ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با «24 ساعت خواب و بیداری» زندگیام دگرگون شد
خسرو معصومی
فیلمساز
تا کلاس هفتم هیچ علاقهای به کتاب نداشتم. آدم بازیگوش و ورزشکاری بودم که یک کتاب داستان هم در عمرش نخوانده. در همان ایام دوستی داشتم کتابخوان یا بهتر بگویم دلباخته کتاب. هر روز کارش این بود که سری به کتابخانه شهر بزند و کتاب تازهای به امانت بگیرد. یک روز به اصرار از من خواست همراهیاش کنم. گفتم «میدانی که علاقهای به کتاب ندارم». گفت «حالا تو بیا، کسی اصرار ندارد که کتاب برداری.» چندین کتاب به امانت گرفت و در مسیر برگشت کتابی که روی بسته کتابها قرارداشت را به دستم داد. گفت «این کتاب را ببر، فقط دو سه صفحهاش را بخوان. دوست نداشتی ادامه نده.»
کتابی که برای من انتخاب کرده بود از نوشتههای مایک هامر بود. کتاب پلیسی جذاب و پر کشش. یک جورهایی مثل سینما بود؛سینمای پلیسی مجانی بود که من را غرق خودش میکرد. موقع خواندن تصاویرش را هم میدیدم. دنیای کشف نشدهای بود که کم کم با خواندن برایم آشکار میشد. در کوتاهترین فرصت تا آخرین صفحه کتاب را خواندم و به دوستم گفتم «خیلی خوشم اومد بازهم اگه از این کتاب ها داشته باشی، میخونم» چند جلد دیگر از نوشتههای همین نویسنده را برایم آورد.
مشغولیت عجیب من به خواندن کتاب، برادر بزرگترم را کنجکاو کرده بود. یک روز به سراغم آمد و کتاب را از من گرفت. نگاهی به آن انداخت و موقع پس دادن گفت: «این آشغالها رو نخون». اما من علاقهمند جدی داستانهای مایک هامر شده بودم و دل کندن از آن برایم سخت بود. کتاب را تا ته خواندم و به دوستم پس دادم. به خانه که برگشتم برادرم یک پاکت به دستم داد و گفت: «این ارزش خوندن داره. اینها رو بخون» داخل پاکت یک کتاب نازک بود به اسم «24 ساعت خواب و بیداری» صمد بهرنگی. با خواندن این کتاب، زندگیام دگرگون شد. شرایط اجتماعی خانواده ما طوری بود که با شخصیت قصه بخوبی همذاتپنداری میکردم. این کتاب باعث ایجاد شناخت شد. یکی از بهرههای مطالعه همین شناخت است مثل «ماهی سیاه کوچولو» تو را از برکه به دریا میکشاند. دیگر شیفته و واله کتاب شده بودم. اغلب ساعتم در کتابخانه یا به کتابخوانی میگذشت. آنقدر در کتابخانه پرسه زده و جستوجو کرده بودم که جای تمام کتابها را میدانستم. دوستدار کتاب شده بودم، کتاب میخریدم. با لذت میخواندم و با برخی کتابها به دنیایی ناشناخته سفر میکردم. با «24 ساعت خواب و بیداری» درست خواندن را یاد گرفته بودم. تمام کتابهای صمد بهرنگی را خواندم و بعدش آثار هدایت و چخوف و... تا امروز که تمام آثار پاموک را مطالعه کردهام.
با تعریف و روایت کتابخوان شدنام میخواهم به پدر و مادرها بگویم اگر دوست دارید بچههایتان کتابخوان شوند انتخاب درست داشته باشید. دوست من میدانست که من اهل کتاب نیستم و حوصله کتاب خواندن ندارم، کتابی انتخاب کرد که جنبه هیجانی و سرگرمی داشته باشد. میدانست این کتاب را که به دست بگیرم زمین گذاشتناش محال است. شاید اگر آن روز برادرم من را در حال خواندن کتاب مایک هامر نمیدید کتاب صمد بهرنگی هم به دست من نمیرسید. این کتاب آنقدر در زندگی من تأثیر داشت که 14 فیلمی که در سینمای ایران ساختهام همگی با موضوعات اجتماعی و برگرفته از فضای همان کتاب است. در نهایت این که کتابی مناسب سن و ذائقه کودکانتان انتخاب کنید. اول سرگرمی ایجاد کنید و بعد علاقهمندی. از این دست آثار در کتابهای کانون پرورش فکری کودکان زیاد است. داستانهای کوچکی انتخاب کنید که برای بچهها خیالپردازی و رؤیاپردازی داشته باشد. روزگار کرونا بهترین موقعیت برای خواندن کتاب است. خودم این روزها برای چندمین بار «شوهر آهو خانم» نخستین رمان علیمحمد افغانی را میخوانم اما پیشنهاد کتاب برای هر کس باید بر اساس شناخت طرف مقابل باشد. با وجود این اگر قرار باشد یک پیشنهاد عمومی داشته باشم توصیه میکنم «دزد و سگ ها» از نجیب محفوظ استاد بلا منازع ادبیات مصر را بخوانید. پرکشش و بهترین داستان این نویسنده است و جامعه مصر را بخوبی تصویر میکند. اطمینان دارم برای ما ایرانیها جذاب است. بارها تصمیم گرفتم این کتاب را تبدیل به فیلمنامه کنم اما به خاطر شخصیت نور که یک فاحشه است و تمام تأثیرپذیری سعید مهران از اوست احتمال میدهم مجوز ساخت نگیرد. همانطور که سالهاست سامان مقدم با اقتباسی از رمان «کوچه مدق» اثر نجیب محفوظ فیلم «صد سال به این سالها» را ساخته و در محاق توقیف است.
مطالعه کتاب، دستمایهای برای پرداختن به کارهای هنری است
بیژن بیژنی
خواننده و خوشنویس ایرانی
دوران دبستان و دبیرستان را در بابل زندگی میکردم و در همان شهر با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشنا شدم. درواقع این کانون نقطه عطفی بود در آشنایی من با دنیای کتاب. هر زمان که از مدرسه فارغ میشدم به سوی کانون میرفتم و بسیاری از اوقات روزم را در آنجا و در کنار کودکان و نوجوانان سپری میکردم. کانون و زندگی کردن در دنیای کتاب برایم حال و هوای قریبی داشت... روزهایم با صفحات صدای شاعر گره خورده بود و درآن سالها بود که با شاعرانی همچون مهدی اخوان ثالث، فروغ، شاملو و دیگر شاعران نوپرداز آشنا شدم و «ماهی سیاه کوچولو» اثر صمد بهرنگی یکی از خاطرات کتابخوانی آن روزگار است و این شد آغاز راه...
بعد از آن روزها، آرام آرام به آموختن هنر خوشنویسی پرداختم و درکنار خطاطی به کتابهای شعر پناه آوردم، به این دلیل که دستمایه من برای خوشنویسی شعر و نظم بود.... بعد از اتمام دوران دبیرستان، به تهران آمدم و در آن شهر بزرگ به هنر موسیقی علاقهمند شدم و ناگزیر، به خواندن کتابهای موسیقی گرایش پیدا کردم، کتابهایی که در من تأثیر بسزایی داشت، البته در کنار آموختن موسیقی، همچنان به خوشنویسی هم میپرداختم و خواندن کتابهای شعر را کنار نگذاشتم، چرا که در هنر خطاطی از آن بسیار بهره میبردم، بهتر است بگویم بیشتر دغدغههای من از گذشته تا به امروز خواندن اشعار شاعران کلاسیک همچون حافظ، سعدی، مولانا، نظامی، عطار و شاعرانی از این دست بوده است و در کنار آن به مطالعه اشعار شاعران معاصر چون شاملو، فروغ، اخوان، مشیری و... نیز پرداختهام و این اشعار علاوه براینکه کمک بزرگی برای انتخاب ترانههایم بود، بلکه در بهکار بردن آثار خوشنویسی نیز نقش بسیاری داشت. من در طول زندگیام کتابهای متعددی مطالعه کردهام، به یاد دارم سالها پیش کتابی منتشر شد با عنوان «یک هفته با شاملو در اتریش» اثر مهدی اخوان لنگرودی که روایتی است شیرین و جذاب از خاطرات این شاعر بزرگ به زبان نویسنده که خواندن آن برایم بسیار دلپذیر بود. دیگر کتاب مورد علاقهام «پیر پرنیاناندیش» است و برای بار دوم خواندن آن را شروع کردهام. «پیرپرنیان اندیش» گفتوگوی امیرهوشنگ ابتهاج با زن و شوهری است به نامهای میلاد عظیمی و عاطفه طیه که در این مصاحبه به نام شاعران و هنرمندان بسیاری اشاره شده است. این کتاب سال ۱۳۹۱ در دو جلد قطور منتشر شد که خواندن آن برایم بسیار جالب است، چرا که من را به گذشتههای دور میبرد و با خاطرات بسیاری از هنرمندان، موسیقیدانان و شاعران آشنا میشوم. البته به شخصه دیدگاههای آقای ابتهاج را دوست میدارم. هوشنگ ابتهاج یکی از غزلسرایان یگانه روزگار ما هستند و سالها در رادیو فعالیت داشتند که حضورشان بسیار اثرگذار بود. اما آخرین کتابی که خواندهام «یاد بعضی نفرات» نام دارد اثر سیمین بهبهانی که به اعتقاد من کتاب کمنظیری است. در این کتاب خانم بهبهانی بسیار صمیمانه و با رعایت انصاف و عدالت به نقد بیوگرافی و نقد بررسی آثار شاعران، هنرمندان و... پرداخته و با نگاهی عادلانه، چهره، منش و شخصیت این افراد را به تصویر کشیده است، بزرگانی چون منوچهر آتشی، هوشنگ ابتهاج، احمدرضا احمدی، مهدی اخوان ثالث، پروین اعتصامی، قیصر امینپور، مفتون امینی، رضا براهنی، گلی ترقی، صفدر تقیزاده، صادق چوبک، بهاءالدین خرمشاهی، خیام، سیمین دانشور، علی اشرف درویشان، محمود دولتآبادی، گلشیری، فریدون مشیری، مصدق و... «یاد بعضی نفرات» کتابی جذاب و خواندنی است تا آنجا که دوست نداشتم پایانی داشته باشد و پیشنهاد میکنم کسانی که به اشعار این شاعران دلبستگی دارند این کتاب را حتماً مطالعه کنند. به عقیده من مطالعه کتاب باید در دستور کار همه مردم قرار بگیرد بویژه هنرمندان؛ چرا که علاوه بر بالابردن دانش و آگاهی بیشتر میتواند دستمایهای برای پرداختن به کارهای هنری آنها باشد و همانطور که اشاره کردم در هنر خوشنویسی استفاده از اشعار خوب و با محتوا بسیار مورد تأکید است و یا همچنین در انتخاب ترانه خوب و فاخر، و این نشان از پیوند زیبای شعر با هنر است. البته در زمانهای که زندگی میکنیم حساسیتها بر انتخاب ترانه خوب چندان مورد توجه نیست اما در حوزه موسیقی ملی و اصیل ایرانی این حساسیتها همچنان دیده میشود.
محمدعلی نجفی از ارتباط گرفتن با کتاب و کتابخوانی میگوید
در پناه کتاب باشیم
محمدعلی نجفی معماری خوانده و برای علاقهمندان سینما به عنوان کارگردان و فیلمنامهنویس آشناست. او اما از جمله چهرههایی است که همواره ارتباط تنگاتنگی با کتاب و کتابخوانی داشته. کتابخوانی در خانواده نجفی یک سنت نهادینه شده است، نشانههای آن را میتوان در یک عمر فعالیت ادبی پسر عمویش ابوالحسن نجفی (زبان شناس و مترجم) و فرزندش صالح (مترجم و پژوهشگر حوزه فلسفه) پیدا کرد. او از قصه الفت گرفتن با کتاب برایمان گفته است.
از قصههای امیر ارسلان تا ادبیات مدرن با ابوالحسن نجفی
در دوران کودکی للـهای داشتم که قصهگوی قهاری بود. سواد نداشت اما قصههای امیر ارسلان نامدار و حسین کردشبستری را طوری تعریف میکرد که انگار از روی کتاب میخواند. مادرم از علاقه مندان جدی نظامی گنجوی بود. نظامی شاعر داستانپردازی است. مادر به شعر، قصه شیرین و فرهاد و خسرو و شیرین و... را میخواند و ما اما پیگیر داستان آن بودیم. علاقه مندی به رمان و داستان پای همین قصهگوییها شکل گرفت و ادامه پیدا کرد. سالهای آخر دبستان بود که برای اولین بار نام کتاب «بینوایان» ویکتور هوگو را شنیدم. با تعریف یکی از معلمها ترغیب شدم آن را بخوانم. این کنجکاوی باقی ماند تا اوایل دوران دبیرستان. با یکی از همکلاسیها که همسایه هم بودیم قرار رمانخوانی داشتیم. کتابهایی مثل «کلود ولگرد» و «بینوایان» ویکتور هوگو را میخواندیم و راجع به آنها بحث میکردیم. بعدها از طریق پسرعمویم استاد ابوالحسن نجفی با ادبیات مدرن آشنا و به تدریج به خواندن نمایشنامهها علاقه مند شدم.
نشستهای خانوادگی با محور کتابخوانی
کتابخوانی در خانواده ما یک سنت نهادینه شده بود. بچههایم از دوران دبستان با رمان آشنا شدند. برایشان رمان میخواندیم و بیش از من، مادرشان در این زمینه حساس بود. پسرعمهشان آقای غلامحسین مسعود که امروز استاد دانشگاه هستند اهل اصفهان بودند و مدتی در تهران میهمان منزل ما. همیشه برای بچهها رمان میخواندند و از کتاب صحبت میکردند. دایی شان آقای حسن بشارکی از مترجمان فلسفی و اجتماعی هم هر وقت از اصفهان به تهران میآمد، گپ و گفتش با بچهها راجع به کتاب بود. دو پسرم صالح و هدایت زمان ساخت «سربداران» سرصحنه میآمدند و با فیلمنامه این سریال آشنا و به آن علاقه مند شدند. سال 64 هم که در سریال «بوعلی سینا» یکیشان نقش کودکی بوعلی و دیگری نقش برادرش را بازی کرد پیگیری قصه و سرنوشت ابن سینا برایشان جذابیت پیدا کرد. دخترم سارا هم در هنرستان موسیقی تحصیل میکرد و با اهالی فرهنگ در ارتباط بود. میخواهم بگویم آشنایی و نشست و برخاست با اهل فرهنگ و ادب، شیفتگی به ادبیات را در وجودشان بیشتر متبلور کرد. الان همگی اهل کتاب خواندن و نوشتن هستند. جلسات هفتگی برای کتابخوانی داریم، رمانها را به شکل جمعی یا پرده خوانی میخوانیم و هرکس برداشتش را میگوید و در نهایت جمع بندی نهایی و ارائه توضیحاتی در باره تاریخ ادبیات و هنر با پسرم صالح است. با آمدن کرونا این جمع خانوادگی شده اما تعطیل نشده است در باره رمانهایی که خواندهایم یا فیلم های اقتباسی حرف میزنیم و مباحثه میکنیم.
کتابهای تأثیرگذار من
از میان کتابهای تأثیرگذار زندگی اگر حق دو انتخاب داشته باشم اولیاش «خانواده تیبو» روژه مارتن دوگار است. وقتی کتاب را خواندم به مترجمش آقای ابوالحسن نجفی زنگ زدم و گفتم اگر این کتاب را قبل از انقلاب خوانده بودم شاید سرنوشت دیگری داشتم. داستان دو برادر است که یکی از آنها روحیه انقلابی دارد. دومین کتاب «نام گل سرخ» یا «آنک گل سرخ» اومبرتو اکو است. هر دو کتاب را دهه 60 خواندم. ترجمهای که به تازگی توسط رضا علیزاده منتشر شده این کتاب را خواندنیتر کرده است.
خانه را جوری طراحی کن که کتابخانه در معرض دید باشد
پیشنهاد میکنم به جای عیدی و کادو به بهانههای مختلف کتاب هدیه بدهید. اگر کودکی علاقه مند به سرگرمیهای موبایل است برایش کتاب صوتی تهیه کنید. انتخاب کتاب خیلی مهم است. کتابهای صمد بهرنگی پیشنهاد خوبی است. اگر چه آدمهای بزرگ هم وقتی «ماه سیاه کوچولو» را میخوانند تحت تأثیر قرار میگیرند. کتابهای کانون پرورش فکری کودکان بسیار تأثیرگذار است. ما که با این کتابها روی بچههای خودمان نتیجه گرفتیم. دکتر شریعتی میگفت تو که معماری، خانه را جوری طراحی کن که کتابخانه در معرض دید باشد. هر کس کتابی برداشت چه با خودش برد و چه همان جا خواند سودش را بردهای. خانه خودمان را به همین شکل طراحی کردم. تأثیر عمل به این پیشنهاد هم برایم مشهود بود. بچهها که دوستانشان را به خانه میآوردند، وقتی در این فضا قرار میگرفتند حس و حال دیگری پیدا میکردند. کتاب باید در دسترس باشد. کتاب را طوری در دسترس قرار دهید که به بهانههای مختلف کودکانتان را با آن آشنا کنید. اگر برای خرید و تفریح بیرون میروید حتماً با بچهها سری به کتابفروشیها محله هم بزنید. بخصوص که فضای کتابفروشیها امروز خیلی دلنشین و جذاب شده است.
لذت بردن از درک بهتر
بهترین تفریح عصرگاهی من بخصوص در روزهای جمعه گالری گردی و کتابگردی بود. عصرها که به سمت مرکز شهر و راسته کریمخان و ایرانشهر میآمدیم هم به گالریها سر میزدیم و هم کتابفروشیها. در دورهمیها و کافهنشینیها راجع به انتشارات جدید بخصوص جامعهشناسی و فلسفه و تاریخ هنر گپ و گفت داشتیم. خودم اخیراً درگیر تاریخ هنر شدهام. کتاب «تاریخ هنر» نوشته ارنست گامبریج را برای چندمین بار میخوانم اما انگار دنیای جدیدی به رویم گشوده شده است. همین چند شب پیش که فیلم «ایثار | Sacrifice | Offert» آندری تارکوفسکی را دیدم پی بردم فیلم با تابلوییهایی شروع میشود که در این کتاب راجع به آن بحث شده است. میخواهم بگویم این ارتباط خیلی جذاب است و فضای خاصی برای آدم میسازد. لذت بردن از شناخت و درک بهتر پدیدههای فرهنگی هم از کتاب میآید. خلاصه این که کرونا با تمام بدقلقیاش چنین خدمتی هم کرده که بیشتر در پناه کتاب باشیم. فرصتشناس باشیم و از آن برای کتابخوانی بهره ببریم.
هنرمندان با خواندن کتاب آگاهتر و صبورتر میشوند
پری ملکی
خواننده و موسیقیدان ایرانی
بسیارخوشحالم درطول زندگی فرصتهای خوبی بهدست آوردم تا کتابهای بسیاری مطالعه کنم، درواقع کتاب خواندن بخشی ازکار روزانه من است، البته شرایط امروزجامعه و ملزم به درخانه ماندن، مزید برعلت شده تا زمان بیشتری برای مطالعه داشته باشیم؛ کتابهایی که هر کدام در جایگاه خود برایم جذابیت و زیبایی خاصی دارند، اما در این بین جالبترین کتابی که این روزها مشغول به خواندن آن هستم و درواقع بخشی ازوجودم شده است وبسیار لذت بخش بوده، کتابی است با عنوان «یک هفته با شاملو دراتریش»اثر مهدی اخوان لنگرودی.داستان این کتاب یک هفته سفراحمد شاملو در اتریش اززبان نویسنده را روایت میکند و به موضوعات مختلفی همچون احوالات شعری مهدی اخوان ثالث، فروغ و... و عشقی که زندگی روحی و جسمی شاملو را تحت تأثیر قرار داده پرداخته شده است.البته نخستین چاپ این کتاب مربوط به سال 1373 بود اما 11 سال بعد (سال 96) بار دیگر این کتاب توسط انتشارات مروارید زیر خط چاپ رفت و ترغیب شدم دوباره این کتاب را بخوانم چرا که تأثیر بسیای از آن گرفتهام و بهتر است بگویم «یک هفته با شاملو در اتریش»، جذابترین کتابی است که در یکی، دو- ماه گذشته خواندهام چرا که به اعتقاد من شاملو میتواند حافظ زمان حال باشد. اما نکته غم انگیزی که متأسفانه این روزها بسیارمورد استقبال قرار گرفته، دنبال کردن و خواندن کتاب مورد علاقه مردم در فضای مجازی است که به عقیده من اتفاق خوبی نمیتواند باشد. شاید نسل جوان و افرادی که به این روش روی آوردهاند کمتر بدانند وقتی کتابی را به دست میگیرند و با صفحه به صفحه آن ارتباط مستقیم برقرار میکنند و عطر کاغذهای آن استشمام میشود چقدر این کار میتواند لذت بخش باشد. خود من به شخصه علاقهمند نیستم از کانالهای مجازی کتابی را دنبال کرده و بخوانم وبه عقیده من لذتی که در خرید یک کتاب و خواندن آن است درهیچ کاردیگری نمیتواند باشد. البته فراموش نشود درفضاهای مجازی بیشک کتابهای نامناسب هم میتواند قابل دسترس باشد بنابراین باید به این نکته توجه بسیار داشت هر کتاب بیمحتوایی را جستوجو نکنیم و نخوانیم. نکته دیگر ارتباط کتاب باهنر و هنرمندان موسیقی است و به اعتقاد من اهالی موسیقی باید بیش از پیش به کتاب خواندن توجه نشان داده و درکنار کار روزانه و هنری خود بخشی را به مطالعه کتاب اختصاص بدهند. در واقع مطالعه کتاب لازمه هرهنرمند و بویژه موزیسینی است اما متأسفانه بسیاری از اهالی موسیقی چندان رغبتی به خواندن کتاب نشان نمیدهند و حتی برای کتابهای موسیقی که مربوط به کار آنها است زمان مناسبی در نظر نمیگیرند. بهعنوان مثال این روزها مشغول خواندن کتابی هستم با عنوان «اخبار واسناد قمرالملوک وزیری در مطبوعات دوران قاجار تا عصر حاضر و آرشیو اسناد ملی» به کوشش مهدی نورمحمدی که توسط انتشارات ماهور منتشر شده است. در این کتاب به مطالب جذاب و خواندنی بسیاری اشاره شده است و موضوع آن پرداختن به خبرهای مرتبط درباره قمرالملوک وزیری اعم از اعلان کنسرتها و فروش صفحات گرامافون، خاطرات و نوشتههای او و برنامههایش در رادیو و... بوده که لازم است هر موزیسینی نسبت به آن آگاهی داشته باشد. خصوصاً امروز روز که فرصت بیشتری داریم و تمامی دید و بازدیدها و مسافرتها تعطیل شده است و قطعاً زمان خوبی خواهد بود تا به مطالعه بیشتر بپردازیم. ما درکشوری زندگی میکنیم با 85 میلیون نفر جمعیت اما غمانگیز و دردناک است در زمانهای هستیم که برخی از کتابهای مفید ما که 300 جلد از آن به چاپ رسیده حتی نیمی از آن هم استقبال نشده است. من بر این باورم کتاب فانوسی روشن در اذهان تاریک و خاموش مردم است و هنرمندان با خواندن کتاب آگاهتر و صبورتر میشوند و نسبت به محیط پیرامون خود آشنایی بهتری به دست میآورند و از آن ایده میگیرند و تفکر متفاوتی به دنیا خواهند داشت.
جهان بینی هنرمند با خواندن کتابهای متنوع کامل میشود
حمید شانس
مجسمهساز
کتابهای مختلف در زمینههای مختلفی در زندگی من تأثیر گذاشته است. اصولاً بر زندگی انسان بخصوص هنرمند کتابهای مختلفی تأثیر گذارند، مثلاً کتاب سرمایه اثر کارل مارکس باعث شد تا جریان تحولات جهان معاصر را بخوبی درک کنم. اکنون بار سیاسی این کتاب به حداقل رسیده و میتوان به مارکس به عنوان یک دانشمند نگریست. این کتاب بسیاری از مشکلات عدیدهای را که امروز با آن درگیر هستیم نشان میدهد، اما در عرصه هنر خواندن کتاب ژان کریستف رمان معروف رومن رولان باعث شد تا در جوانی درک بسیاری از تحولات هنری داشته باشم. مجموعه کتب ادگار مورن فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی بخصوص دو کتابی که در مورد مبحث طبیعت نوشته است، یا کتاب پیتر سینگر در مورد حقوق حیوانات با نام آزادی حیوانات که مشکلات زیست محیطی را نشان میدهد. بزرگترین حسن این کتاب این است که چطور میتوان از محدوده فردی و انسانی جلوتر رفت و مسائل انسانی را به حیوانات گسترش داد و به حیوانات احترام گذاشت. برای هنرمندان لازم است که فقط به کتابهای تخصصی هنر نپردازند بلکه در کنار خواندن این کتابهای تخصصی تمام کتب عرصه انسانی را بخوانند چرا که درک هنرمندان با یک نوع کتاب کامل نمیشود بلکه هنرمند باید با خواندن کتابهای ادبی، تاریخی و بخصوص انسانی جهان بینی کامل داشته باشد.
ما با کتاب عاشق و معشوقیم
سیامک احصایی
کارگردان و بازیگر
در دوران ما کتابهایی بود به اسم «کتابهای طلایی» که بیشتر شامل داستانهای خارجی بود که به فارسی ترجمه شده بودند و مثل امروز نبود که انبوهی از کتاب و سیدی و... در دسترس باشد و من هم از همان حدود هفت سالگی، بر اساس همان مقتضیات سنی که داشتم شروع کردم به خواندن کتابهای داستان. بعد از این خودمان را وفق دادیم تا بتوانیم بر اساس آنچه در امکان ما و شرایط روزگار بود با کتاب و داستان خواندن پیش برویم و این دنیا آنقدر برایم جذاب بود که دیگر نمیتوانستم کتاب را از خودم دور کنم. این تجربهای نبود که بعد از گذران یک یا دو فصل از زندگی، چیزی دیگر جای آن را بگیرد و آن ذوق و شوق به قول معروف کور شود. اتفاقاً هر چه بزرگتر شدم بیشتر عاشق کتاب خواندن شدم و حس کردم این کتابها مرا به دنیایی میبرد که خیلی آن را دوست دارم. فرقی هم نمیکرد که از نویسندههای ایرانی باشد یا از نویسندگان خارجی. با هر داستان و هر کتاب انگار خودم چیزی را تجربه میکردم و همه تصویرها و کلمهها در ذهنم نقش میبست و برای ابد در ذهنم ماندگار میشدند. خود من به شخصه آنچنان اهل شبکههای مجازی و حتی پیامرسانها نیستم و اینکه برخی میگویند مهمترین عاملی که باعث شده ما جامعه کتابخوانی نباشیم همین است. میخواهم بگویم که به نظر من صرفاً چنین چیزی نمیتواند صحت داشته باشد. به عقیده من کسی که عاشق کتاب است و با این جهان رشد کرده و تربیت یافته به هر شکل و هر شرایطی ارتباطاش را مثل یک عاشق به معشوق حفظ میکند و برایش مهم است که جدایی بین آنها اتفاق نیفتد؛ البته میشود گفت که وجود فضاهای مجازی کمی از وقتها و انرژیها را صرف خود میکند اما در نهایت این آدمی است که میتواند تصمیم بگیرد که چه کند و چه مسیری برود. مگر میشود لذت دست گرفتن نسخه فیزیکی یک کتاب و زل زدن به کلمات و سفر در چنین دنیای رازآلودی را با چیز دیگری مقایسه کرد؟ به عقیده من نمیشود و اگر کسی وارد این جهان شد دیگر از آن نمیتواند بیرون برود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
با «24 ساعت خواب و بیداری» زندگیام دگرگون شد
-
مطالعه کتاب، دستمایهای برای پرداختن به کارهای هنری است
-
در پناه کتاب باشیم
-
هنرمندان با خواندن کتاب آگاهتر و صبورتر میشوند
-
جهان بینی هنرمند با خواندن کتابهای متنوع کامل میشود
-
ما با کتاب عاشق و معشوقیم
اخبارایران آنلاین