فرار سرمایه در بخش مسکن از تولید به سوداگری
مصطفی بهزادفر
استاد دانشگاه
مسکن مقولهای کالبدی و اقتصادی است.از دیدگاه اقتصادی، مسکن هم با اقتصاد کلان سرکار دارد هم با اقتصاد خرد. کسانی که مطرح میکنند در سالهای اخیر ما مشکل تولید داریم، بیشتر اقتصاد خرد را مورد توجه قرار دادهاند. در عرضه مسکن در ایران در طول نیم قرن گذشته، اقتصاد خرد هیچ نقشی نداشته است، همیشه اقتصاد کلان نقش ایفا کرده است. کسی که خانهای میسازد و بهعنوان محل زندگی از آن بهرهبرداری میکند مربوط به اقتصاد خرد است. وقتی صحبت از اقتصاد کلان میکنیم یعنی مجموعه مسکن را بهعنوان یکی از 4 عامل تولید در اقتصاد کلان میبینیم. این 4 عامل در در حوزه ساخت و ساز، زمین، سرمایه، کار و دانش فنی است. در نیم قرن گذشته در بازارمسکن ایران و در اقتصاد خرد آن، کار و دانش فنی نقش دارد اما در مقیاس کلان، سرمایه و زمین است که نقش ایفا میکند. از سال 1353 با افزایش قیمت نفت، نقدینگی وارد بازار ایران شد که هیچ کدام از سیاستگذاران جز پاسخ عکسالعملی هیچ پاسخی برای آن نداشتند. تمام پاسخهای عکسالعملی هم روبنایی بوده و پاسخ زیربنایی نداشتیم. وقتی برای سرمایه برنامهای وجود ندارد، سرمایه دار مجبور است خودش سرمایهاش را حفظ کند. سرمایهدار، سرمایه را به طرفی سوق میدهد که ثبات دارد. سرمایهدار بیش از هر کسی از مبحث تورم، رکود، رکود تورمی متأثر میشود. چون در سیاستگذاری ملی برای سرمایه جای درست و باثباتی تعریف نمیشود، بنابراین سرمایه خودش را در جایی پنهان میکند و جایی میرود که میتواند نقش سوداگری را ایفا کند، سرمایه به بازارهایی مانند ارز، سکه، مسکن میرود. سرمایه در این بخشها فعالیت نمیکند فقط برای حفظ ارزش خود سوداگری میکند. سرمایه بر بازار حاکم میشود و بازار میشود ابزار. در سال 1385 در کشور 633 هزار خانه خالی اضافه داشتیم، دوباره در سال 1395، 2 میلیون و 600 هزار خانه خالی داشتیم. به این عدد حدود 2 میلیون و 400 هزار خانه دوم اضافه کنید. از یک طرف بر اساس آمار، 25 هزار خانوار داریم و از طرف دیگر 5 میلیون خانه خالی و خانه دوم داریم. خانههای دوم بهطور متوسط 2 هفته در سال استفاده میشود. این خانههای خالی را نمیتوان مسکن حساب کرد، بلکه پولی است که رها شده است. پولی است که برای حفظ ارزش پنهان شده است. چون اقتصاد کلان ثبات سیاستگذاری ندارد، سرمایه سرگردان است. سرمایهها پشت سکه، طلا، ارز، مسکن پنهان میشود. برای حل مشکل مسکن، باید سیاستهای ملی در تمام بخشها تغییر کند. در مقیاس کلان تمام سیاستهایی که الان جاری است سیاستهای زیربنایی نیست، سیاستهایی است که فقط میخواهد معلول را حل کند. دولت بهتر است وارد ساخت و ساز مسکن نشود. دولت فقط باید سیاستگذاری را انجام دهد. میزان مالیاتی که برای مسکن میخواهند بگیرند به راحتی قابل اعمال نیست. مالیات وقتی درست عمل میکند که سیاستهای کلان سیاستهای درستی باشد. مالیات فرعی عمل میکند و موضوع اصلی نیست. برای حل مشکل مسکن باید ثبات سیاستهای سیاسی و اقتصادی را بر قرار کنیم، ثبات اقتصاد سیاسی را برقرار کنیم، در آن صورت عوامل تولید هر کدام جای خود را پیدا میکنند. نباید با بحثهای فرعی و غیر اصلی، حل مشکل مسکن را به موضوعات فرعی سوق داد.
استاد دانشگاه
مسکن مقولهای کالبدی و اقتصادی است.از دیدگاه اقتصادی، مسکن هم با اقتصاد کلان سرکار دارد هم با اقتصاد خرد. کسانی که مطرح میکنند در سالهای اخیر ما مشکل تولید داریم، بیشتر اقتصاد خرد را مورد توجه قرار دادهاند. در عرضه مسکن در ایران در طول نیم قرن گذشته، اقتصاد خرد هیچ نقشی نداشته است، همیشه اقتصاد کلان نقش ایفا کرده است. کسی که خانهای میسازد و بهعنوان محل زندگی از آن بهرهبرداری میکند مربوط به اقتصاد خرد است. وقتی صحبت از اقتصاد کلان میکنیم یعنی مجموعه مسکن را بهعنوان یکی از 4 عامل تولید در اقتصاد کلان میبینیم. این 4 عامل در در حوزه ساخت و ساز، زمین، سرمایه، کار و دانش فنی است. در نیم قرن گذشته در بازارمسکن ایران و در اقتصاد خرد آن، کار و دانش فنی نقش دارد اما در مقیاس کلان، سرمایه و زمین است که نقش ایفا میکند. از سال 1353 با افزایش قیمت نفت، نقدینگی وارد بازار ایران شد که هیچ کدام از سیاستگذاران جز پاسخ عکسالعملی هیچ پاسخی برای آن نداشتند. تمام پاسخهای عکسالعملی هم روبنایی بوده و پاسخ زیربنایی نداشتیم. وقتی برای سرمایه برنامهای وجود ندارد، سرمایه دار مجبور است خودش سرمایهاش را حفظ کند. سرمایهدار، سرمایه را به طرفی سوق میدهد که ثبات دارد. سرمایهدار بیش از هر کسی از مبحث تورم، رکود، رکود تورمی متأثر میشود. چون در سیاستگذاری ملی برای سرمایه جای درست و باثباتی تعریف نمیشود، بنابراین سرمایه خودش را در جایی پنهان میکند و جایی میرود که میتواند نقش سوداگری را ایفا کند، سرمایه به بازارهایی مانند ارز، سکه، مسکن میرود. سرمایه در این بخشها فعالیت نمیکند فقط برای حفظ ارزش خود سوداگری میکند. سرمایه بر بازار حاکم میشود و بازار میشود ابزار. در سال 1385 در کشور 633 هزار خانه خالی اضافه داشتیم، دوباره در سال 1395، 2 میلیون و 600 هزار خانه خالی داشتیم. به این عدد حدود 2 میلیون و 400 هزار خانه دوم اضافه کنید. از یک طرف بر اساس آمار، 25 هزار خانوار داریم و از طرف دیگر 5 میلیون خانه خالی و خانه دوم داریم. خانههای دوم بهطور متوسط 2 هفته در سال استفاده میشود. این خانههای خالی را نمیتوان مسکن حساب کرد، بلکه پولی است که رها شده است. پولی است که برای حفظ ارزش پنهان شده است. چون اقتصاد کلان ثبات سیاستگذاری ندارد، سرمایه سرگردان است. سرمایهها پشت سکه، طلا، ارز، مسکن پنهان میشود. برای حل مشکل مسکن، باید سیاستهای ملی در تمام بخشها تغییر کند. در مقیاس کلان تمام سیاستهایی که الان جاری است سیاستهای زیربنایی نیست، سیاستهایی است که فقط میخواهد معلول را حل کند. دولت بهتر است وارد ساخت و ساز مسکن نشود. دولت فقط باید سیاستگذاری را انجام دهد. میزان مالیاتی که برای مسکن میخواهند بگیرند به راحتی قابل اعمال نیست. مالیات وقتی درست عمل میکند که سیاستهای کلان سیاستهای درستی باشد. مالیات فرعی عمل میکند و موضوع اصلی نیست. برای حل مشکل مسکن باید ثبات سیاستهای سیاسی و اقتصادی را بر قرار کنیم، ثبات اقتصاد سیاسی را برقرار کنیم، در آن صورت عوامل تولید هر کدام جای خود را پیدا میکنند. نباید با بحثهای فرعی و غیر اصلی، حل مشکل مسکن را به موضوعات فرعی سوق داد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه