، دلواپس شده آمده به دیدنش.
خانم معلم سری زیر انداخت و لبخندی شرمسارانه زد.
زبیده وارد اتاق مدیر درمانگاه که شد با دیدن دکتر صادقی جا خورد و با دستپاچگی، گونههایش از شرم، سرخ شد. به دکتر سلام کرد و گفت: از دیدنتان خوشحالم آقای دکتر.
دکتر صادقی با نگاه تحسینآمیزی به او گفت: من هم از دیدنتان خیلی خوشحالم دختر خانم زیبا و حال پدرش را پرسید که با دباغ ثروتمند آبادی در روزهای خوشی، بساط عیش و عشرت و تریاککشی داشتند.
دکتر با لبخندی میرزا کریم دباغ را بهیاد آورد که همیشه مرغوبترین تریاک کشتزارهای حاشیه کاشان را در جیب گل و گشادش داشت و به هر آشنایی که میرسید، یک بست از تریاک را سخاوتمندانه در مشتش میریخت.
زبیده خواست قابلمه را به دست خانم معلم بدهد و گفت: برای پهلوان سوپ پختهام. چون میدانستم، تو این درمانگاه که پخت و پز نمیشه!
سهیلا با اشاره معنیدار به ابروهایش تاب داد و گفت: چرا خودت نمیبری، هم حالش را بپرسی و هم بهش سوپ دستپختت را بدی که بخورد.
زبیده با چهرهای گلگون شده از شرم، رو به دانشجوی جوان کرد و پرسید: حالش چطوره آقا سهراب؟
دانشجوی جوان گفت: بسیار خوب، زبیده خانم. پهلوان که طوریش نمیشه! صورت رنگ پریدهاش را که دیدیم، با بیرونرویهایی که داشت، گفتم نکنه خدای ناکرده مبتلا به وبا شده باشه، برای همین اصرار کردیم تو همین درمانگاه بستریاش کنیم تا تحت نظر باشد. اما خدا را شکر اثری از وبا ندیدهایم، فردا هم مرخصش میکنیم.
زبیده راه افتاد تا به دیدن پهلوان حیدر برود.
دکتر صادقی با نگرانی از سهراب پرسید: درست شنیدم آقا سهراب؟ وبا...؟
دانشجوی جوان آه عمیقی کشید و جواب داد: متأسفانه بله آقای دکتر، ویروس هاری را کم داشتیم که با ویروس کشنده دیگری روبهرو شدهایم که اگر جلویش را نگیریم، میتواند به سرعت همهگیر شود و کشتاری را مخوفتراز ویروس هاری شروع کند.
دکتر صادقی از تأسف آهی کشید و با چهرهای غمناک پرسید: وای خدای من! چند نفر...؟
جوان دانشجو گفت: طی یک هفته پنج نفر، همگی بچههایی پنج تا هشت ساله بودند. مادرهای شان بهخاطر شکم روی و اسهال شدید به درمانگاه آوردند که همگی فوت شدند.
دکتر صادقی، سایه غمی بر چهرهاش نشست و پرسید: باید از نوشیدن آب باشد و به فکر فرو رفت...
سهراب جواب داد: بله، آب آلوده آقای دکتر. از کارگاه دباغی میرزاکریم آلودگی آب شروع میشه. دوست قدیمی شما، پدر گرامی همین زبیده خانم! در کارگاه دباغی وقتی لاشه گاو و گوسفندها را که برای دباغی پوست میکنند، آبهای آلودهاش در آب چشمه جریان پیدا میکند و خانوادهها از همین آب مینوشند. گاو و گوسفندهایی که لاشههای نیم خورده سگهای وحشی است.
دکتر صادقی با چهرهای هراسان گفت: وای خدای من اگر جلوی جریان این «پسآب» کارگاه دباغی را نگیریم، ویروس وبا کشتاری هولناک در این آبادی به راه خواهد انداخت!
دانشجوی جوان گفت: درست است آقای دکتر، اما در اولین اقدام فوری باید خانوادهها را وادار کنیم که نباید قطرهای آب را بدون جوشاندن مصرف کنند. همین حالا هم دو پسربچه را که وبا گرفته بودند، به درمانگاه آورده بودند و بموقع به دادشان رسیدیم و همین حالا در اینجا بستری هستند.
خانم معلم پرسید: اما چطور خطر مرگبار وبا را به خانوادهها حالی کنیم؟
دکتر که از شنیدن خبر ابتلا چند کودک به بیماری مرگبار وبا، هراسان و عصبی شده بود، گفت: باید خانوادهها را نسبت به خطر وبا آگاهی کنیم. حتی اگر تکتک اعضای خانوادهها را به درمانگاه بکشانیم و هشدار بدهیم که جان بچههایتان در خطر است و بعد همهتان با مرگ روبهرو خواهید شد.
ادامه دارد
التهاب در بازار ارز با تشکیل اتاق های کاغذی
گروه حوادث: رئیس پلیس امنیت اقتصادی تهران بزرگ تشکیل اتاقهای کاغذی و معاملات فردایی را از مهمترین دلایل التهاب در بازار ارز عنوان کرد.
سرهنگ علی ولیپور گودرزی در نشست خبری که صبح دیروز در مقر پلیس امنیت اقتصادی فاتب برگزار شد، گفت: معاملات فردایی و تشکیل اتاقهای کاغذی از جمله مواردی بود که سبب ایجاد التهاب در بازار ارز، طلا و سکه شد، چرا که در این روش در عمل جابهجایی انجام نمیشود و فقط در بازار التهاب ایجاد میشود.
وی معاملات فردایی را غیرقانونی و غیرشرعی توصیف کرد و گفت: تصمیم بر آن شد تا با افرادی که اقدام به معاملات فردایی کرده بودند، برخورد کنیم و هفته گذشته نیز پنج نفر را دستگیر کردیم و روز سهشنبه نیز ۲۰ نفر از مرتبطان با این متهمان هم که مبالغ بسیاری به جیب زده بودند، شناسایی و دستگیر شدند.
دستگیری بیش از ۱۲۰ دلال ارزی
ولیپور گودرزی درباره برخورد با دلالان و سوداگران بازار سکه و ارز نیز گفت: از ابتدای سال تا کنون بیش از ۱۲۰ نفر از دلالان ارزی شناسایی و دستگیر شدهاند. این افراد در معابر و نیز فضای مجازی اقدام به خرید وفروش کرده بودند در حالی که معاملات ارزی حتماً باید در صرافیهای مجاز انجام شود.
رئیس پلیس امنیت اقتصادی تهران بزرگ در خاتمه گفت که این طرح با همراهی بانک مرکزی همچنان ادامه خواهد یافت و با افراد سوجو و سوداگر برخورد میشود.