ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
پیامبر اکرم(ص): مؤمنی که با مردم معاشرت کند و بر آزارشان صبر کند، از مؤمنی که با مردم نمیجوشد و آزارشان را تحمل نمیکند، برتر است.
سنن ابن ماجه ، کتاب الفتن ، ح 4022
سنن ابن ماجه ، کتاب الفتن ، ح 4022
غیاب مباحث فرهنگی در مناظرهها
رضا اسماعیلی: متأسفانه در مناظرهها هیچ صحبتی از حوزه فرهنگ نبود؛ البته فرهنگ از آغاز انقلاب تا به امروز در حاشیه قرار داشته و یک طفل یتیم بوده و در واقع مظلوم و مهجور مانده است. تقریباً همیشه به عنوان پدرخوانده یا ناپدری به فرهنگ نگاه کردند درحالی که امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب در رهنمودها و نامههای خود بر فرهنگ تأکید فراوان داشته و فرهنگ را زیربنای جامعه دانستهاند. انقلاب ما انقلاب فرهنگی است و جامعه ما با بزرگانی همچون سنایی، حافظ، مولوی، سعدی، عطار، ابن سینا، رازی، خواجه نصیرالدین طوسی و چهرههای علمی و فرهنگی شناخته میشود. فرهنگ حوزهای است که برای بازدهی نیاز به سرمایهگذاری درازمدت دارد و همچنین اهل فرهنگ را افرادی اهل تفکر و اندیشیدن تشکیل میدهند و دولتمردان با کسانی که نقد میکنند یا اهل اندیشه و تفکر هستند، مقداری زاویه دارند و اهل فرهنگ را برنمی تابند. در جامعه ما ظرفیت نقدپذیری بسیار پایین است.
بخشی از گفتوگوی این شاعر و منتقد ادبی با خبرنگار ایرنا
بخشی از گفتوگوی این شاعر و منتقد ادبی با خبرنگار ایرنا
امکانی امن برای کسب تجربههای تازه
مهدی رجبی
نویسنده ادبیات کودک و نوجوان
قبل از آنکه بخواهیم به این فکر کنیم که کتابهای ژانر وحشت مناسب کودک یا نوجوانمان هست یا نه و بخواهیم به جای او تصمیمگیری کنیم باید به این توجه کنیم که علاقهمندی خودش چیست؟
اگر برای مطالعه کتابهای ترسناک یا تماشای فیلمهای ژانر وحشت مناسب سن خود مشتاق است چرا از او دریغ کنیم؟چه بخواهیم و چه نه، باید بپذیریم که ازنظر علمی هم اثبات شده افراد با ویژگیها و ظرفیتهای مختلف روحی- شخصیتی متولد میشوند. خود من وقتی در برابر چنین سؤالاتی قرار میگیرم قبل از هر چیز به والدین جوان از این میگویم که به سلایق فرزندان خود نگاه کنید. ببینید اصلاً فرزندتان علاقهای به ژانر وحشت دارد یا نه؟ برخی افراد بهطور طبیعی علاقهمند مطالعه داستانهای ترسناک و حتی تماشای فیلمهای وحشت هستند، اما برخی دیگر ازنظر روحی کشش و تمایلی به این قبیل آثار ندارند، اما نکتهای که در حکم تلنگری برای برخی والدین است چگونگی مواجهه بچههای آنان با این آثار است؛ اگر نوجوان شما بعد از مطالعه یک کتاب بلافاصله برآشفته میشود باید دید چه دلیل درونی یا بیرونی سبب این واکنش شده است، وگرنه در حالت عادی، فردی که از نظر روحی در حالت معقولی است نباید بعد از خواندن یک کتاب برآشفته شود. این میتواند زنگ خطری باشد برای توجه به اینکه این کودک یا نوجوان با مشکل روحی خاصی مواجه شده یا نه؟
گاهی بهرغم آنکه امنیت عاطفی آنان در خانواده فراهمشده اما ممکن است در محیط خارج از خانه با مسأله یا اتفاقی روبهرو شده باشند که حتی از درمیان گذاشتن آن با والدین خود هراس داشته باشند؛ در چنین شرایطی بهتر است به جای آن که تقصیر را به گردن کتابها بیندازیم با یک مشاور روانشناس مشورت کنیم؛ فارغ از این مسائل، داستانهای ترسناک فضای امنی را برای کسب تجربه بیخطر مخاطبان کم سن و سال در مواجهه با ترس فراهم میکنند. بچهها با قهرمان داستان همراه شده، با آنان همذات پنداری میکنند و سر از موقعیتهایی متفاوت درمی آورند. داستانهای ترسناکی که به شیوه اصولی نوشته شدهاند بر نبرد خیر و شر متمرکزشدهاند که این نبرد در آثار کودک و نوجوان با پیروزی خیر تمام میشود. از همین رو مخاطبان کم سن و سال اگر در آینده هم با موقعیتهایی هراسآمیز روبهرو شوند قدرت مواجهه با آن را به امید پیروزی دارند؛ به هر حال نمیتوان منکر این شد که تاریکی و بدی در دنیای واقعی هم وجود دارد، البته همانطور که تأکید کردم این گفتهها تنها درباره آثار استاندارد صادق است، کتابهایی که از منظر روانشناسی متناسب با شرایط کودکان و نوجوانان نوشتهشدهاند. جهان ادبیات، در هر حوزه که باشد امکان کسب تجربههایی امن را برای مخاطبان فراهم میکند، این مسأله حتی در ارتباط با مخاطبان بزرگسال هم صادق است؛ مخاطبی که کتابی درباره افراد مبتلا به بیماریهای خاص میخواند در مواجهه با افراد مشابه رفتاری صحیحتر از خود نشان میدهد ،چراکه تا حدی با احوال درونی آنان آشنا است. بنابراین نمیتوان از قدرت ادبیات و تأثیرگذاری مثبت آن در هیچ ژانری صرفنظر کرد، منتها در این مسیر نباید متوسل به اجبار شد. والدین باید اجازه بدهند فرزندان آنان بر اساس علاقهمندیهای خود به سراغ ژانرهای ادبی بروند.
نویسنده ادبیات کودک و نوجوان
قبل از آنکه بخواهیم به این فکر کنیم که کتابهای ژانر وحشت مناسب کودک یا نوجوانمان هست یا نه و بخواهیم به جای او تصمیمگیری کنیم باید به این توجه کنیم که علاقهمندی خودش چیست؟
اگر برای مطالعه کتابهای ترسناک یا تماشای فیلمهای ژانر وحشت مناسب سن خود مشتاق است چرا از او دریغ کنیم؟چه بخواهیم و چه نه، باید بپذیریم که ازنظر علمی هم اثبات شده افراد با ویژگیها و ظرفیتهای مختلف روحی- شخصیتی متولد میشوند. خود من وقتی در برابر چنین سؤالاتی قرار میگیرم قبل از هر چیز به والدین جوان از این میگویم که به سلایق فرزندان خود نگاه کنید. ببینید اصلاً فرزندتان علاقهای به ژانر وحشت دارد یا نه؟ برخی افراد بهطور طبیعی علاقهمند مطالعه داستانهای ترسناک و حتی تماشای فیلمهای وحشت هستند، اما برخی دیگر ازنظر روحی کشش و تمایلی به این قبیل آثار ندارند، اما نکتهای که در حکم تلنگری برای برخی والدین است چگونگی مواجهه بچههای آنان با این آثار است؛ اگر نوجوان شما بعد از مطالعه یک کتاب بلافاصله برآشفته میشود باید دید چه دلیل درونی یا بیرونی سبب این واکنش شده است، وگرنه در حالت عادی، فردی که از نظر روحی در حالت معقولی است نباید بعد از خواندن یک کتاب برآشفته شود. این میتواند زنگ خطری باشد برای توجه به اینکه این کودک یا نوجوان با مشکل روحی خاصی مواجه شده یا نه؟
گاهی بهرغم آنکه امنیت عاطفی آنان در خانواده فراهمشده اما ممکن است در محیط خارج از خانه با مسأله یا اتفاقی روبهرو شده باشند که حتی از درمیان گذاشتن آن با والدین خود هراس داشته باشند؛ در چنین شرایطی بهتر است به جای آن که تقصیر را به گردن کتابها بیندازیم با یک مشاور روانشناس مشورت کنیم؛ فارغ از این مسائل، داستانهای ترسناک فضای امنی را برای کسب تجربه بیخطر مخاطبان کم سن و سال در مواجهه با ترس فراهم میکنند. بچهها با قهرمان داستان همراه شده، با آنان همذات پنداری میکنند و سر از موقعیتهایی متفاوت درمی آورند. داستانهای ترسناکی که به شیوه اصولی نوشته شدهاند بر نبرد خیر و شر متمرکزشدهاند که این نبرد در آثار کودک و نوجوان با پیروزی خیر تمام میشود. از همین رو مخاطبان کم سن و سال اگر در آینده هم با موقعیتهایی هراسآمیز روبهرو شوند قدرت مواجهه با آن را به امید پیروزی دارند؛ به هر حال نمیتوان منکر این شد که تاریکی و بدی در دنیای واقعی هم وجود دارد، البته همانطور که تأکید کردم این گفتهها تنها درباره آثار استاندارد صادق است، کتابهایی که از منظر روانشناسی متناسب با شرایط کودکان و نوجوانان نوشتهشدهاند. جهان ادبیات، در هر حوزه که باشد امکان کسب تجربههایی امن را برای مخاطبان فراهم میکند، این مسأله حتی در ارتباط با مخاطبان بزرگسال هم صادق است؛ مخاطبی که کتابی درباره افراد مبتلا به بیماریهای خاص میخواند در مواجهه با افراد مشابه رفتاری صحیحتر از خود نشان میدهد ،چراکه تا حدی با احوال درونی آنان آشنا است. بنابراین نمیتوان از قدرت ادبیات و تأثیرگذاری مثبت آن در هیچ ژانری صرفنظر کرد، منتها در این مسیر نباید متوسل به اجبار شد. والدین باید اجازه بدهند فرزندان آنان بر اساس علاقهمندیهای خود به سراغ ژانرهای ادبی بروند.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#والیبال
مسابقات والیبال هیجان زیادی ایجاد کرده است. همزمـــــان با بازیهای تیم ملی ایران شاهد نوشتههای زیادی در شبکههای اجتماعی هستیم. بخصوص در بازی دیروز مقابل آلمان که پر فراز و نشیب بود. البته دیروز انتقادهای زیادی را هم از گزارشگر بازی میخواندیم: «گزارشگر والیبال میگه اگه بچهها بتونن ۶ امتیاز اختلاف رو جبران کنن، آلمان رو تحقیر کردیم. اونجا یکی نیست به گزارشگرها یاد بده که نباید به حریف بیاحترامی کنید؟»، «قشنگ آلکنو گفت برید هوچیگری کنید بازی رو ببریم. جواب گرفتیم»، «بدترین بازی تیم ملی والیبال را شاهد هستیم.»، «یه گزارشگر خوب تو این والیبال نیست؟ گزارشگر ایران - آلمان میگه چی میشه بازیکنها این فاصله رو جبران کنن و آلمانیا رو تحقیر کنن! الان که ست رو با اختلاف ۵ امتیاز باختیم یعنی ما تحقیر شدیم؟ تکلیف چیه؟ رجز خوندن و نشون دادن حس پیروزیطلبی جزئی از ورزشه اما عقدهگشایی نه دیگه.»، «صابر کاظمی پدیده این دوره از مسابقات والیبال میتونه باشه.خیلی خوبه»، «بنده بهعنوان کسی که سال دوم دبیرستان توی تیم والیبال مدرسه بودم و در مسابقات بین مدارس از بین ۱۲ تیم دوازدهم شدیم میگم بچهها در برابر آلمان اصلاً خوب نبودن»، «آدم وقتی گزارش گزارشگرهای والیبال شبکه آنتن رو میشنوه دلش برای اون دو تا گزارشگر بینهایت افتضاح شبکه سه تنگ میشه. رندم توی صف نونوایی آدمی که تا حالا والیبال ندیده بیاری برای گزارش حداقل پنجاه درصد احتمال داره از اینا بهتر باشه.»، «حرکات چیپ و غیرورزشی بازیکنای تیم ملی والیبال رو شاهد هستیم»، «وای بر میلاد عبادی پور»، «اون کسی که تیم والیبال ایران مقابل آلمان را قبل از ست ۴ روشن کرد را میخوام! این روحیه شاد را برای کل کشور لازم داریم. مثل بازی، ملت ما روحیه را باخته و نتیجه را واگذار
شده میبینه»، «گزارشگر بازی والیبال ایران-آلمان، میگه: «اگر بچهها بتونن توی این ست امتیاز رو جبران کنن، تحقیر میکنن آلمانیها رو». یا میگه:«حال آلمانیها داره گرفته میشه». چرا آقای گزارشگر؟! چرا حتی ورزش و تفریحمون رو آلوده به تحقیر و توهین میکنید؟»، «میتونم بگم به سرویس بد همه بازیکنان و تا حدی بازی بد میلاد عبادیپور باختیم.»
واکسن کی میرسد؟
دغدغـــــه کمبود واکسن هـــــــــمچنان ادامه دارد. نگرانــــــیها درباره نبود واکســــــنهای دوز دوم برای سالمندان و اعلام نشدن فراخوان برای واکسیناسیون گروههای سنی دیگر باعث شده خیلیها در شبکههای اجتماعی دربارهاش بنویسند. افزایش مجدد آمار مبتلایان و زنگ خطر موج پنجم کرونا هم این دغدغه را بیشتر کرده است: «دقت دارید که بیشترمون از واکسیناسیون منظم سراسری برای همه (از جمله خودمون) ناامیدیم و در نهایت راضی شدیم به واکسن زدن پدر و مادرهامون؟ سطح امید در همه عرصههای زندگی ما همین روند رو طی میکنه. ذهن تربیت شده برای چسبیدن به امید حداقلی.»، «واکسن نیست و دورنمایی از تهیه آن در ماههای آتی وچشماندازی برای رسیدن به تولید انبوه نیز وجود ندارد. ما حالا فقط خستههای کلافهای هستیم که حتی رؤیای واکسن برای خودمان نداریم و تنها آرزومندیم پدرومادرها زودتر واکسن بزنند.حتی درماجرای واکسن نیز نسل بیرؤیا و آرزو هستیم»، «الان دغدغه و استرس جدید خانواده ما دوز دوم واکسن مامان بزرگمونه که نیست»، «واقعاً نمیدونم با این قرنطینه کرونا چقدر دیگه بتونم هی به خودم امید بدم که تموم میشه. با این وضعی هم که از واکسن و مدیریت خبری نیست هر روز بیشتر ناامید میشم.»، «جوری که مسئولان میگفتن ما الان از وفور واکسن باید نون و واکسن میخوردیم»، «حالا که واکسن نیست و موج پنجم داره شروع میشه چرا وزیر بهداشت پیداش نیست؟ مگه قرار نبود واکسن صادر کنیم؟»، «سخنگوی ستاد کرونا:«با توجه به تأخیری که در رسیدن محموله جدید واکسن پیش آمده فعلاً واکسیناسیون افراد ۶۵ سال به بالا را شروع نکردهایم اما به محض رسیدن واکسن که زمان آن دور نیست...» زمان آن دور نیست؟ ای فغان از دست شما چند هفته است که میگید زمان آن دور نیست»، «واکسن نیست، لطفاً سؤال نفرمایید؛ بیشتر سالمندانی که دوز اول واکسن را تزریق کردهاند و به فراخور نوع واکسن حالا تاریخ تزریق دوز دوم برایشان رسیده، با مراجعه به مراکز بهداشت، با این جمله ابتدایی که در سر در مراکز بهداشت زده شده مواجه شدهاند.»
#والیبال
مسابقات والیبال هیجان زیادی ایجاد کرده است. همزمـــــان با بازیهای تیم ملی ایران شاهد نوشتههای زیادی در شبکههای اجتماعی هستیم. بخصوص در بازی دیروز مقابل آلمان که پر فراز و نشیب بود. البته دیروز انتقادهای زیادی را هم از گزارشگر بازی میخواندیم: «گزارشگر والیبال میگه اگه بچهها بتونن ۶ امتیاز اختلاف رو جبران کنن، آلمان رو تحقیر کردیم. اونجا یکی نیست به گزارشگرها یاد بده که نباید به حریف بیاحترامی کنید؟»، «قشنگ آلکنو گفت برید هوچیگری کنید بازی رو ببریم. جواب گرفتیم»، «بدترین بازی تیم ملی والیبال را شاهد هستیم.»، «یه گزارشگر خوب تو این والیبال نیست؟ گزارشگر ایران - آلمان میگه چی میشه بازیکنها این فاصله رو جبران کنن و آلمانیا رو تحقیر کنن! الان که ست رو با اختلاف ۵ امتیاز باختیم یعنی ما تحقیر شدیم؟ تکلیف چیه؟ رجز خوندن و نشون دادن حس پیروزیطلبی جزئی از ورزشه اما عقدهگشایی نه دیگه.»، «صابر کاظمی پدیده این دوره از مسابقات والیبال میتونه باشه.خیلی خوبه»، «بنده بهعنوان کسی که سال دوم دبیرستان توی تیم والیبال مدرسه بودم و در مسابقات بین مدارس از بین ۱۲ تیم دوازدهم شدیم میگم بچهها در برابر آلمان اصلاً خوب نبودن»، «آدم وقتی گزارش گزارشگرهای والیبال شبکه آنتن رو میشنوه دلش برای اون دو تا گزارشگر بینهایت افتضاح شبکه سه تنگ میشه. رندم توی صف نونوایی آدمی که تا حالا والیبال ندیده بیاری برای گزارش حداقل پنجاه درصد احتمال داره از اینا بهتر باشه.»، «حرکات چیپ و غیرورزشی بازیکنای تیم ملی والیبال رو شاهد هستیم»، «وای بر میلاد عبادی پور»، «اون کسی که تیم والیبال ایران مقابل آلمان را قبل از ست ۴ روشن کرد را میخوام! این روحیه شاد را برای کل کشور لازم داریم. مثل بازی، ملت ما روحیه را باخته و نتیجه را واگذار
شده میبینه»، «گزارشگر بازی والیبال ایران-آلمان، میگه: «اگر بچهها بتونن توی این ست امتیاز رو جبران کنن، تحقیر میکنن آلمانیها رو». یا میگه:«حال آلمانیها داره گرفته میشه». چرا آقای گزارشگر؟! چرا حتی ورزش و تفریحمون رو آلوده به تحقیر و توهین میکنید؟»، «میتونم بگم به سرویس بد همه بازیکنان و تا حدی بازی بد میلاد عبادیپور باختیم.»
واکسن کی میرسد؟
دغدغـــــه کمبود واکسن هـــــــــمچنان ادامه دارد. نگرانــــــیها درباره نبود واکســــــنهای دوز دوم برای سالمندان و اعلام نشدن فراخوان برای واکسیناسیون گروههای سنی دیگر باعث شده خیلیها در شبکههای اجتماعی دربارهاش بنویسند. افزایش مجدد آمار مبتلایان و زنگ خطر موج پنجم کرونا هم این دغدغه را بیشتر کرده است: «دقت دارید که بیشترمون از واکسیناسیون منظم سراسری برای همه (از جمله خودمون) ناامیدیم و در نهایت راضی شدیم به واکسن زدن پدر و مادرهامون؟ سطح امید در همه عرصههای زندگی ما همین روند رو طی میکنه. ذهن تربیت شده برای چسبیدن به امید حداقلی.»، «واکسن نیست و دورنمایی از تهیه آن در ماههای آتی وچشماندازی برای رسیدن به تولید انبوه نیز وجود ندارد. ما حالا فقط خستههای کلافهای هستیم که حتی رؤیای واکسن برای خودمان نداریم و تنها آرزومندیم پدرومادرها زودتر واکسن بزنند.حتی درماجرای واکسن نیز نسل بیرؤیا و آرزو هستیم»، «الان دغدغه و استرس جدید خانواده ما دوز دوم واکسن مامان بزرگمونه که نیست»، «واقعاً نمیدونم با این قرنطینه کرونا چقدر دیگه بتونم هی به خودم امید بدم که تموم میشه. با این وضعی هم که از واکسن و مدیریت خبری نیست هر روز بیشتر ناامید میشم.»، «جوری که مسئولان میگفتن ما الان از وفور واکسن باید نون و واکسن میخوردیم»، «حالا که واکسن نیست و موج پنجم داره شروع میشه چرا وزیر بهداشت پیداش نیست؟ مگه قرار نبود واکسن صادر کنیم؟»، «سخنگوی ستاد کرونا:«با توجه به تأخیری که در رسیدن محموله جدید واکسن پیش آمده فعلاً واکسیناسیون افراد ۶۵ سال به بالا را شروع نکردهایم اما به محض رسیدن واکسن که زمان آن دور نیست...» زمان آن دور نیست؟ ای فغان از دست شما چند هفته است که میگید زمان آن دور نیست»، «واکسن نیست، لطفاً سؤال نفرمایید؛ بیشتر سالمندانی که دوز اول واکسن را تزریق کردهاند و به فراخور نوع واکسن حالا تاریخ تزریق دوز دوم برایشان رسیده، با مراجعه به مراکز بهداشت، با این جمله ابتدایی که در سر در مراکز بهداشت زده شده مواجه شدهاند.»
ولادت حضرت معصومه(س) مبارک باد
میلاد فضیلت
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
نخستین روز از ماه ذیالقعده با نام و یاد شخصیتی درآمیخته که در تاریخ اسلام از جایگاه ویژهای برخوردار اســــــــت. این شـــخصیت برجسته تاریخ اسلام فاطمه معصومه(س) دختر امام موسی کاظم و خواهر تنی امام رضا(ع) و از جمله چهرههای مطرح اسلامی است که به عنوان الگوی زن مسلمان شناخته میشود. در مراحل زندگی آن حضرت فرازهای برجسته بسیاری وجود دارد که برخی از آنها منحصر بهفرد میباشند. از جمله آنکه جمعی از شیعیان در سفری به مدینه در پی دریافت سؤالات شرعی خود بودند که متوجه میشوند امام موسی کاظم(ع) در سفر هستند. این عده که سختی سفر را برای دریافت سؤالاتشان بر خود هموار کرده بودند بر آن شدند تا سؤالات خود را مکتوب کنند تا در سفر بعدی پاسخ آن را دریافت نمایند. فردای آن روز وقتی برای خداحافظی به خانه امام موسی کاظم(ع) مراجعه کردند پاسخ سؤالات خود را به صورت مکتوب از حضرت معصومه(س) دریافت کردند. این نشان از آن داشت که حضرت معصومه(س) از فروغ دانایی در مکتب پدر و برادرش برخوردار شده و با وجود صغر سن، عالم زمان خویش بود. این فراز معجزگون از زندگی آن حضرت سیمایی استثنایی به ایشان بخشیده و بیانگر دانش وسیع وی است. هارونالرشید خلیفه وقت عباسی که از وجود امامت شیعه بر تاج و تخت خود هراسان بود با حساسیت از فعالیتهای هدایتگرانه امام(ع) جلوگیری میکرد و مانع برقراری ارتباط میان شیعیان و امامشان بود. در چنین شرایطی حضرت معصومه(س) در اواخر حیات پدرش و اوایل امامت برادرش امام رضا که با دخالت عوامل دستگاه عباسی – هارونالرشید - نزدیک چهار سال در انزوا بود، پاسخگوی سؤالات و ابهامات پیروان مکتب اهل بیت(ع) و دانستههایش تکیهگاه مسلمانان بود. موقعیت حضرت معصومه در آن شرایط حساس مستلزم صرف وقت و علاوه بر آن مخفیکاریهای لازمه بود. از اینرو و به دلایلی دیگر آن حضرت فرصت ازدواج نیافت و گوهر عمر را بهطور کامل صرف رسالت نبوی نمود. در عظمت و رفعت مقام او همین بس که بزرگان دین و امامان معصوم(ع) جملات بلندی در ستایش آن حضرت بر زبان جاری کردهاند که برخی از شایستگیهای حضرتش را مینمایاند و راهگشا به سوی فضایل بیشتری است. تفسیر همان معنای بلندی که در زیارتنامه ایشان هم آمده است، «ان لک عندالله شأنا منالشأن». ولادت باسعادت دخت گرامی هفتمین جانشین برحق نبی، حضرت فاطمه معصومه(س) برعموم مسلمانان بویژه هموطنانمان مبارک باد.
دبیر گروه پایداری
نخستین روز از ماه ذیالقعده با نام و یاد شخصیتی درآمیخته که در تاریخ اسلام از جایگاه ویژهای برخوردار اســــــــت. این شـــخصیت برجسته تاریخ اسلام فاطمه معصومه(س) دختر امام موسی کاظم و خواهر تنی امام رضا(ع) و از جمله چهرههای مطرح اسلامی است که به عنوان الگوی زن مسلمان شناخته میشود. در مراحل زندگی آن حضرت فرازهای برجسته بسیاری وجود دارد که برخی از آنها منحصر بهفرد میباشند. از جمله آنکه جمعی از شیعیان در سفری به مدینه در پی دریافت سؤالات شرعی خود بودند که متوجه میشوند امام موسی کاظم(ع) در سفر هستند. این عده که سختی سفر را برای دریافت سؤالاتشان بر خود هموار کرده بودند بر آن شدند تا سؤالات خود را مکتوب کنند تا در سفر بعدی پاسخ آن را دریافت نمایند. فردای آن روز وقتی برای خداحافظی به خانه امام موسی کاظم(ع) مراجعه کردند پاسخ سؤالات خود را به صورت مکتوب از حضرت معصومه(س) دریافت کردند. این نشان از آن داشت که حضرت معصومه(س) از فروغ دانایی در مکتب پدر و برادرش برخوردار شده و با وجود صغر سن، عالم زمان خویش بود. این فراز معجزگون از زندگی آن حضرت سیمایی استثنایی به ایشان بخشیده و بیانگر دانش وسیع وی است. هارونالرشید خلیفه وقت عباسی که از وجود امامت شیعه بر تاج و تخت خود هراسان بود با حساسیت از فعالیتهای هدایتگرانه امام(ع) جلوگیری میکرد و مانع برقراری ارتباط میان شیعیان و امامشان بود. در چنین شرایطی حضرت معصومه(س) در اواخر حیات پدرش و اوایل امامت برادرش امام رضا که با دخالت عوامل دستگاه عباسی – هارونالرشید - نزدیک چهار سال در انزوا بود، پاسخگوی سؤالات و ابهامات پیروان مکتب اهل بیت(ع) و دانستههایش تکیهگاه مسلمانان بود. موقعیت حضرت معصومه در آن شرایط حساس مستلزم صرف وقت و علاوه بر آن مخفیکاریهای لازمه بود. از اینرو و به دلایلی دیگر آن حضرت فرصت ازدواج نیافت و گوهر عمر را بهطور کامل صرف رسالت نبوی نمود. در عظمت و رفعت مقام او همین بس که بزرگان دین و امامان معصوم(ع) جملات بلندی در ستایش آن حضرت بر زبان جاری کردهاند که برخی از شایستگیهای حضرتش را مینمایاند و راهگشا به سوی فضایل بیشتری است. تفسیر همان معنای بلندی که در زیارتنامه ایشان هم آمده است، «ان لک عندالله شأنا منالشأن». ولادت باسعادت دخت گرامی هفتمین جانشین برحق نبی، حضرت فاطمه معصومه(س) برعموم مسلمانان بویژه هموطنانمان مبارک باد.
کتابی برای عموم علاقهمندان ادبیات جهان
میثم فرجی
دبیر تحریریه نشر گویا
«پیژامه همینگوی» عنوان مجموعه داستانی است که به ترجمه اسدالله امرایی در اختیار علاقهمندان قرارگرفته است. این مجموعه ویژگی جالبی دارد که قبل از هر چیز به آن اشاره میکنم، امرایی یکبهیک داستانهای آن را با کسب اجازه از نویسندگان آنها ترجمه و منتشر کرده است. البته گردآوری آنها و انتخابشان را خودش برعهده داشته، امرایی در این مجموعه سراغ نویسندگان بسیار مشهوری همچون مارکز نرفته؛ او تلاش کرده داستانهایی از نویسندگان سراسر جهان پیش روی علاقهمندان بگذارد؛ نویسندگانی که پیشتر چندان برای مخاطبان ایرانی معرفی نشدهاند.
این مجموعه حدود 40 داستان کوتاه را شامل میشود که مضامین متنوعی دارند، با این حال بخشی از آنها مرتبط با اتفاقات روز جهان هستند. ازجمله بحث داعش، درگیریهای افغانستان و حتی مسائل پیش روی عراقیها که در این چند سال شاهد بودهایم. با این حال داستانهای این مجموعه صرفاً به مسائل اینچنینی اختصاص ندارند؛ اسدالله امرایی در انتخابهای خود تلاش کرده به سراغ داستانهای متنوعی برود که از طریق آنها بتوان زندگی را از زوایای مختلفی دید. بگذارید به یکی- دو مورد از داستانهای این مجموعه اشاره کنم، یکی از آنها که داستان بسیار زیبایی دارد، داستان ماجرای مردی را روایت کرده که برای خرید کتاب به کتابفروشی میرود. کتابی میخرد، هنوز چندان از کتابفروشی دور نشده که با گشت مختصری میان صفحات کتاب، توی ذوقش میخورد و آن را به جوی آب پرت میکند. بلافاصله او را دستگیر میکنند. متعجب است و حتی نمیدانند چه جرمی مرتکب شده. در زندان وادارش میکنند هر روز زمانی را صرف مطالعه کند. این داستان بسیار زیبا درباره اهمیت و ضرورت مطالعه است.
شخصیت اصلی یکی دیگر از داستانها درباره یک مأمور اعدام است، برای مخاطبان فرصتی فراهم میشود تا از دریچه نگاه چنین فردی به زندگی نگاه کنند و حتی خود را جای او بگذارند، ماجرای تکاندهنده و بسیار زیبایی دارد. از آنجایی که اسدالله امرایی مترجم شناخته شدهای است چیزی از ترجمه و تسلط او در بهرهگیری از واژهها در بازگردان داستانها به فارسی نمیگویم اما خواندن این مجموعه را به همه علاقهمندان پیشنهاد میدهم.
مجموعه داستان
«پیژامه همینگوی»
نوشته: مجموعه نویسندگان
مترجم: اسدالله امرایی
انتشارات: نشرگویا
دبیر تحریریه نشر گویا
«پیژامه همینگوی» عنوان مجموعه داستانی است که به ترجمه اسدالله امرایی در اختیار علاقهمندان قرارگرفته است. این مجموعه ویژگی جالبی دارد که قبل از هر چیز به آن اشاره میکنم، امرایی یکبهیک داستانهای آن را با کسب اجازه از نویسندگان آنها ترجمه و منتشر کرده است. البته گردآوری آنها و انتخابشان را خودش برعهده داشته، امرایی در این مجموعه سراغ نویسندگان بسیار مشهوری همچون مارکز نرفته؛ او تلاش کرده داستانهایی از نویسندگان سراسر جهان پیش روی علاقهمندان بگذارد؛ نویسندگانی که پیشتر چندان برای مخاطبان ایرانی معرفی نشدهاند.
این مجموعه حدود 40 داستان کوتاه را شامل میشود که مضامین متنوعی دارند، با این حال بخشی از آنها مرتبط با اتفاقات روز جهان هستند. ازجمله بحث داعش، درگیریهای افغانستان و حتی مسائل پیش روی عراقیها که در این چند سال شاهد بودهایم. با این حال داستانهای این مجموعه صرفاً به مسائل اینچنینی اختصاص ندارند؛ اسدالله امرایی در انتخابهای خود تلاش کرده به سراغ داستانهای متنوعی برود که از طریق آنها بتوان زندگی را از زوایای مختلفی دید. بگذارید به یکی- دو مورد از داستانهای این مجموعه اشاره کنم، یکی از آنها که داستان بسیار زیبایی دارد، داستان ماجرای مردی را روایت کرده که برای خرید کتاب به کتابفروشی میرود. کتابی میخرد، هنوز چندان از کتابفروشی دور نشده که با گشت مختصری میان صفحات کتاب، توی ذوقش میخورد و آن را به جوی آب پرت میکند. بلافاصله او را دستگیر میکنند. متعجب است و حتی نمیدانند چه جرمی مرتکب شده. در زندان وادارش میکنند هر روز زمانی را صرف مطالعه کند. این داستان بسیار زیبا درباره اهمیت و ضرورت مطالعه است.
شخصیت اصلی یکی دیگر از داستانها درباره یک مأمور اعدام است، برای مخاطبان فرصتی فراهم میشود تا از دریچه نگاه چنین فردی به زندگی نگاه کنند و حتی خود را جای او بگذارند، ماجرای تکاندهنده و بسیار زیبایی دارد. از آنجایی که اسدالله امرایی مترجم شناخته شدهای است چیزی از ترجمه و تسلط او در بهرهگیری از واژهها در بازگردان داستانها به فارسی نمیگویم اما خواندن این مجموعه را به همه علاقهمندان پیشنهاد میدهم.
مجموعه داستان
«پیژامه همینگوی»
نوشته: مجموعه نویسندگان
مترجم: اسدالله امرایی
انتشارات: نشرگویا
تئاتر ملی یا آنچه به ما هویت میبخشد
رضا آشفته
منتقد
در میان انواع تئاتری که باید در میان برنامههای نمایشی کشورمان گنجانده شود، بهتر است تئاتر ملی هنوز هم نقش مؤثری داشته باشد. تئاتر ملی همان نوع تئاتری است که ریشه در اصالتها و هویت و فرهنگ و زبان و آنچه باید در حیات و روزگار ما جاری باشد، دارد.
تئاتر ملی یک کنش افتخارآمیز است که ما را در برابر هجمه بیگانه و از خود بیگانگی تحمیلی بیمه میگرداند و با نگهداری این اصالتها و ریشهها است که ما ضمن آنکه بر خویشتن خویش آگاهی مییابیم در راه بهتر شدن اوضاع و پیشرفت نیز میتوانیم گامهای بهتری را برداریم. اگر تئاتر و سینمای ما بیهویت شوند یک حلقه گمشده دودمان ما را بر باد خواهد داد و در سرگردانی روزگار دقیقاً نمیدانیم کبک هستیم یا کلاغ؟!
تئاتر ملی یک پرسش بنیادین دارد که از ما میپرسد ما که هستیم؟! و همین نکته بارز و برجستهای است که به ذهن دستور میدهد برای پاسخگویی مدام خود را در زیر لایههای هستیاش جستوجوکند؛ نه اینکه در تمایل به آنچه دیگران هستند بخواهد دچار سرمشقها و پارادایمهای ناشناختهتر و در واقع ناامیدکنندهتر شود. انسان باید به رهایی برسد و در آن خلوت با تعبیرات و تفسیرهای ژرف و معنادار همراه شود. آنچه ما را در ناخودآگاه تقویت میکند و عامل پایداریمان در برابر غرب و شرق خواهد شد همانا هنر است و هیچ هنری مانند هنر تئاتر نمیتواند این ناخودآگاه را فعالتر از آنچه باید گرداند. پس این حُسن تئاتر را باید یک امتیازتلقی کنیم و با بهرهمندی از چنین امکانی بخواهیم که در برابر سرنوشت خویش با پایداری رفتاری، ذهنی و خلاقانه هدفگذاریهایمان را روشن کنیم. اهدافی که به ما هویت میبخشند و فراتر از آن انگیزه میدهند که برای جبران نداشتهها در اتکای به پیروزیها و موفقیتهای پدران و مادرانمان بتوانیم بر رمز و راز هستی آگاه شویم و راهی بهتر و حتی میانبرتری برای جبران مافات بیابیم؛ راهی که ما را به سرمنزل مقصود نزدیک و نزدیکتر گرداند.
تئاتر ملی را به مثابه یک ضرورت حیاتی باید برای ارتقای سطح فرهنگی جامعه در نظر گیریم و در تقابل با آنچه تهدیدات بزرگی برای هویت باختگی است و ما را از اصالتها و معنای بودن ساقط میگرداند، باید که با پایداری خودانگیخته ایستادگی کنیم. هنر زبان نرم و ملایمی دارد و چون دارویی تلخ اما گوارا عمل میکند و هنگامی که ناخودآگاه ترمیم گشت و ما را به خود آورد که در واقع چه کسی هستیم؛ آنگاه راه و رسم استواری پیش پایمان قرار میگیرد که بیشتر از پیش تلاشهایی برای گسترش یک راه و مسیر شناخته انجام دهیم و در پیوستگی با هممیهنانمان بتوانیم آینده روشنی را برای در کنار هم ماندن ترسیم گردانیم. هویت بخشی امری همگانی و تعمیمپذیر و گسترده است و در گستره معانی مشترک است که آدمها احساس با هم بودن و یک ملت بودن خواهند کرد؛ هر چه این زنجیرهها و پیوستگی میان آنها بیشتر و محکمتر باشد آنگاه آن ملت هم موفقتر از پیش برای آبادانی و پیشرفت تلاش دو چندان را بروز خواهند داد.
تئاتر ملی را نباید دستکم گرفت و این یک غفلت آشکار است که ما را میرنجاند از اینکه دور و بیتفاوت نسبت به هم بمانیم و در این از هم پاشیدگیها است که افسردگی مزمن و فراگیر ضمن رنجاندن، ما را برای بسط و گسترش توصیههای ناآشنا و بیگانه آمادهتر خواهد کرد. تئاتر ملی جان و حیات یک ملت را بیدار و کوشا نگه میدارد و این مهم در انواع تئاتر میتواند یک اصل باشد که ما در دایره داشتههای تاریخی (زمان محور) و جغرافیایی (مکان محور) و فرهنگی (زبان محور) میتوانیم خودمان را در برابر بیگانه سربلند نگه داریم و از احساس پوچی پرهیز کنیم.
منتقد
در میان انواع تئاتری که باید در میان برنامههای نمایشی کشورمان گنجانده شود، بهتر است تئاتر ملی هنوز هم نقش مؤثری داشته باشد. تئاتر ملی همان نوع تئاتری است که ریشه در اصالتها و هویت و فرهنگ و زبان و آنچه باید در حیات و روزگار ما جاری باشد، دارد.
تئاتر ملی یک کنش افتخارآمیز است که ما را در برابر هجمه بیگانه و از خود بیگانگی تحمیلی بیمه میگرداند و با نگهداری این اصالتها و ریشهها است که ما ضمن آنکه بر خویشتن خویش آگاهی مییابیم در راه بهتر شدن اوضاع و پیشرفت نیز میتوانیم گامهای بهتری را برداریم. اگر تئاتر و سینمای ما بیهویت شوند یک حلقه گمشده دودمان ما را بر باد خواهد داد و در سرگردانی روزگار دقیقاً نمیدانیم کبک هستیم یا کلاغ؟!
تئاتر ملی یک پرسش بنیادین دارد که از ما میپرسد ما که هستیم؟! و همین نکته بارز و برجستهای است که به ذهن دستور میدهد برای پاسخگویی مدام خود را در زیر لایههای هستیاش جستوجوکند؛ نه اینکه در تمایل به آنچه دیگران هستند بخواهد دچار سرمشقها و پارادایمهای ناشناختهتر و در واقع ناامیدکنندهتر شود. انسان باید به رهایی برسد و در آن خلوت با تعبیرات و تفسیرهای ژرف و معنادار همراه شود. آنچه ما را در ناخودآگاه تقویت میکند و عامل پایداریمان در برابر غرب و شرق خواهد شد همانا هنر است و هیچ هنری مانند هنر تئاتر نمیتواند این ناخودآگاه را فعالتر از آنچه باید گرداند. پس این حُسن تئاتر را باید یک امتیازتلقی کنیم و با بهرهمندی از چنین امکانی بخواهیم که در برابر سرنوشت خویش با پایداری رفتاری، ذهنی و خلاقانه هدفگذاریهایمان را روشن کنیم. اهدافی که به ما هویت میبخشند و فراتر از آن انگیزه میدهند که برای جبران نداشتهها در اتکای به پیروزیها و موفقیتهای پدران و مادرانمان بتوانیم بر رمز و راز هستی آگاه شویم و راهی بهتر و حتی میانبرتری برای جبران مافات بیابیم؛ راهی که ما را به سرمنزل مقصود نزدیک و نزدیکتر گرداند.
تئاتر ملی را به مثابه یک ضرورت حیاتی باید برای ارتقای سطح فرهنگی جامعه در نظر گیریم و در تقابل با آنچه تهدیدات بزرگی برای هویت باختگی است و ما را از اصالتها و معنای بودن ساقط میگرداند، باید که با پایداری خودانگیخته ایستادگی کنیم. هنر زبان نرم و ملایمی دارد و چون دارویی تلخ اما گوارا عمل میکند و هنگامی که ناخودآگاه ترمیم گشت و ما را به خود آورد که در واقع چه کسی هستیم؛ آنگاه راه و رسم استواری پیش پایمان قرار میگیرد که بیشتر از پیش تلاشهایی برای گسترش یک راه و مسیر شناخته انجام دهیم و در پیوستگی با هممیهنانمان بتوانیم آینده روشنی را برای در کنار هم ماندن ترسیم گردانیم. هویت بخشی امری همگانی و تعمیمپذیر و گسترده است و در گستره معانی مشترک است که آدمها احساس با هم بودن و یک ملت بودن خواهند کرد؛ هر چه این زنجیرهها و پیوستگی میان آنها بیشتر و محکمتر باشد آنگاه آن ملت هم موفقتر از پیش برای آبادانی و پیشرفت تلاش دو چندان را بروز خواهند داد.
تئاتر ملی را نباید دستکم گرفت و این یک غفلت آشکار است که ما را میرنجاند از اینکه دور و بیتفاوت نسبت به هم بمانیم و در این از هم پاشیدگیها است که افسردگی مزمن و فراگیر ضمن رنجاندن، ما را برای بسط و گسترش توصیههای ناآشنا و بیگانه آمادهتر خواهد کرد. تئاتر ملی جان و حیات یک ملت را بیدار و کوشا نگه میدارد و این مهم در انواع تئاتر میتواند یک اصل باشد که ما در دایره داشتههای تاریخی (زمان محور) و جغرافیایی (مکان محور) و فرهنگی (زبان محور) میتوانیم خودمان را در برابر بیگانه سربلند نگه داریم و از احساس پوچی پرهیز کنیم.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
غیاب مباحث فرهنگی در مناظرهها
-
امکانی امن برای کسب تجربههای تازه
-
شهروند مجـــازی
-
میلاد فضیلت
-
کتابی برای عموم علاقهمندان ادبیات جهان
-
تئاتر ملی یا آنچه به ما هویت میبخشد
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین