
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سخن روز
امام جواد (ع):
شرایط پذیرش توبه چهار چیز است: پشیمانى قلبى، استغفار با زبان، جبران کردن گناه نسبت به همان گناه و تصمیم جدى بر اینکه دیگر مرتکب آن گناه نشود.
(کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۴۹)
شرایط پذیرش توبه چهار چیز است: پشیمانى قلبى، استغفار با زبان، جبران کردن گناه نسبت به همان گناه و تصمیم جدى بر اینکه دیگر مرتکب آن گناه نشود.
(کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۴۹)

خیلی از آداب قدیمی در ادبیات منسوخ شده است
علیرضا قزوه:بسیاری از آداب قدیمی در ادبیات، منسوخ شده است. یکی از این آداب وجه «بابا» بودن است. خیلیها نمیدانند که چرا باباطاهر، بابا خطاب شده است ولی صائب بابا خطاب نشده است. باباها کسانی بودهاند که مثل پدرها خرج میکردند و دغدغه دیگران را داشتند. در شاعرهای امروز و معاصر ما این وجه از بابا بودن در مرتضی امیری اسفندقه و علیمحمد مؤدب وجود دارد. «بیدل» هم به نوعی بابا محسوب میشد. بیدل همیشه خانهاش پر از آدم بود و تا دیروقت، شبنشینی داشت. برای بابا بودن، در کنار وجه دستگیری، مکتب داشتن و ادیب بودن هم مهم است. سلوک داشتن هم وجه دیگر بابایی است. کسی که اهل فسق و فجور است، نمیتواند بابا باشد.
بخشی از گفتههای رئیس دفتر شعر، موسیقی و سرود صداوسیما با مهر
بخشی از گفتههای رئیس دفتر شعر، موسیقی و سرود صداوسیما با مهر

هنرمند زبان مردم مصیبت دیده است
جمال رحمتی
کاریکاتوریست
در وقایع و اتفاقات ناگواری که گاهی در کشورمان برای مردم عزیز ایران رخ میدهد، فارغ از اینکه این اتفاق چه چیزی هست هنرمند موظف است که سمت حق بایستد. سمت کسی که ظلمی در حق او صورت گرفته یا دچار مصیبتی شده است. هنرمند باید کنار کسی باشد که در آن لحظه احساس بیپناهی میکند. معمولاً به خاطر همین موضوع، هنرمندانی که مردمی هستند و همیشه از هنرشان برای با مردم بودن و در کنار مردم ایستادن، استفاده کردهاند، در طول تاریخ مورد ستایش قرار گرفتهاند.
قطعاً اصحاب قدرت نیازی به این توجهات و تبلیغات ندارند چون از تمام ابزار قدرت برخوردارند اما وقتی به کسانی ظلم میشود و یا مصیبتی بر آنها وارد میشود، چون فاقد ابزار قدرت هستند و از طرفی زبانی هم برای بیان دردشان ندارند این هنرمند است که زبان آنها میشود.
بنابراین در چنین شرایطی این وظیفه هنرمند است که در کنار فرد مصیبتدیده یا مورد ظلم واقع شده قرار بگیرد. و از هنرش برای نشان دادن آلام و دردهای او استفاده کند. ابزار یک هنرمند خلق اثر هنری است و چون هنرمند مخاطبان خاص خود را دارد، میتواند با نشان دادن اثر هنریاش که منتج از درد یک مظلوم است، افرادی را تحت تأثیر قرار دهد و حرف مصیبتکشیدهها را به دیگران منتقل کند. این تأثیر شاید در وهله اول تأثیر ملموسی نباشد، اما خود یک جریان است؛ جریانی برای همدردی با افراد مصیبتکشیده . بخصوص اگر این افراد مردم عزیز آبادان هم باشند مردمی که در هشت سال جنگ، خالصانه و عاشقانه از کشورمان دفاع کردند؛ و این هنرمند است که با کار هنری و اثر تصویری که خلق کرده، میتواند افراد بسیاری را تحت تأثیر خود قرار دهد.
وقتی اثر او در فضای مجازی توسط افراد دیگری باز نشر میشود، قطعاً افراد بیشتری بهواسطه دیدن آن تصویر تحت تأثیر قرار میگیرند. در حقیقت با باز نشر شدن اثری متوجه میشویم که آن کار هنری اثرش را در جامعه گذاشته است و هنرمند با این کارش زبان آدمهای مظلوم و مصیبتکشیده میشود.
قطعاً با توجه به اینکه چند روز است از حادثه دلخراش آبادان میگذرد،شاید توقع عمومی هنرمند این بود که زودتر عزای عمومی برای این واقعه اعلام شود اما با این حال باید بگویم که اعلام عزای عمومی از سوی دولت حرکت خوبی بود.
هر جای کشور هر اتفاقی که میافتد باید چنین اقدام و اعلامی زودترانجام شود تا افراد مصیبتکشیده بدانند که مردم دیگر هم در ماتم و عزای آنها شریک هستند و مصیبت آنها همه مصیبت مردم است. اگر فضای مجازی در چند روز اخیر را مورد بررسی قرار دهیم، میبینیم مردم عادی اکثراً در شبکههای مجازی به این اتفاق ناگوار واکنش نشان دادهاند. اما این همدردی خودجوش مردم شاید زیاد بازخوردی برای مصیبتکشیدگان نداشته باشد برای همین اعلام عزای عمومی وقتی از سوی دولت انجام میشود بازخورد آن دیده میشود و قطعاً اعلام عزای عمومی تأثیر بیشتری در تسکین دردهای مصیبتکشیدگان دارد.
کاریکاتوریست
در وقایع و اتفاقات ناگواری که گاهی در کشورمان برای مردم عزیز ایران رخ میدهد، فارغ از اینکه این اتفاق چه چیزی هست هنرمند موظف است که سمت حق بایستد. سمت کسی که ظلمی در حق او صورت گرفته یا دچار مصیبتی شده است. هنرمند باید کنار کسی باشد که در آن لحظه احساس بیپناهی میکند. معمولاً به خاطر همین موضوع، هنرمندانی که مردمی هستند و همیشه از هنرشان برای با مردم بودن و در کنار مردم ایستادن، استفاده کردهاند، در طول تاریخ مورد ستایش قرار گرفتهاند.
قطعاً اصحاب قدرت نیازی به این توجهات و تبلیغات ندارند چون از تمام ابزار قدرت برخوردارند اما وقتی به کسانی ظلم میشود و یا مصیبتی بر آنها وارد میشود، چون فاقد ابزار قدرت هستند و از طرفی زبانی هم برای بیان دردشان ندارند این هنرمند است که زبان آنها میشود.
بنابراین در چنین شرایطی این وظیفه هنرمند است که در کنار فرد مصیبتدیده یا مورد ظلم واقع شده قرار بگیرد. و از هنرش برای نشان دادن آلام و دردهای او استفاده کند. ابزار یک هنرمند خلق اثر هنری است و چون هنرمند مخاطبان خاص خود را دارد، میتواند با نشان دادن اثر هنریاش که منتج از درد یک مظلوم است، افرادی را تحت تأثیر قرار دهد و حرف مصیبتکشیدهها را به دیگران منتقل کند. این تأثیر شاید در وهله اول تأثیر ملموسی نباشد، اما خود یک جریان است؛ جریانی برای همدردی با افراد مصیبتکشیده . بخصوص اگر این افراد مردم عزیز آبادان هم باشند مردمی که در هشت سال جنگ، خالصانه و عاشقانه از کشورمان دفاع کردند؛ و این هنرمند است که با کار هنری و اثر تصویری که خلق کرده، میتواند افراد بسیاری را تحت تأثیر خود قرار دهد.
وقتی اثر او در فضای مجازی توسط افراد دیگری باز نشر میشود، قطعاً افراد بیشتری بهواسطه دیدن آن تصویر تحت تأثیر قرار میگیرند. در حقیقت با باز نشر شدن اثری متوجه میشویم که آن کار هنری اثرش را در جامعه گذاشته است و هنرمند با این کارش زبان آدمهای مظلوم و مصیبتکشیده میشود.
قطعاً با توجه به اینکه چند روز است از حادثه دلخراش آبادان میگذرد،شاید توقع عمومی هنرمند این بود که زودتر عزای عمومی برای این واقعه اعلام شود اما با این حال باید بگویم که اعلام عزای عمومی از سوی دولت حرکت خوبی بود.
هر جای کشور هر اتفاقی که میافتد باید چنین اقدام و اعلامی زودترانجام شود تا افراد مصیبتکشیده بدانند که مردم دیگر هم در ماتم و عزای آنها شریک هستند و مصیبت آنها همه مصیبت مردم است. اگر فضای مجازی در چند روز اخیر را مورد بررسی قرار دهیم، میبینیم مردم عادی اکثراً در شبکههای مجازی به این اتفاق ناگوار واکنش نشان دادهاند. اما این همدردی خودجوش مردم شاید زیاد بازخوردی برای مصیبتکشیدگان نداشته باشد برای همین اعلام عزای عمومی وقتی از سوی دولت انجام میشود بازخورد آن دیده میشود و قطعاً اعلام عزای عمومی تأثیر بیشتری در تسکین دردهای مصیبتکشیدگان دارد.

هنرمندان در فضای مجازی
یکشنبه ۸ خردادماه به یاد جانباختگان حادثه متروپل آبادان از سوی هیأت دولت عزای عمومی اعلام شد. تعداد زیادی از پستهای اینستاگرامی اهالی فرهنگ و هنر در این روز به این موضوع اختصاص داشت. فارغ از این پیامهای تسلیت و همدردی، واکنشها به اختتامیه جشنواره کن از مؤلفههای تکرارشونده در فعالیت مجازی اهالی سینما بود. به جز این موضوع، در ادامه بخش محتوای برگزیده از دیگر فعالیت هنرمندان در فضای مجازی را میخوانید.
هفتم خردادماه سالروز تولد کیخسرو پورناظری بود. به همین بهانه برخی از اهالی سینما و موسیقی سالروز تولد او را تبریک گفتند. پسر او تهمورس پورناظری نوشت: «بابا جانکم، خدا سایهت رو روی سر ما حفظ کنه، مرد بزرگ روزگار». سهراب پورناظری برای هفتادونهمین سالروز تولد این مرد بزرگ موسیقی ایران آورده: «گر آبی خوردم از کوزه خیال تو در او دیدم/ وگر یک دم زدم بیتو پشیمانم به جان تو. نگاهتان میکنم تا میتوانم و سیراب نمیشوم. این تشنگی ابدیست با من... زادروزتان بر ما شادباش. بمانید و بمانید و بمانید.»
چهرهها
کاظم دانشی از استقبال از فیلم «علفزار» در تهران و آغاز اکران عمومی این فیلم در تمام شهرها خبر داده است. در پست اینستاگرامی او آمده است: «با گذشت چند روز از آغاز اکران «علفزار» تنها در شهر تهران و با وجود تعطیلی سینماها در روزهای پایان هفته و اتفاقات دلخراش چند روز اخیر، این فیلم توانست مخاطبان زیادی را به سینماهای شهر تهران بکشاند.»
علی شادمان با اشتراک گذاشتن تصویری از قسمت دوم سریال «یاغی» این بیت از اشعار سعدی را آورده: «گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد/ ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد» این سریال به کارگردانی محمد کارت و با حضور علی شادمان، پارسا پیروزفر، طناز طباطبایی و... از یکی از پلتفرمهای آنلاین نمایشی در حال پخش است.
مرضیه برومند در کنار تصویری از سریال خاطرهساز «قصههای تا به تا» نوشته است: «سریالهای مدرسه موشها و خونه مادربزرگه رو در دل جنگ و زیر موشکباران ساختم تا با نشان دادن چیزهای قشنگ و گفتن حرفهای خوب کمی از وحشت و هراس بچهها در اون دوران سخت و غمانگیز کم کنم و بهشون آرامش بدم. شرایط تولید و پخش کارهای دیگه من هم در طول سالهای گذشته دستکمی از شرایط جنگی نداشته و اکثراً مصادف شده با بلایای طبیعی و غیرطبیعی و بحرانهای ریز و درشت... در همه این سالها نسبت به حرفهام احساس مسئولیت کردم و با وجود سختیها و مشکلات گوناگونی که سر راهم بود باز هم فیلم و سریال ساختم و با دیدن رضایت مردم و محبت و لطفی که به من داشتند خستگیام در رفت و برای کار بعد انگیزه و نیرو گرفتم.»
امیر جدیدی از اجرای نمایش سیصد در خرداد و تیرماه امسال در کاخ سعدآباد خبر داده است. این کنسرت - نمایش کاری از سهراب پورناظری با کارگردانی امیر جدیدی و موسیقی تهمورس پورناظری و خوانندگی رضا بهرام است.
فرزاد مؤتمن دنبالکنندگان صفحه اینستاگرامش را به تماشای فیلم «زمستان مىگذرد» دعوت کرده است. او در بخشی از توضیحات این فیلم آورده: «یک کمدى - درام بگذارید بگویم خیلى غمگین امریکایى است که سال ٢٠٠٥ ساخته شد (مطمئن نیستم اما شاید نامش را بتوان «مرگ زمستانى»هـم ترجمه کرد). این اولین فیلم آدام رپ بود که پیشتر بهعنوان نمایشنامهنویس شناخته میشد. رابطه عاشقانه دان هـولدن با بازى اد هـریس و هـمسرش که خودکشى کرده و او را در فیلم نمىبینیم، به یاد آورنده رابطه سیلویا پلات و تد هـیوز است. ایزولگى هـولدن چیزى از جى دى سلینجر در خود دارد. احتمالاً زندگى کردن هـولدن در خانهاى دور از شهـر تحت تأثیر زندگى کن کیسى شکل گرفته باشد و شخصیت آشوبگرایى که هـولدن در جوانى تجربه کرده، رگههـایى از هـمینگوى در خود دارد (هـر چند در فیلم او را پیرمردى الکلى و دمورالایز مىیابیم)، اما این زویى دشانل به نقش ریس دختر هـولدن است که بار بخش عاطفى فیلم را به دوش میکشد. این اوست که ما را بهدنبال خود به این سفر زمستانى میبرد و یک کلمه بگویم، بىنظیر است.»
دیگه چه خبر
جشنواره فیلم کن 2022 با معرفی برندگان این دوره به کار خود خاتمه داد، اما حواشی حضور چهرههای سینمایی در این جشنواره همچنان ادامه دارد. عطیه همتی خبرنگار و فعال حوزه زنان با اشتراک عکسی از ترانه علیدوستی نوشته است: «سلبریتی در ایران همه چیز را مبتذل میکند حتی «اعتراض» را. او حتی اگر بخواهد به آزار و تعرض به زنان در سینما اعتراض کند آن را مبتذل میکند. چون آن را نه برای اصلاح وضعیت موجود بلکه برای حیات رسانهایاش مصرف میکند. او قید هیچ رسانهای را نمیزند. هرطور که بتواند جلوه میکند. یکبار با بوسهای غیرمتعارف، یکبار با اظهارنظرهایی خارج از عرف! برای همین جلوی رسانهها زبان در میآورد. او اعتراض نمیکند. او ادای اعتراض در میآورد وگرنه چرا بعد از آنکه برای آزار و خشونت علیه زنان دست به افشاگری میزند دوباره با متهم در یکجا و در یک عکس ظاهر میشود. او اعتراض را تا جایی میخواهد که تاوانی برایش ندهد، بلکه به وجهه و اعتبارش اضافه کند. اعتراض زمانی زیباست که از او شخصیتی جسور، مخالف و قدرتمند بسازد. اما وقتی برای رسیدگی به اعتراضش هر مقام و مسئولی دستش را بالا میبرد از جایش تکان نمیخورد! او حتی ساحت اعتراض و انتقاد را آلوده و به سمت دیدهشدنش کج میکند! برای همین است دست به هرچیزی بگذارد مبتذل میشود! حتی انتخاب لباسی که قرار است با آن دیده شود! ترانه علیدوستی این روزها ظاهر و کلامش شبیه هم شدهاست. همانقدر بیوقت، همانقدر بیقاعده؛ همینقدر مبتذل. و چه قدر بد....»
هشتم خردادماه سالروز تولد زندهیاد کامبیز دِرَمبخش طراح، کاریکاتوریست و گرافیست بود. علی جعفریه با انتشار تصویری از مراسم تولد او، این روز را تبریک گفته است. درم بخش 15 آبان ماه سال گذشته بر اثر کرونا درگذشت.
هفتم خردادماه سالروز تولد کیخسرو پورناظری بود. به همین بهانه برخی از اهالی سینما و موسیقی سالروز تولد او را تبریک گفتند. پسر او تهمورس پورناظری نوشت: «بابا جانکم، خدا سایهت رو روی سر ما حفظ کنه، مرد بزرگ روزگار». سهراب پورناظری برای هفتادونهمین سالروز تولد این مرد بزرگ موسیقی ایران آورده: «گر آبی خوردم از کوزه خیال تو در او دیدم/ وگر یک دم زدم بیتو پشیمانم به جان تو. نگاهتان میکنم تا میتوانم و سیراب نمیشوم. این تشنگی ابدیست با من... زادروزتان بر ما شادباش. بمانید و بمانید و بمانید.»
چهرهها
کاظم دانشی از استقبال از فیلم «علفزار» در تهران و آغاز اکران عمومی این فیلم در تمام شهرها خبر داده است. در پست اینستاگرامی او آمده است: «با گذشت چند روز از آغاز اکران «علفزار» تنها در شهر تهران و با وجود تعطیلی سینماها در روزهای پایان هفته و اتفاقات دلخراش چند روز اخیر، این فیلم توانست مخاطبان زیادی را به سینماهای شهر تهران بکشاند.»
علی شادمان با اشتراک گذاشتن تصویری از قسمت دوم سریال «یاغی» این بیت از اشعار سعدی را آورده: «گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد/ ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد» این سریال به کارگردانی محمد کارت و با حضور علی شادمان، پارسا پیروزفر، طناز طباطبایی و... از یکی از پلتفرمهای آنلاین نمایشی در حال پخش است.
مرضیه برومند در کنار تصویری از سریال خاطرهساز «قصههای تا به تا» نوشته است: «سریالهای مدرسه موشها و خونه مادربزرگه رو در دل جنگ و زیر موشکباران ساختم تا با نشان دادن چیزهای قشنگ و گفتن حرفهای خوب کمی از وحشت و هراس بچهها در اون دوران سخت و غمانگیز کم کنم و بهشون آرامش بدم. شرایط تولید و پخش کارهای دیگه من هم در طول سالهای گذشته دستکمی از شرایط جنگی نداشته و اکثراً مصادف شده با بلایای طبیعی و غیرطبیعی و بحرانهای ریز و درشت... در همه این سالها نسبت به حرفهام احساس مسئولیت کردم و با وجود سختیها و مشکلات گوناگونی که سر راهم بود باز هم فیلم و سریال ساختم و با دیدن رضایت مردم و محبت و لطفی که به من داشتند خستگیام در رفت و برای کار بعد انگیزه و نیرو گرفتم.»
امیر جدیدی از اجرای نمایش سیصد در خرداد و تیرماه امسال در کاخ سعدآباد خبر داده است. این کنسرت - نمایش کاری از سهراب پورناظری با کارگردانی امیر جدیدی و موسیقی تهمورس پورناظری و خوانندگی رضا بهرام است.
فرزاد مؤتمن دنبالکنندگان صفحه اینستاگرامش را به تماشای فیلم «زمستان مىگذرد» دعوت کرده است. او در بخشی از توضیحات این فیلم آورده: «یک کمدى - درام بگذارید بگویم خیلى غمگین امریکایى است که سال ٢٠٠٥ ساخته شد (مطمئن نیستم اما شاید نامش را بتوان «مرگ زمستانى»هـم ترجمه کرد). این اولین فیلم آدام رپ بود که پیشتر بهعنوان نمایشنامهنویس شناخته میشد. رابطه عاشقانه دان هـولدن با بازى اد هـریس و هـمسرش که خودکشى کرده و او را در فیلم نمىبینیم، به یاد آورنده رابطه سیلویا پلات و تد هـیوز است. ایزولگى هـولدن چیزى از جى دى سلینجر در خود دارد. احتمالاً زندگى کردن هـولدن در خانهاى دور از شهـر تحت تأثیر زندگى کن کیسى شکل گرفته باشد و شخصیت آشوبگرایى که هـولدن در جوانى تجربه کرده، رگههـایى از هـمینگوى در خود دارد (هـر چند در فیلم او را پیرمردى الکلى و دمورالایز مىیابیم)، اما این زویى دشانل به نقش ریس دختر هـولدن است که بار بخش عاطفى فیلم را به دوش میکشد. این اوست که ما را بهدنبال خود به این سفر زمستانى میبرد و یک کلمه بگویم، بىنظیر است.»
دیگه چه خبر
جشنواره فیلم کن 2022 با معرفی برندگان این دوره به کار خود خاتمه داد، اما حواشی حضور چهرههای سینمایی در این جشنواره همچنان ادامه دارد. عطیه همتی خبرنگار و فعال حوزه زنان با اشتراک عکسی از ترانه علیدوستی نوشته است: «سلبریتی در ایران همه چیز را مبتذل میکند حتی «اعتراض» را. او حتی اگر بخواهد به آزار و تعرض به زنان در سینما اعتراض کند آن را مبتذل میکند. چون آن را نه برای اصلاح وضعیت موجود بلکه برای حیات رسانهایاش مصرف میکند. او قید هیچ رسانهای را نمیزند. هرطور که بتواند جلوه میکند. یکبار با بوسهای غیرمتعارف، یکبار با اظهارنظرهایی خارج از عرف! برای همین جلوی رسانهها زبان در میآورد. او اعتراض نمیکند. او ادای اعتراض در میآورد وگرنه چرا بعد از آنکه برای آزار و خشونت علیه زنان دست به افشاگری میزند دوباره با متهم در یکجا و در یک عکس ظاهر میشود. او اعتراض را تا جایی میخواهد که تاوانی برایش ندهد، بلکه به وجهه و اعتبارش اضافه کند. اعتراض زمانی زیباست که از او شخصیتی جسور، مخالف و قدرتمند بسازد. اما وقتی برای رسیدگی به اعتراضش هر مقام و مسئولی دستش را بالا میبرد از جایش تکان نمیخورد! او حتی ساحت اعتراض و انتقاد را آلوده و به سمت دیدهشدنش کج میکند! برای همین است دست به هرچیزی بگذارد مبتذل میشود! حتی انتخاب لباسی که قرار است با آن دیده شود! ترانه علیدوستی این روزها ظاهر و کلامش شبیه هم شدهاست. همانقدر بیوقت، همانقدر بیقاعده؛ همینقدر مبتذل. و چه قدر بد....»
هشتم خردادماه سالروز تولد زندهیاد کامبیز دِرَمبخش طراح، کاریکاتوریست و گرافیست بود. علی جعفریه با انتشار تصویری از مراسم تولد او، این روز را تبریک گفته است. درم بخش 15 آبان ماه سال گذشته بر اثر کرونا درگذشت.

ماندن در اجراهای بیضایی
رضا آشفته
منتقد
با اینکه در نمایشنامهنویسی کشورمان گذر از نمایشنامههای بهرام بیضایی که بنابر نظرسنجیهای پراکنده، قله در نظر گرفته میشود، پیشرفت به حساب می آید اما در اجرای تئاتر ماندن در میزانسنها و پژوهشها و شیوههای پیشنهادی اجراها و متون بیضایی کارگشاست. در قرن بیستم در اروپا حس میشد که تئاتر دچار ملال و یکنواختی و ناپویایی است و راه حل را در بازگشت به تئاتر آغازین و بیشتر از آن تئاتر مشرق زمین یافتند و تئاتر ایران نیز در کنار تئاتر چین، ژاپن، هند و بسیاری از کشورهای آسیایی که دارای پیشینه تئاتری هستند، در همین دایره ملحوظات قابل اعتنا قرار میگیرد. چنانکه در آغاز قرن بیستم میرهولد بیومکانیک خود را بر پایه مطالعات فرهنگی تئاتر شرق و بویژه ژاپن شکل میدهد و سپس آنتونن آرتو به طور گستردهتر نظریههای اجرا را مبتنی به برگشت به آیینها در نظر میگیرد و همین خود زمینهساز توجه و تمرکز بر نقاط مختلف آسیا میشود و رفته رفته کارگردانان اروپایی در سفر به این نقاط برجسته برداشتهای خود را وارد اجراهایشان کرده و ضمن خوشنامی، زمینه ساز رشد و ترقی دوباره تئاتر اروپا شدهاند. چنانکه تاکنون میتوانیم فهرست بلند بالایی از بهترین کارگردانان اروپایی را نام ببریم که تحت تأثیر تئاتر شرق بانی پویایی تئاتر اروپا و در واقع نجات تئاتر جهان شدهاند.
چنانکه میتوان به برتولت برشت، پیتر بروک، یوجینا باربا، آرین منوشکین، گروتفسکی و... از سرآمدان این راه و نوآوریهای حاکم بر تئاتر قرن بیستم و همچنان متداوم در تئاتر قرن بیست و یکم اشاره کرد. حالا با این تعابیر وقتی به مسیر زندگی هنری و درک و دریافتهای بهرام بیضایی در دهه 40 تا امروز دقیق میشویم، درمییابیم که او به درستی مسیر بسامانی را برای تئاتر ایران در جهان معاصر ترسیم کرده است چنانکه در مجموع آثارش و در ادامه در اجراهایش شاهد برآورده شدن ضرورتهای صحنهای خواهیم شد: بهرهمندی از تعزیه، بهرهمندی از سیاه بازی، بهرهمندی از خیمه شب بازی و تئاتر سایه، بهرهمندی از اساطیر کهن، بهرهمندی از تاریخ ایران، بهرهمندی از تئاتر غرب در ترکیب با تئاتر ایرانی، بهرهمندی از خرده روایتها و فرهنگ و آیین ها.
همین 7 مورد دلیل پر و پا قرصی است برای اینکه بدانیم اگر غربیها آرزویشان دستیابی به چنین پلانی است ما در ایران ضمن برخورداری از این پلان باید بهدنبال احیا و به روز شدنی در کلیت تئاتر کشورمان باشیم... و دچار بیگانه زدگی و الیناسیون تحمیلی نباشیم که تئاتر ایرانی فراتر از ضرورتهای زمان میتواند پاسخگوی کنشمندیهای لازم در صحنه باشد و فقط چشم دل میخواهد و بصیرت درونی که با یک شهود شرقی مسیر را برای بهتر شدن بیابیم... بنابراین دیدن اجراهای بیضایی و خواندن متون او به منظور درک شیوهها و تکنیکهای اجرایی اش، خود یک کنش همگانی برای بارورسازی باورمندانه تئاتر ایران تلقی خواهد شد و باید که این مورد را بهعنوان یک الگو و پارادایم ملی در نظر گرفت زیرا که او بدرستی در همین دسته بندیها موارد لازم را در اختیارمان میگذارد.
منتقد
با اینکه در نمایشنامهنویسی کشورمان گذر از نمایشنامههای بهرام بیضایی که بنابر نظرسنجیهای پراکنده، قله در نظر گرفته میشود، پیشرفت به حساب می آید اما در اجرای تئاتر ماندن در میزانسنها و پژوهشها و شیوههای پیشنهادی اجراها و متون بیضایی کارگشاست. در قرن بیستم در اروپا حس میشد که تئاتر دچار ملال و یکنواختی و ناپویایی است و راه حل را در بازگشت به تئاتر آغازین و بیشتر از آن تئاتر مشرق زمین یافتند و تئاتر ایران نیز در کنار تئاتر چین، ژاپن، هند و بسیاری از کشورهای آسیایی که دارای پیشینه تئاتری هستند، در همین دایره ملحوظات قابل اعتنا قرار میگیرد. چنانکه در آغاز قرن بیستم میرهولد بیومکانیک خود را بر پایه مطالعات فرهنگی تئاتر شرق و بویژه ژاپن شکل میدهد و سپس آنتونن آرتو به طور گستردهتر نظریههای اجرا را مبتنی به برگشت به آیینها در نظر میگیرد و همین خود زمینهساز توجه و تمرکز بر نقاط مختلف آسیا میشود و رفته رفته کارگردانان اروپایی در سفر به این نقاط برجسته برداشتهای خود را وارد اجراهایشان کرده و ضمن خوشنامی، زمینه ساز رشد و ترقی دوباره تئاتر اروپا شدهاند. چنانکه تاکنون میتوانیم فهرست بلند بالایی از بهترین کارگردانان اروپایی را نام ببریم که تحت تأثیر تئاتر شرق بانی پویایی تئاتر اروپا و در واقع نجات تئاتر جهان شدهاند.
چنانکه میتوان به برتولت برشت، پیتر بروک، یوجینا باربا، آرین منوشکین، گروتفسکی و... از سرآمدان این راه و نوآوریهای حاکم بر تئاتر قرن بیستم و همچنان متداوم در تئاتر قرن بیست و یکم اشاره کرد. حالا با این تعابیر وقتی به مسیر زندگی هنری و درک و دریافتهای بهرام بیضایی در دهه 40 تا امروز دقیق میشویم، درمییابیم که او به درستی مسیر بسامانی را برای تئاتر ایران در جهان معاصر ترسیم کرده است چنانکه در مجموع آثارش و در ادامه در اجراهایش شاهد برآورده شدن ضرورتهای صحنهای خواهیم شد: بهرهمندی از تعزیه، بهرهمندی از سیاه بازی، بهرهمندی از خیمه شب بازی و تئاتر سایه، بهرهمندی از اساطیر کهن، بهرهمندی از تاریخ ایران، بهرهمندی از تئاتر غرب در ترکیب با تئاتر ایرانی، بهرهمندی از خرده روایتها و فرهنگ و آیین ها.
همین 7 مورد دلیل پر و پا قرصی است برای اینکه بدانیم اگر غربیها آرزویشان دستیابی به چنین پلانی است ما در ایران ضمن برخورداری از این پلان باید بهدنبال احیا و به روز شدنی در کلیت تئاتر کشورمان باشیم... و دچار بیگانه زدگی و الیناسیون تحمیلی نباشیم که تئاتر ایرانی فراتر از ضرورتهای زمان میتواند پاسخگوی کنشمندیهای لازم در صحنه باشد و فقط چشم دل میخواهد و بصیرت درونی که با یک شهود شرقی مسیر را برای بهتر شدن بیابیم... بنابراین دیدن اجراهای بیضایی و خواندن متون او به منظور درک شیوهها و تکنیکهای اجرایی اش، خود یک کنش همگانی برای بارورسازی باورمندانه تئاتر ایران تلقی خواهد شد و باید که این مورد را بهعنوان یک الگو و پارادایم ملی در نظر گرفت زیرا که او بدرستی در همین دسته بندیها موارد لازم را در اختیارمان میگذارد.

فیلمی جنایی پلیسی برای علاقمندان ژانر خانوادگی
سیدعلی میرقیداری
نویسنده، کارگردان و مدرس سواد رسانه
نیمههای اردیبهشت بود که فیلمی با عنوان «مرد بازنده» به کارگردانی محمدحسین مهدویان را تماشا کردم. این فیلم با درونمایه کارآگاهی، داستان پلیس درستکاری است که همزمان با پیگیری جریان یک پرونده، بهدنبال بهبود روابط خانوادگیاش نیز هست.
با اینکه انتقادهای زیادی از مرد بازنده مهدویان شد اما فیلم، داستانی همه جانبه و فیلمنامهای اصولی و پرمنطق دارد. با تماشای این فیلم میتوان مهدویان را فیلمسازی دانست که با هر اثر تازهاش میکوشد فضایی جدیدتر و متفاوتتر از ساختههای قبلی خودش به مخاطب عرضه کند. او این بار با دستمایه قرار دادن یک داستان جنایی، معمای پیچیده و تودرتوی بیهمتایی خلق میکند.
در این فیلم تمرکز فیلمنامه روی شخصیت اصلی داستان و سپس روی مقتولی است که فقط در چند سکانس دیده میشود و ذهن مخاطب را بهشدت درگیر داستان میکند، البته در این فیلم وسواسهایی که کارگردان در کارهای قبلی خود به خرج میداد، مشاهده نمیشود.
با اینکه مردبازنده در ژانر جنایی پلیسی جای میگیرد، بیشتر مناسب کسانی است که به ژانر خانوادگی علاقهمند هستند، چرا که ما شاهد یک پلیس هستیم که قرار است فقط استنتاج کند و شخصیتی را در فیلم نمیبینیم که با دقت بر همه جزئیات، پروندهای را رمزگشایی میکند.
جذابیت این اثر جدید آنجاست که تماشاگر در این فیلم سینمایی درونمایه وجدان را در قاتل میبیند و خیانت را از مقتول و افراد مرتبط با وی در جوانب مختلف فیلم مشاهده میکند. به نظر میرسد که مرد بازنده، یک فیلم تک بعدی نیست و برای تماشا و نقد این فیلم زیبا باید نگاهی سراسربین داشت.
محمد حسین مهدویان، نویسنده و کارگردانی جوان و حرفهای است که کارهایی همچون لاتاری و ماجرای نیمروز را در کارنامه خود دارد. در واقع کارهای توأم با وسواس مهدویان از وی کارگردانی ساخته است که آثارکم نقصی در کارنامهاش به چشم میخورد.
مرد بازنده
کارگردان: محمدحسین مهدویان
تهیه کننده: امیربنان
نویسنده، کارگردان و مدرس سواد رسانه
نیمههای اردیبهشت بود که فیلمی با عنوان «مرد بازنده» به کارگردانی محمدحسین مهدویان را تماشا کردم. این فیلم با درونمایه کارآگاهی، داستان پلیس درستکاری است که همزمان با پیگیری جریان یک پرونده، بهدنبال بهبود روابط خانوادگیاش نیز هست.
با اینکه انتقادهای زیادی از مرد بازنده مهدویان شد اما فیلم، داستانی همه جانبه و فیلمنامهای اصولی و پرمنطق دارد. با تماشای این فیلم میتوان مهدویان را فیلمسازی دانست که با هر اثر تازهاش میکوشد فضایی جدیدتر و متفاوتتر از ساختههای قبلی خودش به مخاطب عرضه کند. او این بار با دستمایه قرار دادن یک داستان جنایی، معمای پیچیده و تودرتوی بیهمتایی خلق میکند.
در این فیلم تمرکز فیلمنامه روی شخصیت اصلی داستان و سپس روی مقتولی است که فقط در چند سکانس دیده میشود و ذهن مخاطب را بهشدت درگیر داستان میکند، البته در این فیلم وسواسهایی که کارگردان در کارهای قبلی خود به خرج میداد، مشاهده نمیشود.
با اینکه مردبازنده در ژانر جنایی پلیسی جای میگیرد، بیشتر مناسب کسانی است که به ژانر خانوادگی علاقهمند هستند، چرا که ما شاهد یک پلیس هستیم که قرار است فقط استنتاج کند و شخصیتی را در فیلم نمیبینیم که با دقت بر همه جزئیات، پروندهای را رمزگشایی میکند.
جذابیت این اثر جدید آنجاست که تماشاگر در این فیلم سینمایی درونمایه وجدان را در قاتل میبیند و خیانت را از مقتول و افراد مرتبط با وی در جوانب مختلف فیلم مشاهده میکند. به نظر میرسد که مرد بازنده، یک فیلم تک بعدی نیست و برای تماشا و نقد این فیلم زیبا باید نگاهی سراسربین داشت.
محمد حسین مهدویان، نویسنده و کارگردانی جوان و حرفهای است که کارهایی همچون لاتاری و ماجرای نیمروز را در کارنامه خود دارد. در واقع کارهای توأم با وسواس مهدویان از وی کارگردانی ساخته است که آثارکم نقصی در کارنامهاش به چشم میخورد.
مرد بازنده
کارگردان: محمدحسین مهدویان
تهیه کننده: امیربنان

دردسرهای خلق بالا، خلق پایین
آزاده سهرابی
روانشناس
این روزها یکی از اختلالاتی که زیاد مردم برچسب آن را روی خود یا دیگری میزنند، اختلال دوقطبی است. در ابتدا اینکه در اختلال دوقطبی ما با سه مدل متفاوت بروز بیماری روبهرو هستیم. در این بیماری دورههایی از مانیا یا شیدایی به همراه دورههای افسردگی یا بدون آن تجربه میشود. اگر کسی را در اطرافتان دیدی که حداقل یک هفته در اکثر ساعتهای روز غیرعادی و نامتناسب با شخصیتی که از او سراغ دارید خوش اخلاق و معاشرتی و با انرژی شده است، فعالیت زیاد دارد و خواب کم، رفتارهای پرخطر مثل رانندگیهای پر خطر دارد و... خودبزرگبینی دارد یا پرحرف شده است و اعتراف میکند که سرعت افکارش زیاد شده است، براحتی حواسش پرت میشود و از محرکی به محرک دیگر توجه میکند و اینها در حدی شدید است که عملکرد فرد را مختل کرده است او نیاز به مداخله دارو درمانی دارد و به احتمال زیاد به اختلال دوقطبی نوع یک مبتلا شده است. در برخی مواقع شدت دوره شیدایی در فرد زیاد نیست ولی فرد 4 روز در اکثر ساعتهای روز با شدت پایینتری علائم بالا را بروز میدهد و تغییر مود او برای اطرافیان مشهود است. همچنین نشانههای افسردگی یا غیرقابل پیشبینی بودن ناشی از نوسان بین دورههای افسردگی و هیپومانیا باعث میشود که کارکرد فرد مختل شود. در این صورت نیز مداخله دارو درمانی نیاز است و احتمالاً فرد به دوقطبی نوع دو مبتلاست. حال اگر فردی را سراغ دارید که حداقل دو سال است که در دورههای متعددی شاهد هستید که نشانههای هیپومانیا داشته و دورههای متعدد افسردگی به طوری که خیلی هم واضح نمیتوان گفت همه متر و معیارهای این دو دورهها را کامل طی میکند احتمالاً فرد دچار اختلال ادواری خویی است و مجموعه این اختلالات را اختلال دوقطبی میگویند.
دورههای مانیا در سینما
یکی از فیلمهایی که دوره مانیا یا شیدایی را خوب معرفی میکند، فیلم مخبر به کارگردانی استیون سودربرگ است. مارک ویتاکر (با بازی مت دیمون) مدیر اجرایی است که اختلال دوقطبی دارد. او موافقت میکند که اطلاعات داخلی شرکت را برای تحقیقات در اختیار افبیآی بگذارد. او در عین حال میلیونها دلار از پول شرکت را برای خود برمیدارد. قرار گرفتن در حالت شیدایی به او کمک میکند این برنامه فوقالعاده پیچیده را برای مدتی ادامه دهد. با این حال، استرس و فشار ناشی از این نقشه پیچیده وضعیت او را بدتر میکند.
اما مستند راک اند رولر دوقطبی که یک مستندنگاری است نیز فیلم خوبی برای شناخت این بیماری است که هریس اوزانویچ آن را کارگردانی کرده است. این فیلم بر اساس زندگی مائورو رانالو ساخته شده است. این فرد از 16 سالگی گوینده ورزشی بوده و تنها مجری در دنیای ورزش رزمی است که همه ورزشهای رزمی تلویزیونی را گزارش میکند. مائورو از نوجوانی با اختلال دوقطبی زندگی کرده است. او این مستند را برای به اشتراک گذاشتن مسیر زندگی و سختیهای خود ساخته است. در این مستند، او به حرفه خود و تأثیر آن بر اختلال دوقطبی اشاره میکند.
روانشناس
این روزها یکی از اختلالاتی که زیاد مردم برچسب آن را روی خود یا دیگری میزنند، اختلال دوقطبی است. در ابتدا اینکه در اختلال دوقطبی ما با سه مدل متفاوت بروز بیماری روبهرو هستیم. در این بیماری دورههایی از مانیا یا شیدایی به همراه دورههای افسردگی یا بدون آن تجربه میشود. اگر کسی را در اطرافتان دیدی که حداقل یک هفته در اکثر ساعتهای روز غیرعادی و نامتناسب با شخصیتی که از او سراغ دارید خوش اخلاق و معاشرتی و با انرژی شده است، فعالیت زیاد دارد و خواب کم، رفتارهای پرخطر مثل رانندگیهای پر خطر دارد و... خودبزرگبینی دارد یا پرحرف شده است و اعتراف میکند که سرعت افکارش زیاد شده است، براحتی حواسش پرت میشود و از محرکی به محرک دیگر توجه میکند و اینها در حدی شدید است که عملکرد فرد را مختل کرده است او نیاز به مداخله دارو درمانی دارد و به احتمال زیاد به اختلال دوقطبی نوع یک مبتلا شده است. در برخی مواقع شدت دوره شیدایی در فرد زیاد نیست ولی فرد 4 روز در اکثر ساعتهای روز با شدت پایینتری علائم بالا را بروز میدهد و تغییر مود او برای اطرافیان مشهود است. همچنین نشانههای افسردگی یا غیرقابل پیشبینی بودن ناشی از نوسان بین دورههای افسردگی و هیپومانیا باعث میشود که کارکرد فرد مختل شود. در این صورت نیز مداخله دارو درمانی نیاز است و احتمالاً فرد به دوقطبی نوع دو مبتلاست. حال اگر فردی را سراغ دارید که حداقل دو سال است که در دورههای متعددی شاهد هستید که نشانههای هیپومانیا داشته و دورههای متعدد افسردگی به طوری که خیلی هم واضح نمیتوان گفت همه متر و معیارهای این دو دورهها را کامل طی میکند احتمالاً فرد دچار اختلال ادواری خویی است و مجموعه این اختلالات را اختلال دوقطبی میگویند.
دورههای مانیا در سینما
یکی از فیلمهایی که دوره مانیا یا شیدایی را خوب معرفی میکند، فیلم مخبر به کارگردانی استیون سودربرگ است. مارک ویتاکر (با بازی مت دیمون) مدیر اجرایی است که اختلال دوقطبی دارد. او موافقت میکند که اطلاعات داخلی شرکت را برای تحقیقات در اختیار افبیآی بگذارد. او در عین حال میلیونها دلار از پول شرکت را برای خود برمیدارد. قرار گرفتن در حالت شیدایی به او کمک میکند این برنامه فوقالعاده پیچیده را برای مدتی ادامه دهد. با این حال، استرس و فشار ناشی از این نقشه پیچیده وضعیت او را بدتر میکند.
اما مستند راک اند رولر دوقطبی که یک مستندنگاری است نیز فیلم خوبی برای شناخت این بیماری است که هریس اوزانویچ آن را کارگردانی کرده است. این فیلم بر اساس زندگی مائورو رانالو ساخته شده است. این فرد از 16 سالگی گوینده ورزشی بوده و تنها مجری در دنیای ورزش رزمی است که همه ورزشهای رزمی تلویزیونی را گزارش میکند. مائورو از نوجوانی با اختلال دوقطبی زندگی کرده است. او این مستند را برای به اشتراک گذاشتن مسیر زندگی و سختیهای خود ساخته است. در این مستند، او به حرفه خود و تأثیر آن بر اختلال دوقطبی اشاره میکند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
خیلی از آداب قدیمی در ادبیات منسوخ شده است
-
هنرمند زبان مردم مصیبت دیده است
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
ماندن در اجراهای بیضایی
-
فیلمی جنایی پلیسی برای علاقمندان ژانر خانوادگی
-
دردسرهای خلق بالا، خلق پایین
-
عکس نوشت

اخبارایران آنلاین