پیامبر خاتم حضرت محمد(ص) :
برای شهادت حسین علیهالسلام، حرارت و گرمایی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمیشود.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج10، ص 318
در ادبیات عاشورایی هم باید تقسیمبندی موضوعی و مضمونی داشت
احمد شاکری:درباره ادبیات عاشورایی باید تقسیمبندی موضوعی و مضمونی داشت. با بسیاری از اصطلاحاتی که در حوزه ادبیات از آنها استفاده میشود، منشأ و مرزهای ادبی مشخص میشود و این تفکیک باید صورت بگیرد. گاهی از مفاهیم در قالب موضوع و گاهی در قالب مضمون استفاده میکنیم.تفکیک ادبیات عاشورایی و عاشورا از هم بسیار مهم است. اگر مراد از ادبیات عاشورایی و داستانهای عاشورایی داستانهایی باشد که به موضوع عاشورا میپردازند، اثر بیشتر به سمت موضوعات تاریخی میرود، یعنی شأن تاریخی پیدا میکند که زمان، مکان و اشخاص مشخص دارد. اما اگر مراد از ادبیات عاشورا ادبیات مضمونی باشد، این اصطلاح میتواند با اصطلاحهای متعدد دیگری مانند ادبیات دینی، انقلابی، پایداری، مقاومت و... مشترکاتی داشتهباشد.
بخشی از گفتههای این نویسنده با ایرنا
شعر عاشورایی
برای حضرت قاسم(ع)
آن شب، شب جانسوز عاشورا
وقتی که ماه انگشت بر لب بود
در گوشهای از خیمهای خاموش
افسوس یک خورشید در تب بود
یاران همه سرمست و سرزنده
آن شب، شب شوریده حالی بود
در جمع مردان شهادت آه
جای جوانی حیف خالی بود
در گوشهای بنشسته بود آرام
در فکر حرفی از عمویش بود
لب بسته بود و اشک ها جاری
تصویر بابا روبهرویش بود
وقتی نگاهش رو به پایین بود
دستی به روی شانهاش لغزید
سر را به سمت آسمان چرخاند
خورشید زیبای عمو را دید
با انفجار بغض خود برخاست
خود را در آغوش عمو انداخت
یعنی که من هم طالب مرگم
یعنی که باید در رهت جان باخت
از دیدن این صحنه جانکاه
چشم زمین و آسمانتر بود
مولای ما آهسته آهسته
لب باز کرد و رو به او فرمود:
ای گلتر از گل های این بستان
ای دل فدای ابر چشمانت!
تو یادگار مجتبی هستی
جان عمو بادا به قربانت!
مرگ از نگاه مهربانت چیست؟
بعد از سکوتی سخت و جانفرسا
از عمق جان فریاد زد قاسم:
«والله، احلی من عسل» مولا
شد روز عاشورای جانبازان
روز شکفتن از دل و از جان
بعد از شهادت های پی در پی
نوبت به قاسم بود در میدان
تیری شد و بر قلب دشمن زد
رعدی شد و یکباره غوغا شد
بین سپاه شب شکاف افتاد
جنگی شگفت و سخت برپا شد
او شیر بود و دشمنش روباه
لب تشنه میغرید و میجنگید
زخمی شد و زخمی شد و زخمی
خونش به عمق آسمان پاشید
آمد عموی او به بالینش
وقتی که ناگه بر زمین افتاد
چشمی گشود و باز لبخندی
آرام در آغوش او جان داد!
شعر عاشورایی
برای حضرت ابوالفضل العباس(ع)
میلاد موحدی راد
شاعر
مشتی زده بر شعشعه آب؛مردد
نیلوفرِ دستش سَرِ مرداب؛مردد
دیدی که به روز آید و در آب نشیند
عکس رخ تابنده مهتاب مردد؟
از آب چه موجی زده بر چنگ عزایش
ساقی شده انگشت به مضراب؛مردد
هرجا که حسین آمده عباس کنارش
زینب سر این قبله و محراب مردد
ای کاش که بودی و دلِ حرمله میشد
در لحظه آخر سر پرتاب مردد
گودال عجب جای عجیبی است برادر
شمر آمده مهمانی ارباب مردد
وقتی برای بردن مشک انتخاب شد
تنها امیدِ ماندنِ طفلِ رباب شد
شمشیر تا کشید و به قلب سیاهه زد
گویا علی دومرتبه پا در رکاب شد
رو شد برای علقمه دستان خواهشش
حتما قنوت آخر او مستجاب شد
مشک آمد و چنان به لبش بوسه زد که آب
از شهد بوسهاش به تمامی گلاب شد
از کف نهاد آب و به لب ذکر یا حسین
عالی مقام بوده و عالی جناب شد
بازتاب حماسه حسینی در فرهنگ تشیع
سلوک عاشورایی
دکتر محمدحسین رجبی دوانی
رئیس بنیاد ایرانشناسی
1. اگرچه قریب به اتفاق مسلمانان از واقعه جانسوز کربلا متأثر بودهاند ولی تشیع و فرهنگ برآمده از آن در زمینه الگوبرداری از قیام و حرکت امام حسین(ع) جایگاه ممتازی دارد و اساساً فرهنگ و هویت شیعه با امام حسین(ع)، سلوک و مشی ایشان شناخته میشود.به این اعتبار وقتی از قیام ایشان و حادثه عاشورا به مثابه «تکیهگاه هویت شیعه» حرف میزنیم، مشخصاً بر فرهنگ ظلمستیزی در تفکر و فرهنگ تشیع تأکید داریم. از این رو نمیتوان امام حسین(ع) را ارج و احترام گذاشت ولی در عین حال، سلطه معاویهها و یزیدهای دوران را مشروع دانست؛ اینها با هم قابل جمع نیستند. نمیتوان به ایشان و منش ایشان اعتقاد داشت و در عین حال، سلطه قدرتها و سلطهگران معاصر را تحت هر شرایط پذیرفت. چنین مواجههای، از اساس در تضاد با فلسفه قیام امام حسین(ع) است.
از اینرو است که امام حسین(ع) شناسنامه شیعه است و شیعه با آن وجود مقدس شناخته میشود. شاهد این ادعا بررسی تاریخ تشیع است. واقعیت این است که در هر عصری که شیعه به قدرت رسید الگوگیرنده از امام حسین(ع) بود و در پس این الگوگیری و از رهگذر آن، موفقیتهای بزرگی را رقم زده است؛ از عصر آلبویه در قرن 4 هجری گرفته تا پیدایش صفویه و بعد از آن و در دوره معاصر با پیروزی انقلاب اسلامی همه متأثر و برآمده از فرهنگ و فلسفه قیام امام حسین(ع) بودهاند.
از دیگر الگوبرداریهای فرهنگ تشیع از حرکت سیاسی امام حسین(ع) میتوان به پدید آمدن حزبالله سرافراز لبنان، حشدالشعبی قهرمان عراق، فاطمیون و زینبیون در برابر تبهکاران داعشی و یمنیهای مقاوم و مجاهد در برابر ستمگران پلید سعودی اشاره کرد. بیتردید، همه این گروهها رمز موفقیت و صلابتشان را مدیون امام حسین(ع) هستند.
2. فلسفه قیام امام حسین(ع) و شهادت جانسوز آن حضرت و عزیزانش برای احیای امر به معروف و نهی از منکر، حفظ اسلام اصیل و تلاش برای بازگرداندن اسلام به زمان رسول خدا(ص) است. بیتردید، هیچ فرد و گروهی در جامعه آن زمان، به اندازه اهل بیت پیغمبر(ص) از شایستگی لازم برای هدایت جامعه مسلمان برخوردار نبود، به دو دلیل؛ نخست عصمت اهل بیت و خاندان پیامبر اکرم(ص) است که طی آن، خداوند ذات مقدس آنان را از هر گونه پلیدی و گناه پاک و مبرا نموده است. دوم، شناخت، اشراف و تسلط لازم و کافی بر مکتب و مشی پیغمبر(ص) است و بیتردید اهلبیت و خاندان ایشان بهتر از هر گروه و دستهای بر اندیشه شان آگاهی و شناخت داشتند و میتوانستند راهشان را ادامه دهند.
3. فارغ از سهم و نقش قیام امام حسین(ع) در ترسیم فرهنگ و هویت تشیع، نفس این قیام فارغ از هر مذهب، اساساً برای انسان امروز در بر دارنده درسها و عبرتهای بسیار است؛ منظور از «درس» آن جنس آموزههایی است که افراد از جنبهها و وجوه مثبت حوادث تاریخی فرامیگیرند و مقصود از «عبرت»، آموزههایی است که افراد از جنبههای منفی حوادث کسب میکنند. به تعبیری، درسها وجهی ثبوتی داشته و در حوزه «باید»ها قرار میگیرند و باید به آنها عمل کرد و عبرتها وجهی سلبی داشته و در حوزه «نباید»ها قرار میگیرد و ما را از انجام یکسری امور باز میدارد.
بر این اساس، آموزههای واقعه عاشورا از طرفی، نجات جامعه بشری از شقاوت، ظلم و بیداد را یادآور میشود که این عرصه در حوزه عبرتها قرار میگیرد و از طرف دیگر، ضرورت استقرار حکومت عدل و مساوات را به انسان امروز متذکر میشود که این بخش نیز در حوزه «درس»های این رخداد تاریخی قرار میگیرد که التزام عملی به مجموعه این آموزهها میتواند رسیدن بشر امروز به سعادت و رستگاری در دنیا و آخرت را هموار کند.
4. به هنگام عمل نکردن مردم و دیر به حقیقت پیبردن، همچنین ترس از قدرت و امکانات دشمن، ایمان نداشتن به وعده خداوندی مبنی بر یاری جبهه حق، باعث شد تا امام حسین(ع) در جامعه آن روز کوفه یاری نشود و مردم به طاغوتهای اموی و عباسی که پیوسته از آن گریزان بودند، گرفتار شوند. واقعیت این است که نشناختن راه سعادت بخصوص از ناحیه خواص و نخبگان، عرصه را برای تسلیم شدن در برابر جوسازیها، تبلیغات و فضاسازیهای دشمن بر ضد جبهه حق رقم میزند. بر این اساس، مهمترین درسها و عبرتها از حرکت امام حسین(ع) که میتواند برای امروز ما راهگشا باشد، در این 4 نکته نهفته است:نخست، تردید و تعلل در راه شناخت حقیقت نداشته باشیم. دوم، تسلیم جوسازیها و فضاسازیهای دشمن برای تخریب جبهه حق نشویم. سوم، در عرصه دفاع از حق، بهنگام عمل کنیم که از دست دادن موقعیتهای تعیینکننده، پشیمانیهای جبرانناپذیری در پی دارد و چهارم، از امکانات دشمن ترس نداشته باشیم و به وعده خداوند ایمان و تکیه داشته باشیم.
در آیین سوگواره عاشورایی اهالی فرهنگ، هنر و رسانه که روز چهارشنبه 12 مرداد ماه در محوطه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد، محمد مهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از تابلوی خوشنویسی شده توسط خسرو روشن هنرمند پیشکسوت خط و نقاشی کشور درباره سید الشهدا(ع) رونمایی شد.
در این مراسم حجتالاسلام علی سعیدیان گفت: «در پوسته و ظواهر دین ماندن اشتباه است. ظواهر آمدهاند تا درون انسان را پالایش کنند. ما عبادت نمیکنیم که عبادت کرده باشیم بلکه نماز، روزه و عبادات وسیلهای برای رشد و تعالی است. همه برای این عزاداری میکنیم که خدا نمایندهای را فرستاد تا انسان را به عرش برساند اما خود انسانها این نماینده الهی را پس زدند و قدر زمینه تعالی و رشد را ندانستند.»./ایرنا
عاشورا حرکتی در امتداد «بعثت»و«غدیر» و چالشی جهت تبیین«فلسفه انتظار»
سنتهای عاشورا
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
واقعه عاشورا دارای نکات درس آموز بسیاری است که میتوان از آنها با عنوان «سنتهای عاشورا» نام برد. این سنتها از اهمیت تربیتی سازندهای برخوردار و در راستای اهداف بعثت و استمرار آن از طریق امامت معصوم قرار دارند. یکی از آن سنتها که در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی جای طرح دارد، دستیابی به مقام «رضا» و «رضایتمندی» است. «رضا» از مراحل کمال انسانی بوده و نشانگر اوج محبت و دلدادگی به خداوند و توحید است. نشانه راهیابی به این مقام و مرتبه عرفانی نیز اخلاص و در نظر آوردن رضایت الهی در انجام کارها و راضی بودن به تقدیر مقدر از جانب خداوند است.
عاشورائیان نیز با رفتارهای عاشقانه نسبت به معبود، مقام «رضا» و «رضایتمندی» را به تماشا گذاشته و درصدد کسب رضایت الهی برآمدند. آنان رضای الهی را پشتوانه کمال خود دانسته و با تکیه برآن به استقبال حوادث رفتند و هر بلا و مصیبتی را صبورانه و عاشقانه تحمل کردند. آنان پیش از این در زندگی فردی نیز پسند و رضایت غیرالهی را بر رضای الهی ترجیح نداده و به تکلیف عمل میکردند.
این مهم در تعالیم قرآن و سیره و سخن پیامبر و امامان هم آمده است. اباعبدالله الحسین(ع) برای رضای الهی قدم در راه مبارزه و قیام گذاشت و در تقبیح کوفیان نیز این چنین فرمود که؛ «آنان (کوفیان) خواستههای دل خویش را بر رضای الهی ترجیح دادهاند.» امام سجاد(ع) نیز در انتقاد از خطیبی که در کاخ یزید و نزد اسرای اهل بیت(ع)، از یزید ستایش کرده و از دودمان علی(ع) به زشتی یاد میکرد، بر سر او فریاد کشید که: «وای بر تو، رضای مردم را به قیمت خشم خدا خریدهای!؟»
در هر حال «رضا» به عنوان ملاک عمل موحدان راستین، یکی از جلوههای فضیلتی نهضت عاشورا به شمار میرود که از ابتدای حرکت میتوان شواهدی را برای آن یافت. در مسیر راه کوفه، اباعبدالله الحسین (ع) پس از برخورد با فرزدق و آگاهی از اوضاع کوفه، فرمود: «همواره کار دست خدا بوده و هست. اگر قضای الهی بر چیزی نازل شود که دوست داریم و میپسندیم، خدا را بر نعمتهایش سپاس گفتهایم و اگر قضای الهی میان ما و امیدمان فاصله انداخت، باز هم از کسی که نیتش حق و شیوهاش تقوا باشد دور نیست (که آن را بپسندد).
شعار «رِضا اللهِ رضانا اهلَ البیت» از کلمات نورانی امام (ع) و یاران و همراهان او در این سفر بود و این کلام را هم هنگام خروج از مکه به سمت کربلا ضمن خطبهای بیان فرمود و هم در واپسین لحظات عمر در قتلگاه از حنجره خونین آن امام شنیده شد که «الهی رِضیً بِقَضائک.» آن حضرت خواهرش زینب را در طول راه و در کربلا نیز به تسلیم و رضا دعوت میکرد «اِرضی بِقَضاءِ الله» تا پس از شهادت آن حضرت(ع) بیتابی و نارضایتی از خود نشان ندهد.
این روحیه در سایر عاشورائیان هم بود. یکی از آنان حبیب بن مظاهر بود. او چون خبر حرکت سیدالشهدا(ع) را به سمت کوفه شنید با اینکه پا به سن گذاشته بود، در کوفه با تمام توان شروع به فعالیت کرد. در این مسیر ابتدا دوستانش همانند مسلم بن عوسجه اسدی را فعال کرد، آنگاه در کوفه کوچه به کوچه و محله به محله راه افتاد تا مردم را متوجه قیام امام کند. این گونه بود که او یکی از بانیان نهضت نامهنگاری به امام گردید. پس از آمدن مسلم بن عقیل (ع) به کوفه، او تمام اعتبار اجتماعی، امکانات مالی و استعدادهای خود و دوستانش را در یاری مسلم بن عقیل (ع) هزینه کرد. آنگاه که در میان خیانتهای گسترده کوفیان، مأموریت حضرت مسلم (ع) در کوفه ناکام ماند و او دیگر خود را در کوفه بدون جایگاه دید، یکه و تنها از بیراهه خود را به کربلا رساند و به امام پیوست.
در کربلا چون کمی یاران امام را دید، دوباره از تمام آبرو و اعتبارش مایه گذاشت تا از قبایل کوچ نشین بنی اسد در اطراف کربلا برای امام یار و یاور جمع کند ولی در این مأموریت هم توفیق چندانی به دست نیاورد. اما همواره مراقب بود که لحظهای از امام حسین(ع) جدا نشود. در روز عاشورا امام حسین (ع) به پاس تمامی زحمات و شایستگیهایش او را به عنوان فرمانده جناح چپ سپاه خود تعیین کرد. سرانجام حبیب بن مظاهر پس از رشادتهای بسیار با وجود کهولت سن بر اثر زخمهای بسیار در آستانه شهادت قرار گرفت.
در این زمان و در لحظات قبل از شهادت چشم گشود و سرش را در دامان مبارک امام (ع) دید و شنید که امامش به او مژده کسب مقام «رضا»ی خداوندی را میدهد و او با خشنودی از رسیدن به مقام رضا جان به جان آفرین تسلیم کرد.