
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

بلند پروازی خاصیت نسل ما است
ندا سیجانی
خبرنگار
برخی از استادان موسیقی براین نظرند مسیری که امروزه نسل جوان درموسیقی پیش گرفتهاند اشتباه و رو به ابتذال است، برخی دیگرهم نگاه متفاوت تری دارند و شوق و علاقه جوانها را میستایند و میگویند دراین شرایط اسفناک همین که موسیقی زنده است و نفس میکشد جای شکرش باقی است و خیلی سخت نمیگیرند چه مسیری دنبال میشود... اما آنچه در افکار نسل نوظهور موسیقی شکل گرفته و دائم به آن میاندیشند تجربه و خلاقیت ازدیدگاه خودشان است، بهنوعی میخواهند قواعد بازی را بر هم بزنند و پازلها را آنگونه که علاقهمندند در کنار هم چیدمان کنند. نمونه آن آثاری است که در دو دهه اخیر شنیده وتولید شده است، چه درعرصه خوانندگی که شکل و شمایل امروزی ترگرفته و چه در عرصه آهنگسازی که بهطور کلی شکل سازبندیهای موسیقی تغییر کرده است. هنرمندان جوان میگویند برای شنیده شدن و رسیدن به مدیومهای جهانی باید باورها و نگاهها را تغییر داد و ماحصل آن موسیقی تلفیقی است که این روزها بسیار ساخته و پرداخته شده و گفته میشود نیاز بازار امروزاست. پیمان خازنی یکی از همین آهنگسازان جوان اما خوش فکر موسیقی ایران است. هم او راههای نرفته را دارد و بر این اساس در طول فعالیتهای هنری خود کارهای متفاوتی را تجربه کرده است و همچنان از این کار لذت میبرد و قصد دارد دنبال کند.خازنی موسیقی را با تارنوازی آغاز کرد و در این سالها با هنرمندانی چون سالارعقیلی، سینا سرلک، علی رستمیان، محسن کرامتی و حسین علیشاپور همکاری داشته است.پیمان خازنی درگفتوگو با «ایران» دیدگاه خود را درباره موسیقی امروز و نگاه جامعه بیان کرده که در ادامه میخوانید.
نخستین تجربه کاری پیمان خازنی آلبوم «شوخی» بود که در 25 سالگی شما بهصورت رسمی معرفی و منتشر شد و حس متفاوت بودن وخلق ایدههای گوناگون و تجربه کارهای متفاوت با خوانندگان مختلف را ایجاد کرد. چرا ارائه کارهای متفاوت دغدغه آهنگسازان و خوانندگان نسل جوان است؟
من عاشق راههای نرفته هستم...اگربه من بگویند درمسیر گذشته ات موفق بودی باردیگر همان را تکرارکن ترجیح میدهم انتخابهای جدید و متنوع را دنبال کنم. این دیدگاه من درآهنگسازی است والبته درشعر. بهطور مثال اگر موسیقی با اشعارحافظ ساخته باشم و بگویند باردیگر این کار را انجام بده قبول نخواهم کرد چرا که احساس میکنم به تکرار افتادهام و ترجیح میدهم بهجای اشعار حافظ از شعر دیگر شاعران بزرگ چون منزوی، ابتهاج یا شفیعی کدکنی استفاده کنم. این تغییرات دائم را دوست دارم و ازآن لذت میبرم. ناگفته نماند ادبیات در فرهنگ و هنرما پیشروترین هنر است. شعر در هردورهای وجود داشته و امروز آنقدر غنی از شعر و ادبیات هستیم که اگرتا صد سال دیگرهم کسی شعری نگوید از اشعار برای موسیقی تأمین هستیم. اما دراین سالها بهدلیل ممنوعیتها و محدودیتها، موسیقی نتوانست مانند دیگر هنرها، آنطورکه باید و شاید درمسیر پیشرفت قراربگیرد و اگرامروزبه ادبیات چنگ میزنم، میدانم ادبیات میتواند موسیقی من را رو به جلو حرکت دهد. نکته دیگراینکه طی این سالها اشعاری توسط شاعران بزرگ سروده شده است که در زمان خود دیده و شنیده نشدهاند و با گذر زمان ظهور و بروزکرده. بهطور مثال در سالهای اخیر، اغلب آهنگسازان بهدنبال اشعارفروغ و شاملو هستند و در موسیقی خود استفاده میکنند این درحالی است که در دوران زندگی خود آن شاعران توجهی به این شعرها نبود و امروز آن اشعاری که در آن دوره به اصطلاح کال بود دراین زمانه رسیده و مورد توجه موزیسینها قرارگرفته است.
اما در مورد دغدغه خلاقیت در نسل جوان همانطور که اشاره کردم بهدنبال تجربه کارهای نرفته هستم و دوست دارم برای رسیدن به خواسته هایم تلاش کنم و به راه حلهای هنرمندانه دست یابم، خلاقیت برای من از ترس شکل میگیرد و این ترس همان انگیزهام است. در حال حاضرمشغول انجام یک پروژه بینالمللی هستم که درقالب موسیقی- نمایش آنلاین است. دراین پروژه نوازندگانی از کشورهای امریکا، ترکیه، سوریه وآفریقا که اکثریت تحصیلکردههای موسیقی و تئاتر هستند همکاری دارند. تا به اکنون تجربه چنین کاری را نداشتهام اما روزی که این کار را پیشنهاد کردند در من استرس و ترسی ایجاد شد و دوست داشتم این حس را تجربه کنم. البته تجربههایم همیشه هم موفقیتآمیز نبوده و گاهی اشتباه هایی رخ داده است.
آیا بهتر نیست جوانان نگاهی هم به مسیر بزرگان داشته باشند و آهسته و پیوسته قدم بردارند؟
به اعتقاد من بلند پروازی خاصیت نسل ما است. ابتدا باید شوق و علاقه انجام یک کاری وجود داشته باشد تا آن مسیر را دنبال کنیم. ممکن است درطول زندگی 100 محصول موسیقی تولید کنم که ازآن تعداد تنها 5 مورد آن موفق شود و مابقی مسیر اشتباهی باشد اما با همین تعداد اندک هم میتوانم تاریخ را به جلو ببرم و شاید هم 50 سال دیگر مورد استفاده مردم قراربگیرد. اما سؤال این است آیا آثار همه بزرگان موسیقی چون تجویدی، خالقی و... فاخر شدند؟ بهنظر من ترس از ارائه نکردن اشتباه است و این ترس شاید برخاسته از جنس هنر خود ما باشد.
جدا از خلاقیت و ذوق درونی، پژوهش و تحصیل چقدر میتواند دراین مسیر به جوانان کمک کند؟
از دیدگاه من موسیقی دو بخش است بخش نخست ذوق و غریزه است که من در 14 سالگی تجربه کردم، بخش دیگر آن تحصیل و پژوهش است و هردومکمل یکدیگرند. اگر یک نفرپژوهش را دنبال کند از غریزه باز میماند و اگر غریزهاش را دنبال کند آموختن در او آرام آرام فروکش خواهد کرد. اگرحال جامعهام خوب باشد غریزه خوب در من میجوشد و اگربد باشد بالعکس عمل میکند. چرا امروزه کار خوب نمیشنویم برای اینکه حال جامعه خوب نیست. اگر امروز یک نفر آمد کاری ساخت یا شعری گفت و مورد توجه قرار گرفت و به قول معروف هیت شد باید به زمانه شک کرد. مگرامروز شاعران بزرگی چون ابتهاج، کدکنی و بهمنی در قید حیات نیستند پس چرا از دل این جامعه شعری درنمی آید تا حال جامعه را خوب کند! به این دلیل که این هنرمندان به جامعه متصل هستند و این همان غریزه هنرمند است.
بعد از انقلاب هم موسیقی شرایط نابسامانی داشت اما با وجود این مسائل هنرمندانی بودند که همراه با مردم و جامعه حرکت کردند این درحالی است که شرایط امروز فرهنگ و هنر مملکت ما نسبت به گذشته بسیار متفاوت و بهتر شده است و امکانات بسیاری برای نسل جوان فراهم است اما اغلب هنرمندان نسل امروز تنها یک گوشه نشستهاند و ساز خود را میزنند؟
بله قبول دارم آن زمان حال جامعه خوب نبود اما یک هیجان خاصی وجود داشت آن زمان مشکلات جامعه سیاسی و اجتماعی بود اما امروز جامعه مشکل مالی دارد. یعنی اگر نوازندهای پول نداشته باشد نمیتواند ازخانه به سالن تمرین برود، اگرآهنگساز وضعیت مالی خوبی نداشته باشد نمیتواند استودیو بگیرد و آهنگ ضبط کند یا یک نویسنده نمیتواند کتابش را منتشر کند این یعنی از بین رفتن انگیزه ها؛آن زمان مجبوری به هر طریقی و با هر تلاشی کارکنی تا پول به دست آوری وناخودآگاه از مسیر اصلی که دوستش داشتی خارج میشوی و چارهای نیست. مشکل ما هنرمندان سقوط مارکت موسیقی است. مردم ما برای خرید یک آلبوم موسیقی هزینه نمیکنند چون کپی رایت نیست.آن دوران جامعه هیجان داشت و همه از رأی خود میگفتند و استاد شجریان یک آهنگ میخواند روی آن موج هیجان مینشست اما امروزه هیچ هیجان وانگیزهای نیست. با مرور فضاهای مجازی چون صفحات اینستاگرام تنها آمار مرگ و میر از کرونا یا قیمت دلار را میبینیم و شوک زده میشویم. این خبرها چه هیجانی دارد؟ متأسفانه باید بگویم حال جامعه امروز ما چندان خوب نیست.
بهگفته شما با آنکه درجامعه هیچ هیجانی وجود ندارد با این حال ردپایی از مشکلات جامعه در ادبیات و سینما دیده میشود و هنرمندان و نویسندگان به معضلات و مشکلات مردم میپردازند و آن را روی پردههای سینما و صحنه تئاتر یا جلد کتاب خود میآورند اما در موسیقی این مسائل به ندرت مورد توجه قرار گرفته است؟
در حال حاضر تعداد تولیدکنندگان آثارموسیقی کاهش پیدا کرده است درحالی که تعداد نوازندگان ما بیشتر و بیشتر شده است و تعداد استودیوها هم افزایش پیدا کرده و تقریباً زمان همه هم پراست و خروجی کارها هم بسیار اما شنوندهای وجود ندارد به این دلیل که مخاطب، آثارموسیقی که از وزارت ارشاد و تلویزیون مجوز گرفته و پخش میشود را دنبال نمیکند و خوراک موسیقاییاش را از اینستاگرام و تلگرام که فاقد کیفیت است تأمین میکند که از نظر من فاسد است چون درست ساخته و پرداخته نشده و سازنده آن آرتیست نیست اما چون تصاویری همراه آن میبیند که در تلویزیون مجوز پخش ندارد گرایش به فضاهای مجازی پیدا میکند. یک زمان اگر کسی بهدنبال شهرت و معروف شدن بود تلاش میکرد به تلویزیون راه پیدا کند و مجری یا خواننده میشد اما امروزه نگاه میکنند چه کسی در اینستاگرام معروف یا به قول معروف شاخ شده و آن شخص را به تلویزیون میبرند. مشکل امروز هنرمندان جوان ما این است که میخواهند با یک کار نامتعارف معروف شوند و تعداد افرادی که بهدنبال موسیقی وهنر جدی هستند محدود شده است اما هر خلاقیتی مورد پذیرش جامعه ما نیست. نوآوری معیار و اندازهای دارد؛ خود من نیز بهدنبال تجربههای بیشترم اما اگراز آن میزان تعریف شده فاصله بگیرم از ریشه فرهنگ و هنر کشورم جدا میشوم. از یک سو نه فشار و نه نظارتی روی فضای مجازی است و از سوی دیگر حساسیتهایی که در تلویزیون و ارشاد وجود دارد موجب شده این سختگیری از فضاهای مجازی بروزکند ونتیجه آن میشود تتلو و این قسمت تأسف بار موسیقی ما است. ما برای فضای مجازی تربیت نشدهایم و این فضاها برای جهان سومیها نیست چرا که فرهنگ استفاده از آن را نمیدانیم. موسیقی ما نیاز به رسانه دارد و نداشتن آن موجب شده دراین سالها ضربه بسیاری بخورد اگر رسانه داشتیم موسیقی خوب از بد تفکیک میشد. این روزها خواننده تراز اول مملکت ما چارهای ندارد کارش را دراینستاگرام منتشر کند اما آیا آقای یانی موسیقیدان و پیانیست معروف جهان خبر اثرتازهاش را در اینستاگرام منتشر میکند؟ من براین نظرم اگربعد ازانقلاب یکسری ازموسیقیها خیلی خوب شنیده شد به این علت بود که گذاشتند مردم از صداوسیما بشنوند و فضای مجازی و ماهوارهای نبود اما امروز با یک دکمه همه چیزتمام است.
برگردیم بهکارهایی که این روزها مشغول انجام آن هستید، پروژهایی در همکاری با آقای شمس لنگرودی شاعر شناخته شده کشورمان. در مورد این همکاری کمی توضیح دهید؟
حدوداً 7 سال پیش استاد لنگرودی روی یکی ازکارهایم با نام «کجاست خانه باد» مقدمهای نوشته بودند که بسیار دوست داشتم و این موضوع سبب شد با کارهای ایشان بیشتر آشنا شوم. آقای لنگرودی تنها یک شاعر نیستند هرگاه صحبت میکنند گویا فرهنگ به سخن آمده است، سالها کار پژوهش انجام دادهاند و با موسیقی بسیارعجین هستند.از آن روز به بعد این آشنایی و دوستی بیشتر شد تا آنجا که دراین فکربودم یک مجموعه آلبوم موسیقی با دکلمه ایشان منتشر کنم که متوجه شدم پیشتر کار شده بنابراین تصمیم گرفتم با بهره بردن از اشعار خودشان ملودی بسازم.تا کنون نزدیک به سه کار تولید شده که دواثر با عنوان «نوروز منی تو»و«الون» (به معنای الان) منتشر شده است. پیرو کنجکاوی هایم و تجربه بیشتر تصمیم گرفتم چون خود ایشان هم گیلکی هستند یک کار با گویش و خوانش گیلکی منتشر کنیم که عطر و بوی خاص خود را دارد. درواقع دوست داشتم بدانم موسیقی من بر زبان و گویشهای دیگر چه تجربهای خواهد داشت! البته همیشه باز بودن پایان کار برایم جذابیت خاصی دارد و این کار تجربه خوبی بود و علاقهمند هستم همچنان ادامه داشته باشد.
با توجه به حس نوگرایی و تجربههای متفاوت که در شما همچنان دیده میشود چه چشماندازی از پیمان خازنی خواهیم داشت؟
ریشه همه اتفاقات درزبان است درواقع زبان پیچیدهترین و پیشرفتهترین تکنولوژی جهان است اگربتوانم هنرم را به زبان متصل کنم و برپایه زبان نگاه دارم و این فصل مشترک در آثارم وجود داشته باشد میتوانم همیشه به روزباشم وهمیشه منبعی برای استخراج دارم حتی در طول تاریخ. بهنظر من هنرمندانی توانستهاند خود را در طول تاریخ حفظ کنند که متصل به ریشه زبان بودند. این روزها مدتی است که موسیقی جهان را دنبال میکنم و میبینیم مخاطب گستردهای را شامل میشود اما فرهنگ ما بهخاطر زبان فارسی مشخصه محدودی دارد و برای وسعت میدان ارائهام، چارهای ندارم که بهسمت مدیومهای جهانی حرکت کنم اگر بخواهم روی اشعار ایرانی با صدای موسیقی سنتی کارکنم همچنان درآن حصار ماندهام.
اما دراین سالها موزیسینهای ایرانی توانستهاند با تلفیق سازها و خلق یک موسیقی فیوژن یا نواختن سازهای اصیل، ایران را به دنیا معرفی کنند، حتی اجرای موسیقیهای بیکلام چون نوازندگی استادان کیهان کلهر و حسین علیزاده این قابلیت و توانایی را به اثبات رسانده است.
خود من نیز تجربه کاری موسیقی تلفیقی را داشتهام اما بازهم تأکید دارم موسیقی ایرانی درفرهنگ جهان، تنها یک اقلیت پرقدمت است و این اقلیت را بیشتر پژوهشگران میشناسند و فرهنگ ما برای جهانی شدن درکوچه بنبست
به سرمیبرد.
البته میتوانیم با خرده فرهنگ هایمان آرام آرام به جلو حرکت کنیم اما با پتانسیل حال حاضر قابلیت شناساندن ومعرفی به جهانیان تقریباً غیرممکن است و باید به شکل تلفیقی به جلوحرکت کرد.استاد کیهان کلهردرکنار گروه بزرگ نوازندگان جاده ابریشم توانست کمانچه ایرانی را معرفی کند، اما آیا کیهان کلهر به تنهایی میتواند فرهنگ خود را معرفی کند؟ این مشکل ما است هرچند کشورهایی چون آلمان، چین و روسیه هم این مشکل را دارند. ما باید مرزهایمان را برداریم ولی این کار صورت نمیگیرد چرا که ذاتاً سنتگرا هستیم.
نکته دیگرحمایتهای دولتی است مسئولان فرهنگی باید قبول کنند اگرنگاه مثبت و حمایتی برسر موسیقی نباشد موسیقی ما نمیتواند جهانی شود. اگر امروز سینمای ما توانست جایزه اسکار را از آن خود کند از طریق همکاری و حمایتهای مسئولان جمهوری اسلامی ایران بوده است اما برای موسیقی تا به امروز حمایتی نبوده و نیست و تا دلنگرانی و حمایت حکومت یک کشور نباشد موسیقی آن فرهنگ بدرستی شنیده نمیشود.مسئولان باید مبلغ فرهنگمان باشند و نگاه مهربان تری به موسیقی داشته باشند. بهعنوان مثال استاد علیزاده توان بیهمتا دارد اما زمانی که جایزه شوالیه فرانسه را به ایشان دادند قبول نکرد و گفت باید حکومت خودم ازمن حمایت کند وفضایی به وجود آورد.
تکنولوژی درجهان امروز چقدر در هنر و نسل نو ظهور موسیقی تأثیرگذار بوده است؟
تکنولوژی میتواند هم موفق عمل کند و هم ضربه بزند. تکنولوژی و نرم افزارهای جدید در موسیقی از یک سو امکانات خوبی در اختیار مردم و هنرمند قرار میدهد و ایدههای ذهنی بسرعت شکل میگیرد اما از یک سو عاطفه و هنر را از بین میبرد و هنرمند باهوش کسی است که بتواند از تکنولوژی استفاده درست داشته باشد تا کمترین آسیب به عاطفه و احساس هنری اش وارد شود.
از پروژه سازشهری که این روزها مشغول به انجام آن هستید کمی توضیح دهید؟
موسیقی ازهسته درون خود خارج شده و به شهر آمده است و دراینجا هنر بینا رشتهای شکل گرفته است و درواقع راه فراری از تکرار و یکنواختی است. هدف از این کار بر اساس ایده یک شهرساز شکل گرفته است. خانم آستیاژ ضیایی فعال حوزه شهر و طراح ساز شهری «سروستان» هستند و آشنا با حوزه موسیقی و در اجرای این پرفورمنسِ که ایده ایشان بود بسیار کمک کردند.درابتدا انجام این کار برای من غریب بود و موضوع آن نصب یک سازه آهنی در فضای عمومی شهر است.
طرح نخست براساس زیگورات چغازنبیل بود که درفرهنگسرای نیاوران رونمایی شد و یکسال در حیاط اصلی قرار داشت و مورد استقبال قرار گرفت. هدف اصلی از اجرای سازهای شهری در فضاهای عمومی در ایران آشنا کردن شهروندان با صداها و الگوهای ریتمیک و سازهای مختلفی است که شاید کمتر در زندگی روزمره شهروندان ایرانی نقش برجستهای داشته باشند.
و سؤال آخر؛ چشمانداز شما از آینده موسیقی ایران چیست؟
دورنمای موسیقی ایران خوب است اما حال این روزهایش خوب نیست! امروز حال موسیقی بدتر از همیشه است و اگر بخواهیم موسیقی را چون درختی تصور کنیم برگهایش در حال ریختن است و شاید شاخههایش هم در حال شکسته شدن باشد ولی خب نقطه جذابش ریشه مستحکمش است که با این مشکلات ضربه پذیر نیست. من به آینده خوش بین هستم فقط امیدوارم این شرایط باعث از بین رفتن انگیزه و پژمرده شدن هنرمندان این روزها نشود.
بــــــرش
جوانها میدانند زیبایی کجاست...
محمد صالح علا
شاعر و نویسنده
هرباربه جوانها آسمانی داده شده، دیدهایم که آنهااز کبوترها، پرنده تراند، اصل این است که یکان یکان آدمیان، با حصهای عادلانه از داراییهای زیباشناختی، بدنیا وارد میشوند، برخی، بزودی ملتفت میشوند که غزالهای زیبای تیزرویی، دررؤیاهاشان میدوند ومثل شکوفههای گیلاس که دربهارها میشکفند، کارخانههای رؤیاسازی آنها هم، درهمان جوانی به اوج تولید خود میرسد، بعدتر و با گذشت سالها تولید کارخانه رؤیاسازی آدمی کنُد کار می کند، شاید بعلت کمبود مواد اولیه، یا کهنه شدن ماشینآلات است و یاعلتهای ناشناخته دیگر، که من با تجربههای تاریخیام، به این باور رسیدهام تولید محصولات کارخانه رؤیاسازی، درجوانی مرغوب تر، جذاب تر و ماندگارتراست، جوانها آثارشان دل وشانه و شورانگیز است، از این نظر تولید موسیقی با دیگر نحلههای زیباشناسی متفاوت است، زیرا تنها درموسیقی است که برخی درکودکی به چکاد هنرخود میرسند، مانند موتزارت، ویوالدی ودیگرها، ازهنرمندهای خودی، علی فروغ، که تالی و همدوره دیوید اویستراخ و یهودی منوهین بوده است، شش سالگی درجنگلهای وین، رها میشده و او درآن سن وسال چنان ویولنی مینواخته که آسمان را یکسر ابرمی پوشانده، بارانها تبدیل به جنگل، تبدیل به درخت توسکا، صنوبر و بید سفید میشدهاند، براین پایه اگرتوقع تولید آثاراهان اهانداری داریم، از موسیقیدانهای جوان متوقع باشیم، که کارخانه رؤیاسازی ایشان درجوانی فعال است، آنها درجوانی آماده خیز برداشتن و دویدن به سمت راههای نرفتهاند، داوطلب عزیمت به راههای ناشناخته و صعب العبورند، اساساً، آدمیزاده درجوانی برخی کارها را بهترانجام میدهد، هرکاری، اگربخواهم مصداقی بگویم، درسالهایی دورشده از این سالها، عصرروزی، درطبقه بالای جایی، با چند نفرهنرمند جوان در سمت تولید یک اثرموسیقی آشنا شدم و با ایشان همکاری کردم، اکنون مایلام ازهمه آنها و ارزشهای پیدا و پنهانشان سخن بگویم، اما ازآنجا که (کلوزآپ) تنها جای یک نفراست، من هم از میان همه آن هنرمندان، تنها چکهای درباره آقای پیمان خازنی آهنگساز آن گروه میگویم، آن روز آنجا آنها ازمن خواستند، غزلی از حافظ را که انتخاب کرده بودند، برایشان بخوانم، ومن، چون درباره خودم، اطلاعاتام بیشتر از آنها بود، میدانستم، شعرهایی راکه خودم نوشتهام، بهترمی خوانم، میخواستم به ایشان هم بگویم، اما شرمی چاک چاک مانع شد، نگفتم، درعوض کوشش کردم به آنها نزدیکتر شوم، که عقیده دارم، یکی از راههای نزدیکتر شدن به جوانها، بازکردن سرشوخی است، من هم سرشوخی را باز کردم، وقتی که طرح روی جلد سیدی را به من نشان دادند، گفتم، من از شما آقایان معروف ترم، بهتراست اسم مرا بزرگتر بنویسید، آنها آنقدرنجیب، محترم وصاف وصادق بودند، که شوخی مرا به جد عمل کردند و واقعاً اسم مرا بزرگتر نوشتند، رفتار ایشان بویژه موسیقی شریف آقای خازنی موجب شد، یادشان، گاهگاهی از دلم رد شود، ازدوربه آثارایشان نگاه کنم، از جمله راههای درست و پرزحمتی که ایشان پیش گرفتهاند، هزینه کردن استعدادشان روی موسیقیسازی است، شما بهتر میدانید که موسیقی ما همواره همراه شعر وترانه به کمال میرسد، مخاطب موسیقی سازی(اینسترومنتال) اغلب از نخبگاناند، اما دراین سالها هنرمندانی چون آقای خازنی ودیگر هنرمندهای جوان مان، درسمت تغییر دادن ذائقه موسیقایی ماهستند، تلاش میکنند، ما موسیقیسازی را هم، ذائقه کنیم، پس باورکنیم، ایجاد تغییرها و نوآوریها، درجوانی مقدوراست، بودا هم عقیده دارد، آنچه ما را از اینجا به آنجا میکشاند، عامل اساسی اش، گرسنگی وعشق است، دو پدیدهای که همواره در جوانها قلقل میزند، اما اگر جوانهای ما دستشان کوتاه است، بهخاطراین است که، پیرمردها، بیآنکه مقصدی داشته باشند، هرروز صبح زود بدوبدو، میروند، سوار مترو میشوند، جا میگیرند، تا احتمالاً جایی برای رفتن و رسیدن جوانها باقی نماند، من هم چیزی نگفتن را از همینجا شروع میکنم.

آنها هم روزی جوان بودند
در موسیقی ایران بزرگانی متولد شدهاند که نام وهنرشان درتاریخ موسیقی ثبت وماندگار شده است، بزرگانی که هر کدام حافظ و میراثدار فرهنگ و هنر اصیل ایران زمین هستند. اغلب موسیقی درخانواده این هنرمندان موروثی بوده و نسل به نسل منتقل شده است و همین امر سبب شده ازهمان دوران کودکی و نوجوانی آشنا و آگاه به نواهای موسیقی باشند، اگرچه هر کدام دراین مسیر مشقتهای بسیاری متحمل شدهاند اما راه را از بیراه تشخیص دادند و آلبومهای نخست هر کدام گواه بر دانش و آگاهی و خلاقیت و نوآوری دراین عرصه است.
کلنل علینقی وزیری از موسیقیدانان بزرگ ایرانی است. وزیری سال ۱۳۰۵ در تهران به دنیا آمد. پدرش موسیخان وزیری معروف به موسیخان میرپنج، سرتیپ قزاقخانه بود و زمانی که چهارده سال سن داشت به همراه پدرش به استرآباد (گرگان) رفت و از شیپورچیهای آن قشون نواختن شیپور را فراگرفت. در پانزده سالگی نزد داییاش حسینعلیخان فراگیری تار را شروع کرد و بعد از آن مراتب آموختن را ادامه داد و امروز نام او بهعنوان یکی از پیشگامان آهنگسازی برای اجرای ارکستری موسیقی ایرانی شناخته شده است.
ابوالحسن صبا سال ۱۲۸۱ درتهران متولد شد. صبا از آهنگسازان و نوازندگان شناخته شده و از برجستهترین چهرههای موسیقی معاصر ایران است. او موسیقی و نواختن سه تار را ابتدا از پدر آموخت و بعدها درمدرسه عالی موسیقی که علینقی وزیری بنیان گذاشته بود، مشغول به تحصیل شد. صبا در ۲۲ سالگی دانشجوی ممتاز و تکنواز برنامههای مدرسه عالی موسیقی شد. نخستین اثر ضبط شده صبا قطعه زرد ملیجه با ویولن بود که سال ۱۳۰۶ در قالب صفحه تولید شد.
حسین دهلوی موسیقیدان، آهنگساز و رهبر ارکستر سال ۱۳۰۶ در تهران متولد شد. او آموزش موسیقی را از پنج سالگی نزد پدرش، معزالدین دهلوی که از شاگردان علی اکبر شهنازی بود، آغاز کرد و در ۹ سالگی با تشویق مادرش به ساز ویولن علاقهمند شد و بعد آن آموختن ویولن را نزد ابوالحسن صبا آموزش دید. نخستین اثر ارکستری دهلوی به نام «سبک بال» در سال ۱۳۳۲ (در سن 26 سالگی) در دستگاه شور ساخته شد.
جلال ذوالفنون سال ۱۳۱۶ در آباده متولد شد. موسیقیدان، ردیفدان و نوازنده برجسته سهتار. او در کودکی به همراه خانوادهاش به تهران آمد و فراگیری موسیقی را در ده سالگی در خانوادهای اهل موسیقی آغاز کرد و بعد آن برای ادامه تحصیل به هنرستان موسیقی ملی رفت و در آنجا با سازهای دیگر چون تار و ویولن آشنا شد. ذوالفنون درسالهای جوانی به تحقیق و پژوهش در زمینه موسیقی پرداخت و طی این سالها آلبومهای موفق و جاودانهای منتشر کرده است.
محمدرضا لطفی سال ۱۳۲۵ در گرگان متولد شد. لطفی ردیفدان، موسیقیدان، آهنگساز، نوازنده برجسته تار و سهتار و کمانچه است و در زمینه موسیقی پژوهشهای بسیاری داشته است. به گفته او، پدر و مادرش عاشق و دوستدار موسیقی بودند. پدرش خواننده و نوازنده تار بود و آشنا به موسیقی. لطفی بعد از گذراندن تحصیلات عمومی در گرگان برای فراگیری ساز تار به تهران آمد و در همان نوجوانی در کلاسهای شبانه هنرستان موسیقی شروع به آموختن کرد. لطفی در 30 سالگی آلبوم «جان جانان» را با صدای محمدرضا شجریان منتشر کرد.
پرویزمشکاتیان سال ۱۳۳۴ در نیشابور متولد شد. آهنگساز، موسیقیدان و نوازنده سنتور. مشکاتیان به نواختن سه تار نیز آشنایی داشت. او مقدمات موسیقی را از شش سالگی نزد پدرش، حسن مشکاتیان، که استاد سنتورنوازی و آشنا با ویولن و سهتار بود، آموخت و تا پایان دوره متوسطه همچنان در پیشگاه پدر به فراگیری و تمرین مشغول بود و بعد آن سال ۱۳۵۳ وارد دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه تهران شد. مشکاتیان اولین آلبوم خود را با نام چاووش 4 در همکاری با لطفی در سن 23 سالگی منتشرکرد.
حسین علیزاده ازآهنگسازان و نوازندگان شناخته شده موسیقی ایران است.علیزاده سال 1330 در تهران متولد شد و موسیقی را حدوداً از13 سالگی آغازکرد و سال 1343 به هنرستان موسیقی رفت و بعد آن به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت و همزمان درمرکزحفظ واشاعهٔ موسیقی به یادگیری و اجرای کنسرت پرداخت. او از همان دوران موسیقی را بهصورت جدی و حرفهای در محضر استادان بزرگ ادامه داد و توانست در 26 سالگی (سال 1356) آلبوم موفق «سواران دشت امید» را منتشر کند و درهمان سال قطعه معروف «حصار» را به بازار موسیقی ارائه کرد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
بلند پروازی خاصیت نسل ما است
-
آنها هم روزی جوان بودند

اخبارایران آنلاین