درباره قسمت دوم فیلم ترسناک «یک مکان آرام»
بدون حس ناب غافلگیری
وصال روحانی
خبرنگار
«یک مکان آرام، قسمت دوم» طبعاً ادامهای بر فیلم «یک مکان آرام» محصول سال 2018 است که اثری موفق از ژانر هارور (وحشت) بود و گیشهای پربار هم داشت و به تبع آن گمان میرود که درآمدسازی فیلم دوم نیز در سطحی جالب توجه و حتی فراتر از فیلم نخست باشد. فیلم دوم مثل قسمت اول با کارگردانی جان کرازینسکی امریکایی شکل گرفته و امیلی بلانت، ستاره فیلمهایی مثل دوگانه «سیکاریو» و «مری پاپینز بازمیگردد» نقش خود در فیلم اول را تکرار میکند و میلیسنت سیموندز و نووا ژوپ نیز در همان قالبهای آشنای فیلم اول ظاهر میشوند و از هنرپیشههای تازهای که به این پروژه اضافه شده و در فیلم دوم دیده میشوند، میتوان به شیلیان مورفی و ژیمون هونسو اشاره کرد. کرازینسکی هم با وجود مسئولیتهای خطیرش به عنوان یک کارگردان و داستاننویس، رل کوتاه و توأم با دقایق اندک اما مهم خود در فیلم نخست را در قسمت دوم نیز تکرار میکند و این امر بخصوص در قسمتهای رجعت به گذشته و در سکانسهای مربوط به یادآوری وقایع فیلم نخست شکل میگیرد.
از تولید تا پخش
از ابتدا و پس از توفیق تجاری فیلم نخست هم مشخص بود که پارامونت، کمپانی قدیمی سازنده فیلم اول از خیر ساخت قسمت دوم نخواهد گذشت و برای چنین چیزی هم برنامه دارد. بر این اساس، کارهای «پیشتولید» از اواخر بهار 2018 آغاز شد و کرازینسکی سناریوی فیلم دوم را در اواخر پاییز این سال کامل کرد و فیلمبرداری را هم در مناطقی در غرب شهر نیویورک و طی تابستان 2019 صورت داد. قرار بود این فیلم از 25 اسفند 98 و در پی یک نمایش افتتاحیه در روز 18 اسفند در شهر نیویورک امریکا، اکران عمومی و ابتدا در امریکای شمالی، اروپای غربی و آسیای شرقی و سپس در اقیانوسیه و شمال آفریقا به نمایش درآید اما به سبب شیوع بیماری کرونا و بسته شدن سالنهای سینما در سطح جهان، این امر منتفی و نمایش عمومی و وسیع آن به پاییز امسال موکول شد.
آثار مرگ و ویرانی
قسمت دوم «یک مکان آرام» مثل بخش اول و فیلم اوریژینال متمرکز بر خاندان آبوت است. این خانواده در قسمت اول با یک سری اتفاقات ترسآفرین ماوراءالطبیعهای روبهرو شد و قسمت دوم کار را از همان نقطهای پی میگیرد که فیلم نخست در آن توقف پیشه کرده بود. در مواجهه با ترسهای پنهان و صداهایی اوهاموار که دائماً خانواده ابوت را آزار روانی میدهد و حاکی از خطر مرگ و ویرانی است، این بار آنها با بیرون آمدن از خانه محبس مانند خویش با ترسهای عظیمتری مواجه میشوند که در جهان بیرونی روبهرویشان عرض اندام میکند. «ابوت»ها مجبورند یک بار دیگر به دنیایی قدم بگذارند که برایشان ناشناخته و مرموز است ولی بدتر از هر چیزی برای آنها، فهم و درک این نکته است که این صداهای موهوم و تعقیبکننده، تنها خطرات موجود برای ابوتها نیستند و خطرات فزونتر و تازهای هم آنها را تهدید میکند و به هر سو که نگاه میکنند، چیز خطیر و مبهمی به سوی آنها دورخیز میکند.
کاری بس سخت و سنگین
در چنین فضا و شرایطی، امیلی بلانت در نقش اوهلین ابوت ظاهر میشود و او، زنی است که در غیاب همسر مردهاش باید خانواده خود را از تنگناهای فوق عبور بدهد و سلامتی روحی و جسمانی آنها را حفظ کند و این کاری بس سخت و سنگین برای اوست. جان کرازینسکی یک بار دیگر ایفاگر رل لی ابوت، همسر جانباخته «اوهلین» است که در فلاشبکها و در چند نمای تکمیلی و تازه اضافه شده به متن داستان چهره مینمایاند. او اهمیت وجودی خود را برای این داستانها و فیلمها بسیار مهم میانگارد و در این ارتباط میگوید: «فیلم نخست برای من یک تجربه شخصی و مهم بود و از آن چیزهای زیادی آموختم. من تشخیص دادم اصل داستان و شاخ و برگ ارزانی شده به آن ارزش ادامه دادن را دارد و بازگشت یک روح به خانوادهاش و بهتر بگویم ایجاد چنین وضع و حالی برای یک خانواده در قبال پدر از دست رفتهشان یک بار دیگر مردم را به سوی خود خواهد کشید و چیزی بسیار فراگیرتر و بسیطتر از یک تک فیلم است.»
در قلب اتفاقات
به همین ترتیب میلیسنت سیموندز در رل ریگان ابوت و به واقع دختر ناشنوای اوهلین و خواهر مارکوس و همچنین نووا ژوپ در قالب مارکوس ابوت حلقههای این زنجیره و کاراکترهای این داستان را کامل میسازند و شیلیان مورفی هم کاراکتر «امت» را به تصویر کشیده که از دید خود وی، موجودی استقرار یافته در قلب اتفاقات و توگویی در مرکز دنیا است. تصویربرداری قسمت دوم «یک مکان آرام» برعهده پلی مورگان بوده و او جای شارلوت بروس کریستنسن را گرفته که فیلمبردار قسمت نخست بود و به گفته وی نیز نقش تصاویر و افکتهای در نظر گرفته شده برای آن در سطحی بسیار بالا بوده و در پیامرسانی سهم بسزایی داشته است.
ضررهای تغییر سناریست
نشریات هنری جهان و برخی سایتهای خبری نقدهایی را درباره این فیلم آورده و به نقاط قوت و ضعف آن پرداخته و البته به اطلاعرسانیهای مفید در ارتباط با این اثر هنری مبادرت ورزیدهاند. یکی از آنها، واریهتی است که آورده است: «اگر قسمت دوم یک مکان آرام از مسألهای رنج ببرد و بر اساس آن نازلتر از قسمت نخست نشان بدهد، تغییر سناریستها و رویکرد اجباری کرازینسکی به فردی دیگر و به واقع خودش برای نگارش داستان قسمت دوم است. بر اثر کنار کشیدن اسکات بک و برایان وودز که استعداد و خلاقیتشان تم فیلم نخست را پررنگ و ترسناک ساخت و روی نیاوردن کرازینسکی به داستاننویسان خلاق و تازه، قسمت دوم فاقد نوآوریهایی نشان میدهد که از پایهها و ضروریات هر فیلم دنبالهای و از نیازهای حتمی هر فرانچیز سینمایی است. کرازینسکی به بسط و غنیسازی داستان قسمت نخست دست زده اما همه حسهای غیرقابل پیشبینی و به تبع آن جذاب فیلم نخست جایش را به برخی احساسهای تکراری در فیلم دوم داده و حتی اگر زیاد بفروشد، بیشتر مدیون خاطرات مثبت به جای مانده از فیلم اول خواهد بود تا الهمانهای جدید به کار گرفته شده برای فیلم دوم.»
با همان عناصر اما فاقد قوت گذشته
اینترتینمنت ویکلی نیز نوشته است: «سنت دایر کردن فرانچیزهای پر دوام و موفق سینمایی طی دهههای اخیر حتی شامل فیلمهای ترسناک کوچک و کم هزینه هم شده و کسی نمیپرسد آیا اثرگذاری تاریخی و طولانی این فیلمها در درازای زمان به حدی میرسد که ارزش ادامه ساخت آنها را داشته باشد. حس ناب غافلگیری که فیلم اول «یک مکان آرام» را تسخیر کرده بود، به شکل آشکار و بیواسطهای در فیلم دوم غایب و ناپیدا است و کرازینسکی به جمعآوری چهرههای آشنای قبلی و افزودن بعضی عناصر و نکات جدید اکتفا کرده بدون اینکه در نظر بگیرد تکیه او و همکارانش بر عنصر صدا و میزان کارآیی آن در انتقال ترس چقدر کارساز بوده است. محصول این سادهانگاری، تهیه فیلمی است که شاید تمامی عناصر و مشخصههای فیلم قبلی را داشته و از امتیاز تقویت شدن توسط خاطرات فیلم نخست هم بهرهمند شده باشد اما اصل غافلگیری و حسهای تازه آن فیلم را فاقد است و به همین سبب در جایگاه هنری پایینتری نسبت به اثر نخست قرار میگیرد.»
منبع: LA. Times
نگاهی به «سن آدلاین»، ساخته فانتزی لیتولند کریگر
دردسرهای یک زندگی ابدی
«سن آدلاین» (یا «عصر آدلاین») که کاری رمانتیک و البته فانتزی و براساس خیالهای شیرین است، نوعی فتح باب تازه در این ژانر سینمایی به شمار میآید.
این فیلم را که تلویزیون ایران هم آن را چندین و چند بار پخش کرده، لیتولند کریگر براساس سناریویی از جیمیلز گودلو و سالوادور پاسکوویتز ساخته و فیلمبرداری هنرمندانه دیوید لانزن برگ و ادیت هوشمندانه ملیسا کنت کمک کرده داستانی که بیشتر یک قصه شاهپریانی و حتی دور از فانتزیهای سنتی و اغراق است، به باور بیاید و بر دلها بنشیند. سؤال مهم موجود در این فیلم است که اگر قرار بود بشر تا ابد عمر کند، چه باید میکرد و آیا میتوان هرگز پیر نشد و از مقابل سیل پرسشهایی عبور کرد که تصریح میدارند چگونه یک انسان میتواند با چهرهای همیشه جوان از تمامی اعصار گذر کند و اگر چنین کرد، آیا راهی بجز گریز از آشنایانش برای او باقی میماند؟
داستانی قابل قبول یا رؤیایی افراطی؟
در فیلمهای قصهمحور از این دست که برای دوستداران شیرینترین و در عین حال غیر ممکنترین رؤیاها ساخته میشوند، معمولاً بازی هایی عالی از هنرپیشههای فیلم مشاهده نمیشود اما در این فیلم بلیک لایولی هنرپیشه زن 34 سالهای که زاده شهر لسآنجلس امریکا است و از حدود 15 سال پیش با بازی در سریال تلویزیونی دراماتیک «دختر شایعات» معروف شد، با ارائه یک بازی خاص بینندگان را تا پایان بهدنبال خود میکشاند و هریسون فورد مسن و مشهور نیز نیازی به تعریف ندارد و در این فیلم تلألؤیی محسوس در عین پیری دارد. نظرات کارشناسان درباره این فیلم متضاد بوده و عدهای آن را پسندیده و برخی نیز آن را یک رؤیای افراطی و مسخره نامیدهاند اما اکثریت متفقالقولاند که لایولی و فورد بهترین بازیهای دستکم 15 سال اخیر خود را در این فیلم ارائه دادهاند. این در حالی است که فورد فقط از نیمه دوم فیلم و از دقیقه 50 به بعد این اثر سینمایی 113 دقیقهای وارد صحنه و متن اتفاقات میشود. فروش 75 میلیون دلاری این فیلم در عین داشتن بودجهای 25 میلیون دلاری با احتساب معیارهایهالیوودی بیشتر یک شکست اقتصادی محسوب میشود اما این فیلم اینک یعنی حدود 5 سالونیم پس از عرضه اولیهاش همچنان شیرین و خاص بهنظر میرسد و نه مختص یک یا دونسل و افرادی محدود بلکه قصهای برای همه اعصار و آدمها و اگر اهل رؤیا باشید، هر نسل و آدمی میتواند با آن همذاتپنداری کند.
فرار اجباری از دست اف.بی.آی
«سن آدلاین» که یک قصهگو (با صدای هیولاری) داستان آن را بهصورت Voice over شرح میدهد و برای هر سکانس سخنانی روشنگر دارد، متمرکز بر زنی جوان بهنام آدلاین بومن است. او اولین کودکی بود که در نخستین روز از سال 1908 در شهر سان فرانسیسکو در ایالت کالیفرنیای امریکا بهدنیا آمد و سالها بعد ازدواج کرد و یک دختر بهدنیا آورد اما در سال 1937 شوهرش در واقعهای تراژیک جان سپرد. 10 ماه بعد از آن واقعه تلخ و در حالی که آدلاین هنوز هم عزادار مرگ شوهرش بود، به هنگام رانندگی در یک شب زمستانی در جادههای بیرون شهراز مسیر خارج شد و به درون آب یخ زده دریاچهای افتاد که در حال گذر از کنار آن بود. آدلاین برای دقایقی از این دنیا رفت و تحقیقاً مرد اما نازل شدن یک صاعقه شدید بر سطح آب بهطرز غیر قابل باوری باعث احیای آدلاین شد و او چشم باز کرد و از درون اتومبیل سرشار از آب بیرون آمد و بهسطح آب بازگشت. همان فرآیند با تأثیرگذاری شگرف فیزیکی- شیمیاییاش و البته براساس قصه فانتزی فیلم سبب شد آدلاین برای همیشه در همان سن و سالی بماند که در آن زمان داشت و آن 29 سال سن بود. این در حالی روی داده که تک فرزند آدلاین که دختری بهنام فلمینگ است، به روال طبیعی و به آرامی مسن و مسنتر شده و کار به جایی کشیده که از مادرش بسیار پیرتر نشان میدهد و وقتی بهطور پنهانی قرار ملاقات میگذارند و کنار هم در رستورانی مینشینند، مردم فکر میکنند فلمینگ مادر آدلاین است و نه برعکس. اگر قرارهای آنان پنهانی و فقط هر از چندگاه است، به این سبب است که آدلاین چند سال پیش از چنگ مأموران اف.بی.آی و متخصصان امور پزشکی و بیولوژیک که میخواستند او را بربایند و برای تحقیقات خود و یافتن دلایل مسن نشدن او به لابراتوار ببرند، گریخته و از آن پس بهطور پنهانی و در تنهایی محض زندگی میکند و با هیچکس ارتباط نمیگیرد و هر چند مدت یکبار هویت و کارت شناساییاش را عوض میکند تا مبادا رازهایش رو شود و پزشکان و محققان دمار از روزگار وی درآورند.
وقتی احتیاط پایان میگیرد
چنین روند احتیاطی و ترس و ملاحظهای که آدلاین آن را سالها حفظ کرده، سرانجام روزی در جشنسال نو میلادی شکسته و او با مردی بهنام الیس جونز آشنا میشود که بهرغم همه انکارها و فرارهای آدلاین از دست وی او را رها نمیکند و آنقدر اصرار بر ادامه آشناییشان میکند که آدلاین تصمیم به پذیرش دعوت الیس برای ملاقات با خانواده او میگیرد.
در خانه «جونز»ها او رودر روی پدر الیس قرار میگیرد که از بد حادثه سالها پیش با آدلاین «هم دانشگاهی» بوده و با یکدیگر رفتوآمدهایی داشته و حتی به هم علاقهمند شده بودند و به همین سبب او را در بدو دیدار مجدد آدلاین مینامد. آدلاین که خودش را با اسم جعلی جنیفر به الیس معرفی کرده، این را انکار کرده و میگوید که دلیل شباهت چشمگیر قیافهاش با آدلاین این است که دختر وی است اما پساز اصرارها و پیگیریهای پایانناپذیر پدر الیس مجبور به اعتراف به واقعیت میشود و راز خود را بر ملا میکند. راز و واقعیتی که طی فرار مجدد آدلاین از آن و از جمع خانوادگی «جونز»ها منجر به یک تصادف رانندگی جدید برای او میشود و در شوک تازهای که به او وارد میشود، این بار بر خلاف مرتبه قبلی روند رشد او باز متوقف نمیشود بلکه برعکس و پساز سالها ثابت ماندن وضعیتش شروع به پیرشدن میکند و او هرچند بسیار دیرهنگام اما سرانجام به یک انسان معمولی تبدیل میشود.
معنا و مفهوم خوشبختی
آنچه تولند کریگر در قامت کارگردان و به قصد توضیح پیرامون فلسفه زندگی میگوید، این است که آنچه آدلاین پس از سالها فرار از دست مأموران و بواقع گریز از هویت واقعی خویش و تلاش برای برملا نشدن رازهایش در وجودش احساس میکند، نوعی رهایی است و این برای او بزرگترین خوشبختی به حساب میآید. آدلاین پساز زنده شدن مجدد، در بیمارستان به الیس میگوید که نه 29 سال بلکه براساس تقویم 107 سال سن دارد و اگر با او هم ابتدا سرسازگاری نداشته، از بیم رو شدن این مسأله و پیامدهای آن بوده است. بهعنوان دیالوگ آخر فیلم هم وقتی الیس در پایان مراسم سال نو میلادی براساس نگاه حیرتبار آدلاین به تک موهای سپیدش از او میپرسد آیا حالش خوب است، او میگوید: «چراکه نه؟ من عالیام.»
بواقع پیام واقعی و اصلی فیلم «سن آدلاین» که راز موفقیت این فیلم نیز بهشمار میآید، این است که تا وقتی بهطور طبیعی و کنار خانواده و دوستداران خود زندگی میکنید، همه چیز عالی و شیرین است و این به معنای خوشبختی است و دردسرها فقط زمانی بهوجود میآید که از فرآیند زندگی عادیتان فاصله گیرید.این فیلم مصداق و نمونهای کامل از سینما در قاب خیال است که بدون آن هنر هفتم هرگز کامل تلقی نشده است.
منبع: Atlanta journal
مشخصات فیلم
عنوان: «سن آدلاین»
ژانر: کمدی- رمانتیک
کمپانیهای سازنده: لیک شور و لایونزگیت
تهیهکنندگان: سیدنی کیمل و گری لوکچسی
سناریستها: جی. میلز گودلو و سالوادور پاسکوویتز
کارگردان: لی تولند کریگر
مدیر فیلمبرداری: دیوید لانزن برگ
تدوینگر: ملیسا کنت
موسیقی متن: راب سیمونسن
مدت زمان: 113 دقیقه
بازیگران: بلیک لایولی، میکیل هوئیسمن، کتی بیکر، هریسون فورد، الن برشتاین، آماندا کرو، لیندا بوید، آنجالیجی، ریچاردهارمون، مارک ژانیم و بارکلی هوپ.
کرونا، «سریع و خشمگین 9» را هم به سال آینده پرت کرد
حاکمیت بیمنطق سرعت و حادثه
قسمت تازه (و نهم) سری فیلمهای اکشن و جنایی - پلیسی «سریع و خشمگین» که نام مخفف «F9» برای آن انتخاب شده و پس از مشکلات کرونایی جهان پخش آن از اواسط بهار امسال به 8 خردادماه سال بعد موکول شده، ادامهای بر رویدادهایی است که در این سری فیلمهای بسیار پرفروش از اواخر دهه 1990 به بعد مشاهده شده و به تبع آن سرعت و حرکت و اتفاق، باز حرف اول را میزند، بدون اینکه منطق، بنیاد اصلی تشکیلدهنده اتفاقات باشد. این فیلم ادامهای بر رویدادهای قسمت هشتم از این سری آثار است که «سرنوشت خشمگینها» نامگذاری شده بود و در سال 2017 به نمایش درآمد و به تبع آن باید فیلم نهم این فرانچیز تلقی شود اما چون در این حدفاصل یک فیلم جنبی و تبعی هم از این مجموعه با نام «هابز و شاو» با بازی دو نفر از هنرپیشههای کلیدی این فیلمها در سال 2018 اکران شد، «F9» به روایتی به قسمت دهم این فرانچیز تبدیل میشود.
اولینها
از زمان «2 Fast 2 Furious» در سال 2003 که قسمت دوم از این مجموعه تلقی میشد، این اولین فیلمی است که کریس مورگان یکی از پاهای ثابت قصهنویسی این سری آثار هیچ سهمی در نگارش سناریوی آن نداشته است و همچنین نخستین فیلم از زمان «سریع و خشمگین 6» محصول سال 2013 است که کارگردانی آن را جاستین لین انجام داده است. بازیگران اصلی این فیلم همچون همیشه و مانند قسمتهای قبلی فرانچیز، وین دیزل، میشل رودریگز، تیرس گیبسون، کریس لوداکریس بریجز، جوردانا بروستر و جان سنا هستند و امثال ناتالی امانوئل، سونگ کانگ و البته هلن میرن پرسابقه و بریتانیایی و چارلیز ترون مشهور و اهل آفریقای جنوبی به این جمع اضافه شدهاند و دو نفر آخر البته در قسمت قبلی هم حاضر بودند ولی از اجزای ثابت این سری فیلمها و هفت قسمت نخست نبودهاند. در نقطه مقابل از سری بازیگران اصلی و مهم نسخههای اخیر دوواین جانسون و جیسن استیتام غایباند و جایی در این جمع ندارند.
جنگ دو برادر
اگر بخواهید از خلاصه داستان و اصل قصه قسمت نهم و بهتر بگوییم دهم «سریع و خشمگین» مطلع شوید و به شکلی بسیار خلاصه متوجه شوید که اینبار چه روی میدهد، باید متذکر شویم که مدتی بعد از اتفاقات به تصویر کشیده شده در قسمت هشتم این سری فیلمها دومینیک تورهتو (با بازی وین دیزل) و اعضای خانواده او باید با برادر کوچکتر او جاکوب (جان سنا) مواجه شوند و جاکوب آدمی ذاتاً ناآرام و دردسرساز است که پیشینه قتل و کارهای جنایی دیگری هم دارد و او را یک تروریست مرگبار میشناسند و بدتر از همه اینکه با سیفر دشمن قدیمی «تورهتو»ها به همکاری پرداخته و یک حرکت شخصی و ویرانکننده را علیه دومینیک آغاز کرده است.
جاکوب که برادر کاراکترهای دام و میا هم به حساب میآید، در طراحی سرقتهای بزرگ استاد و مردی با قابلیتهای خیرهکننده در رانندگی و به تبع آن استاد در فرار از موقعیتهای خطرناک و در ستیز مسلحانه با پلیس است که اگر با مهارت در راندن اتومبیل همراه شود، فرد مورد بحث را از تنگناها عبور میدهد و به ساحل نجات ولو موقتی میرساند و این چیزی است که کاراکتر جان سنا برای روزهای سخت درگیری با برادرش و همچنین نیروهای پلیس بدان امید بسته است.
از بروستر تا خرابکار حرفهای
در این میان کاراکتر میا تورهتو با بازی جوردانا بروستر (در پنجمین نقشآفرینی این هنرپیشه در چنین نقشی) هم نقش مهمی در شکلگیری اتفاقات و به تبع آن ترسیم سرنوشت دومینیک در جدیدترین تقابل درون خانوادگی آنها دارد. این را هم بگویم که ایفای نقش کلیدی سیفر یعنی آدم اصلی بد قصه با چارلیز ترون است که سابقه فتح یک جایزه اسکار بهترین بازیگر زن سال را هم در 2005 برای بازی در نقش اصلی فیلم «هیولا» دارد ولی زندگی و دستاوردهایش از آن تاریخ به بعد با نزولی آشکار و فراز و نشیبهای متعددی همراه بوده است. سیفر بر طبق داستان یک خرابکار و ویرانگر حرفهای در عصر سایبری است و آنچه او را از همتاهایش و سایر خلافکاران متمایز میسازد، نبوغ او در طراحی و اجرای حرکات تروریستی و انجام جنایات بزرگ است.
پرهیز مردان خسته
در طول زمان و در سه سال منتهی به تصویربرداری این فیلم تغییر و تحولات پرشماری در بافت و کادرهای تهیهکننده آن اعمال شد و برخی از این پروژه کنار کشیدند و شماری هم اضافه شدند. دلیل اصلی غیبت دوواین جانسون و جیسن استیتام در «F9» مشارکت آنها در فیلم «هابز و شاو» و ایفای نقشهای اصلی این فیلم توسط آنها بود و این رویداد هر دوی این هنرپیشهها را خسته کرده بود.
مراحل پایانی فیلمبرداری و تهیه و اکران «هابز و شاو» چندان دور از مراحل «پیشتولید» و تهیه قسمت نهم «سریع و خشمگین» نبود و چنانچه جانسون و استیتام بر حضور در «F9» تأکید میورزیدند، با پیکرهایی فرسوده و روحهایی رنجور پای به فیلم دوم میگذاشتند و این چیزی بود که آنها تصمیم به پرهیز از آن گرفتند.
این پایان کار نیست
فروش قابل توجه «هابز و شاو» به عنوان یک فیلم تبعی و به قول استودیوهای غربی Spinoff نشانگر بنیه فراوان مالیای است که هنوز در این سری آثار وجود دارد و بیگمان اواخر بهار سال آینده و در زمان اکران فیلم به تعویق افتاده «F9» هم جلوهگری خواهد کرد. این در حالی است که به اعتقاد اکثر کارشناسان و نشریات سینمایی در عین بالاتر رفتن دائمی فروش این سری آثار و به تبع آن الزامیتر شدن ساخت آثار بعدی (از حالا برای قسمتهای دهم تا سیزدهم نیز برنامهریزی شده و سالهای 2022 تا 2026 برای اکران آنها درنظر گرفته شده) توخالیتر شدن فزاینده متن داستان این سری آثار و اکتفا به مشتی حادثه و برخورد و تصادم ماشینهای آخرین مدلی که با سرعت نور میرانند و وجود دلها و مغزهایی عاری از احساس و تفکر، کیفیت و غنای این فیلمها را کم و کمتر و پیگیری آنها را سخت و سختتر کرده است. گفتنی است تصویربرداری «F9» در شهرهای لندن، ادین بورو، لسآنجلس و چند شهر در کشور تایلند صورت گرفته و «سریع و خشمگین»ها حتی به گرجستان و پایتخت آن (تفلیس) هم سری زدهاند.
منبع: Premier