چرا «زنان کوچک» جدید از بهترین پیشنهادهای سرگرم شدن برای این روزهاست؟
روایتی مدرن از یک داستان کلاسیک
صوفیا نصرالهی
منتقد
خود من در این روزهای قرنطینه خانگی ترجیح میدهم فیلمهایی ببینم که به لحاظ بصری چشمنواز باشند و به لحاظ روایی هم چندان ذهنم را آشفته نکنند. به اندازه کافی این روزها دغدغههای فکری داریم. ساعت سرگرمی خوب است درگیر داستانهای آدمهای دیگری بشویم. آدمهایی که دغدغههای شیرینتری دارند. فیلم «زنان کوچک» گرتا گرویگ یکی از بهترین پیشنهادهای فیلمبینی برای این روزهاست.
سینما زیاد سراغ اقتباس از رمان دوستداشتنی «زنان کوچک» لوئیزا می.آلکوت رفته است. قصه ساده شیرینی دارد که به مذاق اکثریت خوش میآید با کاراکترهایی که همگی دوستداشتنی هستند. از جورج کیوکر، استاد فیلم ساختن درباره زنان، که سال 1933 فیلمی از روی آن ساخت تا گیلیان آرمسترانگ که سال 1994 آخرین اقتباس سینمایی را از روی این داستان انجام داد. نکته جالب این که اغلب اقتباسها از روی داستان آلکوت کم و بیش مورد توجه منتقدان قرار گرفتهاند. اما اقتباس گرتا گرویگ از روی این داستان با بقیه آثار سینمایی کمی متفاوت است. گرویگ از حال و هوای کلاسیک آن کم کرده و سعی کرده هم در داستان و هم در ساختار فیلم مدرنتری بسازد که تماشای آن خستهکننده نیست.
شکست زمانی و رفت و آمد بین زمان حال و گذشته بهترین تمهید کارگردانی گرویگ در فیلم است. باعث شده واقعاً فیلمی متفاوت از آن «زنان کوچک» همیشگی ببینیم. گرویگ خیلی خوب از تقطیع زمانی استفاده کرده. به روشی که انتظارش را نداشتیم و به این ترتیب به آن روایت کلاسیک به اصطلاح تاچ شخصی خودش را بخشیده است. نقطه کاتها برای رفتن به زمان گذشته هوشمندانه و با حساب و کتاب است. مثلاً وقتی جو کنار بستر خواهرش است انگار برایش همین اتفاق در گذشته تداعی میشود و به عقب برمیگردیم. یا صحنه دویدنش کات میشود به دویدن در سالهای گذشته. اصلاً یکبار دیگر نگاه کنید به دویدنهای جو مارچ با آن حالت سرافراز سرشا رونان که چه حس خوبی دارد. حس انسانی رها از قید و بندهای محدودکننده آن زمان که میخواهد راه خودش را پیدا کند.
جدا از بازیهای ساختاری گرویگ او در روایتش هم قصه را تا حدی زیادی به روز کرده است. با اضافه کردن مقداری شوخطبعی به خصوص از طرف عمه مارچ، روحیه شوخ و شنگ مادر خانواده با بازی لارا درن که در نسخههای قبلی بیشتر شبیه یک راهبه بود و البته باز هم بیشتر از همه جو مارچ وقتی جلوی ناشر مینشیند و از عقایدش میگوید و برای حق و حقوقش دفاع میکند. اصلاً پایان فیلم خیلی به روز است. جایی که با کتاب تفاوت فاحش دارد. جو مارچ جلوی ناشر نشسته و ناشر از او میپرسد که در نهایت دختر قصهاش با چه کسی ازدواج میکند و جو اصرار دارد که او مجرد میماند مگر این که ناشر پول بیشتری به او بدهد. هم شوخطبعانه و مفرح است و هم اگر قرار به جنبش عدم تبعیض جنسیتی باشد یکی از بهترین سکانسهای این سالها از طرف زنی که میخواهد رها بماند و اگر قرار است تسلیم نظر اجتماع شود باید هزینهاش را به او بپردازند. و چقدر عجیب که گرتا گرویگ برنده بهترین فیلمنامه اقتباسی نشد چون اقتباس او کاری سهل و ممتنع بوده است. از روی یک داستان کلاسیک ساده روایتی جذاب ارائه داده که در دل شخصیتهایش پیچیدگیهای انسانی را خیلی خوب تصویر میکند.
آن چیزی که «زنان کوچک» را تبدیل به یکی از فیلمهای دوستداشتنی سال گذشته میکند جو و اتمسفری است که گرویگ موفق شده به وجود بیاورد. با قابهای خوش آب و رنگ، گروه بازیگرانی که اما واتسون کمتر اما بقیهشان به شدت کاریزماتیک و دوستداشتنی هستند. و تفسیر و نگاه جدید از قصهای کلاسیک که بارها شنیدهایم ولی اینبار گرویگ به عنوان قصهگو آن را طور دیگری برایمان تعریف میکند. جوری که تا قبل از این نشنیدهایم. و البته فیلم یک کاراکتر درجه یک به سینما هدیه میدهد. خانم جو مارچ با بازی درخشان سرشا رونان. نمادی از همه آن چیزهایی که زنان هالیوود در سالهای اخیر میخواهند ادایش را دربیاورند و حدود ۱۵۰ سال پیش لوئیزا می.آلکوت در کتابش چنین زنی را تصویر کرده و حالا گرویگ برداشتهای روشنفکرانه و به روز خودش را به آن اضافه کرده و سرشا رونان هم بهترین تصویر را از او ارائه داده است. زنی محکم، احساساتی، جاهطلب. زنی که میتواند دنیا را فتح کند. زنی که مهم نیست چند نفر عاشقش باشند اوست که در نهایت انتخاب میکند چه کسی کنارش بماند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه