به استقبال خجسته میلاد مبشر صلح ودوستی حضرت عیسی مسیح (ع)
فرزندان حضرت مسیح(ع) در میدان جهاد
معصومه غفوری
حضرت عیسی بن مریم(ع) پیامبر بزرگ الهی در روز ۲۵ دسامبر سال اول میلادی، ۶۲۲ سال قبل از هجرت پیامبر بزرگ اسلام(ص)، در بیت لحم واقع در سرزمین فلسطین به دنیا آمد. ماجرای تولد حضرت مسیح(ع) بهصورت مفصل در قرآن در سوره آل عمران و سوره مریم بیان شده است. واژه عیسى اصل آن «یسوع» و به معنى نجات دهنده است. آن حضرت یکی از پیامبران اولوالعزم هستند که لقب ایشان «مسیح» به معنای مبارک است. نام آن حضرت در قرآن کریم، با فضیلت و عظمت همراه شده و بهعنوان «عبدالله، کلمه خدا، روح خدا و تأیید شده به روح القدس» مفتخر گشته و ۴۵ بار در قرآن با نام «عیسی» و در چند مورد با لقب مسیح از آن حضرت یاد شده است. مادر ایشان، حضرت مریم(س)، دختر عمران یکی از بانوان برگزیده و پاکدامن عالم است که به مقام قرب حق تعالی رسیدند و یکی از چهار بانوی مقدس و برگزیده عالم هستند که فضیلتهای بیشماری دارند.
حضرت عیسی(ع) در سن ۳۰ سالگی به پیامبری مبعوث شدند و پیوسته بنیاسرائیل را به پرستش خدای یکتا دعوت میکردند. آن حضرت علاوه بر موعظه مردم، بیماران را شفا میدادند، یاور مستضعفان و محرومان بودند، به زنان و کودکان احسان میکردند، با تندرویهای برخی متعصبین مبارزه میکردند و مردگان را به اذن خدا زنده میکردند. بهمنظور گرامیداشت میلاد حضرت مسیح(ع) در آیین مسیحیت جشنی با عنوان کریسمَس برگزار میشود. مسیحیان در سراسر جهان این روز مبارک را جشن میگیرند. این روز اگرچه عیدی مسیحی است اما نزد مسلمانان و ایرانیان نیز بسیار گرامی میباشد.
این مناسبت فرصتی است تا به نقش هموطنان مسیحی در دوران هشت سال دفاع مقدس اشارهای داشته باشیم؛ چرا که بیتردید یکی از گروههایی که در دوران دفاع مقدس در مبارزه با دشمنان و برای حفظ و حراست از آب و خاک ایران اسلامی ایستادند و جنگ تحمیلی را به صحنه تبلور عزم ملی در دفاع از ایران اسلامی تبدیل کردند هموطنان مسیحی بودند. در جنگ تحمیلی مسائل فرعی کنار گذاشته شد و همگان اعم از مسیحی و مسلمان یکپارچه به میدان آمدند و همین اتحاد در کنار سایر عوامل باعث به سرانجام رسیدن دفاع مقدس و پیروزی نظام مقدس جمهوری اسلامی در برابر تمامی دسیسهها و اقدامات رژیم بعثی عراق و قدرتهای استکباری شد.
هموطنان مسیحی وقتی با تجاوز دشمن به خاک کشورمان مواجه شدند خود را جدا از سایر هموطنان ندانسته و همپای آنان عازم جبهههای جنگ شدند و بدون هیچ تعللی به صف مدافعان پیوسته و سهم خود را در نبرد با دشمنان و حفظ استقلال کشور ایفا کردند.
به یقین در کنار انگیزههای ملی، تعالیم معنوی در حضور فعال آنان در جبهههای نبرد حق علیه باطل اثر بسزایی داشته است چرا که با نگاهی به تعالیم حضرت مسیح(ع) درمییابیم که در این دین نیز همچون سایر ادیان الهی مقام والایی برای کسانی که در راه دفاع از آرمانهای الهی جان خود را فدا میکنند ذکر شده و به شهادت در راه دین و ایمان بسیار تأکید شده است. میتوان گفت انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس میراث فرهنگی و سیاسی گرانبهایی است که توسط تمام اقوام و اقلیتهای دینی خلق شد و در این میان هموطنان مسیحی نیز در خلق آن نقش مهمی داشتند.
آنان به علت دلبستگی به میهن در وحدت و اتحادی بیبدیل و با همدلی دوشادوش هموطنان مسلمان خود اعم از شیعه و سنی در صحنههای دفاع از اقتدار و استقلال ایران ظاهر شدند. ایثارگری، اسارت، جانبازی و شهادت تعداد زیادی از مسیحیان در طول جنگ تحمیلی جلوه باشکوهی از وحدت کلمه ایرانیان را در واژههایی چون وطن و استکبارستیزی به نمایش گذاشت. هموطنان مسیحی با حضور داوطلبانه در عرصه جنگ، از خط مقدم تا پشتیبانی و تدارکات و تقدیم صدها شهید، مفقودالاثر، جانباز و آزاده، کارنامه سرافرازی و رشادتهای خود را در این سرزمین ثبت کردند.
چنانکه رهبر معظم انقلاب فرمودند: «اقلیت مسیحی، هم ارامنه و هم آشوری، سربلند بیرون آمد در انقلاب و جنگ، بهعنوان یک ایرانی وفادار عاقل بصیر شجاع» (دیدار رهبر انقلاب اسلامی با خانواده شهیدِ آشوری «روبرت لازار» 6/10/1394.
رهبر معظم انقلاب با توجه به اهمیت و ارزش بالای خانوادههای شهدای مسیحی و لزوم احترام و توجه ویژه نسبت به آنها، از همان ابتدای جنگ، عنایت خاصی به این خانوادهها داشتند و حضور در منازل شهدای مسیحی و ابراز محبت و توجه و گفتوگوی رو در رو و صمیمانه با خانوادههای این شهدای معزز از برنامههای ایشان بوده است. براستی که وحدت و اتحاد همه اقوام و اقلیتها یکی از دلایل پیروزی و موفقیت ایران اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در همه برههها بوده است و میبایست با درک تازه از این اتحاد و همبستگی در حفظ و پاسداری آن در برابر توطئههای دشمنان اسلام و انقلاب کوشا باشیم.
به مناسبت اولین سالگرد درگذشت حمید هوشنگی معاون ستاد تبلیغات جنگ
من حمید هوشنگی خبرنگار جنگ
«حمید هوشنگی» از روزنامهنگاران برجسته و پیشکسوت بود که در رشته روزنامهنگاری تحصیل کرده و کار خود را از سال ۱۳۵۲ در رادیو و تلویزیون ملی ایران آغاز کرد. از سال ۱۳۵۹ سمتهای مختلفی در خبرگزاری «پارس» (ایرنا فعلی) برعهده گرفت. از معاونت خبر تا مدیریت دفتر ایرنا در لندن. او در زمان جنگ ایران و عراق، معاون ستاد تبلیغات جنگ بود و در امور رسانهای جنگ نقش مؤثری داشت. او سال گذشته براثر بیماری درگذشت و جایش همچنان درمیان اصحاب قلم خالیست. متن زیر زندگینامه خودنوشت وی است.
من حمید هوشنگی هستم قبل از انقلاب در رادیو تلویزیون جام جم بودم، برای سه سال، سال 56 استعفا دادم و رفتم برای ادامه تحصیل، بعد به ایران برگشتم. در هفته دوم بعد از انقلاب، اواخر بهمن 57 مسئول رپرتاژهای انقلاب شدم. تا مرداد 58، بعد از آن بهعنوان رایزن فرهنگی مطبوعاتی ایران به سفارت جمهوری اسلامی ایران در لندن رفتم. در 13 تیر 59 بهعنوان یکی از همکاران آقای دکتر خرازی به خبرگزاری جمهوری اسلامی که آن زمان خبرگزاری پارس نامیده میشد رفتیم تا اینکه جنگ شروع شد. بعد از جنگ بلافاصله من شدم مدیر اخبار، یادم میآید که آقای دکتر خرازی دو سه روز بعد از جنگ و در زمانی که مدیرعامل خبرگزاری بودند تشریف بردند به جبهه، وقتی از جبهه برگشتند شورای عالی دفاع ایشان را بهعنوان مسئول ستاد تبلیغات جنگ منصوب کردند. خبرگزاری به نوعی شد پایگاه آن تشکلی که با عنوان ستاد تبلیغات جنگ شکل گرفت. دو هفته یا یک هفته قبل از هر عملیاتی یک ساختمان بزرگ زیر زمین احداث میشد، شاید به عمق 10 متر، یک ساختمان 20اتاقه ساخته میشد، روی آن را با خاک میپوشاندند و با عوامل طبیعی استتار میکردند. حتی روی آن درخت و درختچه میکاشتند. تا معلوم نباشد اینجا ستاد عملیات جنگ است. ستاد تبلیغات جنگ هم آنجا یک اتاق داشت و یک نفر حق داشت تا به آن اتاق رفت و آمد کند و آن یک نفر هم از خوشی حادثه یا بدی حادثه من بودم. چون کارت ستاد جنگ را داشتم. من خواهش کردم از قسمت فنی خبرگزاری که به اتاق ستاد تبلیغات جنگ در قرارگاه خط تلکس کشیدند تا با آن تلکس ارتباط ما مستقیم با دفترخبرگزاری در تهران و ستاد تبلیغات جنگ برقرار باشد و آخرین اخبار روز عملیات تا دوازده شب که در مونیتورینگ خبرگزاری و در تلکس خبرگزاری و در قسمتهای مختلف اتاق اخبار جنگ تهیه شده بود به مقر فرماندهی مخابره شود. آنجا ما دستگاه چاپ و استنسیل برده بودیم و اجازه گرفته بودیم تا دو سه نفر را به تیم خودمان اضافه کنیم. در آنجا از ساعت 3 تا 5 صبح بولتنی را آماده میکردیم و5 صبح برای فرماندهان و افراد مؤثر در جنگ میفرستادیم. وقتی 5 صبح آن فرمانده وآن نفر مؤثر در جنگ بولتن را ورق میزد میدانست تا ساعت 3 صبح رادیو بغداد راجع به این عملیات چه گفته، رادیو بیبیسی چه گفته، رادیو امریکا چه گفته، تلویزیونهای مختلف دنیا احیاناً چه گفتهاند. خبرگزاریها چگونه گزارش کردهاند؟ اتاق شنود خبرگزاری تعداد زیادی از رادیوهای خارجی را شنود میکرد. دستگاههای متعددی بود که رادیوهای بیگانه را 24ساعته شنود میکرد. رادیو بغداد هم 24ساعته شنود میشد. اخبار فارسی وانگلیسی و عربی خیلی از کشورهای منطقه شنود میشد. خیلی از قسمتهای خبرگزاری کار مکتوب انجام میدادند. این شنودها خیلی مؤثر بودند و در همان بولتنها هم میآمد. درواقع رادیو بغداد برای تبلیغات خودش اگر اسیری را احیاناً میگرفت و نحوه تبلیغاتی که در هر عملیاتی انجام میداد برای ما مهم بود و مفید بود تا ببینیم که آنها چگونه برخورد میکنند با مسائل جنگ. آنها با اسرای جنگ مصاحبه میکردند، طبیعی است ما هم این کار را میکردیم. به محضی که اسامی اسرا گفته میشد، ذخیره میکردیم. تمام آن برنامههای رادیو بغداد را برای 8سال 24 ساعته شنود کرده بودیم. این اسامی پیاده میشد، اسامی سریعاً به هلال احمر داده میشد. هلال احمر آن اسامی را به صلیب سرخ میداد و ازاین طریق ما عزیزان اسیرمان را در عراق میتوانستیم ردیابی کنیم چون آنها ناگزیر بودند وقتی اسیری در رادیو حرف زده وما نوارش را داشتیم وسندش را داشتیم و صدایش پخش شده بود آن را به صلیب سرخ گزارش کنند. به همین علت من فکر میکنم تعداد زیادی از اسرای جنگ با فعالیت قسمت شنود، اسامیشان ثبت شد و توانستند جان به در برند از کشتاری که عراق در رابطه با اسرای ما متأسفانه انجام میداد. از شهدای خبرگزاری در دوران جنگ مرحوم احمد اخلاص که از بچههای باصفای یزد بود، مرحوم علی نبیپور انگزی از بچههای آذربایجان بود که فکر میکنم در عملیات رمضان شهید شد. حسین فرهادی کوهپایه بودند که تصور میکنم شهید شدند. حسین ضامن و آقای گودرزی بودند که عکاس خبرگزاری بودند. قطعاً باید یاد کرد از جاوید الاثرمحمد کاظم اخوان از بچههای خوزستان که تمام صحنههای جنگ تا زمانی که در لبنان ربوده شد را ثبت کرد. بعداً گفته شد که به اسرائیل برده شده است. او در جنگ شرکت داشت عکسهایی که ایشان گرفته بسیار زنده است. در خط اول جبهه بود. گاهی اوقات در عکسهایش میبینید که گرد و خاک بهدلیل اصابت گلوله یک خمپاره یا توپ برخاسته است. بسیار آدم نترسی بود. عکسهای فوقالعادهای دارد و باید همیشه در یادش بود. من در مصاحبههایی که در انگلستان داشتم از ایشان یاد کردم و نام بردم و گفتم که ما خودمان قربانی گروگانگیری بودهایم. کاظم همراه سه دیپلمات دیگر ربوده شد. توسط گروه سمیر جعجع از فالانژهای لبنان و بعداً به اسرائیل برده شد.
نوشته ای به قلم زنده یاد احد گودرزیانی
زخم جنگ برپیکر پیرانشهر
احد گودرزیانی کنار مرتضی سرهنگی وهدایت الله بهبودی نشریه کمان را درمی آوردند. قلمش حرف نداشت و یکی از جاذبههای کمان بود. آقا مرتضی هروقت ذکری از احد به میان میآمد از تواناییهایش سخن به میان میآورد و با تحسین از او یاد میکرد. احد گودرزیانی فرهیخته کار بلدی بود که بواسطه ویژگیهای ذاتی خودش توانست کنار آقا مرتضی وهدایت الله بایستد وشانه به شانه این دو بساید. او جمعه پیش بی خبر پرکشید و رفت و دوستانش را تنها گذاشت. متنی که از پی میآید یکی از آثار اوست که بهعنوان مدخل برای یک مجموعه دایرةالمعارفی تدوین شده وبرای چاپ در اختیار «ایران» قرار گرفته است.
شهرستان پیرانشهر یکی از شهرهای مرزی کشورمان در استان آذربایجان غربی قرار دارد که در طول دوران جنگ بارها از سوی نیروهای عراقی و نیروهای ضد انقلاب مورد هجوم قرار گرفت. این شهرستان از آن جهت در نقشه جغرافیایی دارای اهمیت است که راه ارتباطی با شهرهایی چون ارومیه، پاوه، نقده، سردشت و مهاباد دارد.
شهرستان پیرانشهر 2 هزار و 259 کیلومتر مربع وسعت دارد و در سال 1385 جمعیت آن 112 هزار و 994 نفر سرشماری شده است. مرکز شهرستان، شهر پیرانشهر است که در 146 کیلومتری جنوب ارومیه و 7 کیلومتری مرز عراق قرار دارد. پیرانشهر یکی از شهرهای کردنشین استان آذربایجان غربی است که به لحاظ موقعیت فرهنگی و تقسیمبندی مناطق کردنشین جزو منطقه مکریان محسوب میشود. پیرانشهر در منطقهای کوه پایهای قرار گرفته که از شمال به شهرستان اشنویه، از جنوب به شهرستان سردشت، از شرق به شهرستان مهاباد، از غرب به کشور عراق، از شمال شرقی به شهرستان نقده، از شمال غربی به سیاه کوه و از جنوب غربی به کوه شیخان محدود میشود. بهدلیل موقعیت سوقالجیشی خاص منطقه پادگانهایی در پیرانشهر مانند پادگان جلدیان، پادگان پیرانشهر و پادگان بزرگ پسوه احداث شده است. (در طول تاریخ) مردم پیرانشهر پس از آنکه با شور تمام در برابر حملات سپاهیان اسلام مقاومت به خرج دادند با حفظ بسیاری از سنن به دین اسلام گرویدند. اکنون حدود 99.93 درصد مردم ساکن پیرانشهر مسلمان سنی مذهب شافعی هستند. گفتنی است قبل از انقلاب اکثر جمعیت این شهر را مسلمانان شیعه مذهب (بیش از 80 درصد) تشکیل میدادند ولی پس از انقلاب و در جریانات جنگ تحمیلی و همچنین به خاطر ناامنیهایی که حزب دموکرات در منطقه ایجاد کرده بود شیعیان به شهرهای مجاور مهاجرت کردند و هماکنون درصد کمی از شیعیان در این شهر ساکن هستند.(1)
آبان ماه سال 1358 اوج درگیریها در پیرانشهر بود. (ضد انقلاب) دوم آبان به یگانهای ارتش در پیرانشهر حمله کردند. ضد انقلاب مردم را تحریک کرده و به شکل گروهی راهپیمایی میکردند تا نیروهای محلی جایگزین ارتش و ژاندارمری شوند. آنها به هیأت حسن نیات فشار میآوردند تا قبول کند در آخر آبان 58 نیروهای ارتش و مأموران انتظامی پیرانشهر را ترک کرده و در نهایت نیروهای نظامی و انتظامی در پادگان جلدیان در بیرون شهر مستقر شوند که در این کار هم موفق بودند. با این رویه حزب دموکرات در شهر مستقر شد، اما منطقه چنان که مردم انتظار داشتند امن نشد. باز هم گروههای ضدانقلاب به یگانهای نظامی حمله میکردند، گروگان میگرفتند و اطراف شهر را ناامن میکردند. ضد انقلاب خیلی تلاش کرد تا بتواند پادگانهای جلدیان و پسوه را بگیرد. پانزدهم اسفند 58 به پادگان جلدیان حمله کردند تا آن را تصرف کرده و سلاح و مهماتش را غارت کنند. 19 خرداد ماه سال 59 ستونی از نیروهای انقلاب عازم پیرانشهر شد و شهر را پاکسازی کرد. بعد از آغاز جنگ چند بار ضد انقلاب هماهنگ با ارتش عراق (بعد از آنکه هواپیماهای عراقی پیرانشهر را بمباران کردند) به شهر حمله کردند و نیروهای انقلاب را (که به مردم کمک میکردند) غافلگیر کردند. مردم که هماهنگی نیروهای ضد انقلاب با صدام را میدیدند بارها در شهر علیه ضدانقلاب تظاهرات کردند.(2)
از سوی دیگر پیرانشهر در تهاجم ارتش عراق به مرزهای ایران در شهریور 1359 نیز چندین بار به وسیله هواپیماهای عراقی بمباران شد اما یگانهای زمینی ارتش عراق وارد منطقه پیرانشهر نشدند. بعد از آزادسازی مناطق اشغالی جنوب کشور یگانهای سپاه و ارتش چندین عملیات در منطقه مرزی پیرانشهر انجام دادند و قرارگاه رمضان نیز با همکاری نیروهای مسعود بارزانی، عملیاتهای نامنظم متعددی در مناطق کردنشین شمال عراق اجرا کرد. پیرانشهر در طول جنگ 65 بار هدف حملات هواپیماهای عراق قرار گرفت و بارها توپخانههای ارتش عراق نقاط مسکونی این شهر را گلوله باران کردند. در جریان این حملات 663 نفر از اهالی این شهر شهید و 394 نفر مجروح شدند.(3)
گروههای تجزیهطلب دموکرات، کومله، چریکهای فدایی خلق (اقلیت) و سازمان مجاهدین (منافقین) با توجه به اهمیت جاده پیرانشهر-میرآباد- سردشت که به موازات مرز ایران و عراق قرار دارد اصلیترین مقرهای خود را در روستاهای اطراف این جاده مستقر کرده بودند و در وضعیتی که ایران در حال جنگ با کشور عراق بود، سران این گروهها تصمیم گرفته بودند با کمک 400 نفر از نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق، مانع از تسلط نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بر این جاده شوند. در چنین وضعیتی، یگانهای سپاه، ارتش و پیشمرگان مسلمان کرد با پشتیبانی نیروهای حزب دموکرات کردستان عراق موفق شدند در چند مرحله عملیات که از دو سمن این جاده (پیرانشهر و سردشت) انجام شد، گروههای شورشی را سرکوب و عبور و مرور در این جاده غیرآسفالته را که بسیار باریک و صعبالعبور بود، برقرار کنند. عملیات پیرانشهر در 5 مرحله انجام شد. در این عملیاتها که از اول تا آخر مهر سال 1361 طول کشید 38 نفر از نیروهای خودی شهید؛ 87 نفر مجروح و 14 نفر مفقود یا اسیر شدند و 4 نفر از نیروهای خودی که قبلاً به اسارت گروههای ضدانقلاب درآمده بودند، آزاد شدند. از گروههای شورشی نیز 210 نفر کشته و حدود 350نفر مجروح شدند. آزادسازی این جاده آنقدر اهمیت داشت که شهادت ناصر کاظمی و محمدعلی گنجیزاده دو نفر از فرماندهان عالیرتبه قرارگاه حمزه سیدالشهدا که نقش تعیین کنندهای در موقعیت این منطقه داشتند نتوانست مانع از تداوم آن شوند و یگانها تا آزادسازی کامل جاده به عملیات ادامه دادند.(3)
1- حماسههای پایداری- سردار رستگار پناه، سردار اصفهانی- ستاد مرکزی راهیان نور- ص 6.
2- بحران بالا میگیرد- نشر فاتحان 1389- ص 84 و 85
3-آذربایجان غربی در جنگ با ضد انقلاب و دفاع مقدس- رضا صادقی- مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس- ص 64 و 90