اشپیگل (آلمان):
ویروس کرونا همچنان در آلمان میتازد و مردم بخشی از مشکلات را به گردن حزب حاکم دموکرات مسیحی میاندازند، آرمین لاشت جانشین آنگلا مرکل در این حزب، میخواهد به هر قیمتی که شده، نامزد حزب خود برای صدراعظمی آلمان باشد. اما نظرسنجیها حکایت از این دارد که او نزد مردم آلمان محبوب نیست.
اسپکتیتور (بریتانیا):
موفقیت انگلیس در ساخت و تولید واکسن کرونا، تصور میشد برای این کشور رویدادی عالی باشد. اما تحقیقات جدید نشان میدهد همه چیز آن گونه که بوریس جانسون، نخستوزیر بریتانیا آرزوی آن را داشت، پیش نرفته است و شک و تردیدهایی درباره آن وجود دارد.
تایم (امریکا):
ویروس کرونا باعث شد دانشآموزان و دانشجویان یک سال را به طور کامل از دست بدهند. نه تنها کلاسهای مجازی باعث عقب ماندن آنان از دروس شد که تحقیقاتی که در امریکا انجام شده نشان میدهد 7.7 میلیون دانشآموز در مقطع متوسطه، بهخاطر مسائل مالی از تحصیل بازماندند.
تئوری پیچیده پایان مداخله در خاورمیانه
رابین رایت ستوننویس نیویورکر
مترجم: زهره صفاری
زمانی که «جو بایدن»، ریاست جمهوری امریکا را برعهده گرفت، شمار نظامیان امریکایی در چهار کشور عراق، سوریه، افغانستان و لبنان که صحنه نمایش عملیاتی امریکا در خاورمیانه به شمار میرفتند به حدود 2 درصد بیشینه نیروها در سالهای اخیر رسید. بدون شک این تعداد دیگر قادر به نبرد نیستند و مأموریتهای آنها محدود به حمایت از همپیمانان منطقهای، ترسیم نقشه استراتژیک، همکاری اطلاعاتی و گاهی پشتیبانی نیروی هوایی و تسهیل فرایند صلح منطقهای شده است. در شرایط فعلی امریکا نمیتواند در هیچ یک از این کشورها خود را پیروز بداند چرا که علاوه بر ضعف قوای نظامی متحدان منطقهایاش، بحران سیاسی در هر یک از این کشورها حتی اوضاع را برای امریکاییها وخیمتر میکند.
از زمان سیسرون تا وینستون چرچیل و ریچارد نیکسون، همه سیاستمداران بهدنبال «صلح غرورآمیز» برای پایان حضور نظامی در منطقه بودند. «بایدن» نیز چهارمین رئیس جمهوری است که در قرن 21 سعی دارد به این هدف در خاورمیانه و جنوب آسیا دست یابد. اما میراث «بایدن» در این بین از دو راه خارج نیست یا رهایی امریکا از باتلاق آشوبهای خاورمیانه یا ثبت نام خود بهعنوان رهبری که بستر پرورش داعش در سوریه، شبه نظامیان مسلح در عراق و لبنان و طالبان در افغانستان را فراهم آورد. در این بین میراث «بایدن» میراث «امریکا» خواهد بود.
براساس آخرین آمار پنتاگون، دو سال پس از سقوط داعش همچنان 8 تا 16 هزار داعشی امنیت در عراق و سوریه را با اقدامات تکفیری تروریستی به مخاطره میاندازند و در این بین جنگندههای امریکایی در مرز عراق و سوریه سعی در سرکوب آنها دارند اما حتی اگر منطقه از وجود داعشیها نیز پاک شود، احتمال سر برآوردن تکفیریهای دیگر همچنان تهدیدات را تداوم میبخشد. چرا که عادت بد رؤسای جمهوری امریکایی صفآرایی نظامی برای شکست یک «شرور» با بسترسازی تولد اشراری به مراتب بزرگتر در بعدی منطقهای و جهانی است. نمونه واقعی آن نیز عراق فعلی به شمار میرود.
در این روزها در سوریه نیز تنها اقدام نظامی امریکاییها، پرتاب بدون هدف خمپارههای 155 میلیمتری به بیابانهای اطراف است تا تنها حضورشان در منطقه را نشان دهند. بواقع حضور نظامی امریکا، پوششی برای متحدان منطقهایاش است تا بتوانند در یافتن راهکار مناقشات کشدار سوریه نقشی ایفا کنند. نیروهای اندک امریکا در لبنان نیز مسئولیت آموزش نظامیان و گروههای ضدتروریستی این کشور را برعهده دارند. شرایط در این کشور با توجه به بحران سیاسی دولت و ورشکستگی اقتصادی آن به مراتب دشوارتر است. اما با توجه به گرسنگی نظامیان و حضور گروههای مقاومت قدرتمندی مانند حزبالله در همه زمینهها، امریکا خیلی پیشتر صحنهگردانی را در لبنان از دست داده است. در این شرایط مهمترین تصمیم «بایدن» در افغانستان خواهد بود. جایی که نیمی از قلمروی آن در اختیار طالبان است و دولت این کشور پیشنهاد امریکا برای اشتراک قدرت با طالبان را نپذیرفته است. از طرف دیگر طبق توافق واشنگتن و طالبان، آخرین نظامیان این کشور نیز تا اول ماه مه باید خاک افغانستان را ترک کنند. شرایطی که ضربهای اساسی به بدنه ارتش افغانستان خواهد زد. همچنین پیشبینی تولد القاعده تحت لوای حکومت طالبان تهدیدی بزرگ برای امریکا در دو سه سال آینده خواهد بود.
مروری بر شرایط این چهار کشور، تصمیمگیری را برای «بایدن» بسیار دشوار کرده است چرا که هر 4 کشور یا بحرانزده اند یا با بحرانی بالقوه روبهرو هستند؛ موضوعی که بیش از 70 درصد امریکاییها را برای خروج نظامیان این کشور از خاورمیانه همرأی کرده است. ژنرال مک مستر، از فرماندهان کهنهکار امریکا معتقد است امریکا به سه دلیل؛ رقابت بر سر منابع انرژی با روسیه و چین، حضور تکفیریها و همچنین تبعات بلندمدت خروج باید از مداخله در خاورمیانه دست بکشد. اما این تصمیم به ظاهر آسان به نظر میرسد اما در عمل سیاست هولانگیز و پیچیدهای است.
منبع: The New Yorker
درگذشت «رمزی کلارک» دادستان اسبق امریکا
گروه جهان/ «رمزی کلارک»، دادستان کل امریکا در دوره ریاست جمهوری «لیندون جانسون» و مدافع حقوق بشر و منتقد سیاستهای امریکا، در خانه خود در منهتن درگذشت.
به گزارش «نیویورک تایمز»، پرونده کاری «رمزی کلارک» هرچند پرونده درخشانی بود، اما گاه لکههای سیاهی نیز در آن دیده میشد. او که زمانی مدافع حقوق سیاه پوستان درامریکا بود و در دهه 1960 نقش برجستهای در تهیه و تدوین قوانین مدنی امریکا داشت، در چند پرونده مربوط به افراد بدنام، بهعنوان وکیل مدافع این افراد حاضر شد. از جمله این افراد صدام حسین، دیکتاتور عراق و «اسلوبودان میلوشویچ»، قصاب بالکان بودند. «کلارک» دردو سالی که دادستان کل امریکا بود، اقدامات مهمی را انجام داد. او علیه تفکیک نژادی در مدارس شمال امریکا قیام کرد و در تدوین قوانین مدنی سال 1968 از جمله مسکن عادلانه، نقش برجستهای داشت. او همچنین کسی بود که دستور توقف اعدامهای فدرال و ساخت زندان را صادر و ممنوعیت شنود تلفنی در پروندههای جنایی را اعلام کرد. اما وقتی همین اقدامات باعث پایان همکاری او با دولت «لیندون جانسون» شد، تبدیل به یکی از منتقدان سرسخت دولتهای امریکا بهخاطر سیاست خارجی کلی که همواره بر امریکا حکفرما است، شد. زمانی که «جانسون» انتخابات را به «ریچارد نیکسون» واگذار کرد، «کلارک» شغل خود را وکالت محرومان در مناطق بویژه بومی امریکا قرار داد. او همچنین از منتقدان جنگ ویتنام بود. «رمزی کلارک» در ایران نیز بواسطه دیدار او در دی ماه 1357 با «امام خمینی»(ره) در نوفل لوشاتو در بحبوحه انقلاب شناخته شده بود. او که به همراه «ریچارد فالک»، استاد دانشگاه پرینستون در ایالت نیوجرسى و «دان لوئى»، نماینده سازمانهاى مذهبى امریکا بعد از سفر به ایران به پاریس و نوفل لوشاتو رفته بود، پس از این دیدار، در اظهاراتی گفته بود: «حل بحران ایران بدون مشارکت آیتالله خمینی ممکن نیست.»
خاطرات یک دیپلمات
روایت گمشده
فاروق الشرع / وزیر خارجه سابق سوریه
مترجم: حسین جابری انصاری
جنبش اصلاح طلبانه سال ۱۹۷۰
بعد از نابود شدن برخی تانکهای سوری، تازه کشف کردند که این عملیات نیازمند پشتیبانی هوایی است. «حافظ اسد» این درخواست عجیب آنها را نپذیرفت، زیرا بر این باور بود که چنین مداخله گستردهای با توجه به پیامدهای عربی و بینالمللی آن، بویژه از سوی «اسرائیل»؛ تحمل نخواهد شد. اضافه بر اینکه برداشت شخصی «اسد» این بود که پیروزی «عرفات»، ایجاد میهن جایگزین «فلسطین» را در «اردن» تسریع خواهد کرد، اما شکست «عرفات» اگر اتفاق بیفتد، عقبگردی بزرگ برای قضیه «فلسطین» خواهد بود. «حافظ اسد» احساس میکرد با وجود عضویت در هر دو رهبری کشوری و قومی «حزب بعث»، و پست وزارت دفاعی و فرماندهی نیروی هوایی، خارج از گردونه قدرت قرار گرفته است. بویژه پس از برگزاری دهمین کنگره قومی فوقالعاده حزب با دستور «صلاح جدید» در تاریخ ۳۰ اکتبر ۱۹۷۰ و بدون هماهنگی حقیقی با «حافظ اسد» که با هوشمندی، زندگی «جدید» را از دسیسهای نجات داد که «سلیم حاطوم»، در «سویدا» در سپتامبر ۱۹۶۶ برای او چیده بود.
خاطرات 453 روز حضور در کاخ سفید
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
جان بولتون / مشاورامنیت ملی سابق ترامپ / مترجمان: مسعود میرزایی و بهجت عباسی
اثرات و پیامدهای منفی کارشکنیهای بوروکراتیک
محتملترین دلیل آن این بود که مادورو و نیروهای وفادار به او بخوبی میدانستند که سرکوب میتواند ارتش و حتی مقامات ارشد نظامی را عصبانی و در نتیجه به ایستادگی در برابر رژیم ترغیب کند. نه مادورو و نه کوباییهایی که او را هدایت میکردند قصد نداشتند دست به چنین کار پرمخاطرهای (سرکوب شدید) بزنند و این شرایط حتی تا همین امروز نیز به قوت خود باقی است. من در اول ماه مه، نشست کمیته مدیران شورای امنیت ملی را تشکیل دادم تا درباره اقداماتی که باید انجام دهیم، گفتوگو کنیم. هر یک از اعضا پیشنهادهایی داشتند که اکثر آنها را پذیرفتیم ولی این پرسش مهم که «چرا همه این اقدامات یا اکثر آنها را در ماه ژانویه انجام ندادیم؟» همچنان بیپاسخ مانده بود. اکنون زمانی بود که اثرات و پیامدهای منفی آن همه کارشکنیهای بوروکراتیک بیشتر از قبل به چشم میآمد و فقدان پایمردی و اراده مستحکم در اتاق بیضی نیز دیگر به موضوعی کاملاً علنی تبدیل شده بود. با وجود اینکه اساساً هر دو طرف دعوا مجدداً در همان وضعیت پیش از ناآرامیهای 30 آوریل قرار گرفته بودند ولی به هیچ عنوان نمیتوانستیم وانمود کنیم که این اتفاقات چیزی جز شکست مخالفان بوده است.