گروه فرهنگی/ لوریس چکناواریان چهره شناختهشده موسیقی ضمن دعوت از مردم برای برپایی جشن یلدا در خانه از طریق فضای مجازی، از ارائه قطعهای عاشقانه با تم یلدا در حساب کاربری اینستاگرام خود به عنوان هدیهای برای ایرانیان خبر داد. این هنرمند با تأکید بر ماندن مردم در خانه به ایرنا گفت: «در مقامی نیستم که توصیهای برای مردم فرهنگمدار ایرانی داشته باشم اما از آنها دعوت میکنم در این ایام که هر روز شاهد اخبار تلخ ابتلای هزاران نفر از هموطنان و فقدان چندصد نفر آنها به دلیل ویروس کرونا هستیم، در خانه بمانند و شب یلدایی متفاوت را برای خود و تمام افردی که آنها را دوست میدارند رقم بزنند.»
خالق نوای ماندگار اپرای جهانی رستم و سهراب به ایرنا گفت: «با وجود تمام مشغلهها در مسیر کاریام برای انجام رسالت و دین خود بهعنوان یک شهروند تلاش کردهام حتی از کارهای روزمرهام بگذرم و ماههاست که در منزل هستم. در این مدت تلاش کردم کارهایم را بیشتر از طریق فضای مجازی انجام دهم.»
چکناواریان در ادامه در مورد هدیه شب یلدا گفت: «مدتها اینستاگرام من فعال نبود و شب یلدا آن را دوباره فعال خواهم کرد. برای ادای دین، رسالت و وظیفهام به عنوان هنرمندی که عاشق مردم ایران است و همواره از آنها شور و انرژی برای فعالیتهایش گرفته در این شب با راهاندازی مجدد اینستاگرامم بخشی از قطعات عاشقانه (love songs) خود را که تمی یلدایی دارد به عنوان هدیهای کوچک ارائه میکنم.» او درباره این قطعات گفت: «این آهنگها که به شکل ارکسترال ضبط شده از ساختههای پیشین من است که این بار آنها را بهعنوان هدیهای از طرف لوریس چکناواریان با افتخار به تمام ملت ایران که تمام جهان آنها را بهعنوان مردمانی عاشق، مهربان و دوستدار انسان و انسانیت میشناسند تقدیم میکنم.»
از یلدا تا نبرد فریدون و ضحاک
داوود فتحعلیبیگی کارگردان
و مدرس تئاتر
آیین شب یلدا، تاریخچه و قدمتی باستانی دارد که قرنهاست مردم آن را جشن میگیرند و به باور نیاکان گذشته ما این شب طولانی که آغاز زمستان بوده است را برای دور کردن تاریکی و رسیدن به نور و طلوع روز دور هم جمع میشدند و آیین و مناسکی را بهجا میآوردهاند؛ اما اینکه در چنین شبهایی در طول اعصار گذشته، ما اجرای نمایشهای آیینی را هم داشتهایم چنین چیزی یا وجود نداشته یا من از آنها بیاطلاع هستم و به آن برنخوردهام و صرفاً شنیده یا در جاهایی خواندهام که در چنین شبی برخی نقالها داستانی مثل داستان غلبه فریدون بر ضحاک را نقل میکردهاند و دلیل انتخاب این داستان هم به احتمال زیاد شباهت تمثیلی این داستان به جدال و مبارزه نور و تاریکی و در نهایت غلبه نور بر تاریکی بوده که با چنین موقعیت و وضعیتی همسانی داشته است. همانطور که بسیاری میدانند این آیین از دوران کهن، یعنی از دوران میترائیسم به ما رسیده که البته امروز با آنچه در آن عصر و دوران وجود داشته یکسر متفاوت شده و تبدیل شده است به یکسری دورهمی و خوردن آجیل و... ایرانیان باستان به نور مطلق اعتقاد داشتند و برای آنکه شاهد سرزدن نور مطلق و دمیدن خورشید باشند و این طلوع دوباره را در زمستان جشن بگیرند دور یکدیگر جمع میشدند و احتمالاً با دعا خواندن مراسمی ویژه، این شب را تا صبح بیدار میماندند تا همانطور که گفته شد طلوع و درخشش نور و به نوعی غلبه نور بر تاریکی و ظلمت را ببینند و این اتفاق خوشایند را به فال نیک بگیرند. امروز کمتر جایی در ایران یا کشورهایی مثل هند که ریشههای مشترک فرهنگ با ما دارند این مراسم اتفاق میافتد و صرفاً ممکن است در شهرها و روستاهایی اندک بخشی از این مراسم همچنان وجود داشته باشد و همه چیز تغییر پیدا کرده است.
نکتهای که باید به آن توجه کنیم این مسأله است که منظور ما از آیین همان جلوه عینی اسطوره است، همانطور که نگاه ما به شاهنامه فردوسی و نقالیها و پردهخوانیها و نمایشهای آیینی میتواند مصداقی بر این مسأله باشد و طبیعتاً وقتی سر وقت حوزههای آیینی میرویم، باید این نکته را در نظر داشته باشیم که این حوزه، سازوکارهای دیداری دارد و خودبهخود یک شکل اجرایی پیدا میشود و متأسفانه گاهی دیده میشود که بین سه حوزه آیین، رسم و سنت خلط مبحثهایی پیش میآید که اساساً اشتباه و نادرست است. مسأله دیگری که باید به آن پرداخت و به صورت جزئی در سطور بالا به آن اشاره شد این است که آنچه ما طی سالهای گذشته از یلدا میشناسیم و در خاطر داریم یلدای دوران جدید است و کمترین شباهت را با آداب و رسوم یلدایی که در قرنها پیش جشن گرفته میشد دارد یا حداقل خود من جایی را نمیشناسم و نمیدانم که آیینی باستانی همچون آیینی که نیاکان ما برگزار میکردهاند درباره یلدا داشته باشند؛ علیالخصوص در محدوده زندگی شهری امروزی که به هیچوجه آیین ویژهای سراغ ندارم و صرفاً ما امروزه به همین دورهم جمع شدنها و حافظخوانی و خوردن آجیل و شیرینی بسنده میکنیم در صورتی که حافظ و فردوسی بسیار بعدتر از این آیین که ریشه در میترائیسم دارد پا به عرصه گذاشتهاند و از همین یلدا و مضمونش نیز شعر و شاهد مثال آوردهاند. این دیگران بودهاند که به شعرهای کسی مثل فردوسی، مثلاً در قیام فریدون و ضحاک وجهی نمادین دادهاند و این موضوع یک نوع تناسب دادن اختیاری بوده نه اینکه الزاماً اتفاق افتاده است چون همانطور که آمد فردوسی بسیار بعدتر به دنیا میآید و شاهنامه را مینویسد و با اینکه بخشهایی از داستان ضحاک و فریدون رویکردی اساطیری دارد اما در نهایت تحلیلها و نشانهشناسیها از این متن، تحلیلها و برداشتهایی متأخر است.
یلدای امسال دل بدهیم به قصه جانفشانی پرستاران
هارون یشایایی
تهیهکننده سینما
خانواده پرجمعیتی بودیم؛ 6 پسر و سه دختر. پدر فوت کرده بود و به همراه مادر جمعی 10 نفره میشدیم. خودمان لشکری بودیم برای عبور از شب بلند سال. آن روزها هر کداممان مشغول کاری بودیم و دور هم جمع کردن خانواده کار پرزحمتی بود. مادر که سرپرست و بزرگ و مورد احترام همه بود میدان دار بود. به هر سختی تن میداد تا دور هم جمع شویم، انار دانه میکرد، هندوانه میخرید و سعی میکرد شب یلدایمان بیرونق نباشد. از خصوصیات بارز مادر همین تلاش برای حفظ دورهمی در چند شب سال از جمله شب نوروز و اعیاد خودمان و شب یلدا بود. یکی از سنتهای شب چله فرهنگ قصهگویی و شعرخوانی است. صادقانه بگویم آن روزها هیچ کداممان سواد چندانی نداشتیم. مادر کتابخوانی بلد نبود اما قصههایی را که به صورت شفاهی شنیده بود برایمان تعریف میکرد. با قصههایی از تورات، داستان نوح، یوسف، موسی، خروج از مصر و... ما را سرگرم میکرد. تلاش او برای دور هم جمع کردن اعضای خانواده حالا به ما به ارث رسیده است. الان هم با دختر و پسر و چهار نوهام جمعمان جور است. حافظ خوانی به راه است و پسرم کیارش که با ادبیات انس و الفت دارد چند سالی است که علاوه بر تفأل بر حافظ برایمان شاهنامهخوانی میکند. در میان قصهها اما پرطرفدارترین داستان، زندگی خودم است. نوههایم سرنوشت و داستان زندگی پدربزرگشان را بیشتر از هر قصهای دوست دارند. من زندگی پرماجرایی داشتم و علاقه آنها به شنیدن باعث میشود گذشتهام را مرور کنم. نقل خاطره میکنم از فعالیتهای اجتماعی و کارهایی که برای جامعه یهودیان انجام دادم و آنها با علاقه گوش میکنند. شب یلدای امسال اما متفاوت از هر سال است. قرار است با دوری، هوای هم را داشته باشیم. با وجود همه نوستالژی و علاقهای که به کنار هم بودن داریم باید از بیماری کرونا عبور کنیم. این شبها تکرار میشود و باید زنده بمانیم تا تکرار یلدا و کنار هم بودن را دوباره تجربه کنیم. پس اولویت اولمان سلامتی است تا سال آینده جای عزیزی خالی نماند. به فکر عزیزانمان باشیم و حداقل به مناسبت روز پرستار با تیم درمانی که این روزها برای نجات هموطنانمان از جان مایه گذاشتند، همدلی کنیم. امسال به قصه جانفشانی پرستاران دل بدهیم که البته داستانی تاریخی است. ۳۰ سال مدیرعامل بیمارستان دکتر سپیر (بیمارستان خیریه کلیمیان) بودم و شاهد بودهام که پرستارها همیشه کنار مردم بودهاند. یک نمونهاش ۱۳ آبان سال ۱۳۵۷ است. سر چهارراه سرچشمه تظاهرات مردمی برپا شد. افراد زیادی زخمی شدند. بیمارستان ما که نزدیکترین مرکز درمانی بود پر شد از زخمیها. لباس تمام پرستارها غرق به خون بود. رئیس پرستارها زندهیاد خانم حصیدیم که مورد احترام همه بود طوری مدیریت کرد که کسی بیرون در نماند. پس از درمان بچهها را از در کوچه بیمارستان فراری میداد تا اسیر گارد امنیتی نشوند. نسل آن پرستارها مثل ما رو به پایان است اما نسل جدید پرستاران در همین ایام کرونا ثابت کردند شاگردان و جانشینان خوبی برای این نسل فداکار هستند. آسایش و جان خودشان را برای نجات ما به خطر انداختند. ما هم به فکر جان عزیز آنها باشیم که قابل احترامند و در عین حال در تنگنا. برای قدردانی همین قدر از ما بر میآید که مراقب خودمان باشیم و بگوییم «مخلصتان هستیم». کاش آنهایی که کاری از دست شان برمیآید جور دیگر از آنها قدردانی کنند، از پرستارانی که هیچ وقت حقوقشان برابر زحمات شان نبوده است.
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
هوشنگ جاوید
پژوهشگر موسیقی نواحی و آیینی ایران
شب یلدا یکی از آیینهای باستانی زیبا وماندگار ایران زمین است که در فرهنگ مردم ایران «شب چله» هم عنوان میگردد به این دلیل که از فردای آن روز، چله بزرگ زمستان آغاز میشود.البته برخی شاعران چون سعدی، حافظ و مولانا در اشعار خود بیشتر به نام «یلدا» تأکید داشتهاند به این سبب که تاریخ دیرینه «یلدا» را فراموش نکنیم و بدانیم این آیین به لحاظ باستانشناسی از دیرباز در کشورما جاری بوده است، چنان که سعدی میگوید: «باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود» در واقع در تاریخ ایران باستان «یلدا» را شب زایش مهر و خورشید هم مینامند، به این معنا که روز اول زمستان خورشید از دل تاریکی بیرون میآید و زاییده میشود و در گذشته و در ایران کهن این زادروز را در چهار روز جشن میگرفتند؛ اول، هشتم، پانزدهم و 23 دی ماه، که نام ماه با نام روز یکی بود و این سه روز آخر را «دی» مینامیدند و هر روز آن را جشن میگرفتند اما امروزه تنها روز اول زمستان را جشن میگیریم که یلدا نامگذاری شده است. «یلدا» یک واژه سریانی است که به فرهنگ ایران وارد شده و همانطور که پیشتر اشاره شد به معنای ولادت خورشید یا میترا است. در باور پیشینیان شب را به نوعی اهریمنی میدانستند و برای اینکه کمک کنند نور پیروز شود شب اول زمستان را کمی بیشتر از شبهای گذشته بیدار میماندند و به جشن و پایکوبی میپرداختند تا همزمان در کنار آنها خورشید از دل تاریکی بیرون شود. البته زایش خورشید و آغاز دی، فرهنگهای دیگری را هم در برگرفته است بهطور مثال در قرن چهارم میلادی در احتساب سال کبیسه اشتباهی رخ داد و باعث شد ٢١ دسامبر به ٢٥ دسامبر منتقل شود، در واقع 21 دسامبر روز تولد میترا است و این روز را کریسمس و روز تولد حضرت عیسی(ع) اعلام کردند؛ همانطورکه حکیم سنایی میگوید: «به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همیجویی / که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا» نکته دیگر در آیین بلندترین شب سال، اقلام خوراکی مرسومی است که استفاده میشود.در واقع اول زمستان پایان برداشت محصولات زمینی و صیفیجات و آغاز فصل استراحت در جامعه کشاورزی است.لازم به یادآوری است کشاورزان در گذشته چهار جشن برگزار میکردند؛ نخست «جشن نوروز» و آمدن بهار و فصل کار و تلاش، دوم «جشن تیرگان» که در تابستان است و این روز را بهخاطر حاصل شدن و رسیدن بخشی از نعمتهای خداوند مانند گندم، جو و برداشت میوههای درختی جشن میگرفتند و دیگر«مهرگان» است و جشن برداشت تمامی نعمتهای بزرگ خداوند و در آخر شبچله که همه محصول صیفی برداشت میشود و فصل استراحت کشاورزان است. البته جشن شبچله چون نزدیک به اسفند ماه و روز «سپندارمزد» بوده، ارتباطی بین این دو مناسبت قرار گرفته است که روز دوستی نامیدهاند به این علت که باغداران و کشاورزان در اسفند ماه به همیاری یکدیگر میروند اما متأسفانه غربیها این روز را از ما اقتباس و در واقع دزدی کردهاند و ولنتاین نامگذاری شده است و متأسفانه نهادهای متولی میراث فرهنگی تا به امروز کار جدی در این زمینه انجام نداده، در حالی که اساس این دوستیها در ایرانزمین شکل گرفته است. ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه اشاره داشته در روز نخست دی ماه که پایان برداشت محصولات کشاورزی است، پادشاه یا فرمانروایان با دهقانان و برزگران مجالست میکنند و هم غذا میشوند و به تعریف آنها میپردازند که کارهای بزرگ شما کشاورزان موجب قوام دنیا شده است. جشن شب یلدا در همه اقوام ایران وجود دارد و خوراکیهای متنوع و بازیهای خاصی برای آن تعریف شده است.در واقع اغلب این اقلام خوراکی محصولات باغداران و کشاورزان بوده است که بر سر سفره خود میگذاشتند مانند سیب، انار، گلابی، پرتقال، هندوانه و... غذای شب هم به روند تغذیه خانوادهها بستگی داشت، اگر دامدار بودند بیشتر از خوراکهایی استفاده میکردند که از شیر درست میشد و آشهای مختلف با حبوباتی از محصولات خود و سبزیهای خشک شده پخت میگردید. و در کنار آن «شب چَره» میگرفتند و باز هم از محصولات خود چون تخمه خربزه، طالبی یا هندوانه یا بادام، پسته، فندق، انجیر و توت خشک استفاده میکردند و در آن شب از نعمتهایی که خداوند به آنها اعطا کرده شکرگزاری میشد و مهمترین مسأله ذکر نیایش و ستایش خداوند بود. اما از جمله بازیها یا سرگرمیهای خاصی که به این شب اختصاص داشت گرفتن فال حافظ، فال کوزه، دوبیتی خوانی و منظومهخوانی و قصه تعریف کردن مادربزرگ و پدربزرگها برای فرزندان خود بود. و البته نکته مهمی که مربوط به پیش از اسلام بوده و بعدها وارد اسلام شده انفاق کردن است.در گذشته مردم در شب یلدا یک مقدار آجیل تهیه میکردند و در کنار آن شمع یا چراغی روش میشد و مبلغی پول یا یک وسیله یا یک لباس کنار میگذاشتند و بعد از دعا و شکرگزاری صبح روز بعد، آن آجیل با همان مبلغ پول یا لباس سهم اولین فقیری بود که به در منزل آنها میرفت. البته دراین سالها دگرگونیهای بسیاری در شب یلدا ایجاد شده و آنچه از آیین این شب باقی مانده بیشتر رو به تجملگرایی بوده است نه آن فضای همدلی و مأنوس بودن در کنار یکدیگر و مسأله مهمتر این است که واژهسازیهای ترکیبی و بیمعنا و نادرستی از نام یلدا انجام گرفته است بخصوص در این 40 سال اخیر و مسئولان فرهنگی نسبت به این موضوع توجهی نشان ندادهاند، در واقع ضمن برگزاری و پاسداشت این آیین باستانی باید حافظ این نام بزرگ هم باشیم.