موسیقی، آیینه وجود


محسن نفر
نوازنده و آهنگساز

​​​​​​​گفتیم درهنر، دروغ نیست. وجود ندارد. هنر، آیینه احساس، اندیشه، هیجان، بلکه وجود آدمی است. هنرمند با هنر، خود را به عرضه و عیان می‌گذارد! هر کس خودش، خودش است. هیچ‌کس، ناخودش نیست. هنر، «خود» آدمی را عیان می‌کند. «خود» که همان حقیقت وجود آدمی است، در هنر عیان می‌شود.«خود»، تنها ظاهر و جسم نیست. ظاهر، اتفاقاً سهم اندکی از «خود» دارد. ظاهر و جسم، تغییر می‌کنند! عوض می‌شوند. کهنه و مندرس می‌شوند. فرسوده و بیهوده می‌شوند. ولی «خود»، که حقیقت وجود آدمی و فراتر از ظاهر و باطن است، همچنان ثابت و مانا، می‌ماند. بعضی «خود» را به «روح» تعبیر می‌کنند.
اگرچه تکامل و ورود به کمال، همه «خود» و عرصه‌های وجود آدمی ازظاهر و باطن و روح را در بر می‌گیرد و تکامل، حاصل تغییراست و هیچ چیز دراین عالم، از مظان تغییر دور نمی‌ماند  ولی چیزی هست که تغییرمی کند و این هستن، همیشه ثابت است. وجود، همیشه ثابت است. هیچ‌گاه تغییر و تردید ندارد. تغییر وجود، لاوجود است و لاوجود، امکان ندارد. لاوجود، نابودی است و نابودی، امکان ندارد. فقط وضعیت تغییرمی کند نه اصلیت. اصل وجود به لاوجود تبدیل نمی‌شود ولی تغییر شکل و ماهیت و وضعیت می‌دهد و این نزد سبک بینان، حمل بر نابودی و لاوجود می‌شود. پس «خود» با تمام تغییراتش ثابت است. تغییر وضعیت می‌دهد ولی از وجود به لاوجود تبدیل نمی‌شود.! اما تغییر وضعیت گاهی شکل نیستی می‌گیرد! مثلاً آدمی هست ولی با مرگ نیست! این نیستی، مساوی با لاوجود نیست! با مرگ، آدمی به لاوجود تبدیل نمی‌شود! اینکه با مرگ، از هستی به نیستی تبدیل می‌شود، شامل جسم و ظاهر اوست نه روحش که حقیقت وجودش است! روح او، همان چیزی که به «خود» تعبیر می‌شود، همیشه هست و لاوجود نمی‌شود! بنابراین همین «خود» که هست و ناهست نمی‌شود، در هنر ظاهر و عیان می‌شود!
همه وجود آدمی با هنر به ظهور می‌رسد! و این«خود» خودش است نه ناخود! نه چیزی دیگر! پس دروغ نیست! «خود» همه حقیقت وجود است. غیر آن و دروغ نیست! همین «همه حقیقت»، درهنر به عرضه و ظهور می‌رسد. با شعر، در قالب کلمات. در نقاشی با طرح و رنگ. با معماری، در بنا و چیدمان. در مجسمه، با حجم و هیبت. در خط، با نقش قلم. در فیلم و تصویر، با یادآوری زمان و مکان، اما همه موارد فوق، با محوریت جسم و ماده صورت می‌گیرد! از طریق طرح و رنگ و نقش، بنا و حجم و تصویر و حرکت، احساس و معنا منتقل می‌شود. ولی در موسیقی همه چیز با سایر هنرها متفاوت است. در موسیقی احساس، بی‌واسطه منتقل می‌شود. در هنرهای دیگر بواسطه مواردی که گفته شد ولی در موسیقی، بی‌واسطه منتقل می‌شود. در موسیقی، خودِ احساس منتقل می‌شود. در هنرهای دیگر، احساس، بیان و منعکس می‌شود. ولی در موسیقی خودِ احساس منتقل می‌شود. راجع به احساس، حکایت و روایت و تقلیدی نیست. بلکه خودِ احساس هست و منتقل می‌شود! پس موسیقی ناب‌تر و خالص‌تر است.
در همه هنرها، «خودِ» هنرمند (وفرد)، ظاهر می‌شود و هیچ حقیقتی بالاتر از«خودِ» هر کس و چیز، نیست. اما بی واسطه.ولی در موسیقی «خودِ» هنرمند بی‌ واسطه منتقل می‌شود. خودش که ظاهر و جسمش نیست و ادراک و احساسش از وجود است. این امر غیر مادی و ظاهری، که همان«خود» هنرمند است، در موسیقی، منتقل می‌شود و نه در اصل موضوع و نه در انتقال آن، دروغی وجود ندارد. این احساس که از هنرمند، به مخاطب منتقل می‌شود و «خود» و حقیقت وجود هنرمند است، حاوی همه ویژگی‌های روحی، شخصیتی، اخلاقی، اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی، شخصی، تربیتی، هیجانی، عصبی، فکری واعتقادی اوست. بسته‌ای از وجودِ هنرمند است که در این انتقال، نزد مخاطب باز می‌شود و همه وجود او را عیان می‌کند. بازشدن این بسته و انتقال «خودِ» هنرمند به مخاطب، همه رازها و اسرار وجود او را برملا می‌کند. چیزی که حقیقت است و اصلاً دروغ در آن راه ندارد!

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7992/24/624841/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها