انعکاس جهانامروز در آثار نمایشی چگونه و چطور خواهد بود؟
انسان و چارهناپذیریهایش
فریندخت زاهدی
نویسنده و پژوهشگر تئاتر
جامعه ادبی و هنری نمیتواند از آنچه در جامعه شکل میگیرد برکنار باشد اما اینکه این تأثیر چهطور و چه زمانی خود را نشان میدهد بحث دیگری است. اگر به گذشته برگردیم و بهعنوان نمونه به نمایشنامههای ابزوردی که بعد از جنگجهانی دوم نوشته شده اند نگاه کنیم متوجه یکنوع گریزناپذیری از جنگ و قدرتهای نامریی که در دست و سرنوشت مردم نقش دارند، در آثار نویسندگان آنزمان میشویم. مقصود از گریزناپذیری در واقع همانچیزی که آرتور میلر میگوید. او معتقد است تقدیر انسانِ مدرن، شرایطی اجتماعیاش است.
آنچه ما بین دو جنگ جهانی و پس از پایان جنگ جهانی دوم بهعنوان بازتابی در آثار نویسندگان و هنرمندان آن دوره میبینیم تنهایی و از خود بیگانگی است که پساز آن گریزناپذیری از شرایط اجتماعی بهوجود آمده است. این موتیف را در بسیاری از ابزورد نویسها میشود دید و براساس آن تحلیل کنیم که بله؛ بهدلیل سرعت زیاد تکنولوژی و شرایطی که فراتر از توان انسان به او تحمیل شد، نتیجهاش آثاری بود که در این دوره خلق شد. امروزه اما شکل دیگری از اتفاقات را شاهد هستیم که با آنچه در آن دوره اتفاق افتاد متفاوت است. روزگاری تکنولوژی شکل تازهای از آرمانشهر یا اتوپیا را به ما وعده میداد اما امروز با دستبردن در بیوتکنولوژی شکلی متضاد از اتوپیا را تجربه میکنیم. شرایطی منفی از حادثهای جهانی، در حالی که همیشه امیدوار بودیم تکنولوژی یا جهانیسازی که حرفش زده میشد، فرهنگها را بههم نزدیک کند و بسترساز صلح جهانی باشد اما همانطور که میبینیم جهانیسازی ما را به چنین جایی که وعدهاش را داده بود نرسانده است.
بهعقیده من اشکالی مختلف از طبیعتگرایی بهعنوان حرکت اعتراضی در آثار نمایشی ما دیده می شود. در بسیاری آثار به احتمال زیاد، تکنولوژی یا هر چیزی که به آنمربوط است رد خواهد شد یا اگر رد هم نشود علامت سؤالی جلوی آن و هر چه نامش آرمانشهر است قرار خواهد گرفت و چنین سؤالهایی. سؤالهایی از این دست که آیا واقعاً ما امروز خوشبختیم؟ آیا به بخش و درصدی از آن آرمانشهر ایدهآل خود رسیدیم؟ یا آیا ما میتوانیم در این شرایط ناگزیری و چارهناپذیری که به ما تحمیل میشود دوام بیاوریم؟ آیا انزوای جهانیای که امروز تمام مردم دنیا تحمل میکنند پایانی خواهد داشت؟ بههر صورت یکبار دیگر آن بدبینی بعد از جنگجهانی دوم که ابزوردنویسها را روی کار آورد دوباره روی کار خواهد آمد با سؤالهایی دیگر و متفاوت؟ از طرفی دیگر، تفاوت دورهای که ما در آن هستیم و دوره میانی بین دو جنگ و بعد از جنگجهانی دوم فلسفیتر شدن و عمیقتر شدن مسأله است. روشنفکران آن دوره میدانستند که باید دربرابر یک ایدئولوژی قیام کنند و نسبت به قدرتهای جهان بدبین باشند که نتیجه قدرتنماییها و عطششان به چنین جنگها و تلفاتی منتهی شد. امروز اما این قدرت ناشناخته است و ارکان مختلفی از بیوتکنولوژی را شامل میشود که نمیدانیم کجا عمل میآید یا چگونه و کجا درست میشود و آیا یک پدیده انسانی یا آزمایشگاهی و... ما امروز با چیزی طرف هستیم که آنچنان ناشناخته است که بسیاری اوقات نمیدانند در برابرش چه کنند. برخی معتقدند آنچه امروز اتفاق میافتد نتیجه قهر خداوند است و آن را با نگاهی متافیزیکی تفسیر میکنند و برخی دیگر معتقدند این نتیجه پیشرفت علم است که انسان و جهان را به سمت نابودی پیش میبرد. همه نویسندگان این طیفها خواهند نوشت و کار خواهند کرد اما بهنظر میرسد ادبیات و هنر را بخش دوم خواهند ساخت چون آنها هستند که سؤال میپرسند و دربرابر چارهناپذیریها به سؤالات خود پناه میبرند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه