درس های بزرگترین عملیات زمینی بعد ازجنگ دوم جهانی
عملیاتی که اهمیت دیپلماسی را نشان داد
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
فتح خرمشهر و بیرون کشیدن این شهر از چنگال آتشین ارتش بعث عراق از ابعاد آنچنان گسترده و شگفت انگیزی برخورداربود که دولتها و چهرههای سیاسی در سطح جهان آن را کاری سترگ و فراتراز توان عادی رزمندگان حاضر در جبههها قلمداد و به تناسب شناخت وباورهایشان از آن با تعابیری که بیانگر شگفتی آنان بود، یاد کردند. این پیروزی معجزه آسا، فرماندهان را برآن داشت تا به ادامه جنگ با نفوذ به عمق خاک دشمن بیندیشند.اما تصمیمگیری دراین ارتباط آسان نبود و نیازمند بررسیهای همه جانبه بود. انتخاب راهکار پیرامون هریک ازاین دو گزینه میتوانست تبعات گوناگونی در ابعادی پیچیده و غیرقابل پیشبینی در پی داشته باشد. که در آن مقطع همچون کوه یخ تنها بخش کوچکی از آن قابل تصوربود. از اینرو سران سیاسی و نظامی کشور به همراه فرماندهان ارشد ارتش و سپاه (به غیرازمحسن رضایی فرمانده کل سپاه) با تشکیل جلسه مهمی در حضور امام خمینی(ره) به بحث و تبادل نظر پیرامون این موضوع پرداختند. این جلسه درجمعبندی بسیار حیاتی، سه روز بعد از فتح خرمشهر، تصمیم به ادامه جنگ و عبور از مرزبه سوی عمق خاک دشمن با هدف فتح بصره را گرفت و از فردای آن روز مقدمات کار با جدیت تمام دنبال شد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی یکی از افراد حاضردرجلسه در خاطرات روزانه خود در ارتباط با آن نوشته است:«پایان یافتن جنگ با غلط دانستن آن ازسوی امام(ره) بهدلیل عدم تضمین خروج نیروهای دشمن ازباقی مانده سرزمینهای اشغالی و پرداخت نشدن خسارتهای ناشی ازجنگ از سوی طرف عراقی، مجال طرح نیافت و تمامی وقت جلسه صرف نحوه ادامه جنگ شد. خواه ناخواه دامنه این بحث به موضوع ورود یا عدم ورود به خاک دشمن نیز کشیده شد. امام خمینی(ره) با طرح اجتناب ازآسیب دیدن مردم شهرهای عراق، طرفدار ایده ادامه جنگ بهصورت محدود و بدون ورود به خاک دشمن بود. درمقابل برخی از فرماندهان نظامی با این استدلال که اگر دشمن پی به استراتژی جنگ محدود ما ببرد با متمرکز کردن نیرو در مرز میتواند در مقاطعی مشخص از نقاط معینی به ما حمله کند. بنابراین منطق نظامی به ما میگوید نباید چنین فرصتی را برای دشمن ایجاد کنیم و شرایط باید بهگونهای باشد که دشمن از پیشروی ما به عمق خاکش در هراس باشد، ضمن آنکه برای تأمین یک نقطه دفاعی مطمئن در خوزستان باید خودمان را به یک عارضه طبیعی همچون کنارههای اروند درعمق خاک عراق برسانیم. برخی از نظامیان از جمله تیمسار ظهیرنژاد رئیس وقت ستاد ارتش معتقد بود؛ برای پدافند از مرزهای جنوب کشورباید به یک مانع طبیعی تکیه کنیم و برای این کار ناچار به عبور از مرز هستیم، ضمن آنکه باقی ماندن در جغرافیای خودی به تضعیف روحیه حماسی رزمندگان انجامیده وآنان را از انگیزه تهی میکند. در هر حال آن جلسه منجر به هیچ تصمیمی نشد و پس از آن امام خمینی(ره) بهدنبال جویا شدن نظرات مشورتی سایرین با ورود به خاک دشمن به شرط عدم آسیب به مردم عراق موافقت کردند.»(پس از بحران / خاطرات روز ششم خرداد 1361)همه فرماندهان عالیرتبه چه ازارتش و چه از سپاه با این تصمیم موافق بودند حتی محسن رضایی که در آن جلسه تصمیم ساز حضور نداشت، موافقت خود را با ایده عبور از مرز به منظور تنبیه متجاوز و به دست آوردن گروگانی جهت گرفتن خسارت ناشی ازتحمیل جنگ از سوی عراق اعلام کرد. خیلی زود کارهای مطالعات میدانی، اعم از شناساییها و امکان سنجی برای مقابله با توان رزمی دشمن و تأمین ملزومات رزم آغاز شد.
در آن مقطع زمانی بر اثر دو عملیات بزرگ و پیروزمند «فتحالمبین» و«بیتالمقدس» خسارت های فراوانی به دشمن وارد شده بود که در کنارروحیه بالای رزمندگان از جمله امتیازات طرف خودی محسوب میشد.اما عدم همکاری نظام بینالملل در محکومیت عراق و بیتوجهی به درخواستها وحقوق ایران برای پایان دادن به جنگ به شیوهای عادلانه، دغدغه مسئولان را شکل میداد. در هر حال با پیگیریهای مستمر، مقدمات کار فراهم و 45 روز بعد از فتح خرمشهر، جنگ با آغاز بزرگترین عملیات زمینی وارد مرحله تازهای شد. در این عملیات که بهدلیل تقارن با ایام ماه مبارک رمضان، به همین نام نامیده شد برای نخستین بار تصمیم گرفته شد تا جهت تأمین امنیت مرزها و استیفای حقوق حقه جمهوری اسلامی ایران وارد خاک دشمن شویم. برآورد اولیه فرماندهان، ضعف روحیه دشمن و سردرگمی فرماندهان عراقی پساز شکستی سخت از رزمندگان ایرانی در ماههای گذشته بود. از اینرو عملیات با قصد تسخیر اهدافی در اطراف بصره و محاصره این شهر آغاز شد.
طرف عراقی که پس از شکستهای پیاپی و از دست دادن اکثر مناطق اشغالی، پیشبینی میکرد ایران قصد عملیاتی با هدف تصرف بصره را داشته باشد، بلافاصله بعد از از دست دادن خرمشهر با ایجاد خاکریزهای چند لایه و نونی شکل عبور از مواضع پدافندی را بسیار صعب و دشوار کرد. از این روعملیات رمضان که یکی از بزرگترین عملیاتهای زرهی نظامی نیروی زمینی کشورپس از جنگ جهانی دوم بهشمار میرفت و با همکاری ارتش و سپاه بهصورت مشترک انجام گرفت، به رغم پیشبینی نزدیک به باور یقین فرماندهان، مبنی بر ایجاد فرصت برای پایان دادن به جنگ، با کسب ضمانتی برای عدم تداوم آن از سوی عراق، خروج کامل قوای دشمن از خاک میهن، بازگشت به مرزهای بینالمللی و پرداخت غرامت با موانع بزرگی روبه رو و ناچار از توقف عملیات شد.
اجرای موفق عملیات میتوانست به ایران این امکان را بدهد تا در مذاکرات سیاسی دست بالا را داشته باشد وعراق را وادار به پذیرش شرایط خود برای خاتمه دادن به جنگ نماید. اما از آنجا که اکثر استعداد نظامی ایران در این عملیات را قوای پیاده شکل میداد، همچنین بهدلیل فاصله زیاد اهداف عملیات ازخط تماس و نبود ماشینآلات کافی برای احداث خاکریز و جان پناه و همچنین براثر گرمای شدید هوا ازتحرک نیرو به نحو چشمگیری کاسته شده و به رغم تأمین اهداف اولیه، پدافند از آنها مقدور نشد و با پاتکهای مکرر دشمن این عملیات موفقیتی در پی نداشت. با وجود این در نتیجه عملیات رمضان 250 کیلومتر مربع از خاک کشورمان از اشغال بیرون آمد وسه تیپ پیاده، یک تیپ مکانیزه و یک تیپ مختلط دشمن منهدم شد و ضمن به اسارت در آمدن 1315 نفر از نیروهای دشمن چند برابر این تعداد به آنان تلفات وارد شد.
متأسفانه در این مقطع دیپلماسی کشور به نحو مطلوبی فعال نبود و قبل از عملیات نسبت به دلایل ورود ایران به خاک عراق و تشریح نیات صلح طلبانه خود دررایزنی با دولتهای مؤثراقدام چندانی صورت نداد. والاهیچ بعید نبود رزمندگان ایرانی با تأمین اهداف خود در این عملیات به پیروزی ارزشمند دیگری نیز نائل آیند. پیشبینیهای صدام و گفتوگوهایش با قدرتهای بزرگ موجب شد تا صدام در عرصه دیپلماسی موفقتر از ما عمل کرده وضمن تجدید سازمان وتقویت ارتش خود از حمایتهای سیاسی و تسلیحاتی نیز برخوردار شود. هدف صدام در این ایام خرید زمان بعد ازشکستهای سنگین عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس برای سازماندهی مجدد ارتش از هم پاشیده عراق بود که با دیپلماسی فعال آن را به دست آورد.
حال آنکه درآن شرایط بخشهایی از خاک ایران همچنان در اشغال عراق بود و هیچ ضمانتی برای تخلیه نیروهای عراقی و بازگشت به مرز بهصورت جدی وجود نداشت. واین میتوانست حقانیت ما در ادامه جنگ و ورود به خاک عراق را موجه کند. لکن با اعلام ورود نیروهای ایران به خاک عراق، بلافاصله سازمان ملل واکنش نشان داد و با صدور بیانیهای از وضعیت به وجود آمده، اظهار نگرانی کرد و خواستار آتش بس شد، که البته ایران آن را رد کرد. این درحالی بود که شورای امنیت سازمان ملل هنگام تجاوز عراق و استمرار آن سکوت اختیار کرده و در همین ایام دولت امریکا نیزایران را از ورود به خاک عراق برحذر داشت.ایران در نتیجه این عملیات متحمل 1580 شهید، 10 205 مجروح و 2103 اسیر شد.
در هرحال پس از فتح خرمشهر مسئولان کشور در معرض انتخابی سخت و تاریخی قرار گرفتند و ناگزیراز برگزیدن یکی از دو راه ادامه جنگ یا ختم آن شدند.
یادمان حافظ قرآن کریم شهید خلبان حاج خسرو عبدالکریمی افسر عملیات گردان 91 تاکتیکی پایگاه نهم شکاری نیروی هوایی
عروج در پنجمین عبور
سرهنگ صفی پور
روابط عمومی نیروی هوایی ارتش
شاید صاحبان کارخانههای هواپیماسازی مک دانل داگلاس لاکهید مارتین و نودث روپ که سابقهای طولانی در ساخت هواپیماهای شکاری بمب افکن و جنگ افزارهای تجهیزات پشتیبانی کننده آنها داشتهاند هرگز گمان نمیبردند روزگاری تولیداتشان در اختیار خلبانانی قرار بگیرد که سه سال در پایگاههای هوایی ایالات متحده دورههای مقدماتی تا پیشرفته و عالی آموزش خلبانی را طی نمایند و کمترین تأثیری از فرهنگ و افکار مردمان آن دیار را با خود همراه نکنند.
فرهنگ مدل فکر و دستورالعملهای به کارگیری جنگ افزارهایی که دستور (فایراند فورگت) «شلیک کن و فراموش کن» را میآموختند، در واقع منادی اندیشه «بکش و فراموش کن که چه کردهای» هیچگاه در قاموس تفکرات خلبانان ایرانی پاسخ و معنایی پیدا نکرد.
در حالیکه علم روانشناسی یکی از عوامل مؤثر بر تکوین شخصیت را محیط برمیشمارد، بودند خلبانانی که نه تنها از محیط منحط غرب تأثیر نپذیرفتند بلکه در آیندهای نه چندان دور عهده دار مسئولیتهایی شدند که نظیر آن مسئولیتها در نیروی هوایی ایالات متحده سالها تحت فرمان تفکراتی از جنس فایراند فورگت، تغییر، امریکا اولین است و....خونهای بیشماری را در کره، ویتنام، گرانادا، هیروشیما و ناکازاکی و تا به امروز در افغانستان، عراق، لیبی و سوریه و یمن و... به ناحق بر زمین ریختند.
با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تثبیت حاکمیت جمهوری اسلامی که غیر قابل تحملترین اتفاقی بود که غرب را به واکنش واداشت و جنگ تحمیلی 8 ساله را علیه ایران انقلابی رقم زد وقتی شهیدانی چون خلبانان عباس بابایی، مصطفی اردستانی، عباس دوران، فریدون ذوالفقاری، علیرضا یاسینی و خسرو عبدالکریمی بر مسندهایی مشابه آن مسئولیتها همچون فرماندهی بر گردانهای شکاری، پایگاههای هوایی و معاونت عملیات در نیروی هوایی قرار گرفتند با ترکیبی از ایده و تفکرات جهاد دفاعی بههمراه اندوختهای از آخرین متد آموزشهای نبردهای هوایی در کنار بهرهگیری از پرندههای آهنین بالی چون تایگر f5، فانتوم f4 و تام کت هایf14 که کمتر از 5 سال از عمر خدمتی آن در نیروی هوایی میگذشت حماسههایی آفریدند که سالها پس از شهادتشان مایه عبرت زیاده خواهان و قوت قلب دوستداران نظام اسلامی در منطقه و جهان گردید.
اجتناب خلبانان ایرانی از آسیب رساندن به افراد عادی
بارها در خاطرات خلبانان ایرانی خواندهایم وقتی که با مشقت و مخاطرات فراوان و با طی مسافتهای طولانی بهصورت ارتفاع پست خود را به پل مواصلاتی میرساندند که هدف اصلی مأموریت شان بود و توسط موشکهای پدافندی ارتفاع متوسط و بلند سام و ارتفاع پست رولند و توپهای ضد هوایی متعدد محافظت میشد و درست در لحظهای که میل دیپریشن(زاویه یاب مخصوص در کابین خلبان)بهترین موقعیت را جهت رهاسازی بمب نشان میداد خلبانان با عبور ماشین شخصی مواجه میشدند که در حال گذر از پل بود لذا درحالی که منادی فایراند فورگت منتظر شلیک بود ندایی از درون نهیب میزد که مراقب باش!
لذا خلبانان ترجیح میدادند در تلاشی دوباره فرصتی به غیرنظامیان برای عبور داده و جدالی دوباره با پدافند هوشیار و آماده به نبرد دشمن را به جان میخریدند تا مبادا بیگناهی فراموش و قربانی شود.
تأثیر انقلاب اسلامی بر پررنگ شدن آموزهها و اندیشههای دینی و مذهبی در تمام سطوح در جامعه ایران تأثیری انکارناپذیر داشت و درون مایههای اندیشه اسلامی آنقدر قوی بود که تا سالها بعد تأثیرات آن مشاهده میشود و به هر میزان آموزه های دینی و باورهای مذهبی عمیقتر بود تأثیر آن در میدان عمل ملموستر و دیدنیتر میشد. از جمله خلبانان نیروی هوایی ارتش که از مبانی دینی قوی بهرهمند بود و حضورش در جبهه نبردهای هوایی بنا بهگفته یاران همراهش در این مقطع باعث تشدید و عمیقتر شدن این باورها شده بود، خلبان شهید خسرو عبدالکریمی بود؛ قهرمانی از خطه خوزستان که درسال 1332 در شهر آبادان به دنیا آمد و با اخذ مدرک دیپلم در سال 1355 به استخدام دانشکده خلبانی نیروی هوایی درآمد.
پساز طی دوره مقدماتی پرواز در ایران، جهت گذراندن دوره تکمیلی پرواز به ایالات متحده امریکا عزیمت کرد و در سال 1359 پیش از آغاز جنگ تحمیلی با پشت سر گذاشتن موفق آموزشها به کشور مراجعت کرد و در گردانهای پروازی شکاری بمب افکن فانتوم به خدمت مشغول شد. با آغاز جنگ تحمیلی استکبار جهانی علیه ایران اسلامی بهعنوان افسر ناظر مقدم هوایی جهت هدایت آتش بمب افکنهای نهاجا روی اهداف در ناوهای نیروی دریایی در خلیجفارس و در جبهههای زمینی حین عملیاتهایی چون فتحالمبین و بیتالمقدس حضور یافت. همچنین در مأموریتهای پشتیبانی نزدیک هوایی از رزمندگان جبهههای زمینی در مناطق سر پل ذهاب سردشت، گیلانغرب، مهاباد، خرمشهر، آبادان و آزادسازی جاده خرمشهر- آبادان والفجر مقدماتی رمضان پروازهای متعددی را به انجام رسانید.
اعزام به مأموریت با وجود مجروحیت
طی یکی از مأموریتهای برون مرزی که از پایگاه سوم شکاری همدان بهعنوان خلبان کابین عقب هواپیمای f4 به خلبانی امیر ایرج محبی در تاریخ 17/3/63 در حالیکه عدد پروازهای جنگیاش به 335 ساعت رسیده بود در بازگشت از مأموریت بمباران تأسیسات دشمن بعثی هدف جنگافزارهای پدافند زمین به هوای دشمن قرار میگیرند و هر دو خلبان ناچار به خروج اضطراری میشوند و در مناطق کوهستانی پیرامون شهر بیجار فرود میآیند که پس از انتقال به بیمارستان جهت انجام اقدامات درمانی بهعلت شکستگیهای متعدد در دست چپ، دندهها و آسیب به ستون فقرات و شکستگی مهره کمر به ایشان 2 سال استراحت پزشکی داده میشود. بخشی از فرایند درمان ایشان در کشور آلمان صورت میگیرد و جالب آنکه در مدت اقامت ایشان درکشور آلمان برخی عناصر معلومالحال از او میخواهند که به کشور آلمان پناهنده شود و از این اتفاق بهعنوان یک فرصت تعبیر میکنند که با پاسخ تند و صریح شهید عبدالکریمی مواجه میشوند که میگوید ترجیح میدهم ناقص باشم و در کشور خودم برای انقلاب و آرمانم بجنگم. بعد از 14 ماه و باوجود اینکه هنوز 10 ماه از استراحت پزشکی ایشان باقی مانده بود و بهلحاظ قانونی میتوانست در خارج از رده پروازی به خدمت بپردازد لکن با بهبودی نسبی وضعیت جسمی و با کسب صلاحیتهای لازم پروازی، پروازهایش را از سر میگیرد. او که در زمره پاکبازان عشق به میهن و امام بود، لحظهای در انجام مأموریتهای محوله آرام و قرار نداشت. تا اینکه در سال 1366 حین مراجعت از مأموریت برون مرزی بههمراه امیر کاشانیفر که از قهرمانان بازمانده جنگ هستند هدف موشک قرار گرفته که با مدد الهی و تسلط و مهارت خلبانان هواپیمای آسیب دیده و قهرمانانش به سلامت در پایگاه هوایی همدان فرود میآید تا خلبانان آن فرصتی دوباره برای جانبازی بیشتر پیدا نمایند. اوایل مرداد سال 67 با ورود منافقین کوردل آخرین پرده از هنرنمایی شهید خسرو عبدالکریمی در میدان جنگ تحمیلی رقم میخورد و خلبانانی که 48 ساعت خواب را برخود حرام کرده بودند تنگه چهار زبر کرمانشاه را به قتلگاه و آخرین ایستگاه خونین منافقین بدل مینمایند.
شهید عبدالکریمی به روایت دوستان ونزدیکان
جنگ پایان یافته بود حالا دیگر خسرو عبدالکریمی تبدیل به معلم خلبانی کارآزموده و رزم دیده شده بود که با انتقال به پایگاه نهم شکاری بندرعباس در حال انتقال تجربیات ارزشمندش به نسل بعد از خود و تربیت دانشجویان خلبانی بود.درعین حال هیچگاه از خانواده خود غافل نبود.
سرکار خانم وجیهه باقرین همسر شهید دراین خصوص چنین نقل میکنند:
جنگ پایان یافته بود اما مشغله شهید عبدالکریمی بهعنوان معلم خلبان هواپیمای شکاری گویی که تمامی نداشت بهگونهای که بیشتر زمان او در انجام امور عملیاتی و آموزشی صرف میشد، لکن از فرصتهای پیش آمده همواره حداکثر استفاده را میبردند، در سال 71 بههمراه ایشان اقدام به حفظ قرآن کریم کردیم و باوجود اینکه فرصت من از ایشان بیشتر بود ولی همواره ازمن جلوتر بودند و برنامههای منظمی برای تربیت قرآنی خانوادهها اجرا میکرد. در پایگاه هوایی بندرعباس به صفاتی چون تواضع، خوش خلقی و اخلاق نیکو ورزشکار (فوتبال و پینگ پنگ) و حافظ، معلم و قاری قرآن کریم به سبک استاد مرحوم عبدالباسط شناخته میشد.کمتر کسی بود که اگر او را در لباس خلبانی نمیدید متوجه نمیشد که او معلم خلبانی توانمند است چرا که تواضعاش مانع از آن بود که افراد متوجه سابقه و اسم و رسم شغلی ایشان شوند.
آقای محمدحسین لاله زاری از دوستان شهید عبدالکریمی که بواسطه شرکت در کلاسهای قرآن با او آشنا میشوند دراین باره خاطرهای بدین شرح نقل نمودهاند:
بهعنوان معلم در آموزش و پرورش بندرعباس مشغول خدمت بودم و مدتی بود که با شهید آشنا و مجذوب منش و رفتار گیرای ایشان شده بودم. روزی از ایشان درخواست کردم در محفل انس با قرآن کریم ناحیه 2 آموزش و پرورش برای قرائت قرآن حضور پیدا نمایند و تأکید کردم با لباس پرواز بیایند که ابتدا نپذیرفتند و با اصرار من مجاب شدند.
روز موعود درطول مسیر برادران نیروی انتظامی با مشاهده ایشان به ادای احترام نظامی میپرداختند و با مشاهده این صحنه خطاب به ایشان عرض کردم چقدر خوب است که همه به شما احترام میگذارند و تحویل میگیرند! که فرمودند:
این درجهها برای کسی ماندنی نیست! و نباید انسان خیلی دلش به ظواهر این دنیا خوش باشد!
هیچگاه کسی از او اعتراضی نشنید و همواره تسلیم امر پروردگار بود. تنها مورد اعتراض ایشان مربوط میشود به زمانی که در مسابقات قرآن جانبازان استان هرمزگان به مقام اول دست پیدا کرده بود و به داوران اعتراض کرده بود که مقام اول به قاری پاسدار جانباز جعفرزاده تعلق دارد.
سرانجام جانباز شهید حاج خسرو عبدالکریمی در تاریخ 18/2/74 در بیستمین سالگرد ازدواجش با هواپیمای فانتوم متعلق به گردان 91 شکاری حین اجرای طرح پدافند غیر عامل درمانور منطقه یکم نیروی دریایی در حالیکه بهعنوان معلم خلبان در کابین عقب و سروان خلبان محمد کاظم گنابادینژاد بهعنوان دانشجو در کابین جلو قرار داشت در بیست و پنجمین دقیقه از پرواز در ساعت 9:35 صبح با درخواست ناو نیروی دریایی به منظور چک رادار ناو برای پنجمین عبور از فراز ناو در مسیر شمال به جنوب، حین گردش به سمت راست در برخورد با دسته پرندگان دریایی دچار سانحه می شود و هواپیمایشان در نزدیکی اسکله شهید باهنر در اعماق آبهای خلیج فارس فرومی رود و هر دو خلبان به شرف شهادت نائل میآیند تا نام حافظ قرآن کریم نیروی هوایی درسال 1965 ساعت پرواز بیبازگشتش با نام خلیج همیشه فارس ماندگار و یادآور آیه 172سوره آل عمران شود:
آنان که دعوت خدا و رسول را اجابت کنند پس از آنکه به آنها رنج و الم رسید، از آنها هر کس نیکوکار و پرهیزکار شد اجر عظیم خواهد یافت.