
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سخن روز
امام علی علیه السلام: لَوْ تَمَیزَتِ الْأَشْیاءُ لَکانَ الصِّدْقُ مَعَ الشَّجَاعَه وَ کانَ الْجُبْنُ مَعَ الْکذِب
اگر خصلتها از یکدیگر متمایز و جدا شوند، هر آینه راستی با شجاعت باشد و بزدلی با دروغ.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 219، ح 4349

قطعه ای که از دل برخاست
رضا یزدانی
خواننده و آهنگساز
«خلیج فارس» یک قطعه نوستالژی برای همه ما است و در اغلب کنسرتهایم چه در شهرهای مختلف ایران و چه خارج از کشور بهعنوان آخرین قطعه این کار زیبا را میخوانم و بسیار هم مورد استقبال قرار میگیرد و حتی در کنسرت آنلاین «نوروزخانه» باردیگر آن را اجرا کردیم. «خلیج فارس» یک اثر کاملاً دلی است نه سفارشی و حس و دغدغه خود من بوده است که سال پیش ساخته شده است. البته بعد از آن قطعات ملی- میهنی دیگر هم ساختم اما خلیج فارس برایم حس و حال دیگری دارد.
خواننده و آهنگساز
«خلیج فارس» یک قطعه نوستالژی برای همه ما است و در اغلب کنسرتهایم چه در شهرهای مختلف ایران و چه خارج از کشور بهعنوان آخرین قطعه این کار زیبا را میخوانم و بسیار هم مورد استقبال قرار میگیرد و حتی در کنسرت آنلاین «نوروزخانه» باردیگر آن را اجرا کردیم. «خلیج فارس» یک اثر کاملاً دلی است نه سفارشی و حس و دغدغه خود من بوده است که سال پیش ساخته شده است. البته بعد از آن قطعات ملی- میهنی دیگر هم ساختم اما خلیج فارس برایم حس و حال دیگری دارد.

عطیهای با شکوه بر دامن زیبای ایران
حمید زرگرنژاد
فیلمساز
در پهنای کهکشان، در محفل شگفتانگیز سیارات، در یگانه تجلیگاه حیات و آگاهی و پویایی، گسترهای از دورههای تاریخ بر اطلس جهان نقش بسته که درآرامش مخملین آبهای گرمش خاک زرین ایران را به آغوش گرفته است. این پهنه سر برآورده در آبهای فیروزهای. خلیج همیشه فارس کرامتپرور است، عطیهای چشمگیر و با شکوه که بر دامن زیبای ایران بزرگ خوش درخشیده است. امواج کهنش روح هر ایرانی را سرشار از ستایش و غرور میکند. شکرانه میراثی چنین گرانبها و بینظیر را مردمانی میدانند که گوشه گوشه ایران بزرگ را پاره تن خود میدانند و ذره ذره این خاک را سرمه چشم ساختهاند. سلام بر مدافعان این عطیه الهی و فرخنده باد روز خلیج همیشگی فارس.
فیلمساز
در پهنای کهکشان، در محفل شگفتانگیز سیارات، در یگانه تجلیگاه حیات و آگاهی و پویایی، گسترهای از دورههای تاریخ بر اطلس جهان نقش بسته که درآرامش مخملین آبهای گرمش خاک زرین ایران را به آغوش گرفته است. این پهنه سر برآورده در آبهای فیروزهای. خلیج همیشه فارس کرامتپرور است، عطیهای چشمگیر و با شکوه که بر دامن زیبای ایران بزرگ خوش درخشیده است. امواج کهنش روح هر ایرانی را سرشار از ستایش و غرور میکند. شکرانه میراثی چنین گرانبها و بینظیر را مردمانی میدانند که گوشه گوشه ایران بزرگ را پاره تن خود میدانند و ذره ذره این خاک را سرمه چشم ساختهاند. سلام بر مدافعان این عطیه الهی و فرخنده باد روز خلیج همیشگی فارس.

دعای روز پنجم
ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِک الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ أَوْلِیائِک الْمُقَرَّبِینَ بِرَأْفَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
خدایا قرار ده مرا در این ماه از آمرزش جویان و از بندگان شایسته فرمانبردار و از اولیای مقرّبت، به رأفتت ای مهربان ترین مهربانان

دریا شدهست خواهر و من هم برادرش...
امروز روز ملی خلیج فارس است
محسن بوالحسنی
خبرنگار
خودش میگوید از سال 1349 که پا به بندرعباس گذاشت و از همان اول که چشمش به خلیج فارس روشن شد، دیگر هرگز دلش نمیخواست جایی جز در همسایگی دریا زندگی کند. ماند و باز به گفته خودش شعرهایش را از همانجا به آبیهای دیگر رساند و مجذوب هیچجا، جز همانجا که خانه کرده بود نشد. دریا و خلیج و ساحل و تمام کلماتی که نشان از بوم جنوب و بهطور خاص بندرعباس و خلیج فارس دارند در شعر محمدعلی بهمنی از بسامد بالایی برخوردارند و شعر و ترانه او را از همان ابتدا تا امروز، متفاوت و متمایز کرده است و البته استخواندار. با بهمنی از خلیج فارس حرف زدیم و هر آنچه او و شعرش را مسحور خود کرده و یاد بعضی نفرات درگذشته هم بهمیان آمد از جمله ناصر عبداللهی و ابراهیم منصفی.
شما سالهاست همسایه خلیج فارس هستید. این همسایگی چقدر در الهام، نگاه و شهود شاعرانه شما تأثیر داشته است؟
بسیار زیاد. آب و هوای خلیجفارس با تمام باورهای داغی که از این آب و هوا وجود دارد، انگار برای زندگی کردن خلق شده است. ممکن است برخی مسائل در این بوم و آب و هوا و این خلیج تأثیر بگذارد اما این تأثیر آنچنان غالب نیست و از هر زاویهای که به آن نگاه کنید شگفتی میبینید و در آن شگفتی نفس میکشید. این هوا و بوم و اقلیم قدرتی شگرف دارد و نمیگذارد چیزی یا کسی آن را از مردم دریغ کند و این تجربه زندگی و زیست من در همسایگی خلیج فارس است. اینجا برخلاف گرمایی که در ابتدای ورود به خود تلقین میکنیم، هوا و بومی دارد که عمر را زیاد میکند و از مردم بومیاش هم اگر بخواهم چیزی بگویم فقط اصالت و سادگی و صمیمی و آگاه مثل خلیجفارس بودنشان به ذهنم میآید و همیشه فکر میکنم این مردمان برای زندگی در این خطه به دنیا آمدهاند. خوب یادم هست که اولین باری که قدم به بندر گذاشتم. چشمم به خلیج فارس افتاد دیگر دلم نمیخواست از آنجا بروم. فکر میکنم هر کسی پا به این خطه بگذارد و خلیجفارس را ببیند و این بوم و عظمت را دریافت کند، هرگز دلش نمیخواهد جای دیگری زندگی کند.
شعر جنوب چه دارد که آن را از شعر شاعران بومها و جغرافیاهای دیگر متمایز میکند... مشخصتر بگویم. خلیج فارس چه دارد که شعرش، موسیقیاش و ترانهاش اینقدر به هر گوشی و هر دلی مینشیند؟
سؤال خوبی است. اینجا متوجه شدم که هنرمندان این خطه، در هر حوزهای ازجمله شعر موسیقی و ترانه، به خودشان هرگز اجازه ندادند ذوق و درک بومی خود را کنار بگذارند و برای ورود به شعری که نام شعر مرکز یا... را دارد، تحت تأثیر شعر دیگری در بافت و اقلیم دیگری باشند. به همین دلیل است که شما میبینید شعر جنوب چقدر زیبایی واژگانی دارد و یکی از دلایلش همین است که هنرمندان جنوبی بیشتر تحت تأثیر اقلیم و جغرافیا و پیرامون خودشان هستند تا شاعران و نویسندگانی در بومهای دیگر؛ البته که به شعر روزگار خود آگاه هستند و مطالعه دارند و آن را بخوبی میشناسند. مثلاً مرحوم ابراهیم منصفی، عاشق شاملو بود و بسیار دوستش داشت و شاملو هم همین رابطه را با منصفی داشت و مدام با او در تماس بود اما هرگز شعرش شبیه شاملو نشد و رفتار شاعرانه خود را در شعر داشت.
در یکی از بسیار شعرهایتان درباره و خطاب به خلیج فارس از عنوان خواهر استفاده کردهاید... «دریا شدهست خواهر و من هم برادرش...» چرا خواهر؟
این را از اشاره ناصر عبداللهی دارم. در بندرعباس پاتوقی داشتیم که پشت فرودگاه بود و خلوتی در کنار خلیجفارس. ناصر خیلی وقتها برای تمرکز و انجام کارهای تازهاش به آنجا میرفت و من هم گاهی با او میرفتم. یک روز به من زنگ زد و گفت: «دارم میروم پاتوقمان. میآیی؟ دریا خواهر است.» من گمان کردم میگوید به همراه خواهرم میروم. من هم رفتم. دیدم تنهاست. گفتم خواهرت کجاست؟ آنجا بود که متوجه تعبیر زیبایش شدم و همانروز این شعر را نوشتم و تمام کردم. ناصر میگفت به این دریا نگاه کن ببین چه آرامش عجیبی دارد و انگار با تمام وجود و بیدریغ آدم را در آغوش میگیرد. راست میگفت و سرخوش شدم از این تعبیر. ناصر، دریا را خواهر خودش میدید و من هم رفتم که خواهر ناصر را ببینم و دیدم.
از اولین روزی که چشمتان به خلیج فارس افتاد تا امروز که به آن نگاه میکنید بهنظر خودتان تغییری در نگاهتان ایجاد شده است؟
روزهای اول من هم مثل بسیاری دیگر که کلمه «جادو» استفاده میکنند فکر میکردم جادو شدهام؛ اما از زمانی که با آن انس گرفتم، متوجه شدم که نه، جادو نیست بلکه توأمان واقعیت و حقیقتی است بزرگ با دریافتی ویژه و اصیل. انگار میخواهد دریافتی از چیزی که نمیدانستید را به شما ارائه دهد. حالا بهنظرم همه این شکوه و زیبایی کلاسی است که در زاویه دریا و ساحل تشکیل شده و اگر خلوتی را بیابیم و با خودخودمان باشیم، چه صرفاً نگاه به خلیجفارس و چه قدم زدن در کنارش میتواند منجر به آفرینشی شود که خود آفرینده اثر را شگفتزده کند.
ما دین و وظیفهای به این خواهر بزرگ و تاریخی که پارهبزرگی از هویت ماست داریم؟ یا به گفتهای دیگر، رابطه ما با خلیج فارس از دید شما بهعنوان یک شاعر چگونه تعریف میشود؟
مهم این است که درک ما از این خطه چگونه است. اگر در آن زندگی کنیم و درکش کنیم طبیعی است هر چیزی در این جغرافیا ببینیم همواره جلوهای نادیده است که انگار مدام آن را پیدا و کشف میکنیم. تجربه شخصیام به من میگوید که دریا و ساحل جایی برای خلق هنر است، خاصه برای شعر که وقتی میسرایید انگار شعر شما را میآفریند و نه شما شعر را. این واقعیتی است که خود من تجربهاش کردهام. کافی است در بازارهای قدیمی قدم بزنید تا ترجمان لهجه و زبان و خلوص خلیجفارس را در مردمان بومی ببینید که چقدر بیدریغ و مهربان هستند. سالها پیش با همسرم در این بازارها قدم میزدیم که چشممان به فرشی خورد با نقشی که مبهوتمان میکرد. فروشنده بُهت ما را از دیدن این زیبایی متوجه شد و بعد از مکالمه کوتاهی مرا در آغوش گرفت و وقتی دید چقدر مسحور این طرح و فرش شدم با اینکه آمادگی خریدش را نداشتیم بیهیچ چشمداشتی آن را به ما داد و این دیگر شیرینزبانی برای فروش نبود چون هیچ پولی نمیخواست و فقط میخواست فرش را ببریم. خودش هم ماشین گرفت و فرش را به خانه ما رساند. این چیزی است که مردم از خلیجفارس و آن بوم و دریا و ساحل به ارث میبرند و در رگ و خونشان است.

فرهنگسازی با کلمات قصار، ضربالمثلها و نقلقولها
روبرت صافاریان
منتقد، نویسنده و مترجم
فیلم فارست گامپ را خاطرتان هست؟ مرد میانسال اندکی کندذهن با بازی تام هنکس که با کلمات قصاری که از مادرش آموخته بود زندگی میکرد و فلسفه زندگی سادهاش در تعداد محدودی جمله حکیمانه خلاصه میشد. این روزها هرازگاهی به یاد فارست گامپ میافتم چون احساس میکنم خودم هم بیش از پیش به یاد حرفهای حکیمانه پدرم (روحش شاد) میافتم و احساس میکنم که نیازی به کتابهای چندصدصفحهای ندارم و کل فلسفه زندگیام را میتوانم در قالب سی چهل جمله و حکایت کوتاه خلاصه کنم.
پدرم میگفت این «پارسیک»ها (یعنی فارسیزبانها) ضربالمثلهای خیلی خوبی دارند. یکی از ضربالمثلهای مورد علاقه او این بود: «حساب حساب است، کاکا برادر». او که در دهه چهل شمسی تازه از روستا به تهران آمده بود و میکوشید مناسباتش را با بستگان و از جمله برادرانش با شرایط جدید جامعه شهری و مناسبات پولی هماهنگ کند، این ضربالمثل را که در آن هم برادری نقشی داشت و هم حسابوکتاب مالی، بسیار وصف حال خود میدید. گاهی هم خود آدمها حرفهایی میزنند که دست کم برای بستگان نزدیکشان حکم ضربالمثل و کلمه قصار را پیدا میکند. یک بار که با پدر از بیعدالتی و مناسبات زورگویی در مدرسه میگفتم، پاسخش این بود: «راست میگویی، اما راست نمیگویی». یا: «حق با توئه، اما حق با تو نیست». میخواست بگوید بله این بیعدالتیها هست، اما اینکه نتیجهگیری میکنی باید مقابله کرد و... درست نیست. کاری نمیشود کرد. روحیهای محافظهکارانه یا هرچه، اما براستی چکیده نوعی تفکر در قالبی بسیار کوتاه و بهیادماندنی. اینها گزینهگوییهایی هستند که در همه خانوادهها مشابهش هست و چه بسا مسیر زندگی فرزندان را تعیین میکند (یا دست کم نقشی در آن بازی میکند.)
ضربالمثلها و کلمات قصار نمونههایی از قالب کوتاه هستند که در فرهنگ عموماً و در فرهنگ ما شرقیها خصوصاً جایگاه مهمی دارند. به قالب غزل توجه کنید. نه تنها خود کوتاه است، بلکه یکی از قواعدش این است که هر سطر آن مستقلاً معنایی داشته باشد. هر بیت نه تنها به تنهایی زیباست، بلکه معنادار هم هست و فارغ از کلیت غزل میتواند در موقعیتهای مناسب به کار برده شود: شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل / کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها؟ حتی هر مصرعش میتواند تیتر مقالهای یا عنوان کتابی باشد، کما اینکه شده است. دقت کنید چه تعداد از ابیات یا بخشهایی از ابیات غزلهای حافظ در عنوانهای ما بهکار رفتهاند. رباعی را دیگر نمیگویم. قالبی کوتاه با محتوای عموماً فلسفی که براحتی به یاد میماند و چه بسا بهخاطر تشبیههای اندکی طنزآمیز خود به یادماندنی است: بهرام که گور میگرفتی همه عمر / دیدی که گور چگونه بهرام گرفت.
عنوان روزنامهها یکی دیگر از قالبهای کوتاه است. بازی زبانی با کلمات در عنوان هم یک جور لذت زیباشناختی دارد و هم باعث به یاد ماندن آن میشود. سالها پیش روی جلد مجله انگلیسیزبانی خواندم: ?What is Left که یعنی «چپ [چپگرایی] چیست؟» اما در عین حال به این معنا هم هست که «چه باقی مانده است؟» یعنی از چپگرایی چه به جا مانده است؟ هر روزنامهنگاری میداند که بسیاری از کسانی که مجله را ورق میزنند احتمالاً فقط عنوانها و عنوانهای فرعی را میخوانند و بنابراین نقش آنها تعیینکننده است و اگر خوب انتخاب شوند هم خواننده را به خواندن مقاله برمیانگیزند و هم حتی خود ممکن است مستقل از مقاله به یاد بمانند. نقل قول از بزرگان در زمینههای مختلف نیز روزبهروز برایم اهمیت بیشتری پیدا میکند. آنچه در انگلیسی بهعنوان quot (کوتاه شده quotation) در سایت متعددی در اینترنت یافتنی است. وقتی عکاسی بر اساس تجربه چندین دهسالهاش میگوید: «تصادف نقش مهمی در همه هنرها و بخصوص در عکاسی دارد.» ناگهان در جمله کوتاهی چیزی را خلاصه میکند که هر کس بعد از مدتی عکس گرفتن به آن میرسد. اما حالا میشود از این عکاس معروف نقل کرد و به اعتبار او حرف خود را به کرسی نشاند. این نقلقولها اعتبار گویندهشان را یدک میکشند، برعکس ضربالمثلها که مؤلف ندارند. تکههایی از حرفهای شخصیتهای فیلمها و رمانها را هم میتوان در زمره همینها به حساب آورد.
عباس کیارستمی در گزینهگویی ید طولایی داشت. در مصاحبهای، بعد از اینکه میگوید «بعد از گزارش دیگر از هیچ زنی کلوزآپ نگرفتم»، به مصاحبهکننده گوشزد میکند «دارم بهت تیتر میدهم». یعنی او آگاهانه جملهای میگوید که مستقلاً معنا دارد و میتواند عنوان مصاحبه شود. علاقه او به شعرهای هایکومانند چندسطری هم از همین جا میآید. و شاید همه اینها از طراحی پوستر و ساختن فیلم تبلیغاتی که باید در کوتاهترین زمان پیغام اصلی را به بیننده برساند. حقیقتاً تبلیغات یکی از جاهایی است که بیان موجز میطلبد. جملههایی که روی بیلبوردهای تبلیغاتی نوشته میشوند از قالبهای کوتاهی هستند که در ساختن فرهنگ عمومی نقش مهمی دارند.

فرصتی برای گرامیداشت هزاران سال فرهنگ، تمدن و هنر ایرانیان
سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به مناسبت روز ملی خلیجفارس پیام داد. در متن پیام ایشان آمده است: «روز ملی خلیجفارس فرصتی برای گرامیداشت هزاران سال فرهنگ، تمدن و هنر ایرانیان است. سدههای پیدرپی سکونت و خلق آثار شگفتانگیز فرهنگی و هنری در کرانه این دریا، تمدن دیرپا و ذوق هنری سرشار ایرانیان را نمایان ساخته است. بندرها و جزایر آباد و پرنعمت که هریک چند سده در شمال، جنوب، غرب و شرق این دریا خودنمایی کردهاند و کاوشهای باستانشناسی در این شهرها، فرهنگ، هنر و اقتصاد ایرانیان را در گذشتههای دور برما روشن میسازد. این تمدن در شمال و جنوب خلیجفارس ریشه داشته و ساکنان کنونی همه بخشها و کرانه و پس کرانههای خلیجفارس وامدار و میراثدار فرهنگ و تمدن ایرانی هستند. باستانشناسان در جای جای خلیج فارس هرچه بیشتر این کرانهها را کاوش کنند، یادگارهای بیشتری از تمدن و فرهنگ و هنر ایرانی در آن خواهند یافت.» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین با اشاره به تاریخ خلیجفارس افزوده است: «خطه خلیجفارس زادگاه انسانهایی است که پیشینه درازی در مرزداری، دریانوردی و بازرگانی دارند. هزارههای پیدرپی بازرگانی با شرق و غرب، از خاور دور تا هند و بندرهای آفریقا هرکدام یادگارهای بسیاری از فرهنگ، هنر، دین و مذهب ایرانیان را در خود جای داده است. دریانوردان این مرز و بوم در سفرهای بازرگانی دور و دراز خود علاوه بر خرید و فروش کالا، آداب و رسوم ایرانیان را نیز برای میزبانان خود به ارمغان میبردند. بازرگانان که رواج و پیشرفت کار خود را وابسته بهوجود امنیت و آرامش میدیدند در هنگام جنگ و جدال و یورش بیگانگان به این سرزمین لباس سربازی به تن کرده و پاسدار مرزها و امنیت، ناموس و فرهنگ و تمدن این سرزمین بودهاند». سیدعباس صالحی ضمن اشاره به اهمیت جغرافیایی و سیاسی خلیج فارس اضافه کرده است: «از منظر سیاسی نیز کرانه و پسکرانه این دریا در شمال و جنوب و شرق و غرب از سدههای پیش از میلاد مسیح دراختیار ایرانیان بوده است و کاوشهای باستانشناسی در شهرهای گوناگون در همه کرانه و پس کرانههای خلیج فارس در شمال و جنوب و شرق و غرب گواه این نظریه است. ایرانیان پیش از آنکه دیگر اقوام به کرانههای این دریا وارد شوند هزارههای پیدرپی ساکن این کرانهها بوده و تمدن دیرپایی را در کرانههای خلیج فارس پیریزی کردهاند که دیگر اقوام و ملل را به خود جذب کرده است. به گواهی مورخان خلیج فارس خاستگاه تمدن بشری است. مدنیتی که همه جهانیان مدیون آن هستند. همه گروههای قومی و زبانی در جایجای ایران اسلامی پاسدار این میراث ارزشمند بوده و نام خلیجفارس برای تک تک ایرانیان یادآور شکوه، بزرگی و تاریخ زرین فرهنگ و تمدن ایرانی در جهان است.»

شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
هشتـگ
#یوفو
عکس و خبری که پنتاگون منتشر کرده سوژه جدید شبکههای اجتماعی شده است. پنتاگون ویدئوهایی را از حالت محرمانه خارج کرده که پرواز اشیای مشکوکی را در هوا نشان میدهند. گفته شده این اشیا «یوفو»ها هستند اما بعضیها به شوخی این فیلمها را نشانه حضور «فضاییها» میدانند: «فقط مونده فضاییها حمله کنن»، «به نظرم اصلاً کرونا کار همین فضاییها بوده، همه تو خونههاشون هستن راحت میتونن کل زمینو بگیرن، اگه هم بخوایم بجنگیم باهاشون که باید تجمع کنیم که اونطوریم کلی میمیرن، قشنگ شرایط برد برده.»، «کاش آدم فضاییها صبر کنن من پروژه اول رو ببندم، آرزو به دل نمیرم»، «احتمالاً انعکاس نور ماهوارهها باشه. ولی ایکاش آدم فضایی بودن تا هیجان زندگی میرفت بالا»، «چرا به فضاییها میگید آدم فضایی؟ چه شباهتی به آدما دارن آخه؟»، «تا دیروز داشتیم به برخورد احتمالی اون سیاره به زمین فکر میکردیم و امروز داریم به تأیید وجود آدم فضاییها و بشقاب پرندهها فکر میکنیم. کی بود میگفت زندگیمون بدون هیجانه؟»، «و سرانجام انتظارها به پایان رسید.ufo2020. دیروز پنتاگون بالاخره صحت این فیلمها رو تأیید کرد. ۳ تا فیلمه که توسط بروبچ خلبانهای نیروی دریایی امریکا گرفته شده بود و قبلاً درز کرده بودن. یعنی به طور رسمی از سال۲۰۰۴مهمان داشتیم. امیدوارم موجودات صلحجویی باشن.»، «دوستان با سواد عزیز «UFO» به معنی آدم فضایی یا سفینه آدم فضاییها نیست. «UFO» یعنی «Unidentified Flying Object» یا همون «جسم پرنده غیرقابل تشخیص». این جسم ناشناخته الزاماً ربطی به تمدنی ماورا زمینی نداره و میتونه هر چیزی باشه»، «در مورد این خبر بگم که پنتاگون فقط وجود این فیلمها رو تأیید کرده و گفته این UFOها رو رصد کردن اما از این جمله سریع نتیجه نگیرید که آدم فضایی وجود داره».
ماجرا
سرعت کم اینترنت
چند روزی است که کاربران از سرعت کم اینترنت گلایه میکنند. بخصوص کسانی که اینترنت خانگی و مخابرات دارند. دیروز این گلایهها بیشتر شد و کاربران زیادی با منشن کردن وزیر ارتباطات از او میخواستند دلیل این مسأله را توضیح دهد آن هم در روزهایی که خبرهایی از افزایش سرعت اینترنت منتشر میشود: «زنگ زدم پشتیبانی میگم چرا سرعت اینترنت کمه؟میگه سرعت اینترنت کم نیست، تو خیلی عجله داری! اینام دیگه زدن تو کار مسخره کردن»، «عجیبترین حرف از یک دستگاه دولتی را شنیدم. تا همین 10 روز قبل اینترنت همراه حوالی منزل ما (رشت، میدان سرگل) عالی بود به یکباره e شد چندین بار زنگ زدم 9990 نهایتاً دیروز بهم زنگ زدند گفتند دکل آنتن برداشته شده بگردید یک زمین پنج در پنج متر پیدا کنید و به ما اطلاع بدید دکل نصب کنیم!» ، «از دیروز عصر وضعیت اینترنت خونه داغونه. سرویسی که از مخابرات گرفتیم و وقتی به پشتیبانی زنگ میزنیم نفر ۱۵۸م هستیم! کاش بفهمن تو این وضعیت دورکاری چقدر داشتن اینترنت نرمال (نه حتی عالی و پرسرعت) مهمه.»، «یه هفته پیش از مخابرات زنگ زدن و گفتن وزیر دستور ارائه اینترنت VDSL رو دادن و سرعت ۸ برابر میشه خیلی خوبه. ما هم گرفتیم. الان هم اینترنت ندارم و هم تلفن خونه مون قطع شده»، :آقای وزیر کسی قرار نیست پاسخگوی وضعیت افتضاح اینترنت خانگی مخابرات باشه؟! این درسته که من با سرویسی که به اسم ۱۶Mb/s خریدم ایمیلم به سختی باز بشه و سرعت دانلودم ۲۰kb/s باشه؟! پشتیبانی مخابرات که پاسخگو نیست، اگه شما هم کاری ازتون برنمیاد مودمها رو بندازیم دور!»

دعوت به نیکیها
حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی
«وَلْتَکنْ مِّنْکمْ أُمَّه یدْعُونَ إِلَى الْخَیرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَأُوْلَئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آلعمران، 104)
و از میان شما باید گروهى به خیر دعوت کنند و امر بهمعروف و نهى از منکر کنند و آنها همان رستگارانند.
امر بهمعروف، نشانه عشق به مکتب، عشق به مردم، علاقه به سلامتى جامعه و نشانه آزادى بیان، غیرت دینى، ارتباط دوستانه بین مردم و نشانه فطرت بیدار و نظارت عمومى و حضور در صحنه است.
امر بهمعروف و نهى از منکر، سبب تشویق نیکوکاران، آگاه کردن جاهلان، هشدار به خلافکاران و ایجاد نوعى انضباط اجتماعى است.
حضرت على(ع) مىفرماید: امر بهمعروف و نهى از منکر، مصلحت عامه است. و در حدیث دیگر مىخوانیم: کسى که جلوى منکر را نگیرد، مانند کسى است که مجروحى را در جاده رها کند تا بمیرد.
قیام امام حسین(ع) براى امر بهمعروف و نهى از منکر بود. «اُرید ان امر بالمعروف و انهى عن المنکر»
سکوت و بىتفاوتى در مقابل گناه، سبب مىشود که گناه کردن عادى شود، گنهکار جرأت پیدا کند، شیطان راضى شود و خدا بر ما غضب کند.
اگر کسى را بهکار خوبى دعوت کردیم، در پاداش کارهاى خوب او نیز شریک هستیم، ولى اگر در برابر فساد، انحراف و گناه ساکت نشستیم، بتدریج فساد رشد مىکند و افراد فاسد و مفسد بر مردم حاکم خواهند شد.
انسان باید از انجام گناه هم در دل ناراحت باشد، هم با زبان، نهى کند و هم با بهرهگیری از قانون، مانع انجام آن شود.
توجیهاتی از این قبیل که: گناه دیگران کارى به ما ندارد، آزادى مردم را سلب نکنیم، من اهل ترس وخجالت هستم، با یک گل که بهار نمىشود، عیسى به دین خود موسى به دین خود، ما را در یک قبر قرار نمىدهند، دیگران هستند، من چرا امر به معروف کنم؟ با نهى از منکر، دوستان یا مشتریان خود را از دست مىدهم و امثال آن، نمىتوانند این تکلیف را از دوش ما بردارد.
امر بهمعروف، نشانه بهترین امت
«کنتُم خَیرَ أُمَّه أُخْرِجَت لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللهِ...» (آلعمران، 110)
شما بهترین امتى هستید که براى مردم ظاهر (و برگزیده) شدهاید. بهخوبىها فرمان مىدهید و از بدىها و زشتىها، نهى مىکنید و به خدا ایمان دارید...
بر اساس این آیه:
1. بهترین امت بودن با شعار نیست، با ایمان و امر بهمعروف و نهى از منکر است.
2. در امت ساکت و ترسو خیرى نیست.
3. امر بهمعروف و نهى از منکر، معیار امتیاز امتهاست.
4. سفارش به خوبىها، بدون مبارزه با فساد، کم نتیجه است.
5. امر بهمعروف، مقدم بر نهى از منکر است.
6. در امر بهمعروف، سن و سواد و موقعیت اجتماعى نقشى ندارد.
هر یک از افراد امت، حتی یک دختر 9 ساله حق دارد رئیسجمهوری را امر و نهی کند.
چنانکه لقمان به فرزندش گفت: «یا بنى اقم الصلاه و امر بالمعروف...».
«وَلْتَکنْ مِّنْکمْ أُمَّه یدْعُونَ إِلَى الْخَیرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَأُوْلَئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آلعمران، 104)
و از میان شما باید گروهى به خیر دعوت کنند و امر بهمعروف و نهى از منکر کنند و آنها همان رستگارانند.
امر بهمعروف، نشانه عشق به مکتب، عشق به مردم، علاقه به سلامتى جامعه و نشانه آزادى بیان، غیرت دینى، ارتباط دوستانه بین مردم و نشانه فطرت بیدار و نظارت عمومى و حضور در صحنه است.
امر بهمعروف و نهى از منکر، سبب تشویق نیکوکاران، آگاه کردن جاهلان، هشدار به خلافکاران و ایجاد نوعى انضباط اجتماعى است.
حضرت على(ع) مىفرماید: امر بهمعروف و نهى از منکر، مصلحت عامه است. و در حدیث دیگر مىخوانیم: کسى که جلوى منکر را نگیرد، مانند کسى است که مجروحى را در جاده رها کند تا بمیرد.
قیام امام حسین(ع) براى امر بهمعروف و نهى از منکر بود. «اُرید ان امر بالمعروف و انهى عن المنکر»
سکوت و بىتفاوتى در مقابل گناه، سبب مىشود که گناه کردن عادى شود، گنهکار جرأت پیدا کند، شیطان راضى شود و خدا بر ما غضب کند.
اگر کسى را بهکار خوبى دعوت کردیم، در پاداش کارهاى خوب او نیز شریک هستیم، ولى اگر در برابر فساد، انحراف و گناه ساکت نشستیم، بتدریج فساد رشد مىکند و افراد فاسد و مفسد بر مردم حاکم خواهند شد.
انسان باید از انجام گناه هم در دل ناراحت باشد، هم با زبان، نهى کند و هم با بهرهگیری از قانون، مانع انجام آن شود.
توجیهاتی از این قبیل که: گناه دیگران کارى به ما ندارد، آزادى مردم را سلب نکنیم، من اهل ترس وخجالت هستم، با یک گل که بهار نمىشود، عیسى به دین خود موسى به دین خود، ما را در یک قبر قرار نمىدهند، دیگران هستند، من چرا امر به معروف کنم؟ با نهى از منکر، دوستان یا مشتریان خود را از دست مىدهم و امثال آن، نمىتوانند این تکلیف را از دوش ما بردارد.
امر بهمعروف، نشانه بهترین امت
«کنتُم خَیرَ أُمَّه أُخْرِجَت لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللهِ...» (آلعمران، 110)
شما بهترین امتى هستید که براى مردم ظاهر (و برگزیده) شدهاید. بهخوبىها فرمان مىدهید و از بدىها و زشتىها، نهى مىکنید و به خدا ایمان دارید...
بر اساس این آیه:
1. بهترین امت بودن با شعار نیست، با ایمان و امر بهمعروف و نهى از منکر است.
2. در امت ساکت و ترسو خیرى نیست.
3. امر بهمعروف و نهى از منکر، معیار امتیاز امتهاست.
4. سفارش به خوبىها، بدون مبارزه با فساد، کم نتیجه است.
5. امر بهمعروف، مقدم بر نهى از منکر است.
6. در امر بهمعروف، سن و سواد و موقعیت اجتماعى نقشى ندارد.
هر یک از افراد امت، حتی یک دختر 9 ساله حق دارد رئیسجمهوری را امر و نهی کند.
چنانکه لقمان به فرزندش گفت: «یا بنى اقم الصلاه و امر بالمعروف...».

هنوز هم تو را میجویم
سید حبیب حبیبپور
هیچ شبی نیست که از خویش نپرسم چرا از تو دور افتادهام و هیچ صبحی نیست که به عزم رسیدن به تو از بستر جدا نشوم.
تلنگرهای بسیاری را تجربه کردهام اما هرگز آنگونه که شایسته بود با تو همراه نشده ام.
ای فرو فرستاده باران مهر و رحمت!
اگر بهنام آمرزنده، شهرت نداشتی. اگر آلودهتر از من را پاک نساخته بودی. اگر دروازه فراخ مغفرتت را باور نداشتم و اگر تو را به گذشت و چشمپوشی نمیشناختم، هرگز شجاعت این را نداشتم که به سویت بازگردم و به دامان عفو تو ، بیاویزم.
سالهاست به شایستگان سرافرازی که در منزلگاه صدق و سلامت آرامش یافتهاند و حجابهای نور را دریده و در کنار تو منزل گزیدند، غبطه میخورم.
آنها که جانهایشان، مطهر بود و نفسشان، مطمئنه و نفسشان، گرم و پرشور. افکارشان نورانی بود و کردارشان خالص و بیآلایش. جز تو را نخواستند و جز تو طلب نکردند... و چه زیبا و شکوهمند بر سفره اکرام تو میهمان شدهاند و همصحبت و اولیای تو از آنچه شایسته پاکیزگان است، بهره میبرند.
چه سرافراز خواهم بود که به لطف و اکرام خویش نوازشم کنی و مرا از این تنهایی و حیرت برهانی.
چه سربلند خواهم بود که از خاک تیرگی و گمراهی بلندم کنی و به لبخندی روبراهم سازی و در آغوش مهر خویش مأوایم دهی.
ای آشناتر از من به من!
و ای نزدیکتر از هرکس به این کوچک!
هنوز هم تو را میجویم. مرا در بهشت شیرین یاد خویش مأوا بده که جز تو پناهی نمیدانم.
سر گشتهام و بهر پناه آمدهام
با ناله و اشک و سوز و آه آمدهام
ای رحمت تو همیشه پیش از غضبت
در بارگه تو عذرخواه آمدهام
هیچ شبی نیست که از خویش نپرسم چرا از تو دور افتادهام و هیچ صبحی نیست که به عزم رسیدن به تو از بستر جدا نشوم.
تلنگرهای بسیاری را تجربه کردهام اما هرگز آنگونه که شایسته بود با تو همراه نشده ام.
ای فرو فرستاده باران مهر و رحمت!
اگر بهنام آمرزنده، شهرت نداشتی. اگر آلودهتر از من را پاک نساخته بودی. اگر دروازه فراخ مغفرتت را باور نداشتم و اگر تو را به گذشت و چشمپوشی نمیشناختم، هرگز شجاعت این را نداشتم که به سویت بازگردم و به دامان عفو تو ، بیاویزم.
سالهاست به شایستگان سرافرازی که در منزلگاه صدق و سلامت آرامش یافتهاند و حجابهای نور را دریده و در کنار تو منزل گزیدند، غبطه میخورم.
آنها که جانهایشان، مطهر بود و نفسشان، مطمئنه و نفسشان، گرم و پرشور. افکارشان نورانی بود و کردارشان خالص و بیآلایش. جز تو را نخواستند و جز تو طلب نکردند... و چه زیبا و شکوهمند بر سفره اکرام تو میهمان شدهاند و همصحبت و اولیای تو از آنچه شایسته پاکیزگان است، بهره میبرند.
چه سرافراز خواهم بود که به لطف و اکرام خویش نوازشم کنی و مرا از این تنهایی و حیرت برهانی.
چه سربلند خواهم بود که از خاک تیرگی و گمراهی بلندم کنی و به لبخندی روبراهم سازی و در آغوش مهر خویش مأوایم دهی.
ای آشناتر از من به من!
و ای نزدیکتر از هرکس به این کوچک!
هنوز هم تو را میجویم. مرا در بهشت شیرین یاد خویش مأوا بده که جز تو پناهی نمیدانم.
سر گشتهام و بهر پناه آمدهام
با ناله و اشک و سوز و آه آمدهام
ای رحمت تو همیشه پیش از غضبت
در بارگه تو عذرخواه آمدهام
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
قطعه ای که از دل برخاست
-
عطیهای با شکوه بر دامن زیبای ایران
-
دعای روز پنجم
-
دریا شدهست خواهر و من هم برادرش...
-
فرهنگسازی با کلمات قصار، ضربالمثلها و نقلقولها
-
فرصتی برای گرامیداشت هزاران سال فرهنگ، تمدن و هنر ایرانیان
-
شهروند مجـــازی
-
دعوت به نیکیها
-
هنوز هم تو را میجویم

اخبارایران آنلاین