از باشو تا خانه دوست کجاست
کودکان بر سر در سینما
فرزانه قبادی/ یک دوچرخه و چهل هزار تومان وجه نقد، دستمزد کودک نابازیگری بود که سال 1364 مقابل دوربین بهرام بیضایی رفت و نقش «باشو» را بازی کرد. سوسن تسلیمی میگوید بیضایی «باشو» را نخستین بار در یک مسابقه فوتبال دیده است: «پسرکی که جزء تماشاچیها بوده و همین که چشمش به بیضایی و گروهش میافتد میخندد و فرار میکند و شاید همین خنده کودکانه بوده که بیضایی را مطمئن کرد که او باشوی فیلم است.» عدنان عفراویان (باشو) اما خاطرهاش را از لشکر آباد اهواز روایت میکند: «یک روز که در فلکه لشکرآباد داشتم میوه میفروختم، آقایی به سمت من آمد و شروع کرد به حرف زدن. اول ترسیدم. فکر کردم مأمور است و میخواهد از من حرف بکشد، بعد مرا ببرد. فرار کردم و او به دنبالم آمد. وقتی به خانه رسیدم و پدرم در را باز کرد، آن آقا که بهرام بیضایی بود، درباره اینکه میخواهد من در فیلمش بازی کنم حرف زد»
باشو پسر سیه چرده جنوبی است که خانواده خود را در جنگ از دست داده و از تمام اصوات و تصاویری که جنگ را برای او تداعی میکنند، میهراسد و میگریزد. بیضایی در «باشو غریبه کوچک» بخوبی تأثیر جنگ بر کودکان را روایت میکند. در سالهایی که کشور زیر آتش جنگ است و کارگردانان اغلب روایتگر ماجراهای جبهه هستند، بیضایی دوربین خود را به آرامش روستایی در گیلان میبرد و فیلمی انسانی میسازد؛ فیلمی که یک کودک نقش اول آن را بازی میکند. کودکی نابازیگر، روایتگر ماجرایی میشود که معصومیت کودکانه در آن حرف اول را میزند.
«باشو غریبه کوچک» در نخستین دوره جشنواره فجر به نمایش درآمد و بعد توقیف شد. بیضایی سالها بعد در مورد توقیف فیلم خود و ایراداتی که به آن گرفته شد، نوشت: «...هفتاد و پنج مورد تغییر! اول اینکه نمیخواستند اسم سوسن تسلیمی در عنوانبندی بیاید. چون ایشان زن است! یک آقای اداری پشتمیز نشین به من گفت در ابتدای فیلم باید هر طور شده اول اسم مرد بیاید که من آن را دو هزار سال بعد از مرگم هم نخواهم فهمید.» بیضایی همان روزها که اعلام کردند «باشو غریبه کوچک» هم مثل «مرگ یزدگرد» توقیف شده، نامهای به مدیر کانون پرورش فکری نوشته و در بخشی از آن اعلام کرد: «چنانچه نامی خوشایند جو فعلی نیست، میشود آن را برداشت ولی نمیشود کوچک کرد. از آنجا که اگر جوی، هر چند ساختگی، علیه این فیلم باشد، بیش از هر کس علیه نام من است، درخواست میکنم نام بنده را از فیلم بردارید.» باشو بالاخره پس از چهار سال و نیم، در بهمن 1368 روی پرده رفت.
پیش از بیضایی، عباس کیارستمی نیز به سراغ دنیای کودکی رفته و دوربین خود را رو به مسائل و دغدغههای آنها گرفته بود تا ماجراهایی را در «مشق شب»، «اولیها» و «خانه دوست کجاست» با حضور خود کودکان روایت کند. کیارستمی با «خانه دوست کجاست» ساده و سرراست قصه دغدغه یک کودک را روایت کرد؛ روایتی که مرداد ماه 1368 در جشنواره لوکارنو، پلنگ برنزی گرفت. خانه دوست کجاست نخستین فیلم از سه گانه «کوکر» است که در روستای کوکر رودبار، فیلمبرداری شده است. دو فیلم دیگر این مجموعه (زیر درختان زیتون- زندگی و دیگر هیچ) پس از وقوع زلزله مرگبار رودبار ساخته شده و به موضوع زلزله ویرانگر این منطقه پرداختند. سکانسها و نماهای «خانه دوست کجاست» اما بیش از دو فیلم دیگر این مجموعه جاودانه شدند. کیارستمی برای انتخاب بازیگران خانه دوست کجاست، به سراغ کودکان روستا رفت و قرعه بهنام بابک و برادرش احمد افتاد. بابک احمدپور (بازیگر نقش اصلی فیلم) میگوید: «روستای ما یک امامزاده با بقعه چوبی بود که قرار بود برای آن بقعه جدید فلزی نصب کنند. روزی که بقعه آهنی را به روستا آوردند واز روی جرثقیل پیاده کردند، آقای کیارستمی در روستای ما بود. همان روز مرا بهعنوان بازیگر انتخاب کرد.» کیارستمی درباره انتخاب بابک در این روز، گفته بود: «بقعه توی آسمان معلق بود و از بین همه آدمها و بچههایی که آنجا برای تماشا جمع شده بودند، بابک با یک نگرانی خاص به زنجیر جرثقیل نگاه میکرد. انگار که اگر این زنجیر پاره شود سرمایه بابک از بین میرود. آنجا این نگرانی را در چهره بابک دیدم و برایم جالب بود وگرنه او هیچ ویژگی دیگری نداشت که بخواهم به او نقش اول فیلمم را بدهم. همین نگرانی او بود که باعث شد من به او وابسته شوم. در آن لحظه چند عکس از چشم او گرفتم و در راه برگشت به تهران، بارها به عکسهای او نگاه کردم و متوجه شدم او همان کسی است که من دنبالش بودم.» فیلم را کیارستمی طبق قولی که به اهالی روستا داده بود، پیش از اکران در سینماها، در مدرسه کوچک روستا و برای اهالی کوکر نمایش داد. «خانه دوست کجاست.» بعد از این اکران خصوصی، در کشورها و جشنوارههای مختلفی به نمایش درآمد و مورد تحسین قرار گرفت.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دهه شصت و سالهای ابتدایی دهه هفتاد، بهعنوان متولی تولید سینمای کودک و نوجوان با همراهی کارگردانان بزرگی چون بهرام بیضایی، امیر نادری، عباس کیارستمی، ابوالفضل جلیلی، کیومرث پوراحمد و... آثار ماندگاری را تولید کرد؛ آثاری که هنوز هم بخش بزرگی از حافظه تصویری یک نسل را تشکیل میدهند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه