
«گفتمانها» چگونه شکل میگیرند و چطور به یک «مطالبه عمومی» بدل میشوند؟
راهی که طی شد تا به گفتمان «خدمت بیمنت» رسیدیم
دکتر قاسم روانبخش
رئیس گروه فلسفه مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
«گفتمان» به شعار پرمحتوا و حاکی از حقیقت گفته میشود که قابل گسترش فکری، جهتدهنده و برانگیزاننده افکار عمومی است. «گفتمانسازی» در واقع بسیج کردن اذهان مردم در جهت یک خواست و هدف خاص است. گفتمان، یک درخواست و یک باور عمومی است؛ به تعبیری، یک «تصمیمسازی عمومی» برای رسیدن به یک قله و هدف است. در این فضا، این پرسش مطرح میشود که آیا گفتمانها به شکلی «پروسهای» از متن جامعه میجوشند یا اینکه توسط رهبران جامعه ساخته میشوند؟ در مقام پاسخ باید گفت هر دو اینها ممکن است؛ برخی گفتمانها توسط رهبران جامعه ساخته میشوند و برخی توسط جریانهای سیاسی، احزاب و نخبگان شکل میگیرند و به کمک رسانههایی که این جریانها در اختیار دارند، به گفتمان غالب درمیآیند. حال در این یادداشت میخواهیم ببینیم چه راهی را طی کردیم تا به «گفتمان عدالت و خدمت بیمنت» آیتالله دکتر سید ابراهیم رئیسی رسیدیم و دولت سیزدهم چقدر از «گفتمان جهادی» برای پیشبرد گفتمان خود بهره میبرد؟
***
1 قبل از انقلاباسلامی بر حسب نیازی که جامعه آن زمان داشت شعار «استقلال، آزادی، جمهوریاسلامی» مطرح شد. مردم خواهان «جمهوری» بودند و پیوسته حق تعیین سرنوشتشان را مطالبه میکردند ولی با این حال، حکومتی سلطنتی بر جامعه حاکم بود که از قضا با این مطالبه عمومی در تناقض بود. همچنین، کشور در زمان پهلوی در تمام ابعاد وابسته بود و از استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خبری نبود و کشور اسیر دست قدرتهای بزرگی همچون امریکا، انگلیس و شوروی شده بود. مردم میخواستند آزاد باشند تا خود برای کشورشان تصمیم بگیرند. بنابراین، شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» از متن مردم جوشیده شد و اتفاقاً خود حضرت امام خمینی(ره) بر این مطالبه صحه گذاشتند بنابراین تبدیل به یک گفتمان عمومی شد. این شعار پرمحتوا و حاکی از حقیقت، جهتدهنده و بسیار برانگیزاننده بود و در عمل نیز به نتیجه رسید.
2 بعد از جنگ تحمیلی با توجه به خرابیهایی که در کشور ایجاد شده بود و عقبماندگیهایی که به تبع آن در عرصه عمران و آبادانی پیدا کرده بودیم، «گفتمان سازندگی» موضوعیت پیدا کرد. در این راستا، حضرت امامخمینی(ره) پیام سازندگی کشور را در فضای فکری و سیاسی کشور طرح کردند. آقای هاشمی رفسنجانی هم در دوره بعد از جنگ بر سر کار آمد و شعار سازندگی را محور خود قرار داد. بنابراین، در آن زمان، «گفتمان سازندگی» به گفتمان غالب کشور بدل شد. البته اصل این گفتمان از سوی حضرت امام خمینی(ره) طرح شد و ایشان از مسئولان خواستند تا با تکیه بر ملت، کشور را بسازند و همواره بر این نکته تأکید داشتند که این سازندگی و پیشرفت باید همراه با «عدالت» باشد.
3 در دوره رهبری مقام معظم رهبری، گفتمانهای زیادی توسط ایشان در فضای فکری و سیاسی ما طرح شد. از کارهای مهمی که ایشان در این راستا انجام دادند، نامگذاری و شعار سال است که هر سال را بر اساس مطالعات و مشاورههایی که دارند و با توجه به نیازهای کشور نامگذاری میکنند. پس از این نامگذاری، خود ایشان در سخنرانیهای متعدد، به تبیین عنوان سال میپردازند و در ادامه صدا و سیما، ائمه جمعه و نخبگان دانشگاه و حوزه و دیگر رسانهها تبیین این شعار را در دستور کار خود قرار داده تا بتدریج آن را به یک «گفتمان عمومی» بدل کنند.
الف: دولت آقای هاشمی رفسنجانی «گفتمان توسعه» را اساس قرار داد اما حضرت آقا فرمودند باید در کنار توسعه، «گفتمان عدالت» را هم مطرح کنیم و فرمودند توسعه بدون عدالت و منهای آن فایدهای ندارد حتماً این دو باید همراه باهم باشند تا نتیجهبخش شوند.
ب: «گفتمان مقاومت» از جمله گفتمانهایی بود که توسط رهبر معظم انقلاب طرح شد. بنا به نظر ایشان، ما باید در برابر زیادهخواهیهای دشمنان مقاومت کرده و نباید در برابر دشمن تسلیم شویم. زمانی که این گفتمان به نتیجه برسد که قطعاً هم میرسد، همه گرفتاریها و مشکلات ما برطرف خواهد شد.
ج: «گفتمان تولید علم و فناوری» هم سالها است که از سوی رهبر معظم انقلاب مطرح شده است و در این راستا، پیوسته از مردم و نخبگان حوزه و دانشگاه میخواهند که به تولید علم مبادرت ورزند. امروز خوشبختانه بهدنبال خواست ایشان و گفتمانی که ایجاد کردند، شتاب تولید علممان ۱۱ برابر شده است که خود امر مبارکی است.
د: «گفتمان خدمت به مردم»، «گفتمان سادهزیستی» و «گفتمان مردممحوری» هم از دیگر گفتمانهایی است که از سوی مقام معظم رهبری، در فضای فکری، فرهنگی و سیاسی ما طرح شد. بنابراین، رهبران یک جامعه یکی از مهمترین افرادی هستند که امر گفتمانسازی را در یک جامعه رقم میزنند و در جامعه ما هم این نقش مهم و تأثیرگذار، توسط رهبر معظم انقلاب و حضرت امام خمینی(ره) بخوبی به انجام رسیده است.
4در کنار نقش رهبری در گفتمانسازی، برخی جریانهای سیاسی و احزاب در دولتها هم میتوانند به گفتمانسازی بپردازند؛ بهعنوان مثال، آقای هاشمی رفسنجانی در زمان ریاستجمهوری خود بواسطه قدرتی که در اختیار داشت، توانست گفتمانهایی را در جامعه ایجاد کند. در زمان او، گفتمان سادهزیستی به حاشیه رفت و گفتمان اشرافیت جای آن را گرفت و گفتمان توسعه منهای عدالت قوت یافت. بدیهیترین نتیجه این دو گفتمان، تحت فشار قرار گرفتن مردم و شکلگیری فاصله طبقاتی بود. در آن فضا، طرح ایده «فضای باز سیاسی» میتوانست با اقبال عمومی مواجه شود. لذا جریان اصلاحات با استفاده از این شرایط و میل عمومی جامعه، شعار «آزادی، دموکراسی و ارتباط با مردم» را سرلوحه کار خود قرار داد.
5 در جریان انتخابات سال 1376، آقای خاتمی در قالب سفرهای استانی کوشید تا به نوعی شکاف بین دولت و ملت را ترمیم کند و با طرح شعار «آزادی، دموکراسی و قانونگرایی» توانست اقبال عمومی پیدا کند و گفتمانی به نام «اصلاحات» را با هدف اصلاح فضایی که آقای هاشمی رفسنجانی ایجاد کرده بود رقم بزند.
گرچه شعار دولت وقت «اصلاحات» بود اما بعد از ۸ سال، در عمل نه تنها مشکلات مردم حل نشد که بر آن مشکلات هم افزوده شد. در این شرایط، مردم بهدنبال یک منجی میگشتند؛ کسی که «گفتمان خدمت خالصانه» و «گفتمان عدالت» را مبنای خود داشته باشد. بازخورد عملکرد ۱۶ ساله دولت کارگزاران و اصلاحات باعث شد که آقای احمدینژاد با استفاده از زمینههای موجود و با طرح شعار گفتمان دولتاسلامی، گفتمان عدالت، گفتمان مقاومت و گفتمان خدمت سکان اداره جامعه را به دست بگیرد. بنا به دلایلی به خاطر ضعفهایی که دولت دوم ایشان از خود نشان داد و هجمه رسانهای که حرکتهای او را حرکتهای پوپولیستی نامید، فشارهای اقتصادی همچون تحریم و افزایش نرخ دلار و... در عمل، این گفتمان هم نتوانست توفیق چندانی بهدست آورد.
6 آنچه جامعه ما در 24 سال، پشتسر گذاشته بود باعث شد در سال 1392، گفتمان دیگری تحت عنوان «گفتمان سازش» در برابر «گفتمان مقاومت» شکل بگیرد و قائلان به آن، بر این باور بودند که اگر میخواهیم مشکلاتمان حل شود، باید با دنیا سازش کنیم. «سازش» و «مذاکره» در قالب شعار «تدبیر» مطرح شد و مردم هم به این گفتمان، گرایش پیدا کردند و اینچنین دولت آقای روحانی با شعار تدبیر و امید بر سر کار آمد. اما واقعیت این است که گفتمان تدبیر در عمل بازگشتی به همان گفتمان دولت آقای هاشمی بود.
7امروز توسط آیتالله دکتر ابراهیم رئیسی، گفتمان جدیدی در جامعه تحت عنوان «گفتمان عدالت» و «گفتمان خدمت بیمنت» مجدداً کلید خورده است. دولت ایشان از «گفتمان جهادی» هم بسیار بهره میبرد گفتمانی که از سوی رهبر معظم انقلاب مطرح شد و طی این مدت توسط خود ایشان ابعاد و اهمیت آن تبیین و روشنسازی شده است. امیدواریم دولت آیتالله رئیسی در این گفتمان خدمت بیمنت و عدالت که الحمدلله در این فرصت کوتاه خوب شروع کردند، پایان خوبی را رقم بزنند و کشور را به قلههای پیشرفت و تعالی برسانند.
«گفتمان» به شعار پرمحتوا و حاکی از حقیقت گفته میشود که قابل گسترش فکری، جهتدهنده و برانگیزاننده افکارعمومی است. «گفتمانسازی» در واقع بسیج کردن اذهان مردم در جهت یک خواست و هدف خاص است. گفتمان یک درخواست و یک باور عمومی است؛ به تعبیری، یک «تصمیمسازی عمومی» برای رسیدن به یک قله و هدف است
آیا گفتمانها به شکلی «پروسهای» از متن جامعه میجوشند یا اینکه توسط رهبران جامعه ساخته میشوند؟ در مقام پاسخ به این پرسش باید گفت هر دو اینها ممکن است. برخی گفتمانها توسط رهبران جامعه ساخته میشوند و برخی توسط جریانهای سیاسی احزاب و نخبگان شکل میگیرند و به کمک رسانههایی که این جریانها در اختیار دارند، به گفتمان غالب درمیآیند
دولت آیتالله دکتر رئیسی در کنار گفتمان عدالت و گفتمان خدمت بیمنت از «گفتمان جهادی» هم بسیار بهره میبرد گفتمانی که از سوی رهبر معظم انقلاب مطرح شد و طی این مدت توسط خود ایشان ابعاد و اهمیت آن تبیین و روشنسازی شده است

آیا در نوع «رنج انسانی» تفاوت وجود دارد؟
ورزش با طعم گس سیاست
دکتر رضا شجیع
دکترای مدیریت ورزشی و استادیار دانشگاه پیام نور
فلسطینیها، یمنیها، افغانستانیها، عراقیها و سوریها چه باید بکنند تا رنجهایشان به اندازه دردهای اوکراینیها فوری باشد و مورد توجه قرار گیرد؟ و اینکه چرا مطالبات مستمر از فیفا برای تعلیق رژیم کودککش صهیونیستی بهدلیل رفتارش با فلسطینیان همواره مورد بیتوجهی قرار گرفته است؟ آیا در نوع رنج انسانی تفاوت وجود دارد؟ فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) و اتحادیه فوتبال اروپا (یوفا) رسماً تیمهای ملی فوتبال مردان و زنان روسیه را تا اطلاع ثانوی از تمامی مسابقات کنار گذاشتند. تصمیم فیفا در قبال روسیه نشان داد «انسان» با «انسان» و «رنج» با «رنج» برایش متفاوت است. باید برای فلسفه اخلاقی جدید فیفا سوگواری کرد!
***
1 تصمیم فیفا در قبال روسیه، تصمیمی است که میتواند به حذف این تیم از مسابقات جامجهانی ۲۰۲۲ قطر منجر شود. یک اقدام نوین از سمت فدراسیون بینالمللی فوتبال که سنت انفعال این سازمان در قبال طیف وسیعی از نارساییهای اخلاقی را نقض میکند.
به غیر از محرومیت آفریقای جنوبی و رودزیا در دوران آپارتاید، نمونه دیگری از محرومیت تیمهای ملی به دلایل سیاسی مشاهده نمیشود. آلمان نازی در اوج ماجراجوییهای خصمانهاش موفق شد در جامجهانی ۱۹۳۸ شرکت کند. همانطور که فرانسه با وجود جنگهای خونین آن کشور علیه کشورهای استقلالطلب الجزایر و هندوچین، فرصت حضور در جامهای جهانی دهه ۵۰ را از دست نداد.
هیچ تحریم ورزشی علیه حکومت نظامی آرژانتین اعمال نشد، حکومتی که مردمش را در استادیومهای فوتبالی که میزبان جامجهانی ۱۹۷۸ بودند، بازداشت و اعدام کرد. در نیجریه هم چنین بود؛ با وجود جنگی که منجر به مرگ ۲ میلیون نفر شد، اجازه یافت در مسابقات مقدماتی جامجهانی ۱۹۷۰ شرکت کند. این فهرست طولانی ادامه دارد و پشت فیفا، کوهی از «انفعال» و «بیتفاوتی» قرار دارد.
2 آنچه تاکنون از رفتار فیفا مشهود بود؛ این سازمان معمولاً تیمهای ملی را به خاطر اقدامات دولتها مجازات نمیکند. تعلیق و محرومیت میانمار از مسابقات جامجهانی ۲۰۰۶، نه به خاطر دیکتاتوری نظامی حاکم بر این کشور، که بهدلیل ناکامی در انجام بازیهای مقدماتی جامجهانی بود. سوریه هم در سال ۲۰۱۴ بهدلیل استفاده از یک بازیکن فاقد صلاحیت اجازه حضور در جامجهانی را پیدا نکرد و این موضوع هیچ ربطی به فعل و انفعالات سیاسی این کشور نداشت. منطق فیفا سالها بر این مبنا استوار بود که «ورزش» نباید «سیاسی» شود و چندین نسل مدیران فیفا پشت این ادعا پنهان شدند؛ ادعایی پوچ که از همان ابتدا معلوم بود یک جای کارش میلنگد، چطور میشود موفقیت تیمهای ملی در جامهای جهانی را به مثابه قدرت و عظمت هر کشور جشن گرفت و از آن طرف ادعای سیاستکاری از طریق فوتبال نداشت؟
3 با پذیرش این ادعا که ورزش نمیتواند از سیاست جدا باشد، چه چیز باعث شد رفتار فیفا در قبال روسیه تغییر کند؟ برخی دلیل را به همذات پنداری و احساس «نزدیکی فرهنگی» فیفا با اوکراین ربط میدهند. موج واکنش و ابراز همدردی اروپاییها به قدری شدید و قدرتمند بود که گویی به خودشان حمله شده است. و اکنون سؤال اصلی اینجا است؛ فلسطینیها، یمنیها، افغانستانیها، عراقیها و سوریها چه باید بکنند تا رنجهایشان به اندازه دردهای اوکراینیها فوری باشد و مورد توجه قرار گیرد؟ و اینکه چرا مطالبات مستمر از فیفا برای تعلیق رژیم کودککش صهیونیستی بهدلیل رفتارش با فلسطینیان همواره مورد بیتوجهی قرار گرفته است؟ آیا در نوع رنج انسانی تفاوت وجود دارد؟
4 همین چندی پیش بود که فیفا و کمیته بینالمللی المپیک، کمی فضا را برای اعتراضات سیاسی و نژادی ورزشکاران باز کردند. موضوعی که باعث شد زانو زدن بازیکنان قبل از شروع بازی به منظرهای رایج در مسابقات فوتبال و دیگر رشتههای ورزشی تبدیل شود. همان زمان بود که عدهای از کارشناسان سیاسی، معتقد بودند که این سازمانهای ورزشی در حال فضاسازی برای بروز کنشهای سیاسی خود هستند تا در آینده نزدیک، بینش و ارزشهای مد نظر خود را به کشورهای پیرامونی تحمیل کنند.
در نهایت آنچه مسلم است؛ فیفا به یکباره پارادایم اخلاقی خود را از «مطلق گرایی» با محوریت ایدهآلگرایی بالا و نسبیتگرایی پایین به سمت پارادایم اخلاقی «استثناگرا» با محوریت ایدهآلگرایی پایین و نسبیتگرایی پایین تغییر داد. بدین معنا که تا پیش از این تصمیم، به نظر میرسید فیفا بر یک چیز تأکید دارد و آن جداسازی ورزش و ورزشکاران از تصمیمهای سیاسی دولتمردان است. اما فیفا در پارادایم جدید خود استثنا قائل میشود و معتقد است؛ پیروی از اصل اخلاقی تا جایی که به «نفع» است مجاز شمرده میشود.
بر این اساس، اکنون زمان آن فرا رسیده است که فیفا به جای یک واکنش موقتی و هیجانی، آن هم تحت فشار عمومی، فلسفه اخلاقی جدید خود را برای همگان شفاف کند؛ همگان باید بدانند چه نوع تهاجمی، چه نوع جنگی، چه نوعی انسانی و اساساً چه نوع رفتاری برای فیفا «خصمانه» تلقی میشود و اینکه «قانون» هم باید تکلیفش را با این رویه جدید اخلاقی روشن کند. فیفا اکنون که نشان داد «انسان» با «انسان» و «رنج» با «رنج» برایش متفاوت است؛ حداقل تکلیف جهان را با «انسان ایدهآل» مد نظر خود هم روشن کند!! «سوگواری برای اخلاق» شاید در اینجا معنا یابد.