بوق آزادی


ریحانه  یاسینی
روزنامه نگار
دالان تیره‌ای بود که آن‌قدرها هم طولانی نبود. ابتدای دالان، قدم‌هایمان کند می‌شد، انگار که بخواهی تمام حواس‌ات را یکجا جمع کنی تا یکی از تاریخی‌ترین لحظه‌های عمر هر زنی را زندگی کنی و لذتش را برای همیشه در گوشه امنی از وجودت حفظ کنی. از آنکه می‌گذشتی، به زمین سبزی می‌رسیدی که آنقدر بزرگ بود که همه ما در آن، جا شویم. زمین سبز بود؛ دور تا دور آن صندلی‌های پلاستیکی چیده شده بود، یک دروازه این‌طرف زمین و یک دروازه هم آن‌طرفش بود. دو جایگاه را زن‌ها پر کرده بودند و چند جایگاه دورتر، مردان نشسته بودند. صندلی‌های دیگر خالی بود و آنقدر جا داشت که تمام آدم‌های مانده پشت در، در آن جا شوند. تمام لنزهای دوربین، رو به جایگاه زنانی بود که تمام‌شان شور بودند و یک‌نفس از یک‌ساعت قبل از شروع بازی تا مدت‌ها بعد از پایان آن، تشویق می‌کردند و ذوق می‌کردند و تمام دقیقه‌های ورزشگاه را زندگی می‌کردند.
من، یکی از آن زن‌ها بودم که تمام وجودم تماشا بود. نمی‌دانستم باید زمین را نگاه کنم، دروازه‌ای را که در نیمه اول روبه‌روی ما بود و تا دقیقه نوزدهم چهاربار باز شد و ما چهار بار بالا و پایین پریدیم و جیغ کشیدیم و در بوق‌های سه‌رنگ‌مان در آزادی با همه نفس‌مان دمیدیم؛ نگاه کنم یا سر بچرخانم و چهره تک‌تک دخترها را تماشا کنم؛ آنقدر که همه خودشان بودند، آنقدر که همه با همه احوال‌شان زیبا بودند. من تا گل چهارم، از تجربه این شور به هیجان آمده بودم. از گل چهارم تا دهم، از تماشای این خوشی‌های ساده و آن دریغ‌های پیچیده بغض کرده بودم. از گل دهم تا چهاردهم، شاد شده بودم که بالاخره موفق شده‌ایم.بعد از آنکه بازیکنان تیم ملی به سمت ما آمدند، تشویق‌مان کردند و ما با همه عشق‌مان پاسخ محبت‌شان را دادیم، دیگر با زمین ساده سبزی که یک دروازه این طرفش و یک دروازه آن‌طرفش بود، دوست شده بودم. با زمین ساده سبزی که تمام این سال‌ها از ما دریغ شده بود، حسرت شده بود و تن یکی از ما را آنقدر سوزانده بود که صبر همه ما را تمام کند و جسارت تصمیم گرفتن برای برگرداندن جای ما در آزادی را به تصمیم‌گیران بدهد. همه‌چیز می‌توانست خیلی ساده‌تر از این‌ها باشد و هیچ‌ ردی از سیاست در آن نباشد. راستش ما چیز زیادی نمی‌خواستیم. ما همیشه فقط می‌خواستیم خودمان باشیم، همان آدم‌های شادی که دیروز بودیم؛ خود خودمان. همان آدم‌هایی که ورزشگاه را زیبا‌تر و آرام‌تر و پر‌شورتر از همیشه برای همه کرده بودند.
می‌دانید! تمام سهم ما از آزادی همین‌قدر ساده است؛ همین‌ قدر بدیهی، همین‌ قدر به «حق» و همین قدر به نفع «همه».

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7180/14/524115/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها