نگاهی به نقش تحولات انرژی جهان در ناکامی طرح گسترش ناتو به شرق
چگونه محور مقاومت نقشه ژئوپلتیک جهان را تغییر داد؟
تصمیم جنگ اوکراین سالها پیش گرفته شده بود،حتی پیش از جنگ سوریه؛ این جمله شاید در نگاه اول عجیب به نظر برسد، اما با بررسی برخی قرائن میتوان به این نکته پی برد. اگر به دلایل جنگ سوریه نگاه کنیم، متوجه دو نکته مهم خواهیم شد؛ نکته اول که بسیار برجسته شد، نزدیکی دمشق به تهران و قرار گرفتن در محور مقاومت و کمک به گروههای مقاومت در فلسطین و لبنان بود که به نظر دلیل چندان منطقی نمیتوانست به حساب آید، اما دلیل بعدی که اصلیترین و مهمترین دلیل بود، مسأله عبور خط لوله گاز قطر از سوریه، رسیدن آن به ترکیه و سپس اروپا بود. این خط لوله قرار بود با سرمایهگذاری شرکت توتال فرانسه در میدان گازی پارس جنوبی در قالب ساخت چند پالایشگاه گاز سیانجی، گاز قطر را از خاک عربستان به اردن، از آنجا به سوریه منتقل کند.
این مسأله را آنهایی که تحولات سوریه را از نزدیک بررسی کردهاند بخوبی میدانند عبور این خط لوله گاز از خاک سوریه چقدر مهم بود. رابرت اف کندی در نشریه پولیتیکو که در اسفندماه 1394 منتشر شده است مینویسد: «جنگ ما علیه بشار اسد از اعتراضات صلحآمیز مردمی موسوم به بهار عربی در سال 2011 آغاز نشد بلکه از سال 2000 و هنگامی که قطر پیشنهاد احداث خط لوله 10 میلیارد دلاری به طول هزار و 500 کیلومتر را از طریق عربستان سعودی، اردن، سوریه و ترکیه مطرح کرد آغاز شد. میدان گازی پارس جنوبی (گنبد شمالی)، غنیترین میدان گازی طبیعی در جهان بین ایران و قطر مشترک است.»
در سال 2000 میلادی، قطر به نیابت از امریکا این پیشنهاد را به سوریها داد، اما در سال 2009 بشار اسد رئیس جمهور سوریه به قطریها گفت که نمیتواند متحدان خود را که دارندگان بزرگ گاز هستند، رها کند و به این طرح بپیوندد! کمتر از دو سال پس از این پاسخ، جنگ علیه دولت مرکزی سوریه شروع شد و قرار هم بود با سرنگونی بشار اسد، دولت وابسته به غرب، سعودی، ترکیه و صهیونیستها در دمشق بر سر کار آید و این پروژه هم اجرایی شود. آن روزها امریکا و اروپا به شدت به این خط لوله امید بسته بودند، چرا که در آن تاریخ، کشورهای اروپایی 30 درصد گاز خود را از روسیه تأمین میکردند و میخواستند هر چه سریعتر از زیر سلطه روسها خارج شوند، اما در حالی که غربیها منتظر بودند که آیا میشود به گاز قطر دست پیدا کرد یا خیر، جنگ را در سوریه شروع کردند. در واقع، آنها از سال 2000 که این پیشنهاد را به سوریه دادند، همزمان با طرح گسترش ناتو به شرق که میدانستند حساسیتهای روسیه را بهدنبال خواهد داشت، دنبال منبع مطمئنی برای جایگزینی گاز روسیه میگشتند، اما سوریها در این مورد پایمردی کرده و آن پایمردی هر چند به بهای نابودی بسیاری از شهرهای این کشور به پایان رسید، اما نقشه جهان را عوض کرد. در واقع سوریها و محور مقاومت با مقاومت تاریخی خود، آنچه را امروز در اروپا میگذرد، پایهگذاری کردند. در حقیقت از همان ابتدای شروع این هزاره و با پیشنهاد قطر به سوریه، مشخص بود که غربیها بهدنبال جنگ با روسیه هستند.
در اینجا برخی نکات تاریخی وجود دارد که شاید جالب باشد؛ سال 2011 و همزمان با شروع جنگ علیه ملت، دولت وارتش سوریه و با ناامیدی غربیها از رسیدن به گاز قطر، آنها بنای ساخت خط لوله گاز نورد استریم 1 را گذاشتند؛ ساخت خط لوله گاز نورد استریم 1 در سال 2011، درست در سال شروع بحران و جنگ در سوریه شروع شد. هر چه زمان گذشت، میزان وابستگی گاز اروپا به روسیه بیشتر شد تا آنکه سال 2014 جنگ اول اوکراین شکل گرفت. در مورد این جنگ هم روشن است که داستان از چه قرار است و چرا روسها وارد نبرد شدند؛ اشـتراکات بین جامعـه روسـیه و شـبه جزیره کریمـه باعث بـه وجود آمـدن یک هویت مشـترک میـان دو جامعـه شـده بود. هویت مشـترکی که هـم در گسـترش بحران و هـم در موفقیتآمیز بـودن الحـاق نقـش مهمی ایفـا کرد، زیـرا پس از شـروع بحران بویژه پـس از روی کار آمـدن دولـت جدیـد و اتخـاذ سیاسـتهای تبعیضآمیز و ضـد روسـی کـه باعـث تشـدید تنشها و اقدامـات خشـونتآمیز ارتـش اوکراین در مناطق شـرقی این کشـور شـد، روس تباران اوکراین همسـو بـا رهبران روسـیه، دولت جدیـد اوکرایـن را نامشـروع و برآمـده از یک کودتا دانسـتند و از روسـیه درخواسـت کمـک کردند. روسـیه نیـز از ایـن اتفاقات و درخواسـت، نهایت اسـتفاده را برد و ابتدا شـبه جزیره کریمـه را تصـرف و سـپس در یـک همه پرسـی بـا رأی بالای مردم آن، ایـن منطقـه را بـه روسـیه ملحق کـرد.
درباره جنگ اوکراین نیز از مدتها قبل مقدمات جنگ به بهانههای مختلف چیده شده بود. از زمان فروپاشی شوروی کشورهای غربی و کانونهای قدرت و ثروت یهودی در این کشور نفوذ کرده و سلطه عجیبی بر اوکراین پیدا کردند. انقلاب و کودتای رنگی در اوکراین باعث بروز اولین جنگ شد اما جریان گاز روسیه به اروپا قطع نشد. گاز ارزان روسیه باعث شکوفایی اقتصادی کشورهای اروپایی بویژه آلمان شد. اروپاییها بسیار امیدوار بودند حالا که به گاز قطر نرسیدهاند، میتوانند روی گاز ایران سرمایهگذاری کرده و با منابع بیپایان گاز ایران خود را از روسها جدا کنند. بنابراین چشم امیدشان به برجام بود و صحبتهای بسیاری هم در این زمینه شد.
اروپاییها امیدوار بودند که از طریق ترکیه به گاز قابل اتکای ایران دسترسی پیدا کنند و حتی پیشنهاد کردند که قطریها بخشی از گاز خود را با ایران سوآپ کنند (هر چند این مسأله بارها مطرح شد اما کسی توجهی به آن نکرد) اما در ماه مه سال 2018 ترامپ از برجام خارج شد و تمام آمال و آرزوهای اروپاییها به یأس تبدیل شد. چند هفته پس از خروج ترامپ از برجام و ناامیدی کشورهای اروپایی، کلنگ ساخت خط لوله گاز نورد استریم 2 زده شد. به این تاریخها بسیار باید دقت کرد؛ نورد استریم1 همزمان با شروع جنگ در سوریه و نورداستریم 2 همزمان با تحریم گسترده و کمرشکن علیه ایران کلنگ خوردند.
کشورهای اروپایی که سال 2014 و 2015 با برگزاری مجمع مینسک و بازی دادن روسها امیدوار بودند که همزمان با تقویت بنیه نظامی اوکراین بتوانند منابع جایگزین انرژی را پیدا کنند هیچ توفیقی در این زمینه پیدا نکردند. پس از تصرف کریمه توسط روسها، آنها یک سال بعد نیروهای خود را راهی سوریه کردند تا به شکلی مطمئنتر در کنار محور مقاومت در برابر طرحهای توسعهطلبانه غرب که زیر لوای پر طمطراق حقوق بشر، دموکراسی و مبارزه با دیکتاتوری علیه سوریه شکل گرفته بود، دست به مبارزه بزنند.
بیش از 80 کشور جهان در مقابل ایران، روسیه، سوریه و حزبالله لبنان ایستاده بودند، اما در نهایت همه این 80 کشور که برای نابودی سوریه بیش از 600 میلیارد دلار هزینه کردند شکست خوردند. اروپاییها نیز بر اثر حماقت خود و زیادهخواهی امریکا بازنده بزرگ جنگ در سوریه، تحریم ایران و جنگ علیه اوکراین شدند، هر چند حاضر به اعتراف در این زمینه نخواهند بود. تصمیم به جنگ علیه روسیه در اوکراین بیش از 20 سال پیش گرفته شده بود، اما دستگاه محاسباتی غرب مانند همیشه اشتباه کرد و در همه موارد با وجود تحمیل هزینههای هنگفت بر ایران، سوریه و روسیه اما خودش هم بازندهای تمام عیار از آب درآمد.
این موضوع نشان میدهد که غربیها تا چه اندازه برای آینده برنامهریزی کرده و چگونه حساب و کتاب میکنند. حقیقت آن است که آنها روی چند مسأله مهم هیچ حسابی نکرده بودند؛ نخست مقاومت تاریخی و مردانه ملت، دولت و ارتش سوریه، دوم قدرت و ریسک ایران برای مداخله در سوریه و سوم نیز حضور عملیاتی روسها در سوریه. در مورد ایران نیز آنها در مخیلهشان نمیگنجید که ایران همزمان با شدیدترین تحریمهای تاریخ علیه یک کشور همزمان در چند جبهه با آنها وارد نبرد شده و پیروز از این میدان بیرون بیاید.
محور مقاومت با مقاومت تاریخی و خیرهکننده خود در طول دو دهه گذشته از جنگهای چندگانه در یمن تا انتفاضه مسجد الاقصی، جنگ 33 روزه، جنگهای متعدد علیه باریکه غزه، جنگ در سوریه و عراق و سپس یمن با محوریت ایرانی که سرتا پا تحریم شده بود، نقشه جهان را عوض کرد. از کنار این مسأله نباید به سادگی عبور کرد؛ این موضوع بسیار مهم است و باید آن را از ابعاد مختلف مورد تأمل قرار داد، بویژه آنکه کشورهای غربی و رسانههای آن نمیخواهند اجازه دهند مخاطب مستقل و آزاد و رها فکر کند و درست تصمیم بگیرد. جبهه مقاومت با نقش آفرینی ایران سالهاست که در حال نبرد نابرابر با غرب است اما همیشه پیروز این میدان بوده است.
رسانه اجتماعی توئیتر چگونه محتوای جعلی تولید میکند؟
افشاگران علیه توئیتر
با وجود اینکه توئیتر ادعا میکند مداخلهای در محتوای خود نمیکند و فضای سالمی را بدون اعمال سیاستهای خاص دنبال میکند، اما مدارک جدید و افشاشده نشان میدهد که آنها در پشتصحنه از شبکه حسابهای رسانههای اجتماعی و شخصیتهای آنلاین ارتش امریکا که فیک هستند، استفاده کرده و از آنها به عنوان ابزاری برای انحراف افکار عمومی استفاده میکند. توئیتر با محافظت ویژه از این حسابها، آنها را به درخواست دولت امریکا در لیست سفید قرار داده است. پنتاگون از این لیست و شبکه تولید شده برای شکلدهی افکار عمومی در کشورهایی چون یمن، سوریه، عراق، کویت، روسیه، چین و... استفاده کرده و میکند.
حسابها در ابتدا بهطور آشکارا خود را وابسته به دولت ایالات متحده امریکا نشان دادند، اما پس از آن پنتاگون مدل تاکتیکی خود را تغییر داد و شروع به پنهان کردن وابستگی خود به برخی از این حسابها کرد؛ حرکت به سمت نوعی دستکاری عمدی پلتفرم که اگرچه مدیران توئیتر از این حسابها آگاه بودند، اما آنها را تعطیل نکردند، بلکه اجازه دادند سالها فعال بمانند. هر گروه از این اکانتها با زبان ملیت موردنظر (عربی، فارسی، روسی و...) خود را معرفی کرده که بر اساس آن، مخاطبانی از کشور خاص را هدف قرار میدادند.
طبق مدارک یافت شده، در سال 2017، ناتانیل کالر، یک مقام رسمی که با فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام) کار میکرد، از توئیتر درخواست کرد تا فهرستی از حسابهای عربزبان لیست سفید را برای تقویت پیامهای خاص در اختیار آنها بگذارد.
کالر در درخواست خود یک صفحه گسترده با 52 حساب را منظور کرد. او برای 6 حساب کاربری از جمله یک حساب کاربری که برای پخش اطلاعیهها درباره حملات هواپیماهای بدون سرنشین امریکا در یمن استفاده میشود، درخواست خدمات ویژه کرد. این حساب کاربری که در حال حاضر حذف شده، تأکید کرده بود که حملات هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده دقیق بوده و تروریستها کشتهشدهاند نه غیرنظامیان، و حمله امریکا و عربستان سعودی به شورشیان حوثی در آن کشور را ترویج میکرد.
سایر حسابهای موجود در این فهرست بر تبلیغ شبهنظامیان مورد حمایت امریکا در سوریه و پیامهای ضد ایرانی در عراق متمرکز بود. اگرچه بسیاری از حسابها روی یک موضوع متمرکز باقی ماندند، برخی دیگر از موضوعی به موضوع دیگر منتقل شدند. برای مثال، یکی از حساب های کاربری امسال از پیامرسانی در مورد حملات هواپیماهای بدون سرنشین در یمن در سال 2017 به ارتباطات متمرکز بر دولت سوریه تغییر محتوا داد.
گزارشهای داخلی نشان میدهند در همان روزی که سنتکام درخواست خود را ارسال کرد، اعضای تیم توئیتر به یک شرکت داخلی که برای مدیریت دسترسی کاربران مختلف استفاده میشود، رفتند و یک برچسب معافیت ویژه برای حسابهایی که در لیست سفید هستند، اعمال کردند. یکی از مهندسان توئیتر گفت که قبلاً هرگز این نوع برچسب را ندیده بود، اما پس از بررسی دقیق گفت که اثر برچسب برای لیست سفید اساساً امتیازات توئیتر را بدون چک آبی به حساب میآورد.
این حسابها همگی حسابهایی به زبانهای مختلف منتسب به ایالات متحده امریکا بوده که در مورد مسائل امنیتی مرتبط توئیت میکنند و وابستگی به دولت ایالات متحده را حذف کردهاند؛ به معنایی لیست سفید وابستگی خود به امریکا را حذف کرد.
به نظر میرسد که این موضوع با گزارشی که پیشتر، توسط محققان امنیت آنلاین وابسته به رصدخانه اینترنت استنفورد منتشر شد، تا حدودی مطابقت دارد که در آن گزارش داده هزاران حساب مشکوک، مربوط به بخشی از یک عملیات اطلاعاتی دولتی هستند که بسیاری از آنها از چهرههای واقعی انسان استفاده میکنند. او آنها را که توسط هوش مصنوعی شناسایی شده بود «جعل عمیق» نامگذاری کرد. اما گزارش استنفورد بهطور قطعی اکانتهای ساختگی را به سنتکام گره نمیزند یا لیست کاملی از حسابهای توئیتر ارائه نمیدهد. این حسابها، حسابهایی بودند که بهعنوان فردی عادی و در برنامه عملیات روانی پنتاگون فعالیت میکردند.
بهعنوان نمونه برخی از این حسابهای جعلی که پیامهای پنتاگون را بدون وابستگی به ارتش امریکا منعکس میکردند بر ایران متمرکز شده که «امنیت آب عراق را به خطر انداخته و آب این کشور را با کریستال پر میکند». برخی دیگر از این ادعاها ترویج بر برداشت اعضای بدن پناهندگان افغان توسط جمهوری اسلامی است.
یکی دیگر از اکانتهایی که کالر درخواست کرده بود در لیست سفید قرار دهد، توسط محققان شناسایی شد که به نظر میرسید از یک عکس جعلی برای پنهان کردن هویت واقعی آن استفاده میکرد.بیوگرافی جدید این حساب ادعا میکرد که حساب او منبعی بیطرفانه از نظرات و اطلاعات است و ترجمه عربی آن به این گونه است: «به خدمت به عراقیها و اعراب اختصاص دارد». این حساب کاربری، قبل از تعلیق در اوایل سالجاری مرتباً پیامهایی را در توئیتر منتشر میکرد که ایران و دیگر دشمنان امریکا از جمله شورشیان حوثی در یمن را محکوم میکرد.
یکی دیگر از حسابهای سنتکام، که محتوای ضدایرانی و ضدداعش را با تمرکز بر مخاطبان عراقی منتشر میکرد در بیوگرافی، خود را از «وابسته به سنتکام» به یک عبارت عربی تغییر داد که «نبض فرات» نام گرفت.
توئیتر بعد از رسواییهای خود به طور ظاهری متعهد شد که تمام تلاشهای تبلیغاتی و اطلاعات نادرست دولتی را تعطیل کند و هرگز استثنای آشکاری برای ایالات متحده قائل نشود.
اما این گزافهگوییهای مسئولان توئیتر تنها برای فریب مخاطبان بود و آنها دقیقاً از این فضا برای حمله به دشمنان خود استفاده میکنند؛ به معنایی توئیتر در بطن خود با سیاستهای پنتاگون همراهی کرده و با شعار دادن سعی میکند که خود را از اتهامات آتی تبرئه کند.
برای مثال، در سال 2018، توئیتر از تعلیق گسترده حسابهای مرتبط با تلاشهای تبلیغاتی مرتبط با دولت روسیه خبر داد. دو سال بعد، این شرکت به بستن تقریباً 1000 حساب کاربری به دلیل ارتباط با ارتش تایلند افتخار کرد.
طبق اســـــناد، برای اعمــــــال چنین اقداماتی، مدیران فیسبوک و توئیتر توسط وکلای ارشد پنتاگون برای شرکت در جلسات توجیهی طبقهبندی شده در یک مرکز اطلاعات محفظهای حساس، دعوت شدند که برای جلسات بسیار حساس استفاده میشود.
یوئل راث، رئیس بخش اعتماد و ایمنی توئیتر اعلام کرده که فیسبوک یک سری مکالمات بین رهبر ارشد حقوقی خود و وزارت دفاع انجام داده که بر اساس آن، وزارت دفاع امریکا تمایل شدیدی برای همکاری با توئیتر در قالب مذکور نشان داده است.
جیم بیکر، معاون مشاور عمومی توئیتر گفته که به نظر میرسد پنتاگون، بهطور بالقوه به دنبال پنهان کردن مسیرهای خود بوده است.
در سال 2019 قانونگذاران قانونی را تصویب کردند که اشارهای به مادهای از قانون مجوز دفاع ملی دارد؛ مبنی براین که بهطور قانونی عملیات روانی مخفیانه ارتش را در تلاش برای مقابله با روسیه، چین و سایر دشمنان خارجی تأیید میکند.
در سال 2008 فرماندهی عملیات ویژه ایالات متحده درخواستی را برای ارائه «محصولات و ابزارهای نفوذ مبتنی بر وب در حمایت از اهداف استراتژیک و بلندمدت دولت ایالات متحده» مطرح کرد. این طرح، تلاش برای ایجاد سایتهای خبری آنلاین بود که برای به دست آوردن اذهان عمومی در نبرد برای مقابله با نفوذ روسیه در آسیای مرکزی و تروریسم جهانی اسلامی طراحی شدهاند.
آنها از برنامههایی به نام «WebOps» که توسط یک پیمانکار دفاعی اجرا میشود، برای ایجاد هویتهای آنلاین ساختگی برای مقابله با تلاشهای شبکههای تروریستی که امریکا نامگذاری کرده، استفاده کردهاند.
در راستای افشاسازی عملیاتهای توئیتر، یکی از کارمندان سابق از استخدام روزنامهنگاران سابق پرده برداشت که در یک ساختمان اداری عمومی حومه شهر فعالیت میکردند.
فعالیت آنها بهگونهای است که سنتکام، فهرستی را که عنوان مبارزه با تروریسم دارد بهمنظور پشتیبانی از روایتهای فرماندهی نظامی تهیه میکند و میخواهند ما روی آنها تمرکز کنیم؛ به آنها دستور داده شده که هر محتوا را با یک هدف نظامی خاص برچسبگذاری کنند. به گفته او، به طور کلی، اخباری که آنها ایجاد میکنند، همیشه بهگونهای ساخته میشدند که اهداف پنتاگون را به دقت منعکس میکردند.
جامعـــــه نظامــــــی و اطــــــلاعــــــاتی ایالات متحده مدتهاست که استراتژی شخصیتهای آنلاین جعلی و اشخاص ثالث را برای تقویت برخی روایات در کشورهای خارجی دنبال میکند. ایده این است که یک پورتال خبری فارسیزبان با ظاهری معتبر یا یک زن محلی افغان نفوذ طبیعی بیشتری نسبت به یک بیانیه مطبوعاتی رسمی پنتاگون خواهد داشت. بر اساس دستورالعملهای نظامی، تلاشهای تبلیغات آنلاین نظامی و فعالیتهای اینترنتی وزارت دفاع باید علناً دخالت ایالات متحده را تأیید کند، مگر در مواردی که فرمانده رزمنده معتقد است که بهدلیل ملاحظات عملیاتی امکانپذیر نخواهد بود. این روش، تنها برای عملیات در «جنگ جهانی علیه تروریسم» یا زمانی که در سایر دستورات وزیر دفاع مشخص شده باشد، مجاز است.