
تراژدی فرزندکشی در کرمان
شربت مرگ برای 2 خواهر
گروه حوادث / کامران علمدهی: زن جوان که در اقدامی هولناک با خوراندن متادون به دخترانش آنها را به قتل رسانده بود مدعی است که بیماری روانی دارد.
مادر ۳۲ ساله زرندی که همراه همسر و دو دختر 11 و 6 سالهاش در کرمان زندگی میکنند روز پنجشنبه با خوراندن متادون به دخترانش به نامهای سوگند و فاطمه آنها را کشت و در همان روز هم توسط پلیس دستگیر شد.
سرهنگ کوروش احمد یوسفی، معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان کرمان در گفتوگو با خبرنگار حوادث «ایران» درباره جزئیات این ماجرا گفت: همسر این زن سالها به موادمخدر اعتیاد داشت و همین موضوع باعث شده بود که این زن از حدود 6 ماه پیش تصمیم به طلاق بگیرد و به اتفاق دو دخترش به خانه پدری نقل مکان کند.
وی در پاسخ به این سؤال که نحوه خوراندن قرصها به چه صورتی بوده تصریح کرد: ظاهراً این مادر برای اینکه بچهها طعم قرصها را متوجه نشوند آن را داخل شربت نعنا ریخته و ساعت 11 شب به هر دو دخترش خورانده و شب تا صبح نیز در کنار آنها نشسته بود. حتی قصد داشته پس از اینکه آنها فوت میکنند خودش را هم بکشد که خونریزی از دهان بچهها باعث شده تا او در یک لحظه از ترس شروع به فریاد زدن کند و خانوادهاش را در جریان قرار دهد که پس از آن مأموران اورژانس به محل میآیند و اعلام میکنند که هر دو کودک فوت کردهاند و متهم دستگیر میشود.
سرهنگ یوسفی افزود: تحقیقات اولیه پلیس نشان میدهد که او به خاطر اعتیاد همسرش و رفتارهای بیمارگونه وی سالها با اضطراب و نگرانی و ترس از سوء قصد همسر معتادش به خود و فرزندانش زندگی میکرده و همچنین به خاطر ادامه زندگی با این مرد مدام از سوی خانواده و فامیل مورد سرزنش و طعنه قرار داشته و در رنج به سر میبرده و همین مسأله باعث شده تا او سرانجام دست به چنین جنایتی بزند و تصمیم بگیرد تا خود و فرزندانش را قربانی کند.
معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان کرمان در ادامه گفت: هر چند این زن خودش مدعی است بیماری روانی دارد اما وضع ظاهری این مادر نشان نمیدهد که او مشکل روانی داشته باشد اما تا تکمیل تحقیقات پلیس و نظریه کارشناسی پزشکی قانونی باید منتظر بمانیم اما در حال حاضر مأموران در خصوص ابعاد پیدا و پنهان این ماجرا و بررسی روانشناختی تحقیق میکنند.
مرگ چهار جوان در واژگونی قایق تفریحی
گروه حوادث / چهار جوان که در آببندانی در شهرستان بابل سرگرم قایق سواری و تفریح بودند بهعلت واژگونی قایق غرق شدند.
این چهار پسر جوان اهل روستای اتاقسرا و سرنشین قایق بودند که در آببندان روستای دونه سر از توابع بخش گتاب بابل بهدلیل وارونه شدن قایق پدالی به داخل آب سقوط کردند.
سید مازیار حسنی، مدیر عامل سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری بابل به ایرنا گفت: در پی تماس تلفنی با سامانه ۱۲۵ ستاد فرماندهی عملیات سازمان مبنی بر غرق شدن چهار نفر در آببندان بلافاصله اکیپ عملیاتی ۱۰۳ و تیم غواصی سازمان برای بررسی موضوع به محل اعزام شدند.
وی با بیان اینکه هر چهار سرنشین این قایق پدالی به علت نا آشنایی به فنون شنا در داخل آب غرق شده و جان باختند، اظهار داشت: با تلاش غواصان سازمان، اجساد هر چهار غریق این آببندان کشف و از آب خارج شد.
حسنی بیان کرد: با افزایش سفرهای تابستانی بویژه به استانها و شهرهای ساحلی و نیز حضور بیشتر در استخرها و رودخانهها، باید رعایت کامل اصول و قواعد شنا انجام شده و در صورت تمایل به شنا کردن، باید در محدودههای مجاز ایمنسازی شده در دریا و در حضور نجات غریق انجام شود. همچنین هنگام استفاده از قایقهای تفریحی استفاده از جلیقه نجات و سایر تجهیزات در راستای حفظ ایمنی افراد توصیه میشود.
گروه حوادث /پسر جوان که به خاطر بازشدن مخفیانه قفل گوشی و لپتاپ برادر بزرگترش را به قتل رسانده بود بزودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه خواهد شد.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از اسفند سال گذشته با مرگ جوانی 37 ساله به نام مهران در یکی از بیمارستانهای پایتخت آغاز شد و مأموران پس از حضور در بیمارستان متوجه شدند که مقتول بر اثر ضربات متعدد چاقو توسط مازیار برادر 31 سالهاش به قتل رسیده است.
پس از آن مازیار به اتهام قتل عمد بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت و به جرم خود اعتراف کرد و گفت: روز حادثه وقتی به خانه آمدم متوجه شدم که مهران مشروبات الکلی زیادی مصرف کرده و تسلطی بر رفتارهایش ندارد. او مدام داد میزد و فحاشی میکرد. حتی بهخاطر اینکه درگیری بین ما بیشتر نشود با پلیس 110 هم تماس گرفتم. دقایقی بعد مهران با این بهانه که چرا قفل گوشی و لپتاپ من را باز کردی به من حمله کرد و با صندلی ناهارخوری ضربهای به من زد که صندلی شکست.
متهم در ادامه مدعی شد: من خیلی تلاش کردم تا برادرم را آرام کنم اما او دست بردار نبود و به آشپزخانه رفت و با یک چاقو به سمتم آمد و دوباره به من و دوست دخترم فحاشی کرد تا اینکه من از کوره دررفتم و چاقو را از او گرفتم و چند ضربهای زدم. بعد از آن او را بلافاصله به بیمارستان رساندیم اما جان باخت. قصدم کشتن برادرم نبود اما او خودش مسبب این ماجرا بود. پس از اظهارات مازیار و تکمیل تحقیقات، پرونده متهم برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
افشای راز جنایت دو قاچاقچی در چهار باغ
گروه حوادث / دو قاچاقچی موادمخدر که به بهانه معامله مواد یک فروشنده مواد مخدر را بهقتل رسانده بودند صبح دیروز پس از دستگیری به جنایت خود اعتراف کردند.
سرهنگ محمد نادر بیگی رئیس پلیس آگاهی استان البرز در تشریح این خبر به «ایران» گفت: روز 28 اردیبهشت امسال مأموران گشت کلانتری چهارباغ کرج جسد مرد جوانی را که با ضربات جسم سخت به سرش به قتل رسیده بود در یک خودروی پیکان رها شده کنار خیابان پیدا کردند.
در حالی که تلاش برای شناسایی هویت مقتول ادامه داشت خانوادهای با مراجعه به کلانتری آبیک از ناپدید شدن مرد 41 سالهای به نام هاشم خبر دادند در ادامه این خانواده با مشاهده جسد کشف شده بلافاصله او را شناسایی کردند.
بدین ترتیب تیم ویژهای از کارآگاهان جنایی تحقیقات خود را برای شناسایی عامل یا عاملان این جنایت آغاز کردند و در نخستین گام به بررسی تلفن همراه مقتول پرداختند که مشخص شد آخرین تماسهای تلفنی وی با فردی به نام امیر بوده است. با شناسایی هویت امیر، وی دستگیر شد و در حالی که نخست منکر اطلاع از سرنوشت مقتول بود اما خیلی زود لب به اعتراف باز کرد و گفت: من و دوستم ارسلان از مدتی قبل بهخاطر اختلاف مالی با هاشم قصد تنبیه او را داشتیم بههمین خاطر روز حادثه به بهانه معامله مواد مخدر او را از محل زندگی اش که آبیک کرج بود به چهارباغ کشاندیم و تا توانستیم کتکش زدیم اما قصد ما کشتن او نبود در میان درگیری ضربهای با جسم سخت به سرش زدیم که ناگهان روی زمین افتاد و متوجه مرگ او شدیم بسرعت جسد هاشم را به داخل خودروی پیکان دوستم که البته سرقتی بود منتقل کردیم وبا خودروی پراید هاشم از محل فرار کردیم. با اعترافات امیر 37 ساله، ارسلان 34ساله نیز دستگیر شد و پساز اعتراف به جنایتی که مرتکب شده بودند به اتهام قتل عمد روانه زندان شدند.
اعدام مدیر شرکت به جرم قتل همسر
گروه حوادث / مدیر یکی از شرکتهای خودروسازی که 7 سال قبل همسر دومش را به قتل رسانده بود، به دار مجازات آویخته شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از 11 خرداد سال 92 و با مرگ زن جوانی در خانهاش آغاز شد. همسر او که با پلیس و اورژانس تماس گرفته بود در تحقیقات گفت: صبح که از خواب بیدار شدم و به آشپزخانه رفتم متوجه شدم که همسرم بیحرکت روی زمین افتاده است. هر چه او را صدا زدم جواب نداد، دستم را که روی قلبش گذاشتم متوجه شدم نفس نمیکشد بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتم.
باتوجه به مشکوک بودن مرگ زن جوان به نام شراره، به دستور بازپرس جنایی جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد. معاینات پزشکی قانونی اعلام کرد که شراره بر اثر خفگی جانش را از دست داده است.
بدین ترتیب تحقیقات وارد مسیر تازهای شد و پدر و مادر شراره - که کارمند یک شرکت هواپیمایی بود- با مراجعه به بازپرس پرونده از دامادشان به اتهام قتل شکایت کردند. در ادامه بررسیها مشخص شد که همسر شراره مدیر یکی از شرکتهای خودروسازی است و زن جوان همسر دوم او است. طبق تحقیقات او سال 79 از همسر اولش جدا شده و 5 سال بعد یعنی در سال 84 با شراره ازدواج کرده بود.
دستگیری مرد جوان
سرنخها و مدارکی که در تحقیقات بهدست آمد، ردپای همسر او در این جنایت را نشان میداد. بدین ترتیب همسر شراره به اتهام قتل بازداشت شد، اما او منکر جنایت بود.
از سوی دیگر مأموران به تحقیق از همسر اول متهم و پسر 14 سالهاش پرداختند. آنها میگفتند که حمیدرضا، متهم این جنایت فردی
دو شخصیتی است که ظاهری آرام دارد اما هنگام خشم و عصبانیت رفتارهای خطرناکی از خود نشان میدهد. همسر اولش نیز مدعی شد که هر زمان با حمیدرضا درگیر میشدند، او قصد خفه کردن او را داشته است؛ این در حالی بود که پزشکی قانونی سلامت روانی مرد جوان را تأیید کرد.
حمیدرضا که ابتدا منکر جنایت بود بعد از مدتی به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: با همسرم اختلاف داشتم و مدام بر سر مسائل خانوادگی باهم درگیر میشدیم. روز حادثه با او دعوایم شد و در یک لحظه عصبانیت او را خفه کردم. با اعتراف متهم به قتل او در شعبه 84 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. باتوجه به درخواست قصاص اولیای دم قضات دادگاه حکم بر قصاص مرد جوان دادند و این حکم در شعبه 28 دیوانعالی کشور تأیید شد.
با تأیید حکم قصاص، مرد جوان با گذشت 7 سال پس از جنایت در زندان رجایی شهر به دار مجازات آویخته شد.
مرگ مادر و دو کودک در بازگشت از عروسی
گروه حوادث /برخورد یک دستگاه کامیون ایسوزو با یک مادر و دو فرزندش در روستای «سعادتآباد» شهرستان کوهدشت آنها را به کام مرگ کشاند. سرهنگ مصطفی دالوند، رئیس پلیس راه لرستان گفت: این حادثه اواخر شب یکشنبه و پس از برگزاری یک مراسم عروسی در روستای سعادت آباد شهرستان کوهدشت رخ داد. یک دستگاه کامیون ایسوزو پس از برخورد با یک مادر و ۲ فرزندش که یک پسر چهارساله و دختری ۱۳ساله بودند و قصد عبور از جاده دوطرفه را داشتهاند، موجب مرگ این سه نفر شد. وی ادامه داد: جاده روستایی سعادت آباد کوهدشت واقع در یک منطقه مسکونی است که روشنایی کافی ندارد و باید رانندگان و عابرین برای عبور از این مسیر احتیاط کنند.
دختر معتاد در یک قدمی چوبه دار
گروه حوادث / حکم قصاص دختر جوانی که مادرش را در خانه به قتل رسانده بود از سوی قضات دیوان عالی کشور تأیید شد.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این پرونده در شعبه 12 دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شده بود و متهم با درخواست قصاص از سوی اولیای دم روبهرو شد. او وقتی در جایگاه قرار گرفت گفت: من مرتکب قتل نشدم؛ با مادرم درگیر شدم و مادرم من را کتک زد. چون میدانستم عصبی است بیرون رفتم تا داروهایش را بخرم. وقتی برگشتم مادرم پشت در افتاده و جانش را از دست داده بود. مأموران را خبر کردم و آنها کمک کردند تا در را باز کنیم و با جسد مادرم روبهرو شدیم. گفتههای این دختر در حالی بود که پزشکی قانونی علت مرگ را واردآمدن ضربه جسم سخت به سر عنوان کرده بود. بنابراین وی به اتهام قتل مادرش بازداشت شده بود. اما در جلسه بعدی دادگاه برادر این دختر که برایش درخواست قصاص کرده است، گفت: مادرم زن بسیار خوبی بود اما وقتی خواهرم بزرگ شد، رفتارهای نامعقولی از خود نشان میداد. او بهشدت مادرم را کتک میزد و کارهایی میکرد که باعث آبروریزی ما میشد. خواهرم اعتیاد داشت. او چندین بار خودکشی کرده بود و حتی یک بار روی پل عابرپیاده رفت تا خودکشی کند. مدام پرخاشگری میکرد. او مادرم را معتاد کرد تا ضعیفترش کند. مادرم نمیتوانست زیر کتکهای خواهرم طاقت بیاورد. بعد پدرم را از خانه بیرون کرد و بعد از آن هم مادرم را وادار کرد سه دانگ خانه را به نامش کند. پدر دختر جوان هم گفت: همسرم زن خوبی بود اما دخترم او را خیلی اذیت میکرد. چند بار به او گفتم این دختر را رها کن اما دلش نمیآمد.
بدین ترتیب متهم با رأی قضات شعبه دوازدهم دادگاه کیفری به قصاص محکوم شد و قضات دیوان عالی کشور نیز این حکم را تأیید کردند.
خرید و فروش حواله خودروهای ثبت نامی غیر قانونی است
گروه حوادث / افرادی که در قرعه کشی ثبتنامی خودرو قبول شدهاند چنانچه حواله خودرو را بفروشند، تحت پیگرد قضایی قرار میگیرند.
سرهنگ «داوود معظمی گودرزی» رئیس پلیس فتا پایتخت با بیان این مطلب گفت: هرگونه خرید و فروش حواله خودروهای پیش فروش در سایتها، شبکههای اجتماعی و سایتهای خرید و فروش غیرقانونی است و با متخلفان برخورد خواهد شد.
وی ادامه داد: یکی از شرایط شرکتهای خودروساز در پیش فروش اخیر خودرو، عدم برخورداری خودروها از قابلیت صلح و انتقال آنها بهنام شخص دیگری است اما پس از قرعه کشی بازار خرید و فروش این حوالهها در سایتها ی اینترنتی داغ شده است که این موضوع در رصد پلیس فتا بوده و با این افراد برخورد خواهد شد.
این مقام انتظامی بیان داشت: بعضی افراد سودجو در فضای مجازی با تبلیغات و درج آگهی مانند: «فرم درخواست پر کنید و خودروی خود را خارج از نوبت تحویل بگیرید» سعی در کلاهبرداری از شهروندان و متقاضیان خودرو دارند.
رئیس پلیس فتا در پایان به شهروندان توصیه کرد: بههیچ عنوان فریب تبلیغات و آگهیهای افراد کلاهبردار در سایتها و کانالهای اجتماعی خرید و فروش خودرو را نخورده و از منابع رسمی و معتبر اقدام به ثبتنام و خرید خودرو کنند و در صورت مواجهه با اینگونه کلاهبرداریها از طریق سایت پلیس فتا به نشانی www.cyberpolice.ir مرکز فوریتهای سایبری اطلاعرسانی کنند.

مردی با چشمان حادثه ساز - قسمت دهم
ابرهای سیاه در آسمان مرادآباد
محمد بلوری
روزنامه نگار
یک ماه از گشت مرد بدشگون سوار بر اسب در لباس سرخ شمر میگذشت که ابرهای سیاه بارانزا در سمت خط مشرق آسمان و دریا بالا میآمد و مواج و غلتان در باد کمکم پهنه آسمان را میپوشاند. هنگام غروب بود که انعکاس قرص خورشیدی چون سینی سرخ گداختهای در آبهای لرزان و مواج خط افق فرو میرفت و شرارههای بهجا ماندهاش را از فراز درختان بلند برمیچید و با فرا رسیدن تاریکی، خفاشهای خونآشام به پرواز در میآمدند تا بر تن نحیف و استخوانی گاوهای پراکنده در آبادی بچسبند و خونشان را بمکند و این خطر هم وجود داشت که با ورود بهخانهها و مکیدن خون ساکنان در خواب ویروس هاری را به آنها انتقال دهند. مرد بدشگون سوار بر اسب، در بازگشت به خانه دلخوش بود که امشب ابرهای سیاه تمامی پهنه آسمان را خواهند پوشاند و بارانی تند زمین را سیراب خواهد کرد. با فریاد بلند اسب را برای چهار نعل رفتن هی زد:
- برو اسب شیطانی، به پرواز در بیا فرداست که زیر باران، لباس سرخ شمری را از تن در بیاورم و فریاد بزنم ببار باران، جویها را به طغیان درآر و ساکنان این آبادی را زیر باران به رقص وادار...
با غرش رعد فریاد شادی سرداد و به اسب نهیب زد.
- برو شیطان سرخ، پرواز کن...
هنگام غروب با گذر از پستیبلندیهای بیابان، در چشم اندازش، مرادآباد در میان تیرگی درختان نمایان شد که در انتهای شیب ملایمی همچون لکه سیاهی به چشم میآمد.
- صبر کنید آقا تا من هم به شما برسم.
مرد بدشگون صدای زنی را شنید که همراه با کوبش پاهای یک اسب از پشت سر میآمد و چارقد بلندش در باد تاب میخورد و درهم میپیچید. افسار اسبش را کشید و با نگاهی به پشت سر، زن جوان را شناخت. تنها معلم مدرسه مرادآباد بود که در آن غروب بیابانی هراسان بهنظر میرسید.
با تعجب پرسید: خانم معلم، اینچه زمان سواریست، آنهم در بیابان؟
زن جوان از آرامش خاطر نفس عمیقی کشید و گفت: از علیآباد میآیم. بهدیدن یک آشنا رفته بودم راه که افتادم پشیمان شدم، نمیدانستم که به تاریکی غروب و هوای طوفانی میخورم.
دانههای درشت و آبدار باران با تندی باد به صورتش میخورد و نفسنفس میزد.
مرد بدشگون گفت: باران تندی در پیش داریم خانم باید برای رسیدن به آبادی عجله کنیم میترسم گرفتار سیل شویم.
بیآنکه منتظر جوابی باشد در سراشیب دره راه افتاد و زن جوان بهدنبالش، اسبش را هی کرد. در انتهای سراشیب به پشت دیوارهای اولین ردیف خانهها که رسیدند، مرد بدشگون سر دهانه کوچهای افسار اسبش را کشید و گفت:
- از اینجا به بعد که راه خانهتان را میدانید و من به ناچار باید از شما جدا شوم و تنها راه بیفتم.
خانم معلم با تعجب گفت:
برمیگردید به بیابان؟
- نه خانم جوان.
اشاره کرد به گورستان قدیمی و متروک مرادآباد در فاصله چند قدمی و گفت:
- شاید دست تقدیر خواسته به کسی دیگر یاری برسانم. شما راه بیفتید خانم محترم.
روشنی فانوس در گورستان قدیمی پیدا بود که پرپر میزد و زن جوان گفت:
- شاید آنکه با فانوس در قبرستان نشسته به کمک شما نیاز داشته باشد. مواظب خودتان باشید. آقا خداحافظ.
مرد بدشگون میدانست که کسی نیازمند کمک او نیست و با خودش گفت: باز حتماً مردیست که به هوس گنجی آمده به قبرستان با افسار اسبش در دست، به طرف قبرستان راه افتاد. شنیده بود قاچاقچیهای گنجیاب بعضی از شبها با قایق به جزیره میآیند و برای یافتن طلا و دفینه قبرهای گورستان قدیمی را میکاوند....
ادامه دارد
آرزو کیهان
مترجم
مرگ موج سوار میان آرواره های کوسه
کوسه سفید غول پیکر در آب های ساحلی استرالیا یک موج سوار را کشت.
بهگزارش سیانان، مرد 60 ساله هنگام موج سواری در آب های ساحلی نیوساوت ولز ناگهان از سوی کوسه سه متری مورد حمله قرار گرفت. تصاویر هوایی بهدست آمده از پهپادها حضور کوسه سفید را در آبهای ساحلی شمال نیوساوت ولز نشان می دهد. بنا بر اطلاعات بهدست آمده قربانی اهل نیوزلند بوده و پس از حمله کوسه با کمک نیروهای گارد ساحلی از میان آروارههای بزرگ کوسه بیرون کشیده و به بیمارستان منتقل شد. بنا بر گزارشها این مرد موج سوار بر اثر گاز گرفتگیهای پیاپی در ناحیه پای چپ و بهدلیل خونریزی شدید جان خود را از دست داده است. در پی این حادثه چند پهپاد مسیر حرکتی کوسه را ردیابی کرده تا بتوانند این حیوان خشمگین و وحشی را از ساحل و موجسواران دور کنند. این مرد سومین قربانی کوسه در سال جدید است.
6 روز جدال با مرگ در چاه
مرد بریتانیایی که هنگام پیاده روی داخل چاه افتاده بود پس از 6 روز بهشکل معجزه آسایی با کمک یک سگ از مرگ نجات یافت.
بهگزارش اسکای نیوز، این مرد که یک رهگذر بوده پس از سر خوردن پایش درون چاهی 4 متری در بالی اندونزی افتاده و مدت 6 روز بدون غذا مانده بود. گفته میشود صدای زوزههای یک سگ در بالای چاه باعث شد «جیکوب رابرتز» 29 ساله نجات پیدا کند. چاهی که توریست بریتانیایی در آن سقوط کرده حدود 30 متر با جاده اصلی فاصله داشته است به همین دلیل رهگذران متوجه این حادثه نشده بودند. «جیکوب» پس از نجات گفته که مدت 6 روز تنها با نوشیدن آب چاه موفق شده جان خود را از مرگ حتمی نجات دهد.