چرا باید بر افکار عمومی داخل کشور تمرکز کرد؟
اهمیت روایت فارسی از دیپلماسی ایرانی
نوید لطیفی
تحلیلگر مسائل سیاسی
گرچه در این دوران اعتبارسوز، در این آشوب تحریم و تنگنا، در این روزگار مبادا که گدا هم معتبر شده، برندها آسیب دیدهاند و مرجعیتها فرو ریختهاند و ظرفیتها فرسوده شدهاند اما هنوز هم «ظریف» برای جامعه ایرانی، نماد یک دیپلمات چیرهدست و تکنوکراتی مسلط است، سیاستمداری که دقیقاً در جای خود قرار گرفت، همانجا که باید. چند دهه حافظه جمعی ما پر است از چهرههایی که اشتباهی بودهاند، در جای اشتباه ایستادهاند، سوداهای اشتباه در سر داشتند و بر خیال اشتباه هم اصرار ورزیدهاند.
ظریف فراتر از تراز معمول وزرای خارجه ایران، فراتر از کلیشه کارگزاران روابط خارجی ما، دیپلماسی عمومی را نیز مأموریت خود دانسته و افکار عمومی را راهبری کرده است و این نقطه تمایز آشکار او با دیگران است. ظریف از وین و ژنو تا مونیخ و نیویورک، استادانه کنجکاویها را تحریک کرده و در مرکز توجه ایستاده، در دیپلماسی دیجیتال، دیپلماتی پیشرو بوده و فضاهای تازه برای ابتکاراتش آفریده و در نهایت فرصتها را برای برقراری ارتباط مؤثر با افکار عمومی خارج از ایران مغتنم شمرده است. فرقی هم نمیکند از بالکن هتل یا در گفتوگویی داغ از قاب تلویزیونی انگلیسی زبان، یا با سخنرانیای پرشور در مجمعی جهانی یا با توئیتی بهنگام که فراسوی محدودیتهای سنتی، گفتوگو بیافریند. ظریف نه فقط یک وزیر خارجه متفاوت برای ایران که یک پدیده در سیاستمداران ایرانی است؛ حرفهای، چیرهدست و الهامبخش.
«حرفهای بودن» مؤلفه بسیار مهم و وجه تعیینکننده «برند ظریف» در افکار عمومی است. عنصر «حرفهای بودن» در برند سبب شده تا جامعه ایرانی، مرجعیت گزارههای مطرح شده از سوی ظریف را فراتر از لفاظیهای معمول در ایران، بپذیرد یا حداقل، آن را جدی بگیرد آن هم در فقر مرجعیت این روزها. حرفهای بودن، آن وجه برند است که نباید از دست برود چراکه جامعه ایرانی پس از دههها شعارزدگی، به کارآمدی فنسالاران باور بیشتری یافته است. در غوغای حرافیها و پرشماری بحرانها، حرفهای و چیرهدست بودن، تکیهگاه اعتماد شهروندان و نشان اعتبار سیاستمداران است. از این تکیهگاه باید و باید برای شکلدهی به تصویری کلان از واقعیت بهره جست و در برابر رسوب اطلاعات جعلی، حقایق جایگزین و روایتهای گمراهکننده در قضاوت عمومی ایستاد.
ظریف در ارائه «روایت» برای افکار عمومی غیر ایرانی، چه در ایام مذاکرات، چه در دفاع از توان متعارف تسلیحاتی ایران، چه در برابر جنون ترامپ/پمپئو و چه در برابر شهرآشوبی رقبای منطقهای، موفق بوده است اما آنچه بهانه این یادداشت است نه پرداختن به حضور ظریف در رویدادها و تریبونهای بینالمللی بلکه نقد فقدان «روایت فارسی» از سیاست خارجی سالهای متأخر ایران است. روایتی غالب و راستین که ظرفیت اقناع افکار عمومی را داشته باشد، از حیرانی ایرانیان و تراکم پرسشهای پاسخ نیافته بکاهد و ویرانگری خوانش افراطی و صلحستیز را ترمیم نماید. بهانه این یادداشت، پیشنهاد مهمی است و آن به میدان آوردن مؤلفههای مورد توجه برند ظریف برای شکل دادن به روایت فارسی از سیاست خارجی است، برای آگاه کردن جامعهای است که چند سالی است در هجوم روایتهای جعلی قرار گرفته است.
در آستانه شتاب گرفتن تحولات دیپلماتیک در هفتههای آینده، ظریف و وزارت خارجه نیازمند ایده پردازی و نوآوری در الگوهای ارتباطی و تمرکز بیشتر بر افکار عمومی داخلی هستند. شاید معمول نباشد که از وزارت خارجه خواسته شود که بر افکار عمومی داخل متمرکز شود اما وقتی تحریم و مهمتر از آن طولانی شدن تحریم، تمام ابعاد زیستن در ایران را متأثر کرده، هر تغییری در مناسبات بیرونی و البته چرایی و چگونگی این تغییر، مورد توجه شهروندان خواهد بود و بر تشنگی همگانی برای شنیدن خواهد افزود.
روایت فارسی، روایتی برای «توسعه»
«روایت فارسی» مهم است چراکه در نبود روایت دقیق، قانعکننده و مبتنی بر حقیقت، میراث ناگوار تحریم، نه فقط تغییرات سخت اقتصادی که تغییرات ژرف در افکار عمومی و تغییرات مهیب در آرایش تصمیمسازان داخلی خواهد بود. ماندگارتر از ضربات وارد بر اقتصاد و معیشت، از دست دادن دستاوردهای مدنی و تغییر تحمیلی در میدان سیاست ایران است. به کیمیای معکوس تحریم، بازندگان به برندگان بدل شده. میدانیم که توسعه، محصول تصمیمهای سترگ سیاسی است؛ توسعه محصول انتخابهای سخت است و برای انتخابهای سخت، چه مذاکره باشد، چه توافق، چه امتناع از دیپلماسی و چه جنگ باید شهروندان را، احزاب را، نهادهای مدنی را، افکار عمومی را در تصمیم، شریک کرد و همراه ساخت تا شانس تأمین منافع ملی ارتقا یابد و در این میان جز اهتمام بر روایت، راه دیگری نیست. تمرکز بر روایت فارسی، «توسعه» را ممکن میکند چراکه افکار عمومی را پشتوانه تصمیمات سخت خواهد ساخت و بر مانایی ارادهها و دستاوردها خواهد افزود. در نبود روایت فارسی، جامعهای کوتاه مدت خواهیم بود که اشتباه ها را تکرار میکند و دوباره سراغ از انزوا میگیرد.
اهتمام بر روایت فارسی، اثبات وفاداری دیپلماسی به «شهروندان»
برای کشوری که طاقت و شکیب شهروندانش در تحریم سرآمده، برای افکار عمومی که متأثر از طولانیشدن فشارها، مستعد پذیرش روایتهای مجعول است، برای آنانی که خبرهای بد بسیار بیشتر از خبرهای خوب خوانده میشود و وقتی که توپخانه نفرتپراکنی همچنان آتش میگشاید، مهم است که مرجعی قابل اعتنا، مرجعی حرفهای و قابل اتکا، روایتش را از پیچیدگیهای مذاکرات، جزئیات توافق، بداقبالی تحریم دوباره و چرایی صبر راهبردی سه ساله، عرضه کند و این اطمینان را به شهروندان آزرده بدهد که راه پیموده شده، مسیری برای تأمین منافع ملی بوده است و نه بنبستی برای ارضای شعارزدگیها. ما نیاز داریم به شهروندان اطمینان دهیم که رها نشدهاند و قسمتی از این رها نشدگی میبایست در سیاستخارجی دیده شود، در راهبردها و در تاکتیکهایش.
وقتی صدای همه تریبونها بلند است...
در این ازدحام صداهای مختلف که طرفهای خارجی را سرگردان و شهروندان خودی را گمراه میکند، وزارت خارجه نمیتواند، «تعلیقِ کنش» در فضای داخلی را ادامه دهد. در این شلوغی پر سرو صدا، سپردن مجالِ روایتِ واقعی به آینده، توجیه نخواهد داشت خاصه اینکه فرصتها همیشه در گذرند و هر آیندهای متضمن فرصت نخواهد بود. وقتی روایتهای جعلی، فرصت تکرار پیدا کنند، تأمین منافع ملی که هیچ، حتی تبیین منفعت ملی هم ناممکن خواهد شد. وزارت خارجه، نهاد دارای صلاحیت حرفهای و آگاه به تمامی جزئیات این روایت فارسی است و بهدلیل شرایط متفاوت ایران، میتواند مسئولیتی متفاوت را بر دوش بکشد تا در این آلودگی صوتی نگرانکننده، در این ارسال بدون توقف صداهای متناقض به بیرون، مرجعی برای انتشار حقیقت و هدایت افکار عمومی باشد.
حالا چه میتوان کرد؟ ایدههایی برای اکنون
در ماههای گذشته بر تعداد گفتوگوهای فارسیاش با چهرهها و رسانههای داخلی خاصه رسانههای غیر جریان اصلی افزوده است اما متأسفانه تفاوت معناداری بین توانایی و مهارت طرف گفتوگوکننده با ظریف در تلویزیونهای معتبر بینالمللی و طرف گفتوگوکننده در رسانههای داخلی دیده میشود. تفاوت معناداری که از کیفیت و اهمیت گفتوگوها میکاهد و مانع نشرپذیری آن در شبکه میشود. سوی دیگر گفتوگو با ظریف، نقشی اساسی در شنیده شدن روایت یا حتی در شکلپذیری روایت دارد اما بهدلیل وجود انحصار مطلق صداوسیما در دهههای پیشین، رسانههای بصری دیگر، هنوز رشد نیافتهاند و امکانی برای تربیت گفتوگوکنندههای مسلط، متبحر و جذاب در سیاست نبوده است. تلویزیون نیز نه ارادهای برای مشارکت در ارائه روایت خواهد داشت و نه استعدادش را. فقر رسانههای خصوصی به معنای غنای رسانه ملی در منابع انسانی نیست و از هر سو بنگریم شوربختانه کاستیها مشهود است.
میشود وزارت خارجه، افزون بر استقبال از درخواستهای دارای کیفیت برای گفتوگو با وزیر، خود مجموعهای از گفتوگوها را پیریزی نماید، گفتوگوهایی چندرسانهای با هدف اشتراک در شبکه و منطبق با اقتضائات هر شبکه اجتماعی. گفتوگوهایی مبتنی بر پرسشهای اساسی افکار عمومی، گفتوگوهایی که بستر شکلگیری روایت و بخشی از «تاریخ شفاهی» سیاست خارجی در هشت سال گذشته باشد. وزارت خارجه با دادن فرصتهای نظاممند به نخبگان سیاسی یا چهرههای برجسته رسانهای، سردبیران برجسته و دبیران ممتاز سرویس سیاست خارجی، محتوای گرانسنگی را به افکار عمومی عرضه نماید.
وزارت خارجه میتواند برنامه زمانی منظمی را برای گفتوگوهای وزیر سامان دهد و اساساً گفتوگو با ظریف را به یک «رویداد» بدل کند. رویدادی منظم که بسان قطعات پازل، روایت را کامل میکند و به پرسشها پاسخ میدهد. گفتوگوهایی تصویری با محدودیت زمانی از پیش تعیین شده که شتابدهنده گفتوگو باشد. رویداد گفتوگوهای ظریف، میتواند محرک گفتوگو در فضای عمومی هم باشد و گزارههای مطرح شده را بهانه گفتوگوهای فراگیرتر نماید، آنچه به آن محتاجیم.
هویتبخشی به صفحه اینستاگرام ظریف
کاربری توئیتر وزیر خارجه، کارکردی ممتاز یافته و از پویایی و تأثیرگذاری قابل تحسینی برخوردار است و نسبت به وزرای خارجه دخیل در مذاکرات هستهای، دنبالکنندگان قابل توجهی دارد. کاستی توئیتر ظریف در به کار نبردن گرافیک است. خصوصاً در مواقعی که ارجاعات متعدد و پسزمینههای تاریخی مورد نیاز است. دیپلماسی دیجیتال وزیر خارجه، میبایست بیش و پیش از این از ابزار تولید محتوای دیجیتال بهره ببرد.
ماراتن مذاکرات 2013 تا 2015 و انتخابهای سخت و رخدادهای تاریخساز این هشت سال، وجوه دراماتیک بسیاری دارد که میتواند به انگیزههای جدی برای مستندسازی تبدیل شود. مستندهایی که روایتگر خواهند بود برای تمامی زمانها و تمامی نسلهایی که اشتیاق شنیدن دارند. بخش دیپلماسی عمومی و رسانهای وزارت خارجه در ماههای پایانی مسئولیتش میتواند پویشی برای مستندسازی را پیریزی نماید و با دادن امکان، داده و فرصت به مستندسازان، پنجرههای تازه به روایت فارسی بگشاید. بهنظر میرسد تنها در برجام و البته اینک در بازیابی برجام، دهها و صدها ایده برای ساخت مستندهایی باکیفیت وجود دارد که ارزش افزوده آنها با گذشت زمان بیش از امروز مشخص خواهد شد.
تغییر در لحن و زبان بدن
بهنظر میرسد زبان بدن ظریف، حالات چهره و لحن صحبت و توئیتهایش متأثر از تحولات سه سال گذشته، دچار تغییرات ملموس شده است. تغییر زبان بدن ظریف، پیامی برای افکار عمومی است و پیشنهاد میشود همزمان با تغییر زمین بازی از ژانویه گذشته، افکار عمومی نیز نشانههای تغییر در لحن و زبان بدن ظریف را دریافت نماید. بازگشت دیپلمات روزگار مذاکره با تمام نشانههایش میتواند گفتوگو با افکار عمومی را تسهیل نماید. دقیقاً آنچه برای ارائه روایت فارسی به آن محتاجیم.
رهبری «کارزار روایت»
چهرههای کلیدی دولت چه در مذاکرات و چه در مقابله با تحریم، میتوانند مشارکتکنندگان در ابَرپروژه «روایت فارسی» از سیاست خارجی ایران باشند و البته توأمان ظرفیتهایی برای بسط دادن دیپلماسی دیجیتال. ظریف میتواند در ماههای آینده، هم «کارزار روایت» را راهبری کند و از برندهای دیگر دولت و خرده روایتهایشان درباره برجام و تحریم ها بهره جوید و هم دیپلماسی دیجیتال را عمق ببخشد و کنش ارتباطی چهرههای دیگر را برای پژواک مواضع ایران در هفتههای سرنوشتساز آینده، رهبری کند. تعامل با بخشهای رسانهای دیگر وزارتخانهها و ایجاد یک اتاق فکر تازه در ساختار رسانهای دولت، میتواند نخستین گام برای راهاندازی این کارزار باشد. معمولاً آهنگ تحولات در سیاست داخلی در نزدیکی انتخابات، پر شتابتر از تحولات سیاست خارجی است اما به نظر میرسد ماههای باقی مانده تا انتخابات 1400، افزون بر ماههای شلوغ سیاست داخلی، ماههای داغ سیاست خارجی هم خواهد بود و این درهمتنیدگی، نیاز به روایت فارسی را فزونی میبخشد. در هر پیشفرضی از آینده نزدیک، دیپلماسی ایران، نیاز به تعامل نزدیکتر با افکار عمومی دارد و «کارزار روایت فارسی»، تکاپویی است برای این تعامل نزدیکتر.
تأکید چندباره ظریف بر امتناع از کاندیداتوری و تمرکز بر وزارت خارجه تا پایان دوران مسئولیت، فارغ از پیامدهایش در سپهر سیاست ایران، امکان مهمی است تا ابَرپروژه روایت فارسی از دیپلماسی ایرانی، رها از پیشانگارههای داخلی و قضاوتهای عجولانه انتخاباتی، پیش برود و میراثی ارزشمند باشد از اکنون برای آینده در راه؛ میراثی که با تبیین اصول سیاست خارجی سالهای متأخر، ارزشهای حرفهای خلق شده را محافظت کند و انباشت تجربه ایجاد شده را به افکار عمومی و سکانداران آتی سیاست خارجی، منتقل کند. کارزار روایت فارسی، پاسداری از تجربه تاریخی ایران از 92 به این سو است که جز با به میدان آوردن برند ظریف، به کارزاری موفق و مفید بدل نخواهد شد.
آیا این واقعاً فاصلهگذاری اجتماعی است؟
سید فرید العطاس
استاد جامعه شناسی دانشگاه ملی سنگاپور
بحثهایی وجود دارد که آیا وضعیت فعلی که برای کاهش شیوع کرونا باید مراعات کنیم «فاصلهگذاری اجتماعی» است یا «فاصلهگذاری فیزیکی»؟ من طرفدار این نگاه هستم که عبارت فاصلهگذاری اجتماعی، نامگذاری مناسبی نیست. اما باید بدانیم جامعه شناسی درباره چه چیزی است تا این نکته را متوجه شویم.
جامعه شناسی چیست؟
جامعه شناسی چیست؟ شاید بهتر باشد از مؤسس این رشته، عبدالرحمان ابن خلدون آغاز کنیم. ابن خلدون یکی از برجستهترین دانشمندان مسلمان قبل از عصر مدرن بود. او علم کاملاً جدیدی را پایه نهاد که در کتاب «مقدمه» یا سه جلد درآمدی بر تاریخ، آن را «علم الاجتماع الانسانی» نامیده است. بهعبارت امروزی، این عنوان جامعه شناسی خوانده میشود که مطالعه جامعه است. خود جامعه به اشکال متفاوت زندگی گروهی انسانها میپردازد. این اشکال شامل ارتباطات اجتماعی، فاصله اجتماعی، انزوا، جداسازی، همکاری، رقابت، تقسیم کار و همبستگی اجتماعی میشود. تمام این اشکال هستند که به انسان اجازه میدهند در کنار هم باشند، با هم زندگی کنند و در انواع اجتماعات و گروه هایی که جوامع را انجمنها تشکیل میدهند، تعامل کنند.
ابن خلدون برای نشان دادن ضرورت اطلاع از طبیعت جامعه برای تمییز بین واقعیت و تخیل در تاریخ، مثال مباحث آثار تاریخی مربوط به تبار حاکم مراکش، ادریس ابن ادریس از قبیله ادریسیان را مطرح میکند. شایعه پراکنان گفته بودند ادریس جوان حاصل روابط نامشروع و فرزند خونی رشید، از کارگزاران ادریسیان بوده است. بهعبارت دیگر، ادعا شده بود که مادر ادریس روابط نامشروع با رشید داشته است. البته در واقعیت پدر ادریس با اقوام بربر وصلت کرده بود و در میان آنان در بیابان زندگی سپری کرده بود. نکته جامعه شناختی ابن خلدون این است که طبیعت بادیه نشینی اینچنین است که چیزی به معنای روابط نامشروع خارج از ازدواج امکان پذیر نبوده، مگر اینکه تمام جامعه از آن خبردار میشدند. جایی برای مخفی شدن و رابطه داشتن وجود نداشته. به اعتقاد ابن خلدون، این واقعیت که پدر و مادر ادریس در میان قبایل بربر زندگی میکردهاند، امکان نداشته مادر او بتواند روابط نامشروع داشته و فرزند نامشروعی به دنیا آورد و هیچکس از آن مطلع نشود. اگر چیزی از زندگی بادیه نشینی، یعنی سبک زندگی قبایل بادیه نشین، شرایط اجتماعی و شیوه تعامل آنان با یکدیگر میدانستیم، میتوانستیم نتیجهگیری کنیم که امکان نداشته ادریس حاصل روابط نامشروع مادرش باشد.
بنابراین، جامعه شناسی درباره شناخت ماهیت اجتماعیات، یعنی تعاملات، همکاری و اجتماع بین موجودات بشری است و به نقش عوامل اجتماعی در توسعه گروه ها، جوامع و تمدنها میپردازد. بهعنوان نمونه، از طریق جامعه شناسی است که میتوانیم ادعای نامشروع بودن ادریس را ارزیابی کنیم.
جامعه شناسی درباره جامعه است. جامعه شناسان به تعاملات، همکاری و تجمع بین نوع بشر و عملکرد فاکتورهای اجتماعی در شکلگیری آنان علاقهمند هستند. این جمله چه حرفی درباره فاصله گذاری اجتماعی برای ما دارد؟
آیا این واقعاً فاصلهگذاری اجتماعی است؟
اصطلاح فاصلهگذاری اجتماعی همزمان با بحران کنونی کرونا به گوشمان خورد. رعایت فاصلهگذاری اجتماعی به معنای حفظ حداقل فاصله با دیگران است. دلیل امر این است که وقتی فردی سرفه یا عطسه میکند یا حرف میزند ذرات ریز آب دهان و بینی که ممکن است حاوی ویروس باشد به اطراف پخش میشود. نزدیک بودن به چنین فردی میتواند منجر به تنفس و فرو بردن آن ذرات شود که در صورت بیمار بودن فرد، میتواند حاوی ویروس کرونا باشد.
فاصلهگذاری اجتماعی بهعنوان یک اصطلاح عمومی در قرن 21 ظاهر شد. این اصطلاح به رعایت فضای فیزیکی بین افراد بیرون از خانه، دور هم جمع نشدن و عدم حضور در تجمعات اشاره دارد. اما میشود استدلال آورد که این اصطلاح غلط است.
معنایی که از فاصلهگذاری اجتماعی مد نظر است، در واقع فاصلهگذاری فیزیکی است. عملاً بسیاری از تعاریف فاصلهگذاری اجتماعی تصریح میکنند که این امر بهعنوان فاصلهگذاری فیزیکی نیز شناخته میشود؛ تأثیر اشتباهی است که اجتماعی و فیزیکی هر دو به یک چیز واحد اشاره داشته باشند.
جامعه شناسی علم مطالعه امور اجتماعی است. این علم در عوامل اجتماعی مداقه میکند تا جوامع بشری و انبوهی از مشکلاتی که با آنها روبهرو میشوند و تغییراتی را که تجربه میکنند ، درک کنند. تغییرات و مشکلات در جامعه را نیز میتوان با رویکردهای مختلف، از جمله از منظر آسیب شناسان، اقتصاددانان و... بررسی کرد. اما برای جامعه شناسان مسأله جامعه و اجتماع اهمیت دارد. معنای این حرف درباره فاصلهگذاری اجتماعی چیست؟
فاصلهگذاری اجتماعی مفهوم بسیار مهمی در جامعه شناسی است. در بهداشت عمومی، این اصطلاح جدید است اما در جامعه شناسی رد آن را میتوان تا قبل از جنگ جهانی دوم مشاهده کرد. قطعاً کاربرد آن بههمان معنای فاصله فیزیکی یا مسافتی نبوده است. البته این بدان معنا نیست که فاصلهگذاری اجتماعی و فیزیکی نمیتوانند توأمان رخ دهند. دو فرد ممکن است هم فیزیکی و هم اجتماعی از یکدیگر فاصله داشته باشند. فاصله فیزیکی در برخی موارد میتواند منجر به فاصله اجتماعی نیز بشود. هرچند در سایر موارد، فاصله اجتماعی میتواند تأثیری از فاصله فیزیکی نگیرد و حتی به خاطر فاصله فیزیکی، فاصله اجتماعی کمتر هم بشود.
فاصله اجتماعی به فقدان تماس اجتماعی، فارغ از فاصله و نزدیکی فیزیکی اشاره دارد. تماس اجتماعی خود میتواند بر مبنای تکرار یا ویژگیهای صمیمیتر دستهبندی شود که این ویژگیها لزوماً شامل ارتباط چهره به چهره، تصویری و صوتی بیواسطه با افراد حاضر در گروه های اصلی ما مانند خانواده، همکاران و دوستان نمیشود. در هر صورت، تماس اجتماعی درباره نزدیکی اجتماعی و روابط اجتماعی بین افراد، فارغ از میزان نزدیکی فیزیکی آنها است.
دو فرد ممکن است به لحاظ فیزیکی دور از هم باشند، اما به لحاظ اجتماعی نزدیک و صمیمی باشند، که به آن ارتباط اجتماعی میگویند. وقتی یک زوج، بهدلیل محدودیتهای سفر با مرزهای جغرافیایی از یکدیگر دور افتادهاند و از طریق شبکههای اجتماعی همدیگر را میبینند، دچار فاصله اجتماعی نیستند. با وجود فاصله فیزیکی، تماس اجتماعی آنها صمیمی است.
از سوی دیگر، میشود بهلحاظ فیزیکی نزدیک هم بود و ارتباط اجتماعی نداشت. در این مورد، نزدیکی فیزیکی توأم با فاصله اجتماعی وجود دارد. بهعنوان مثال فرض کنید دو نفر با هم از روی خط عابر رد میشوند. این دو نفر با اینکه از لحاظ فیزیکی بسیار بههم نزدیک هستند، با هم غریبهاند، رفتار و اقدامات آنها معطوف به یکدیگر نیست و هیچ ارتباط اجتماعی بین آنها وجود ندارد. مثال دیگر، خرید از بقالی است. فاصلههای فیزیکی نزدیک است، اما تماس اجتماعی محدود به زمان کوتاه حساب و کتاب مالی است.
در این دوران کرونا، نیاز بهتشویق و اجبار فاصله گذاری فیزیکی و نه اجتماعی داریم. فاصلهگذاری فیزیکی است که برای محدود کردن شیوع بیماری کرونا لازم است. دقیقاً به خاطر فاصلهگذاری فیزیکی و عدم امکان تعامل اجتماعی از فاصله نزدیک است که باید انواع دیگر ارتباط اجتماعی، نه فاصلهگذاری اجتماعی را تشویق کنیم.
زمان آن است که منظورمان را صریح و روشن بیان کنیم. ما باید به فاصله فیزیکی و ارتباط اجتماعی فکر کنیم و اینکه چطور میتوانیم قرابت اجتماعی را در عین جدایی فیزیکی از یکدیگر ارتقا دهیم.