فست فودیهای خیابانی شهر پر رونق تر از همیشه
پاتوقهای خوشمزه تهران
ترانه بنییعقوب
گزارشنویس
سیب زمینیهای بزرگ سرخ کرده، ساندویچهای پراز پنیر، قارچ، سوسیس و کالباس، لقمه کبابهایی که دور ورقهای ژامبون لوله میشوند و با یک خروار پنیر به دست مشتری میدهند و لیوانهای بزرگ نوشابه پر و خالی میشوند. جمعیت خندانی که کنار خیابان ایستاده یا روی صندلیهای پلاستیکی کنار خیابان نشستهاند و به این بمبهای پرکالری گاز میزنند و از غذایشان لذت میبرند.
این تصویر آشنای خیلی از راستههای فست فودی در تهران است، مکانهایی که حالا به مهمترین مراکز گردشگری پایتخت هم تبدیل شدهاند. زنان، مردان، جوانان و کودکانی که کنار خیابان یا توی ماشین با خوشحالی به ساندویچشان گاز میزنند یا در راستههای خیابانی عرضه این محصولات با هم گفت و گو میکنند. راستش را بخواهید در برخی از این راستهها حتی نمیتوانی بگویی شلوغترین ساعت چه زمانی است چون درهر ساعتی از شبانه روز پر از جمعیتاند. هرچند برخی از این پاتوقهای خوشمزه شبها شلوغ ترند و به قول معروف زندگی شبانه دارند. ساعت حول و حوش شش بعد از ظهر است. زن دست دو دخترش را گرفته و به سمت یک راسته فست فودی معروف در مرکز شهر تهران میرود: «این دو تا دختر امانم را بریدند بس که گفتند دلمان سیب زمینی سرخ کرده بزرگ میخواهد. هرقدرهم خودم توی خانه سیب زمینی برایشان سرخ میکنم، فایده ندارد. میگویند مزهاش با آنهایی که بیرون میخوریم فرق دارد.» دو دختر حتی تحمل چند دقیقه حرف زدن مادرشان را ندارند و مدام دستش را میکشند تا زودتر برایشان سیب زمینی بزرگ یا به قول خودشان گنده بخرد. مادر تشر می زند: «یک دقیقه صبر کنید، سیب زمینی سرخ کرده فرار نمیکند.» بعد رو به من ادامه می دهد: «به نظرم تبلیغات تلویزیون و انیمیشنها هم درعلاقه مند شدن بچهها به ساندویچ و فست فود مؤثر است. این راستهها هم که در تهران زیاد شده و هر وقت با ماشین از جلوی یکیشان عبور میکنیم بچهها میگویند باید یک شب اینجا بیاییم. الان هم که میبینی شب نشده من را آوردهاند اینجا. خیلی شبها هم خودشان پاتوق را انتخاب میکنند. اگر میز و صندلی هم بیرون باشد که دیگر کلی ذوق زده میشوند و من و پدرشان را مجبور میکنند، برویم.»
چند دقیقه بعد دو دختربچه حسابی ذوق زدهاند. هرکدام با ظرف یک بار مصرفی که پر از سیبزمینی سرخ کرده و سس زرد و قرمز است، از راه میرسند.
آن سوتر چند دختر ساندویچهای غولآسایی در دست دارند. توی ساندویچها پر است از پنیر، قارچ، سوسیس و کالباس و مرغ. از همان ساندویچ هایی که این روزها به آنها زاپاتا میگویند. دختر جوان به ساندویچش گاز میزند و میگوید: «من به این ساندویچها معتاد شدهام. اگر چند روز نخورم حس بدی پیدا میکنم.» دوستانش بلند بلند به این حرفش میخندند.
میپرسم این ساندویچها خیلی پر کالری نیست؟
میگوید: «راستش چرا! اما آنقدر خوشمزه است که نمیشود ازش گذشت. فقط امیدوارم توی این افزایش قیمتها ساندویچ از اینی که هست گرانتر نشود. آن وقت به جای سه بار در هفته مجبورم یک بار ساندویچ بخورم.»دختر انگار جوک گفته باشد بازهم دوستانش بلند بلند میخندند. بعد راستههای معروف فست فودهای تهران را برایم فهرست میکنند از شمال شهر تا جنوب شهر: «آخ آخ سیب زمینی سرخ کرده میخواهی فقط باید بروی راسته... همبرگر خوب هم فقط...»
- انگار حسابی با خوردن تفریح میکنید؟
- همه مردم دنیا فست فود خوردن را دوست دارند اصلاً کی هست که با ساندویچ و پیتزا سر ذوق نیاید حالا چه برسد به اینکه توی راسته خودشان بزنی به بدن.
اما حالا بشنوید از زبان صاحبان رستورانها. به یکی از راستههای خیابانی در شمال شرق تهران میروم. از همانها که تمام بساط رستوران از آشپزخانه تا میز و صندلیاش کنار خیابان برپا شده. رستوراندار اینجا را از شهرداری اجاره کرده است: «رستورانداری کارسختی است. من 18 سال سابقه رستورانداری دارم اما بعد از کرونا ورشکست شدم و رستوران را جمع کردم و حالا هم اینجا را از شهرداری اجاره کردهام، اما این کار از رستورانداری هم سختتر است. یکسری چیزها برای ما مثل آب و گاز تأمین نمیشود و ما خودمان باید همه چیز را تأمین کنیم. الان تفریح اصلی مردم رستوران رفتن است اینکه تا دیر وقت گوشه خیابان بنشینند و خوش بگذرانند و دورهم خوش باشند. قاعدتاً این محیطهای خیابانی از محیطهای سربسته برای مردم جذابتر است. بویژه اگر هوا هم خوب باشد.»
در گوشهای از رستوران بستههای بزرگ نان باگت چیده شده. قوطیها و شیشههای نوشابه هم در سمت دیگری قرار گرفته است. کارگران مدام میز و صندلیها را تمیزمیکنند. ساعت کار این رستوران از 12 ظهر تا 4 صبح است و کارکنان ساعت 5 رستوران را ترک میکنند.مدیر رستوران توضیح میدهد: «زمستان برای گرمایش مشعل گذاشتیم و دور میزها را بستیم. برای تابستان هم از کولر آبی و گازی استفاده میکنیم. مردم عاشق فست فود هستند و از بچگی به آن عادت میکنند. فست فود غذایی است که سریع آماده میشود برعکس قرمه سبزی که بخواهید توی خانه درست کنید.»
میپرسم اما فست فود نسبت به غذاهای سنتی ایرانی گران تراست؟ که او در پاسخ میگوید: «واقعاً این طور نیست. موادی که استفاده میکنیم هر روز نوسان قیمت دارد. ما بال مرغ را کیلویی 32 هزار تومان میخریدیم اما الان قیمتش به کیلویی 72 هزار تومان رسیده یا روغن 650 هزار تومانی به یک میلیون و 500 هزار تومان رسیده و همین طور نان باگت 2 هزار تومانی شده 7 هزار و 500 تومان. ما هم مجبوریم قیمتها را بالا ببریم چون نمیتوانیم ضرر کنیم، 10 نفر آدم اینجا نان میخورند. با این همه هنوزهم قیمتهای ما نسبت به سایر غذاها افزایش زیادی نداشته.»
میپرسم ممکن است از این به بعد از نان باگت استفاده نکنید و نان لواش را جایگزین نان ساندویچی کنید؟
میگوید: «راستش به این موضوع هم فکر کردهایم، اما نمیشود. تصور کنید برگر لای نان لواش چقدر بد میشود. چیزی که ساندویچ را برای مردم جذاب میکند همین نان باگت است. مردم طعم برگر را لای این نان میپسندند، البته شاید بشود تغییراتی در نان داد و خمیر دیگری تهیه کرد.»کارکنان این راسته فست فود خیابانی میگویند از ساعت 12 ظهرتا چهار بعداز ظهر و دوباره از شش و هفت بعد ازظهر تا 12 شب شلوغترین ساعت کاریشان است. یکی دیگر از کارکنان این راسته میگوید: «برگرهای ما دستسازند. الان همه چیز گران است و فست فود هم مثل بقیه چیزها، یعنی گرانتر از بقیه چیزها نیست. اینجا کباب هم داریم که تقریباً قیمتش برابر با فست فود است.»
برای این راسته کوچک خیابانی حدود 300 میلیون تومان هزینه شده و 15 میلیون تومان هم اجاره ماهانه آن است و به گفته کارکنانش هرچند هرشغلی سختی خودش را دارد اما این شغل هم واقعاً پر زحمت است.مردی که با خانوادهاش برای خوردن فست فود به این راسته آمده میگوید: «مردم ما تفریح در فضای آزاد را دوست دارند. الان مسافرت و تفریحهای دیگر خیلی سخت شده، اما غذا خوردن در فضای باز در دسترسترین تفریح است. هنوز هم یک خانواده وقتی غذای آماده میخورند، درواقع با 500 هزار تومان میتوانند یک شب را کنار هم خوش بگذرانند.»
راسته فست فود در شمال غرب تهران به ساندویچهایی معروف است که ساندویچ را با نانهای متفاوتی سرو میکند و داخل ساندویچ را پر میکند از جعفری و انواع سبزی. ساعت 9 شب است و در این راسته ترافیک قابل توجهی دیده میشود. جلوی ساندویچیها مردم صف کشیدهاند. خیلیها هم توی ماشین منتظر هستند تا غذایشان آماده شود. جلوی برخی از مغازهها چند میز و صندلی چیده شده ولی تعداد مشتریها خیلی بیشتر از تعداد صندلیهاست. برخی هم ساندویچشان را میخرند و به پارکهای اطراف میروند. صدای خنده از هر طرف به گوش میرسد. یک خانواده که ساندویچشان را کنار ماشین میخورند میگویند تقریباً هفتهای یک بار به اینجا میآیند چون زندگی شبانهاش را دوست دارند و معتقدند این راسته رنگ و بوی جذابی به منطقه داده است: «کیفیت ساندویچها خیلی قابل قبول است و واقعاً خوشمزهاند و هنوز افزایش قیمت هم نداشتهاند، البته ساندویچهای این راسته مثل بقیه جاهای شهر غول نیستند و خیلی مختصر و مفیدند و به قول معروف فقط ته دل آدم را میگیرند.»
این روزها پاتوقهای خوشمزه تهران حسابی رونق دارند. بیشتر از همه پاتوقهای فست فود، خوشمزههای مضری که به قول طرفدارانشان شادی آفرینند.