محمدعلی نجفی از ارتباط گرفتن با کتاب و کتابخوانی میگوید
در پناه کتاب باشیم
محمدعلی نجفی معماری خوانده و برای علاقهمندان سینما به عنوان کارگردان و فیلمنامهنویس آشناست. او اما از جمله چهرههایی است که همواره ارتباط تنگاتنگی با کتاب و کتابخوانی داشته. کتابخوانی در خانواده نجفی یک سنت نهادینه شده است، نشانههای آن را میتوان در یک عمر فعالیت ادبی پسر عمویش ابوالحسن نجفی (زبان شناس و مترجم) و فرزندش صالح (مترجم و پژوهشگر حوزه فلسفه) پیدا کرد. او از قصه الفت گرفتن با کتاب برایمان گفته است.
از قصههای امیر ارسلان تا ادبیات مدرن با ابوالحسن نجفی
در دوران کودکی للـهای داشتم که قصهگوی قهاری بود. سواد نداشت اما قصههای امیر ارسلان نامدار و حسین کردشبستری را طوری تعریف میکرد که انگار از روی کتاب میخواند. مادرم از علاقه مندان جدی نظامی گنجوی بود. نظامی شاعر داستانپردازی است. مادر به شعر، قصه شیرین و فرهاد و خسرو و شیرین و... را میخواند و ما اما پیگیر داستان آن بودیم. علاقه مندی به رمان و داستان پای همین قصهگوییها شکل گرفت و ادامه پیدا کرد. سالهای آخر دبستان بود که برای اولین بار نام کتاب «بینوایان» ویکتور هوگو را شنیدم. با تعریف یکی از معلمها ترغیب شدم آن را بخوانم. این کنجکاوی باقی ماند تا اوایل دوران دبیرستان. با یکی از همکلاسیها که همسایه هم بودیم قرار رمانخوانی داشتیم. کتابهایی مثل «کلود ولگرد» و «بینوایان» ویکتور هوگو را میخواندیم و راجع به آنها بحث میکردیم. بعدها از طریق پسرعمویم استاد ابوالحسن نجفی با ادبیات مدرن آشنا و به تدریج به خواندن نمایشنامهها علاقه مند شدم.
نشستهای خانوادگی با محور کتابخوانی
کتابخوانی در خانواده ما یک سنت نهادینه شده بود. بچههایم از دوران دبستان با رمان آشنا شدند. برایشان رمان میخواندیم و بیش از من، مادرشان در این زمینه حساس بود. پسرعمهشان آقای غلامحسین مسعود که امروز استاد دانشگاه هستند اهل اصفهان بودند و مدتی در تهران میهمان منزل ما. همیشه برای بچهها رمان میخواندند و از کتاب صحبت میکردند. دایی شان آقای حسن بشارکی از مترجمان فلسفی و اجتماعی هم هر وقت از اصفهان به تهران میآمد، گپ و گفتش با بچهها راجع به کتاب بود. دو پسرم صالح و هدایت زمان ساخت «سربداران» سرصحنه میآمدند و با فیلمنامه این سریال آشنا و به آن علاقه مند شدند. سال 64 هم که در سریال «بوعلی سینا» یکیشان نقش کودکی بوعلی و دیگری نقش برادرش را بازی کرد پیگیری قصه و سرنوشت ابن سینا برایشان جذابیت پیدا کرد. دخترم سارا هم در هنرستان موسیقی تحصیل میکرد و با اهالی فرهنگ در ارتباط بود. میخواهم بگویم آشنایی و نشست و برخاست با اهل فرهنگ و ادب، شیفتگی به ادبیات را در وجودشان بیشتر متبلور کرد. الان همگی اهل کتاب خواندن و نوشتن هستند. جلسات هفتگی برای کتابخوانی داریم، رمانها را به شکل جمعی یا پرده خوانی میخوانیم و هرکس برداشتش را میگوید و در نهایت جمع بندی نهایی و ارائه توضیحاتی در باره تاریخ ادبیات و هنر با پسرم صالح است. با آمدن کرونا این جمع خانوادگی شده اما تعطیل نشده است در باره رمانهایی که خواندهایم یا فیلم های اقتباسی حرف میزنیم و مباحثه میکنیم.
کتابهای تأثیرگذار من
از میان کتابهای تأثیرگذار زندگی اگر حق دو انتخاب داشته باشم اولیاش «خانواده تیبو» روژه مارتن دوگار است. وقتی کتاب را خواندم به مترجمش آقای ابوالحسن نجفی زنگ زدم و گفتم اگر این کتاب را قبل از انقلاب خوانده بودم شاید سرنوشت دیگری داشتم. داستان دو برادر است که یکی از آنها روحیه انقلابی دارد. دومین کتاب «نام گل سرخ» یا «آنک گل سرخ» اومبرتو اکو است. هر دو کتاب را دهه 60 خواندم. ترجمهای که به تازگی توسط رضا علیزاده منتشر شده این کتاب را خواندنیتر کرده است.
خانه را جوری طراحی کن که کتابخانه در معرض دید باشد
پیشنهاد میکنم به جای عیدی و کادو به بهانههای مختلف کتاب هدیه بدهید. اگر کودکی علاقه مند به سرگرمیهای موبایل است برایش کتاب صوتی تهیه کنید. انتخاب کتاب خیلی مهم است. کتابهای صمد بهرنگی پیشنهاد خوبی است. اگر چه آدمهای بزرگ هم وقتی «ماه سیاه کوچولو» را میخوانند تحت تأثیر قرار میگیرند. کتابهای کانون پرورش فکری کودکان بسیار تأثیرگذار است. ما که با این کتابها روی بچههای خودمان نتیجه گرفتیم. دکتر شریعتی میگفت تو که معماری، خانه را جوری طراحی کن که کتابخانه در معرض دید باشد. هر کس کتابی برداشت چه با خودش برد و چه همان جا خواند سودش را بردهای. خانه خودمان را به همین شکل طراحی کردم. تأثیر عمل به این پیشنهاد هم برایم مشهود بود. بچهها که دوستانشان را به خانه میآوردند، وقتی در این فضا قرار میگرفتند حس و حال دیگری پیدا میکردند. کتاب باید در دسترس باشد. کتاب را طوری در دسترس قرار دهید که به بهانههای مختلف کودکانتان را با آن آشنا کنید. اگر برای خرید و تفریح بیرون میروید حتماً با بچهها سری به کتابفروشیها محله هم بزنید. بخصوص که فضای کتابفروشیها امروز خیلی دلنشین و جذاب شده است.
لذت بردن از درک بهتر
بهترین تفریح عصرگاهی من بخصوص در روزهای جمعه گالری گردی و کتابگردی بود. عصرها که به سمت مرکز شهر و راسته کریمخان و ایرانشهر میآمدیم هم به گالریها سر میزدیم و هم کتابفروشیها. در دورهمیها و کافهنشینیها راجع به انتشارات جدید بخصوص جامعهشناسی و فلسفه و تاریخ هنر گپ و گفت داشتیم. خودم اخیراً درگیر تاریخ هنر شدهام. کتاب «تاریخ هنر» نوشته ارنست گامبریج را برای چندمین بار میخوانم اما انگار دنیای جدیدی به رویم گشوده شده است. همین چند شب پیش که فیلم «ایثار | Sacrifice | Offert» آندری تارکوفسکی را دیدم پی بردم فیلم با تابلوییهایی شروع میشود که در این کتاب راجع به آن بحث شده است. میخواهم بگویم این ارتباط خیلی جذاب است و فضای خاصی برای آدم میسازد. لذت بردن از شناخت و درک بهتر پدیدههای فرهنگی هم از کتاب میآید. خلاصه این که کرونا با تمام بدقلقیاش چنین خدمتی هم کرده که بیشتر در پناه کتاب باشیم. فرصتشناس باشیم و از آن برای کتابخوانی بهره ببریم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه