سفر به انگلیس به خرج روزنامه کیهان
محمد بلوری
روزنامه نگار پیشکسوت
قسمت نوزدهم/
همانگونه که اشاره کردم نیمههای سال 56 در دوره نخستوزیری دکتر جمشید آموزگار، از طرف ساواک و وزیر اطلاعات و جهانگردی، من و 10 نفر دیگر از روزنامهنگاران ممنوعالقلم شناخته شدیم و به روزنامهها دستور داده شد ما را اخراج کنند و با قطع حقوق و دستمزد به مطبوعات راهمان ندهند.
هرچند این دستور بهصورت تلفنی به مدیران و سردبیران روزنامهها اعلام شده بود ولی لازمالاجرا تلقی میشد.
پس از یک هفته بیکاری، مدیر روزنامه پیغام فرستاد که به دیدنش بروم. مصباحزاده در این دیدار به دلجویی گفت: هرچند ساواک دستور داده ضمن اخراجت حقوق و مزایایت هم پرداخت نشود اما نگران نباش ماه به ماه به همان میزان پولی بدون ضبط در دفاتر روزنامه دریافت خواهی کرد تا از نظر مالی دچار مضیقه نشوی.
گفتم: ممنون آقای دکتر اما از خانهنشینی حوصلهام سرمیرود چون ممنوعالقلم بودن یعنی روی ورق پارهای هم اجازه ندارم چیزی بنویسم!
در جوابم گفت: مطمئناً این ممنوعیت برای همیشه ادامه نخواهد داشت. بالاخره روزی برطرف میشود. پیشنهاد میکنم در این مدت بفرستیمت به خارج تا انگلیسیات را کامل کنی و وقتی اجازه برگشت به روزنامه گرفتی، چیزی هم یاد گرفته باشی، پیشنهاد میکنم بروی به انگلیس در آنجا آشنایانی هستند که کمکت کنند. خرج اقامت و هزینه تحصیلت را هم دستور میدهم دور از چشم ساواک برایت بفرستند.
گفتم: همسر و دو بچهام را چه کنم.
گفت: بچههایت را میسپاری دست خواهرزنهایت، میدانم که با هم در یک خانه زندگی میکنید. اما بشرطی که زنت را با خود ببری که در غربت مواظبت باشد.
با لبخند معنیداری ادامه داد: هرچند میدانم اهل شیطنت نیستی!
به این ترتیب در مدت چهل و هشت ساعت مشکل گذرنامه و بلیت پرواز من و همسرم آماده شد و بسوی لندن پرواز کردیم.
هرچند بیکار و ممنوع القلم شده بودم اما حقوق ماهیانه برای من و همسرم درنظر گرفته بود که از طریق بانک حواله میکرد و مبلغی هم برای فرزندان خردسالم در تهران میپرداخت.
این کمک هزینههای دور از چشم ساواک بهخاطر این بود که روزنامهها، گرانبهاترین سرمایه را نه ساختمان چند صد میلیونی، یا ماشین چاپ آخرین مدل بلکه خبرنگاران و کارکنان باتجربه فنی میدانستند و حاضر نمیشدند آنها را به آسانی از دست بدهند. به یاد دارم یک روز مدیر روزنامه کیهان میگفت میتواند در مدت یک ماه، عظیمترین و مدرنترین ماشین چاپ چند رنگ و ابزارآلات فنی را به هر قیمتی که باشد از آلمان بخرد و در تهران به کار بیندازد ولی برای تربیت یک روزنامهنگار با تجربه باید حداقل 10 سال یا بیشتر هزینه کند.
بنابراین خبرنگار با تجربه با ارزشترین مهره برای هر روزنامه است، این روزنامهنگاران با تجربه هستند که میتوانند تیراژ یک روزنامه را با جهشی قابل توجه بالا ببرند و خوانندگانی برای روزنامه فراهم آورند.
به همین خاطر مدیران روزنامهها در گذشته به هر بهایی که بود، خبرنگاران ماهر و باتجربهشان را از دست نمیدادند و حتی روزنامه نگارانی را که به سن بازنشستگی میرسیدند ازدست نمیدادند و از تجربههای گرانبهای آنها بهره میبردند، اولاً این روزنامهنگاران انتقال دهنده تجربههای ناب این حرفه به خبرنگاران جوان بودهاند و انتقال تجربه یکی از عوامل پیشرفت و موفقیت در کار روزنامهنگاری است.
همچنین از میان همین روزنامهنگاران باتجربه مقالهنویسان و صاحبنظرانی در رشتههای مختلف تربیت میشدند که به روزنامهها اعتبار خاص میبخشیدند. درحالی که امروزه در برخی از مطبوعات برای سبکبارتر کردن نیروی انسانی ضرورت برنامه بازنشستگی را پیش میکشند و به این ترتیب کارآمدترین نیروهای فنی و روزنامهنگاری را از عرصه فعالیت حذف میکنند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه