در باب تئاتر در دوران همهگیری
کرونا علیه اجتماع تئاتری
محمدحسن خدایی
منتقد
تئاتر در این روزهای همهگیری بدل به امری ناممکن شده است. اجتماع انسانی که ذیل اجراهای تئاتری شکل مییافت تا اطلاع ثانوی به محاق رفته و در انتظار ایمنی جمعی از طریق واکسیناسیون نشسته است. براستی که در این وانفسای جان و نان، حیات اغلب گروهها به مخاطره افتاده و نفس شان بهشماره. حتی اجراهایی که با هزار اما و اگر در سالنهای دولتی و خصوصی بر صحنه رفتند با دوران رونق فاصلهها داشت و ضرورت به اجرا درآمدنشان محل بحث و جدل. براستی که هر اجتماع انسانی در این دوران پاندمی میتواند مسبب مرگ باشد و از دست رفتن عزیزی و از دست دادن رفیقی. بنابراین همچنان مهمترین پرسش بیپاسخ این خواهد بود که در مقابل این وانفسا «چه باید کرد؟» و اصولاً چه میتوان کرد. دولت و نهادهای مسئولی چون مرکز هنرهای نمایشی، در این وضعیت کرونا و تحریمهای بینالمللی، امکان چندانی برای یاری رساندن به اقشار مختلف هنرمندان را ندارند، انسانهایی آبرومند که بعضی از آنان نزدیک به یک سال است خانهنشین شده و درآمدی نداشتهاند. از یاد نبریم که حتی کمپانیهای معتبر تئاتری در سراسر دنیا از این وضعیت آسیب دیده و گرفتار مشکلات متعددی شدهاند. وقتی اقتصاد کلان با رشد منفی مواجه میشود جای تعجب نخواهد بود که کسب و کارهای کوچک و بزرگ از پا درآیند. اما با تمامی نکات منفی دوران کرونا، یک نکته مثبت را نمیتوان فراموش کرد و آن حضور جوانانی است که امکان یافتند به شکل عملی نمایشی را روی صحنه اجرا کنند. با آنکه اغلب این اجراها چنگی به دل نمیزد اما همین حضور محدود هم گاه نویدبخش بود و شاید طلیعه حضور نسل تازهای از اهالی تئاتر. جوانانی که با نوعی مخاطره و دل به دریا زدن، جان بر کف نهاده و تلاش کردند چراغ تئاتر خاموش نشود. بههر حال اجرای تئاتر در این وضعیت همچنان امری است پرسشبرانگیز که چرا یک گروه نمایشی، خطر کرده و ما را به تماشای جهان مخلوق خویش دعوت نموده. آیا قرار است به منفعت مالی گروه ختم شود یا آنکه زخمهای جسم و روان مردمان خسته از کرونا را شفا دهد. پاسخی وجود ندارد اما میتوان از اهمیت مسأله فرم سخن گفت و در باب مکان اجرا در این دوره به تأمل نشست. مکانهای نامتعارف، فرمهای تجربهنشده و صد البته پیشنهادهای تازه، گشودن مسیرهای نامکشوف است و تمنای عبور از ناملایمات. از یاد نبریم که مسائل شناختاری انسان بعد از ویروس نوپدید، در حال تغییر است و لاجرم فهم او از مناسبات عالم هستی دستخوش فراز و فرود. بنابراین تفکر در باب آینده تئاتر در مقابل تأمل در رابطه با «تئاتر آینده» مسألهای است فرعی. قرن تازه میتواند محملی باشد برای شکل دیگری از تئاتر که تنها به گیشه فکر نکند و در پی خلق یک سوژه انسانی باشد در کشاکش با مصایب و در آغوش کشیدن خوشیها. تئاتری از دل سنتهای گذشته که به آینده چشم دوخته و بشارت دهنده انسان تراز نوین است. تجربه سال 1399 برای اجتماع تئاتری ما، گاه محنتافزا و گاه تذکار دهنده بود. هنرمندانی درجه یک از میان رفتند و جهان ما را از حضور خویش محروم کردند. آنان که برای چندین نسل خاطره مشترک ساختند و از طریق ژستها و بازیهایشان شخصیتهایی ماندگار خلق کردند. ویروس نوپدید به ما این نکته را گوشزد کرد که زندگی همچنان مهمترین سرمایه ماست و سلامتی ارزندهترین دارایی ما. تئاتر آینده میبایست به زندگی بیش از مرگ بپردازد و از یاد نبرد که حتی ثانیهها مهم هستند و نباید با اجراهای ناشیانه و بیمحتوا، عمر انسانها را هدر دهد. امید است در سال جدید بار دیگر اجتماع انسانی شکل یابد و مردم بتوانند در کنار هم و بدون هراس، باهم بودن را تجربه کنند. دیگر نمیتوان با مناسبات قدیم به تولید تئاتر پساکرونایی پرداخت. فرمی تازه لازم است مبتنی بر شیوه دیگری از تولید مادی تئاتر که علاوه بر سرگرمی، رسالتی تاریخی در باب عدالت، محیط زیست و مبارزه با فساد برای خویش متصور باشد. اجراهایی در مکانهای تازه که تمامی کالبد شهر و روستا را مخاطب خود بداند. خروج از سالنهای متعارف و رفتن به میان مردمی که دیرزمانی است از یاد بردهاند که میتوان به میانجی تئاتر، نوع دیگری از زیستن را تجربه کرد.
منتقد
تئاتر در این روزهای همهگیری بدل به امری ناممکن شده است. اجتماع انسانی که ذیل اجراهای تئاتری شکل مییافت تا اطلاع ثانوی به محاق رفته و در انتظار ایمنی جمعی از طریق واکسیناسیون نشسته است. براستی که در این وانفسای جان و نان، حیات اغلب گروهها به مخاطره افتاده و نفس شان بهشماره. حتی اجراهایی که با هزار اما و اگر در سالنهای دولتی و خصوصی بر صحنه رفتند با دوران رونق فاصلهها داشت و ضرورت به اجرا درآمدنشان محل بحث و جدل. براستی که هر اجتماع انسانی در این دوران پاندمی میتواند مسبب مرگ باشد و از دست رفتن عزیزی و از دست دادن رفیقی. بنابراین همچنان مهمترین پرسش بیپاسخ این خواهد بود که در مقابل این وانفسا «چه باید کرد؟» و اصولاً چه میتوان کرد. دولت و نهادهای مسئولی چون مرکز هنرهای نمایشی، در این وضعیت کرونا و تحریمهای بینالمللی، امکان چندانی برای یاری رساندن به اقشار مختلف هنرمندان را ندارند، انسانهایی آبرومند که بعضی از آنان نزدیک به یک سال است خانهنشین شده و درآمدی نداشتهاند. از یاد نبریم که حتی کمپانیهای معتبر تئاتری در سراسر دنیا از این وضعیت آسیب دیده و گرفتار مشکلات متعددی شدهاند. وقتی اقتصاد کلان با رشد منفی مواجه میشود جای تعجب نخواهد بود که کسب و کارهای کوچک و بزرگ از پا درآیند. اما با تمامی نکات منفی دوران کرونا، یک نکته مثبت را نمیتوان فراموش کرد و آن حضور جوانانی است که امکان یافتند به شکل عملی نمایشی را روی صحنه اجرا کنند. با آنکه اغلب این اجراها چنگی به دل نمیزد اما همین حضور محدود هم گاه نویدبخش بود و شاید طلیعه حضور نسل تازهای از اهالی تئاتر. جوانانی که با نوعی مخاطره و دل به دریا زدن، جان بر کف نهاده و تلاش کردند چراغ تئاتر خاموش نشود. بههر حال اجرای تئاتر در این وضعیت همچنان امری است پرسشبرانگیز که چرا یک گروه نمایشی، خطر کرده و ما را به تماشای جهان مخلوق خویش دعوت نموده. آیا قرار است به منفعت مالی گروه ختم شود یا آنکه زخمهای جسم و روان مردمان خسته از کرونا را شفا دهد. پاسخی وجود ندارد اما میتوان از اهمیت مسأله فرم سخن گفت و در باب مکان اجرا در این دوره به تأمل نشست. مکانهای نامتعارف، فرمهای تجربهنشده و صد البته پیشنهادهای تازه، گشودن مسیرهای نامکشوف است و تمنای عبور از ناملایمات. از یاد نبریم که مسائل شناختاری انسان بعد از ویروس نوپدید، در حال تغییر است و لاجرم فهم او از مناسبات عالم هستی دستخوش فراز و فرود. بنابراین تفکر در باب آینده تئاتر در مقابل تأمل در رابطه با «تئاتر آینده» مسألهای است فرعی. قرن تازه میتواند محملی باشد برای شکل دیگری از تئاتر که تنها به گیشه فکر نکند و در پی خلق یک سوژه انسانی باشد در کشاکش با مصایب و در آغوش کشیدن خوشیها. تئاتری از دل سنتهای گذشته که به آینده چشم دوخته و بشارت دهنده انسان تراز نوین است. تجربه سال 1399 برای اجتماع تئاتری ما، گاه محنتافزا و گاه تذکار دهنده بود. هنرمندانی درجه یک از میان رفتند و جهان ما را از حضور خویش محروم کردند. آنان که برای چندین نسل خاطره مشترک ساختند و از طریق ژستها و بازیهایشان شخصیتهایی ماندگار خلق کردند. ویروس نوپدید به ما این نکته را گوشزد کرد که زندگی همچنان مهمترین سرمایه ماست و سلامتی ارزندهترین دارایی ما. تئاتر آینده میبایست به زندگی بیش از مرگ بپردازد و از یاد نبرد که حتی ثانیهها مهم هستند و نباید با اجراهای ناشیانه و بیمحتوا، عمر انسانها را هدر دهد. امید است در سال جدید بار دیگر اجتماع انسانی شکل یابد و مردم بتوانند در کنار هم و بدون هراس، باهم بودن را تجربه کنند. دیگر نمیتوان با مناسبات قدیم به تولید تئاتر پساکرونایی پرداخت. فرمی تازه لازم است مبتنی بر شیوه دیگری از تولید مادی تئاتر که علاوه بر سرگرمی، رسالتی تاریخی در باب عدالت، محیط زیست و مبارزه با فساد برای خویش متصور باشد. اجراهایی در مکانهای تازه که تمامی کالبد شهر و روستا را مخاطب خود بداند. خروج از سالنهای متعارف و رفتن به میان مردمی که دیرزمانی است از یاد بردهاند که میتوان به میانجی تئاتر، نوع دیگری از زیستن را تجربه کرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه