یک پیشنهاد برای زندگی در سال جدید
وقتشناس باشیم
روبرت صافاریان
منتقد، نویسنده و مترجم
پسفردا روز جمعه ساعت ۷ و ۱۹ دقیقه و ۳۷ ثانیه صبح، سال تحویل میشود و سال جدید خورشیدی آغاز میشود. آنطور که ستارهشناسان میگویند دقیقاً در همین ثانیه «مرکز خورشید بهصورت دایرهای در کره آسمان به نقطه اعتدال بهاری منطبق میشود؛ در این زمان طول روز و شب در سراسر کره زمین با هم برابر میشود». ببینید کار فلک به چه دقتی میگردد! به دقت دقیقه و ثانیه. نظمی کاملاً قابلمحاسبه و قابلپیشبینی. از هماکنون میتوان برای سالیان دراز زمان تحویل سال را به همان دقت محاسبه کرد. آن وقت ما! نزد ما شروع جلسات و قرارها و دیدارهای دوستانه سر وقت امری نادر است. از آنجا که در دعای تحویل سال از خدا میخواهیم حال ما را به بهترین حالها بگرداند، گمانم بد نیست هر سال تصمیم بگیریم یکی از عادتهای بدمان را ترک کنیم و عادتی خوب را جایگزین آن کنیم. پیشنهاد من برای سال ۹۹ وقتشناسی است. برای همین در اینجا چند کلمهای درباره وقتشناسی مینویسم. نمیخواهم وارد بحث اخلاقی و اخلاقیات زندگی اجتماعی بشوم و بگویم که بیتوجهی به اینکه با دیر آمدنمان حقوق دیگران را پایمال میکنیم از خودخواهی میآید و همان قدر مذموم است که نبود آزادی سخن یا بیتوجهی به حقوق مدنی آدمها. بحث من از منظر فرهنگ است.
وقتشناسی ضرورت است و باید به جزئی از فرهنگ بدل شود. مدیریت صنعتی و شهری بدون وقتشناسی امکانپذیر نیست. شروع کار ادارات و کارخانجات در ساعتی معین و تعطیلی کار در ساعتی معین ضروری است. تمام خط تولید صنعتی بر اساس زمان دقیق مدیریت میشود و چه بسا اندکی پسوپیش در زمان فاجعه به بار بیاورد. زندگی صنعتی مثل زندگی در روستا نیست که در آن وقت با طلوع و غروب خورشید و با تغییر فصلها معین میشد. در اینجا همه چیز بر اساس تقسیم قراردادی زمان به واحدهایی در اندازه دقیقه و ثانیه منظم میشود.
تجربه من میگوید که مشکل آدمهای وقتنشناس این نیست که نتوانند این واقعیات ساده را درک کنند، نفهمند که دیر سر قرار رفتن تضییع حقوق دیگران است. یا نتوانند وقتشان را طوری تنظیم کنند که بموقع برسند. کما اینکه اینها تقریباً هیچ وقت زود سر قرار نمیرسند. آنها اساساً قواعد زندگی اجتماعی را نسبت به منافع شخصیشان بیاهمیت میانگارند.
از طرف دیگر اشکال از این هم هست که کسی برای دیر آمدن مورد مؤاخذه قرار نمیگیرد. باز تجربه نشان میدهد که در بعضی موارد، مثلاً در مورد حرکت قطارها یا هواپیماها یا شروع فیلم در سینماها بیشتر مردم بموقع خودشان را میرسانند. چرا که میدانند قطار منتظر آنها نخواهد ماند و فیلم سر وقت شروع میشود. همان طور که گردش ستارگان متوقف نمیشود تا ما خود را به سر سفره هفتسین و تحویل سال برسانیم. جدیت در رعایت وقت از سوی مؤسسات و نهادهاست که توجه به آن را نهادینه میکند و فرهنگ وقتشناسی را جا میاندازد. یکی از نشانههایی که معلوم میکند وقتشناسی امری فرهنگی و مرتبط به زندگی مدرن است این واقعیت است که در کتابی مانند گلستان سعدی (و گمانم در هیچ یک از کتابهای ادبیات کلاسیک فارسی) که درباره همه جنبههای زندگی اجتماعی بابهایی دارد، از جمله درباره بموقع حرف زدن و فواید خاموشی و همینطور توجه سلطان به وضعیت رعایا و... هیچ بابی یا سخنی درباره وقتشناسی نیست. در شرایط زندگی اجتماعی آن دوره وقتشناسی فاقد اهمیتی بوده که امروز هست. و امور زندگی به دقت ثانیه و دقیقه محاسبه و رعایت نمیشده است.
وقتنشناسی هنوز که هنوز است فرهنگ غالب ماست. چنان که طلب وقتشناسی (مثل همین نوشته) یک جور حساسیت زیادی یا «گیر دادن» بهحساب میآید. سالها پیش هر دوشنبه چهار بعدازظهر جلسهای داشتیم در یکی از اصناف خانه سینما. با هر مصیبتی شده بود خود را میرساندم. چهارونیم تازه رئیس صنف میآمد و بعد بقیه اعضا یکی یکی میرسیدند و شروع میکردند به گپ زدن تا حدودهای ساعت پنج جلسه را شروع میکردند. میدیدم هیچیک مشکلی ندارند. میدیدم دارم بیخودی حرص میخورم. بعد بتدریج فهمیدم که طبق یک قرار اجتماعی نانوشته «جلسهمون ساعت چهار» معنیاش این نیست که جلسه ساعت چهار شروع میشود. معنیاش همین است که همه میفهمند و به آن عمل میکنند. این منم که معنی آن جمله را درست متوجه نمیشوم. این نمونهای است گواه بر اینکه وقتشناسی به فرهنگ اجتماعی تبدیل نشده است. امیدوارم سال آینده بشود!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه