
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سخن روز
پیامبر اکرم (ص):
هرکس آبروی برادر مسلمانش را حفظ کند، بدون تردید بهشت براو واجب میشود.
ثوابالاعمال و عقابالاعمال، ص ۱۴
هرکس آبروی برادر مسلمانش را حفظ کند، بدون تردید بهشت براو واجب میشود.
ثوابالاعمال و عقابالاعمال، ص ۱۴

ابتکاری موفق در جلب توجه مردم به کتابخوانی
اسماعیل امینی: هفته «کتاب» همچون سایر مناسبتهای مهم حالت نمادین دارد و برای یادآوری است. ما بههر دلیلی که بتوانیم توجه جامعه و تصمیم گیرندگان را به حوزه کتاب جلب کنیم مهم و مؤثر است. هفته کتاب نیز ابتکاری است که باید توجه مردم و تصمیم گیرندگان را به کتاب و امر کتابخوانی جلب کند و به نظرم تاکنون هم موفق عمل کرده است؛ به هرحال این رویداد تحرکی در جامعه و در میان علاقهمندان به حوزه کتاب اعم از ناشران، مؤلفان، توزیعکنندگان، کتابفروشان و مخاطبان ایجاد میکند و از این منظر در ترویج کتابخوانی موفق بوده است.
از صحبتهای این شاعر و پژوهشگر با ایلنا

فرهنگ بسیجی برای ترویج کتابخوانی
علی اکبرسبزیان
مدیرکل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی
۱- پنجم آذر ماه ۱۳۵۸ که معیار و معمار کبیر انقلاب اسلامی شجره طیبه بسیج را بنا نهادند. تا کنون کمتر عرصهای را میتوان یافت که بسیج قابلیت و توانمندی خود را اثبات نکرده و با حضور خود مؤثرترین و ماندگارترین رویدادها را به یادگار نگذاشته باشد.
نزدیک ترین حضور مؤثر بسیج در مقابله با همهگیری ویروس منحوس کرونا بود که از روزهای اول شروع کرونا، این نیروی مردمی با قرار گرفتن در متن جامعه در جهت کمک به سلامتی و تأمین نیازهای معیشتی مخصوصاً در مناطق محروم و کمبرخوردار، ضمن خدمترسانی عمومی کمک بزرگی به قطع زنجیره انتقال ویروس کرونا و مرگ و میرهای ناشی از آن و تأمین نیازهای معیشتی خانوارهای ایرانی نمود.
۲- بسیج نه صرفاً یک سازمان رزمی بلکه دارای فرهنگی عام و گسترده است که ریشه در باورهای اسلامی، انقلابی، ملی و میهنی دارد و به اندازه زیادی درتودههای مختلف جامعه بامفاهیم مشترک یکسانی مورد بهرهبرداری قرار گرفته است. بخش مهمی از «فرهنگ عمومی» روزگار ما در «فرهنگ بسیجی» متبلور است و میتواند یکی از پایههای «فرهنگ عمومی» باشد لذا «فرهنگ بسیجی» باید فرهنگ غالب در کشور ما باشد.
۳- دقیقترین تعریف از فرهنگ بسیجی را رهبر بسیجی انقلاب اسلامی در پنجم خرداد ۱۳۸۴ بیان داشتند: «بسیجی یک فرهنگ است و اگر بخواهیم این فرهنگ را در یک جمله تعریف کنیم باید بگوییم پیشرو بودن در همه عرصههای زندگی.فرهنگ بسیجی است که میتواند بر همه مشکلات این کشور فائق بیاید و حرکت این کشور را تضمین کند.»
با این تعریف نتیجه بسط و گسترش فرهنگ بسیجی پیدایش رفتارهای جمعی و اجتماعی بر پایه پیشرو بودن در عرصههای اساسی و چالشهای حیاتی کشور و پایبندی به آرمانها و ارزشها در رسیدن به اهداف عالیه انقلاب اسلامی است.
۴- یکی از عرصههایی که کشور نیاز به پیشرو بودن در آن دارد عرصه کتاب و کتابخوانی است.کتاب و کتابخوانی بهعنوان یکی از شاخصهای رشد و پیشرفت فرهنگی از دغدغههای مهم رهبر معظم انقلاب است تا جایی که ایشان کتابخوانی را نه تنها یک وظیفه ملی که یک واجب دینی برشمردهاند. در منظومه فکری رهبر کتابخوان انقلاب اسلامی، کتاب به لحاظ اهمیت، جایگاه و تأثیرگذاریاش بر سبک زندگی باید وارد زندگی مردم شود و خانوادههای ایرانی باید با کتاب و مطالعه مأنوس باشند و در یک کلام «خانواده کتابخوان» مطالبه جدی رهبر عزیز انقلاب از دست اندرکاران این حوزه است. در خصوص سرانه مطالعه در کشور آمارهای متفاوتی ارائه میشود که بر اساس آن تلاش و بسترسازی برای انس بیشتر مردم با کتاب ضرورت مییابد. در اینکه دستاندرکاران حوزه فرهنگ و متولیان کتابخوانی باید اهتمام ویژهای به این موضوع داشته باشند شکی نیست اما مسأله کتاب و کتابخوانی و ترویج آن در بین مردم نیاز به تفکر بسیجی، اقدامات آتش به اختیار و کارهای تمیز فرهنگی آن هم از سوی نیروهای مخلص این شجره طیبه دارد.
فرهنگ بسیجی فرهنگ «ما میتوانیم» است و هیچ بنبستی در آن وجود ندارد، لذا توانمندی تحسینبرانگیز و عظیم لشکر مخلص خدا و روحیه انقلابی، جهادی و فرهنگی بسیجیان که منتج به پیشرو بودن در همه عرصههای زندگی میشود، بیش از گذشته در مسیر ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی و انس روز افزون مردم با کتاب ضروری مینماید. حرف آخر اینکه برای ترویج فرهنگ کتابخوانی و صدرنشینی کتاب در زندگی مردم یک راه اساسی وجود دارد و آن بهکارگیری فرهنگ بسیجی و به میدان آمدن لشکر مخلص خداست.
مدیرکل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی
۱- پنجم آذر ماه ۱۳۵۸ که معیار و معمار کبیر انقلاب اسلامی شجره طیبه بسیج را بنا نهادند. تا کنون کمتر عرصهای را میتوان یافت که بسیج قابلیت و توانمندی خود را اثبات نکرده و با حضور خود مؤثرترین و ماندگارترین رویدادها را به یادگار نگذاشته باشد.
نزدیک ترین حضور مؤثر بسیج در مقابله با همهگیری ویروس منحوس کرونا بود که از روزهای اول شروع کرونا، این نیروی مردمی با قرار گرفتن در متن جامعه در جهت کمک به سلامتی و تأمین نیازهای معیشتی مخصوصاً در مناطق محروم و کمبرخوردار، ضمن خدمترسانی عمومی کمک بزرگی به قطع زنجیره انتقال ویروس کرونا و مرگ و میرهای ناشی از آن و تأمین نیازهای معیشتی خانوارهای ایرانی نمود.
۲- بسیج نه صرفاً یک سازمان رزمی بلکه دارای فرهنگی عام و گسترده است که ریشه در باورهای اسلامی، انقلابی، ملی و میهنی دارد و به اندازه زیادی درتودههای مختلف جامعه بامفاهیم مشترک یکسانی مورد بهرهبرداری قرار گرفته است. بخش مهمی از «فرهنگ عمومی» روزگار ما در «فرهنگ بسیجی» متبلور است و میتواند یکی از پایههای «فرهنگ عمومی» باشد لذا «فرهنگ بسیجی» باید فرهنگ غالب در کشور ما باشد.
۳- دقیقترین تعریف از فرهنگ بسیجی را رهبر بسیجی انقلاب اسلامی در پنجم خرداد ۱۳۸۴ بیان داشتند: «بسیجی یک فرهنگ است و اگر بخواهیم این فرهنگ را در یک جمله تعریف کنیم باید بگوییم پیشرو بودن در همه عرصههای زندگی.فرهنگ بسیجی است که میتواند بر همه مشکلات این کشور فائق بیاید و حرکت این کشور را تضمین کند.»
با این تعریف نتیجه بسط و گسترش فرهنگ بسیجی پیدایش رفتارهای جمعی و اجتماعی بر پایه پیشرو بودن در عرصههای اساسی و چالشهای حیاتی کشور و پایبندی به آرمانها و ارزشها در رسیدن به اهداف عالیه انقلاب اسلامی است.
۴- یکی از عرصههایی که کشور نیاز به پیشرو بودن در آن دارد عرصه کتاب و کتابخوانی است.کتاب و کتابخوانی بهعنوان یکی از شاخصهای رشد و پیشرفت فرهنگی از دغدغههای مهم رهبر معظم انقلاب است تا جایی که ایشان کتابخوانی را نه تنها یک وظیفه ملی که یک واجب دینی برشمردهاند. در منظومه فکری رهبر کتابخوان انقلاب اسلامی، کتاب به لحاظ اهمیت، جایگاه و تأثیرگذاریاش بر سبک زندگی باید وارد زندگی مردم شود و خانوادههای ایرانی باید با کتاب و مطالعه مأنوس باشند و در یک کلام «خانواده کتابخوان» مطالبه جدی رهبر عزیز انقلاب از دست اندرکاران این حوزه است. در خصوص سرانه مطالعه در کشور آمارهای متفاوتی ارائه میشود که بر اساس آن تلاش و بسترسازی برای انس بیشتر مردم با کتاب ضرورت مییابد. در اینکه دستاندرکاران حوزه فرهنگ و متولیان کتابخوانی باید اهتمام ویژهای به این موضوع داشته باشند شکی نیست اما مسأله کتاب و کتابخوانی و ترویج آن در بین مردم نیاز به تفکر بسیجی، اقدامات آتش به اختیار و کارهای تمیز فرهنگی آن هم از سوی نیروهای مخلص این شجره طیبه دارد.
فرهنگ بسیجی فرهنگ «ما میتوانیم» است و هیچ بنبستی در آن وجود ندارد، لذا توانمندی تحسینبرانگیز و عظیم لشکر مخلص خدا و روحیه انقلابی، جهادی و فرهنگی بسیجیان که منتج به پیشرو بودن در همه عرصههای زندگی میشود، بیش از گذشته در مسیر ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی و انس روز افزون مردم با کتاب ضروری مینماید. حرف آخر اینکه برای ترویج فرهنگ کتابخوانی و صدرنشینی کتاب در زندگی مردم یک راه اساسی وجود دارد و آن بهکارگیری فرهنگ بسیجی و به میدان آمدن لشکر مخلص خداست.

چگونه ستارخان و باقرخان پس از مجاهدتهای بسیار منزوی شدند
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
مخبرالسلطنه در مأموریت اولش به تبریز «ستارخان »و«باقرخان» را به عنوان کدخدایان محلات «امیرخیز» و«خیابان» میشناخته، ولی بار دوم پس از تحولاتی که شهر تبریز و تبریزیان از سرگذرانده بودند با شرایطی متفاوت از گذشته روبهرو میشود. وی مینویسد: «در مأموریت دوم که آنها را ملاقات کردم هر کدام برای خود شخصیتی شده بودند... باقرخان به علت وسعت محله خیابان اهمیت و اعتباری کسب کرده بود، اما هر دوی آنها در نظرم شأن و اعتبار کدخدایی داشتند. ستارخان طبعاً مرد شریفی است و باقرخان هم زحمت زیاد نمیدهد... یک بار با سردار بهادر (فرزند ارشد سردار اسعد) درباره گرفتاریهای خودم صحبت میکردم. از او پرسیدم شطرنج بلدی؟ گفت کمی بلدم. گفتم در شطرنج مهرههای مختلف هست (اسب، فیل، پیاده، و غیره) و بازی هر کدام از آنها معلوم. اما در صفحه شطرنج آذربایجان که من مأمور تنظیم کارهایش شدهام، خرمهره هم هست. بازی اسب و فیل را میدانم ولی بازی خرمهره را نمیدانم. باقرخان حضور داشت و برخاست و رفت. هرگز تصور نمیکردم این اندازه سرعت انتقال و استعداد فهم کنایه را داشته باشد.» باقرخان به همراه ستارخان سیام آبان 1288 خورشیدی از طرف مجلس شورای ملی به پاس جانفشانیهایشان در جهت احیای مشروطیت، به القاب «سالار ملی» و «سردارملی» ملقب شدند. این دو از رهبران مجاهدان مشروطهخواه تبریز در دوره مشروطه خواهی بودند و نامشان همه جا کنار یکدیگر ذکر میشود. باقرخان مردی عامی و بیسواد بود که پیش از انقلاب مشروطه به حرفه بنایی اشتغال داشت، ولی از عنفوان جوانی بی باک و جنگجو بود.
پس از کودتای محمدعلی شاه قاجار علیه جنبش مشروطه و شکست مشروطه خواهان در تهران، تبریز به حمایت از مشروطیت برخاست و مرکز مشروطهخواهی از تهران به تبریز انتقال یافت. محمدعلی شاه که به سابقه و تجربه میدانست اگر مقاومت تبریزیان درهم شکسته نشود دامنه نهضت گسترش مییابد و سلطنتش را واژگون میکند، بیدرنگ دست به کار شد و سپاه مجهزی برای سرکوب تبریزیان گسیل داشت. مشروطهخواهان تبریز که خود را در خطر دیدند، ستارخان و باقرخان را که در رأس مجاهدان مسلح برای دفاع و حمایت از مشروطه خواهان و محافظت از نمایندگان مجلس شورای ملی عازم تهران بودند، با شتاب از بیرون شهر به تبریز فرا خواندند و مراکزی را که در تصرف داشتند به دست این دو سپردند. محمدعلی شاه، عین الدوله را که مردی مستبد بود به سمتِ والی گری آذربایجان و فرماندهی کل اردوی اعزامی منصوب کرد و حاج مهدیقلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) را که در میان مردم تبریز وجهه و اعتبار داشت و با مشروطهخواهان خوشرفتار بود، از حکومت آذربایجان برداشت. محاصره تبریز و زد و خورد میان دو طرف 11 ماه طول کشید تا سرانجام تبریزیان حملات قوای دولتی را دفع و آنها را ناگزیر به عقبنشینی کردند. محمدعلی شاه وقتی از شکستن مقاومت تبریزیان ناامید شد، دستور داد با ایجاد قحطی مقاومت مردم شهر را درهم بشکنند. ولی تبریزیان باز هم روحیه مقاومت را از دست ندادند. اما وجود اتباع بیگانه در تبریز که اکثر آنها را روسها تشکیل میدادند به آنان اجازه میداد تا به بهانه حفظ جان اتباع خود دست به عمل بزنند و تبریز را تصرف کرده و جبهه مشروطهخواهان را از هم بپاشانند.
در این کشاکشها مجاهدان مشروطهخواه گیلان و اصفهان به سوی تهران پیشروی کردند و پس از جنگهای خیابانی و تصرف مراکز دولتی به حکومت 13 ماهه استبداد صغیر پایان دادند و حکومتی موقت برقرار کردند. یکی از نخستین اقدامات حکومت موقت انتصاب مجدد مخبرالسلطنه به والیگری آذربایجان بود.
روسها برای بیرون کردن ستارخان و باقرخان از تبریز فشار سیاسی خود را تشدید کردند. مخبرالسلطنه هم با بیرون رفتن این دو از تبریز موافق بود. دولت مرکزی ظاهراً به تلقین مخبرالسلطنه از آنها دعوت کرد تا به تهران بروند، اما آنها دعوت را نپذیرفتند. آزادیخواهان تهران و آذربایجان که از عواقب حضور این دو در تبریز بیمناک بودند از آخوند ملامحمد کاظم خراسانی خواستند که ستارخان و باقرخان را تشویق به رفتن به تهران کند و این دو به اطاعت از نظر آخوندِ خراسانی، در رأس فداییان مسلح خود عازم تهران شدند. ستارخان و باقرخان از طرف هیأت دولت رسماً در باغ شاه پذیرایی شدند و در باغ اتابک (مقر کنونی سفارت روسیه در تهران) اقامت گزیدند.
و در این فاصله ستارخان به لقب سردار ملی و باقرخان به سالار ملی ملقب شدند. طولی نکشید که میانه این دو با رهبران مشروطه شکرآب شد و ستارخان و باقرخان در انزوا جان باختند.
دبیر گروه پایداری
مخبرالسلطنه در مأموریت اولش به تبریز «ستارخان »و«باقرخان» را به عنوان کدخدایان محلات «امیرخیز» و«خیابان» میشناخته، ولی بار دوم پس از تحولاتی که شهر تبریز و تبریزیان از سرگذرانده بودند با شرایطی متفاوت از گذشته روبهرو میشود. وی مینویسد: «در مأموریت دوم که آنها را ملاقات کردم هر کدام برای خود شخصیتی شده بودند... باقرخان به علت وسعت محله خیابان اهمیت و اعتباری کسب کرده بود، اما هر دوی آنها در نظرم شأن و اعتبار کدخدایی داشتند. ستارخان طبعاً مرد شریفی است و باقرخان هم زحمت زیاد نمیدهد... یک بار با سردار بهادر (فرزند ارشد سردار اسعد) درباره گرفتاریهای خودم صحبت میکردم. از او پرسیدم شطرنج بلدی؟ گفت کمی بلدم. گفتم در شطرنج مهرههای مختلف هست (اسب، فیل، پیاده، و غیره) و بازی هر کدام از آنها معلوم. اما در صفحه شطرنج آذربایجان که من مأمور تنظیم کارهایش شدهام، خرمهره هم هست. بازی اسب و فیل را میدانم ولی بازی خرمهره را نمیدانم. باقرخان حضور داشت و برخاست و رفت. هرگز تصور نمیکردم این اندازه سرعت انتقال و استعداد فهم کنایه را داشته باشد.» باقرخان به همراه ستارخان سیام آبان 1288 خورشیدی از طرف مجلس شورای ملی به پاس جانفشانیهایشان در جهت احیای مشروطیت، به القاب «سالار ملی» و «سردارملی» ملقب شدند. این دو از رهبران مجاهدان مشروطهخواه تبریز در دوره مشروطه خواهی بودند و نامشان همه جا کنار یکدیگر ذکر میشود. باقرخان مردی عامی و بیسواد بود که پیش از انقلاب مشروطه به حرفه بنایی اشتغال داشت، ولی از عنفوان جوانی بی باک و جنگجو بود.
پس از کودتای محمدعلی شاه قاجار علیه جنبش مشروطه و شکست مشروطه خواهان در تهران، تبریز به حمایت از مشروطیت برخاست و مرکز مشروطهخواهی از تهران به تبریز انتقال یافت. محمدعلی شاه که به سابقه و تجربه میدانست اگر مقاومت تبریزیان درهم شکسته نشود دامنه نهضت گسترش مییابد و سلطنتش را واژگون میکند، بیدرنگ دست به کار شد و سپاه مجهزی برای سرکوب تبریزیان گسیل داشت. مشروطهخواهان تبریز که خود را در خطر دیدند، ستارخان و باقرخان را که در رأس مجاهدان مسلح برای دفاع و حمایت از مشروطه خواهان و محافظت از نمایندگان مجلس شورای ملی عازم تهران بودند، با شتاب از بیرون شهر به تبریز فرا خواندند و مراکزی را که در تصرف داشتند به دست این دو سپردند. محمدعلی شاه، عین الدوله را که مردی مستبد بود به سمتِ والی گری آذربایجان و فرماندهی کل اردوی اعزامی منصوب کرد و حاج مهدیقلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) را که در میان مردم تبریز وجهه و اعتبار داشت و با مشروطهخواهان خوشرفتار بود، از حکومت آذربایجان برداشت. محاصره تبریز و زد و خورد میان دو طرف 11 ماه طول کشید تا سرانجام تبریزیان حملات قوای دولتی را دفع و آنها را ناگزیر به عقبنشینی کردند. محمدعلی شاه وقتی از شکستن مقاومت تبریزیان ناامید شد، دستور داد با ایجاد قحطی مقاومت مردم شهر را درهم بشکنند. ولی تبریزیان باز هم روحیه مقاومت را از دست ندادند. اما وجود اتباع بیگانه در تبریز که اکثر آنها را روسها تشکیل میدادند به آنان اجازه میداد تا به بهانه حفظ جان اتباع خود دست به عمل بزنند و تبریز را تصرف کرده و جبهه مشروطهخواهان را از هم بپاشانند.
در این کشاکشها مجاهدان مشروطهخواه گیلان و اصفهان به سوی تهران پیشروی کردند و پس از جنگهای خیابانی و تصرف مراکز دولتی به حکومت 13 ماهه استبداد صغیر پایان دادند و حکومتی موقت برقرار کردند. یکی از نخستین اقدامات حکومت موقت انتصاب مجدد مخبرالسلطنه به والیگری آذربایجان بود.
روسها برای بیرون کردن ستارخان و باقرخان از تبریز فشار سیاسی خود را تشدید کردند. مخبرالسلطنه هم با بیرون رفتن این دو از تبریز موافق بود. دولت مرکزی ظاهراً به تلقین مخبرالسلطنه از آنها دعوت کرد تا به تهران بروند، اما آنها دعوت را نپذیرفتند. آزادیخواهان تهران و آذربایجان که از عواقب حضور این دو در تبریز بیمناک بودند از آخوند ملامحمد کاظم خراسانی خواستند که ستارخان و باقرخان را تشویق به رفتن به تهران کند و این دو به اطاعت از نظر آخوندِ خراسانی، در رأس فداییان مسلح خود عازم تهران شدند. ستارخان و باقرخان از طرف هیأت دولت رسماً در باغ شاه پذیرایی شدند و در باغ اتابک (مقر کنونی سفارت روسیه در تهران) اقامت گزیدند.
و در این فاصله ستارخان به لقب سردار ملی و باقرخان به سالار ملی ملقب شدند. طولی نکشید که میانه این دو با رهبران مشروطه شکرآب شد و ستارخان و باقرخان در انزوا جان باختند.

خاطراتی درگذر زمان و حیات
پرستو حسنی
نقاش
نمایشگاه انفرادی «مسیر حیات» نمایشگاهی است از نقاشی تنه درخت. که با رنگ روغن کار شده است.
این نمایشگاه که در گالری شکوه به نمایش درآمده بیانگر حیات است. تنه درختها حیات را به دنیا هدیه میدهند. از زمین و ریشهها زندگی را میگیرند و به آسمان و زمین میبخشند. من وقتی در ایران خودرو کار میکردم هر وقت حال خوشی نداشتم به کنار جادهای که کنار شرکت بود میرفتم. در آنجا پر از درختان سرسبز بود. به تنه درختان که دست میزدم حال خوشی پیدا میکردم. احساس سرسبزی داشتم همان حسی که سبزی درختان به آدمها میدهد. مردم وقتی مشکلات روحی پیدا میکنند و یا خستگی بر آنها غلبه میکند فضای سبز و درختان، تأثیر شگرفی بر آرامش روح و جسمشان دارد. سبزی درخت برای انسان ضروری است. تمام تلاش بشر این است که بتواند گیاه سبز را در کره ماه یا سیاره مریخ
پرورش دهد.
زندگی در هر جای عالم از نوع بشر است که نیاز به گیاه و درخت دارد. این خود حیات است. برای همین درخت برای من خیلی مهم شد. نگاهم را بر بدنه درخت متمرکز کردم یعنی جایی که مسیر حیات است. فهمیدم درختان موجودات
قویای هستند.
تمام بریدگیها و خطوطی که روی درختان میبینید نشان از وقایع تاریخی در دنیاست. شاید پای درختی جنگ رخ داده است. اما باز هم آن درخت به زندگی خود ادامه داده است. این بریدگیها خاطراتی است در گذر زمان که ما میبینیم.
مسیر حیات
گالری شکوه
نقاش
نمایشگاه انفرادی «مسیر حیات» نمایشگاهی است از نقاشی تنه درخت. که با رنگ روغن کار شده است.
این نمایشگاه که در گالری شکوه به نمایش درآمده بیانگر حیات است. تنه درختها حیات را به دنیا هدیه میدهند. از زمین و ریشهها زندگی را میگیرند و به آسمان و زمین میبخشند. من وقتی در ایران خودرو کار میکردم هر وقت حال خوشی نداشتم به کنار جادهای که کنار شرکت بود میرفتم. در آنجا پر از درختان سرسبز بود. به تنه درختان که دست میزدم حال خوشی پیدا میکردم. احساس سرسبزی داشتم همان حسی که سبزی درختان به آدمها میدهد. مردم وقتی مشکلات روحی پیدا میکنند و یا خستگی بر آنها غلبه میکند فضای سبز و درختان، تأثیر شگرفی بر آرامش روح و جسمشان دارد. سبزی درخت برای انسان ضروری است. تمام تلاش بشر این است که بتواند گیاه سبز را در کره ماه یا سیاره مریخ
پرورش دهد.
زندگی در هر جای عالم از نوع بشر است که نیاز به گیاه و درخت دارد. این خود حیات است. برای همین درخت برای من خیلی مهم شد. نگاهم را بر بدنه درخت متمرکز کردم یعنی جایی که مسیر حیات است. فهمیدم درختان موجودات
قویای هستند.
تمام بریدگیها و خطوطی که روی درختان میبینید نشان از وقایع تاریخی در دنیاست. شاید پای درختی جنگ رخ داده است. اما باز هم آن درخت به زندگی خود ادامه داده است. این بریدگیها خاطراتی است در گذر زمان که ما میبینیم.
مسیر حیات
گالری شکوه

ملاقات با شرم
ارمغان بهداروند
روزنامهنگار
گفتمان مغلوب، با صداسازیها و صداسوزیها، مرگ مغزی خود را پنهان میکند و به مخدر عزلت و مسکن درونزایی پناه میبرد و عقیم میماند. با مذموم دانستن فراخود و دیوارکشیهای اعتقادی، امکان نوزایی فکری و بهبود را از خود سلب میکند و فرورفتنها را به پیشرفتنها ترجیح میدهد. انسان برساخته این گفتمان از چشم و گوش و زبان خلع میشود تا مطلوب عقدهگشاییهای هیپنوتیزورهای قدرت گردد. موقعیت مرعوبکنندهای که با تخمیر ضمیر افراد و تقلیل کنشگری فکری، حاکمیت خود را توجیه میکند. گفتمانهای ورشکسته قدرت، «صلاح» خود را نه در صلح با گفتمانهای مقبول که در «سلاح» جستوجو میکنند و با توسعه نظریه نفرتپراکنی و توجیه اعتقادی خشم و خشونت، چهرهای نظامی پیدا میکنند و از آبادی امن گفتوگو به میدان مین تکصدایی کوچانده میشوند.
نمایش «بابا آدم» اثر لیلی عاج به تهیهکنندگی امیرحسین شفیعی که این روزها در سالن چارسوی تئاترشهر در حال اجراست، در معارفه و مواجهه با چنین گفتمانی شکل میگیرد. گفتمانی که با تکثیر بوقهای بلندگو بر دیواری حائل و در تشریح زیست فردی و جمعی آدمهای صحنه، ترسیم میشود. نویسنده با کالبدشکافی وقوع یک انحراف سیاسی، تاریخچه تولید یک فرقه نظامی و سرشت و سرنوشت آن را مرور میکند. طراحی صحنه و مؤلفههای بصری، برائت استهلالیست که امکان پیشبینی ماجرا و پذیرش وقایع مشمئزکننده «کمپ اشرف» و تجربههای زیستی بردگان عقیدتی را رقم میزند. آدمهایی خاکستری که از شنیدن نهی میشوند تا چرخه مغزشوییهای ایدئولوژیک به غنیسازی جهل ادامه دهد.
«جنگ بلندگوها» تلخترین تصویریست که از یک سو فقدان فضیلت و مقبولیت سازمان و آدمهای از اراده خلع شده را به نمایش میگذارد و از دیگر سو یادآوری قربانیانیست که در همه سالهای پشت سر مصایبی زیستی همچون دلتنگی، بیخبری، افسردگی، بیاعتباری، برچسبهای انحرافی و محرومیتهای اجتماعی را تاب آوردهاند بلکه خبری از گمشدگان خویش بیابند. «باباآدم» تئاتر مستندیست که با همه توصیف و تفاصیل و شرح شرارتها، به دیگرمراقبتی و تکالیف شهروندی تأکید دارد. سپیدخوانیهای بسیاری در لحظه پایان نمایش متولد میشوند که از آن جمله میتوان به تبدیل «جنگ بلندگوها» به «جنگ کیبوردها» و تبدیل زیست واقعی به زیست مجازی و تولید جمعیت در قالب کاربران خاکستری اشاره کرد. «لیلی عاج» در باباآدم توأمان هم گذشته را مرور میکند و هم با ارجاعآفرینی، مخاطرات آینده را محتمل میداند. کنشگری نویسنده کارگردان باباآدم مبتنی بر طرح تردید است؛ تردید در صحت کارکردهای اجتماعی حاکم و تأکید بر فقدان پیشاندیشیهای بهنگام و هدایت پنهان نیروی انسانی.
باباآدم به مخاطبانش تأکید میکند که در دایره دیوارها باقی نمانند و در هر موقعیتی، پنجرهای به گفتوگو بگشایند که شنیدن و شنیدهشدن به خودی خود میتواند علاج امراض و انحرافات باشد. فهم منطقی محیط و اشراف عقلانی و کنترل عاطفی افراد، پایان ماراتن مفهومی نمایش باباآدم است که برای اثبات مدل مطلوب زیستی خود به انکار واقعیتها و موجودیتهای اجتماعی دست نمیبرد.
روزنامهنگار
گفتمان مغلوب، با صداسازیها و صداسوزیها، مرگ مغزی خود را پنهان میکند و به مخدر عزلت و مسکن درونزایی پناه میبرد و عقیم میماند. با مذموم دانستن فراخود و دیوارکشیهای اعتقادی، امکان نوزایی فکری و بهبود را از خود سلب میکند و فرورفتنها را به پیشرفتنها ترجیح میدهد. انسان برساخته این گفتمان از چشم و گوش و زبان خلع میشود تا مطلوب عقدهگشاییهای هیپنوتیزورهای قدرت گردد. موقعیت مرعوبکنندهای که با تخمیر ضمیر افراد و تقلیل کنشگری فکری، حاکمیت خود را توجیه میکند. گفتمانهای ورشکسته قدرت، «صلاح» خود را نه در صلح با گفتمانهای مقبول که در «سلاح» جستوجو میکنند و با توسعه نظریه نفرتپراکنی و توجیه اعتقادی خشم و خشونت، چهرهای نظامی پیدا میکنند و از آبادی امن گفتوگو به میدان مین تکصدایی کوچانده میشوند.
نمایش «بابا آدم» اثر لیلی عاج به تهیهکنندگی امیرحسین شفیعی که این روزها در سالن چارسوی تئاترشهر در حال اجراست، در معارفه و مواجهه با چنین گفتمانی شکل میگیرد. گفتمانی که با تکثیر بوقهای بلندگو بر دیواری حائل و در تشریح زیست فردی و جمعی آدمهای صحنه، ترسیم میشود. نویسنده با کالبدشکافی وقوع یک انحراف سیاسی، تاریخچه تولید یک فرقه نظامی و سرشت و سرنوشت آن را مرور میکند. طراحی صحنه و مؤلفههای بصری، برائت استهلالیست که امکان پیشبینی ماجرا و پذیرش وقایع مشمئزکننده «کمپ اشرف» و تجربههای زیستی بردگان عقیدتی را رقم میزند. آدمهایی خاکستری که از شنیدن نهی میشوند تا چرخه مغزشوییهای ایدئولوژیک به غنیسازی جهل ادامه دهد.
«جنگ بلندگوها» تلخترین تصویریست که از یک سو فقدان فضیلت و مقبولیت سازمان و آدمهای از اراده خلع شده را به نمایش میگذارد و از دیگر سو یادآوری قربانیانیست که در همه سالهای پشت سر مصایبی زیستی همچون دلتنگی، بیخبری، افسردگی، بیاعتباری، برچسبهای انحرافی و محرومیتهای اجتماعی را تاب آوردهاند بلکه خبری از گمشدگان خویش بیابند. «باباآدم» تئاتر مستندیست که با همه توصیف و تفاصیل و شرح شرارتها، به دیگرمراقبتی و تکالیف شهروندی تأکید دارد. سپیدخوانیهای بسیاری در لحظه پایان نمایش متولد میشوند که از آن جمله میتوان به تبدیل «جنگ بلندگوها» به «جنگ کیبوردها» و تبدیل زیست واقعی به زیست مجازی و تولید جمعیت در قالب کاربران خاکستری اشاره کرد. «لیلی عاج» در باباآدم توأمان هم گذشته را مرور میکند و هم با ارجاعآفرینی، مخاطرات آینده را محتمل میداند. کنشگری نویسنده کارگردان باباآدم مبتنی بر طرح تردید است؛ تردید در صحت کارکردهای اجتماعی حاکم و تأکید بر فقدان پیشاندیشیهای بهنگام و هدایت پنهان نیروی انسانی.
باباآدم به مخاطبانش تأکید میکند که در دایره دیوارها باقی نمانند و در هر موقعیتی، پنجرهای به گفتوگو بگشایند که شنیدن و شنیدهشدن به خودی خود میتواند علاج امراض و انحرافات باشد. فهم منطقی محیط و اشراف عقلانی و کنترل عاطفی افراد، پایان ماراتن مفهومی نمایش باباآدم است که برای اثبات مدل مطلوب زیستی خود به انکار واقعیتها و موجودیتهای اجتماعی دست نمیبرد.

عکس نوشت
هرساله در میانههای فصل پاییز زنان و دختران عشایر راهی جنگلهای بلوط میشوند. در مناطق روستایی بازفت هرخانواده صاحب بخشی از جنگل است تا بتواند بلوطهای همان قسمت را برای مصارفی مثل خوراک دام، خوراک انسان و فروش بچیند./ ایرنا

هنرمندان در فضای مجازی
بیشتر هنرمندان با انتشار عکسهایی در استوری و صفحات خود با کشاورزان و مردم استان اصفهان همدردی کردهاند.
از سوی دیگر برخی از هنرمندان نیز از باز شدن درهای سینما و اکران فیلمها ابراز خشنودی کردهاند و نیز برخی هم از اکران موفق فیلمهای ایرانی در جشنوارههای جهانی نوشته اند. ناشرها هم از انتشار آخرین کتابها در بازار نشر خبر دادهاند.
وقتی رودخانه بود
سروش صحت بازیگر، فیلمنامهنویس و کارگردان در صفحه خود با اشاره به خشکی زایندهرود با مردم اصفهان ابراز همدردی کرد و نوشت: «جلال را آوردم اصفهان. با هم کنار زایندهرود قدم زدیم. به جلال گفتم تمام بچگی من کنار این رود گذشت. جلال پرسید «کدام رود؟» راست میگفت، رودی در کار نبود. زایندهرود کویری خشک شده بود. رودخانه وقتی بود، زندگی بود ولی حالا زمین خشک دهان باز کرده بود و نعره میکشید. ترسیدم. این دهان باز داشت گذشته و خاطرات ما را میخورد. قرار بود با جلال از پل فلزی شروع کنیم، بعد برویم سیوسه پل و بیندازیم پایین تا به پل چوبی و پل خواجو برسیم اما هیچکدام دل و دماغ نداشتیم. پلی که آبی زیرش نباشد که پل نیست، اصفهانی که زایندهرود نداشته باشد که اصفهان نیست. به جلال گفتم «این بار قبول نیست. یکبار دیگر وقتی اصفهان، اصفهان همیشه شد بیاییم.» برگشتن توی ماشین تاج میخواند به اصفهان رو که تا بنگری بهشت ثانی و من گریهام گرفته بود.»
چهرهها
آتیلا پسیانی هم در صفحه خود خبر از اکران آنلاین فیلم «سیاهباز» با محدودیت سنی 18+ در فیلیمو و نماوا داده است. سیاه باز فیلمی ایرانی به کارگردانی حمید همتی و تهیهکنندگی علی قائممقامی، محصول سال ۱۳۹۹ است. این فیلم در سی و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت.
سعید روستایی کارگردان و فیلمنامهنویس در استوری خود از تکمیل مراحل فنی فیلم کوتاه کادو به نویسندگی و کارگردانی فرهاد شنتیایی خبر داده است که قرار است برای پخش به هانوفر آلمان برود.«کادو» از ۲۲ تا ۲۸ نوامبر در بخش «Dark, strange and very bitter» شانزدهمین دوره فستیوال فیلم «UAC» هانوفر به نمایش درمیآید. این جشنواره در دو بخش داخلی و بینالمللی هرساله در هانوفر آلمان برگزار میشود. شیرین سلیمی، سیاوش پایاب، پریناز میرزایی، رضا فیضبخش، امیرعلی شیرآبادی و پونه سلیمانی و آرین و آدرین شنتیایی بازیگران فیلم کوتاه «کادو» به نویسندگی و کارگردانی فرهاد شنتیایی هستند.
نیکی کریمی بازیگر و کارگردان که اخیراً فیلم آتابای او مورد توجه قرار گرفته است با انتشار ویدیویی از اکران خصوصی این فیلم ضمن ابراز خرسندی از بازگشایی سینماها از حضور پرشور همکاران و اهالی رسانه در اکران این فیلم تشکر کرده است.
محمدرضا یوسفی نویسنده و پژوهشگر با همت شورای کتاب کودک کارگاه داستاننویسی براساس ادبیات کهن و فولکلور - سادهنویسی برگزاری میکند. علاقهمندان برای ثبتنام میتوانند به صفحه شورای کتاب کودک مراجعه کنند.
تازههای نشر
نشر چشمه با انتشار تصویر جلد کتاب مرجان شیرمحمدی، نویسنده و بازیگر ایرانی، با نام «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» در بازار نشر خبر داد. مرجان شیرمحمدی در ادبیات داستانی ایران چند کار منتشر کرده است. او کار خود را با دو کتاب بعد از آن شب ۱۳۸۰و سپس یک جای امن ۱۳۸۴آغاز کرد.
کتاب شیرمحمدی با تکیه بر گسستهای عاطفیای نوشته شده که انگار سالها خود را پنهان کردهاند و ناگهان با نیشتری سر باز کردهاند و تبدیل میشوند به حفرههایی تاریک و عمیق. مرجان شیرمحمدی رمان موفق خانه لهستانیها را هم در کارنامه خود دارد.»
از سوی دیگر برخی از هنرمندان نیز از باز شدن درهای سینما و اکران فیلمها ابراز خشنودی کردهاند و نیز برخی هم از اکران موفق فیلمهای ایرانی در جشنوارههای جهانی نوشته اند. ناشرها هم از انتشار آخرین کتابها در بازار نشر خبر دادهاند.
وقتی رودخانه بود
سروش صحت بازیگر، فیلمنامهنویس و کارگردان در صفحه خود با اشاره به خشکی زایندهرود با مردم اصفهان ابراز همدردی کرد و نوشت: «جلال را آوردم اصفهان. با هم کنار زایندهرود قدم زدیم. به جلال گفتم تمام بچگی من کنار این رود گذشت. جلال پرسید «کدام رود؟» راست میگفت، رودی در کار نبود. زایندهرود کویری خشک شده بود. رودخانه وقتی بود، زندگی بود ولی حالا زمین خشک دهان باز کرده بود و نعره میکشید. ترسیدم. این دهان باز داشت گذشته و خاطرات ما را میخورد. قرار بود با جلال از پل فلزی شروع کنیم، بعد برویم سیوسه پل و بیندازیم پایین تا به پل چوبی و پل خواجو برسیم اما هیچکدام دل و دماغ نداشتیم. پلی که آبی زیرش نباشد که پل نیست، اصفهانی که زایندهرود نداشته باشد که اصفهان نیست. به جلال گفتم «این بار قبول نیست. یکبار دیگر وقتی اصفهان، اصفهان همیشه شد بیاییم.» برگشتن توی ماشین تاج میخواند به اصفهان رو که تا بنگری بهشت ثانی و من گریهام گرفته بود.»
چهرهها
آتیلا پسیانی هم در صفحه خود خبر از اکران آنلاین فیلم «سیاهباز» با محدودیت سنی 18+ در فیلیمو و نماوا داده است. سیاه باز فیلمی ایرانی به کارگردانی حمید همتی و تهیهکنندگی علی قائممقامی، محصول سال ۱۳۹۹ است. این فیلم در سی و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت.
سعید روستایی کارگردان و فیلمنامهنویس در استوری خود از تکمیل مراحل فنی فیلم کوتاه کادو به نویسندگی و کارگردانی فرهاد شنتیایی خبر داده است که قرار است برای پخش به هانوفر آلمان برود.«کادو» از ۲۲ تا ۲۸ نوامبر در بخش «Dark, strange and very bitter» شانزدهمین دوره فستیوال فیلم «UAC» هانوفر به نمایش درمیآید. این جشنواره در دو بخش داخلی و بینالمللی هرساله در هانوفر آلمان برگزار میشود. شیرین سلیمی، سیاوش پایاب، پریناز میرزایی، رضا فیضبخش، امیرعلی شیرآبادی و پونه سلیمانی و آرین و آدرین شنتیایی بازیگران فیلم کوتاه «کادو» به نویسندگی و کارگردانی فرهاد شنتیایی هستند.
نیکی کریمی بازیگر و کارگردان که اخیراً فیلم آتابای او مورد توجه قرار گرفته است با انتشار ویدیویی از اکران خصوصی این فیلم ضمن ابراز خرسندی از بازگشایی سینماها از حضور پرشور همکاران و اهالی رسانه در اکران این فیلم تشکر کرده است.
محمدرضا یوسفی نویسنده و پژوهشگر با همت شورای کتاب کودک کارگاه داستاننویسی براساس ادبیات کهن و فولکلور - سادهنویسی برگزاری میکند. علاقهمندان برای ثبتنام میتوانند به صفحه شورای کتاب کودک مراجعه کنند.
تازههای نشر
نشر چشمه با انتشار تصویر جلد کتاب مرجان شیرمحمدی، نویسنده و بازیگر ایرانی، با نام «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» در بازار نشر خبر داد. مرجان شیرمحمدی در ادبیات داستانی ایران چند کار منتشر کرده است. او کار خود را با دو کتاب بعد از آن شب ۱۳۸۰و سپس یک جای امن ۱۳۸۴آغاز کرد.
کتاب شیرمحمدی با تکیه بر گسستهای عاطفیای نوشته شده که انگار سالها خود را پنهان کردهاند و ناگهان با نیشتری سر باز کردهاند و تبدیل میشوند به حفرههایی تاریک و عمیق. مرجان شیرمحمدی رمان موفق خانه لهستانیها را هم در کارنامه خود دارد.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
ابتکاری موفق در جلب توجه مردم به کتابخوانی
-
فرهنگ بسیجی برای ترویج کتابخوانی
-
چگونه ستارخان و باقرخان پس از مجاهدتهای بسیار منزوی شدند
-
خاطراتی درگذر زمان و حیات
-
ملاقات با شرم
-
عکس نوشت
-
هنرمندان در فضای مجازی

اخبارایران آنلاین