نباید منتظر بمانیم
کهبد تاراج
کارگردان تئاتر
بدون تردید بیماری و ویروس مهلکی که یکسال گذشته تمام مناسبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و هنری تمام جهان را دستخوش تغییرات کرده و روی تمامی اشکال زندگی بشر تأثیر گذاشته، در حوزه و بخشی مثل تئاتر، هم اثرات مخرب بسیاری را به جا گذاشته که به نظر میرسد تا مدتها بعد از خلاصی از این ویروس، باز با این تأثیرات دست به گریبان باشیم. ویروسی که مشاغل بسیاری را از بین برد و حوزههای حرفهای و کاری بسیاری در بخش فرهنگ و هنر را با چالشهایی جدی به لحاظ انسانی روبهرو کرد. یکسال زندگی با این ویروس، برای همه درسهای بسیاری البته داشت و برخی از این درسها استفاده کردند و میکنند و برخی دیگر ساده از کنار آن رد شدند و به انتظار روزهای بیکرونا دست روی دست گذاشتند؛ آنهم در شرایط و مقطعی که هیچکس بدرستی و دقیق نمیدانست و نمیداند که چه زمانی از شر این ویروس خلاص میشویم. اولین چالشی که بخشی مثل تئاتر با شیوع کرونا با آن درگیر و بعد از چندی تبعاتش مشخص شد بستهشدن سالنهای خصوصی بود که در این روزگار میتوانستند 10 سالگی خود را جشن بگیرند ولی اینچنین نشد. یکی از مهمترین و معتبرترین این تماشاخانهها، تماشاخانه «تئاتر مستقل» بود که بهطور کامل بسته شد و ملک آن تحویل داده شد. متأسفانه بهنظر میرسد که در کشور ما بحرانها گاه میتوانند عادیسازی شوند و این عادیسازی یعنی اینکه فاجعهای را ساده ببینیم و حالا سؤال اینجاست که آیا بعد از گذشت بیش از یکسال دردناک باید آینده را روشن دید؟ باید امید داشت!؟ باید واقعیت را نادیده گرفت!؟ به زعم من تئاتر هیچ چارهای ندارد جز مقاومت و تئاتریها هم طبیعتاً هیچ چارهای جز جهاد ندارند.
اگر فقط با گذاشتن چند استوری و پست اینستاگرامی بخواهیم دلتنگی خود را برای صحنه و تئاتر اعلام کنیم قافیه را باختهایم و اصل ماجرا این است که باید به جنگ این ویروس برویم و نباید منتظر بمانیم. از زاویهای دیگر میتوان موضوع را اینطور نگاه کرد که با وجود کرونا خوشبختانه تا همین امروز چراغ تئاتر سرزمین ما خاموش نشده و امیدوارم که هرگز هم خاموش نشود. در این بین نمیتوانم از حمایتها و حضور مدیران فرهنگی گلهای نداشته باشم و مجبورم بگویم مدیران ما برای فرهنگ و هنر بخصوص نمایش و تئاتر به غیر از مقدار کمی کمک مالی آنچنان که باید و شاید تلاشی نتیجه بخش نداشتند. شاید می خواهند به ما یاد بدهند که روی پای خودمان باشیم و کمکم خصوصی بشویم ولی بیتعارف باید گفت اگر تئاتر حمایت نشود، هر روز لاغرتر و نحیفتر خواهد شد تا آن زمان که چیزی از آن باقی نخواهد ماند. در همه جای دنیا هم تئاتر وضعیتی اینچنینی دارد و بدون کمک و حمایت بخش خصوصی و دولتی نمیتواند روی پای خود بماند و هنری نیست که مثل سینما در صنعتی پولساز زیست داشته باشد و بتواند صدها برابر از آنچه تولید و اکران می کند، درآمدزایی داشته باشد. آنطور که من میبینم و چشماندازی از آینده را گاه در تصور خود ترسیم میکنم به نظر تئاتر پسا کرونا را باید دورهای پر ترافیک دید چرا که هنرمندان بسیاری در این پاندمی یا بیکار بودهاند یا صرفاً در پروژههای تصویری حضور داشتهاند و این دلتنگی و دوری از صحنه و اجرا باعث میشود که بعد از ختم این پاندمی، شاهد حضور بسیار زیادی از هنرمندان به روی صحنه باشیم که این مهم را اگر مدیریت نکنیم با یک دوره بسیار شلوغ و بدون خروجی مناسب روبهرو خواهیم بود. در هر صورت تنها میتوانم بگویم نباید منتظر بمانیم و باید کار کنیم و بس.
کارگردان تئاتر
بدون تردید بیماری و ویروس مهلکی که یکسال گذشته تمام مناسبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و هنری تمام جهان را دستخوش تغییرات کرده و روی تمامی اشکال زندگی بشر تأثیر گذاشته، در حوزه و بخشی مثل تئاتر، هم اثرات مخرب بسیاری را به جا گذاشته که به نظر میرسد تا مدتها بعد از خلاصی از این ویروس، باز با این تأثیرات دست به گریبان باشیم. ویروسی که مشاغل بسیاری را از بین برد و حوزههای حرفهای و کاری بسیاری در بخش فرهنگ و هنر را با چالشهایی جدی به لحاظ انسانی روبهرو کرد. یکسال زندگی با این ویروس، برای همه درسهای بسیاری البته داشت و برخی از این درسها استفاده کردند و میکنند و برخی دیگر ساده از کنار آن رد شدند و به انتظار روزهای بیکرونا دست روی دست گذاشتند؛ آنهم در شرایط و مقطعی که هیچکس بدرستی و دقیق نمیدانست و نمیداند که چه زمانی از شر این ویروس خلاص میشویم. اولین چالشی که بخشی مثل تئاتر با شیوع کرونا با آن درگیر و بعد از چندی تبعاتش مشخص شد بستهشدن سالنهای خصوصی بود که در این روزگار میتوانستند 10 سالگی خود را جشن بگیرند ولی اینچنین نشد. یکی از مهمترین و معتبرترین این تماشاخانهها، تماشاخانه «تئاتر مستقل» بود که بهطور کامل بسته شد و ملک آن تحویل داده شد. متأسفانه بهنظر میرسد که در کشور ما بحرانها گاه میتوانند عادیسازی شوند و این عادیسازی یعنی اینکه فاجعهای را ساده ببینیم و حالا سؤال اینجاست که آیا بعد از گذشت بیش از یکسال دردناک باید آینده را روشن دید؟ باید امید داشت!؟ باید واقعیت را نادیده گرفت!؟ به زعم من تئاتر هیچ چارهای ندارد جز مقاومت و تئاتریها هم طبیعتاً هیچ چارهای جز جهاد ندارند.
اگر فقط با گذاشتن چند استوری و پست اینستاگرامی بخواهیم دلتنگی خود را برای صحنه و تئاتر اعلام کنیم قافیه را باختهایم و اصل ماجرا این است که باید به جنگ این ویروس برویم و نباید منتظر بمانیم. از زاویهای دیگر میتوان موضوع را اینطور نگاه کرد که با وجود کرونا خوشبختانه تا همین امروز چراغ تئاتر سرزمین ما خاموش نشده و امیدوارم که هرگز هم خاموش نشود. در این بین نمیتوانم از حمایتها و حضور مدیران فرهنگی گلهای نداشته باشم و مجبورم بگویم مدیران ما برای فرهنگ و هنر بخصوص نمایش و تئاتر به غیر از مقدار کمی کمک مالی آنچنان که باید و شاید تلاشی نتیجه بخش نداشتند. شاید می خواهند به ما یاد بدهند که روی پای خودمان باشیم و کمکم خصوصی بشویم ولی بیتعارف باید گفت اگر تئاتر حمایت نشود، هر روز لاغرتر و نحیفتر خواهد شد تا آن زمان که چیزی از آن باقی نخواهد ماند. در همه جای دنیا هم تئاتر وضعیتی اینچنینی دارد و بدون کمک و حمایت بخش خصوصی و دولتی نمیتواند روی پای خود بماند و هنری نیست که مثل سینما در صنعتی پولساز زیست داشته باشد و بتواند صدها برابر از آنچه تولید و اکران می کند، درآمدزایی داشته باشد. آنطور که من میبینم و چشماندازی از آینده را گاه در تصور خود ترسیم میکنم به نظر تئاتر پسا کرونا را باید دورهای پر ترافیک دید چرا که هنرمندان بسیاری در این پاندمی یا بیکار بودهاند یا صرفاً در پروژههای تصویری حضور داشتهاند و این دلتنگی و دوری از صحنه و اجرا باعث میشود که بعد از ختم این پاندمی، شاهد حضور بسیار زیادی از هنرمندان به روی صحنه باشیم که این مهم را اگر مدیریت نکنیم با یک دوره بسیار شلوغ و بدون خروجی مناسب روبهرو خواهیم بود. در هر صورت تنها میتوانم بگویم نباید منتظر بمانیم و باید کار کنیم و بس.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه