- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
به گزارش ایرنا، روحانی با تأکید بر اینکه راهی نداریم در این هفته و هفته آینده تمام توان خود را به کار گیریم، اظهار داشت: متولیان نظارت باید نظارت خود را تشدید کنند؛ چه در مناطق قرمز و چه در مناطق نارنجی. از قرارگاه میخواهیم تیمهای نظارت ویژه تشکیل دهند و نظارت را چه در اصناف و چه در ادارات تشدید کنند و الا نمیتوانیم از موج چهارم خلاصی یابیم.وی با بیان اینکه مردم هم باید مراقبت را بالا ببرند، تصریح کرد: امروز گزارش داده شد که مردم هم مراقبت نمیکنند و سرجمع رعایت پروتکلهای بهداشتی زیر ۶۰ درصد است در حالی که رعایت پروتکلها باید بالای ۸۰ و ۹۰ درصد برسد تا از این موج عبور کنیم.روحانی خاطرنشان کرد: هم دولت و هم مردم وظایفی دارند که دوشادوش هم باید این وظایف را اجرا کنند. دولت وظیفه تأمین مایحتاج عمومی مردم را دارد و متأسفانه در هفتههای گذشته دیدید که وقتی حتی یک مورد از مایحتاج عمومی مردم دچار مشکل شده بود، مردم چه سختیهایی کشیدند و چه صفهایی تشکیل شد که هم برای شیوع کرونا تشدیدکننده بود و هم خودِ مردم را دچار مشکل کرده بود.
رئیس جمهوری با اشاره به کاهش شدید بارشها در سالجاری و همزمان افزایش مصرف برق اضافه کرد: در شرایط خشکسالی مردم عزیز باید مراعات کنند و البته دولت هم باید همه توان خود را به کار گیرد. اگر یک روز برق، آب، تلفن یا اینترنت قطع شود چه مشکلاتی برای مردم ایجاد میشود؟ از همه وزرا و کارگزارانی که نگذاشتند یک روز در این زمینه برای مردم مشکل حادی پیش بیاید و مردم در این شرایط سخت بیماری مشکلات مضاعفی داشته باشند، تشکر میکنم.روحانی تأمین امکانات بهداشتی و درمانی را از دیگر وظایف برعهده دولت عنوان کرد و گفت: لازم میدانم نکاتی را برای مردم توضیح دهم چون متأسفانه مسائل به طور روشن برای مردم توضیح داده نمیشود و عدهای هم هستند که از هر فرصتی میخواهند، سوء استفاده کنند. وی ادامه داد: برای اینکه بتوانیم از یک واکسن از سبد کواکس که مرجع ما هست، استفاده کنیم، ۱۷۸ میلیون دلار پول میخواهد. پول داریم، اما جابه جایی آن مشکل است. اینکه ما میگوییم تحریم روی همه زندگی مردم تأثیر میگذارد بعضیها باور نمیکنند و خبر ندارند که اداره کشور چگونه است. نمیدانند که در این کشور برای اینکه مرغ را پرورش دهیم و گوشت آن در اختیار مردم قرار گیرد، چه مراحلی را طی میکند. عمدتاً نگهداری و آب آن داخلی است اما تمام نهادههای آن مثل کنجاله و جو و ذرت و بخش بزرگی از واکسنها از خارج وارد میشود. حتی مرغ اجداد همه از خارج وارد میشود که آنها در تحریم برای ما مشکل ایجاد کردند. دکتر روحانی اولویت اول دولت در این مقطع را تأمین و خرید واکسن دانست و تأکید کرد: به رئیس کل بانک مرکزی دستور دادم و گفتم اولویت اول تأمین ارز را به خرید واکسن اختصاص دهند. هیچ اولویتی بالاتر از این نیست. همه در حال تلاش شبانه روزی برای تأمین واکسن هستند و اگر امکان روی کاغذ آوردن این تلاشهای شبانه روزی مقدور بود، مردم میدیدند که چه زحماتی کشیده میشود.
رئیس جمهوری با بیان اینکه تحریم یک جنایت بزرگ است که در تاریخ ایران اتفاق افتاده، اظهار داشت: متأسفانه یک عده در باندبازیهای خودشان تلاش می کنند همه تقصیرها را به گردن دولت بیندازند و حاضر نیستند بفهمند که تحریم چه مشکلاتی برای اداره کشور ایجاد کرده است.دکتر روحانی تصریح کرد: با وجود همه این مشکلات تأمین واکسن اولویت اصلی و اول دولت است و به امید خدا با برنامهریزیهایی که انجام شده، از اواخر اردیبهشت ماه شرایط واکسیناسیون تغییر کرده و وضعیت بهتر خواهد شد. وزارت بهداشت نیز باید سامانهای را راهاندازی کند که تمام اطلاعات واکسیناسیون روی آن در دسترس همگانی باشد.روحانی همچنین با ابراز نگرانی از شیوع نوع جدید و جهش یافته ویروس کرونا در هند، اظهار داشت: باید به طور جدی مراقبت کنیم تا ویروس جهش یافته هندی به کشور وارد نشده و گرفتاری جدیدی برای مردم ایجاد نکند.رئیس جمهوری همچنین تأکید کرد که بهتر است در شرایط قرمز کرونایی، یک خط قرمزی هم برای حاشیهسازی داشته باشیم و مدتی حاشیهسازی را کنار بگذاریم تا با همیاری و همکاری یکدیگر بتوانیم از وضعیت دشوار فعلی عبور کنیم.
اولین شکست فولاد در آسیا
در بازیهای گروه D مصاف فولاد ایران و النصر عربستان با برتری 2-0 میزبان سعودی به پایان رسید تا شاگردان جواد نکونام پس از پیروزی مقابل الوحدات اردن و دو تساوی برابر السد قطر و النصر عربستان در بازی رفت، اولین شکستشان در مرحله گروهی را تجربه کنند. گلهای این بازی را عبدالفتاح اسیری (۵۶) و عبدالرزاق حمدالله (۸۵) به ثمر رساندند. در دیگر بازی این گروه، السد 2-0 الوحدات را شکست داد و با توجه به این نتایج، النصر با ۸ امتیاز در صدر قرار گرفت و السد هم با ۷ امتیاز به رده دوم صعود کرد. سرخپوشان اهوازی هم با یک پله سقوط و با ۵ امتیاز در جایگاه سوم قرار دارند و الوحدات هم با یک امتیاز چهارم است.
صعود شاگردان یحیی با پیروزی پر گل
در بازیهای گروه E هم پرسپولیس ایران در بازی چهارم خود مقابل گوا هند قرار گرفت و با نتیجه پرگل 4-0 میزبانش را از پیش رو برداشت. یحیی گل محمدی تغییرات زیادی را در ترکیب تیم خود داده بود تا به نوعی در این بازی که تا حدودی سبکتر به نظر میرسید، به بازیکنان اصلی تیمش استراحت داده باشد. در این دیدار، پس از اینکه تا اواسط نیمه اول توپ و میدان در اختیار بازیکنان پرسپولیس بود، این تیم دقیقه 24 توسط شهریار مغانلو به گل رسید تا این بازیکن که دو بار مقابل الریان قطر گلزنی کرده بود، سومین گلش در لیگ قهرمانان را هم به ثمر برساند. دقیقه 42 هم با خطایی که دروازهبان گوا روی عیسی آلکثیر مرتکب شد، صاحب یک ضربه پنالتی شد و مهدی ترابی آن را به گل دوم تیمش تبدیل کرد تا نماینده کشورمان با 2 گل به رختکن برود. نیمه دوم را هم پرسپولیس با تغییراتی آغاز کرد و کمال کامیابی نیا به جای سید جلال حسینی و احسان پهلوان به جای ترابی به زمین آمدند. در این نیمه پرسپولیس خیلی زود به گل سوم رسید و آلکثیر دقیقه 47 موفق به گلزنی شد تا پای این بازیکن هم در لیگ قهرمانان به گلزنی باز شود. در ادامه هم کامیابی نیا دقیقه 58 گل چهارم مشکی پوشان پرسپولیس را به ثمر رساند که این گل پس از گل کمال به الریان، دومین گل او در این فصل از لیگ قهرمانان محسوب میشود. شاگردان یحیی توسط محمد مهدی مهدی خانی میتوانستند به گل پنجم برسند که ضربه او به تیر خورد تا بازی با همان نتیجه 4-0 به سود پرسپولیس به پایان برسد. سرخپوشان پایتخت با این پیروزی، با 12 امتیاز در صدر گروه E قرار گرفتند تا صعود خود را به مرحله بعد مسجل کنند. در بازی دیگر این گروه هم الوحده امارات 1-0 الریان را شکست داد تا با 7 امتیاز و پس از پرسپولیس در رده دوم قرار بگیرد. گوا با 2 و الریان با یک امتیاز در ردههای سوم و چهارم این گروه هستند.
پرسپولیس مقتدرترین تیم آسیا
نکته جالبی که در خصوص پرسپولیس وجود دارد این است که شاگردان گل محمدی با رسیدن به امتیاز 12 در گروه E رکورددار شده و به اولین تیم ایرانی ادوار لیگ قهرمانان آسیا تبدیل شدند که در هر 4 دیدار ابتداییشان در بازیهای مرحله گروهی به پیروزی رسیدهاند. ضمن اینکه در حال حاضر پرسپولیس توانسته بیشترین امتیاز را در بین تیمهای حاضر در این فصل از لیگ قهرمانان کسب کند. در گروه A الهلال عربستان بدون احتساب بازی دیشباش برابر استقلال تاجیکستان با 7 امتیاز در صدر گروهش قرار دارد. در گروه B شارجه با 8 امتیاز از 4 بازی اول است. در گروه C نیز الدحیل بدون احتساب بازی بامداد امروز برابر استقلال با 7 امتیاز از 3 بازی در صدر است و در گروه D هم النصر با 8 امتیاز از 4 بازی رتبه نخست را در اختیار دارد. بازیهای گروههای شرق آسیا هم که هنوز آغاز نشده است تا به این ترتیب، پرسپولیس مقتدرترین تیم آسیا تا به اینجای کار در لیگ قهرمانان باشد.
خبرنگار دیپلماسی
دولت دوازدهم در بحبوحه پیگیری مذاکرات احیای برجام و لغو تحریمهای امریکا، یکی از مهمترین برنامههای خود را برای ترمیم و تقویت رابطه و روند همکاریهای همهجانبه با کشورهای بزرگ منطقه و همسایه برگزیده است. روسیه، چین، افغانستان و عراق از جمله کشورهایی هستند که موضوع مهم همکاریها در برنامه همهجانبه سیاست خارجی دولت حسن روحانی قرار گرفتهاند. برنامهای که تاکنون توانسته دیپلماسی منطقهای و فرامنطقهای ایران را همپای دیپلماسی هستهای پیش براند و بهواسطه پذیرش این رویکرد از سوی طیف گستردهتری از کشورهای منطقه و خارج از منطقه با استقبال متقابل مواجه گردد. چنانکه کشورهایی همچون چین و روسیه به همراهی بیشتری با ایران در موضوع برجام و ارتقا دادن جایگاه ایران در سیاست راهبردیشان ترغیب شوند. در حقیقت دیپلماسی ایران در شرایطی که میکوشد بخشی از نیرو و سرمایهاش را در حل مسأله هستهای و در مذاکره با طرفهای توافق صرف کند، ترجیح داده که از زمان و نیروی خود در دیگر موقعیتهای استراتژیک نیز بهره بگیرد.
وجه مهم این ضرورت شاید در آن است که حفظ، توسعه و به رخ کشیدن عمق نفوذ ایران پای میز مذاکرات برجام حتی ارزشی گزافتر نیز مییابد. چنانکه مقامات کشورهای غربی بویژه امریکا از تعمیق روند همکاریهای ایران با کشورهای بزرگ از جمله توافقنامه همکاری تهران و پکن ابراز نگرانی کردهاند. اینچنین است که سیاست خارجی ایران علاوه بر پیگیری حل مشکلاتی که با کشورهای منظومه غرب بر سر برجام و لغو تحریمها دارد، تمرکز ویژهای را بر توسعه ابعاد همکاریهای دوجانبه خود با چند کشور مهم یاد شده قرار داده است. این موضوع بویژه زمانی حائز اهمیت میشود که به اعتقاد صاحبنظران بینالملل در دهههای پیش رو منظومه قدرت به تدریج از غرب به سمت شرق، بویژه شبهقاره هند و اوراسیا در حال چرخش است. بنابراین تنظیم روابط با کشورهای این مناطق، برای افزایش سهم از قدرتهای جهانی از جمله گزارههای مورد نیاز کشور به شمار میآید.
حالا ایران برای ورود به چنین عرصهای، الگوی مشارکت همکاریهای جامع را با کشورهایی دنبال میکند که ملاحظات همسایگی از یکسو و برقراری روابط حسنه و عمیق با کشورهای هدف، آن را ضروری کرده است. بر همین اساس میتوان به تحولاتی اشاره کرد که در خصوص روابط دوجانبه ایران با روسیه، چین، افغانستان و عراق اتفاق افتاده و تحت عنوان مشارکت راهبردی جامع همکاری شناخته میشود. در اشاره به وجه تمایز این شکل از همکاری با دیگر مناسبات متعارف در عرصه سیاست خارجی میتوان به طراحی سازوکارهای نهادینه در سطوح مختلف برای تقویت همکاریهای اقتصادی، سرمایهگذاری و تعمیق متقابل ظرفیت بازار، همکاریهای سیاسی، منطقهای و امنیتی و حمایت متقابل سیاسی در باب موضوعات مهم سیاست خارجی اشاره کرد.
این در حالی است که مؤلفههای موقعیت استراتژیک جغرافیایی، فراهم شدن حضور پررنگ در سازمان همکاری شانگهای در منطقه و اتحادیه اقتصادی اوراسیا و تأمین انرژی مورد نیاز کشورهای بزرگ آسیایی از جمله گزارههایی است که میتواند به کمک اجرای برنامه مشارکت راهبردی ایران با بازیگران بزرگ این قاره و همچنین همسایگانش بیاید. بیتردید در این رویکرد قاعده مهم موازنهسازی و ممانعت از اتکای صرف و بیش از حد به هرکشور و تلاش برای متنوعسازی سیاست خارجی مورد توجه تصمیمگیرندگان سیاست خارجی قرار گرفته است.
نقشه راه 25 ساله با پکن
روند تحولاتی که در مسیر اجرای توافق هستهای رخ داد و خروج یکجانبه دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق امریکا از این توافق، از جمله بزنگاههای تاریخی بود که محل بروز دیپلماسی هدفمند دولت روحانی قرار گرفت. اگرچه پایههای شکلگیری همکاریهای راهبردی با کشورهای هدف، پیشتر در دستور کار مقامهای دولت قرار گرفته بود اما حضور ترامپ در رأس سیاست خارجی امریکا و خروج او از برجام و سیاست فشار حداکثری که در پیش گرفت، ایران را بر آن داشت تا نگاهی راهبردی و بلندمدت و همراستا با تحولات جهانی قدرت به منظور کاهش فشارها و اثرات منفی تحریمها در پیش بگیرد. در امتداد عملی کردن همین هدف، ایران ورود به همکاریهای سطح بالاتر با چین را کلید زد و در پیگیری این رویکرد با سایر کشورها مداومت به خرج داد. در این راستا پیمان مشارکت راهبردی ۲۵ ساله تهران و پکن که در فروردین 1400 میان وزرای خارجه ایران و چین به امضا رسید، اولین گامی بود که دو طرف بر مبنای آن تصمیم گرفتند، همکاریهای دوجانبه را در قالب مشارکت راهبردی تداوم و ارتقا دهند. اینچنین بود که دولت روحانی که پیشتر متهم میشد همه توجه خود را معطوف به حیطه جغرافیایی خاصی کرده و همه توان دیپلماسیاش را در ایستگاه غرب به کار گرفته است، با چین به عنوان یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی جهان وارد سطح تازهای از همکاریها شد. تغییری که جایگاه کشورمان را در سطوح دستهبندی شده همکاریهای راهبردی چین که دومین قدرت اقتصادی جهان به شمار میآید، چند پله ارتقا داد و اجرای یک نقشه راه همکاری ۲۵ساله را هدف قرار گرفت.
بیتردید تجربه چنین سطحی از همکاریها از یکسو میتواند فضای جدیدی را برای مواجهه مؤثر ایران و تعدیل فشارهای ناشی از تحریمهای فزاینده امریکا مهیا کند و از سوی دیگر پیگیر سیاستی از سوی کشورمان باشد که در جنگ سیاسی امریکا رخ نموده و قدرت دیپلماتیک این کشور را بویژه در آزمون اجرای برجام به چالش کشیده است که نمونه بارز آن در شکست دیپلماتیک دولت ترامپ در صحنه شورای امنیت و در ایجاد اجماع حداکثری برای به جریان انداختن تحریمهای سازمان ملل علیه ایران و به بهانه موضوع هستهای پدیدار شد.
بازتعریف یک پیمان 20 ساله
امروزه قرار دادن توصیف راهبردی در کنار رابطه دیپلماتیک ایران و روسیه دیگر با تردید مواجه نیست. مرور روابط تنگاتنگی که مقامات عالی دو کشور طی سالهای گذشته داشتهاند و مهمتر از آن موضوعات همکاری که دوشادوش یکدیگر پیش بردهاند، تا حدود زیادی از حجم این تردیدها کاسته است. روسیه در سالهای اخیر در بخش عمدهای از روابط با همسایگان خود از جمله ایران شیوه جدیدی را در پیش گرفت که بر اساس حسن همجواری بنا شده بود. اگرچه پیشتر وجود پرونده هستهای ایران و تحریمهای وضع شده به بهانه آن موانع اساسی بودند که مانع از تمایل معنادار مسکو به گسترش رابطه با تهران میشدند، که روسیه خود یکی از طرفهای اساسی حاضر در گروه کشورهای 1+5 بود و روند مذاکرات نیز کند و بینتیجه پیش میرفت، اما از این نظر تغییر در سیاست خارجی ایران در دولت یازدهم و دوازدهم و دستیابی به برجام و پایبندی تمامقد ایران به تعهداتش در چارچوب این توافق را میتوان به عنوان تسریعکننده تغییر در روابط ایران و روسیه ارزیابی کرد. اینگونه بود که ایران بعد از خروج یکجانبه امریکا از برجام، مسکو را به تغییر در زمین بازی اتحادهای سیاسی خود ترغیب کرد. نمایش مهم تأثیر این تغییر رویکرد مسکو بر روابط دو جانبهاش با تهران را میتوان در سفرهای مکرر مقامات دیپلماتیک دو کشور که با هدف رایزنی در موضوعات مختلف و بویژه مسائل منطقهای و بهطور خاص در زمینه همکاریهای اقتصادی، انجام میشد، جستوجو کرد. روابط ایران و روسیه پس از برجام و به دنبال آن همکاری در سوریه و همچنین حمایت قاطع مسکو در سازمانهای بینالمللی از مواضع ایران از اهمیت مضاعفی برخوردار شد و زمینه را برای شکوفایی روابط اقتصادی بین دو طرف بخصوص درشرایط تحریمها و بحران کرونا فراهم کرد.
در حقیقت ایران و روسیه در این مسیر نه چندان کوتاه از حس بیاعتمادی به سمت همکاریهای راهبردی حرکت کردند و دلایل متعددی برای گسترش همکاری با یکدیگر یافتند و با وجود برخی تفاوتها و حتی اختلافنظرها در جهتگیریها، در شرایط حساس، ضرورتهای همکاری را به درستی درک نمودند. از اینرو محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران در سفری که در مرداد سال گذشته به مسکو داشت، از تمدید قرارداد ۲۰ ساله با روسها که ۲۲ اسفندماه همان سال مهلت آن به پایان میرسید، سخن گفت. ظریف در جریان سفر خود گفت: «تمدید این قرارداد در دستور کار ایران هست و اگر روسیه هم موافق باشد، قرارداد مجدداً تمدید میشود.»
قابل انتظار بود که متن این قرارداد جامع راهبردی که در سال ۱۳۷۹ به امضای دو کشور رسیده بود، به اقتضای شرایط روز مورد بازنویسی در حوزههای مختلف همکاری قرار گیرد. مقرر شده بود که پس از پایان مهلت ۲۰ ساله، اگر دو کشور یک سال قبل از خاتمه دوره معاهده به طرف مقابل ملاحظه و نکتهای را اعلام نکردند، این قرارداد به شکل خودکار برای پنج سال تمدید شود. حالا با گذر 20 سال از عمر این توافق همکاری، مقامهای دو کشور در نظر دارند افق تازهای را برای تعمیق همکاریها در قالب این معاهده همکاری ترسیم کنند.
شاید یکی از مهمترین حوزهها، حوزه اقتصادی است که دو طرف این ظرفیت را در خود دیدهاند مبادلات اقتصادی دوجانبه را تا ۲۵ میلیارد دلار در سال افزایش دهند. بیتردید تقویت رابطه راهبردی تهران و مسکو منوط به تقویت مناسبات در سایر حوزهها از جمله حوزههای دیپلماتیک، اقتصادی، فرهنگی و علمی است.
در ملاقات ظریف با سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه که در خلال سفرش به تهران در نوروز امسال صورت گرفت، درباره پیشنویس این معاهده گفتوگو شد و اینک مقامهای دو کشور تصمیم دارند در کنار تمدید این پیمان همکاری با به روز کردن آن و تصویب در مجلس و پارلمان روسیه، شرایط قبلی را منقضی کرده و ورود دو کشور را به سطح بالاتر و عمیقتری از رابطه رقم بزنند.
همکاری جامع با همسایه شرقی
افغانستان که به عنوان یکی از ۱۵ کشور همسایه ایران حدود هزار کیلومتر با کشورمان مرز مشترک دارد، از دیگر کشورهای هدفی است که مقامهای ایرانی، امضای یک سند همکاری جامع را با آن دنبال میکنند. سندی که چشمانداز روابط درازمدت دو کشور را در زمینههای سیاسی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و مسائل مربوط به اتباع دو کشور و نیز موضوع آب را دربرمیگیرد. تلاش برای دستیابی به این سند همکاری در حالی صورت میگیرد که ایران مسیر ترانزیتی مناسبی برای افغانستان و نیز افغانستان دروازه ورود ایران به آسیای میانه و چین محسوب میگردد و کشورمان بهدلیل تجانس فرهنگی، امواج مهاجرتهای برونمرزی افغانستان و عوامل خارجی مؤثر در بحران این کشور بویژه حضور غرب به رهبری امریکا، بیشترین مسائل داخلی را با این کشور دارد. خاصه آنکه روند دولتسازی، تثبیت هویت و ملتسازی و اقدامات غیر قابل پیشبینی که از سوی گروههای تروریستی، افغانستان را دچار بحران کرده، امنیت منطقهای را بویژه برای همسایگانش از جمله ایران دچار تزلزل نموده است که تأثیر این گزاره در بروز بحرانهای متعدد در مناطق مرزی طویلی که ایران با افغانستان داشته قابل مشاهده بوده است.
ایران که پس از سقوط طالبان و تشکیل دولت موقت افغانستان، مهمترین نقش را در امور بازسازی اجتماعی، عمرانی این کشور داشت و در این مسیر گامهای مؤثری برداشت، اینک به دنبال انعقاد پیمان جامعی است که روابط دوجانبه را از گزند طوفان بحرانهای داخلی و خارجی افغانستان مصون بدارد و مانع از کمرنگ شدن نقشی شود که تهران تاکنون برای حمایت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی از ملت و دولت افغانستان ایفا کرده است.
انتظار میرود مقامات دو کشور با دوری از فضای احساسی شکلگرفته از سوی برخی از جریانهایی که میکوشند مانع از حفظ ثبات در رابطه تهران و کابل شوند، با تمرکز بر سند جامع همکاریها تلاشی مضاعف را برای حل و فصل مجموعه موضوعات موجود در روابط دو همسایه اعم از مسائل مرزی، مناسبات اقتصادی، آبهای مرزی، موضوع مهاجران و کنترل مرزها داشته باشند و پیشینه روابط تاریخی خود را تحت تأثیر مشکلات ناخواسته قرار ندهند. این سند همکاری همچنان موضوع رایزنی مقامهای دیپلماتیک دو کشور است و تردیدی وجود ندارد که حاصل آن هرچه باشد به تعمیق روابط دو کشور کمک خواهد کرد. سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت خارجه کشورمان 30 فروردین ماه گفت «بیش از ۹۹ درصد از سند همکاریهای تهران و کابل محقق شده است. در برخی از موضوعات گفتوگوها همچنان ادامه دارد و امیدواریم در آینده نزدیک این مقدار اندک باقیمانده نیز به نتیجه برسد.»
قرارداد همکاری با عراق بسته میشود
با در نظر گرفتن ملاحظات همسایگی، عراق یکی از کشورهایی است که وجود ظرفیت فراوان همکاری در زمینههای مختلف بویژه حوزه اقتصادی از جمله صادرات انرژی، فناوری، صادرات مواد غذایی و مشارکت در پروژههای مشترک نفت و گاز و انرژی در روند رابطهاش با ایران، باعث درهمتنیدگی اقتصادی دو کشور شده است. مؤلفهای که باعث میشود تهران و بغداد در مسیر فراز و فرودهای سیاسی و دیپلماتیک، راهکار سخت و امنیتی را از گزینههای روی میز خود حذف کنند و اولویت را بر حفظ مناسبات تجاری و اقتصادی قرار دهند. با این وجود، نباید از اهمیت نقشآفرینی دو دولت برای حفظ این مسیر همکاری غافل شد. چه وقوف به حفظ کارکرد اقتصادی رابطه برای تهران و بغداد است که دو طرف امضای یک سند اقتصادی 5 ساله را در دستور کار خود قرار دادهاند. این خبر را محمد شریعتمداری، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی کشورمان در یک سفر رسمی در عراق که در فروردین ماه صورت گرفت، اعلام کرد. امضای این سند اقتصادی که با استقبال مقامهای عراقی رو به رو شده است، زمینه را برای سرمایهگذاری گمرکی، بازارچههای مرزی و مراودات تجاری فراهم میکند.
امضا و پیگیری چهار توافق اشاره شده برای سیاست خارجی پویایی که در دولت دوازدهم هدف قرار گرفته است، هدف غایی نبوده و نیست. چه تلاش دستگاه دیپلماسی برای دستیابی به توافقات مشابه با دیگر دولتها که به نظر میرسد محدود به جغرافیای خاصی در شرق و غرب نیست، حکایت از آن دارد که ایران درصدد است با متوازن سازی روابطش از بطن یک رابطه راهبردی و تغییر موازنه در جبههبندی کشورهای مرتبط با سیاست خارجیاش به یکی از عناصر تأثیرگذار در صحنه منطقه و بینالملل تبدیل شود و با ترسیم یک رابطه هدفمند و مطمئن از پشتوانه سیاسی قابل اتکایی در مواجهه با بحرانهای متعدد غیر قابل پیشبینی در صحنه جهانی برخوردار گردد. این همه البته به معنای نفی رابطه با مجموعه کشورهای موسوم به غرب نیست. اگر چه رابطه کشورمان در سالهای گذشته تحت تأثیر رفتارهای دولت سابق امریکا با چالشهایی روبهرو شده، اما بر اساس سیاست دولت روحانی که اعتدال در داخل و تعامل سازنده با خارج است، کیفیت همکاریها با اروپا و کشورهای غربی هم میتواند احیا شود. در حقیقت منافع ملی کشور است که اقتضا میکند با چه کشوری و در چه حدی ارتباط و همکاری برقرار شود.
فریبا خان احمدی
کرونا در حالی در جهان تغییر چهره داده و نظام سلامت برخی کشورها از جمله هند و انگلیس را در آستانه فروپاشی قرار داده است که خبرها از گردش بالای واریانت جدید ویروس کرونا در سراسر دنیا حکایت دارد. در ایران هم به گفته رئیس ستاد ملی مقابله با کرونا کشور در دو هفته آینده وضعیت بسیار حساسی در پیش دارد علاوه بر این و در کنار اوضاع نامطلوب کرونایی بخصوص در 25 استان کشور، مسئولان ستاد ملی مقابله با کرونا از یک جهش بزرگ سخن میگویند که میتواند با سرعت بیشتری نسبت به ویروس بریتانیایی منتقل و حتی در قارههای دیگر منتشر شود. در چنین شرایطی رئیس جمهوری هم به تمامی دست اندرکاران حوزه مبارزه با کرونا دستور داده باید بهطور جدی مراقبت کنیم تا ویروس جهش یافته هندی به کشور وارد نشود و گرفتاری جدیدی برای مردم ایجاد نکند.
ازطرفی دغدغه ورود ویروس هندی به کشور در حالی مطرح میشود که همین حالا هم کمر بیمارستانها زیر بار مراجعین خم شده و نمودارهای مبتلایان و مرگ و میر نیز روزهای سیاه کرونایی را ترسیم میکنند. هم اکنون منحنی ابتلا و مرگ و میر کرونا از مسیر سینوسی خارج شده و روی خط عمود قرار گرفته است بهطوری که روند مبتلایان با سرعت 7 برابر بیشتر از موج قبلی پیشروی میکند، فوتیها 4 برابر و بستریها نیز دو تا سه برابر رشد داشته و تعداد شهرهای قرمز نیز نسبت به روزهای پایانی سال گذشته بیش از 10 برابر افزایش داشته است. دیروز نیزبا فوت 374 بیمار دیگر مجموع قربانیان کرونا در کشور از 69 هزار نفر گذشت و رقم مبتلایان نیز با شناسایی
18 هزار و 230 بیمار جدید به دو میلیون و 377 هزار و 39 نفر رسید. نمودارهای ورود و خروج و بستری بیماران کرونایی در بیمارستانها نشان میدهد که با اپیدمی ممتدی روبهرو هستیم و روند همهگیری ادامه دارد و هر روز با شرایط جدیدی مواجه میشویم.
ویروس مسری با تلفات زیاد
براساس آنچه سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا تأکید کرده است جدی گرفتن ویروس جهش یافته انگلیسی مهم است. اما به گفته او؛ ویروس جهش یافته هندی بشدت مسریتر است که میزان تلفات بالایی دارد و گفته میشود حتی از ویروسهای جهش یافته دیگر شدیدتر است. استانهایی که در مرز شرقی کشور در همسایگی افغانستان و پاکستان قرار دارند باید مراعات کنند و توصیه شد استانداران تمهیدات لازم را بیندیشند. در همین زمینه و بعد از درخواست وزارت بهداشت برای جلوگیری از پروازهای هند همچنین فرمانده قرارگاه عملیاتی مبارزه با کرونا در نامهای به وزیر راه و شهرسازی هرگونه تردد مستقیم یا غیر مستقیم مسافر و کالا با این کشور را تا اطلاع ثانوی ممنوع اعلام کرد. رحمانی فضلی همچنین در ابلاغیهها و مکاتبات دیگری با استانداران استانهای مرزی شرق کشور و همچنین ستاد کل نیروهای مسلح، دیگر تدابیر و اقدامات لازم برای تحقق ممنوعیت انتقال مسافر از مبدأ اولیه یا ثانویه کشور هندوستان را خواستار شد.
2426 هندی قربانی در 24 ساعت گذشته
از سوی دیگر رئیس مرکز تحقیقات ویروسشناسی دانشگاه شهید بهشتی در این باره میگوید که ویروس در کشورهای انگلیس و ژاپن و پاکستان چرخیده و قطع به یقین نمیتوان گفت واریانت هندی وارد ایران نشده است. اگرچه هنوز مشخص نیست که این نوع جهش یافته تا چه اندازه خطرناک است اما تا همین جا به نگرانیهای زیادی دامن زده است. در هند رکورد در 24 ساعت 2426 نفر قربانی جدید ناشی از این ویروس ثبت شده و رکورد بیسابقه موارد ابتلا به کرونا ویروس موجب کمبود شدید تختهای بستری و ذخایر اکسیژنی شده است. البته برخی خبرها حکایت از فراگیر شدن ویروس جهش یافته هندی در کشورهای اروپایی دارد. مقامات بهداشتی بروکسل از شناسایی نوع هندی ویروس جهش یافته کرونا در ۲۰ دانشجوی هندی که اواسط ماه جاری میلادی وارد بلژیک شدهاند، خبر دادهاند. این در حالی است که بنابر اعلام سازمان جهانی بهداشت، این نوع ویروس کرونا بهدلیل «جهش مضاعف» آن به مراتب از دیگر گونهها مسریتر است. همزمان با قرار گرفتن هند در فهرست کشورهای پرخطر کرونایی، آمارهای رسمی انگلیس نیز نشان میدهد که شمار مبتلایان به گونه هندی کرونا فقط در عرض یک هفته گذشته ۷۵ درصد در انگلیس افزایش داشته است.
بی اثر شدن واکسنها با ویروس هندی
علیرضا ناجی رئیس مرکز تحقیقات ویروس شناسی دانشگاه شهید بهشتی به «ایران» میگوید که گونه هندی کرونا از قدرت انتقالپذیری بالاتری برخوردار است و میتواند واکسنهای موجود را بیاثر کند.بهگفته وی؛ هنوز مشخص نیست واریانت جدید ویروس یعنی B1.617 تا چه اندازه باعث افزایش شمار مبتلایان و سرعت شیوع شده است با این حال وجود نشانههایی این فرضیه را تقویت میکند. برای مثال در کشور هند این گونه جهش یافته باعث افزایش صعودی شمار تازه مبتلایان شده است.وی در ادامه میگوید: در واریانت هندی ویروس کرونا دو تا موتاسیون در قسمت اسپایک ویروس رخ داده است بهنظر میرسد این واریانتها انتقال ویروس را زیاد میکند البته نگرانی ما مقاومت به واکسن است. در حال حاضر کووید19 در هندوستان بسیار شیوع پیدا کرده و واریانت غالب شده است البته جهش هندی در همه دنیا افزایش پیدا کرده و موارد متعددی از انگلستان و ژاپن گزارش شده است.
ناجی میگوید: بهنظر میرسد واریانت هندی با شدت بسیار بالایی منتقل میشود و برای همین هم در انگلیس و هند لجام گسیخته میچرخد البته ما همین شک و تردید را در مورد ایران هم داریم گرچه ویروس غالب در ایران در پیک چهارم واریانت بریتیش است اما اگر بررسیهای درستی روی ژنتیک پروتئین اسپایک ویروس انجام دهیم شاید ببینیم موتاسیونهای دیگری هم به غیر از موتاسیون بریتیش داریم.این ویروس شناس میافزاید: ما میبینیم موارد متعددی که واکسن کرونا هم تزریق کردهاند مجدداً بیماری را گرفتند حتی افرادی که خارج از کشور واکسن مدرنا تزریق کردهاند باز مبتلا به بیماری شدند که البته خفیف روبه متوسط بوده است. ما انتظار ایمنی در برابر واریانت هندی از واکسنهای کرونا را نداریم این زنگ خطر جدی است و اثر واکسیناسیون را از بین میبرد. باید هر چه سریعتر در محورهایی که میتواند موجب کاهش گردش ویروس شود حرکت کنیم اگر زود اقدام نکنیم فرصت را از دست خواهیم داد.
ویروس در پاکستان چرخیده است
ناجی با بیان اینکه چنانچه واریانت هندی گستردگی بیشتری پیدا کند مجبور به واکسیناسیون جدید خواهیم بود، عنوان میکند: فکر میکنم با تمام این ضعفها که دنیا در برابر کووید19 از خودش نشان داده شاید دو سال دیگر با این ویروس کلنجار برویم.
او با بیان اینکه هنوز گزارشهای رسمی از ورود ویروس هندی به کشور نداریم، عنوان میکند: کشورهای همسایه واریانت هندی را شناسایی میکنند ویروس در پاکستان نیز چرخیده است با این حال ما بویژه به پاکستان رفت و آمد زمینی داریم و از راهی که فکرش را نمیکنیم گزیده میشویم. از طرفی مراکزی که در کشور برای پایش ژنتیکی ویروس انتخاب شدهاند بیشتر در خدمت پژوهشهای خودشان هستند تا در خدمت بهداشت در حالیکه محققان باید روی این زمینه متمرکز شوند.
لغو طرح ترافیک در تهران
سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا با اعلام اینکه ۲۵ استان در وضعیت بسیار بد کرونا قرار دارند، از لغو طرح ترافیک تهران از فردا خبر داد و در عین حال نسبت به ویروس هندی کرونا نیز هشدار داد. وضعیت کرونا در کشور اینگونه گزارش میشود 25 استان اصلاً در وضعیت خوبی نیستند و روند بیماری در 18 استان کشور همچنان صعودی است و هفت استان شامل تهران، خراسان رضوی، خراسان شمالی، گلستان، لرستان و همدان بیشترین روند صعودی را تجربه میکنند. علیرضا رئیسی با اشاره به ادامه دار شدن تعطیلیها در این هفته، عنوان کرد: از امروز لغو طرح ترافیک در تهران آغاز میشود و برای ادامه لغو طرح ترافیک هم متعاقباً تصمیمگیری میشود. همچنین بهمنظور تسهیل رفت و آمد شبهای قدر طرح ممنوعیت تردد از 10 شب تا ۳ صبح صرفاً در شبهای قدر برداشته خواهد شد.
برش
روحانی: وضعیت قرمز است
«حسن روحانی» صبح دیروز در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا گفت: بیشتر استانهای ما در مسیر پیک این بیماری هستند و هنوز به پیک نهایی آن نرسیدهاند. ۱۸ استان به طور ویژه نام برده شد که شرایطشان مساعد نیست و هفت استان از این استانها، شرایطشان بدتر است همچنین ۱۲ استان شرایطی دارند که اگر مراقبت کنند، وضعیت بهتری خواهند داشت. سایر استانها از نظر ابتلا، بستریها و فوتیها شرایط نگرانکنندهای دارند و باید در این شرایط مراقبت کنیم.
به گزارش ایرنا، روحانی با تأکید بر اینکه راهی نداریم در این هفته و هفته آینده تمام توان خود را به کار گیریم، اظهار داشت: متولیان نظارت باید نظارت خود را تشدید کنند؛ چه در مناطق قرمز و چه در مناطق نارنجی. از قرارگاه میخواهیم تیمهای نظارت ویژه تشکیل دهند و نظارت را چه در اصناف و چه در ادارات تشدید کنند و الا نمیتوانیم از موج چهارم خلاصی یابیم.وی با بیان اینکه مردم هم باید مراقبت را بالا ببرند، تصریح کرد: امروز گزارش داده شد که مردم هم مراقبت نمیکنند و سرجمع رعایت پروتکلهای بهداشتی زیر ۶۰ درصد است در حالی که رعایت پروتکلها باید بالای ۸۰ و ۹۰ درصد برسد تا از این موج عبور کنیم.روحانی خاطرنشان کرد: هم دولت و هم مردم وظایفی دارند که دوشادوش هم باید این وظایف را اجرا کنند. دولت وظیفه تأمین مایحتاج عمومی مردم را دارد و متأسفانه در هفتههای گذشته دیدید که وقتی حتی یک مورد از مایحتاج عمومی مردم دچار مشکل شده بود، مردم چه سختیهایی کشیدند و چه صفهایی تشکیل شد که هم برای شیوع کرونا تشدیدکننده بود و هم خودِ مردم را دچار مشکل کرده بود.
رئیس جمهوری با اشاره به کاهش شدید بارشها در سالجاری و همزمان افزایش مصرف برق اضافه کرد: در شرایط خشکسالی مردم عزیز باید مراعات کنند و البته دولت هم باید همه توان خود را به کار گیرد. اگر یک روز برق، آب، تلفن یا اینترنت قطع شود چه مشکلاتی برای مردم ایجاد میشود؟ از همه وزرا و کارگزارانی که نگذاشتند یک روز در این زمینه برای مردم مشکل حادی پیش بیاید و مردم در این شرایط سخت بیماری مشکلات مضاعفی داشته باشند، تشکر میکنم.روحانی تأمین امکانات بهداشتی و درمانی را از دیگر وظایف برعهده دولت عنوان کرد و گفت: لازم میدانم نکاتی را برای مردم توضیح دهم چون متأسفانه مسائل به طور روشن برای مردم توضیح داده نمیشود و عدهای هم هستند که از هر فرصتی میخواهند، سوء استفاده کنند. وی ادامه داد: برای اینکه بتوانیم از یک واکسن از سبد کواکس که مرجع ما هست، استفاده کنیم، ۱۷۸ میلیون دلار پول میخواهد. پول داریم، اما جابه جایی آن مشکل است. اینکه ما میگوییم تحریم روی همه زندگی مردم تأثیر میگذارد بعضیها باور نمیکنند و خبر ندارند که اداره کشور چگونه است. نمیدانند که در این کشور برای اینکه مرغ را پرورش دهیم و گوشت آن در اختیار مردم قرار گیرد، چه مراحلی را طی میکند. عمدتاً نگهداری و آب آن داخلی است اما تمام نهادههای آن مثل کنجاله و جو و ذرت و بخش بزرگی از واکسنها از خارج وارد میشود. حتی مرغ اجداد همه از خارج وارد میشود که آنها در تحریم برای ما مشکل ایجاد کردند. دکتر روحانی اولویت اول دولت در این مقطع را تأمین و خرید واکسن دانست و تأکید کرد: به رئیس کل بانک مرکزی دستور دادم و گفتم اولویت اول تأمین ارز را به خرید واکسن اختصاص دهند. هیچ اولویتی بالاتر از این نیست. همه در حال تلاش شبانه روزی برای تأمین واکسن هستند و اگر امکان روی کاغذ آوردن این تلاشهای شبانه روزی مقدور بود، مردم میدیدند که چه زحماتی کشیده میشود.
رئیس جمهوری با بیان اینکه تحریم یک جنایت بزرگ است که در تاریخ ایران اتفاق افتاده، اظهار داشت: متأسفانه یک عده در باندبازیهای خودشان تلاش می کنند همه تقصیرها را به گردن دولت بیندازند و حاضر نیستند بفهمند که تحریم چه مشکلاتی برای اداره کشور ایجاد کرده است.دکتر روحانی تصریح کرد: با وجود همه این مشکلات تأمین واکسن اولویت اصلی و اول دولت است و به امید خدا با برنامهریزیهایی که انجام شده، از اواخر اردیبهشت ماه شرایط واکسیناسیون تغییر کرده و وضعیت بهتر خواهد شد. وزارت بهداشت نیز باید سامانهای را راهاندازی کند که تمام اطلاعات واکسیناسیون روی آن در دسترس همگانی باشد.روحانی همچنین با ابراز نگرانی از شیوع نوع جدید و جهش یافته ویروس کرونا در هند، اظهار داشت: باید به طور جدی مراقبت کنیم تا ویروس جهش یافته هندی به کشور وارد نشده و گرفتاری جدیدی برای مردم ایجاد نکند.رئیس جمهوری همچنین تأکید کرد که بهتر است در شرایط قرمز کرونایی، یک خط قرمزی هم برای حاشیهسازی داشته باشیم و مدتی حاشیهسازی را کنار بگذاریم تا با همیاری و همکاری یکدیگر بتوانیم از وضعیت دشوار فعلی عبور کنیم.
گزارش نویس
چند وقت پیش بود که حراج کتاب در یکی از سایتهای فروش آنلاین اتفاق جالبی رقم زد. ظرف مدت کوتاهی بیشتر کتابها خریداری شدند طوری که اگر کتاب مورد نظرتان را نمیخریدید و بعد از یک ربع بازمیگشتید، ممکن بود با اتمام موجودی مواجه شوید. آدم نمیدانست ناراحت شود یا خوشحال. از یک طرف کتاب تخفیف خورده را از دست داده بود و از طرف دیگر میدید که تعداد مشتاقان کتاب بیشتر شده است، البته که نمیشود لزوماً این را به حساب کتابخوانتر شدن مردم گذاشت اما شاید بشود به آن امیدوار شد.
بیشتر از نیمی از مردم ایران مطالعه غیردرسی دارند؛ دقیقترش را بخواهید ۵۸ درصد. این آماری است که شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال گذشته اعلام کرد. بر این اساس میزان مطالعه هر فرد ایرانی بهطور میانگین هفت ساعت و ۴۱ دقیقه در ماه عنوان شده که از این ساعات سه ساعت و هفت دقیقه آن صرف خواندن قرآن و ادعیه میشود. اگر بخواهیم با یک حساب و کتاب ساده به عدد مطالعه روزانه برسیم، چیزی حدود ۱۵ دقیقه در روز دستمان را میگیرد که البته با احتساب خواندن قرآن و ادعیه است. صد البته که به این آمارها هم نمیشود چندان استناد کرد و همانطور که برخی کارشناسان میگویند سرانه مطالعه ایرانیان اینقدرها هم پایین نیست و این آمار و ارقام چیزی را ثابت نمیکند. برخی هم آه و ناله برمیآورند که ببینید ما ایرانیها چقدر کتاب نخوان هستیم و از اروپاییها یاد بگیرید. حالا همه اینها را بگذارید کنار، به نظر شما آیا مردم ایران اینقدرها که میگویند کتاب نخوان هستند؟
«بهنظر من مبنای آمارگیری برای سنجش سرانه مطالعه چندان منطقی نیست. هیچکس به ما نمیگوید این سرانه مطالعه چطور بهدست آمده یا تفکیک گروههای مختلف در آن چگونه صورت گرفته است؟» این را محمد پیرنیا میگوید که شاغل در یک کتابخانه دولتی است. او ادامه میدهد: «اینکه مردم ما کتابخوان نیستند حرف درستی نیست. شما بروید دنبال یک کتاب حالا نه اختصاصی ولی یک رمان با ترجمه خوب بگردید. ببینید چند جا میشنوید که تمام شده. نه اینکه سالها تجدید چاپ نشده باشد، به کتابفروشی ها آمده و تمام شده. این یعنی مردم کتاب میخوانند یا دستکم کتاب میخرند و امیدی وجود دارد که کتابی را که می خرند بالاخره بخوانند. الان که شرایط کروناست اما در کل اینکه میگویند بیشتر کسانی که برای کنکور میخوانند کتابخانه میآیند، حرف درستی است اما ملاک نمیشود برای اینکه مردم کتابخوان نیستند چون اولاً همه جای دنیا دانشجویان برای درس خواندن به کتابخانه میروند و در ثانی امانتگیری کتاب دیگر خیلی رونق ندارد چون همه خیلی راحت به نسخههای اینترنتی دسترسی دارند حتی الان که کروناست، راحتتر میتوانند پی دی اف کتابها را از کتابخانه تهیه کنند.»
کیمیا اشرفی، کارشناس ادبیات فارسی و کتابفروش هم حرفهای جالبی در این باره دارد: «برای اینکه بخواهیم بدانیم مردم ایران کتابخوان هستند یا نه چند موضوع را باید در نظر بگیریم. اول اینکه کتاب خریدن و کتاب خواندن با هم متفاوت است. مردم ممکن است زیاد کتاب نخرند که یک دلیلش برمیگردد به همان قضیه فرهنگی و اینکه مردم کتاب نمیخوانند و یک دلیلش هم مربوط به قیمت زیاد کتاب است. کتاب روز به روز دارد قیمتش بالاتر میرود. قیمت چاپ اول یک کتاب در یک سال با قیمت چاپ سوم همان کتاب در آن سال تفاوت زیادی دارد و این برای خیلیها مسأله ساز است چون یا پولش را ندارند یا نمیخواهند این قدر برای این کار هزینه کنند. فراگیر شدن استفاده از شبکههای اجتماعی هم خیلی در این قضیه تأثیرگذار است. مردم ترجیح میدهند ببینند و بشنوند و در واقع عادت کردهاند به این کار و نمیخواهند زحمت بکشند و چیزی بخوانند. حتی ممکن است متنها و کپشنهای طولانی را هم در شبکههای اجتماعی نخوانند. البته شبکههای اجتماعی در این مورد تأثیرات مثبتی هم داشتهاند و خیلی جاها باعث شدهاند که توجه مردم به کتاب بیشتر شود. مثلاً یکسری از افراد به اسم اینفلوئنسر در اینستاگرام تبلیغ کتاب میکنند. ممکن است اینفلوئنسر نباشند اما یک مدی را به راه انداختهاند. همینطور شاهد آن هستیم که پادکستهای فارسی دارند بیشتر و بیشتر میشوند و مخاطبان زیادی دارند و خیلی از آنها دارند کتاب معرفی میکنند. ما داریم کسانی هستند که میآیند کتابفروشی و میگویند فلان کتابی را که فلانی در آن پادکست معرفی کرده، دارید یا نه؟»
اشرفی ادامه میدهد: «من خودم شخصاً فکر میکنم مردم برای فرزندانشان در مورد کتاب بیشتر هزینه میکنند تا برای خودشان. در بخش فروش کودک و نوجوان فروش بیشتری را میبینم تا در بخش بزرگسال. در بخش بزرگسال هم کتابهای روانشناسی، مدیریت، بازرگانی، خودشناسی، موفقیت و این چیزها طرفدار بیشتری دارند. البته عمده سود کتابفروشیها از فروش لوازم جانبی است مثل لوازم التحریر و لوازم تزئینی. کتاب سود چندانی ندارد درست مثل دکههای روزنامه فروشی که عمده سود فروش شان از سیگار است. همانطور که گفتم هزینه بالای کتاب باعث میشود خیلیها کتاب نخرند، بسیاری از دانشجویان ادبیات و هنر هستند که بواسطه درسی که میخوانند باید مطالعه بیشتری داشته باشند اما خیلیهایشان این کار را نمیکنند و یک دلیل عمده این است که هزینه کتاب بالاست ،نمیتوانند کتاب بخرند بهخاطر همین است که فروش کتابهای دست دوم در کتابفروشیها دارد خیلی معمول میشود یعنی آدمها کتابهای داخل کتابخانه شان را میفروشند به کتابفروشیها و کتابفروشیها با قیمت پایینتر از چاپ جدید آنها را به فروش میرسانند. ما خودمان هم فروش کتابهای دست دوممان موفقتر از فروش کتابهای جدید است. یک نکته جالبی هم که میخواهم بگویم این است که مثل لباس و موسیقی، کتاب هم در یک دوره مشخصی مد میشود. الان این پدیده را خیلی داریم میبینیم مثلاً در یک دورهای اسم فلان کتاب سر زبان ها افتاده چون تبلیغ زیادی رویش انجام میشود حالا ممکن است آن کتاب ترجمه و ویرایش خوبی هم نداشته باشد و محتوایش هم چندان خوب نباشد اما چون آن کتاب مد شده، مردم آن را میخرند.
نکته دیگر این است که پز دادن با کتاب را هم زیاد داریم. ما با خیلیها برخورد میکنیم که میآیند در کتابفروشی کتاب را برمیدارند و با آن عکس میگیرند و حتی بدون آن که کتاب را باز کنند از کتابفروشی خارج میشوند یعنی پز روشنفکری و تظاهر به سواد کتاب خواندن در مردم وجود دارد اما فقط پز است و هیچ آگاهی نسبت به کتاب ندارند و حتی نمیتوانند اسم نویسنده را درست تلفظ کنند. من این مورد عکس گرفتن با کتاب را خیلی زیاد دیدهام و این بهخاطر آن است که آدمها سعی میکنند با این کار برای خودشان تشخصی بهوجود بیاورند. ما باید به بحث آموزش توجه کنیم. اگر از کودکی کتاب خواندن را ارزش تلقی کنند خیلی از مشکلات در این زمینه حل میشود. ما با بچههایی برخورد میکنیم که در مقطع دبیرستان یا راهنمایی تحصیل میکنند و اگر بخواهند دو خط بنویسند کلی غلط نگارشی در آن هست یعنی تمام مطالعهشان صرفاً وابسته به آن چیزی است که در کتابهای درسیشان میخوانند. حتی در حرف زدنشان کلی ایراد پیدا میشود برای اینکه درباره خیلی چیزها آگاهی ندارند و این خوب نیست. کتاب فقط کتاب داستان، شعر و رمان عاشقانه نیست بلکه دنیایش خیلی گستردهتر است. بچهها باید یاد بگیرند که به کتاب خواندن ارزش بدهند.»
حالا انگار دیگر ست کردن رنگ کتاب با دکوراسیون خانه کمی قدیمی شده. صد البته که محتوا مهمتر است و خب باید کتاب، به روز و توی چشم هم باشد. راستی الان چه کتابی مُد است؟
بر اساس اعلام سازمان تنظیم مقررات، اپراتورهای همراه اول، ایرانسل و مخابرات با تغییر نحوه مسیریابی و تغییر DNS، دسترسی به کلابهاوس را مختل کردند تا اینطور به نظر برسد که این شبکه اجتماعی دچار اختلال شده است.
بهگزار ش «ایران» سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی (رگولاتوری) که بر اساس مصوبه هیأت وزیران موظف شده بود تخلف اپراتورهای همراهاول، ایرانسل و مخابرات برای ایجاد اختلال در شبکه اجتماعی کلابهاوس را بررسی کرده و جزئیات آن را در سایت خود منتشر کند، روز گذشته جزئیات فنی این تخلف را منتشر کرد.
همراه اول؛ با تغییر DNS
بر اساس بیانیه سازمان رگولاتوری، همراه اول با تغییر DNS (خدمات دهندگان نام دامنه) کلاب هاوس را روی اپراتور خود مسدود کرده است. تغییر دیگر انجام شده در روش مسدودسازی است که به جای بازگرداندن آدرس پیوندها اقدام به عدم پاسخ به آدرس سایت مورد نظر کرده است. به نحوی که پاسخی برای درخواست این دامنهها از سوی DNS سرورهای آن شرکت داده نمیشود اما با DNSهای دیگر مانند ۸.۸.۸.۸ پاسخ داده میشود و این موضوع حکایت از این دارد که این دامنه روی DNSهای اپراتور همراه اول مسدود شده است. همچنین در ابتدای اختلال با توجه به وجود DNS Cache احتمالاً ۱۰۰ درصد کاربران با انسداد مواجه نمیشدند.
ایرانسل با تغییر در نحوه مسیریابی
در اپراتور ایرانسل مسدودسازی بهصورت IP در برخی مناطق انجام شده است، به این صورت که ابتدا IPهای دامنه clubhouseapi.com استخراج شده و سپس روی روتر آن اپراتور مسدود شده است. این اپراتور اقدام به مسدودسازی در برخی مناطق خود کرده و در برخی مناطق دیگر انسداد را حذف کرده است. این انسداد به گونهای بهنظر میرسد که کاربر احساس میکند برنامه کلاب هاوس دچار اختلال است. بعد از برقراری ارتباط بین کاربر و سامانه مرکزی نرم افزار، تجهیزات شبکه اپراتور با درصد بالایی بستههای ارتباطی را حذف میکند و این کار باعث اختلال شدید میشود و پیام رسان مکرراً جهت برقراری مجدد ارتباط، اقدام میکند و کاربر پس از طی زمان انتظار طولانی به این نتیجه میرسد که ارتباط ممکن نیست.
مخابرات؛ مسدودسازی آدرس IP
در این اپراتور مسدودسازی بهصورت آدرس IP انجام شده است به این صورت که ابتدای IPهای دامنه سایت کلابهاوس استخراج شده و سپس روی روتر آن اپراتور مسدود شده است. این انسداد نیز بهگونهای بهنظر میرسد که کاربر احساس کند برنامه کلابهاوس دچار اختلال شده است.
گفتنی است، ۲۹ فروردین ماه پس از گذشت ۱۰ روز از ایجاد اختلال اولیه در دسترسی به کلابهاوس، وزارت ارتباطات پیشنهادی مبنی بر جریمه روزانه ۵۰ میلیارد تومانی اپراتورها برای ایجاد اختلال خودسرانه در این اپلیکیشن به هیأت وزیران ارائه کرد. با گذشت حدود ۵ روز این پیشنهاد به تصویب رسید و ابلاغ شد. درهمین راستا اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهوری تصویبنامه موضوع نحوه جریمه ایجاد محدودیت در دسترسی شهروندان و کاربران به خدمات فضای مجازی خارج از روالهای تعیین شده قانونی توسط کارورها را ابلاغ کرد.
خبرنگار
محققان سفیدپوشی که در آزمایشگاه بهدنبال راهی برای از بین بردن یک ویروس مرگبار هستند؛ حتی اگر طرفدار این دست فیلمها هم نباشیم به خاطر وفور فیلمهای هالیوودی در این باره، بارها به چنین تصویر آشنایی در همین قاب تلویزیون خودمان برخوردهایم اما پیش از همهگیری کرونا حتی با دیدن «شیوع» (Contagion) به کارگردانی استیون سودربرگ که داستان شیوع یک آنفلوانزای مرگبار در جهان را روایت میکند آن را فیلمی تخیلی تصور میکردیم که خیلی با ملاک و معیارهای توسعه بهداشت جهانی جور در نمیآید. لحظه به لحظه این فیلم اما در ذهن مخاطب امروز بحران شیوع کرونا را تداعی میکند. حالا در تجربه عینی، شیوع کرونا مؤلفههای لازم برای ساخت فیلمهایی با موضوع همهگیری را در اختیار سینما قرار داده است. از انزوا و یأس و سرخوردگی آدمها تا حس وحشت و هیجان و... در آینده و البته پس از گذر از این بحران یا در قالب ملودرامهایی که آشکارا حس و حال این روزها را منعکس میکنند، یا کمدیهای عاشقانه و فیلمهای هیجانی جلوه و بروز پیدا خواهد کرد. سینمای ایران هم از این قاعده مستثنا نیست. اینکه سینماگران ایرانی در تصویر این همهگیری روی چه موضوعاتی تمرکز خواهند کرد، آیا میتوان انتظار داشت که مباحث عمیق فلسفی و روانشناسی مورد توجه فیلمنامهنویسان قرار بگیرد یا اینکه همچون اغلب موضوعات اجتماعی شاهد بازتاب آنی و سطحی این پدیده خواهیم بود و... موضوعاتی است که با فرهاد توحیدی نویسنده فیلمنامه آثار سینمایی همچون «مربای شیرین»، «گاهی به آسمان نگاه کن»، «شهر موشها2»، «پرونده هاوانا»، «پاداش سکوت» و... درباره آنها گفتوگو کردهایم. او معتقد است دریافت مجدد ارزش زندگی و موهبت حیات امری است که به گمان، از عالم ادبیات و هنر سر برخواهد آورد.
بیش از یک سال از ورود کرونا به ایران میگذرد. جامعه فرهنگی و هنری ما متأثر از پیامدهای شیوع کروناست. این مدت بر شما چطور گذشت؟
بهمن 98 وقتی تازه صدای پای کرونا شنیده شد، در خلوت پناهگاهم در رشت مشغول نوشتن بودم، در فاصله تعطیلی کلاسها و هیاهوی جشنواره بهترین کاری که میشد کرد، نوشتن بود. غروبها که نوشتن تعطیل میشد و وقت پیادهروی و شنیدن اخبار میرسید، هرگز گمان نمیکردم آنچه هر روز از «ووهان» چین گزارش میشود و تصویرهای آخرالزمانی قرنطینه و ضدعفونی کردن معابر شهری به دست مأموران روی پوشیده با ماسکهای ضدگاز و تنپوشیده با لباسهای یک سره نفوذناپذیر قرار است سرآغاز ماجرایی شود که این همه به درازا بکشد. بخصوص آنکه چند روز بعد با بارش برف سنگینی که همه راهها را بست و مردم را خانهنشین کرد و من هم ناچار چند روز خانهنشین شدم، حدساش را نمیزدم که این خانهنشینی تمرینی است برای خانهنشینیای طولانیتر... راستش قضیه را کوچکتر از آن میدیدم که مابقی جهان را درگیر کند... این خاماندیشی حتی بعد از زمزمه پیدا شدن نمونههای بیماران کرونایی در قم ادامه داشت. اگر بخواهم صادق باشم در اولین قرنطینه روزهای نوروز، موقعی که به کمک شبکههای اجتماعی از اوضاع عالم بخصوص اروپا باخبر میشدیم، هنوز گمان میکردم که سیستمهای بهداشتی قادرند با این بگیر و ببندها قضیه را دو سه ماهه مدیریت کنند. قرنطینه اول با همه مشکلاتش در سایه خوش طبعی مردم دنیا و گزارشهای بامزه از نحوه گذران روزهای قرنطینه، بازکردن پنجرههای آپارتمانها و رفتن به بالکنها و آواز خواندن و رقصیدن و خوش باشیهای مرسوم برایم قابل تحمل و از شما چه پنهان بامزه بهنظر میرسید و از شکوه دیگران تعجب میکردم. بعد از قرنطینه، تنها تفاوت عمدهای که با پیش از همهگیری احساس میکردم، قطع رفت و آمدها و دورهمیها بود که آن را هم جوری توفیق اجباری میدانستم. اخبار دیوانهبار و آوار بهمن توصیههای پزشکی و وفور ارسال پیامهای مربوط به کرونا از سوی پزشکان یا خود پزشک پنداران هم فقط حرصم را درمیآورد. غیر از این تفاوت عمدهای در سبک زندگی خانواده خودمان احساس نمیکردم. چون طبیعت کار نوشتن با یک جور انزوای خودخواسته همراه بود که دیگر اعضای خانواده هم از سالها پیش آن را پذیرفته و روابط روزمره ما بر همین اساس شکل گرفته بود. بعد از پایان بهار 99 بود که ترس عمومی را در قالب تردید دانشجویان به برگزاری کلاسهای عمومی حس کردم. با این همه تمهید ضدعفونی کردن کلاسها و رعایت فاصلهگذاری هنوز امید بازگشت به روزهای عادیتر را زنده نگه میداشت. با وجود این، این گمان در من تقویت شده بود که همهگیری به این زودی دست از سر دنیا برنخواهد داشت. موضوع برای ما که با سوء مدیریت مزمن روبهرو هستیم طبیعتاً جدیتر بود. اواخر بهار 99 بود که دوباره کتاب «طاعون» کامو را بازخوانی کردم و به سویههای عمیقتر تأثیر همهگیری در روان مردم، تأثیر فلسفی انزوا و سلطه یأس توجه کردم. نشانههای اولیه رکود اقتصادی سینما، بحران بیکاری، نگرانی دوستان و همکاران را متوجه تأثیرات پایدارتر همهگیری کرونا کرد! حتی خوشبینی عمومی _ بخصوص سیاستمداران_ در مورد احتمال اثرات گرم شدن هوا در فروکش کردن امواج همهگیری اعتمادی برنمیانگیخت. در پایان بهار 99 یقین پیدا کردم که باید خود را برای تداوم این وضعیت در دو سه سال آینده آماده کنیم.
کرونا بر تمام فعالیتهای حوزههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، اقتصاد فرهنگ و هنر و... تأثیر گذاشته است. به نظر میرسد نویسندگی و فیلمنامهنویسی جزو فعالیتهای فرهنگی است که از آسیب شیوع کرونا در امان باشد و اتفاقاً این دوران فرصت خوبی برای نوشتن و خلق کردن باشد. چقدر این تصور درست است و نوشتن در این ایام چه تفاوتی با ایام پیش از کرونا دارد؟
اگرچه در اعماق روح و روان نگران فاجعه کرونا بوده و هستم و بخصوص اندوه درگذشت بیماران و نامعلومی سرنوشت بازماندگان را درک میکنم، اما برخی از پیامدهای این همهگیری در حوزه زندگی شخصی خوشایند بوده است. یکی از آنها تعطیلی جلساتی است که با دلیل و بیدلیل برگزار میشد و زمان زیادی را میبلعید. وقفهها و تعطیلی کلاسها که وقت آزاد بیشتری را در اختیارم گذاشته قدر میدانم. این وقت آزاد را صرف خواندن کتابهای ناخوانده یا تازه و نوشتن پروژههای شخصی میکنم. نوشتن کارهایی که لابهلای نوشتن فیلمنامههایی که حسب قرارداد باید مینوشتم امکانپذیر نبود. شاید مهمترین موهبت کرونا را _اگر بتوان آن را موهبت نامید_ تغییر ضرباهنگ زندگی میدانم. زندگی در این سالها همپیوند با تحولات حوزه فناوری بخصوص فناوری دیجیتال شتابی سرسامآور گرفته است. آنچه الان تازه است، ساعتی بعد کهنه بهنظر میرسد. شتاب ارزش آهستگی و درک واقعی از زمان را نابوده کرده است. به گمان من کرونا ترمز این شتاب را کشیده و والایی درنگ و تأمل را گوشزد کرده است. اینکه یک ساعت واقعاً چقدر است و چقدر میتوان در خلال آن زیست و کار کرد، موهبتی است که فقط در پرتو این بلای عالمگیر ممکن شده است. به همین قیاس دریافت مجدد ارزش زندگی و موهبت حیات امری است که به گمان، از عالم ادبیات و هنر سر برخواهد آورد.
با شیوع کرونا بهخاطر تشابه شرایط، تعداد زیادی از فیلمهای آخرالزمانی که درباره شیوع ویروس ساخته شده در ذهن سینمادوستان تداعی شد. علاوه بر آثار سینمایی، موارد مشابه در ادبیات داستانی و نمایشنامهنویسی نشان میدهد که گویا ترس گرفتار شدن در چنین مهلکهای همیشه با بشریت بوده است. با وجود این، جای چنین مضامین و موضوعات و تخیلسازی در این باره در سینمای ایران خالی است. به نظر میرسد شیوع کرونا فرصتی برای پرداختن به این مضامین ایجاد کند.
درطول یک سال گذشته فیلمنامههای متعددی درباره کرونا خواندهام. میدانید همانطور که در ادبیات سیاسی با واژههایی مثل کاسبان تحریم و امثال اینها سروکار داریم در حوزه سینما هم با این پدیده رو به رو هستیم. حتی اگر نباشند مدیرانی که توجه به چنین موجهایی را نشانه هوشیاری میدانند و فازخودشیرینی تولید فوری فوتی فیلم و سریال را درباره موجها با جدیت دنبال میکنند، هستند کسانی که_حتی با نیت خیر_ در پی پاسخ هنری به موجها، از جمله همهگیری کرونا هستند. از میان سینماگران هم آنها که دنبال سفارش یا سفارشگیری هستند، این روزها مشغولند. به قول فیلم مانی حقیقی «کارگران مشغول کارند».
یک تجربه تاریخی تازه میتواند با ایدههایی خلاقانه در تولید آثار فرهنگی همراه باشد. کرونا از همین دست تجربیات است که از فربگی حجم تأثیرات آن انتظار میرود خوراکی تازه برای تولید محتوا در عرصه سینما و فیلمنامه ایجاد کند. فارغ از مباحث عمیق که نیاز به زمان دارد و به آن خواهیم پرداخت آیا انتظار معقولی است که توقع داشته باشیم از جنبه آگاهیسازی، کرونا بازتاب آنی در عرصه نمایش بخصوص تلویزیون داشته باشد؟ به جز سریال «نون خ» و اخیراً «احضار» در هیچکدام از آثار تلویزیونی نشانهای از شیوع کرونا دیده نشد؟
آگاهسازی و آگاهیبخشی درباره پدیدهای که همه تا خرخره درگیر آن هستند، وظیفه برنامههای خبری، میانبرنامههای تبلیغی، مستندهای آموزشی سبک، برنامههای زنده، برنامههای گفتوگو محور (تاکشوها) و... است. فیلمهای گذشته سینما درباره خطر همهگیری و... را باید با نگرانی انسان_بخصوص_ از پدیدههای دست ساخته خود مرتبط دانست. اینکه مثلاً در آینده آدمی تا چه حد در معرض خطر «هوش مصنوعی» قرار خواهد داشت. پدیدهای که مخلوق انسان است، اما بنا به سرشت و ماهیت خود میتواند علم استقلال برداشته و علیه خالقش شورش کند. یا اینکه انسان تا چه حد در معرض خطرهای ناشی از نشت ویروسها و باکتریهایی قرار دارد که در آزمایشگاههای جنگ میکروبی تولید میشود. یا بدتر از آن انسان تا چه میزان با مخاطرات تقابل شرکتهای چند ملیتی روبهروست که حاضرند به خاطر فروش واکسنی که علیه ویروس خودساخته، تولید کردهاند، ویروس عامل بیماری همهگیر را نشت دهند و فاجعه انسانی به بار آورند. البته که این مخاطرات واقعی است. در عین حال ساخت فیلمهایی با رویکرد فلسفی و روانشناختی در این حوزه _همانطور که فرمودید_ نیازمند گذشت زمان و شکلگیری تعاملات قابل توجه است. این روزها بشر ضمن دست و پنجه نرم کردن با همهگیری، با فرایند آزمون و خطا در همه سطوح، اعم از امور مربوط به پیشگیری و درمان همهگیری یا سویههای نظری ماجرا روبهروست. بنابراین تا پیدا کردن راه حل نمیتواند درباره کلیت پدیده اظهارنظر قطعی کند. درست مثل آنکه فقط با مرگ کسی بتوان درباره کلیت هویت او اظهارنظر کرد. تا آن زمان ما در دوران تردید به سر میبریم. حتی تردید در تردیدهای خود! اساساً تردید کردن به معنی به تعویق انداختن قضاوت قطعی است. تا آن زمان میتوان به ریش کسانی که اهل اظهارنظر قطعی در قاب تلویزیون هستند_و از این فرصت بادآورده در جهت تبدیل خود به چهرهای عمومی بهرهبرداری میکنند- کسانی که شتابزده در پی تولیدهای دمدستی در حوزه انواع رسانههای نمایشی هستند، مفصل خندید!
با زیست در ایام کرونا، اهمیت و تأثیرگذاری آثار فرهنگی و هنری بیش از گذشته درک شد. با در نظر گرفتن این وجه تأثیرگذاری، به اعتقاد شما نیاز امروز مخاطب (ایام کرونا) به چه مضامینی است؟ آیا باید به طنز بهعنوان پناهگاهی برای گریز از فضای رعبآور و سرخورده امروز فکر کرد یا این که معتقدید متنهای رئال برای نشان دادن واقعیتها نجات دهنده است؟
از نظر من اصالت با اثر «خوب» و «استاندارد» است. البته که ایام خانهنشینی در همه جای دنیا تبعات ناخوشایندی مثل بالارفتن مشاجرهها و نزاع خانگی، خشونت خانگی و بخصوص افسردگی داشته، قطع ارتباط با طبیعت، حبس شدن_عمدتاً_ در آپارتمانهای کوچک، دوری از ارتباطات فامیلی و دوستانه ناسازگاریها _و حتی آمار خودکشی_ را بالا برده، ولی لزوماً دیدن طنز یا آثار کمدی جانشین همه چیزهایی که از دست دادهایم نمیشود. طنز و کمدی حداکثر میتوانند مثل مخدرها و مکانیسمهای دفاعی روان عمل کنند. درمان نمیکنند. مرهم میگذارند. نشاط موقت هر چند مفید است اما حریف افسردگی عمیق نمیشود. آثاری که بهلحاظ فکری چالشبرانگیز باشند میتوانند در کنار کمدیهای نشاطآور و طنزهای عمیقِ حال خوب کن، ترکیب بهتری باشند.
پیشبینیتان راجع به نوع برخورد سینمای ایران با چنین تجربیاتی چیست؟ آیا کرونا همچون دیگر پدیدههای اجتماعی بازتابی آنی بر سینمای ایران خواهد داشت و احتمالاً در یکی دو سال آینده با حجم زیاد آثاری مواجه خواهیم شد که بهصورت سطحی از این ماجرا تأثیر گرفتهاند و با نگاه ژورنالیستی عاری از هنر به این ماجرا پرداختهاند یا اینکه میتوان به مطرح شدن بحثهای عمیق فلسفی، سیاسی و اخلاقی امید بست؟ یا اینکه اساساً چون فیلمنامهنویس و کارگردان تصمیم گیرنده اصلی نیستند و تولیدات سینما توسط تهیهکننده و سرمایهگذاری هدایت میشود که عموماً بیبهره از خلاقیت است نمیتوان چنین توقعی داشت؟
همانطور که قبلاً عرض کردم، حتماً سینمای ایران هم تحت تأثیر تبعات همهگیری در سطوح متفاوتی به بازتاب این پدیده خواهد پرداخت. سینماگرانی که در حوزه سینمای بدنه کار میکنند یقیناً به وجوه سرگرمکنندهتر و پیشپاافتادهتر این تبعات خواهند پرداخت. سینماگرانی که فقط در چارچوب تأمین معاش فیلم نمیسازند، بلکه اندیشه ورزی و تولید اثر هنری برای آنها در اولویت است قاعدتاً به جنبههای عامتر و هستیشناسانهتر نظر خواهند کرد. در چارچوب نوع اول، البته تهیهکنندگان تأثیرگذارتر هستند و در ساخت نوع دوم، تأثیرگذاری با فیلمنامهنویس و کارگردان است.
تغییر نوع نگاه و تفکر آدمها در این دوره خاص به جهان، انسانیت فارغ از مرزبندیها، اهمیت زندگی، مباحث فلسفی، سیاسی و اخلاقی و... موضوعاتی است که انتظار میرود به خلوت فیلمنامهنویسها هم راه پیدا کند و فیلمهای ماندگاری که بحثهای عمیق این دوران را مطرح میکنند بیشتر شود. ساخت آثار ماندگار در این باره به چه مؤلفههایی نیاز دارد؟
هیچکس نمیتواند پیشاپیش تصمیم بگیرد که میخواهد اثر ماندگاری خلق کند؛ ماندگاری آثار بیش از هر چیز به اصالت درونمایه اثر وابسته است. یعنی به احساس معنایی که در اعماق داستان جریان دارد. انتخاب درونمایه امر ناخودآگاه است. درونمایه بهعبارت دیگر عصاره و معنای زندگی هنرمند است. اگر زندگی او واجد معنایی باشد این معنا حتماً به اثرش راه خواهد یافت. در غیر این صورت خیر. انتخاب خودآگاه درونمایه هم ارزش اثر هنری را تا سطح بیانیه و مانیفست کاهش خواهد داد و آن را صرفاً به موضوعی برای استفاده ابزاری بدل خواهد کرد. بنابراین اصلیترین مؤلفه ماندگاری اثر خلق درونمایه قابل اعتنا و جهانشمول است که در اعماق جان هنرمند و جهانبینی او نهفته است.
سینمای ایران و فقدان ژانر فاجعه
رضا صائمی
منتقد سینما
کشور ما سرزمین بلاخیزی است ،چه بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله چه بلایای اجتماعی و انسانی مثل آمار بالای تصادفات و تلفات جانی آن، سقوط هواپیما، آتشسوزی و... ،ضمن اینکه به این موارد باید برخی بیماریهای واگیردار را هم اضافه کرد. بحران کرونا و آسیبهای گسترده انسانی آن از آخرین نمونههای مصداق فاجعه در کشور است که البته ابعاد جهانی داشته. حالا پرسش این است که چرا ژانر یا سینمای فاجعه در کشور ما به نسبت این همه بلایا و فجایعی که شاهد هستیم شکل نگرفته یا بسیار کمرنگ است؛ با شیوع ویروس کرونا در ایران و اپیدمی شدن آن در سطح جامعه و بالطبع پیامدهای روانی و ترس اجتماعی برساخته آن، بار دیگر سینمای فاجعه و مؤلفهها و ویژگیهای آن در کنار اهمیت و جایگاه آن درصنعت سینما و تأثیرات اجتماعی آن بر مخاطب دربین سینماگران و برخی رسانههای سینمایی مطرح شد؛ اینکه آیا میتوان از فاجعه به معنای ژانریِ آن که ساختار فرمیک خاصی را طلب میکند حرف زد ،یا نه مناقشهای است که باید به جای آن مورد بحث قرار داد، اما چه آن را به مثابه یک ژانر بدانیم یا نه، با تعداد زیادی ازفیلمهایی مواجه هستیم که دستکم در شکل مضمون و شخصیتپردازی و روایت یک فاجعه یا بحران واجد سنخیت در ساختار و بیان سینمایی است و میتوان آنها را در ذیل سینمای فاجعه، تعریف و طبقهبندی کرد؛ سینمایی که یک بلای طبیعی یا انسانی و اجتماعی، بسیاری از مردم و طبیعت را نابود میکند، برای مثال سیل یا زلزله یا وقوع جنگ اتمی یا شیوع یک بیماری و رخدادهایی مثل آتشسوزیهای مهیب، یا یک سانحه هوایی. معمولاً تمرکز این فیلمها روی فاجعه و به تصویر کشیدن آنهاست و شخصیتهای قصه در تلاش و مبارزه و مقاومت برای بقا و نجات خود از آن فاجعه هستند. مؤلفههای بصری و دراماتیک این فیلمها به ژانر اکشن و علمی – تخیلی هم نزدیک است و چه بسا ترکیبی از آنهاست و حتی برخی آن را زیرمجموعه همین ژانرها میدانند. این آثار معمولاً واجد کاراکترهای زیاد و خطوط داستانی متعددی هستند که بر محور تلاش آنها برای رهایی از فاجعه صورتبندی میشود، همچنین عدهای از این فیلمها بهعنوان فیلمهای آخرالزمانی یاد میکنند که قصههای آن درباره پایان دنیاست؛ انسانیت و اخلاق به طور کامل از بین رفته و بازماندگان حادثه درگیر تبعات فاجعه هستند.
اما پرسش این یادداشت این است که چرا سینمای ایران کمتر به سراغ ژانر فاجعه رفته و فیلمهای ایرانی با محوریت یک فاجعه یا بحران عمومی یا کم است ،یا اصلاً وجود ندارد؛ درحالی که ایران کشوری بلا خیز و پر ازحوادث و بحرانهای طبیعی و اجتماعی است که هر کدام از آنها میتواند دستمایه ساخت فیلم سینمایی قرار بگیرد، مثلاً درباره زلزله بم، تنها یک فیلم «بیدار شو آرزو» کیانوش عیاری وجود دارد که آن هم پس از سیزده سال درسینمای هنر و تجربه اکران محدود شد، یا درباره آتشسوزی و سقوط ساختمان پلاسکو، تنها یک فیلم« چهارراه استانبول»مصطفی کیایی وجود دارد که به شکل غیر مستقیم به آن پرداخته است،گرچه بخشی از این کم کاری به کم بضاعتی سینمای ما از حیث تکنیکی و فنی یا کمبود بودجه برمی گردد، ضمن اینکه ساخت فیلمهایی در ژانر فاجعه نیازمند حمایتهای مالی و فنی نهادها و سازمانهای فرهنگی دولتی هستند و تأمین مخارج آنها از پس تهیه کنندگان یا سرمایهگذاران خصوصی برنمی آید. اکنون تجربه کرونا ظرفیت خوبی است تا فیلمهایی از این دست تولید شود؛ فیلمهایی که دیگر تخیلی نیست هم ریشه در واقعیت دارد و هم به یک تجربه مشترک جمعی بدل شده است، ضمن اینکه لازم نیست که حتماً یک بیگ پروداکشن ساخته شود. ابعاد انسانی و عاطفی و اجتماعی کرونا سرشار از قصهها و غصههایی است که کافی است در یک فیلمنامه خوب ترسیم شود؛عنصر تخیل و خیالپردازی خلاقانه میتواند میانجی خلق یک قصه جذاب و حتی متفکرانه درباره کرونا و ابعاد و پیامدهای آن شود و قطعاً به دلیل ابتلای آن در جامعه میتواند مخاطب را جذب کند. از سوی دیگر سینمای ایران باید رسالت تاریخی خود را نسبت به این واقعه بزرگ و هولناک تاریخی انجام دهد. نسل آینده و در واقع مخاطبان فردای سینمای ایران در جست و جوی بحران کرونا و رخدادهای آن در سینمای ایران هستند، اما هنوز دستان سینمای ایران در این باره خالی است؛ فارغ از همه اینها موضوعی مثل کرونا و فاجعه انسانی و اقتصادی و اجتماعی آن سوژه مناسبی برای تولید یک فیلم اثر گذار است، اما به نظر میرسد مشکل کار در این مسائل سخت افزاری نیست ،بلکه بیشتر به سیاستگذاریهای سینمایی برمی گردد؛ به سیاستهایی که ساختن فیلم درباره حوادث و فجایع را مصداقی از سیاه نمایی میداند! باید برای ترسیم فاجعه در سینمای ایران ابتدا تصویر فاجعهآمیز از سینما در ذهن برخیها پاک شود.
خبرنگار
28 خردادماه انتخابات ریاست جمهوری برگزار میشود. در کنار بحثهای مختلف در بین جریانهای سیاسی بر سر تعیین نامزد و اعلام برنامهها، یک سؤال هم میتواند این باشد که در انتخابات پیش رو مسأله محوری برای مردم و نامزدها چه خواهد بود. یا به تعبیر دیگر رقابت اصلی بر سر چه موضوعی خواهد بود. پیش از این حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی در گفتوگو با «ایران» اقتصاد را مسأله محوری دانسته بود. عباس سلیمی نمین از چهرههای سیاسی اصولگرا هم مهمترین مسأله انتخابات را « کارآمدی» خوانده که مصاحبه با وی بزودی منتشر می شود. کیومرث اشتریان، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران اما معتقد است که مسأله اصلی در انتخابات پیش رو همچنان دیپلماسی و سیاست خارجی است. آنجا که برخی تلاش دارند گفتمان دیپلماسی هراسی خود را جا بیندازند در مقابل گفتمانی که همچنان بر دیپلماسی تأکید دارد.
در هر انتخاباتی عموماً یک یا دو موضوع اصلی به عنوان نقطه اصلی تمرکز شعارها و برنامههای نامزدها و مرکز توجه عمومی مطرح میشود. یعنی موضوعاتی محوری که بیشترین توجه را به خود معطوف میکنند و گفتمان نامزدها درخصوص آنها بیشترین تأثیر را در نتیجه آن انتخابات دارد. به نظر شما از این حیث در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو چه موضوعی مرکز توجهات و مرکز تمرکز رقابت خواهد بود؟
من در ابتدای این بحث میخواهم از بیان و طرح شماری از استانداردها موضوع را شروع کنم. بعد از تجربه دورههای مختلف انتخابات بخشهای مختلفی از عموم جامعه هم دریافتهاند که شعارهای انتخاباتی آن هم به صورت کلیگوییها در نهایت یک بازی تبلیغاتی است که اصلاً نمیتواند به تنهایی تضمینکننده نتایج عملی در منافع عمومی باشد. سخن این است که بیان ایدئولوژی در چنین میدانی به تنهایی کافی نیست و اینکه ما سوسیالیست هستیم یا انقلابی یا لیبرال و یا هر چیز دیگری، کافی نیست و برای اداره کشور کفایت نمیکند. به عبارتی ما نیازمند طرح موضوعاتی به مراتب گستردهتر و عینیتر از این مسائل هستیم. مثال این هم در عالم سیاست بسیار زیاد است. مثلاً ما در کشورهای گوناگون رؤسای جمهوری و دولتهایی داشتهایم که به فرض گرایشهای سوسیالیستی داشتند اما به فراخور الزامات زمان و شرایط مجبور به اقدامات و تصمیمات لیبرالی شدند و یا برعکس. در همین ایران هم بارها این وضعیت را دیدهایم. در واقع شعارهای ایدئولوژیک در بسیاری از موارد کارکردی که دارند نه توضیح واقعیت پدیدهها و تصمیمات بلکه قلب این واقعیت و ارائه تصویری متفاوت و کذب از آن است. اینجا یک مثال میزنم. در موضوع خرید خدمت سربازی بسیاری از یک دیدگاه چپگرایانه و در ظاهر عدالتگرایانه میگویند خرید خدمت سربازی یک اقدام تبعیضآمیز و لیبرالی است. اما واقعیت این است که این برنامه در صورتی که درست طراحی شود میتواند تحت عنوان تخصیص بهینه منابع اجتماعی کاملاً دارای توجیه منصفانه، کارآفرینانه و حتی عدالتگرایانه باشد. یعنی افرادی که نمیخواهند به سربازی بروند پول بدهند و از آن طرف کسانی که میخواهند بروند یا توان خرید ندارند در ازای انجام آن حقوق مکفی دریافت کنند. این اقدامی است که به دو طرف سود میرساند و ربطی به مثلاً لیبرالیسم ندارد. بنابراین جمعبندی این بخش از سخنان من این است که نامزدها باید بتوانند ناظر به مسائل واقعی کشور یک سری برنامهها و پروژههای شفاف ارائه دهند و در ایدئولوژیها نمانند.
خب این کاملاً درست است اما حتی در نظامهای حقوقی قدرتمند جهان هم ایدئولوژیهای مختلف به مسائل یکسان پاسخهای متفاوتی دارند و نمیتوان کاملاً مسائل ایدئولوژیک را کنار گذاشت. این را قبول دارید؟
بله قطعاً اما حرف من این است که نامزدها باید از سطح شعارهای صرفاً ایدئولوژیک به عمق بروند و واقعبینانه حرف بزنند. به عبارتی دیگر ظرفیت و کشش این وجود ندارد که گفتمانهای انتخاباتی ما صرفاً به یک سری شعارهای عموماً ایدئولوژیک محدود شود. ما الان به طور مشخص این را چند دهه آزمودهایم و میدانیم به چیزی بیش از آن نیاز داریم.
خب آنچه که فرمودید توصیفی است که شما از حداقل استانداردهای لازم برای این موضوع دارید. حالا میخواهم سراغ بحث اصلی این گفتوگو و پیشبینی شما از واقعیتی که رخ خواهد داد بروم. این پیشبینی و واقعیت میتواند منطبق با این استانداردها باشد یا نباشد. شما فکر میکنید در این انتخابات چه موضوعی محور اصلی ساخت گفتمان، شعار و وعدههای نامزدها و همین طور مطالبات مردم خواهد بود. مثلاً سال 76 این موضوع، توسعه سیاسی بود. سال 84 ما مسأله عدالت را داشتیم و سال 92 با مسأله دیپلماسی مواجه بودیم. امسال به نظر شما چه موضوعی نقطه تمرکز رقابت نامزدها میشود؟
به نظر من باز هم نقطه تمرکز همان سیاست خارجی است اما با یک فرق نسبت به سال 92. آن سال موضوع مورد تمرکز نامزدها مسأله دیپلماسی بود و امسال «ضد دیپلماسی». درباره این ادعا هم نشانههای بسیار قوی و واضحی وجود دارد که عرض خواهم کرد. از نظر محتوایی اولین مسألهای که با آن در شعارها و برنامههای نامزدها برای انتخابات پیش رو مواجه هستیم از نظر من دیپلماسی تحریمهاست. یعنی این موضوعی است که نامزدها ملزم هستند که درباره آن برنامه کاملاً روشن و مشخصی داشته باشند و درباره آن حرف بزنند و اعلام موضع کنند. چون موضوع فراگیر روز جامعه ما هم همین است و بخش زیادی از التهاب سیاسی، اقتصادی و حتی اجتماعی ما به همین مسأله برمیگردد. تخریب سریع ایران یکی از گزینههای تروریسم دولتی تحت حمایت غرب است که نباید بگذاریم فعال شود. نباید بگذاریم زمینه بیشتری برای حملات مختلف به کشورمان فراهم شود. بنابراین دیپلماسی که گریز از جنگهای ناخواسته را در دستور کار داشته باشد برای ما بسیار مهم است. ما باید در نظر داشته باشیم در هیچ جنگی هیچ دولتی به ما کمک نخواهد کرد، کما اینکه در همین تحریمها هم رفتار بسیاری از شرکا یا همسایگان ما از یک رفتار حداقل غیردوستانه حکایت داشت. نگرانی حال حاضر من این است که افرادی در داخل ایران صرفاً فریفته توان نظامی شوند و صبر و بردباری استراتژیک نظام را در حاشیه قرار دهند. ما در حوزه نظامی و موشکی برنامههای درخشانی داریم که هم قابل تقدیر است و هم باید تقویت شود. اما نباید این توان را از جنبه بازدارندگی آن خارج کرد. دو اتفاق بد در فضای سیاسی کشور ما ناظر به این بحث رقم خورده که من نگرانم در انتخابات تشدید شود. یکی تخریب دیپلماسی است و دیگری قرار دادن توان دیپلماتیک و نظامی کشور در مقابل هم. گفتمان ناظر به این موضوع در حال تشدید شدن و جدی است و جای هشدار دارد که سازندگان این گفتمان خود در نهایت فریب گفتمانی که جعل کردهاند را بخورند. تا حالا یک درایت و عقلانیتی در هسته اصلی نظام وجود داشته که به این طرف نرفته. در برهههای مختلفی مانند حمله نظامی امریکا به افغانستان و یا مقاطعی از این دست نظام دریافتِ درستی از واقعیت داشته و محاسبهگرانه عمل کرده است. به این شکل که با استفاده از توان بازدارندگی نظامی و از طریق توسل به دیپلماسی توانسته اهداف خود را خوب جلو ببرد. اما الان از دو جهت ما شرایط خطیرتری داریم؛ یکی اینکه اوضاع منطقه فرق کرده و تقابلها در اینجا شکلی به مراتب جدیتر و خشنتر به خود گرفته و از طرف دیگر هم در داخل تحت تأثیر گروههای تندرو و با برخی شعارهای پوپولیستی و به دلیل بیتدبیری نهادهایی مثل صدا و سیما، گفتمانی که قائل به قراردادن توان نظامی و دیپلماتیک کشور مقابل هم است، گستردگی بیشتری پیدا کرده.
شما گفتید این وضعیت با وضعیت سال 92 که باز هم مسأله سیاست خارجی مرکز توجه انتخابات بود فرق خواهد داشت. فرق آن چیست و چه نشانههایی برای وجود این تفاوت دارید؟
خلاصه بگویم؛ سال 92 دعوا بر سر این بود که چه نوع دیپلماسی نیاز داریم تا به هدف خود برسیم. امسال بحث بر سر این است که اساساً دیپلماسی به شکل رایج و مرسوم آن میخواهیم یا نه؟ به عبارتی سال 92 حرف بر سر این بود که چطور میتوانیم از برخورد فاصله بگیریم، اما الان یک جریان متنفذ میگوید دیپلماسی را کنار بگذاریم و اگر برخورد هم شد از آن استقبال میکنیم. البته در این بین شاید از همین گرایش، گروههایی بیایند و مثلاً بگویند به اعتبار اهمیت دادن به رابطه با چین و روسیه ما مخالف دیپلماسی نیستیم و این را یک اتهام علیه خود بدانند. اما واقعیت این است که ما وقتی از دیپلماسی سخن میگوییم از مجموع کنشهای سیاسی حرف میزنیم که مانع هزینههای گزاف و برخوردهای خشن شود. وقتی کشور ما از یک جبهه و سمت استعداد چنین تهدیدی دارد، اینکه بگوییم ما در سمت دیگر میخواهیم تعامل کنیم و این سمت مهم نیست، معنایش اهمیت دادن به دیپلماسی نخواهد بود بلکه این عین یک رفتار ضد دیپلماتیک است، چون تعادل ندارد. نشانه این هم واضح است؛ شما به همین برنامههای تلویزیون نگاه کنید. سریال گاندو در آستانه انتخابات چیست؟ برنامههای دیگری که در رسانههای خود میسازند بیشتر روی چه موضوعی تمرکز دارد؟ در مجلس جنجالیترین مصوبه چه بوده؟ آنجا بدترین برخورد را با کدام وزیر انجام دادند؟ روحانی هنوز بابت کدام موضوع از جریان مقابل فحش میخورد؟ بیشتر تیتر روزنامهها و سایتهای اینها ناظر به چیست؟ جواب همه اینها به دیپلماسی و دیپلماسیهراسی برمیگردد. یعنی اینها برای من نشانه است که در این انتخابات هم موضوع سیاست خارجی اما اینبار به شکل تخریبی و ضد دیپلماسی مرکز تمرکز خواهد بود. کاملاً مشخص است که یک جریان در صحنه انتخابات به صورت تمامقد به دیپلماسی خواهد تاخت و این را هم خواهد گفت که از هیچ مواجههای نباید ترسید. این جریان الان در موضع حمله قرار دارد و جریان اعتدالگرا و اصلاحطلب در موضع دفاع در برابر این حمله. اگر سال 92 جریان اصلاحطلب و اعتدالگرا برای بازگرداندن دیپلماسی به ریل منطقی آن کوشید، الان باید بکوشد برای اینکه جلوی به کما رفتن آن را بگیرد و این برای کشور بسیار حیاتی است. آن نشانههایی که عرض کردم عملاً دور خیز برای حمله نهایی جریانی خاص به دیپلماسی در انتخابات و پس از آن است. تخریبی که وزیر امور خارجه و رئیس جمهوری کشور در این سه چهار سال اخیر، زیر بار شدیدترین تحریمها و در حالی که باید بیشترین تابآوری را برای کشور ایجاد میکردند، تحمل کردند در تاریخ پس از انقلاب ما نمونه ندارد. همین الان اوصافی را که برای این مقامات به کار میبرند من بعید میدانم طرفداران دولت بتوانند برای یک نماینده مجلس به راحتی به کار ببرند. هر چند در بحث غیراخلاقی بودن آن مقام افراد مهم نیست.
اینها آثار خود را در انتخابات و در نزاع بین نامزدها نشان خواهد داد و به نظر من تنازع جدی هم خواهد بود که شاید تا امروز در انتخابات ندیده باشیم. بحث هم فقط علیه دولت نیست و نباید در این مورد اشتباه کنیم، بحث علیه دیپلماسی فعلی کشور است که روندی عقلانی و محاسبهگرانه دارد که به نظر من فراتر از دولت است. مخالفان و تندروها هم این را میدانند اما تلاش آنها بر سر این است که با این هجمه تبلیغاتی ضمن رقابت سیاسی بر سر گرفتن دولت، مراکز تصمیمگیری دیگر نظام را هم تحت تأثیر خودشان قرار دهند. شما ببینید معنی این پروژه خائنسازی در دستگاه دیپلماسی و آن هم وقتی اعضای تیم مذاکرهکننده ایران فارغ از نتایج انتخابات چند بار توسط رهبری با تأکید تأیید شدهاند، چیست؟ مشخص است که مسأله فراتر از دولت و در اصل تلاش برای تغییر رویکرد نظام است. این دفعه بهانه این خواهد بود که ما در برجام دستاوردی نداشتیم اما این جوهره تخریب دیپلماسی خواهد بود که برای کشور خطرناک است.
در مسأله دیپلماسی جایگاه نگاه به شرق را در این انتخابات چگونه میبینید؟ چون به موازات بحث برجام این موضوع هم خیلی در حال مهم شدن است.
قطعاً یکی از مسائل این انتخابات روابط ما با چین و روسیه است. باز اینجا هم خطر این است که درگیر جنگهای حیدری - نعمتی شویم که یک عده بگویند رابطه با چین خوب است و یک عده بگویند بد است. ما باید به توان فنی و توان دیوانسالاری جذب سرمایهگذاری خودمان در این موضوع نگاه کنیم. اینکه آیا مهارتهای جذب سرمایهگذاری و مهارتهای مدیریت پروژههای بینالمللی را داریم یا نداریم. اگر نداریم که در بسیاری از جاها نداریم، برنامه دولت و رئیس جمهوری برای بازسازی ظرفیت ما در این بخش چیست چون این پروژههای بزرگ بینالمللی به خودی خود نه خوب هستند و نه بد. این بستگی به توان فنی و مهارت ما در جذب و اداره این سرمایهگذاریها دارد. اما متأسفانه باز هم میتوان پیشبینی کرد که این موضوع در سطح شعارهای سطحی تقلیل پیدا کند و فقط به شکل ابزاری برای زدن طرف مقابل دیده شود. من میخواهم موضوع دیگری را هم اضافه کنم و آن هم برنامه دولت آینده برای دولت دیجیتال و الکترونیک است. الان در سطح بینالملل چیزی که مطرح است اقتصاد پلتفرمی و حتی دیپلماسی پلتفرمی است. ما برای این مسأله چه برنامهای داریم و اساساً چه درکی از آن خواهیم داشت یک موضوع مهم است. متأسفانه باز من در این حوزه هم چشمانداز روشنی نمیبینم که ما حتی درکی از این موضوعات داشته باشیم و باز هم قابل پیشبینی است که وقتی بحث تکنولوژیهای جدید مطرح شود دوباره تحت تأثیر دوقطبیهایی که ساخته میشود به سطح موضوعات نازل و انحرافی مثل فیلترینگ و این دست مسائل منحرف شود.
ما در گفتمان جریانها موضوعات دیگری هم داریم که در انتخاباتهای ادوار پیشین هم مورد تمرکز قرار گرفته بود. موضوعاتی مانند عدالت، ضعف مدیریت داخلی، توسعه سیاسی و نظیر همینها. جایگاه اینها در انتخابات پیش رو چیست؟ امکان تمرکز بر اینها چقدر است؟
به نظر من اینها در حاشیه مسأله اصلی یعنی همان تمرکز بر مسأله دیپلماسی مطرح خواهد شد. این موضوع باز هم نشانههایی دارد. مثلاً دیدیم که جریان مخالف دولت حتی وقتی میخواهد سراغ مدیریت داخلی یا عدالت برود باز هم مسأله برجام را وسط میکشد و مثلاً میگوید اگر به جای اولویت دادن به برجام فلان کار را میکردید اینطور نمیشد. تمام اینها و حتی مسائل بیشتری قطعاً مطرح خواهد شد. یک مورد مهم آن مثلاً فضای مجازی و اختلاف نظر بر سر آن است. اما فضای تقابلی که بر سر اینها شکل خواهد گرفت به نظر من حول تنازع اصلی که متمرکز بر موضوع دیپلماسی است، جمع میشود. به عبارتی نه تنها محوریت آن را تحت تأثیر قرار نخواهد داد بلکه مخالفان دولت خواهند کوشید که از هر کدام از این موضوعات، علاوه بر مسائل مستقیمی که به همان حوزه مطرح میشود مسائلی را هم استخراج کنند که بشود با آن موضوع برجام و تنشزدایی خارجی را نفی کرد. یعنی اینکه این جریان درباره هر چه که حرف بزند قطعاً چشم خود را از مسأله دیپلماسی بر نمیدارد. چون این موضوع شعار اصلی دولت آقای روحانی بود و آنها فکر میکنند برای گرفتن دولت بعدی باید ریشه اصلی طرف مقابل را بزنند. قطعاً الان مسأله رفاه، عدالت و معیشت مردم یک مسأله بسیار اساسی است. من در سال 80 در یک مقاله این را گفته بودم که مسأله اصلی انتخابات سال 84 مسأله معیشت خواهد بود و دیدیم که از همان پاشنه آشیل بر سر کار آمد. در 20 سال گذشته هم تجربه نشان داد که مسأله معیشت روز به روز وضعیت بغرنجتری پیدا کرده است. خصوصاً اینکه ما در سالهای اخیر با اعتراضات معیشتی فراگیری در کشور مواجه شدیم و لاجرم نامزدها به این موضوع خواهند پرداخت. اما مسأله این است که برای این باید بتوانیم برنامههای روشنی داشته باشیم و متأسفانه در ادبیات موجود کسانی که شعار عدالت را بسیار پررنگ میکنند پروژه عملیاتی برای تحقق این موضوع دیده نمیشود. کما اینکه مجلس یازدهم با همین شعار روی کار آمد و میبینیم که در این 10-11 ماه چند گام در این جهت برداشته. بهطور مشخص ما در حوزه رفاه و تأمین اجتماعی که یکی از اصلیترین مسائل کشور است تقریباً هیچ سخنی از سوی هیچ طرفی نمیبینیم، جز اینکه به شکل کلی بگویند این مسأله مهم است. ما نمیتوانیم بدون پرداختن فنی به مسائل رفاهی، کشور را نجات بدهیم. این برنامه فنی نظامهای چند لایهای است که مطرح شده و ما به شکل بسیار ناقصی آن را اجرا میکنیم. چون اغلب سیاستمداران ما درکی از نظام چند لایه تأمین اجتماعی ندارند. در این وضعیت که جامعه از نامزدهای انتخاباتی انتظار موضعگیری درباره مسأله رفاه و معیشت را دارد و نامزدها هم عموماً برنامه مدون و پاسخ متقنی ندارند چه اتفاقی میافتد؟ این موضوع در سطح شعارهای ایدئولوژیک و کلی تقلیل پیدا میکند و برای جذابتر شدن هم با یک عملیات ژورنالیستی به مسأله برجام و دیپلماسی پیوند میخورد و فقط به عنوان ابزار ضربه زدن به رقیب در تبلیغات از آن سود برده میشود.
برخلاف شما برخی ناظران معتقدند مسأله فساد و فسادستیزی احتمالاً میتواند نقطه تمرکز انتخابات پیش رو باشد. چون هم جذابیت عمومی بسیار بالایی دارد، هم جامعه فوقالعاده به آن حساس شده و هم نامزدها میتوانند خیلی بهتر با افشاگری علیه هم در قامت قهرمانانی مردمی در فرایند تبلیغات ظاهر شوند. به عبارتی فسادستیزی و مسائلی از این دست به مثابه شمشیر در دست نامزدها برای زدن رقیب باشد. شما نقش مسأله فساد را در کجای شعارهای انتخاباتی ارزیابی میکنید و فکر میکنید چقدر این موضوع مؤثر خواهد بود و چقدر بر سر آن چالش ایجاد خواهد شد؟
ببینید به نظر من دو برنامه فرهنگی و دستگاه اداری دولت از مسائلی هستند که در هر انتخاباتی مهم هستند و این انتخابات هم از این قاعده مستثنی نیست. مسأله فساد ذیل همین بحث میآید. یکی از موضوعات اصلی ما در انتخابات بحث فرهنگ اداره کشور است. سابق بر این خصوصاً از انتخابات 1384 هم بحث فساد و افشاگریها در انتخابات مهم و مهمتر شد و این بار هم چنین خواهد بود. یعنی ما قطعاً افشاگریهای وسیعی را خواهیم دید. البته ما باید فساد را در شکل وسیعتر آن جدی بگیریم. یعنی فساد ناشی از مسائلی چون ضعف آزادی و دروغپراکنی را هم جدی بگیریم. اما من بعید میدانم که باز هم نامزدها بیایند بگویند برنامه آنها برای آزادی که پادزهر فساد است، چیست. یعنی بحث فساد در سطح همین افشاگریهای معمول دیده خواهد شد و عمیقتر نمیشود.
خبرنگار
دوران، دوران عجیبی است و طی یکسال و چندماه گذشته، کرونا با جامعه جهانی در ابعاد مختلف کاری کرد که بهنظر میرسد باید تبعات آن را با بدترین جنگهای جهان، یا بدترین همهگیریهای دنیا مقایسه کرد که آیندهای را که امروز باشد دستخوش تغییرات فراوانی کرد. در این میان، جامعه هنری هم از این آسیبها در امان نماند و در برههای حساس و سرنوشتساز دچار یک نوع ایستایی و اضطراب و نگرانی از آینده شد. تعطیلیهایی بهناچار که با هر بار فوران کردن آمار قربانیان کرونا گریبان سالنهای تئاتر و سینما را گرفت، اهل صحنه و اهل قلم را به خانهها و کنج خلوتها کشاند، با چشمی منتظر که به آینده نظر داشت. در کنار وضعیت جهانی هنرهای نمایشی در دوران کرونا، در کشور ما هم جسم و جان تئاتری که قبل از کرونا هم با مشکلات بسیار دستبهگریبان بود تعریفی گنگ از آینده را پیش روی اهلش گذاشت و روزگاری رقم زد که جز امیدی اندوهبار چارهای دیگر نمیشد پیدا کرد. در این دوره هر کس به اندازه دستهایش کاری کرد و قدمی برداشت تا نه چراغ تئاتر خاموش بماند برای همیشه و نه در این بطالتی که کرونا پیش آورده بود منجمد شود. کلاسها آنلاین برگزار شد و کارگاهها و جشنوارهها نیز همچنین. برخی معتقدند که این دوره میتوانست فرصت خوبی باشد تا اهل قلم، که ابزارشان نوشتن است و کنج و خلوتی میخواهند و فراغتی تا دست به قلم ببرند و بنویسند: نمایشنامه... فیلمنامه؛ اما کسی مثل کوروش نریمانی، که فیلمنامه نویس، نمایشنامهنویس و کارگردان هم هست میگوید: «نمیشود خیلی سریع دست به کار شد و از موضوعی که آدم را محاط کرده چیزی نوشت و اثری هنری خلق کرد. باید اجازه داد تا زمان بگذرد و از فاصلهای مناسب با آن موضوع برخورد کرد.» با نریمانی درباره همین دوران حرف زدهایم و از او پرسیدهایم که چه زمانی میشود منتظر اجرای نمایشنامههایی برصحنه بود که روایتگر این دوره باشند. این نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر و تلویزیون در گفتوگوی پیش رو از جهان گرفتار کرونا و عرصه هنرهای نمایشی میگوید.
بیش از یکسال از ورود ویروس کرونا به ایران گذشت و در این مدت اتفاقات بسیاری در جامعه فرهنگی و هنری ما افتاده است. این مدت به شما چطور گذشت؟
برای من هم مثل تمام مردم ایران و جهان که درگیر این ماجرای اندوهبار و البته ترسانگیز کرونا بودند حتماً خیلی سخت گذشت و شاید بتوان گفت که بعید است فصل و دوره و زمانی مشابه این دوران بشود به یاد آورد. متأسفانه هنرمندان ما در این دوره بهدلیل آنچه اتفاق افتاد و البته هنوز هم جریان دارد، مجبور به خانهنشینی شدند و این خانهنشینی تبعات مادی و معنوی بسیاری برای آنها به همراه داشت و از نزدیک شاهد این آسیبهایی که بر تن جامعه هنری ما، علیالخصوص تئاتر وارد شد هستم و امیدوارم این وضع هر چه زودتر تمام شود و ترتیبی اتخاذ شود که با همیاریها و همفکری همه دستاندرکاران حوزه فرهنگ، این آسیبها به نوعی جبران شود یا حداقل از عمق آنها کاسته شود. همانطور که گفتم دوران سختی است و در کنار این سختی، مسأله دیگر افسردگی یا بهتر است بگوییم روحیهنداشتن برای انجام کارهای هنری است که گریبان برخی از هنرمندان ما را گرفته است. خود من در این دوره سعی کردم بیشتر به کارهای جنبی شخصی و نوشتن متن و مطالعه و انجام کارهای عقب افتاده بپردازم اما همانطور که گفته شد انجام دادن کارهایی مثل نمایشنامهنویسی یا فیلمنامهنویسی و هر چه به حوزههای هنری و قلمی مربوط میشود یک وجهش داشتن روحیه است که متأسفانه بسیاری از ما طبیعی است که این روحیه لازم را امروز نداریم و هر چه هست تلاشی است برای مقابله با این از دست دادن روحیه.
برخی معتقدند این دوران فرصت مناسبی برای نوشتن و خلق اثر بود... شما هم چنین اعتقادی دارید و کاری انجام دادهاید؟
نکته همینجاست. از یک طرف خلوتی که خانهنشینیهای کرونا به وجود آورده فراهم بوده اما تولید اثر خلاقانه حال به هر شکلی، قلمی یا... در کنار بسترهایی اینچنینی نیاز به روحیه و نشاطی دارد که اصولاً در شرایط طبیعی فراهم میشود و شرایطی که همه ما در یکسال اخیر تجربه کردیم عاری از چنین آسودگی فکری بود و وقتی این مسأله وجود نداشته باشد تمرکزی هم برای نوشتن و خلق وجود ندارد یا حداقل آنچنانی نیست که بشود آن را بهعنوان یک شرایط تمام عیار و کامل برای خلق به حساب آورد. نوشتن، روحیه و انرژی خاص خودش را میطلبد و اصلاً فرآیند سادهای نیست. برای کسانی که دست به قلم دارند یا در هنرهای فردی صاحب مهارتی هستند، شاید به نظر فرصتی فراهم بود اما اینکه درباره چه چیز خواهند نوشت و چگونه هم مسأله دیگری است. ممکن است برخی کارهایی هم انجام داده باشند و ما فعلاً از نتیجه این خلوتها بیاطلاع هستیم اما شخصا، بهعنوان کسی که طنزنویس است، فکر میکنم باید از این دوران فاصله بگیریم و تا در کوران ماجرا هستیم نمیتوانیم آنچنان که باید و شایسته است به مسائل نگاه کنیم. قطعاً باید زمان بگذرد تا به موضوع محیطتر شویم و بیهیجان با آن برخورد کنیم و به اصطلاح مسأله در جانمان بنشیند. البته که چیزهایی نوشتهام و طراحیهایی برای کارهای آینده داشتهام. بیشتر مربوط به تلویزیون بوده که فعلاً نمیتوانم دربارهاش صحبت کنم.
پس به قول شما میتوان امیدوار بود که یک روز نتیجه این خلوتهای امروزی حاصل از خانهنشینیهای طولانی در آینده ما را به متنهایی باارزش برساند...
بله شاید اینطور باشد و شاید هم نه. شرایط کار ممکن است برای هر نویسندهای متفاوت باشد و مثلاً هنرمندانی که بیشتر در حوزه آثار جدی کار میکنند در این دوره به متنهایی رسیده باشند و... برای من اما همیشه قاعده این است که باید از موضوعی که در آن هستیم زمانی بگذرد تا بتوانم از بالا به آن مسأله و سوژه نگاه کنم و ابعاد و عمقش را بشناسم. یعنی برای من که کمدی مینویسم منطق و تعقل و نگاه به مسأله تعیینکننده است و این شرایط باید مهیا شود تا شاید اثری درخور تولید شود. غیراز این حتماً نگاهی هیجانی و متنی تولید خواهد شد که حتی اگر تأثیری هم داشته باشد تأثیری زودگذر خواهد بود. در کارهای قبلی هم همیشه از یک فاصلهای به ماجراها و موضوعات نگاه کردهام. همین الان هم فکر میکنم در خود ماجرا از ماجرا نوشتن باعث میشود آن شرایط فانتزی که من به دنبالش هستم در ذهن شکل نگیرد چون من و هنرمندانی دیگر مثل من، که کمدینویس هستند وسط ماجرا هستیم و با آن دست و پنجه نرم میکنیم و حتی به این سؤال هم فکر میکنیم که آیا میشود اصولاً با چنین اتفاق ناگواری شوخی کرد؟ یا چگونه میشود نگاه و رویکردی فانتزی به مسأله داشت. فکر کردن به همین مسائل هم جزو ضروریات است و مهم؛ تنها نوشتن مسأله اصلی نیست.
میدانم شما آدم با مطالعه و اهل رصد کردن هستید. در دنیا، مسأله چطور پیش میرود؟ خبر دارید که مثلاً در کشورهای دیگر، وضعیت تولید آثار هنری در حوزههای مختلف چطور است؟
فضای کلی تئاتر و سینمای دنیا را در حد اخباری که به ما میرسد رصد کردهام و به نظرم میرسد همه هنرمندان جهان چه در ایران و چه در خارج از ایران، به نوعی شرایط یکسانی به لحاظ پرداختن به موضوعی مثل کرونا را تجربه میکنند. البته باید یک وجه تفاوت را از نظر دور نکرد. آنها در شرایط بهتری نسبت به هنرمندان ما روزگار میگذرانند و حداقل آنچنان دغدغههای معیشتی ندارند چون در کشورهای توسعهیافته که تئاتر حرفهای وجود دارد، مناسبات منطقی و درستی هم بر فرهنگ و هنرشان حاکم است و هنرمندانشان گرفتاریهای هنرمندان ما را ندارند. بهعنوان نمونه آنها بیمه بیکاری دارند یا تحت پوشش کمپانیهای مختلفی هستند که در شرایط بغرنجی مثل امروز، آنها را تأمین میکنند، پس به این دلیل که مشکلاتی از این جنس را ندارند با فکر و تمرکز بازتری میتوانند به خلق اثر فکر کنند. به همین دلیل وضعیت در کشور ما متفاوت است؛ از یک طرف کسانی که حرفهشان تئاتر بوده آسیب جدی دیدهاند و از طرف دیگر هم اجرای تئاتر براحتی نخواهد بود و این وضعیت دوگانه را نمیشود براحتی تفسیر کرد و گفت حق با بستن سالنهاست یا شرایط بغرنج زندگی هنرمندان. البته من معتقدم قشر فرهنگی حس مسئولیت بیشتری نسبت به سلامت جامعه و مردم دارند و روحیه حساس و هنرمندانه آنها حتماً باعث میشود که با حواس جمعتری به شرایط و سلامت مردم و مخاطبان خود توجه کنند. شرایط دشوار و گنگی است و خود من هیچوقت نتوانستم در جایگاهی قرار بگیرم که بگویم سالنهای تئاتر باز باشند؛ اما میشود گفت که مدیران تصمیمگیر میتوانند مسأله را بدرستی رصد کنند و بگویند که طبق کارشناسی آنها درصد تأثیرگذاری برگزاری و اجرای نمایش و باز بودن سالنهای تئاتر چه تأثیری در بالا رفتن آمار داشته یا اینکه برعکس، این فضاها به خاطر شرایط ویژه رعایت پروتکلها و حمیت هنرمندان آنچنان تأثیر منفی ندارد. این یک بحث کارشناسی است و از عهده کسانی مثل من خارج است و متأسفانه جای چنین بررسیهای کارشناسانهای در جامعه خالی است. واقعاً کار سختی نیست که چند کارشناس خطرآفرین بودن سالنهای تئاتر را با رستورانها و وسایل حملونقل عمومی مقایسه کنند و نتیجهای ارائه دهند. من فقط میتوانم دوباره تأکید کنم که قشر هنرمند و فرهنگی جامعه حس مسئولیتپذیری بیشتری نسبت به جامعه خود دارد.
در این دوره فرم و فضاهای جدیدی به تئاتر ما بهعنوان یک امکان اضافه شد. استفاده از پلتفرمهای اینترنتی و نمایشنامهخوانیهای آنلاین و... خود شما به شخصه چه نسبتی با این امکانها دارید؟
به نظر من میشود در آینده به این امکانها و تأثیرشان و به دردخور بودنشان فکر کرد و دربارهشان برنامهریزی کرد و با نگاهی جامعتر به تحلیل کاراییشان پرداخت. از یک منظر نسبت به اینکه بتوانند جایگزینی برای تئاتر شوند، موضوعی منتفی است چون تئاتر شرایط خاص خود را دارد و هنری زنده است که ارتباطی مستقیم و بیواسطه با تماشاگر دارد و به همین دلیل نیز هیچ رسانه دیگری نمیتواند جایگزین تئاتر شود و این ارتباط را به شکل تئاتری برقرار کند؛ اما معنی حرف ما این نیست که اشکال جدید اجرایی نباید باشند؛ اتفاقاً برعکس. این اشکال متفاوت در طول زمان میتوانند مورد نقد و داوری قرار بگیرند و شکلهایی منسجمتر و پختهتر از آنها حتماً میتواند سرمشق و موضوع کارهایی پژوهشی شود که به کمک تئاتر ما خواهد آمد. این پدیدهها میتوانند در کنار تئاتر بهعنوان اشکال دیگری از تئاتر حضور داشته باشند و حتماً در آینده این اتفاق خواهد افتاد و ما نمیتوانیم آینده را نفی کنیم و راهی جز همراهی با آینده نداریم.
جشنوارهها و بسیاری از رویدادهای فرهنگی هم در همین بستر اغلب اجرا شدند...
بله. در نظر داشته باشیم که فعلاً آنقدر شرایط درهم ریختهای وجود دارد که تصمیمگیری را برای حتی برگزار کردن یا نکردن جشنوارهها و... سخت کرده است و نظریات مختلفی در این بین وجود دارد و برگزاری جشنوارهها هم البته که نمیتواند جای حرکتهای صنفی و هنری درست را بگیرد. جشنواره ویژگی خاص خود را دارد و تأثیر آن اصولاً کوتاه مدت است و برای مدت زمان مشخصی برنامهریزی میشود. با این حال در این دوره شاید میشد کلاسهای آنلاین برگزار کرد و در حوزههای تئوریک و نوشتاری کارهایی کرد مثلاً کلاسهای فیلمنامهنویسی یا نمایشنامهنویسی که نیاز آنچنانی به حضور فیزیکی هنرجوها ندارد. خود من قصد داشتم چنین کاری انجام بدهم اما حقیقتاً نتوانستم از این آشفتگیها فاصله بگیرم و از طرفی هم درگیر پروژههای شخصی خودم بودم و مجبور بودم که تمرکزم را روی کاری که در دست داشتم بگذارم.
خبرنگار
فروردین ماه امسال، اشرف غنی رئیس جمهوری افغانستان، در مراسم افتتاحیه سد «کمال خان» در مرز ایران و افغانستان از «آب در ازای نفت» صحبت کرد. خان محمد تکل رئیس پروژه ملی آب افغانستان نیز گفت که با افتتاح این سد، مدیریت آب با ایران بهصورت درست انجام خواهد شد. رئیس اداره تنظیم آب افغانستان نیز در این مراسم مدعی شد که این سد ۱۷۴ هزار هکتار زمین را آبیاری میکند و بار دیگر «نیمروز» را به انبار گندم و مواد خوراکی تبدیل خواهد کرد.البته اشرف غنی در بخشی از سخنرانی خود در همان مراسم اشاره کرد که افغانستان به معاهده 1351 که اشاره به حقابه ایران از هیرمند دارد، پایبند است و حقابه ایران را که در یک سال نرمال 820 میلیون متر مکعب آب است، پرداخت میکند. اما مسأله اینجاست؛ آیا افغانستان همکاری لازم را برای پرداخت بموقع و مداوم این حقابه مطابق معاهده خواهد داشت؟ آیا حقابه صیانت از حیات هامونها را میپردازد؟ در سالهایی که بارشها کمتر از حد نرمال است، آیا بازهم این حقابه حتی با کاهشی به تناسب آنچه در معاهده ذکر شده، در اختیار ایران قرار میگیرد؟ رژیم حقوقی تعریف شده رودخانه هیرمند بر اساس قراردادی که در سال ۱۳۵۱ بین دو کشور به امضا و در مجالس قانونگذاری هر دو کشور به تصویب رسیده، حقابه ایران را مشخص کرده است؛ اما حقابه طبیعت و صیانت از حیات هامونها اهمیت زیادی دارد. خشک شدن هامونها آسیبهای جدی از جمله طوفانهای شن برای مردم در هر دو سوی مرز در پی خواهد داشت. در خصوص این مسأله مذاکرات برای بهبود همکاریها با طرف افغانستانی در جریان است اما آیا میتوان سرنوشت سیستان و بلوچستان را به تصمیمات ارگ کابل گره زد؟
بزرگنماییهای افغانستان درباره سازههای آبی ولایت نیمروز
کارشناسان بر این باورند که سدکمال خان و محاسبات افغانستان در میزان تأثیرگذاری این سد در توسعه ولایت نیمروز یک بزرگنمایی است که کارکرد داخلی آن برای تبلیغات سیاسی درون این کشور و کارکرد خارجی آن برای فشار آوردن به ایران بر سر میز مذاکرات آبی است. یک کارشناس که تمایلی به ذکر نام خود در این گزارش نداشت از ایرادات محاسباتی در مورد سد کمال خان به «ایران» گفت. او با اشاره به ایرادات سیمای طرح کمال خان عنوان کرد: «طرف افغانستانی خود نیز میداند که در ارقام و اعداد مربوط به این سد بزرگنمایی میکند. نمونه آن، توسعهای است که با این سد میتوان در ولایت نیمروز رقم زد. آنها مدعی هستند که با این سد میتوان 174 هزار هکتار را آبیاری کرد و توسعه داد. اما در گزارشهای بینالمللی طرح آمده که به تشخیص مشاور انگلیسی، کمتر از 50 هزار هکتار را میتوان به واسطه منابع آبی این سد توسعه داد.» او با بیان اینکه احتمالاً تبلیغ سیاسی داخلی و امتیازگیری از ایران پشت میز مذاکره علت این بزرگنمایی است، اذعان میکند: «این سد در خودش اشکالاتی دارد و به مرور برای افغانستان نیز مشکلاتی را ایجاد خواهد کرد.»
به اعتقاد کارشناسان، یکی از مخاطرات «کمال خان» رسوبگیری آن است. سد کمال خان با ۱۶ متر ارتفاع، ۵۲ میلیون مترمکعب آب را در خود ذخیره میکند و طی یک بازه 40 ساله تخمین زده میشود که عملکردش کمرنگ شود. ضمن آنکه در مهار سیلابهای سهمگین توان محدودی دارد.
سدسازی روی امید سیستان و بلوچستان؟
اما اقدامات آبی افغانستان عرصه را بر مردم سیستان و بلوچستان تنگ کرده و امید را از آنها گرفته است. حتی دیگر خود سیستانیها نیز چندان تمایلی به سرمایهگذاری در این منطقه ندارند. حالا ایران برای احیای امید در سیستان و بلوچستان نباید منتظر افغانستانیها بماند و باید خودش آستینها را بالا بزند.البته در این رابطه اقداماتی فراتر از مذاکره با افغانستان در جریان است که اگر به نتیجه برسد 10 سال دیگر سیمای توسعهای سیستان و بلوچستان متفاوت از امروز خواهد بود. این اقدامات در قالب طرحی با نام «رویین تنسازی سیستان و بلوچستان» اجرایی میشود که پارسال در هیأت دولت تصویب شده و کنفرانس آن بزودی با همکاری دانشگاه زابل برگزار خواهد شد.
دبیرخانه همایش رویین تنسازی سیستان و بلوچستان در این باره به «ایران» توضیح میدهد: «جامعه ایرانی نگران دریافت حقابه سیستان و بلوچستان و نگران توسعه و آینده این منطقه است. بدون شک گسترش همکاریها با افغانستان که فرهنگ و زبان مشترکی با ما دارند میتواند به آبادانی بیشتر ولایت نیمروز و منطقه سیستان و بلوچستان منجر شود اما دولت افغانستان باید بداند که ایران هرگز آینده سیستان و بلوچستان را به تصمیمات ارگ کابل گره نمیزند و در همین راستا طرح رویین تنسازی سیستان و بلوچستان را تعریف کرده است. طرح رویین تنسازی سیستان که نام خود را وام دار شاهنامه و اساطیر زبان فارسی است، یک طرح چند بخشی بوده و افزون بر جستوجوی منابع آبی جدید نظیر انتقال آب از دریای عمان و نیز استحصال آب از آبخوانهای منطقه بهدنبال تغییر الگوی توسعه از کشاورزی به محورهای خدمات و صنعت است.» بررسیهای «ایران» درباره طرح رویین تنسازی سیستان و بلوچستان نشان میدهد که این طرح 6 موضوع را مد نظر قرار میدهد که شامل مواردی مانند یافتن منابع آبی جدید از دریای عمان، آبخوانهای منطقه و گزینههای جایگزین دیگر از یک سو و اصلاح الگوی توسعه در سیستان و بلوچستان از سوی دیگر است.
تغییر الگوی توسعه در سیستان و بلوچستان متناسب با منابع آبی
یک بررسی تطبیقی نشان میدهد که شهری مانند دوبی 48 میلیمتر بارش دارد و سیستان و بلوچستان هم در همین حدود شاهد نزولات جوی است. اما سیمای دو منطقه متفاوت از هم است. این نشان میدهد که مشکل تنها در بارشها نیست و باید در نوع توسعه سیستان و بلوچستان بازنگری شود. به نظر میرسد که دیگر دوره الگوی توسعه با پایه کشاورزی برای سیستان و بلوچستان به سر آمده است و باید مانند نمونههای مشابه توسعه در این منطقه خدمات پایه باشد. توسعه خدمات محور با حجم برابری از مصرف آب دهها شغل ایجاد میکند و از این روست که طرح «رویین تنسازی سیستان و بلوچستان» در صورت اجرای صحیح و زمانبندی شده، این منطقه را به سمت توسعه اقتصاد صنعتی و خدماتی سوق خواهد داد.در حال حاضر سرانه GDP (تولید ناخالص داخلی) در سیستان و بلوچستان یک سوم متوسط کشوری است و مسئولان میگویند که به شرط اجرای صحیح طرح رویین تنسازی سیستان این رقم طی 10 سال، برابر با میانگین کشوری خواهد شد. اکنون اراده کشور برای بهبود معیشت مردم در این منطقه با اقتصادهای جایگزین کشاورزی بسیار بالا ارزیابی میشود و مسئولان بر این باورند که نباید اقتصاد این منطقه و رفاه مردم آن را به سیلابهای نابهنگام افغانستان و اراده سیاسی کشور بالادست گره زد. هرچند که برای جلوگیری از بحرانهایی مانند گرد و غبارها و بحرانهای محیط زیستی تأمین دقیق حقابه ایران مهم و به نفع دو طرف است.در طرح رویین تنسازی سیستان و بلوچستان دیده شده که دیگر مطلقاً کشاورزی در این منطقه گسترش داده نمیشود و حتی کاهش مییابد و خدمات و صنعت جای کشاورزی را میگیرند. این طرح که بر اساس سند آمایش سرزمین طراحی شده و مزیتهای نسبی سیستان و بلوچستان را مد نظر قرار داده، در یک بازه 10 ساله کمک میکند که تعداد اشتغال بیشتر و سرانه GDP مردم منطقه با رقم شاخص میانگین ایران برابر شود و در عین حال جزئیات آن به گونهای تهیه شده است که سرمایهگذاری مورد نیاز برای ایجاد شغل جدید نیز منطقیتر باشد. به این ترتیب مذاکرات موفق و همکاری دوکشور و اجرای دقیق طرح رویین تنسازی سیستان و بلوچستان به توسعه همزمان این منطقه و ولایت همجوارش یعنی «نیمروز» منجر خواهد شد؛ دو همسایهای که از گذشته بده و بستانهای زیادی میان خود داشتهاند.
یادداشت
سیستان و بلوچستان، بازیگر مهم اقتصاد خدماتی و صنعتی ایران
هدایت فهمی
کارشناس ارشد حوزه آب
بحث مربوط به حقابه هیرمند سابقهای طولانی و تاریخی دارد. دولت افغانستان اگرچه این حق را انکار نمیکند اما دسترسی ایران به این حق در فصول مورد نیاز چندان رعایت نشده و عمدتاً آبی که به ایران آمده سیلابهای نابهنگامی بوده که افغانستان توان مهار آن را نداشته است، اما تا کی میتوان اقتصاد سیستان و بلوچستان را به کشاورزی و فعالیتهای اقتصادی آببر گره زد؟ براساس بیلان منابع و مصارف طرح جامع آب، سیستان و بلوچستان سالانه حدود 2 میلیارد و 340 میلیون مترمکعب آب مصرف میکند. از این رقم بیش از 2 میلیارد و 100 میلیون مترمکعب مربوط به کشاورزی است و مابقی که رقم اندکی است به خانگی و صنعت مرتبط است. این ارقام بخوبی نشان میدهد که چقدر از آب مصرفی این منطقه برای کشاورزی مصرف میشود که نتوانسته است متناسب با این مصرف در توسعه سیستان و بلوچستان نقش داشته باشد، اما آیا باید به سیستان و بلوچستان همواره یک نگاه کشاورزی محور و انبار غلات ایران را داشت؟ پاسخ منفی است. برای سیستان و بلوچستان یک میلیارد و 780 میلیون متر مکعب آب قابل برنامهریزی (مطمئن) درنظر گرفته شده است که باید مطابق معاهده سال 1351 حدود 820 میلیون مترمکعب آن از حقابه هیرمند باشد و مابقی آن از روشهای دیگر مانند انتقال، نمکزدایی و شیرینسازی آب دریای عمان (بویژه برای مصارف شرب و بهداشتی)، تصفیه پساب (برای صنعت و کشاورزی) و آبهای گسلی که تجدیدپذیر هستند (نه آبهای ژرف) تأمین شود. حتی باید با معیشت جایگزین در این منطقه مهم مرزی و آموزش و فرهنگسازی، تغییر در رویکرد مردم و نوع توسعه ایجاد کرد.باید توجه کرد که سیستان و بلوچستان یکی از مناطق مهم کشور در مسیر تجارت جهانی و ارائه خدمات و توسعه صنعت است. با یک تغییر رویکرد میتوان ارزش افزوده خوبی را برای مردم ساکن آن و حتی کل سیستان و بلوچستان ایجاد کرد. ارزش افزوده در صنعت 40 برابر کشاورزی است. بهنظر میرسد که میتوان در یک برنامه میان مدت سطح رفاه سیستان و بلوچستان را چندین برابر کرد و همان نگاهی را که به توسعه مکران برای ترقی سیستان و بلوچستان وجود دارد، به نتیجه رساند.
استاد دانشگاه
ایــــران عــــلاوه بر امضای سند همکاری بلندمــــدت با چین، ســــند همـــکاری با روسیه را دارد و سند همکاریهای جامع با افغانستان هم در حال نهایی شدن است. اخیراً وزیر تعاون،کار و رفاه اجتماعی هم گفته که سند همکاری 5 ساله با عراق تدوین خواهد شد. همکاریهای بلندمدت که به همکاریهای استراتژیک یا راهبردی نیز معروف است، به این معنی است که کشورها، استراتژی مشخص و مدونی را برای یک دوره زمانی طولانی تعریف میکنند و سایر همکاریهای خرد در حوزههای مختلف را در همین چارچوب طرحریزی کرده و دنبال میکنند.از اینرو، تعیین یک دوره معین در این شیوه یا اسناد همکاریها اهمیت ویژهای دارد.
زیرا بنابه تعریف، کشورهای طرف قرارداد باید تلاش کنند تا در زمان مشخص شده، به اهداف تعیین شده برسند. این اهداف میتوانند در زمینههای مختلفی مانند حملونقل، ساختوساز، سرمایهگذاری یا همکاریها در محیط بینالملل باشد. نکته این است که براساس این اسناد، کشورها مشخص میکنند که برای دستیابی به این اهداف، همراستا با هم حرکت کنند. همچنین براساس زمانبندی خاصی این نوع همکاری، جزئیات و شیوه پیشبرد طرحها و برنامهها، بهصورت سالانه، دوسالانه و حتی 5 ساله از سوی کمیسیونهای مشترک دوطرف بررسی میشود. در این صورت، اگر موانعی وجود داشته باشد، برطرف میشود یا اگر لازم باشد اهداف و برنامههای جدیدی اضافه شود، نیز تصمیم گرفته خواهد شد. نکته مهم این واقعیت است که در صورت تدوین یک سند همکاری بلندمدت میان کشورها، روابط میان دو کشور در عرصههای مختلف، از رفت و آمدهای دولتها متأثر نخواهد شد.
بهطور کلی در هر کشوری، وزارت خارجه یا دستگاه سیاست خارجی دولت، مجری سیاستهای آن نظام سیاسی است. در ایران عمدتاً اینطور فرض میشود که وزارت خارجه، خود تصمیم میگیرد و خود هم اجرا میکند. درحالی که در ایران نیز، مانند هر کشور دیگری، یک نهاد بالادستی وجود دارد که با حضور و مشارکت همه قوا و ارکان مهم و تأثیرگذار کشور سیاست خارجی را تنظیم میکند. این سیاست به دولت اعلام میشود و دولت نیز از وزارت خارجه میخواهد تا این سیاستها را اعمال کند.
در چنین نگاه و تصویری از سازوکار اعمال سیاست خارجی کشورها، میتوان گفت که اسناد همکاریهای بلندمدت راهکاری برای ثبات اداره امور و برنامههای خارجی کشورها در درازمدت است. اسناد همکاریهای بلندمدت کمک میکنند تا در صحنه روابط بینالملل، کشورها حداکثر بهرهوری را به دست آورده و ضایعات و خسارتهای این عرصه به حداقل برسد. در این چارچوب، اتفاقی که امروز در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با آن روبهرو هستیم، به غایت مهم و البته بیسابقه است.
تدوین و امضای اسناد همکاری بلندمدت میان ایران و کشورهای دور و نزدیک، به این معنی است که ارکان تصمیمگیری، به این باور رسیدهاند که باید به سمت ثبات در سیاستها و همکاریها نسبت به کشورها حرکت کرد. به عبارت دیگر، این اسناد به این معنی است که جمهوری اسلامی امروز به این جمعبندی رسیده که موفقیت در سیاست خارجی و حداکثر کردن منافع ملی، نیازمند برنامههای باثباتی است که این برنامهها بتواند به ایجاد ثبات در ارتباط با محیط بینالملل منجر شود. همچنین کمک خواهد کرد تا کشورهای طرف همکاری نیز اطمینان یابند که با تغییر دولتها، سیاستهای ایران تغییر نخواهد کرد. این وضعیت، درست مانند تنظیم برنامههای 5 ساله توسعه در کشور است، برنامههایی که به این دلیل 5 ساله تدوین میشوند تا فرایند توسعه کشور فراتر از عمر دولتها تعریف شود و هر دولتی نتواند براساس خط مشی خود، روند توسعه کشور را تغییر دهد. اما یکمرتبه پایینتر از این نگاه، میتوان گفت برنامه همکاری بلندمدت ایران، عراق، افغانستان یا دیگر کشورها، نشاندهنده اهتمام جمهوری اسلامی ایران به همکاری با همسایگان خود است. این امر نشان میدهد ایران به این نتیجه رسیده است که در محیط بینالملل باید با همسایگان خود همکاری داشته باشد، آن هم همکاریهای بلندمدت و قابل پیگیری که تلاطمهای داخلی یا خارجی نتواند آن را متوقف کند. همچنین این اسناد، مانع اقدامات جزیرهای دستگاهها و وزارتخانههای مختلف در ایران میشود. به این ترتیب، هر بخش میداند که برای تکمیل این پازل بزرگتر، چه کاری باید انجام دهد و چه نقشی برای آن تعریف شده است. منافع ملی کشورها، امری فارغ از هیاهوهای رسانهای است. عرصه بینالملل عرصه همکاری و رقابت است و هر کشوری که بتواند بهتر رقابت، کار و برنامهریزی کند، بهتر میتواند از ظرفیتهای خود استفاده و پیشرفت کند. لازمه پیشرفت هر کشوری، نخست انسجام درون مرزها و وحدت میان نیروها و سپس همکاری با کشورهای دیگر است. نکته اینجاست که بدون سیاست داخلی منسجم نمیتوان سیاست خارجی موفق، یکپارچه و توأم با وحدت رویه داشت.
اینجا نهادهای تصمیمساز و تصمیمگیر در کشور مسئولیت دارند تا این نکته را برای مردم و فعالان سیاسی کشور تشریح کنند. باید به مردم گفت که منافع ملی و تهدیدهای ما چیست و چه فرصتهایی پیش روی ما قرار دارد. در صورت جدی گرفتن این گفتوگوها است که میتوان به صفر شدن یا کاسته شدن از تأثیرات این جنجالهای رسانهای امیدوار بود.
اقتصاددان
اقتصاد ایران در حال حاضر با رکود عمیق و نرخ تورم بالا روبهرو است که در کنار آن باید تحریمها را هم اضافه کرد. بدون شک در علم اقتصاد و سیاست برای حل چنین مشکلاتی راهکارهای مشخصی وجود دارد. در حالی که کشورهای همسایهمان مانند عراق با توجه به مشکلاتی که از نظر امنیتی و... دارد اما نرخ تورمشان پایین است که بخش عمدهای از آن به نبودن تحریم برمی گردد.
تحریمها بر اقتصاد ایران مشکلات عدیدهای را حادث کردهاند هر چند برخیها معتقدند که تحریم به خودی خود سرمنشأ تمام مشکلات کشور نیست، بلکه مشکل عدم استفاده از ابزارهایی است که در علم اقتصاد وجود دارد. اما اگر به اتفاقات اخیر در کشور برگردیم متوجه اثرات تحریم بر اقتصاد میشویم. بویژه در محصولاتی که خودکفا نیستیم یا نمیتوانیم خودکفا شویم و باید راههای هزینهبر و درازی را بپیماییم. مانند واردات نهادههای دامی که تقریباً نیمی از آن وارداتی است یا تأمین واکسن کرونا که باید از طریق خرید ارزی صورت گیرد؛ و از آنجا که بانک مرکزی تحریم است و امکان تبدیل دلار به ریال برای ایران هم فراهم نیست - اصطلاحاً تحریم «یو ترن» (U TURN) - اثرات تحریم را در زمانهای مشخص کاملاً بر اقتصاد حس میکنیم که نمونههای آن بحران مرغ یا تأمین دیرهنگام واکسن است و تا زمانی که تحریمها برداشته نشوند اقتصاد ایران هر از چندگاهی شاهد این اتفاقات در بخشهای مختلف خواهد بود. اما این تنها یک بخش از مشکلات اقتصادی کشور است، مشکلات دیگر اما در بخشهای دیگر هم وجود دارد. برای مثال متأسفانه در ایران بنا به دلایل مختلف و بویژه پس از بر سر کار آمدن دولت نهم فضا برای حضور نخبگان و کارشناسان اقتصادی در مراکز تصمیمگیری و اجرایی بسیار محدود شد و همین امر ضربهای به دستگاه سیاستگذاریها زد. یکی از این ضربههای سیاستگذاری غیرکارشناسی را میتوان در عدم تخصیص مناسب منابع در طرحهای عمرانی ذکر کرد.
در شرایطی که آینده تحریمها هنوز مبهم است و در بهترین حالت ممکن است تنها بخشی از تحریمها برداشته شود با توجه به افزایش هزینههای جاری دولت، دولت نمیتواند اولویت را به بخش عمرانی کشور بدهد. در سال 1356 که اوج فعالیتهای اقتصادی در ایران بود از هر دلار نفتی 42 سنت آن صرف هزینههای عمرانی میشد و پروژههای بزرگ مانند فولاد مبارکه و کارخانه آلومینیومسازی و ماشینسازی و ذوب آهن و فولاد خوزستان که از بنگاههای بزرگ اقتصادی هستند از طریق بودجه عمرانی تأمین منابع میشدند، درحالی که هم اکنون بهدلیل تحریمها عملاً امکان چنین اقداماتی وجود ندارد. همچنین در دوران سازندگی توانستیم ضریب دلارهای نفتی و فعالیتهای ماندگار اقتصادی را تا حد 38 سنت برسانیم که در سال 72 اتفاق افتاد اما بتدریج با بزرگ شدن دولت سهم بودجههای عمرانی کاهش پیدا کرد. یعنی در طول سه سال گذشته کشور دارای بودجه عمرانی مناسب به خاطر تحریمها نبوده است.
با این حال با استفاده از منابع داخلی که آن هم به سختی صورت میگیرد هر هفته پنجشنبه شاهد افتتاح طرحهایی هستیم که نشان دهنده این است که اگر چنانچه بخواهیم در اصل میتوانیم طرحهای بزرگ پتروشیمی را به عمل برسانیم. یعنی ایران دارای توانایی است. پس باید به این نکته که رهبر معظم انقلاب هم بارها عنوان کردند آنچه مهم است تقویت بخش ریالی اقتصاد است. یعنی اینکه ما برای فعالیتهایی که در حال حاضر ارتباطی با تحریم ها ندارد مثل ساخت آزادراهها و سدهای مخزنی یا ساخت مسکن برای کم درآمدها و استفاده از موقعیت ترانزیتی ایران انرژی بگذاریم.
برای بهبود شرایط اقتصادی فعلی و خروج از رکودی که در اقتصاد وجود دارد و بیکاری بسیار بالا که در حد غیرقابل تحملی خود را نشان میدهد ضرورت، تقویت بخش ریالی اقتصاد است و توپ در زمین بازی بورس است. من شخصاً با این صحبت رئیس جمهوری که میگوید سهم تحریمها در بحران اقتصادی ایران بالا است، موافقم اما باید توجه داشته باشیم که بخش بزرگی از رکود فعلی در اقتصاد ایران از عملکرد بخشهای تصمیم گیرنده در مسائل اقتصادی کشور ناشی میشود که چاره آن تجهیز منابع از طریق بورس است.
جامعه شناس
به موازات پیشگیریها و محــــدودیتهـــای اجتـــماعـــــی که به درستی برای کاهش شیوع بیماری کووید 19 صورت میگیرد، دغـــدغه کرونــــــــا و بهداشت روان نیز ذهن همه ما را به خود مشغول کرده است. بیماری کووید ۱۹ هزینههای جانی و مالی زیادی را برای جامعه ما به همراه داشته؛ اما این هزینهها، تنها عوارض این بیماری نیست بلکه شاید بیشترین تأثیر خود را بر سلامت روان افراد گذاشته باشد. رصد اخبار کرونایی، بخصوص خبرهای مربوط به فراگیری شیوع، ابتلا و مرگ ناشی از این بیماری، فوت آشنایان و نزدیکان، فشار مالی، قرنطینه خانگی از جمله عوامل ایجاد اختلالات روحی، روانی و افسردگی است.
همه میدانیم که افراد با سابقه بیماریهای زمینهای (از بیماریهای جسمی گرفته تا روانی) بیشتر در معرض خطر قرار دارند که این، خود بر اضطراب اجتماعی میافزاید. بسیاری از افراد، رفتارهای وسواسگونه پیدا کردهاند، در مراودههای کنترل شده، نیز غیرطبیعی رفتار میکنند، دیگران را بالقوه عامل انتقال میدانند و.... تشدید علائم کج رفتاری کودکان به دلیل عدم تخلیه مناسب انرژی، مشکلات و تنشهای زوجین به دلیل مسائل مالی و افزایش حضور فرزندان و همسر در خانه، انزوای اجتماعی به همراه احساس تنهایی و افت مهارتهای ارتباطی در نوجوانان، نادیده گرفته شدن نیازهای عاطفی سالمندان، خشونت و پرخاشگری بیش از حد در بین اعضای خانواده، اثرات سوء ناشی از استفاده بیش از حد بازیهای رایانهای و شبکههای اجتماعی و...، از مهمترین عوارض و تبعات دوران کرونا در خانوادهها است.
این درست است که ترس و اضطراب ناشی از کرونا به مقدار طبیعی جامعه را به سمت احتیاط و هوشیاری سوق میدهد اما افزایش آن باعث آسیب به روح و روان مردم میشود. وقتی یک بیماری فراگیر اجتماعی جامعه را دربر میگیرد، نباید فقط بعد بهداشتی آن در نظر گرفته شود. این پدیده چند بعدی است، ابعاد اجتماعی، اقتصادی و روانی خاص خودش را دارد. در ستاد ملی مقابله با کرونا، در کنار تصمیمات واضحی مانند قرنطینه عمومی و اعمال محدودیتها که به نظر سادهترین راههای مواجهه با این بیماری محسوب میشوند، لازم است تصمیمات دیگری نیز برای کاهش آسیبهای اجتماعی، اقتصادی و روانی جامعه نیز گرفته شود. این امر محقق نمیشود مگر آنکه در ترکیب ستاد ملی مقابله با کرونا بازنگری شود. بدین منظور در کنار سیاسیون و متخصصان بهداشت و سلامت، باید از متخصصان دیگر مانند جامعهشناسها، روانشناسها، مردمشناسها و اقتصاددانان هم استفاده شود تا تصمیمات به صورت جامعتر گرفته شود.
تلفن: 88769075 - 021 پیامک: 3000451213
نظــــــر مـــردم
افزایش نرخ بیمه شخص ثالث/ آقای کاسب: علت افزایش نرخ بیمه شخص ثالث چیست؟ این افزایش قیمت همزمان است با اعلام نرخ دیه . از مسئولان محترم درخواست رسیدگی داریم.
افزایش قیمت آهن آلات/ آقای جمالی از اصفهان: قیمت آهنآلات به صورت روزانه افزایش پیدا می کند. از ریاست محترم جمهوری تقاضای رسیدگی داریم.
تالاب هامون/ یک شهروند: از مسئولان محترم تقاضامندیم فکری به حال تالاب هامون بکنند چون این تالاب در حال خشک شدن است.
-
دو هفته پیشرو بسیار حساس است
-
پرسپولیس مقتدرترین تیم آسیا
-
نقشه راه همکاریهای بلند مدت از همسایگان تا آسیای دور
-
کرونای هندی در کمین
-
درخواست 100 نماینده مجلس از قالیباف برای پاسخگویی
-
الان چه کتابی مُد است؟
-
جزئیات تخلف اپراتورها در خصوص اختلال «کلاب هاوس»منتشر شد
-
ارزش زندگی از عالم ادبیات و هنر سر برخواهد آورد
-
تقابل دیپلماسی با دیپلماسی هراسی
-
نمیتوان آینده را نفی کرد
-
عاقبت «کمال خان» و امید «سیستان و بلوچستان»
-
مزیتهای همکاری بلندمدت
-
سهم تحریمها در بحرانهای اقتصادی
-
جای خالی برخی متخصصان در ستاد کرونا
-
سلام ایران