هـاتف علیمردانی در گفتوگو بـا جواد طوسی از «ستاره بازی» گفته است
ترومای مهاجرت از مرگ عزیز تلختر است
متن این گفتوگو را در صفحات 14 و 15 بخوانید
عاشقانه خوبان و عاشقانه خونین
رضا صائمی
منتقد سینما
جشنواره سیونهم فیلم فجر در سوررئالیستترین دوره خود آغاز شد و این بار بهجای شور و هیاهو انگار با ترس و لرز همراه بود، جشنوارهای که در فضای ملتهب کرونایی بدون التهاب سینمایی همیشه برگزار شد؛ این بار با دو فیلم در روز و نشستن با صندلیهایی که از هم فاصله گرفتهاند و چشمهایی که پشت ماسک به تماشای فیلم نشستهاند.
منتقدان و خبرنگارانی که عدهای در برج میلاد و گروه دیگری در پردیس ملت قرار است به مدت 10 روز تولیدات سالانه سینمای ایران را ببینند و ارزیابی کنند. ما هم هر روز در صفحه «تقویم و تحلیل جشنواره» به نقد و بررسی فیلمهای جشنواره سیونهم میپردازیم.
«رمانتیسم عماد و طوبا» فیلم افتتاحیه جشنواره بود و «بی همه چیز» هم بهعنوان فیلم دوم به نمایش درآمد. رمانتیسم عماد و طوبا؛ سیر عشق کاوه صباغزاده را هم با فیلم های پدرش میشناسیم هم با فیلم «ایتالیا-ایتالیا» بهعنوان نخستین تجربه فیلمسازی اش. «رمانتیسم عماد و طوبا» هم در همان فضا و جهان سینمایی فیلم اول ساخته شد و احتمال میرود که کاوه صباغزاده بخواهد با فیلم بعدی خود در همین فضا و در بستر کمدی رومانتیک، سه گانه خود را تکمیل کند.
رمانتیسم عماد و طوبا فضای سرخوشانه تری نسبت به ایتالیا-ایتالیا دارد و سویههای فانتزی آن پررنگتر از آن است. در واقع فیلم در یک بینامتنیت فانتزی-رئال قصهاش را روایت میکند. قصهای که اقتباسی است از کتاب «سیر عشق» آلن دوباتن که کتابهایش در حوزه رمان-روانشناسی در ایران مخاطبان زیادی دارد. صباغزاده ایتالیا –ایتالیا را هم بر اساس برداشت آزاد از کتاب جومپا لاهیری ساخته بود و به نظر میرسد اقتباسی بودن را هم باید یکی از مؤلفههای سینمای او دانست.
رمانتیسم عماد و طوبا چنانکه درخلاصه فیلم هم آمده قصهای از این گزاره معنایی است که عشق بیش از اینکه یک هیجان و تپش قلب و خارش پوست باشد یک مهارت است و همین فقدان یا کمبود مهارتهای ارتباطی، زندگیهای عاشقانه را بتدریج به زندگی ملالآور و گاه پر از نفرت و بیزاری بدل میکند. کمدی – رومانتیک بودن آن به معنای خنده برای سرگرمی نیست بلکه بیشتر برای تلطیف و خلق فضای سرخوشانه است و استفاده از رنگهای شاد در فیلم هم بههمین منظور بوده است.
به عبارت دیگر کمدی در اینجا برای خنده دار شدن موقعیت نیست بلکه یک فضای مفرح ایجاد میکند تا در پس آن حرفی جدی و گاه تراژیک با تلخی کمتری به مخاطب منتقل شود.
از این حیث واجد نوعی امید و نگاهی از سر خوشبینی نه خوش خیالی به غایت زندگی مشترک است. از اینرو فیلم را نباید کمدی به معنای رایج و متداول آن معنا کرد. درست به همین دلیل است که میتوان گفت رمانتیسم عماد و طوبا یک مانیفست زناشویی است که در کنار آسیب شناسی به ارائه راه حل هم میپردازد و مهارتهایی راکه لازمه تداوم یک زندگی عاشقانه یا دستکم زندگی رضایت بخش است در بستر خود درام و گره گشاییهای دراماتیک آن مطرح میکند. رمانتیسم عماد و طوبا ماجرای عشقی آنها را از کودکی تا پیری با فراز و نشیبهای یک زندگی مشترک به تصویر میکشد. روایتی که توسط سارا بهرامی بهعنوان راوی قصه بیان میشود تا از ظرفیت کلامی قصه گویی در بیان توصیههای روانشناختی قصه استفاده شود. البته گاهی این سویه کلامی از ساختار درام بیرون زده و گل درشت میشود. آنچه میتواند تماشای این فیلم را بویژه برای زوجهای جوان جذاب کند پردازش بدون تعارف نقاط آسیب زایی است که میتواند در یک رابطه عاطفی بهوجود بیایید و در واقع فیلم با نگاهی علت شناسانه به ریشهیابی و دردشناسی دست زده و شیوه درمان را هم که شعاری و احساسی نیست در فرآیند درام بازنمایی میکند. در واقع او برخلاف تهمینه میلانی که هم نگاه جنسیتی به زندگی زناشویی دارد و هم کلی گویی میکند سعی میکند تا با پرداخت جزئیات که شاید بیاهمیت و پیش پا افتاده تلقی شود به آسیب شناسی دست زده و مخاطب را قانع میکند که دستکم گرفتن همین ریزه کاریهای به ظاهر بیاهمیت، بنیاد اصلی اختلافات یا دلزدگیهای زناشویی است.
فیلم گرچه از حیث درام و سینمایی فاقد خلأها و حفرههای فیلمنامهای و کارگردانی است اما از حیث روانشناسی از فیلمهای به اصطلاح حال خوب کن است که تماشای آن در شرایط اجتماعی موجود که بسیاری از زندگی مشترک با بنبست یا ملال و افسردگی همراه شده میتواند راهگشاه باشد و به تزریق امید در جامعه کمک کند. الناز حبیبی و حسام محمودی بهعنوان بازیگران این فیلم بازی خوبی ارائه میدهند اما در شخصیتپردازی آنها یکدستی نمیبینیم. ضمن اینکه گریم هم واجد اشکالات اساسی است. با این همه بهنظر میرسد فیلم در بین مخاطبان و خانوادهها با استقبال خوبی همراه شود.
«بیهمه چیز»، انتقام عاشقانه محسن قرایی فیلم به فیلم در حال پیشرفت است یا دستکم دچار پسرفت نشده. او که با افشین هاشمی نخستین کارگردانی اش را در فیلم «خسته نباشید» تجربه کرد و در سد معبر نشان داد که فیلمساز با استعدادی است و در «قصر شیرین» رضا میرکریمی توانمندی اش را در فیلمنامهنویسی اثبات کرد حالا انگار همه آن تجربهها را در «بیهمه چیز» جمع کرده و یک اقتباس ادبی قابل قبول را هم به آن اضافه کرده است. فیلم اقتباسی است از نمایشنامه کلاسیک «ملاقات با بانوی سالخورده» فردریش دورنمات که البته بهنظر میرسد این نقطه قوت به نقطه ضعف فیلم هم بدل شده. به این معنا که وفاداری فیلمساز به نمایشنامه باعث شده با وجود اینکه کارگردان به مؤلفههای بومی توجه داشته اما یک جاهایی مماس فرهنگی و تاریخی بین فیلم و نمایشنامه صورت نمیگیرد و حتی باعث کش آمدن آن شده که قطعاً با یک تدوین مجدد میتواند به ریتم بهتر آن کمک کند. فیلم البته در یک موقعیت بیزمان و بیمکان روایت میشود اما در لایههای زیرین آن میتوان دغدغهها و بحرانهای سیاسی و اجتماعی بویژه در نسبت بین نخبگان و توده را نشانه شناسی کرد. از این حیث قصه فیلم روایتی دراماتیک از آن چیزی است که کتاب جامعه شناسی نخبه کشی درباره آن بحث میکند. اینکه چه عوامل اجتماعی و فرهنگی موجب میشود پروژه تغییر و اصلاح شکست بخورد.
هر چند فیلم در این زمینه راه افراط میپیماید و نگاه بدبینانه به مردم دارد که مثل ملخ میمانند که به هر سمتی که باد میوزد پرواز میکند. تأکید بر کشته شدن گاو که حیوانی مفید است و به همه محل شیر میدهد و قیاس تلویحی آن با امیر(پرویز پرستویی) و حضور یک ملخ در کنار طویله نمادپردازیهای همین نگرشی است که قابل نقد است.
«بیهمه چیز» از انتخاب و چیدمان خوب بازیگران برخوردار است و حضور هدیه تهرانی و پرویز پرستویی یکی از مهمترین برگ برندههای آن است. دو شخصیتی که مخاطب را در جدالهای خود بهعنوان یک عاشق قدیم و رقیب جدید با خود همراه میکند.
سحر عصرآزاد
منتقد سینما
فیلم سینمایی «بیهمه چیز» بهعنوان سومین فیلم کارنامه محسن قرایی اقتباسی آزاد از نمایشنامه «ملاقات با بانوی سالخورده» اثر فردریش دورنمات است که فیلمنامه آن توسط محمد داوودی و قرایی به نگارش درآمده است. فیلم به تَبَع منبع اقتباس خود قرار است حضور یک میهمان را به روستایی ثبت کند که زمانی از آن رانده شده است. آنچه در ادامه به شکل تدریجی عیان میشود، زیرمتن این سفر است که چیزی جز سر باز کردن زخم گذشته و انتقام بهعنوان مفهومی ازلی-ابدی نیست. فیلمساز از لحظه ورود لی لی خانم؛ زنی متمول که صاحب منصبان و اهالی روستا برای پولش دندان تیز کردهاند، تصویری از او ثبت میکند که با کنار هم قرار گرفتن قطعات پازل گذشته این تصویر به چهره آسیب پذیر دختری که در گذشته با بیرحمی از زادگاهش طرد شده، تعدیل میشود. به همین دلیل فیلم زمانی حدود 2 ساعت صرف میکند تا بتواند فضا، مکان، مناسبات و کاراکترها را در زمان حال معرفی کرده و نسبت آنها را با بحران گذشته و حال برای مخاطب شفافسازی کند. جایی که یک شبه قهرمان روستا تبدیل به فردی منفور و فراری میشود که قربانگاه، انتظارش را میکشد و مردم همزمان به او سنگ میزنند و سنگش را به سینه میزنند! این تناقض و دوگانگی، وجهی فرعیتر از رفتارشناسی جامعهای نمادین است که میتواند قابل ارجاع و بازیابی به زمان حال باشد. بههمین دلیل است که فیلم ورای قصه ادبی پرکششی که روایت میکند، به جهت کشف نمادها، نشانهها و مابه ازا سازیها میتواند ارتباط درام محوری را با روزگار ما برقرار کند و لذتی مضاعف بههمراه داشته باشد. فیلم در بخش میانی واجد یک سکانس افشاگری دراماتیک است که به جهت انتخاب لوکیشن، میزانسن و جزئیات پرداخته شده، تبدیل به شاه سکانس فیلم میشود. موقعیتی که در قعر معدن، امیر و لی لی گذشتهای را که مرد انکار و زن از آن فرار کرده، مرور میکنند درحالیکه مصداق اشتراک آنها در صحنه حضور دارد! محسن قرایی در «بی همه چیز» همچنان فیلمنامه را بهعنوان اصل بنیادین فیلم خود محکم بنا کرده و در مرحله بعد با انتخاب قصهای پرکاراکتر و به چالش کشیدن سویه کارگردانش، چند گام رو به جلو در فیلمسازی برداشته و فیلمی چالش برانگیز را در کارنامه خود ثبت کرده است.
رنگ رؤیا زدهام بر افق دیده و دل٭
احسان طهماسبی
منتقد سینما
فوتبال، محوریــــــــت مســــــتند «رؤیاهای خالکوبیشده» است و نخ تسبیح روایت کودکان کمپ استعدادیابی، پذیرفته شدن و سفر به اسپانیا و آموزش در مدرسه فوتبال است، اما رویکرد اجتماعی که مهدی گنجی در این فیلم بهدنبال آن است فراتر از نمایش، یک رقابت ورزشی است. فوتبال، بستر اصلی روایت داستان است و برداشتی نادرست از سوی مخاطب، میتواند سطح مستند را به گزارشی ورزشی از یک رخداد ورزشی تقلیل دهد اما فوکوس کارگردان، بر عملکرد و رفتارهای پنج کودک، باعث میشود این مستند در لایههای زیرین، به بررسی دیدگاههای خانوادههای این کاراکترها برسد و به واکاوی انگیزههای اقتصادی و اجتماعی این پیروزی منجر شود و مستند را شخصیت محور کند.
هرچند که روند انتخاب سوژهها در فیلمهای اینچنینی بهدلیل محدودیت زمان، معمولاً با شتاب صورت میگیرد و سیر تحقیق و پژوهش در این قبیل مستندها با سرعت طی میشود، اما در این مستند بواسطه تفاوت طبقه اقتصادی سوژهها و تنوع قومیتی آنها، مسیر رسیدن به هدف نهایی فیلم، بهدرستی طی میشود و فیلم در معرفی کاراکترها به بیننده، موفق عمل میکند. این موفقیت تا اندازهای باعث میشود که بیننده در این رقابت قهرمانی، نسبت به کودکان، موضعگیری کند و با خانوادههای آنها همذاتپنداری داشته باشد و به کمک تدوین خوبی که به فیلم ریتم مناسبی داده است، تا دقایق پایانی با آنها همراه شود و سرنوشت بچهها حائز اهیمت شود.
رؤیاهای خالکوبیشده، روایتی از آرزوهای بربادرفته و خواستههای دور از دسترس خانوادههایی است که ممکن است با یک اتفاق در معرض عینی شدن و تحقق یافتن قرار بگیرند. خانوادههایی که برای رسیدن به طبقه اجتماعی و اقتصادی بهتر، تمام توان خود را خرج کردهاند و با وجود اختلافات فرهنگی، قومیتی و اقتصادی که دارند یک هدف مشترک را دنبال میکنند. سکانس پایانی فیلم که مربوط به پس از بازگشت یکی از کودکان به شهر خود و آغاز تمرینات در همان زمین خاکی و به دور از زرق و برقهای اسپانیا و تهران است، ضمن اینکه نویدبخش آیندهای روشن است و با جملات پایانی، حسنختامی امیدبخش را برای فیلم به ارمغان میآورد، تصویری واضح در پلانی زیبا را به ما نشان میدهد که فقر امکانات و کمبود ابزار لازم برای موفقیتهای این کودکان را به رخ میکشد؛ فقری که میتواند مانعی بزرگ برای دست نیافتن به آرزوها باشد و همچون سدی در مقابل تحقق رؤیاهای خالکوبیشده قرار گیرد.
* مصرعی از شهریار