
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

با شهروندان عزیز لبنانی همدردیم و درکنار آنان هستیم
موافقت رهبر معظم انقلاب با عفو یا تخفیف مجازات تعدادی از محکومان به مناسبت اعیاد سعید قربان و غدیر خم
رهبر معظم انقلاب در پیامی توییتری فرمودند: در فاجعه دردناک انفجار بندر بیروت -که منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از مردم و خسارات شدید شده- با شهروندان عزیز لبنانی همدردیم و در کنار آنان هستیم. صبر در برابر این حادثه، برگ زرینی از افتخارات لبنان خواهد بود.

قادریم تحریم را بشکنیم به شرط اینکه اول تحریف را بشکنیم
رئیس جمهوری در جلسه دیروز هیأت وزیران غدیر خم را عید ولایت، عید حکومت، عید سیاست و عید مردمسالاری دانست و با اشاره به جزئیات این رویداد تاریخ ساز در اسلام، تأکید کرد: این نشانگر این است که در دین مبین اسلام سیاست از حکومت جدا نیست، حکومت از دین جدا نیست و فعالیتهای اجتماعی از فعالیتهای اخلاقی و معنوی جدا نیست. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، حسن روحانی همچنین با اشاره به سالگرد نهضت مشروطه، افزود: ملت ما در طول این 114 سال به صورت افتان و خیزان روزهای سخت یا راحتی داشت و این انقلاب اسلامی بود که انقلاب مشروطیت را کامل و تکمیل کرد و راهش را به صورت خوب ادامه دادیم و الحمدلله امروز مردم سالاری دینی را شاهدیم.
صندوق رأی، پاسخی به دشمنان
رئیس جمهوری تأکید کرد: همه بدانیم تا روزی که به صندوق (رأی) و به انتخابات احترام میگذاریم و تا روزی که به آرای مردم احترام میگذاریم، هیچ قدرتی نمیتواند به ما صدمه بزند. وقتی مردم با ما هستند، حکومت ما منتخب مردم است و وقتی که مجلس، دولت و بقیه ارکان حکومت به صورت مستقیم و غیرمستقیم از سوی مردم انتخاب میشود، معنی ندارد که کسی از یک کاخی آن سوی دنیا بخواهد برای پایان حکومت مردم در ایران یا برای اغتشاش تصمیم بگیرد.
روحانی، تصمیم گیری دیگران برای ملت ایران را «حرفهای کهنه شده قدیمی بیاساس» توصیف کرد و گفت: تا روزی که صندوق (رأی) و انتخابات هست، جمهوری اسلامی ایران با همین قدرت میماند البته میتوانند ما را اذیت کنند همان طور که در این سالها ما را اذیت کردند اما نمیتوانند اصل این نظام را و اصل این حکومت مردم سالار را از مردم بگیرند.
گرهگشایی از مردم در سال آخر دولت
رئیس جمهوری در بخش دیگری از سخنان خود، با اشاره به اینکه وارد آخرین سال خدمت به مردم شدیم، گفت: افتخارآمیز است که بتوانیم گرهی از زندگی مردم باز کنیم. اگر بتوانیم گرهی را باز کنیم و مشکلی را حل کنیم بسا سعادت است، هرچه هم سخت باشد. او افزود: حکومت کردن و اختیار داشتن، وِزر و وبال زیادی دارد و باید در پیشگاه خداوند در روز قیامت جواب داد، مگر اینکه کار خیر او آنقدر زیاد باشد که کفران اشتباهش شود.
تحریف از درون!
رئیس جمهوری همچنین با اشاره به سخنرانی اخیر رهبر معظم انقلاب، دو مشکل تحریم و تحریف را دردآور توصیف کرد و گفت: تحریم را دشمن انجام میدهد و آثار آن را لمس میکنیم، تحریف را گاهی دشمن انجام میدهد، اما متأسفانه گاهی در درون کشور تحریف رخ میدهد و این دردناکتر است. روحانی شرایط امروز را به شرایط جنگ تشبیه کرد و با بیان اینکه جنگ مسائل زیادی دارد، زخم، رنج و مشکلات دارد، اظهار کرد: اگر میخواهیم در برابر دشمن تسلیم شویم، بحث دیگری است، هرچند نه ملت، نه زنان، نه مردان، نه جوانان و نه غیورمردان کشور، هیچ کس حاضر به تسلیم نیست. اگر حاضر به تسلیم نیستیم که نباید هم باشیم، باید در برابر دشمن بایستیم و مقاومت کنیم، زخم هم برمیداریم و مشکلات هم پیش پایمان ایجاد میشود.
روحانی با بیان اینکه امروز کشورهایی هستند که تحریم نیستند هم با کاهش 30 یا 12 درصدی رشد اقتصادی مواجه شدند، ادامه داد: معتقدم اگر همه با همه توان تا پایان سال برویم، شاید رشد اقتصادی کشور منفی نباشد. البته سال سختی است، اما شاید بتوانیم.
بعضی میخواهند تحریم را نبینند
رئیس جمهوری مدنظر داشتن تحریم را بسیار ضروری خواند و گفت: بعضی میخواهند تحریم را نبینند، میگویند دولت چه کار کرده است؟ چرا آن کار را نکرده است؟ چرا این کار را اینجوری نکرده است؟ او با بیان اینکه مهم است که دولت در چه وضعیتی تلاش و کار میکند، تصریح کرد: باید وضعیت میدان را تشخیص دهیم. این دولت در میدان جنگ در حال تلاش است یا در یک بیابان سبز مشغول استراحت است؟ واقعیت را ببینیم.
روحانی با تأکید بر اینکه باید تحریم را بشکنیم و نابود کنیم، مقابل او بایستیم و دست تحریمکننده را ببریم، گفت: یکی از افتخارات بزرگ دولت یازدهم این است که ظرف 100 روز به یک توافق کوتاه مدت رسید و پس از 10 سال، برای اولین بار تحریم را شکست، پس از آن توافق موقت بود و در توافق دائم ضربه دوم را به تحریم زدیم و از تحریم خارج شدیم. او با اشاره به اینکه دو سال دوران تنفس ما بود و در این مدت میتوانستیم نفتمان را بفروشیم و بانکهای ما فعالیتهای بانکی خودشان را داشته باشند، ادامه داد: (این زمان) رسید به افراد ناشی که در کاخ سفید سرِ کار آمدند که همه فکرشان این بود یک تحریم جدید برای ایران درست کنند تا نظام نباشد.
شکست رؤیای امریکایی برای نابودی ایران
رئیس جمهوری با بیان اینکه امریکاییها با صراحت گفتند جمهوری اسلامی جشن پیروزی چهلمین سال انقلاب را نخواهند داشت و ما 22 بهمن به ایران برمیگردیم، تصریح کرد: در ظاهر هم شاید درست میگفتند، چراکه دوستان ایران هم جرأت نمیکنند به سمت ایران بیایند. روحانی با نقل قول از رئیس جمهوری یک کشور اروپایی گفت: رئیس جمهوری اروپایی مهر سال 97 گفت «آقای ترامپ دیشب به من گفته شما اروپاییها فقط سه ماه صبر کنید؛ دیگر جمهوری اسلامی ایرانی نیست» من خندیدم و گفتم سه ماه دیگر ما هستیم و شما هم هستید. سال بعد همان رئیس جمهوری را در نیویورک دیدم و به او یادآوری کردم؛ او خندید، گفت یادم است او (ترامپ) چه میگفت. او با تأکید بر اینکه دشمن میخواست جمهوری اسلامی ایران در 97 نباشد و امریکاییها بر این کشور مسلط باشند، اضافه کرد: اما ما امروز قویتر از دیروز هستیم. این معجزهای است که خداوند با عنایت خودش برای این ملت آفریده است، وگرنه هیچکس نمیتوانست در این سه سال تحریم شدید اینچنینی مقاومت کند. رئیس جمهوری با اشاره به وعده وزیر راه و شهرسازی مبنی بر ساخت 518 کیلومتر آزادراه و هزار و 400 کیلومتر راهآهن تا پایان دولت، گفت: پس ما ضعیفتر نشدیم، بلکه قویتر شدهایم. آنان فکر میکردند که ما از بین میرویم، اما ما ایستادیم و میایستیم.
تداوم رقابت انتخاباتی، ریشه تحریف
روحانی در ادامه، با قدردانی از رهبر معظم انقلاب که با بیان روشن و صریح فرمودند در برابر تحریم و تحریف میایستیم، تحریف را دردناکتر از تحریم دانست و اظهار کرد: گاهی مشکل را لمس و بخش عمده آن را رفع میکنید، اما بعضی روی آن زخم و درد دست میگذارند و میگویند چرا این هنوز درست نشده است؟ رئیس جمهوری با طرح این سؤال که چرا بخشهای درست را نمیگویید یا نمیگویید که از هر 100 مشکل، 80 مورد آن ناشی از تحریم است، این رویکرد را ناشی از رقابتهای انتخاباتی در کشور دانست و گفت: یک اشکال بزرگ در جمهوری اسلامی ایران است که هرچند وزیر کشور تاریخ انتخابات مثلاً 1400 را اعلام میکند، اما نمیتواند پایان آن را اعلام کند. (به همین دلیل) انتخابات ما پایان ندارد و همین طور (شاهد تداوم فضای انتخابات، دعوا و رقابت (هستیم). روحانی با بیان اینکه با پایان یافتن انتخابات دیگر رقابت و تبلیغات نداریم و دیگر علیه (هم) نیستیم، افزود: در دوره انتخابات یک چیزهایی قابل گذشت است. اما اشکال ما این است پایان انتخابات را اعلام نمیکنیم که چه زمانی است، (درحالی که وقتی) انتخابات تمام شد، باید با هم کار کنیم.
رئیس جمهوری گفت: اعلام میکنم این تصور دقیق نیست که دولت به تنهایی میتواند تمام مشکلات نظام را حل کند، دولت به شرطی میتواند مشکلات را حل کند که مجلس، قوه قضائیه، نیروهای مسلح و صدا وسیما در کنارش باشند. با هم میتوانیم با دشمن بجنگیم، زیرا دشمن برای نابودی دولت نیامده است، بلکه برای نابودی نظام آمده است، پس همه باید در کنار هم قرار بگیریم.
شکست تحریف، شرط اول شکست تحریم
روحانی با بیان اینکه در کنار تحریم، حداقل تحریف نکنیم، ادامه داد: اگر هم دشمنان تحریف درست میکنند، آن را در داخل بیان نکنیم. اشکال از تحریم امریکاست، اما تحریم را نمیبیند و میگوید اشکال از آنجاست، از اینجاست، ممکن است اشکال از آنجا و اینجا باشد، ولی اشکال تحریم را باید ببینیم. علت تحریم و شرایط تحریم را هم باید ببینیم. شرایط اقدامات مثبت و منفی را هم باید بخوبی ببینیم. رئیس جمهوری با بیان اینکه با همه سختیهایی که هست، قادریم تحریم را بشکنیم، ادامه داد: به شرط اینکه اول تحریف را بشکنیم. اگر تحریف را نشکنیم، اگر سخنان ناروا گفته شود، اگر قضاوتهای ناصحیح شود، اگر ذهن مردم مشغول شود، اگر شادابی مردم گرفته شود، اگر مردم را نگران و مأیوس کنیم، موفق نمیشویم و شکست میخوریم. اما اگر تحریف را کنار بگذاریم، بشکنیم، واقعیتها را زیر خنجر تحریف ذبح نکنیم، مردم واقعیتها را ببینند و آگاه باشند، آن وقت میتوانیم با تحریم بجنگیم. البته با تحریم جنگیدن سخت است، در عین حال هر جا هم فرصت پیدا کنیم، از لحاظ سیاسی بتوانیم تحریم را بشکنیم، میرویم، هیچ تردید نمیکنیم.
او گفت: چون تحریم ظلم دشمن است، وزارت خارجه، رئیس جمهوری، وزرا، دولت و تمام مقامات، هر جایی که بتوانیم ظلم دشمن را برداریم، خوب است. تحریم شمشیر دشمن است، جایی که بتوانیم شمشیر دشمن را میشکنیم، اما در عین حال این شرایط، شرایطی است که باید همدیگر را یاری کنیم و با یاری همدیگر به نقطه مطلوب میرسیم.
روحانی گفت: اینکه سرپرست وزارت که البته هفته آینده امیدواریم مجلس شورای اسلامی کمک کند و ایشان وزیر صمت باشد، وقتی اعلام میکند در مدت 5، 6 ماه به اندازه 90 میلیون دلار از قطعاتی که از خارج میخریدیم، توانستیم در داخل تولید کنیم و خودکفایی 90 میلیون دلاری را در شرایط تحریم و کرونا ایجاد کنیم، جای افتخار دارد. وقتی اعلام میکند که 432 بنگاهی که تعطیل بوده، در این 5 ماه راهاندازی شده است و راه افتاده، این افتخار دارد که علیرغم تحریم و فشار داریم تلاش میکنیم و جلو میرویم و قدم به جلو برمیداریم.
او با اشاره به اینکه مقام معظم رهبری دستوراتی دادند که باید آن دستورات را اجرا و عملیاتی کنیم، گفت: ایشان بعضی از دستورات را به دولت دادند، بعضی از دستورات را به سه قوه دادند. دیروز بر مبنای دستورات ایشان اولین جلسه سه قوه بعد از سخنرانی عید قربان مقام معظم رهبری تشکیل شد و اتفاقاً یک موضوع بسیار مهم اقتصادی را در دستور کار قرار دادیم و بخش بزرگ آن بحث را هم تقریباً انجام دادیم، نظرات بسیار به هم شبیه و نزدیک بود.
در جلساتمان اختلافی نمیبینیم
رئیس جمهوری گفت: آنهایی که میگویند مجلس شورای اسلامی دنبال این است که دولت را زمین بزند، قوه قضائیه دنبال این است که دولت را زمین بزند، در جلساتمان چنین چیزی نمیبینیم و این قضاوت را ناصحیح میدانم. مجلس شورای اسلامی کاملاً لمس و حس میکند که دولت در چه شرایطی است، قوه قضائیه کاملاً شرایط سخت کشور را میبیند و میبینیم که آنها تلاش میکنند دولت را یاری و کمک کنند و در جلسه دیروز هم این را دیدم. سه قوه در کنار هم بودیم و بحث میکردیم؛ بحثها مشابه هم بود و ان شاءالله در هفته آینده دوشنبه که ادامه آن را تصمیم گرفتیم؛ امیدوارم آن جلسه به نتیجه برسد و اگر به نتیجه برسد و مقام معظم رهبری موافقت کنند و اعلام کنیم، یک گشایشی از لحاظ اقتصادی در کشور به وجود خواهد آمد و بیتردید دست دولت مقداری باز میشود، ان شاءالله امیدوارم آن طرح را کاملتر و دقیقتر کنیم.
روحانی در ادامه گفت: البته مقام معظم رهبری دستورات دیگری هم دادند؛ گفتند راجع به بودجه، اصلاح نظام بانکی، سرمایهگذاری، بهبود محیط کسب و کار و اشتغال باید کار کنید و همه اینها به نظر من امکانپذیر است. میتوانیم با همین شرایطی که هستیم اینها را حل و فصل کنیم و در همین فرصتی که در اختیار ماست؛ همین یک سالی که در اختیار ماست و یک سال فرصت بسیار زیادی است و فکر نکنیم که یک سال بیشتر نمانده، یک سال خیلی است.
رئیس جمهوری گفت: ما اولین تحریم را در 100 روز شکستیم نه یک سال؛ در 100 روز در توافق موقت اولین تحریم را شکستیم. پس چنین قدرتی داریم و این همان دولت است و این همین امکانات است. ما یک سال فرصت داریم، 365 روز فرصت داریم خیلی کارها را میتوانیم انجام بدهیم. او تأکید کرد: من شک ندارم مردم در این 365 روز به شرط حیات، خواهند دید طرحهای بسیار زیادی در بخشهای مختلف افتتاح خواهد شد؛ نمونه آن طرحهایی که در تمام پنجشنبهها
ان شاءالله افتتاح میکنیم. البته وزرا غیر از پنجشنبهها و در روزهای دیگر هم افتتاح میکنند. شما دیدید در این روزها وزیر نفت، وزیر نیرو افتتاح داشت، افتتاحهای زیادی هم غیر از پنجشنبه هست، پنجشنبه یکی از آنهاست که در هر هفته افتتاح خواهیم کرد. او ابراز امیدواری کرد که با کمک همدیگر دشمن را وادار کنیم به آن روزی که بفهمد از راه تحریم نمیتواند ما را به زانو دربیاورد و ناچار است با منطق بیاید در کنار و حق و حقیقت را بپذیرد؛ به نظر من آن روز، روزِ بسیار طولانی نیست و صبر و مقاومت، انشاءالله ما را به آن پیروزی خواهد رساند.
شاهد تحرک بسیار خوب در مسائل اقتصادی خواهیم بود
روحانی از همه وزرا تقاضا کرد تا عرضههای اولیه را انجام دهند و گفت: در هفتهای که گذشت در یک عرضه 620 میلیارد و در یک عرضه 763 میلیارد سهام عرضه شده، مردم خریدند و باز هم این کار انجام میگیرد و انشاءالله شاهد یک تحول و تحرک بسیار خوب در زمینه مسائل اقتصادی خواهیم بود.
رئیس جمهوری در پایان گفت: انشاءالله در ماه محرم که در هفتههای پیش رو داریم نیز در چارچوب پروتکلهایی که مورد نظر مقام معظم رهبری بود و تأکید کردند و وزارت بهداشت و درمان تأکید میکند آن را عمل کنیم و آن روزهای بسیار مهم عاشورایی را پاس بداریم و بتوانیم مفتخر باشیم که امسال هم جزو عزاداران امام حسین(ع) خواهیم بود.

دلِ سوخته بیروت
ندا آکیش – انفجار عظیم غروب سهشنبه، بیروت را به چنان خاک سیاهی نشاند که از هر نقطه جهان دود این خاکسترنشینی به چشم میخورد. انفجار بخشهایی از بندر پایتخت لبنان را به ویرانه تبدیل کرد، دستکم 100 کشته، بیش از 4 هزار زخمی و صدها مفقود برجا گذاشت و شماری از پایتختنشینان لبنان را بی خانمان کرد. این انفجار باعث شد 4 بیمارستان بیروت غیرقابل استفاده و بیمارستانهای باقیمانده برای پذیرش اجساد و مجروحان با کمبود تخت بیمارستانی و سردخانه مواجه شوند.
به گزارش الجزیره، تنها ساعتی پس از انفجار سه شنبه شب بیروت که لرزش آن در جزیره قبرس هم احساس شد و استاندار بیروت آن را با انفجارهای اتمی هیروشیما و ناکازاکی در جنگ جهانی دوم مقایسه کرد، میشل عون، رئیس جمهوری لبنان دستور برگزاری فوقالعاده شورای عالی دفاعی را صادر کرد و صبح دیروز چهارشنبه هم ضمن اعلام دو هفته وضعیت فوقالعاده در بیروت از اعضای کابینه درخواست کرد، نشست فوقالعاده تشکیل دهند. او همچنین از تشکیل یک تیم تحقیق درباره علت انفجار خبر داد و گفت اعضای این تیم 5 روز فرصت دارند، نتیجه تحقیقات خود را اعلام کنند و عاملان انفجارهای بندر به شدیدترین مجازاتها خواهند رسید. در ساعات پایانی سهشنبه شب مقامات لبنانی گفتند، ذخیرهسازی دو هزار و 750 تن نیترات آمونیوم توقیف شده در انبار گمرک بندر بیروت علت انفجار بوده است.
به گزارش گاردین، تا زمانی که این انفجار رخ نداده بود، اکثر مردم لبنان از ذخیره سازی این میزان نیترات آمونیوم در بندر بیروت خبر نداشتند. اما تحلیلگران با استناد به اسنادی که به صورت آنلاین منتشر شد، میگویند مقامات لبنانی بیش از 6 سال بود که میدانستند در انبار شماره 12 بندر این ماده شیمیایی نگهداری میشود؛ مروان عبود، استاندار بیروت هم دیروز چهارشنبه به رسانهها گفت: در یک گزارش امنیتی مربوط به سال ۲۰۱۴ نسبت به وقوع انفجاری در بیروت هشدار داده شده بود. استاندار بیروت میزان خسارتهای وارده به بیروت را حدود سه تا پنج میلیارد دلار و حتی بیشتر از این رقم تخمین زد و گفت، هزاران تن از ساکنان پایتخت لبنان اکنون خانه ندارند و تا سه ماه آینده هم امکان بازسازی خانههای ویران شده وجود ندارد.
اداره گمرکات لبنان هم در گزارشی اعلام کرد، در حادثه انفجار بندر بیروت یکی از بزرگترین انبارهای غله کشور تخریب شده و سوخته است. این در حالی است که لبنان تا قبل از انفجار هم دچار بحران مالی بود و برای تأمین گندم مورد نیازخود بشدت وابسته به واردات بود. تقاضای داخلی لبنان برای گندم ماهانه بین ۳۵ تا ۴۰ هزار تن است.
در پی این حادثه سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان به خانوادههای قربانیان تسلیت گفت و اعلام کرد، سخنرانی روز چهارشنبه خود را تا اطلاع ثانوی به تعویق میاندازد. حزب الله لبنان همچنین با فراخوان عمومی از مردم لبنان خواست برای کمک به مجروحان خون اهدا کنند. بسیاری از کشورهای جهان هم ضمن ارسال پیامهای تسلیت خود به مقامات لبنانی برای کمک به این کشور اعلام آمادگی کردند.
واکنشها و کمکهای جهانی
روسیه با ارسال 5 هواپیمای حامل کمکهای درمانی به لبنان اعلام کرد، یک بیمارستان سیار در لبنان تأسیس میکند و کارشناسان درمانی و پزشکی خود را به این کشور میفرستد تا ضمن درمان مجروحان پروتکلهای بهداشتی مربوط به همه گیری ویروس کرونا را اجرا کنند و مانع شیوع بیش از پیش کرونا در لبنان شوند. از آنجا که بسیاری از بیمارستانهای بیروت تخریب شده، مجروحان انفجار بیروت به بیمارستانهایی که بیماران کرونایی در آنجا هستند، برده شدهاند و بیمارستانها بیماران کرونایی خود را ترخیص کردهاند.
فرانسه هم برای ارسال کمک به لبنان اعلام آمادگی کرده و امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه سه شنبه شب در توئیتی به زبان عربی، همدردی خود را با لبنان اعلام کرد. مقامات آلمان نیز اعلام کردند، پس از وقوع انفجار بزرگ در بیروت، به لبنان کمکهایی ارسال خواهد شد. بوریس جانسون، نخست وزیر انگلیس و رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه هم برای کمک به لبنان اعلام آمادگی کردند. شورای همکاری خلیج فارس نیز با لبنان و مردم این کشور در این مصیبت اعلام همبستگی کرد. پادشاه اردن، رئیس جمهور تونس، وزارت خارجه بحرین، ولیعهد کویت، رئیس جمهوری مصر، رئیس جمهوری سوریه وزارت خارجه امارات، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و بسیاری دیگر از کشورها هم به انفجار بیروت واکنش نشان داده و ابراز همدردی با لبنانیها کردند. امارات و مصر همچنین نمادهای ملی خود، برج خلیفه و اهرام مصر را به شکل پرچم لبنان نورپردازی کردند. دولتهای عراق و قطر هم اعلام کردند، در لبنان بیمارستان صحرایی میسازند.
رد ادعاهای ترامپ از سوی پنتاگون
در چنین شرایطی دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا بی توجه به سخنان مقامات لبنان که علت انفجار را ذخیره سازی نیترات آمونیوم اعلام کرده اند، چندین بار از واژه «حمله» درباره انفجار بیروت استفاده و ادعا کرد، با ژنرالهای امریکایی و کارشناسان نظامی دیدار کرده و آنها به او گفتهاند، در بیروت احتمالاً بمب منفجر شده است. این ادعای ترامپ آنقدر بی اساس بود که وزارت دفاع امریکا (پنتاگون) واکنش نشان داد و سه مقام پنتاگون به شبکه سی ان ان گفتند: تا شامگاه سهشنبه هیچ دلیل و مدرکی مبنی بر اینکه انفجارهای مهیب بیروت «حمله» بوده، وجود نداشت.
سفارت لبنان در امریکا هم اظهارات ترامپ درباره انفجار بیروت را رد و اعلام کرد: تا به این لحظه شواهدی بهدست نیامده است که نشان دهد این حادثه در اثر حملهای عامدانه یا هرگونه بمبگذاری اتفاق افتاده باشد.
بازار نفت و طلا تحت تأثیر انفجار بیروت
روز سهشنبه تا قبل از وقوع انفجار بیروت، قیمت نفت در معاملات جهانی کاهشی بود اما به یکباره همه چیز تغییر کرد و قیمتها افزایشی شد به طوری که نفت برنت با رشد 0.5 درصدی به قیمت هر بشکه ۴۴ دلار و ۳۵ سنت رسید و شاخص نفت امریکا هم ۱.۵ درصد بالا رفت و ۴۱ دلار و ۶۳ سنت در هر بشکه معامله شد. بازار جهانی طلا هم پس از انفجار به طرز عجیبی رشد کرد و میزان افزایش قیمت اونس طلا عصر دیروز سهشنبه به بیش از ۲۷ دلار رسید.
اهمیت بندر بیروت
بندر بیروت تا قبل از انفجار روزانه با ۳۰۰ بندرگاه جهانی در تعامل بود و سالانه پذیرای حدود سه هزار و ۱۰۰ کشتی بود و عمده صادرات و واردات لبنان از این بندر صورت میگرفت. کالاهایی که وارد این بندر میشد، بیش از ۷۰ درصد حجم کالاهایی را تشکیل میداد که وارد لبنان میشود. در این بندر سیلوهای گندم و یک منطقه آزاد به مساحت بالغ بر ۸۱ هزار مترمربع وجود داشت. بنابراین اگر لبنان در سالهای گذشته قصد داشت بیشترین حجم کالا را وارد کند، امروز مهمترین ورودی این کالاها را از دست داده است.
انفجار بیروت در یک نگاه
زمان و محل انفجار: بندر بیروت، ساعت 6:7 عصر
شدت انفجار: یکپنجم انفجار هسته ای هیروشیما
شعاع انفجار: 240 کیلومتر (در قبرس احساس شد)
حجم خسارت: 3 تا 5 میلیارد دلار
تعداد کشتهشدگان: بیش از 135 نفر
تعداد مجروحان: بیش از 5000 نفر
تعداد آوارگان: 300هزار نفر
علت حادثه: انفجار 2750 تن نیترات آمونیوم
به گزارش الجزیره، تنها ساعتی پس از انفجار سه شنبه شب بیروت که لرزش آن در جزیره قبرس هم احساس شد و استاندار بیروت آن را با انفجارهای اتمی هیروشیما و ناکازاکی در جنگ جهانی دوم مقایسه کرد، میشل عون، رئیس جمهوری لبنان دستور برگزاری فوقالعاده شورای عالی دفاعی را صادر کرد و صبح دیروز چهارشنبه هم ضمن اعلام دو هفته وضعیت فوقالعاده در بیروت از اعضای کابینه درخواست کرد، نشست فوقالعاده تشکیل دهند. او همچنین از تشکیل یک تیم تحقیق درباره علت انفجار خبر داد و گفت اعضای این تیم 5 روز فرصت دارند، نتیجه تحقیقات خود را اعلام کنند و عاملان انفجارهای بندر به شدیدترین مجازاتها خواهند رسید. در ساعات پایانی سهشنبه شب مقامات لبنانی گفتند، ذخیرهسازی دو هزار و 750 تن نیترات آمونیوم توقیف شده در انبار گمرک بندر بیروت علت انفجار بوده است.
به گزارش گاردین، تا زمانی که این انفجار رخ نداده بود، اکثر مردم لبنان از ذخیره سازی این میزان نیترات آمونیوم در بندر بیروت خبر نداشتند. اما تحلیلگران با استناد به اسنادی که به صورت آنلاین منتشر شد، میگویند مقامات لبنانی بیش از 6 سال بود که میدانستند در انبار شماره 12 بندر این ماده شیمیایی نگهداری میشود؛ مروان عبود، استاندار بیروت هم دیروز چهارشنبه به رسانهها گفت: در یک گزارش امنیتی مربوط به سال ۲۰۱۴ نسبت به وقوع انفجاری در بیروت هشدار داده شده بود. استاندار بیروت میزان خسارتهای وارده به بیروت را حدود سه تا پنج میلیارد دلار و حتی بیشتر از این رقم تخمین زد و گفت، هزاران تن از ساکنان پایتخت لبنان اکنون خانه ندارند و تا سه ماه آینده هم امکان بازسازی خانههای ویران شده وجود ندارد.
اداره گمرکات لبنان هم در گزارشی اعلام کرد، در حادثه انفجار بندر بیروت یکی از بزرگترین انبارهای غله کشور تخریب شده و سوخته است. این در حالی است که لبنان تا قبل از انفجار هم دچار بحران مالی بود و برای تأمین گندم مورد نیازخود بشدت وابسته به واردات بود. تقاضای داخلی لبنان برای گندم ماهانه بین ۳۵ تا ۴۰ هزار تن است.
در پی این حادثه سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان به خانوادههای قربانیان تسلیت گفت و اعلام کرد، سخنرانی روز چهارشنبه خود را تا اطلاع ثانوی به تعویق میاندازد. حزب الله لبنان همچنین با فراخوان عمومی از مردم لبنان خواست برای کمک به مجروحان خون اهدا کنند. بسیاری از کشورهای جهان هم ضمن ارسال پیامهای تسلیت خود به مقامات لبنانی برای کمک به این کشور اعلام آمادگی کردند.
واکنشها و کمکهای جهانی
روسیه با ارسال 5 هواپیمای حامل کمکهای درمانی به لبنان اعلام کرد، یک بیمارستان سیار در لبنان تأسیس میکند و کارشناسان درمانی و پزشکی خود را به این کشور میفرستد تا ضمن درمان مجروحان پروتکلهای بهداشتی مربوط به همه گیری ویروس کرونا را اجرا کنند و مانع شیوع بیش از پیش کرونا در لبنان شوند. از آنجا که بسیاری از بیمارستانهای بیروت تخریب شده، مجروحان انفجار بیروت به بیمارستانهایی که بیماران کرونایی در آنجا هستند، برده شدهاند و بیمارستانها بیماران کرونایی خود را ترخیص کردهاند.
فرانسه هم برای ارسال کمک به لبنان اعلام آمادگی کرده و امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه سه شنبه شب در توئیتی به زبان عربی، همدردی خود را با لبنان اعلام کرد. مقامات آلمان نیز اعلام کردند، پس از وقوع انفجار بزرگ در بیروت، به لبنان کمکهایی ارسال خواهد شد. بوریس جانسون، نخست وزیر انگلیس و رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه هم برای کمک به لبنان اعلام آمادگی کردند. شورای همکاری خلیج فارس نیز با لبنان و مردم این کشور در این مصیبت اعلام همبستگی کرد. پادشاه اردن، رئیس جمهور تونس، وزارت خارجه بحرین، ولیعهد کویت، رئیس جمهوری مصر، رئیس جمهوری سوریه وزارت خارجه امارات، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و بسیاری دیگر از کشورها هم به انفجار بیروت واکنش نشان داده و ابراز همدردی با لبنانیها کردند. امارات و مصر همچنین نمادهای ملی خود، برج خلیفه و اهرام مصر را به شکل پرچم لبنان نورپردازی کردند. دولتهای عراق و قطر هم اعلام کردند، در لبنان بیمارستان صحرایی میسازند.
رد ادعاهای ترامپ از سوی پنتاگون
در چنین شرایطی دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا بی توجه به سخنان مقامات لبنان که علت انفجار را ذخیره سازی نیترات آمونیوم اعلام کرده اند، چندین بار از واژه «حمله» درباره انفجار بیروت استفاده و ادعا کرد، با ژنرالهای امریکایی و کارشناسان نظامی دیدار کرده و آنها به او گفتهاند، در بیروت احتمالاً بمب منفجر شده است. این ادعای ترامپ آنقدر بی اساس بود که وزارت دفاع امریکا (پنتاگون) واکنش نشان داد و سه مقام پنتاگون به شبکه سی ان ان گفتند: تا شامگاه سهشنبه هیچ دلیل و مدرکی مبنی بر اینکه انفجارهای مهیب بیروت «حمله» بوده، وجود نداشت.
سفارت لبنان در امریکا هم اظهارات ترامپ درباره انفجار بیروت را رد و اعلام کرد: تا به این لحظه شواهدی بهدست نیامده است که نشان دهد این حادثه در اثر حملهای عامدانه یا هرگونه بمبگذاری اتفاق افتاده باشد.
بازار نفت و طلا تحت تأثیر انفجار بیروت
روز سهشنبه تا قبل از وقوع انفجار بیروت، قیمت نفت در معاملات جهانی کاهشی بود اما به یکباره همه چیز تغییر کرد و قیمتها افزایشی شد به طوری که نفت برنت با رشد 0.5 درصدی به قیمت هر بشکه ۴۴ دلار و ۳۵ سنت رسید و شاخص نفت امریکا هم ۱.۵ درصد بالا رفت و ۴۱ دلار و ۶۳ سنت در هر بشکه معامله شد. بازار جهانی طلا هم پس از انفجار به طرز عجیبی رشد کرد و میزان افزایش قیمت اونس طلا عصر دیروز سهشنبه به بیش از ۲۷ دلار رسید.
اهمیت بندر بیروت
بندر بیروت تا قبل از انفجار روزانه با ۳۰۰ بندرگاه جهانی در تعامل بود و سالانه پذیرای حدود سه هزار و ۱۰۰ کشتی بود و عمده صادرات و واردات لبنان از این بندر صورت میگرفت. کالاهایی که وارد این بندر میشد، بیش از ۷۰ درصد حجم کالاهایی را تشکیل میداد که وارد لبنان میشود. در این بندر سیلوهای گندم و یک منطقه آزاد به مساحت بالغ بر ۸۱ هزار مترمربع وجود داشت. بنابراین اگر لبنان در سالهای گذشته قصد داشت بیشترین حجم کالا را وارد کند، امروز مهمترین ورودی این کالاها را از دست داده است.
انفجار بیروت در یک نگاه
زمان و محل انفجار: بندر بیروت، ساعت 6:7 عصر
شدت انفجار: یکپنجم انفجار هسته ای هیروشیما
شعاع انفجار: 240 کیلومتر (در قبرس احساس شد)
حجم خسارت: 3 تا 5 میلیارد دلار
تعداد کشتهشدگان: بیش از 135 نفر
تعداد مجروحان: بیش از 5000 نفر
تعداد آوارگان: 300هزار نفر
علت حادثه: انفجار 2750 تن نیترات آمونیوم

روزنامه نگارانی که کرونا از ما گرفت
یوسف حیدری
گزارش نویس
حتماً شما هم آن فیلم را دیدهاید که بالگرد هلال احمر در حال توزیع اقلام میان سیلزدگان جنوب کشور است و یکی میان بلبشو بستههای اضافه را از دست مردان میگیرد و با کشمکش زیاد به دست زنان سالخوردهای میدهد که اندکی دورتر ایستادهاند و نمیتوانند وارد جمعیت شوند. یکی از کارکنان هلال احمر که این فیلم را از سیل لرستان و خوزستان منتشر کرده بود در توضیح نوشت؛ هم دنبال کار خودش بود، هم به ما کمک میکرد و هم حواسش به زنان و سالخوردگان بود که دست خالی برنگردند.
روحالله رجایی، روزنامهنگاری که چندی پیش با ابتلا به کرونا از دنیا رفت، بار دیگر ثابت کرد که همصنفیهایش چه رسالت بزرگی برای بسامان کردن کارها برعهده دارند.
خبرنگاران و روزنامهنگاران در وضعیت آشفتهای که کرونا برای زندگی همه ما تدارک دیده هم باید مثل باقی حوادث و رویدادها به وظیفه حرفهای خود عمل کنند، هشدار دهند، کاستیها و آشفتگیها را گوشزد کنند و هم پای درد دل مردم بنشینند تا تصویری شفاف از مسأله ببینیم و این بار روحالله رجایی، سهیل گوهری و مهدی کاشی جان خود را در این راه گذاشتند و البته خیلیهای دیگر نیز تا پای مرگ رفتند و برگشتند.
روحالله رجایی؛ صدای مردم بود
«نگران کسی نباشید که خدا را دارد... سعی روزنامه نگار باید حسینی باشد.» آنهایی که روحالله رجایی را میشناسند میدانند که این دو جمله تکیه کلام او بود. روحالله دکترای علوم ارتباطات داشت و با سالها حضور در نشریات «همشهری جوان»، «همشهری» و معاونت اداره کل روابط عمومی جمعیت هلال احمر در عرصه مطبوعات و رسانه چهرهای آشنا بود و این روزها همه از کارهای ماندگاری که طی سالها فعالیت در گروه اجتماعی روزنامه همشهری و جمعیت هلال احمر انجام داد میگویند. صادق خسروی یکی از دوستان و همکاران نزدیک روح الله میگوید همه تلاش او این بود که تریبون کسانی باشد که صدای آنها به جایی نمیرسد: «11 سال قبل در همشهری جوان با روحالله آشنا شدم. در همشهری محله فعالیت میکرد. خیلی خونگرم بود و زود با همه میجوشید و در همان اولین برخورد میتوانست یک ارتباط ماندگار برقرار کند. به همین دلیل دوستان زیادی داشت. سال 94 وقتی دبیر اجتماعی روزنامه همشهری شد شادیاش را پنهان نکرد. میگفت به جامعه مخاطب فکر میکنم و اینکه اینجا بهتر میتوانم برای مردم کار کنم.
من چیزهای زیادی در کنار او آموختم. در کار سرعت بالایی داشت و چون دوست داشت بقیه هم همپای او باشند گاهی اوقات این تصور پیش میآمد که استرس دارد. سرعت و دقت او فوقالعاده بود و در گزارش میدانی به جزئیات توجه میکرد و در مصاحبهها هم بخوبی طرف مقابل را به چالش میکشید. بشدت زندگی را دوست داشت و میگفت کسی که خدا را دارد به بنبست نمیرسد. عاشق امام حسین(ع) بود و بهترین لحظههای زندگیاش پیاده روی اربعین.»
صادق از دغدغههای روحالله و کارهای ماندگاری که در روزنامه نگاری انجام داد اینگونه میگوید: «نصب دوربین در کلانتریها یکی از سوژههایی بود که روح االله برای بالا بردن اطمینان از برخورد درست پلیس با مردم بشدت پیگیریاش کرد. افزایش مستمری 6 میلیون نفر از افراد تحت پوشش سازمان بهزیستی و کمیته امداد هم از کارهای ماندگاری بود که با هدایت روحالله به نتیجه رسید. آن سالها 6میلیون نفری که تحت پوشش سازمان بهزیستی و کمیته امداد بودند ماهانه 50 هزار تومان مستمری میگرفتند که با پیگیری جدی او و یاری دیگر دغدغهمندانی چون او، طرح افزایش مستمری در مجلس مطرح و تبدیل به لایحه شد و به این ترتیب مبلغ آن 5 برابر شد. تشویق قضات برای احکام جایگزین حبس یکی دیگر از کارهای ماندگار روحالله در عرصه روزنامه نگاری بود. او از ما میخواست با قضاتی که احکام جایگزین حبس میدهند صحبت کنیم و این موضوع را پیگیری کنیم تا به این ترتیب قضات دیگر تشویق شوند و کمتر حکم حبس بدهند. سرانجام هم رئیس قوه قضائیه وقت دستورالعمل جایگزینی احکام دیگر به جای حبس را ابلاغ کردند. ممنوعیت حمل و تولید سلاح سرد از سوژههای داغ خبری بود که روحالله رجایی بعد از انتشار فیلم زورگیری خشن زیر پل امیر کبیر از ما خواست پیگیری کنیم و بعد از 7 ماه پیگیری به نتیجه رسید و قانون ممنوعیت حمل سلاح سرد تصویب شد. همچنین توجه به دانشجویان ستاره دار از دیگر کارهای او بود و ما تلاش کردیم که صدای این دانشجویان باشیم.»
روحالله رجایی سال 97 به هلال احمر رفت و آنجا نیز با راهاندازی دورههای خبرنگاری بحران برای اولین بار در کشور سعی کرد تا با دعوت از استادان و خبرنگاران صلیب سرخ نحوه خبررسانی در بحران را به خبرنگاران آموزش دهد.»
فاطمه فریمانه، همسر روحالله با یادآوری خاطرات خوبی که از 13 سال زندگی مشترک با او دارد میگوید، زندگی در خانه ما بعد از 12 شب جریان داشت. وقتی که تازه روحالله با وجود خستگی از روزنامه به خانه برمیگشت و با بچهها بازی میکرد: «فداکار بود و به خاطر کار در روزنامه زندگی پرفشاری داشت. همیشه میگفت کار روزنامه پرفشار است و این فشار بعد از رفتن به هلال احمر و سردبیری جام جم هم ادامه داشت. من با کارش کنار آمده بودم اما شهابالدین و حسامالدین یکسره بهانه بابا را میگرفتند. من کارشناس ارشد زبان هستم و مدتی هم تدریس میکردم اما رسیدگی به بچهها اجازه نداد ادامه بدهم. روحالله بعد از به دنیا آمدن نرگس بازهم صبح زود به روزنامه میرفت و 12 شب برمیگشت ولی طوری برنامهریزی کرده بود که بچهها بیدار باشند و با آنها شام بخورد و بازی کند. به فکر همکارانش بود و میگفت در این روزهای کرونایی باید بیشتر هوای آنها را داشته باشم. استراحت کم و کار زیاد فشار زیادی به او وارد میکرد و روزهای آخر قبل از مثبت شدن تست کرونا با وجود درد زیاد بازهم به دفتر روزنامه میرفت. وقتی هم به خانه میآمد با وجود خستگی اجازه نمیداد کاری انجام بدهم و همه کارهای خانه را انجام میداد. بشدت احساساتی بود طوری که گاهی اوقات از محبتهای بیپایانش خسته میشدم.»
سهیل گوهری؛ برای عدالت جنگید
هفته آخر تیرماه خبر ابتلای سهیل گوهری به کرونا در فضای رسانهای منتشر شد. روزنامه نگار و دانشآموخته ارشد حقوق و مشاور حقوق تجارت بود، همچنین کنشگر حوزه فرهنگ و سیاست.
چهره همیشه خندان او در فضای مجازی دست به دست میشد و همه برای سلامتیاش دعا میکردند. معتقد بود نظام طبقاتی اقتصادی میزان ارزش افراد را مشخص نمیکند و همواره دغدغه تحقق عدالت برای همه مردم، احترام به عقیده مخالف و رفاه جامعه را داشت. آیت حسینی همسر سهیل از زندگی مشترک کوتاه اما عمیق در کنار او میگوید؛ از نگاه او سهیل به معنای واقعی همراه، همدم و یک رفیق بود: «ما دوبال یک پرندهای بودیم که میخواستیم برای رؤیاهایمان که متعلق به خودمان و همه مردم بود پرواز کنیم اما حالا یک بال این پرنده شکسته است. 17 تیرماه دومین سالگرد آشناییمان بود و 10 روز بعد سهیل برای همیشه رفت. سالها روزنامهنگار اجتماعی بود و از مشکلات اجتماعی و توجه به مناطق محروم مینوشت. معتقد بود مردم مناطق محروم هم باید از امکانات لازم برخوردار باشند.»
او میگوید: «شاید زندگی در کنار همسری که مدیریت مجموعهای را عهدهدار است و کارآفرین حوزه تکنولوژی است متفاوت باشد اما او همیشه به معنای واقعی همراه بود، نتیجه همین همراهیها در کنار زندگی آگاهانه، عاشقانه، در محور حرفهای توسعه یکی از پلتفرمهای تأمین مالی جمعی در ایران شد؛ نگاه استراتژیک و تحلیلی او به مسائل باعث میشد در ابعاد مختلف و کلان توانایی نقادانه و راه حلمحور داشته باشد. تمرکز ویژه و خاصی روی سازمانهای مردم نهاد غیرانتفاعی داشت. با توجه به اینکه دانش آموخته ارشد حقوق بود و مشاوره حقوقی تجارت اولویتش بود دغدغههای اجتماعیاش فراتر از اینها بود؛ دغدغه توسعه فرهنگ و اعتلای فرهنگی داشت. بحث بیماران ام اس یکی از اصلیترین دغدغههای زندگی سهیل بود، هم زمانی که مدیر روابط عمومیانجمن ام اس ایران بود و هم بعد از دوران مسئولیت پیگیر مشکلات مربوط به بیماران ام اس بود.
بهعنوان کارشناس حقوق شهروندی، گرفتاریهای شهروندان در حوزه آسیبهای اجتماعی بخصوص مردم حاشیه شهر و مناطق محروم را در مدت همکاری با شورای اسلامی شهر تهران پیگیری میکرد.»
آیت حسینی از برنامههایی که برای ساختن آینده کنار سهیل داشت میگوید و اینکه دغدغه اصلی او توسعه فرهنگ بود: «ما سبک زندگی منحصر به فرد خودمان را داشتیم، متعارف نبود و سهیل نیز صاحب سبکی که زندگی را بازی میدانست و میگفت جدی گرفتن زندگی بها دادن به فانی است که حتی نمیدانی کی تمام میشود.
ساعتها درباره موضوعات مختلف صحبت میکردیم؛ خانه، محل کار ما جایی بود برای مکالمه و مفاهمه. اختلافها یا تصادمها باعث رشدمان بود نه افتراق، دغدغههای اجتماعی یکسانی داشتیم با اولویت متفاوت؛ همیشه میخندید و خیلی میهماننواز بود و در خانه ما به روی همه دوستان باز بود؛ و شاید در عمر کوتاه رابطه عمیقمان خانه ما جایی بود برای عشق ورزیدن به انسانها.»
مهدی کاشی؛ به روزنامه پس از مرگ خود میاندیشید
روزهایی که روزنامه «سپهر غرب» رو به تعطیلی بود و هفتهای یک بار چاپ میشد تلاش کرد تا این روزنامه را نجات دهد و توانست در کمتر از 6 ماه این روزنامه را به یکی از مهمترین رسانههای غرب کشور تبدیل کند. روزنامهای که دیگر هر روز چاپ و منتشر میشد. مهدی کاشی را میگویم که حسین صادقیان مدرس دانشگاه و مدیر تحریریه روزنامه سپهر غرب درباره او میگوید، این جوان 34 ساله در کنار روزنامهنگاری با مدیریت خود آنجا را متحول کرد و تا روز مرگ هم دغدغه کار داشت.
مهدی کاشی از روزنامه نگاران موفق غرب کشور و اهل همدان بود که او هم چندی پیش با ابتلا به کرونا از دنیا رفت. تهیه گزارش از مشکلات منطقه محروم خذر همدان، افشای تخلفات در یکی از برجهای همدان، جلوگیری از جادهسازی در مسیر جاده سلامت در گنجنامه، راهاندازی مرکز نیکوکاری رسانه برای تهیه جهیزیه زوجهای جوان و راهاندازی مرکزی برای حمایت از روزنامه نگاران ازجمله کارهایی است که از مهدی به یادگار مانده است.
حسین صادقیان مدیر تحریریه روزنامه سپهر غرب از روزهایی میگوید که این روزنامه با مدیریت مهدی به یکی از موفقترین روزنامههای غرب کشور تبدیل شد: «12 سال در عرصه مطبوعات فعالیت داشت، از روزنامه هگمتانه آغاز کرده بود. در کنار فعالیت در بخش سازمان آگهیها سراغ تهیه گزارش و عکس رفت و بعد از 5 سال به روزنامه سپهر غرب آمد. آن سالها روزنامه وضعیت خوبی نداشت و در آستانه تعطیلی بود. مهدی با تجربهای که داشت بهعنوان قائم مقام مدیر مسئول کارها را در دست گرفت و از هفتهای یک شماره به چاپ روزانه رسیدیم و امروز 80 نفر در 5 استان غربی کشور در این روزنامه کار میکنند.
در کنار مدیریت و خبرنگاری با صفحهآرایی هم آشنایی داشت و معتقد بود روزنامه نگار باید همه فن حریف باشد. نگاه خاصی به سوژهها داشت و به خبرنگاران ایده میداد و میخواست سوژههای اجتماعی را تا رسیدن به نتیجه پیگیری کنند. میگفت وظیفه ما ایستادن کنار مردم است و باید صدای آنها در گرفتن حقشان باشیم. اهل باج دادن نبود و در مسأله یکی از برجهای همدان که ساخت آن با تخلف زیادی همراه بود با تیتر و گزارشهای مختلف سرانجام جلو این تخلف را گرفت. عاشق تحریریه بود و میگفت باید از پتانسیل روزنامه نگاری و رسانه در انجام کارهای خیر استفاده کرد.
سه ماه قبل با کمک کمیته امداد مرکز نیکوکاری رسانه را تأسیس کرد و با انتشار فراخوان از مردم و رسانهها خواست برای تهیه جهیزیه 100 نوعروس کمک کنند ولی متأسفانه کرونا اجازه نداد تا شیرینی نتیجه این کار را بچشد. علاوه بر این با تشکیل سندیکای رسانه تلاش کرد تا از خبرنگاران حمایت کند. اعتقاد زیادی به اطلاعرسانی درست داشت و میگفت باید خواستههای مردم را از مسئولان پیگیری کنیم. تا لحظه مرگ هم به فکر روزنامه بود و روی تخت بیمارستان کارهای مربوط به روزنامه و گزارشها و اخبار را پیگیری میکرد و میگفت اگر از دنیا رفتم اجازه ندهید روزنامه تعطیل شود. بعد از اینکه مادرش به بیماری کرونا مبتلا شد به خاطر رسیدگی به مادر متأسفانه خودش هم مبتلا شد. خوشبختانه مادرش بعد از مدتی بهبود پیدا کرد اما مهدی بعد از اینکه ریهاش درگیر شد از دنیا رفت. بعد از مرگ مهدی همه ما هم قسم شدیم که راه او را ادامه دهیم.»
زهره پوروهابی، سردبیر روزنامه سپهرغرب از سوژهها و کارهای ماندگاری که با تلاش مهدی کاشی به نتیجه رسید اینگونه میگوید: «ساکنان منطقه خذر در همدان مشکلات زیادی در زمینه سد معبر داشتند. همراه با مهدی کاشی به آنجا رفتیم و گزارش و عکس تهیه کردیم. تأکید داشت باید شهرداری به وضعیت این منطقه محروم رسیدگی کند. سرانجام شهرداری با رفع سد معبر و تملک برخی از خانهها برای باز کردن معبر اقدام کرد. سوژه بعدیاش یکی از برجهایی بود که با کاربری مرکز خرید در یکی از میادین شهر ساخته شده بود و تخلفاتی از جمله نداشتن پارکینگ داشت. مهدی کاشی بسیار روی گزارش این تخلف تأکید داشت و حتی در صفحه اول عکس و تیترش را چاپ کرد که بازتاب خیلی زیادی داشت و باعث شد جلو این تخلف گرفته شود.»
گزارش نویس
حتماً شما هم آن فیلم را دیدهاید که بالگرد هلال احمر در حال توزیع اقلام میان سیلزدگان جنوب کشور است و یکی میان بلبشو بستههای اضافه را از دست مردان میگیرد و با کشمکش زیاد به دست زنان سالخوردهای میدهد که اندکی دورتر ایستادهاند و نمیتوانند وارد جمعیت شوند. یکی از کارکنان هلال احمر که این فیلم را از سیل لرستان و خوزستان منتشر کرده بود در توضیح نوشت؛ هم دنبال کار خودش بود، هم به ما کمک میکرد و هم حواسش به زنان و سالخوردگان بود که دست خالی برنگردند.
روحالله رجایی، روزنامهنگاری که چندی پیش با ابتلا به کرونا از دنیا رفت، بار دیگر ثابت کرد که همصنفیهایش چه رسالت بزرگی برای بسامان کردن کارها برعهده دارند.
خبرنگاران و روزنامهنگاران در وضعیت آشفتهای که کرونا برای زندگی همه ما تدارک دیده هم باید مثل باقی حوادث و رویدادها به وظیفه حرفهای خود عمل کنند، هشدار دهند، کاستیها و آشفتگیها را گوشزد کنند و هم پای درد دل مردم بنشینند تا تصویری شفاف از مسأله ببینیم و این بار روحالله رجایی، سهیل گوهری و مهدی کاشی جان خود را در این راه گذاشتند و البته خیلیهای دیگر نیز تا پای مرگ رفتند و برگشتند.
روحالله رجایی؛ صدای مردم بود
«نگران کسی نباشید که خدا را دارد... سعی روزنامه نگار باید حسینی باشد.» آنهایی که روحالله رجایی را میشناسند میدانند که این دو جمله تکیه کلام او بود. روحالله دکترای علوم ارتباطات داشت و با سالها حضور در نشریات «همشهری جوان»، «همشهری» و معاونت اداره کل روابط عمومی جمعیت هلال احمر در عرصه مطبوعات و رسانه چهرهای آشنا بود و این روزها همه از کارهای ماندگاری که طی سالها فعالیت در گروه اجتماعی روزنامه همشهری و جمعیت هلال احمر انجام داد میگویند. صادق خسروی یکی از دوستان و همکاران نزدیک روح الله میگوید همه تلاش او این بود که تریبون کسانی باشد که صدای آنها به جایی نمیرسد: «11 سال قبل در همشهری جوان با روحالله آشنا شدم. در همشهری محله فعالیت میکرد. خیلی خونگرم بود و زود با همه میجوشید و در همان اولین برخورد میتوانست یک ارتباط ماندگار برقرار کند. به همین دلیل دوستان زیادی داشت. سال 94 وقتی دبیر اجتماعی روزنامه همشهری شد شادیاش را پنهان نکرد. میگفت به جامعه مخاطب فکر میکنم و اینکه اینجا بهتر میتوانم برای مردم کار کنم.
من چیزهای زیادی در کنار او آموختم. در کار سرعت بالایی داشت و چون دوست داشت بقیه هم همپای او باشند گاهی اوقات این تصور پیش میآمد که استرس دارد. سرعت و دقت او فوقالعاده بود و در گزارش میدانی به جزئیات توجه میکرد و در مصاحبهها هم بخوبی طرف مقابل را به چالش میکشید. بشدت زندگی را دوست داشت و میگفت کسی که خدا را دارد به بنبست نمیرسد. عاشق امام حسین(ع) بود و بهترین لحظههای زندگیاش پیاده روی اربعین.»
صادق از دغدغههای روحالله و کارهای ماندگاری که در روزنامه نگاری انجام داد اینگونه میگوید: «نصب دوربین در کلانتریها یکی از سوژههایی بود که روح االله برای بالا بردن اطمینان از برخورد درست پلیس با مردم بشدت پیگیریاش کرد. افزایش مستمری 6 میلیون نفر از افراد تحت پوشش سازمان بهزیستی و کمیته امداد هم از کارهای ماندگاری بود که با هدایت روحالله به نتیجه رسید. آن سالها 6میلیون نفری که تحت پوشش سازمان بهزیستی و کمیته امداد بودند ماهانه 50 هزار تومان مستمری میگرفتند که با پیگیری جدی او و یاری دیگر دغدغهمندانی چون او، طرح افزایش مستمری در مجلس مطرح و تبدیل به لایحه شد و به این ترتیب مبلغ آن 5 برابر شد. تشویق قضات برای احکام جایگزین حبس یکی دیگر از کارهای ماندگار روحالله در عرصه روزنامه نگاری بود. او از ما میخواست با قضاتی که احکام جایگزین حبس میدهند صحبت کنیم و این موضوع را پیگیری کنیم تا به این ترتیب قضات دیگر تشویق شوند و کمتر حکم حبس بدهند. سرانجام هم رئیس قوه قضائیه وقت دستورالعمل جایگزینی احکام دیگر به جای حبس را ابلاغ کردند. ممنوعیت حمل و تولید سلاح سرد از سوژههای داغ خبری بود که روحالله رجایی بعد از انتشار فیلم زورگیری خشن زیر پل امیر کبیر از ما خواست پیگیری کنیم و بعد از 7 ماه پیگیری به نتیجه رسید و قانون ممنوعیت حمل سلاح سرد تصویب شد. همچنین توجه به دانشجویان ستاره دار از دیگر کارهای او بود و ما تلاش کردیم که صدای این دانشجویان باشیم.»
روحالله رجایی سال 97 به هلال احمر رفت و آنجا نیز با راهاندازی دورههای خبرنگاری بحران برای اولین بار در کشور سعی کرد تا با دعوت از استادان و خبرنگاران صلیب سرخ نحوه خبررسانی در بحران را به خبرنگاران آموزش دهد.»
فاطمه فریمانه، همسر روحالله با یادآوری خاطرات خوبی که از 13 سال زندگی مشترک با او دارد میگوید، زندگی در خانه ما بعد از 12 شب جریان داشت. وقتی که تازه روحالله با وجود خستگی از روزنامه به خانه برمیگشت و با بچهها بازی میکرد: «فداکار بود و به خاطر کار در روزنامه زندگی پرفشاری داشت. همیشه میگفت کار روزنامه پرفشار است و این فشار بعد از رفتن به هلال احمر و سردبیری جام جم هم ادامه داشت. من با کارش کنار آمده بودم اما شهابالدین و حسامالدین یکسره بهانه بابا را میگرفتند. من کارشناس ارشد زبان هستم و مدتی هم تدریس میکردم اما رسیدگی به بچهها اجازه نداد ادامه بدهم. روحالله بعد از به دنیا آمدن نرگس بازهم صبح زود به روزنامه میرفت و 12 شب برمیگشت ولی طوری برنامهریزی کرده بود که بچهها بیدار باشند و با آنها شام بخورد و بازی کند. به فکر همکارانش بود و میگفت در این روزهای کرونایی باید بیشتر هوای آنها را داشته باشم. استراحت کم و کار زیاد فشار زیادی به او وارد میکرد و روزهای آخر قبل از مثبت شدن تست کرونا با وجود درد زیاد بازهم به دفتر روزنامه میرفت. وقتی هم به خانه میآمد با وجود خستگی اجازه نمیداد کاری انجام بدهم و همه کارهای خانه را انجام میداد. بشدت احساساتی بود طوری که گاهی اوقات از محبتهای بیپایانش خسته میشدم.»
سهیل گوهری؛ برای عدالت جنگید
هفته آخر تیرماه خبر ابتلای سهیل گوهری به کرونا در فضای رسانهای منتشر شد. روزنامه نگار و دانشآموخته ارشد حقوق و مشاور حقوق تجارت بود، همچنین کنشگر حوزه فرهنگ و سیاست.
چهره همیشه خندان او در فضای مجازی دست به دست میشد و همه برای سلامتیاش دعا میکردند. معتقد بود نظام طبقاتی اقتصادی میزان ارزش افراد را مشخص نمیکند و همواره دغدغه تحقق عدالت برای همه مردم، احترام به عقیده مخالف و رفاه جامعه را داشت. آیت حسینی همسر سهیل از زندگی مشترک کوتاه اما عمیق در کنار او میگوید؛ از نگاه او سهیل به معنای واقعی همراه، همدم و یک رفیق بود: «ما دوبال یک پرندهای بودیم که میخواستیم برای رؤیاهایمان که متعلق به خودمان و همه مردم بود پرواز کنیم اما حالا یک بال این پرنده شکسته است. 17 تیرماه دومین سالگرد آشناییمان بود و 10 روز بعد سهیل برای همیشه رفت. سالها روزنامهنگار اجتماعی بود و از مشکلات اجتماعی و توجه به مناطق محروم مینوشت. معتقد بود مردم مناطق محروم هم باید از امکانات لازم برخوردار باشند.»
او میگوید: «شاید زندگی در کنار همسری که مدیریت مجموعهای را عهدهدار است و کارآفرین حوزه تکنولوژی است متفاوت باشد اما او همیشه به معنای واقعی همراه بود، نتیجه همین همراهیها در کنار زندگی آگاهانه، عاشقانه، در محور حرفهای توسعه یکی از پلتفرمهای تأمین مالی جمعی در ایران شد؛ نگاه استراتژیک و تحلیلی او به مسائل باعث میشد در ابعاد مختلف و کلان توانایی نقادانه و راه حلمحور داشته باشد. تمرکز ویژه و خاصی روی سازمانهای مردم نهاد غیرانتفاعی داشت. با توجه به اینکه دانش آموخته ارشد حقوق بود و مشاوره حقوقی تجارت اولویتش بود دغدغههای اجتماعیاش فراتر از اینها بود؛ دغدغه توسعه فرهنگ و اعتلای فرهنگی داشت. بحث بیماران ام اس یکی از اصلیترین دغدغههای زندگی سهیل بود، هم زمانی که مدیر روابط عمومیانجمن ام اس ایران بود و هم بعد از دوران مسئولیت پیگیر مشکلات مربوط به بیماران ام اس بود.
بهعنوان کارشناس حقوق شهروندی، گرفتاریهای شهروندان در حوزه آسیبهای اجتماعی بخصوص مردم حاشیه شهر و مناطق محروم را در مدت همکاری با شورای اسلامی شهر تهران پیگیری میکرد.»
آیت حسینی از برنامههایی که برای ساختن آینده کنار سهیل داشت میگوید و اینکه دغدغه اصلی او توسعه فرهنگ بود: «ما سبک زندگی منحصر به فرد خودمان را داشتیم، متعارف نبود و سهیل نیز صاحب سبکی که زندگی را بازی میدانست و میگفت جدی گرفتن زندگی بها دادن به فانی است که حتی نمیدانی کی تمام میشود.
ساعتها درباره موضوعات مختلف صحبت میکردیم؛ خانه، محل کار ما جایی بود برای مکالمه و مفاهمه. اختلافها یا تصادمها باعث رشدمان بود نه افتراق، دغدغههای اجتماعی یکسانی داشتیم با اولویت متفاوت؛ همیشه میخندید و خیلی میهماننواز بود و در خانه ما به روی همه دوستان باز بود؛ و شاید در عمر کوتاه رابطه عمیقمان خانه ما جایی بود برای عشق ورزیدن به انسانها.»
مهدی کاشی؛ به روزنامه پس از مرگ خود میاندیشید
روزهایی که روزنامه «سپهر غرب» رو به تعطیلی بود و هفتهای یک بار چاپ میشد تلاش کرد تا این روزنامه را نجات دهد و توانست در کمتر از 6 ماه این روزنامه را به یکی از مهمترین رسانههای غرب کشور تبدیل کند. روزنامهای که دیگر هر روز چاپ و منتشر میشد. مهدی کاشی را میگویم که حسین صادقیان مدرس دانشگاه و مدیر تحریریه روزنامه سپهر غرب درباره او میگوید، این جوان 34 ساله در کنار روزنامهنگاری با مدیریت خود آنجا را متحول کرد و تا روز مرگ هم دغدغه کار داشت.
مهدی کاشی از روزنامه نگاران موفق غرب کشور و اهل همدان بود که او هم چندی پیش با ابتلا به کرونا از دنیا رفت. تهیه گزارش از مشکلات منطقه محروم خذر همدان، افشای تخلفات در یکی از برجهای همدان، جلوگیری از جادهسازی در مسیر جاده سلامت در گنجنامه، راهاندازی مرکز نیکوکاری رسانه برای تهیه جهیزیه زوجهای جوان و راهاندازی مرکزی برای حمایت از روزنامه نگاران ازجمله کارهایی است که از مهدی به یادگار مانده است.
حسین صادقیان مدیر تحریریه روزنامه سپهر غرب از روزهایی میگوید که این روزنامه با مدیریت مهدی به یکی از موفقترین روزنامههای غرب کشور تبدیل شد: «12 سال در عرصه مطبوعات فعالیت داشت، از روزنامه هگمتانه آغاز کرده بود. در کنار فعالیت در بخش سازمان آگهیها سراغ تهیه گزارش و عکس رفت و بعد از 5 سال به روزنامه سپهر غرب آمد. آن سالها روزنامه وضعیت خوبی نداشت و در آستانه تعطیلی بود. مهدی با تجربهای که داشت بهعنوان قائم مقام مدیر مسئول کارها را در دست گرفت و از هفتهای یک شماره به چاپ روزانه رسیدیم و امروز 80 نفر در 5 استان غربی کشور در این روزنامه کار میکنند.
در کنار مدیریت و خبرنگاری با صفحهآرایی هم آشنایی داشت و معتقد بود روزنامه نگار باید همه فن حریف باشد. نگاه خاصی به سوژهها داشت و به خبرنگاران ایده میداد و میخواست سوژههای اجتماعی را تا رسیدن به نتیجه پیگیری کنند. میگفت وظیفه ما ایستادن کنار مردم است و باید صدای آنها در گرفتن حقشان باشیم. اهل باج دادن نبود و در مسأله یکی از برجهای همدان که ساخت آن با تخلف زیادی همراه بود با تیتر و گزارشهای مختلف سرانجام جلو این تخلف را گرفت. عاشق تحریریه بود و میگفت باید از پتانسیل روزنامه نگاری و رسانه در انجام کارهای خیر استفاده کرد.
سه ماه قبل با کمک کمیته امداد مرکز نیکوکاری رسانه را تأسیس کرد و با انتشار فراخوان از مردم و رسانهها خواست برای تهیه جهیزیه 100 نوعروس کمک کنند ولی متأسفانه کرونا اجازه نداد تا شیرینی نتیجه این کار را بچشد. علاوه بر این با تشکیل سندیکای رسانه تلاش کرد تا از خبرنگاران حمایت کند. اعتقاد زیادی به اطلاعرسانی درست داشت و میگفت باید خواستههای مردم را از مسئولان پیگیری کنیم. تا لحظه مرگ هم به فکر روزنامه بود و روی تخت بیمارستان کارهای مربوط به روزنامه و گزارشها و اخبار را پیگیری میکرد و میگفت اگر از دنیا رفتم اجازه ندهید روزنامه تعطیل شود. بعد از اینکه مادرش به بیماری کرونا مبتلا شد به خاطر رسیدگی به مادر متأسفانه خودش هم مبتلا شد. خوشبختانه مادرش بعد از مدتی بهبود پیدا کرد اما مهدی بعد از اینکه ریهاش درگیر شد از دنیا رفت. بعد از مرگ مهدی همه ما هم قسم شدیم که راه او را ادامه دهیم.»
زهره پوروهابی، سردبیر روزنامه سپهرغرب از سوژهها و کارهای ماندگاری که با تلاش مهدی کاشی به نتیجه رسید اینگونه میگوید: «ساکنان منطقه خذر در همدان مشکلات زیادی در زمینه سد معبر داشتند. همراه با مهدی کاشی به آنجا رفتیم و گزارش و عکس تهیه کردیم. تأکید داشت باید شهرداری به وضعیت این منطقه محروم رسیدگی کند. سرانجام شهرداری با رفع سد معبر و تملک برخی از خانهها برای باز کردن معبر اقدام کرد. سوژه بعدیاش یکی از برجهایی بود که با کاربری مرکز خرید در یکی از میادین شهر ساخته شده بود و تخلفاتی از جمله نداشتن پارکینگ داشت. مهدی کاشی بسیار روی گزارش این تخلف تأکید داشت و حتی در صفحه اول عکس و تیترش را چاپ کرد که بازتاب خیلی زیادی داشت و باعث شد جلو این تخلف گرفته شود.»

شغلی که زندگی است
لیلا شکوهفر
خبرنگار در اصفهان
«دردهای من / جامه نیستند تا از تن در آورم... دردهای من/ گرچه مثل دردهای زمانه نیست/ درد مردم زمانه است». خبرنگاری فقط یک شغل نیست نوعی زندگی است. خبرنگار با رویدادها زندگی میکند. صبح چایش را با فکر کردن به سوژههای دیروز و امروزش مینوشد. در مسیر رفتن به هر جایی هر اتفاق و هر نکته کوچکی او را به فکر وا میدارد. خبرنگار نمیتواند به راحتی از هر چیزی بگذرد و سعی میکند با قلمش دردهای جامعه را مرهمی باشد. خبرنگار لباس کارش را نمیتواند از تن بیرون آورد زیرا حتی وقتی به بستر خواب میرود اتفاقی و فکری در ذهنش میخزد که بخشی از کار اوست. شغل او شغل تکرار نیست هر روز اتفاقی نو است و فکری جدید باید برایش کرد. خبرنگار خود را موظف میداند تا محصولش را در کمترین زمان ممکن در اختیار مخاطبش قرار دهد و یک روز آن هم هفدهمین روز از امرداد لابهلای نوشتههای روزانهاش به خودش نیز میپردازد.
خودش که کمتر دیده میشود. کمتر خستگیها و زخمهایش را دیگران میبینند و نمیدانند این کلماتی که کنار هم قطار میشوند حاصل جستوجوها، تلاشها و مطالعات زیاد است. اما در قبال این دویدنها از کمترین امکانات و امنیت برخوردار است. او ساعت کار ندارد. درآمد چندانی ندارد. شغلش امروز هست فردا نیست. وقتی گیسوانش سفید شد سابقه بیمه چندانی ندارد تا بدان دلخوش کند و اگر این کار را در غیر پایتخت انجام دهد که مصائبش چندین برابر میشود. معمولاً بدون قرارداد کار میکند و با ناراحتی مسئولانی که بسیار کمتحمل هستند و عنان درآمد رسانه ها(آگهی) را در اختیار دارند. از کار بیکار شده یا جریمه میشود. اگر به وضعیت خود معترض باشد به راحتی یک کارآموز جانشین او میشود. بخصوص در رسانههایی که در واقع آگهینامه هستند با تعدادی خبر و گزارش که بسیاری از آنها کپیبرداری از خبرگزاریها و اینترنت هستند با اندکی تغییر. در این شرایط اکثر خبرنگاران یا جذب روابط عمومیها میشوند یا پی شغلی دیگر میروند و انباشت تجربه در رسانهها به عنوان یک سرمایه صورت نمیگیرد و شاهد رسانههای قوی کمتر هستیم زیرا رسانه نیز مانند هر شرکت یا سازمان دیگری نیازمند نیروی متخصص و با تجربه است که با این شرایط نیروهای با تجربهاش را از دست میدهد.
حال در میان این مشکلات خبرنگار باید تولید کننده فکر در جامعه باشد. اخبار را صریح و شفاف برای مردم بیان کند و یک قدم از جامعه خود نیز جلوتر حرکت کند. در کنار همه این موارد با فضای غیرواقعی مجازی نیز باید رقابت کند. فضایی که نیازی برای تأیید و صحت خبر ندارد و مشتریانش فراوانند. اما خبرنگار با همه دردهایش باز هم تلاش میکند. تا دوای دردهای مردم باشد، نویسنده اندیشهای نو و بیان کننده راهکارهایی برای بهتر شدن زندگی. خبرنگار دردهایش را در خود نگه میدارد تا راوی دردهای مردم باشد. «درد، حرف نیست / درد، نام دیگر من است / من چگونه خویشتن را صدا کنم؟»

دولت با کالا برگ کردن کالاها مخالف است
گروه ا قتصادی/ در حالی که کمیسیون برنامه و بودجه مجلس کلیات طرح تأمین کالاهای اساسی را که در آن کوپنی شدن کالاها آمده در نشست روز سهشنبه خود تصویب کرد، معاون اول رئیس جمهوری نسبت به آن موضعگیری کرد و گفت: دولت تا این لحظه با توزیع کالابرگ موافق نیست و علت آن این است که اگر دولت بخواهد اقلام و کالاها را از طریق کالابرگ به دست مردم برساند، باید همه امور در بخش تأمین و توزیع به اقصی نقاط کشور را برعهده بگیرد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت، اسحاق جهانگیری ظهر دیروز (چهار شنبه) در حاشیه جلسه هیأت دولت با اشاره به کوپنی بودن کالاها در زمان جنگ تحمیلی گفت: در زمان جنگ، ستاد بسیج اقتصادی و تشکیلات وسیعی به عنوان مراکز تهیه و توزیع کالا در سراسر کشور فعال بود که در سالهای اخیر این تشکیلات و فرآیندها تغییر کرده و نوعی نظام آزاد توزیع کالا در کشور شکل گرفته است.
جهانگیری با اشاره به اینکه اگر قرار باشد کالاها از طریق کالابرگ در اختیار مردم قرار گیرد، باید ابتدا ساز و کار آن در دولت ایجاد شود، تصریح کرد: البته شرایط کشور به گونهای است که برای تأمین کالاها با محدودیت مواجه نیستیم و خوشبختانه کالاهای مورد نیاز به وفور در اختیار مردم قرار دارد.
جهانگیری در ادامه با یادآوری اینکه شرایط کشور از نظر اقتصادی و مسائل تحریم شرایطی سخت و دشوار است، افزود: در این شرایط مشکلات معیشتی مردم جدی است و اولویت اول دولت نیز رسیدگی به مسائل و مشکلات معیشتی و اقتصادی جامعه است و تا حدی که مقدور باشد دولت تلاش خواهد کرد تا روند توسعه کشور نیز ادامه پیدا کند.
معاون اول رئیس جمهوری با بیان اینکه علیرغم محدودیت منابع، دولت در سال جاری تصمیمات خوبی را برای بهبود معیشت مردم اتخاذ کرد، گفت: دولت تلاش کرد میزان پرداختی به کارکنان، بازنشستگان، فرهنگیان، اساتید دانشگاه و همه اقشاری که حقوق ثابت دریافت میکنند را افزایش دهد تا بخشی از فشارها بر مردم کاهش یابد.
جهانگیری با تأکید بر اینکه دولت اهتمام ویژهای برای تأمین کالاهای اساسی مورد نیاز جامعه دارد بخصوص کالاهایی که با ارز ترجیحی 4200 تومان تأمین میشود، خاطرنشان کرد: دولت تلاش میکند سایر اقلام و کالاها نیز در بازار به وفور در اختیار مردم باشد البته ممکن است که قیمت برخی از این کالاها بالا باشد اما سیاست اصلی دولت این است که این کالاها به میزان کافی و به وفور در اختیار مردم قرار گیرد.
معاون اول رئیس جمهوری یکی از جهتگیریهای دولت را حمایت از بخش تولید عنوان و خاطرنشان کرد: کارگروههایی در زمینه رفع موانع پیش روی تولید فعال هستند که یکی از این کارگروهها در وزارت صنعت، معدن و تجارت و با حضور دستگاههای ذیربط به صورت مستمر برگزار میشود.
جهانگیری افزود: اقتصاد مقاومتی نیز به عنوان مهمترین سیاست در دستور کار دولت قرار دارد و ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی رسیدگی به مسائل تولید، اشتغال و اقتصاد کشور را دنبال میکند.
معاون اول رئیس جمهوری خاطرنشان کرد: با دستوری که مقام معظم رهبری دادند، در جلسه روز گذشته شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا تأکید شد که کارگروهی برای جهش تولید و حل مسائل و موانع پیش روی تولید ایجاد شود که این کارگروه از هفته آینده فعال خواهد شد.
جهانگیری با تأکید بر اینکه بخش تولید همچنان در رأس امور کشور قرار دارد، گفت: خوشبختانه در هر یک از بخشهای تولیدی کشور نظیر بخش کشاورزی، صنعت و معدن، نفت و گاز، نیرو و راه آهن، شاهد سرمایه گذاری و دستاوردهای قابل توجهی هستیم و طرحهایی که هر پنجشنبه توسط رئیس جمهوری افتتاح میشود، جزو طرحهای بزرگ و افتخارآمیز کشور است.
معاون اول رئیس جمهوری با یادآوری اینکه حجم تجارت خارجی کشور بیش از صد میلیارد دلار در سال است، گفت: این میزان از حجم تجارت خارجی سالانه ایران را جزو کشورهای رده بالا در حوزه اقتصاد و تجارت خارجی قرار میدهد و در چنین کشوری ضرورتی برای توزیع کالابرگ احساس نمیشود.
معاون اول رئیس جمهوری همچنین با اشاره به حادثه انفجار در کشور لبنان گفت: حادثه تلخ انفجار در بیروت را به مردم مقاوم لبنان و دولت این کشور تسلیت میگویم. این موضوع امروز در جلسه هیأت دولت هم مورد بحث و بررسی قرار گرفت و جمهوری اسلامی ایران از جان باختن و مجروح شدن مردم عزیز لبنان بسیار متأسف است و جمعیت هلال احمر نیز اعلام آمادگی کرده تا در تأمین نیازهای بهداشتی و درمانی به این کشور کمک کند.
جهانگیری همچنین با تبریک روزخبرنگار به خبرنگاران اظهار داشت: جا دارد یاد شهید صارمی را که مصداق واقعی انسانی متعهد، مسئول، دلسوز و پرکار بود گرامی بداریم که در مکانی سخت و دشوار حضور پیدا کرد و جان خود را در این مسیر تقدیم کرد و به شهادت رسید.
وی با اشاره به اینکه حوزه مسئولیت کار خبر و رسانه بسیار سنگین و دشوار است، تصریح کرد: وظیفهای بسیار سنگین بر دوش خبرنگاران قرار دارد تا هم زبان نقد مردم به مسئولین و هم زبان انتقال مسائل نظام و کشور به صورت دقیق به جامعه و مردم باشند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت، اسحاق جهانگیری ظهر دیروز (چهار شنبه) در حاشیه جلسه هیأت دولت با اشاره به کوپنی بودن کالاها در زمان جنگ تحمیلی گفت: در زمان جنگ، ستاد بسیج اقتصادی و تشکیلات وسیعی به عنوان مراکز تهیه و توزیع کالا در سراسر کشور فعال بود که در سالهای اخیر این تشکیلات و فرآیندها تغییر کرده و نوعی نظام آزاد توزیع کالا در کشور شکل گرفته است.
جهانگیری با اشاره به اینکه اگر قرار باشد کالاها از طریق کالابرگ در اختیار مردم قرار گیرد، باید ابتدا ساز و کار آن در دولت ایجاد شود، تصریح کرد: البته شرایط کشور به گونهای است که برای تأمین کالاها با محدودیت مواجه نیستیم و خوشبختانه کالاهای مورد نیاز به وفور در اختیار مردم قرار دارد.
جهانگیری در ادامه با یادآوری اینکه شرایط کشور از نظر اقتصادی و مسائل تحریم شرایطی سخت و دشوار است، افزود: در این شرایط مشکلات معیشتی مردم جدی است و اولویت اول دولت نیز رسیدگی به مسائل و مشکلات معیشتی و اقتصادی جامعه است و تا حدی که مقدور باشد دولت تلاش خواهد کرد تا روند توسعه کشور نیز ادامه پیدا کند.
معاون اول رئیس جمهوری با بیان اینکه علیرغم محدودیت منابع، دولت در سال جاری تصمیمات خوبی را برای بهبود معیشت مردم اتخاذ کرد، گفت: دولت تلاش کرد میزان پرداختی به کارکنان، بازنشستگان، فرهنگیان، اساتید دانشگاه و همه اقشاری که حقوق ثابت دریافت میکنند را افزایش دهد تا بخشی از فشارها بر مردم کاهش یابد.
جهانگیری با تأکید بر اینکه دولت اهتمام ویژهای برای تأمین کالاهای اساسی مورد نیاز جامعه دارد بخصوص کالاهایی که با ارز ترجیحی 4200 تومان تأمین میشود، خاطرنشان کرد: دولت تلاش میکند سایر اقلام و کالاها نیز در بازار به وفور در اختیار مردم باشد البته ممکن است که قیمت برخی از این کالاها بالا باشد اما سیاست اصلی دولت این است که این کالاها به میزان کافی و به وفور در اختیار مردم قرار گیرد.
معاون اول رئیس جمهوری یکی از جهتگیریهای دولت را حمایت از بخش تولید عنوان و خاطرنشان کرد: کارگروههایی در زمینه رفع موانع پیش روی تولید فعال هستند که یکی از این کارگروهها در وزارت صنعت، معدن و تجارت و با حضور دستگاههای ذیربط به صورت مستمر برگزار میشود.
جهانگیری افزود: اقتصاد مقاومتی نیز به عنوان مهمترین سیاست در دستور کار دولت قرار دارد و ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی رسیدگی به مسائل تولید، اشتغال و اقتصاد کشور را دنبال میکند.
معاون اول رئیس جمهوری خاطرنشان کرد: با دستوری که مقام معظم رهبری دادند، در جلسه روز گذشته شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا تأکید شد که کارگروهی برای جهش تولید و حل مسائل و موانع پیش روی تولید ایجاد شود که این کارگروه از هفته آینده فعال خواهد شد.
جهانگیری با تأکید بر اینکه بخش تولید همچنان در رأس امور کشور قرار دارد، گفت: خوشبختانه در هر یک از بخشهای تولیدی کشور نظیر بخش کشاورزی، صنعت و معدن، نفت و گاز، نیرو و راه آهن، شاهد سرمایه گذاری و دستاوردهای قابل توجهی هستیم و طرحهایی که هر پنجشنبه توسط رئیس جمهوری افتتاح میشود، جزو طرحهای بزرگ و افتخارآمیز کشور است.
معاون اول رئیس جمهوری با یادآوری اینکه حجم تجارت خارجی کشور بیش از صد میلیارد دلار در سال است، گفت: این میزان از حجم تجارت خارجی سالانه ایران را جزو کشورهای رده بالا در حوزه اقتصاد و تجارت خارجی قرار میدهد و در چنین کشوری ضرورتی برای توزیع کالابرگ احساس نمیشود.
معاون اول رئیس جمهوری همچنین با اشاره به حادثه انفجار در کشور لبنان گفت: حادثه تلخ انفجار در بیروت را به مردم مقاوم لبنان و دولت این کشور تسلیت میگویم. این موضوع امروز در جلسه هیأت دولت هم مورد بحث و بررسی قرار گرفت و جمهوری اسلامی ایران از جان باختن و مجروح شدن مردم عزیز لبنان بسیار متأسف است و جمعیت هلال احمر نیز اعلام آمادگی کرده تا در تأمین نیازهای بهداشتی و درمانی به این کشور کمک کند.
جهانگیری همچنین با تبریک روزخبرنگار به خبرنگاران اظهار داشت: جا دارد یاد شهید صارمی را که مصداق واقعی انسانی متعهد، مسئول، دلسوز و پرکار بود گرامی بداریم که در مکانی سخت و دشوار حضور پیدا کرد و جان خود را در این مسیر تقدیم کرد و به شهادت رسید.
وی با اشاره به اینکه حوزه مسئولیت کار خبر و رسانه بسیار سنگین و دشوار است، تصریح کرد: وظیفهای بسیار سنگین بر دوش خبرنگاران قرار دارد تا هم زبان نقد مردم به مسئولین و هم زبان انتقال مسائل نظام و کشور به صورت دقیق به جامعه و مردم باشند.

مردی به وسعت فرهنگ
همراه با گفتارهایی از ارمغان بهداروند و ابراهیم گلهدارزاده
محسن بوالحسنی
خبرنگار
روزنامهنگاری از آن دسته حرفههاست که شیرینیها و بختهایی در خود دارد که در هیچ شغل و حرفه دیگری (البته برحسب روحیات اشخاص) نمیتوان نمونهاش را پیدا کرد. یکی مثلاً گفتوگو و نشست و برخاست با آدمهایی است که همیشه آرزوی دیدارشان را داشتهای و حالا عمر و بخت روزگار همراهی کرده یا نکرده که این معاشرت دست بدهد یا نه. یکی از خوشبختیهای نگارنده این سطور اما اقبالی است همیشه ذوقآور که حتی یادآوری خاطرههای دیدار با کسی را برایش هربار هیجانانگیز است. دیدار با مردی که باید او را از شاخصترین اسطورهشناسان، تئاترشناسان و نظریهپردازان حوزه فرهنگ و اندیشه در ایران دانست و در مجموع و زیر سایه همه اینها یک انسان والا مقام، خاضع و فروتن. او جلال ستاری است. نویسنده، پژوهشگر و اسطورهشناسی که سال 1310 در رشت به دنیا آمد و به قول و تکیهکلام خودش «تا امروز روز» بیش از ۹۰ اثر با ارزش تألیف و ترجمه در زمینههای افسانهشناسی، ادبیات نمایشی و نقد فرهنگی منتشر کرده که یکی از یکی درخشانتر. در واقع این صفحات، تقدیم میشود به جلال ستاری بزرگ، به بهانه تولدش؛ با این حسرت که این ویروس لعنتی و حرمت خلوت و دیگر پابندهای بهداشتی اجازه نمیدهد که دیداری با او تازه کنیم و دل نمیدهد که به بهانه قلمی و صفحهای و تبریک تولدی، از وقت استراحت او بگیریم؛ آنهم در روزگاری که سلامت او و دیگرانی چون او بر هر چیزی ارجح است. این صفحه تقدیم میشود به مردی که سینه و حافظهای دارد پر از داستانهای عجیب و غریب و تلخ و شیرین از روزگاری دور و چهرههایی که با آنها دوستی نزدیک داشت که امروز دیدارشان حسرت بسیاری از همنسلان ما در حوزه فرهنگ است. از ژان پیاژه و یونگ فرنگی تا جمالزاده ایرانی و بسیاری دیگر. کوتاهتر بنویسیم درباره ستاری که شرح بر زندگی و کارنامه درخشان او اضافهگویی و تکرارینویسی است.
ستاری در سوئیس درس خواند. تقریباً همهجا در شرح حال و زندگینامه او نوشته شده که او از همین کشور دکترا گرفت اما این واقعیت ندارد. ستاری اما داستان پایان تحصیلاتش در سوئیس را اینطور روایت میکند که «همان زمان، تحصیل در مقطع دکترا را نیمهکاره رها کردم و بهدلیل شرایط خاص خانوادگی به ایران برگشتم» و شاید تنها سؤالی که هرگز در این گفتوگوها دوست نداشت به آن پاسخ بدهد و حتی دربارهاش حرف بزند، موضوعی بود که برای ارائه پایاننامهاش در نظر گرفته بود. ژان پیاژه بزرگ یکی از استادان ستاری در سوئیس بود که مثل کارل گوستاو یونگ در رشته روانشناسی درس خواند و مثل پیاژه دغدغهای فراتر از روانشناسی فردی داشت و تمرکزش را بر روانشناسی جمعی و شناخت تأثیر مثبت یا منفی کهن الگوها و اسطورهها و افسانهها در ناخودآگاه جمعی گذاشته بود و ستاری هم که به گفته خودش یک بار دیدار کوتاهی با یونگ داشته که درواقع رقیب علمی پیاژه بوده و سلسله مباحث علمی در آن روزگار با هم داشتهاند. گفتوگوی پیشرو، بخشهایی از کادر بیرون مانده و کمترخوانده شدهای از مجموعه گفتوگوهایی با جلال ستاری است که میخوانید.
عشق دیرینه به تئاتر
ستاری از همان ابتدای نوجوانی به تئاتر علاقه داشت و در هنرستان هم درس هنرپیشگی خوانده بود. وقتی هم وارد سوئیس شد و در جمع همدورههایش مثل داوود رشیدی قرار گرفت هر کاری کرد تا بتواند ارتباط خود را با تئاتر نزدیکتر کند، حتی برای داوود رشیدی هم بازی کرد اما سرنوشت او را به سمت دیگری میبرد. با اینحال حوزه گسترده فرهنگ، به ستاری این اجازه را میداد که تئاتر را هم طوری زیرسایه تحقیق، پژوهش و ترجمههای خود ببرد و هنوز که هنوز است آثار او در این حوزه را باید جزو بهترینها یا حتی بهترین کتابها در حوزه تحقیق و پژوهش در زمینه تئاتر و آیین و اسطورههایش دانست؛ مثلاً میشود به کتاب «آئین و اسطوره در تئاتر»اش اشاره کرد که کتابی است مرجع که در واقع، دومین جلد از کتاب «نماد و نمایش» است و برخی از مقالههای آن سالهایی نه چندان دور در «مجله نمایش» چاپ شده است، یا کتاب «جادوی تئاتر» که باید آن را به همه اهل تئاتر پیشنهاد داد و کتابی است به قلم خود ستاری که دربرگیرنده خاطرات او از دوران هنرستان است و تحصیل در رشته هنرپیشگی و حرف و بحث درباره تئاترهایی که جزو تئاترهای مورد علاقه او هستند. ستاری در این کتاب مهم از زاویه اول شخص، تحلیل و دیدههای خود را از تئاتر قبل و بعد از انقلاب روایت میکند و البته به جریانشناسی تئاتر در ایران هم میپردازد و ضمن آن تحلیلی هم پیرامون نقطهضعفها و قوتهای تئاتر ایرانی ارائه میدهد. خودش درباره این کتاب میگوید: «یکی از نقطه ضعفهای تئاتر ما تأثیرپذیری یا حتی شاید بشدت زیر سایه ادبیات قرار گرفتناش است. در واقع نکته اینجاست که اگر هنر نمایش یعنی تئاتر، روی سخنش با تودههای مردم است پس باید از عمومیترین نگرانیهای مردم حرف بزند و دغدغهها و نگرانیهایشان را در قالب اسطورههایی که همه مردم با آنها آشنا هستند، بیان کند.» یا مثلاً ستاری کتاب دیگری در حوزه نمایش دارد که ترجمه مقالهای است با عنوان «تئاتر ایرانی» نوشته آدولف تالاسو. ستاری داستان این کتاب و ترجمهاش را اینطور شرح میدهد: «در زمان مظفرالدین شاه، آدولف تالاسو مقالهای مصور در یکی از مجلههای بسیار معتبر و معروف فرانسه چاپ کرد به اسم «تئاتر ایرانی». من این مقاله را تمام و کمال و عیناً ترجمه کردم و لحظه ترجمه با اینکه به نکتههایی درباره اطلاعات او تشکیک داشتم اما نخواستم در متن دست ببرم یا چیزی کم و زیاد کنم. مثلاً نویسنده از لحاظ تاریخی خاصه در باب تشیع و تسنن کمی به بیراهه میرود که خب شاید در آن دوران دلایل زیادی بشود برای این مسأله آورد که از آن میگذرم. خب آن زمان این آدم به ایران آمده و تصوراتش بر همین اساس شکل گرفته و دیدههایش را مکتوب کرده و خلاصه اینکه چیزی که تالاسو درباره تئاتر ایرانی میگوید بسیار در بحث تبارشناسی تئاتر ایرانی حائز اهمیت است و جاهایی هم البته همانطور که گفتیم از سر ناآگاهی مسیر را اشتباه رفته است.» ستاری علاوهبر این کتابها در حوزه تئاتر، کتابهای پژوهشی درجه یکی هم درباب تعزیه دارد. یکی از آنها مثلاً کتاب «زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران» است که این کتاب هم جزو کتابهای مرجع است و حیف که بهدلیل بسیاری کوتهفکریها، اصولاً کتابهای جلال ستاری در زمره کتابهای درسی و دانشگاهی نیستند.
ستاری خودش در توضیح این کتاب میگوید: «فیالواقع این کتاب ماهیت و کیفیت نوع نمایشی که در ایران پیش از اسلام متداول بوده را مورد بررسی قرار میدهد و در کتاب «زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران» تا حدود زیادی تلاش کردم ریشههای اجتماعی و فرهنگی ظهور و رونق تعزیه و تئاتر در ایران، که کمتر مورد توجه بوده را مورد بحث و تحلیل قرار بدهم.»
جلال ستاری از علاقه به داشتن یک دستگاه هوشمند میگوید که با وجود لرزش دستهایش بتواند بهوسیله چنین دستگاهی آنچه میخواهد را بنویسد. از همسرش لاله تقیان میپرسم آقای ستاری وقتی هم برای استراحت دارند؟ میگوید برای جلال، نوشتن هنوز بهترین استراحت است. حرفی که شاید نسل ما و بعدتر از ما، برایشان غریبه بهنظر برسد.
نامهنگاری و دیدار با جمالزاده
من با داوود رشیدی و احسان نراقی و دیگرانی که هم دوره بودند روزگاری داشتیم آنجا. چه سفرها رفتیم و چه کارها کردیم. در ژنو با محمدعلی جمالزاده آشنا شدم. در واقع بارها جمالزاده را از پنجره اتاق شخصیام دیده بودم که تقریباً هر روز غروب به کافهای که طبقه همکف محل سکونت من بود میآمد تا بیلیارد بازی کند. تا اینجا من فقط جمالزاده را میدیدم اما آشنایی بهمعنی واقعیاش از زمانی شروع شد که «یکی بود یکی نبود»اش را خواندم و درست یادم هست که ژوئیه 1955 برای او نامهای نوشتم و سؤالی پرسیدم. جمالزاده در این کتاب به نمونه آثاری سمبولیستی، سوررئالیستی و اگزیستانسیالیستی در ادبیات ایران اشاره کرده است و من هم به محض خواندن این کتاب در اولین نامه از او پرسیدم منظورش دقیقاً کدام آثار است. البته با کلی احترام و ادب شاگردی جرأت کردم این سؤال را از جمالزاده پرسیدم و اتفاقاً یادم هست که انتهای نامه از او خواستم که اگر مشکلی ندارد و منعی، از دیدار و مراوده و دوستیاش با صادق هدایت برایم بنویسد. کمتر از یکهفته بعد جمالزاده به اولین نامهام جواب مفصلی داد و از خط خوب اما ناخوانای من همان اول گلایه کرد و گفت قلمخودنویسات را عوض کن. خلاصه این نامهنگاریها ادامه پیدا کرد و رابطه من با او بههمین شکل مکتوبش منتهی میشد و سؤال و جواب و نه دیدار حضوری. جمالزاده با وجود چیزی که دربارهاش میگفتند با من بسیار خوب بود، حتی در همین شکل مکتوب. یعنی جواب سؤالات مرا در نامه بسیار مشروح و مفصل مینوشت و آن عتاب و سرسختی که با دانشجویان ایرانی داشت و به محفلش میرفتند (بعدها خود من یکی از این دانشجویان شدم) را با من نداشت. خلاصه که بعد از این نامه، نامهدیگری به پیوست نامه قبلی برایم فرستاد و گفت فلان جای نامهات را که نتوانستم بخوانم دوباره بنویس و عین نامهام را برایم فرستاد.
نامههای ما از قالب پرسش و پاسخ، اصولاً به گفتوگو درباره موضوعی رسید از همین اولین نامهها و بحث مکتوب درباره موضوعات مختلف در حوزه فرهنگ و ادبیات. تقریباً چهارسال بعد از اولین نامه بود که من برای مشورت با او درباره مجله که انجمن ادبی دانشجویان ایرانی مقیم ژنو به مدیریت احسان نراقی تأسیس کرده بودند از استاد وقت ملاقات گرفتم و رفتم تا در این مورد از او راهنماییهایی بگیرم و البته از جمالزاده اجازه نمایشنامهاش را بگیرم که داوود رشیدی میخواست آن را کارگردانی کند. بعد از این جلسه نامه کوتاهی برایم فرستاد و نوشت من نمیدانستم شما همان کسی هستید که مدام با من مکاتبه میکند و به همین خاطر آشنایی ندادم. معذرت خواهی کرده بود. رشیدی دوست بسیار نزدیک و عزیز من بود و روحش شاد یادم میآید سال 1959 میلادی یک شب مجمعی فرهنگی در ژنو برگزار کرده بودیم که جمالزاده هم حضور داشت و داوود که آن زمان هم در دانشگاه درس میخواند (و هم در آموزشگاههای هنرپیشگی تعلیم میدید و چند نمایشنامه از راسین و برنار شاو را کارگردانی کرده بود) داستان کوتاهی را که من از جمالزاده به فرانسه برگردانده بودم با آب و تاب خاصی خواند و جمالزاده هم آنقدر خوشش آمد که فیالمجلس نطق قرایی درباره هدایت کرد و بسیار خوش گذشت. بههر صورت خیلیها با او خوب نبودند و میگفتند او دولتی است و آدمی سازشکار. برای من اما استادی بیبدیل بود که از او بسیار یاد گرفتم. دانشجوهای ایرانی هم آنچنان از جمالزاده خوششان نمیآمد چون جمالزاده سواد و فهم درک آنها را کم میدانست و گاهی هم با تندی با آنها حرف میزد و آنها را میرنجاند و کلاً به آنها بدبین بود. خلاصه که به ایرانی به فرنگ آمده تا زمانی که خلافش ثابت نشود بدبین بود اما وقتی این بدبینی کنار میرفت و کسی را باور میکرد در دوستی از هیچچیز دریغ نداشت و هر چه میدانست و در توان داشت چه مالی و چه معنوی را دو دستی تقدیم میکرد. از گزافهگفتن و لاف و مبالغه هم خیلی بدش میآمد و از رفتارهای نمایشی بیزار بود. این داستان دیدارهای ما با جمالزاده و آن حلقه از نزدیکان خیلی
مفصل است.
شاگرد پیاژه و عاشق هانری ولون
شاید آنقدر که نام یونگ و فروید به گوشتان خورده باشد، نام پیاژه، جز برای اهل فن، شناخته شده نباشد. ژان پیاژه سوئیسی را که استاد مستقیم ستاری در سوئیس بود باید روانشناس، زیستشناس و شناختشناس دانست که به خاطر تحقیقات بزرگش در روانشناسی رشد و شناختشناسی شهرت بسیاری دارد و نظریه مهمی دارد بهنام «نظریه رشد مرحلهای پیاژه.» با این حال، شاگرد پیاژه، با همه عشق و علاقهای که به استاد خودش داشت میگوید: «روانشناسی پیاژه باب طبع من نبود. روانشناسی او بسیاربسیار بر منطق استوار بود. بنابراین روانشناسی که او درس میداد خیلی سریع و راحت از کودکی به بزرگسالی میرفت و به خاطر همین هم منتقدانش، یعنی کسانی مثل یونگ مدام در حال نقد کردنش بودند. خلاصه که استاد بزرگ و آدم نازنینی بود اما متُد روانشناسیاش باب طبع من نبود. این «هانری ولون» بود که من را بسیار تحت تأثیر خود قرار داد. من با پسر و خواهر پیاژه دوست بودم و به همین دلیل هم زیاد به خانهشان میرفتم و از خواهرش مطالب زیادی درباره پیاژه میشنیدم. طی تمام این سالها، خیلیها به کنایه به خودم یا پشتسرم گفته یا شاید هنوز هم میگویند که ستاری از پیاژه بت ساخته. خندهدار است! آخر شما کی هستید که خودتان را در این حد میدانید که بگویید پیاژه آدم کمی است یا آنقدرها هم بزرگ نیست. علم و دانش کسی مثل پیاژه و امثال او، هنوز که هنوز است تمام اروپا را در سیطره خودش دارد. من که تا قبل از رفتن به فرنگ نمیدانستم پیاژه کیست یا قرار است استاد ما باشد. اما این بعضیها طوری حرف میزنند یا از «فرهنگ عامه» میگویند که انگار نبض فرهنگ در دستهایشان است. اینطوری نیست. انصاف باید داشت. من کجا پیاژه کجا؟»
از خرابیها تا فرهنگ
آن سالها که ستاری جوان در ژنو مشغول تحصیل بود یکی از دغدغههای اصلیاش تعریف فرهنگ بود و آنچنان که خودش تعریف میکند در رد و بدل نامههایش با جمالزاده هم خط و ربط این موضوع بوضوح مشخص است و آنها درباره همه زیرعنوانهای فرهنگ با هم مکاتبه داشتهاند و این مکاتبهها بیشتر حاوی سؤالهای ستاری و جوابهای جمالزاده است. همین سالها سفرهای او شروع میشود. ستاری عطش دیدن و تجربه کردن داشت و برای فرونشاندن این عطش سیراییناپذیر، سر از بسیاری جاها و مراکز فرهنگی و هنری در کشورهای مختلف درآورد و این سفرها هم اصولاً با دوستان همفکر میگذشت. درباره سفرش به برلن، که شاید مهمترین سفر در ذهن اوست خاطرههای جالبی دارد و حافظه بینظیری. تعریف میکرد که: «سال 1951 بعضی دوستان که در انجمن دانشجویان ایرانی دانشگاه ژنو، بسیار فعال بودند به من و چند نفر دیگر پیشنهاد دادند که اگر بخواهیم میتوانیم با پول خیلی کمی برای 15 روز به جشنواره جوانان در برلن شرقی برویم و من هم از خداخواسته سریع قبول کردم چون میدانستم بهترین برنامههای فرهنگی در این جشنواره اجرا میشود. در نهایت قرار شد که بهصورت زمینی و با قطار و بعد از گذراندن مرزهای اتریش، چک اسلواکی و از آنجا به آلمان شرقی برویم چون عبور از آلمان غربی برای ورود به آلمان شرقی غیرممکن بود.» اما آنطور که ستاری تعریف میکند خیلی هم سفر آسانی نبود آن هم بعد از جنگ جهانی و خرابهای که از آلمان و بسیاری شهرهای اروپایی درگیر جنگ باقی مانده بود و مناسبات سیاسی آن روزگار. «نکته پیچیده در آن زمان کشورهایی بود که تحت نفوذ امریکا و شوروی بودند و ما برای رسیدن به برلن شرقی باید از آنها میگذشتیم و خود ما تازه وقتی سفرمان به مشکلاتی خورد متوجه جدیت مسأله شدیم. خلاصه که هیچکدام ما نمیدانست چه سفر پرماجرایی در پیش داریم. در نهایت 20 ایرانی، 20 سوئیسی و 15 فرانسوی، زن و مرد و دانشجو و کارمند و کارگر پنجم آگوست 1951 ساعت چهار صبح از ژنو عازم آلمان شرقی شدیم. شرح ماجرای این سفر طولانی است فقط بگویم که جانمان به لبمان آمد تا برسیم و جشنواره تازه در استادیوم بزرگ شهر شروع شده بود که قطار ما با عبور از شهرهایی کاملاً ویران و با خاک یکسان شدهای مثل «درسدن» بالاخره بعد از دو روز و دو شب به آلمان شرقی رسیدیم. مردم دو طرف قطار ایستاده بودند و با لبخند به ما نان و کالباس و میوه میدادند و خوشامد گویی میکردند و ما هم دواندوان رفتیم تا زودتر به جشنواره برسیم و اصلاً به سر و وضع خودمان نرسیدیم چون مجالی نبود. در این سفر بود که پای شعرخوانی ناظم حکمت نشستم و ناگهان دیدم که روی شانه انبوه جمعیت بیرون میرود و من در آن شهر کاملاً مخروبهای که انگار نوعی جدید از زندگی در آن تزریق شده بود کوچه به کوچه و شهر به شهر میگشتم و به تماشای خرابیها مینشستم و فرهنگ.» جلال ستاری وقتی پای خاطراتش وسط میآید چنان ذوق و شوقی به چشمانش میآید که آدم حظ میکند. سفرهای بسیاری هم داشته آن هم در دورانی که مرزی وجود نداشت یا حداقل مرزی به این شدت و حدتهای امروزی وجود نداشت. در دورانی سفر رفته که خاندان «ایشی گورو»یی که ما امروز فقط داستاننویس مشهورشان را میشناسیم زندگی میکردند و هنرمندانی بودهاند سرشناس و مشهور در ژاپن که ستاری به دیدار نمایشگاه نقاشی یکی از اعضای این خاندان نجیبزاده میرود و ذکرها میکند از آن سفر به ژاپن ، چین و.... درباره سفر به ژاپن اما نکتههای ظریف دارد و آن را حاصل یک نوع اشتراک و توجه به فرهنگ میداند. فرهنگی برآمده از دل آیین. ذکر خیر سفرش به ژاپن را اینطور تعریف میکند: «سفری پرخاطره به ژاپن داشتم. در همین سفر بود که برای اولینبار تئاتر سنتی ژاپنیها یعنی همان کابوکی را دیدم که بسیار باشکوه بود. نمایش به مدت 6 ساعت در سالن عظیمی اجرا میشد پر از تماشاگرانی که از پیر و جوان کنار هم نشسته بودند. بازی در حد کمال ظرافت و هنرمندی بود و نقش زنان در نمایش کابوکی را مردان، با چنان مهارتی ایفا میکردند که تشخیص جنسیت واقعی آنها کار بسیار دشواری بود. آنطور که من فهمیدم همه هنرمندان آن نمایش، بازماندگان نخستین بازیگران کابوکی بودند که گویا چندین قرن پیش در ژاپن بنیان گرفته بود و نسل به نسل تا به امروز هم رسیده است.»
ستاری در جواب به سؤال من درباره ژنو آن روزگار این شهر را اینطور به تصویر میکشد: «ژنو شهری بود لبریز از برخورداری. برخوردار از فرهنگ فرانسه و اروپا توأمان و برای توریستها شرایطی را فراهم میکرد که جذاب بود و دسته اول. از کنسرت و تئاتر و نمایشگاه و بازار کتاب بگیرید تا جشنهای خیابانی. همان سالهایی که آنجا درس میخواندم به اپراهای مشهور بزرگترین آهنگسازان جهان رفتم و کنسرتهایی را از نزدیک تجربه کردم به رهبری نوابغی مثل «اتو کلمپرر» و «فورتو انگلر» و همینطور «روبرتو بنزی» که آنزمان خردسال بود و یادم نمیرود که شلوار کوتاه و جوراب سفید و کفش مشکی براقی پا کرده بود و سمفونی پنجم را رهبری میکرد و کمی بعدتر از اوج فرود آمد و بازیگر فیلم شد. زندگی فرهنگی اروپا آن زمانی که من به سوئیس رفتم با آن چیزی که امروز از آن سراغ داریم تفاوتهای آشکاری دارد. آن سالهای بعد از جنگ، همه جا جوش و خروشی خلاق و پرنشاط به چشم میخورد و کسی از زوال محتوم فرهنگ غرب که از جمله ایدئولوژیهای جدید غرب است، حرفی نمیزد. شور و شوق خستگیناپذیری برای سازندگی وجود داشت و آفرینشهای هنری و ادبی. دوران، دوران شکوه و درخشندگی سارتر بود و آلبر کامو، فرانسوا موریاک، ژاک پرهور، لویی آراگون، پل الوار، مارسل کارنه، لویی ژووه، کولت، ژان کوکتو، لوکوربوزیه، لویی ماسینیون و بسیاری شاعر و نقاش و سینماگر و تئاتری و هنرپیشه و روشنفکری که همه در این دوران درخشیدند.»
پیشگام مطالعات بین رشتهای
جلال ستاری که این روزها پا به 89 سالگی میگذارد از اندیشمندان و نظریه پردازان جامعالاطرافی است که جزو اولین نفراتی است که به مطالعات بینرشتهای ورود کرد و همه را زیر سایه فرهنگ آورده و حرف زدن از تمام آنچه جلال ستاری است واقعاً بخت و فرصتی بیش از این میخواهد. این صفحه همانطور که گفته شد تنها ادای دینی بود به مردی که تسلط و حرفها و نظریههایش در قامت مسائل حوزه فرهنگ از ادبیات کلاسیک ایران دامنه میگیرد تا اندیشههای متفکران اروپایی بویژه فرانسوی در زمینههای گوناگون و بخصوص اسطورهشناسی، تئاتر، ادبیات و تاریخ. ستاری بخش بزرگی از زندگی و اندیشه خود را طی سالهای عمرش پای ترجمه گذاشته و این موضوع نشاندهنده تمایل قلبی و نظریه او در مورد لزوم انتقال فرهنگی است. ستاری کسانی را به ایرانیها معرفی کرد که تا پیش از او شاید کسی نامی از آنها نشنیده بود.
آقای ستاری امروز در مهرشهر کرج، با وجود کهنسالی و لرزش دست و... همچنان در خلوت خود مینویسد و فارغ از هیابانگ دنیا، از معدود بازماندگان غولهای فرهنگ، هنر و اندیشه ایرانی است که عمرش دراز باد و سایهاش مستدام.
از خدا میطلبم صحبت روشنرایی
ارمغان بهداروند
شاعر
میخواهم بگویم «او» از ما نوشته است و ما از او ننوشتهایم. «او» ما را خوانده است و ما «او» را نخواندهایم و «او» درمان بوده است و ما مبتلایان، ننالیدهایم به دردی! و صد البته که او نه چشم به خواندن و نوشتن ما داشته است و نه رضا به بیدردی معاصران خویش که همین، میتواند تمایزِ او باشد در روزگاری که هر کس؛ اسب خشمِ خویش میدواند. میهمان او بودیم در خانهباغی در مهرشهر کرج که حتماً مهربانتر از تهران بوده برایش و «استاد»، چشماچشم دوستان از دغدغههای ننوشته شدهاش که امیدوار بود مجال اتمام شان را داشته باشد، گفت وُ قول داد که هر آنچه در ذهن خویش به درک و دریافت و تجربه از هنر دارد، گردآوری کند و منتشر نماید. پیرمرد، در حالی که نمیگذاشت طرح لبخند روی لبش کمرنگ شود، «اخلاق» را موهبت و «بیاخلاقی» را مصیبت جامعه امروز میپنداشت و آن قدر به این باور خویش مؤمن بود که عبور از گردنه نام و درنغلتیدن در دره ننگ را، سختی و صعوبت شُهرت میدانست. نمیشود آن دقیقهها را نوشت و این بیت از حضرت حافظ را زیر لب زمزمه نکرد که: «دل که آیینه شاهی است غباری دارد/ از خدا میطلبم صحبت روشنرایی». «جلال ستاری» جهان را همانگونه که دوست دارد ترسیم کرده است و به جهانی که در دل دارد، تعلق دارد. اصرار او بر شناخت «اسطوره» و درک «عشق»، متأثر از همین «دانستگی» و «فرهیختگی» است. دست و دلی که جز به اشتراک دانایی خویش با دیگران، نمیچرخد، ستایش برانگیز است. از اینرو خوشحالم اگر در این سطرها، از او مینویسم بواسطه خطرات و خاطراتی است که از او در ادبیات و فرهنگ این روزگار باقی مانده است و نه بواسطه کارنامه بازیهایی که در این روزگار، آب و نانآفرینِ بسیاری شده است که به قول بیهقی: «ما را با آن کار نیست...» و البته که بیهیچ گفت و شنودی این آثار اوست که بیمواجهه غیری، با ما در گفتوگویند. «عشق صوفیانه» را سالها پیش و به پیشنهاد خیاط اهل دلی که میدوخت و میخواند و به جهان خویش قانع بود، خوانده بودم. دستکاری عظیم و حیرتآور! برخورداری مستقیم از دانستههای عرفان و تصوف در متنی مشحون از مؤلفههای هنری که دیگربودگی و جهانآفرینی را میتوان لمس کرد. آنچه میتواند وجه متمایز «عشق صوفیانه»ی جلال ستاری باشد، نه فقط بازخوانی و ریختارشناسی «سخن صوفیه» و تعاریف متلون عشق بلکه نسخهبرداری از جهانی است که میتواند آفات و بلیات این روزگار را بر اساس شیوه نگرش عرفا به جهان از انسان معاصر دور سازد. جذابیتهای چنین نسخها ی میتواند منجر به برخورداری متون ادبی و تولیدات هنری از عناصری هنرآفرین شود که در متن عاشقانههای صوفیه منتشر است. به همین پیوند با مضامین عرفانی و درونمایههای تصوف است که هنرمندان میتوانند اصالت انسانی و هویت اجتماعی را بازآفرینی کنند و جمال جوی و کمالآفرین انسان باشند. «عشق صوفیانه» هم چنان که «جلال ستاری» در پیشگفتار خود و از قول ابوسعید ابیالخیر مینویسد؛ «حدیث عشق است و عشق، کوه قاف است که هر که بر آن ننشست، سیمرغ را ندانست.» این مجال را با ذکر این تحسر که نظام آموزشی ما ضرورت دارد از منظری دیگر به جلال ستاری و دیگر جلال ستاریها توجه کند به پایان میبرم و فرصت تعمق و تأمل در این آفریده مکتوب را به اهالی هنر و اصحاب ادب یادآوری میکنم که اندک دریافت هر مخاطبی که به ذوق و شوق این شرح را تورق کند، التذاذ بیدریغی است که میشود از خلاقیت ذهن و بدایع زبانی صوفیه، خوشهخوشه به کف آورد. به هر روی اگر چه جلال ستاری سالیانی به مصائب و ابتلائاتی سخت زیسته است و جان و جهانش، به رنگِ رنج به چشم میآمد اما اکنون در عرصه دانش این سرزمین به قامت سرو، گرامی است و یگانه.
افسانه یکصد و یک کتاب
ابراهیم گلهدارزاده
مدیر فرهنگی و استاد دانشگاه
ای چشمه آگاهی شاگرد نمیخواهی؟(مولانا)
به بهانه زادروز استاد، زمان، لحظهای امان داده تا به سپاس از سلسله آنات عالمانه استاد که بی دریغ به من هدیه شد برآیم. اگر چه تشکر از آنچه جلال ستاری در کتابها، مقالات و دیدارها، صمیمانه هدیه کرده است از کار یک یادداشت و یک پرونده ساخته نیست. رسم کهن در ایران این بود که دانشمندترین و ماهرترین فرد در هر شاخهای را «استاد» لقب میدادند، زمانی که هنوز این واژه بار معنایی درستی داشت و مانند امروز دم دستی و بی معنی نشده بود. «استاد» صفتی تنها و تنها برای بهترین بود، یک تن شایسته این صفت بود و این صفت میتوانست همچون هما، بر کسی سایه بگستراند و با نخستین لحظهای که تنآسایی یا کاهلی بر او چیره شد، صفت «استاد» با بالهای همان هما از سر او بگریزد. شانههای ستاری آشیانه همای سعادت و استادی است. او سالهاست که «استاد» است. نوشتن از ایشان هراس انگیز است. دکتر ناصر فکوهی در کتاب «گفتوگو با جلال ستاری» یا دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور و فروغ اولاد که کتابی دیگر در گفتوگو با استاد نگاشتهاند یا امیرکاووس بالازاده که در کتاب «اسطوره و ذهن اسطوره پرداز» چند گفتوگو، از جمله با جلال ستاری منتشر کردهاند، هیچ کدام مدعی پرداختن به تمامی وجوه این اسطورهشناس، مترجم و پژوهشگر نامدار معاصر نشدهاند. شخصیتی پرکار و سختکوش که به طرز باور نکردنی عمر خود را در نبرد با زمان گذرانده است. پر واضح است که این یادداشتها تنها میتوانند اشارهای برای جویندگان آگاهی و علم باشند اما در تبیین و تشریح چند دهه اندیشهورزی ستاری کارگر نیستند.
اگر عنوان کتابها و مقالاتی که دکتر ستاری ترجمه یا تألیف کرده را به ترتیب بنویسیم، با متنی بیش از هزار کلمه مواجه خواهیم شد. تا ابتدای بهمن ماه سال 1398 خورشیدی، 101 جلد کتاب و صدها مقاله و یادداشت از ایشان به ترجمه یا تألیف منتشر شده است. همین باعث شده است که نام «جلال ستاری» در بعضی از کتابفروشیها به عنوان یک سر واژه (تیتر) بر قفسهای نوشته شده باشد. نخستین کتاب ستاری ترجمه مشترکی از کتاب «کاپیتان قرهگز» نوشته «لوئی گولیس» همراه با «داوود رشیدی» است. کاپیتان قرهگز در سال 1344 در انتشارات آرش به چاپ میرسد، از آن سال تاکنون به تقریب دکتر ستاری هر سال دو جلد کتاب منتشر کردهاند که نیمی تألیف و نیم دیگر ترجمهاند. موضوعات مقالات و کتابهای ستاری دایره گستردهایاست و اگر بخواهیم موضوعات عمدهای را که این نویسنده و پژوهشگر به آن پرداخته است دستهبندی کنیم باید موضوع اسطورهشناسی را در صدر این فهرست قرار دهیم. فرهنگ و ادب، تئاتر و روانشناسی میتوانند عنوانهای بعدی آن فهرست باشند.
فارغ از اینکه کتابهای ستاری ترجمه یا تألیف هستند، در نگاهی اجمالی به فهرست کتابها، بلافاصله تکرار بعضی واژگان نظر جوینده را جلب میکند. پرتکرارترین واژه در عناوین کتابها واژه «اسطوره» است. کلمه اسطوره 25 بار در نام کتابها آمده است. جایگاه دومین واژگان پرتکرار به دو کلمه میرسد: «پژوهش» و «فرهنگ» هر کدام سیزده بار بر جلد کتابهای ایشان آمده است. پس از آن، واژه «رمز» با 9 بار و «عشق» با 8 بار از کلماتی هستند که به عنوان نشانه بر زیست ذهنی دکتر ستاری گواه هستند. در این سطور نگارنده بر آن است تا با دقت بر دو واژه «اسطوره» و «پژوهش» تصویری از یک اندیشمند پشت میز کارش را نمایان کند. بدیهی است که واژه «فرهنگ»، «رمز» و بویژه «عشق» از اهمیتی همسان با دیگر واژگان پرتکرار و حتی تکواژههایی که بر تارک کتابها نشسته است، برخوردار هستند. اما پرداختن به این عناوین رفیع کاری سترگ است که خود پژوهشی دراز دامن را میطلبد. کمتر مضمونی مانند «عشق» آشکارا نمایانگر سلوک ذهنی ستاری است. ترجمه کتاب «اسطورههای عشق» نوشته
«دنی دوروژمون» همان طور که از نامش پیداست، به عشق از منظر اسطورهشناختی مینگرد، پس از آن ستاری کتاب «عشق» نوشته «رنه آلندی» را به فارسی برمیگرداند که نگاهی روانکاوانه به عشق دارد و در پی آن او شروع به تألیفاتی چند در زمینه «عشق» میکند که از آن جمله میتوان به «عشق صوفیانه»، « پیوند عشق میان شرق و غرب»، «حالات عشق مجنون» و «اسطوره عشق و عاشقی در چند عشقنامه فارسی» و آثار دیگر اشاره کرد.
گویی استاد اسطورهها را میپژوهد تا از گوشههای مهآلود فرهنگ راهی به سوی سعادت و عشق جست وجو کند. راه که نه! کوره راهی نکوفته، ستاری در تجربه اندیشیدن به عنوان مترجم یا مؤلف هیچگاه در مسیری ساده و آشنا سفر نکرده است، او سالک صحاری است، راههای نرفته و نکوفته. فاصله آشکار و انکارناپذیر جلال ستاری از بسیاری از متفکران و مترجمان و مؤلفان معاصر در نگاه جامعالاطراف او خود را نشان میدهد. در اطراف پدیدههای عالم میگردد، گویی نه یک تن، که چندین تن با او در انجمنی گرد آمدهاند تا پدیده را بکاوند، جلالها جلال، ستاریها ستاری پدیده را بر آفتاب میاندازند و رخت استتار از تنش میگیرند. جسور و جویا میپرسند. نه یک گوشه میایستند تا پشت سنگرِ بی خطرِ یک منظر پنهان شوند نه هراسی از یأس دارند. آنچه را باور دارند به زبانی شایسته میگویند و بی ترس از داوری زیر نمیدانمهایشان خط میکشند. نه در پس واژههایی پرطمطراق و باسمهای دروغ میفروشند.
در ظلمت شب با تو براقتر از روزم
خبرنگار
روزنامهنگاری از آن دسته حرفههاست که شیرینیها و بختهایی در خود دارد که در هیچ شغل و حرفه دیگری (البته برحسب روحیات اشخاص) نمیتوان نمونهاش را پیدا کرد. یکی مثلاً گفتوگو و نشست و برخاست با آدمهایی است که همیشه آرزوی دیدارشان را داشتهای و حالا عمر و بخت روزگار همراهی کرده یا نکرده که این معاشرت دست بدهد یا نه. یکی از خوشبختیهای نگارنده این سطور اما اقبالی است همیشه ذوقآور که حتی یادآوری خاطرههای دیدار با کسی را برایش هربار هیجانانگیز است. دیدار با مردی که باید او را از شاخصترین اسطورهشناسان، تئاترشناسان و نظریهپردازان حوزه فرهنگ و اندیشه در ایران دانست و در مجموع و زیر سایه همه اینها یک انسان والا مقام، خاضع و فروتن. او جلال ستاری است. نویسنده، پژوهشگر و اسطورهشناسی که سال 1310 در رشت به دنیا آمد و به قول و تکیهکلام خودش «تا امروز روز» بیش از ۹۰ اثر با ارزش تألیف و ترجمه در زمینههای افسانهشناسی، ادبیات نمایشی و نقد فرهنگی منتشر کرده که یکی از یکی درخشانتر. در واقع این صفحات، تقدیم میشود به جلال ستاری بزرگ، به بهانه تولدش؛ با این حسرت که این ویروس لعنتی و حرمت خلوت و دیگر پابندهای بهداشتی اجازه نمیدهد که دیداری با او تازه کنیم و دل نمیدهد که به بهانه قلمی و صفحهای و تبریک تولدی، از وقت استراحت او بگیریم؛ آنهم در روزگاری که سلامت او و دیگرانی چون او بر هر چیزی ارجح است. این صفحه تقدیم میشود به مردی که سینه و حافظهای دارد پر از داستانهای عجیب و غریب و تلخ و شیرین از روزگاری دور و چهرههایی که با آنها دوستی نزدیک داشت که امروز دیدارشان حسرت بسیاری از همنسلان ما در حوزه فرهنگ است. از ژان پیاژه و یونگ فرنگی تا جمالزاده ایرانی و بسیاری دیگر. کوتاهتر بنویسیم درباره ستاری که شرح بر زندگی و کارنامه درخشان او اضافهگویی و تکرارینویسی است.
ستاری در سوئیس درس خواند. تقریباً همهجا در شرح حال و زندگینامه او نوشته شده که او از همین کشور دکترا گرفت اما این واقعیت ندارد. ستاری اما داستان پایان تحصیلاتش در سوئیس را اینطور روایت میکند که «همان زمان، تحصیل در مقطع دکترا را نیمهکاره رها کردم و بهدلیل شرایط خاص خانوادگی به ایران برگشتم» و شاید تنها سؤالی که هرگز در این گفتوگوها دوست نداشت به آن پاسخ بدهد و حتی دربارهاش حرف بزند، موضوعی بود که برای ارائه پایاننامهاش در نظر گرفته بود. ژان پیاژه بزرگ یکی از استادان ستاری در سوئیس بود که مثل کارل گوستاو یونگ در رشته روانشناسی درس خواند و مثل پیاژه دغدغهای فراتر از روانشناسی فردی داشت و تمرکزش را بر روانشناسی جمعی و شناخت تأثیر مثبت یا منفی کهن الگوها و اسطورهها و افسانهها در ناخودآگاه جمعی گذاشته بود و ستاری هم که به گفته خودش یک بار دیدار کوتاهی با یونگ داشته که درواقع رقیب علمی پیاژه بوده و سلسله مباحث علمی در آن روزگار با هم داشتهاند. گفتوگوی پیشرو، بخشهایی از کادر بیرون مانده و کمترخوانده شدهای از مجموعه گفتوگوهایی با جلال ستاری است که میخوانید.
عشق دیرینه به تئاتر
ستاری از همان ابتدای نوجوانی به تئاتر علاقه داشت و در هنرستان هم درس هنرپیشگی خوانده بود. وقتی هم وارد سوئیس شد و در جمع همدورههایش مثل داوود رشیدی قرار گرفت هر کاری کرد تا بتواند ارتباط خود را با تئاتر نزدیکتر کند، حتی برای داوود رشیدی هم بازی کرد اما سرنوشت او را به سمت دیگری میبرد. با اینحال حوزه گسترده فرهنگ، به ستاری این اجازه را میداد که تئاتر را هم طوری زیرسایه تحقیق، پژوهش و ترجمههای خود ببرد و هنوز که هنوز است آثار او در این حوزه را باید جزو بهترینها یا حتی بهترین کتابها در حوزه تحقیق و پژوهش در زمینه تئاتر و آیین و اسطورههایش دانست؛ مثلاً میشود به کتاب «آئین و اسطوره در تئاتر»اش اشاره کرد که کتابی است مرجع که در واقع، دومین جلد از کتاب «نماد و نمایش» است و برخی از مقالههای آن سالهایی نه چندان دور در «مجله نمایش» چاپ شده است، یا کتاب «جادوی تئاتر» که باید آن را به همه اهل تئاتر پیشنهاد داد و کتابی است به قلم خود ستاری که دربرگیرنده خاطرات او از دوران هنرستان است و تحصیل در رشته هنرپیشگی و حرف و بحث درباره تئاترهایی که جزو تئاترهای مورد علاقه او هستند. ستاری در این کتاب مهم از زاویه اول شخص، تحلیل و دیدههای خود را از تئاتر قبل و بعد از انقلاب روایت میکند و البته به جریانشناسی تئاتر در ایران هم میپردازد و ضمن آن تحلیلی هم پیرامون نقطهضعفها و قوتهای تئاتر ایرانی ارائه میدهد. خودش درباره این کتاب میگوید: «یکی از نقطه ضعفهای تئاتر ما تأثیرپذیری یا حتی شاید بشدت زیر سایه ادبیات قرار گرفتناش است. در واقع نکته اینجاست که اگر هنر نمایش یعنی تئاتر، روی سخنش با تودههای مردم است پس باید از عمومیترین نگرانیهای مردم حرف بزند و دغدغهها و نگرانیهایشان را در قالب اسطورههایی که همه مردم با آنها آشنا هستند، بیان کند.» یا مثلاً ستاری کتاب دیگری در حوزه نمایش دارد که ترجمه مقالهای است با عنوان «تئاتر ایرانی» نوشته آدولف تالاسو. ستاری داستان این کتاب و ترجمهاش را اینطور شرح میدهد: «در زمان مظفرالدین شاه، آدولف تالاسو مقالهای مصور در یکی از مجلههای بسیار معتبر و معروف فرانسه چاپ کرد به اسم «تئاتر ایرانی». من این مقاله را تمام و کمال و عیناً ترجمه کردم و لحظه ترجمه با اینکه به نکتههایی درباره اطلاعات او تشکیک داشتم اما نخواستم در متن دست ببرم یا چیزی کم و زیاد کنم. مثلاً نویسنده از لحاظ تاریخی خاصه در باب تشیع و تسنن کمی به بیراهه میرود که خب شاید در آن دوران دلایل زیادی بشود برای این مسأله آورد که از آن میگذرم. خب آن زمان این آدم به ایران آمده و تصوراتش بر همین اساس شکل گرفته و دیدههایش را مکتوب کرده و خلاصه اینکه چیزی که تالاسو درباره تئاتر ایرانی میگوید بسیار در بحث تبارشناسی تئاتر ایرانی حائز اهمیت است و جاهایی هم البته همانطور که گفتیم از سر ناآگاهی مسیر را اشتباه رفته است.» ستاری علاوهبر این کتابها در حوزه تئاتر، کتابهای پژوهشی درجه یکی هم درباب تعزیه دارد. یکی از آنها مثلاً کتاب «زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران» است که این کتاب هم جزو کتابهای مرجع است و حیف که بهدلیل بسیاری کوتهفکریها، اصولاً کتابهای جلال ستاری در زمره کتابهای درسی و دانشگاهی نیستند.
ستاری خودش در توضیح این کتاب میگوید: «فیالواقع این کتاب ماهیت و کیفیت نوع نمایشی که در ایران پیش از اسلام متداول بوده را مورد بررسی قرار میدهد و در کتاب «زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران» تا حدود زیادی تلاش کردم ریشههای اجتماعی و فرهنگی ظهور و رونق تعزیه و تئاتر در ایران، که کمتر مورد توجه بوده را مورد بحث و تحلیل قرار بدهم.»
جلال ستاری از علاقه به داشتن یک دستگاه هوشمند میگوید که با وجود لرزش دستهایش بتواند بهوسیله چنین دستگاهی آنچه میخواهد را بنویسد. از همسرش لاله تقیان میپرسم آقای ستاری وقتی هم برای استراحت دارند؟ میگوید برای جلال، نوشتن هنوز بهترین استراحت است. حرفی که شاید نسل ما و بعدتر از ما، برایشان غریبه بهنظر برسد.
نامهنگاری و دیدار با جمالزاده
من با داوود رشیدی و احسان نراقی و دیگرانی که هم دوره بودند روزگاری داشتیم آنجا. چه سفرها رفتیم و چه کارها کردیم. در ژنو با محمدعلی جمالزاده آشنا شدم. در واقع بارها جمالزاده را از پنجره اتاق شخصیام دیده بودم که تقریباً هر روز غروب به کافهای که طبقه همکف محل سکونت من بود میآمد تا بیلیارد بازی کند. تا اینجا من فقط جمالزاده را میدیدم اما آشنایی بهمعنی واقعیاش از زمانی شروع شد که «یکی بود یکی نبود»اش را خواندم و درست یادم هست که ژوئیه 1955 برای او نامهای نوشتم و سؤالی پرسیدم. جمالزاده در این کتاب به نمونه آثاری سمبولیستی، سوررئالیستی و اگزیستانسیالیستی در ادبیات ایران اشاره کرده است و من هم به محض خواندن این کتاب در اولین نامه از او پرسیدم منظورش دقیقاً کدام آثار است. البته با کلی احترام و ادب شاگردی جرأت کردم این سؤال را از جمالزاده پرسیدم و اتفاقاً یادم هست که انتهای نامه از او خواستم که اگر مشکلی ندارد و منعی، از دیدار و مراوده و دوستیاش با صادق هدایت برایم بنویسد. کمتر از یکهفته بعد جمالزاده به اولین نامهام جواب مفصلی داد و از خط خوب اما ناخوانای من همان اول گلایه کرد و گفت قلمخودنویسات را عوض کن. خلاصه این نامهنگاریها ادامه پیدا کرد و رابطه من با او بههمین شکل مکتوبش منتهی میشد و سؤال و جواب و نه دیدار حضوری. جمالزاده با وجود چیزی که دربارهاش میگفتند با من بسیار خوب بود، حتی در همین شکل مکتوب. یعنی جواب سؤالات مرا در نامه بسیار مشروح و مفصل مینوشت و آن عتاب و سرسختی که با دانشجویان ایرانی داشت و به محفلش میرفتند (بعدها خود من یکی از این دانشجویان شدم) را با من نداشت. خلاصه که بعد از این نامه، نامهدیگری به پیوست نامه قبلی برایم فرستاد و گفت فلان جای نامهات را که نتوانستم بخوانم دوباره بنویس و عین نامهام را برایم فرستاد.
نامههای ما از قالب پرسش و پاسخ، اصولاً به گفتوگو درباره موضوعی رسید از همین اولین نامهها و بحث مکتوب درباره موضوعات مختلف در حوزه فرهنگ و ادبیات. تقریباً چهارسال بعد از اولین نامه بود که من برای مشورت با او درباره مجله که انجمن ادبی دانشجویان ایرانی مقیم ژنو به مدیریت احسان نراقی تأسیس کرده بودند از استاد وقت ملاقات گرفتم و رفتم تا در این مورد از او راهنماییهایی بگیرم و البته از جمالزاده اجازه نمایشنامهاش را بگیرم که داوود رشیدی میخواست آن را کارگردانی کند. بعد از این جلسه نامه کوتاهی برایم فرستاد و نوشت من نمیدانستم شما همان کسی هستید که مدام با من مکاتبه میکند و به همین خاطر آشنایی ندادم. معذرت خواهی کرده بود. رشیدی دوست بسیار نزدیک و عزیز من بود و روحش شاد یادم میآید سال 1959 میلادی یک شب مجمعی فرهنگی در ژنو برگزار کرده بودیم که جمالزاده هم حضور داشت و داوود که آن زمان هم در دانشگاه درس میخواند (و هم در آموزشگاههای هنرپیشگی تعلیم میدید و چند نمایشنامه از راسین و برنار شاو را کارگردانی کرده بود) داستان کوتاهی را که من از جمالزاده به فرانسه برگردانده بودم با آب و تاب خاصی خواند و جمالزاده هم آنقدر خوشش آمد که فیالمجلس نطق قرایی درباره هدایت کرد و بسیار خوش گذشت. بههر صورت خیلیها با او خوب نبودند و میگفتند او دولتی است و آدمی سازشکار. برای من اما استادی بیبدیل بود که از او بسیار یاد گرفتم. دانشجوهای ایرانی هم آنچنان از جمالزاده خوششان نمیآمد چون جمالزاده سواد و فهم درک آنها را کم میدانست و گاهی هم با تندی با آنها حرف میزد و آنها را میرنجاند و کلاً به آنها بدبین بود. خلاصه که به ایرانی به فرنگ آمده تا زمانی که خلافش ثابت نشود بدبین بود اما وقتی این بدبینی کنار میرفت و کسی را باور میکرد در دوستی از هیچچیز دریغ نداشت و هر چه میدانست و در توان داشت چه مالی و چه معنوی را دو دستی تقدیم میکرد. از گزافهگفتن و لاف و مبالغه هم خیلی بدش میآمد و از رفتارهای نمایشی بیزار بود. این داستان دیدارهای ما با جمالزاده و آن حلقه از نزدیکان خیلی
مفصل است.
شاگرد پیاژه و عاشق هانری ولون
شاید آنقدر که نام یونگ و فروید به گوشتان خورده باشد، نام پیاژه، جز برای اهل فن، شناخته شده نباشد. ژان پیاژه سوئیسی را که استاد مستقیم ستاری در سوئیس بود باید روانشناس، زیستشناس و شناختشناس دانست که به خاطر تحقیقات بزرگش در روانشناسی رشد و شناختشناسی شهرت بسیاری دارد و نظریه مهمی دارد بهنام «نظریه رشد مرحلهای پیاژه.» با این حال، شاگرد پیاژه، با همه عشق و علاقهای که به استاد خودش داشت میگوید: «روانشناسی پیاژه باب طبع من نبود. روانشناسی او بسیاربسیار بر منطق استوار بود. بنابراین روانشناسی که او درس میداد خیلی سریع و راحت از کودکی به بزرگسالی میرفت و به خاطر همین هم منتقدانش، یعنی کسانی مثل یونگ مدام در حال نقد کردنش بودند. خلاصه که استاد بزرگ و آدم نازنینی بود اما متُد روانشناسیاش باب طبع من نبود. این «هانری ولون» بود که من را بسیار تحت تأثیر خود قرار داد. من با پسر و خواهر پیاژه دوست بودم و به همین دلیل هم زیاد به خانهشان میرفتم و از خواهرش مطالب زیادی درباره پیاژه میشنیدم. طی تمام این سالها، خیلیها به کنایه به خودم یا پشتسرم گفته یا شاید هنوز هم میگویند که ستاری از پیاژه بت ساخته. خندهدار است! آخر شما کی هستید که خودتان را در این حد میدانید که بگویید پیاژه آدم کمی است یا آنقدرها هم بزرگ نیست. علم و دانش کسی مثل پیاژه و امثال او، هنوز که هنوز است تمام اروپا را در سیطره خودش دارد. من که تا قبل از رفتن به فرنگ نمیدانستم پیاژه کیست یا قرار است استاد ما باشد. اما این بعضیها طوری حرف میزنند یا از «فرهنگ عامه» میگویند که انگار نبض فرهنگ در دستهایشان است. اینطوری نیست. انصاف باید داشت. من کجا پیاژه کجا؟»
از خرابیها تا فرهنگ
آن سالها که ستاری جوان در ژنو مشغول تحصیل بود یکی از دغدغههای اصلیاش تعریف فرهنگ بود و آنچنان که خودش تعریف میکند در رد و بدل نامههایش با جمالزاده هم خط و ربط این موضوع بوضوح مشخص است و آنها درباره همه زیرعنوانهای فرهنگ با هم مکاتبه داشتهاند و این مکاتبهها بیشتر حاوی سؤالهای ستاری و جوابهای جمالزاده است. همین سالها سفرهای او شروع میشود. ستاری عطش دیدن و تجربه کردن داشت و برای فرونشاندن این عطش سیراییناپذیر، سر از بسیاری جاها و مراکز فرهنگی و هنری در کشورهای مختلف درآورد و این سفرها هم اصولاً با دوستان همفکر میگذشت. درباره سفرش به برلن، که شاید مهمترین سفر در ذهن اوست خاطرههای جالبی دارد و حافظه بینظیری. تعریف میکرد که: «سال 1951 بعضی دوستان که در انجمن دانشجویان ایرانی دانشگاه ژنو، بسیار فعال بودند به من و چند نفر دیگر پیشنهاد دادند که اگر بخواهیم میتوانیم با پول خیلی کمی برای 15 روز به جشنواره جوانان در برلن شرقی برویم و من هم از خداخواسته سریع قبول کردم چون میدانستم بهترین برنامههای فرهنگی در این جشنواره اجرا میشود. در نهایت قرار شد که بهصورت زمینی و با قطار و بعد از گذراندن مرزهای اتریش، چک اسلواکی و از آنجا به آلمان شرقی برویم چون عبور از آلمان غربی برای ورود به آلمان شرقی غیرممکن بود.» اما آنطور که ستاری تعریف میکند خیلی هم سفر آسانی نبود آن هم بعد از جنگ جهانی و خرابهای که از آلمان و بسیاری شهرهای اروپایی درگیر جنگ باقی مانده بود و مناسبات سیاسی آن روزگار. «نکته پیچیده در آن زمان کشورهایی بود که تحت نفوذ امریکا و شوروی بودند و ما برای رسیدن به برلن شرقی باید از آنها میگذشتیم و خود ما تازه وقتی سفرمان به مشکلاتی خورد متوجه جدیت مسأله شدیم. خلاصه که هیچکدام ما نمیدانست چه سفر پرماجرایی در پیش داریم. در نهایت 20 ایرانی، 20 سوئیسی و 15 فرانسوی، زن و مرد و دانشجو و کارمند و کارگر پنجم آگوست 1951 ساعت چهار صبح از ژنو عازم آلمان شرقی شدیم. شرح ماجرای این سفر طولانی است فقط بگویم که جانمان به لبمان آمد تا برسیم و جشنواره تازه در استادیوم بزرگ شهر شروع شده بود که قطار ما با عبور از شهرهایی کاملاً ویران و با خاک یکسان شدهای مثل «درسدن» بالاخره بعد از دو روز و دو شب به آلمان شرقی رسیدیم. مردم دو طرف قطار ایستاده بودند و با لبخند به ما نان و کالباس و میوه میدادند و خوشامد گویی میکردند و ما هم دواندوان رفتیم تا زودتر به جشنواره برسیم و اصلاً به سر و وضع خودمان نرسیدیم چون مجالی نبود. در این سفر بود که پای شعرخوانی ناظم حکمت نشستم و ناگهان دیدم که روی شانه انبوه جمعیت بیرون میرود و من در آن شهر کاملاً مخروبهای که انگار نوعی جدید از زندگی در آن تزریق شده بود کوچه به کوچه و شهر به شهر میگشتم و به تماشای خرابیها مینشستم و فرهنگ.» جلال ستاری وقتی پای خاطراتش وسط میآید چنان ذوق و شوقی به چشمانش میآید که آدم حظ میکند. سفرهای بسیاری هم داشته آن هم در دورانی که مرزی وجود نداشت یا حداقل مرزی به این شدت و حدتهای امروزی وجود نداشت. در دورانی سفر رفته که خاندان «ایشی گورو»یی که ما امروز فقط داستاننویس مشهورشان را میشناسیم زندگی میکردند و هنرمندانی بودهاند سرشناس و مشهور در ژاپن که ستاری به دیدار نمایشگاه نقاشی یکی از اعضای این خاندان نجیبزاده میرود و ذکرها میکند از آن سفر به ژاپن ، چین و.... درباره سفر به ژاپن اما نکتههای ظریف دارد و آن را حاصل یک نوع اشتراک و توجه به فرهنگ میداند. فرهنگی برآمده از دل آیین. ذکر خیر سفرش به ژاپن را اینطور تعریف میکند: «سفری پرخاطره به ژاپن داشتم. در همین سفر بود که برای اولینبار تئاتر سنتی ژاپنیها یعنی همان کابوکی را دیدم که بسیار باشکوه بود. نمایش به مدت 6 ساعت در سالن عظیمی اجرا میشد پر از تماشاگرانی که از پیر و جوان کنار هم نشسته بودند. بازی در حد کمال ظرافت و هنرمندی بود و نقش زنان در نمایش کابوکی را مردان، با چنان مهارتی ایفا میکردند که تشخیص جنسیت واقعی آنها کار بسیار دشواری بود. آنطور که من فهمیدم همه هنرمندان آن نمایش، بازماندگان نخستین بازیگران کابوکی بودند که گویا چندین قرن پیش در ژاپن بنیان گرفته بود و نسل به نسل تا به امروز هم رسیده است.»
ستاری در جواب به سؤال من درباره ژنو آن روزگار این شهر را اینطور به تصویر میکشد: «ژنو شهری بود لبریز از برخورداری. برخوردار از فرهنگ فرانسه و اروپا توأمان و برای توریستها شرایطی را فراهم میکرد که جذاب بود و دسته اول. از کنسرت و تئاتر و نمایشگاه و بازار کتاب بگیرید تا جشنهای خیابانی. همان سالهایی که آنجا درس میخواندم به اپراهای مشهور بزرگترین آهنگسازان جهان رفتم و کنسرتهایی را از نزدیک تجربه کردم به رهبری نوابغی مثل «اتو کلمپرر» و «فورتو انگلر» و همینطور «روبرتو بنزی» که آنزمان خردسال بود و یادم نمیرود که شلوار کوتاه و جوراب سفید و کفش مشکی براقی پا کرده بود و سمفونی پنجم را رهبری میکرد و کمی بعدتر از اوج فرود آمد و بازیگر فیلم شد. زندگی فرهنگی اروپا آن زمانی که من به سوئیس رفتم با آن چیزی که امروز از آن سراغ داریم تفاوتهای آشکاری دارد. آن سالهای بعد از جنگ، همه جا جوش و خروشی خلاق و پرنشاط به چشم میخورد و کسی از زوال محتوم فرهنگ غرب که از جمله ایدئولوژیهای جدید غرب است، حرفی نمیزد. شور و شوق خستگیناپذیری برای سازندگی وجود داشت و آفرینشهای هنری و ادبی. دوران، دوران شکوه و درخشندگی سارتر بود و آلبر کامو، فرانسوا موریاک، ژاک پرهور، لویی آراگون، پل الوار، مارسل کارنه، لویی ژووه، کولت، ژان کوکتو، لوکوربوزیه، لویی ماسینیون و بسیاری شاعر و نقاش و سینماگر و تئاتری و هنرپیشه و روشنفکری که همه در این دوران درخشیدند.»
پیشگام مطالعات بین رشتهای
جلال ستاری که این روزها پا به 89 سالگی میگذارد از اندیشمندان و نظریه پردازان جامعالاطرافی است که جزو اولین نفراتی است که به مطالعات بینرشتهای ورود کرد و همه را زیر سایه فرهنگ آورده و حرف زدن از تمام آنچه جلال ستاری است واقعاً بخت و فرصتی بیش از این میخواهد. این صفحه همانطور که گفته شد تنها ادای دینی بود به مردی که تسلط و حرفها و نظریههایش در قامت مسائل حوزه فرهنگ از ادبیات کلاسیک ایران دامنه میگیرد تا اندیشههای متفکران اروپایی بویژه فرانسوی در زمینههای گوناگون و بخصوص اسطورهشناسی، تئاتر، ادبیات و تاریخ. ستاری بخش بزرگی از زندگی و اندیشه خود را طی سالهای عمرش پای ترجمه گذاشته و این موضوع نشاندهنده تمایل قلبی و نظریه او در مورد لزوم انتقال فرهنگی است. ستاری کسانی را به ایرانیها معرفی کرد که تا پیش از او شاید کسی نامی از آنها نشنیده بود.
آقای ستاری امروز در مهرشهر کرج، با وجود کهنسالی و لرزش دست و... همچنان در خلوت خود مینویسد و فارغ از هیابانگ دنیا، از معدود بازماندگان غولهای فرهنگ، هنر و اندیشه ایرانی است که عمرش دراز باد و سایهاش مستدام.
از خدا میطلبم صحبت روشنرایی
ارمغان بهداروند
شاعر
میخواهم بگویم «او» از ما نوشته است و ما از او ننوشتهایم. «او» ما را خوانده است و ما «او» را نخواندهایم و «او» درمان بوده است و ما مبتلایان، ننالیدهایم به دردی! و صد البته که او نه چشم به خواندن و نوشتن ما داشته است و نه رضا به بیدردی معاصران خویش که همین، میتواند تمایزِ او باشد در روزگاری که هر کس؛ اسب خشمِ خویش میدواند. میهمان او بودیم در خانهباغی در مهرشهر کرج که حتماً مهربانتر از تهران بوده برایش و «استاد»، چشماچشم دوستان از دغدغههای ننوشته شدهاش که امیدوار بود مجال اتمام شان را داشته باشد، گفت وُ قول داد که هر آنچه در ذهن خویش به درک و دریافت و تجربه از هنر دارد، گردآوری کند و منتشر نماید. پیرمرد، در حالی که نمیگذاشت طرح لبخند روی لبش کمرنگ شود، «اخلاق» را موهبت و «بیاخلاقی» را مصیبت جامعه امروز میپنداشت و آن قدر به این باور خویش مؤمن بود که عبور از گردنه نام و درنغلتیدن در دره ننگ را، سختی و صعوبت شُهرت میدانست. نمیشود آن دقیقهها را نوشت و این بیت از حضرت حافظ را زیر لب زمزمه نکرد که: «دل که آیینه شاهی است غباری دارد/ از خدا میطلبم صحبت روشنرایی». «جلال ستاری» جهان را همانگونه که دوست دارد ترسیم کرده است و به جهانی که در دل دارد، تعلق دارد. اصرار او بر شناخت «اسطوره» و درک «عشق»، متأثر از همین «دانستگی» و «فرهیختگی» است. دست و دلی که جز به اشتراک دانایی خویش با دیگران، نمیچرخد، ستایش برانگیز است. از اینرو خوشحالم اگر در این سطرها، از او مینویسم بواسطه خطرات و خاطراتی است که از او در ادبیات و فرهنگ این روزگار باقی مانده است و نه بواسطه کارنامه بازیهایی که در این روزگار، آب و نانآفرینِ بسیاری شده است که به قول بیهقی: «ما را با آن کار نیست...» و البته که بیهیچ گفت و شنودی این آثار اوست که بیمواجهه غیری، با ما در گفتوگویند. «عشق صوفیانه» را سالها پیش و به پیشنهاد خیاط اهل دلی که میدوخت و میخواند و به جهان خویش قانع بود، خوانده بودم. دستکاری عظیم و حیرتآور! برخورداری مستقیم از دانستههای عرفان و تصوف در متنی مشحون از مؤلفههای هنری که دیگربودگی و جهانآفرینی را میتوان لمس کرد. آنچه میتواند وجه متمایز «عشق صوفیانه»ی جلال ستاری باشد، نه فقط بازخوانی و ریختارشناسی «سخن صوفیه» و تعاریف متلون عشق بلکه نسخهبرداری از جهانی است که میتواند آفات و بلیات این روزگار را بر اساس شیوه نگرش عرفا به جهان از انسان معاصر دور سازد. جذابیتهای چنین نسخها ی میتواند منجر به برخورداری متون ادبی و تولیدات هنری از عناصری هنرآفرین شود که در متن عاشقانههای صوفیه منتشر است. به همین پیوند با مضامین عرفانی و درونمایههای تصوف است که هنرمندان میتوانند اصالت انسانی و هویت اجتماعی را بازآفرینی کنند و جمال جوی و کمالآفرین انسان باشند. «عشق صوفیانه» هم چنان که «جلال ستاری» در پیشگفتار خود و از قول ابوسعید ابیالخیر مینویسد؛ «حدیث عشق است و عشق، کوه قاف است که هر که بر آن ننشست، سیمرغ را ندانست.» این مجال را با ذکر این تحسر که نظام آموزشی ما ضرورت دارد از منظری دیگر به جلال ستاری و دیگر جلال ستاریها توجه کند به پایان میبرم و فرصت تعمق و تأمل در این آفریده مکتوب را به اهالی هنر و اصحاب ادب یادآوری میکنم که اندک دریافت هر مخاطبی که به ذوق و شوق این شرح را تورق کند، التذاذ بیدریغی است که میشود از خلاقیت ذهن و بدایع زبانی صوفیه، خوشهخوشه به کف آورد. به هر روی اگر چه جلال ستاری سالیانی به مصائب و ابتلائاتی سخت زیسته است و جان و جهانش، به رنگِ رنج به چشم میآمد اما اکنون در عرصه دانش این سرزمین به قامت سرو، گرامی است و یگانه.
افسانه یکصد و یک کتاب
ابراهیم گلهدارزاده
مدیر فرهنگی و استاد دانشگاه
ای چشمه آگاهی شاگرد نمیخواهی؟(مولانا)
به بهانه زادروز استاد، زمان، لحظهای امان داده تا به سپاس از سلسله آنات عالمانه استاد که بی دریغ به من هدیه شد برآیم. اگر چه تشکر از آنچه جلال ستاری در کتابها، مقالات و دیدارها، صمیمانه هدیه کرده است از کار یک یادداشت و یک پرونده ساخته نیست. رسم کهن در ایران این بود که دانشمندترین و ماهرترین فرد در هر شاخهای را «استاد» لقب میدادند، زمانی که هنوز این واژه بار معنایی درستی داشت و مانند امروز دم دستی و بی معنی نشده بود. «استاد» صفتی تنها و تنها برای بهترین بود، یک تن شایسته این صفت بود و این صفت میتوانست همچون هما، بر کسی سایه بگستراند و با نخستین لحظهای که تنآسایی یا کاهلی بر او چیره شد، صفت «استاد» با بالهای همان هما از سر او بگریزد. شانههای ستاری آشیانه همای سعادت و استادی است. او سالهاست که «استاد» است. نوشتن از ایشان هراس انگیز است. دکتر ناصر فکوهی در کتاب «گفتوگو با جلال ستاری» یا دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور و فروغ اولاد که کتابی دیگر در گفتوگو با استاد نگاشتهاند یا امیرکاووس بالازاده که در کتاب «اسطوره و ذهن اسطوره پرداز» چند گفتوگو، از جمله با جلال ستاری منتشر کردهاند، هیچ کدام مدعی پرداختن به تمامی وجوه این اسطورهشناس، مترجم و پژوهشگر نامدار معاصر نشدهاند. شخصیتی پرکار و سختکوش که به طرز باور نکردنی عمر خود را در نبرد با زمان گذرانده است. پر واضح است که این یادداشتها تنها میتوانند اشارهای برای جویندگان آگاهی و علم باشند اما در تبیین و تشریح چند دهه اندیشهورزی ستاری کارگر نیستند.
اگر عنوان کتابها و مقالاتی که دکتر ستاری ترجمه یا تألیف کرده را به ترتیب بنویسیم، با متنی بیش از هزار کلمه مواجه خواهیم شد. تا ابتدای بهمن ماه سال 1398 خورشیدی، 101 جلد کتاب و صدها مقاله و یادداشت از ایشان به ترجمه یا تألیف منتشر شده است. همین باعث شده است که نام «جلال ستاری» در بعضی از کتابفروشیها به عنوان یک سر واژه (تیتر) بر قفسهای نوشته شده باشد. نخستین کتاب ستاری ترجمه مشترکی از کتاب «کاپیتان قرهگز» نوشته «لوئی گولیس» همراه با «داوود رشیدی» است. کاپیتان قرهگز در سال 1344 در انتشارات آرش به چاپ میرسد، از آن سال تاکنون به تقریب دکتر ستاری هر سال دو جلد کتاب منتشر کردهاند که نیمی تألیف و نیم دیگر ترجمهاند. موضوعات مقالات و کتابهای ستاری دایره گستردهایاست و اگر بخواهیم موضوعات عمدهای را که این نویسنده و پژوهشگر به آن پرداخته است دستهبندی کنیم باید موضوع اسطورهشناسی را در صدر این فهرست قرار دهیم. فرهنگ و ادب، تئاتر و روانشناسی میتوانند عنوانهای بعدی آن فهرست باشند.
فارغ از اینکه کتابهای ستاری ترجمه یا تألیف هستند، در نگاهی اجمالی به فهرست کتابها، بلافاصله تکرار بعضی واژگان نظر جوینده را جلب میکند. پرتکرارترین واژه در عناوین کتابها واژه «اسطوره» است. کلمه اسطوره 25 بار در نام کتابها آمده است. جایگاه دومین واژگان پرتکرار به دو کلمه میرسد: «پژوهش» و «فرهنگ» هر کدام سیزده بار بر جلد کتابهای ایشان آمده است. پس از آن، واژه «رمز» با 9 بار و «عشق» با 8 بار از کلماتی هستند که به عنوان نشانه بر زیست ذهنی دکتر ستاری گواه هستند. در این سطور نگارنده بر آن است تا با دقت بر دو واژه «اسطوره» و «پژوهش» تصویری از یک اندیشمند پشت میز کارش را نمایان کند. بدیهی است که واژه «فرهنگ»، «رمز» و بویژه «عشق» از اهمیتی همسان با دیگر واژگان پرتکرار و حتی تکواژههایی که بر تارک کتابها نشسته است، برخوردار هستند. اما پرداختن به این عناوین رفیع کاری سترگ است که خود پژوهشی دراز دامن را میطلبد. کمتر مضمونی مانند «عشق» آشکارا نمایانگر سلوک ذهنی ستاری است. ترجمه کتاب «اسطورههای عشق» نوشته
«دنی دوروژمون» همان طور که از نامش پیداست، به عشق از منظر اسطورهشناختی مینگرد، پس از آن ستاری کتاب «عشق» نوشته «رنه آلندی» را به فارسی برمیگرداند که نگاهی روانکاوانه به عشق دارد و در پی آن او شروع به تألیفاتی چند در زمینه «عشق» میکند که از آن جمله میتوان به «عشق صوفیانه»، « پیوند عشق میان شرق و غرب»، «حالات عشق مجنون» و «اسطوره عشق و عاشقی در چند عشقنامه فارسی» و آثار دیگر اشاره کرد.
گویی استاد اسطورهها را میپژوهد تا از گوشههای مهآلود فرهنگ راهی به سوی سعادت و عشق جست وجو کند. راه که نه! کوره راهی نکوفته، ستاری در تجربه اندیشیدن به عنوان مترجم یا مؤلف هیچگاه در مسیری ساده و آشنا سفر نکرده است، او سالک صحاری است، راههای نرفته و نکوفته. فاصله آشکار و انکارناپذیر جلال ستاری از بسیاری از متفکران و مترجمان و مؤلفان معاصر در نگاه جامعالاطراف او خود را نشان میدهد. در اطراف پدیدههای عالم میگردد، گویی نه یک تن، که چندین تن با او در انجمنی گرد آمدهاند تا پدیده را بکاوند، جلالها جلال، ستاریها ستاری پدیده را بر آفتاب میاندازند و رخت استتار از تنش میگیرند. جسور و جویا میپرسند. نه یک گوشه میایستند تا پشت سنگرِ بی خطرِ یک منظر پنهان شوند نه هراسی از یأس دارند. آنچه را باور دارند به زبانی شایسته میگویند و بی ترس از داوری زیر نمیدانمهایشان خط میکشند. نه در پس واژههایی پرطمطراق و باسمهای دروغ میفروشند.
در ظلمت شب با تو براقتر از روزم

جزئیات دریافت مالیات از خانههای خالی
اخذ مالیات از خانههای خالی در شهرهای بالاتر از 100 هزار نفر جمعیت
گروه اقتصادی/ با تصویب اصلاح ماده ۵۴ قانون مالیاتهای مستقیم در مجلس، سازوکار جدید اخذ مالیات از خانههای خالی مشخص شد.
لایحه اصلاح قانون مالیاتهای مستقیم سال 94 از سوی رئیس جمهوری به مجلس ارائه شد. به موجب اصلاح این قانون، اخذ مالیات از خانههای خالی در دستور کار قرار گرفت اما بهدلیل اینکه راهاندازی سامانه جامع املاک و مستغلات که باید اطلاعات واحدهای مسکونی کشور در آن ثبت میشد، به کندی پیش رفت و پس از 5 سال، اجرای قانون و دریافت مالیات از مالکان حدود 2.5 میلیون خانه خالی به سرانجام نرسید.
البته برخی تحلیلگران اقتصادی معتقد بودند ضرایب اخذ مالیات از خانههای خالی قدرت بازدارندگی لازم را ندارد و با اجرای آن امکان اینکه خانههای خالی به بازار عرضه شود کم است. از اینرو، روز گذشته اصلاح ماده ۵۴ مکرر قانون مالیاتهای مستقیم در ارتباط با اخذ مالیات از خانههای خالی در مجلس به تصویب رسید. آنطور که مهدی طغیانی، سخنگوی کمیسیون اقتصادی مجلس توضیح داده «ماده ۵۴ مکرر قانون مالیاتهای مستقیم با هدف تأثیرگذاری بیشتر در اجرا اصلاح شد. براین اساس، ضرایب مربوط به اخذ مالیات از خانههای خالی تغییرکرد تا بازدارندگی بیشتر و خانههای خالی به بازار عرضه شود.»
براساس متنی که روز گذشته در مجلس جایگزین ماده 54 مکرر قانون مالیاتهای مستقیم شد، مالکان واحدهای مسکونی واقع در شهرهای بالای یکصد هزار نفر جمعیت که به استناد سامانه ملی املاک و اسکان کشور در هر سال مالیاتی اگر خانهای بیش از چهار ماه بهعنوان خانه خالی شناسایی شود، به ازای هر ماه بیش از این زمان، بدون لحاظ معافیتهای این قانون، بهصورت ماهانه مشمول مالیاتی برمبنای مالیات بر درآمد اجاره میشود. بر این اساس، مالکان خانههای خالی در سال اول معادل شش برابر مالیات مشخص شده، سال دوم، معادل دوازده برابر و سال سوم به بعد معادل هجده برابر مالیات مشخص شده، باید مالیات بپردازند.
قانون بازنویسی شده دریافت مالیات از خانههای خالی نشان میدهد واحدهای نوساز پس از دوازده ماه و واحدهای نوساز در پروژههای انبوهسازی پس از هجده ماه از پایان مهلت اتمام عملیات ساختمانی، مشمول مالیات موضوع ماده 54 میشوند. البته سازمان امور مالیاتی موظف است با همکاری وزارت ارتباطات، یک ماه قبل از اتمام مهلت، اخطار لازم را به مالک واحد ارسال کند.
البته اجرای قانون دریافت مالیات از واحدهای خالی، بدون راهاندازی سامانه املاک که در آن اطلاعات ملکی مربوط به واحدهای مسکونی به ثبت رسیده باشد امکانپذیر نیست. یکی از دلایل تأخیر 5ساله در اجرای این قانون، آماده نبودن سامانه املاک است. اما محمود محمودزاده، معاون مسکن و ساختمان وزیر راه و شهرسازی به «ایران» گفت: سامانه راهاندازی شده و اطلاعات بتدریج در آن بارگذاری میشود تاکنون هم برخی اطلاعات در سامانه درج شده است.
در مورد زمان اجرای قانون دریافت مالیات از خانههای خالی، از سوی سیاستگذاران تاریخ دقیقی اعلام نشده است اما معاون وزیر راه و شهرسازی تأکید کرد قانون قطعاً در ماههای باقیمانده اجرا میشود.
مالیات دوبرابری حقوقیها
با شروع به کار سامانه املاک و کسب برخی اطلاعات در مورد مالکان واحدهای خالی، در روزهای گذشته اخباری منتشر شد که نشان میدهد بیشترین واحدهای خالی که تاکنون شناخته شده است مربوط به اشخاص حقوقی و بهویژه متعلق به برخی بانکهاست. در یک نمونه از این آمار که وزارت راه و شهرسازی آن را اعلام کرد یک بانک حدود 500 واحد خالی را در اختیار دارد. با توجه به اینکه به نظر میرسد مالک بیشترین تعداد خانه خالی اشخاص حقوقی و نهادها و مؤسسات باشند، قانونگذار تصمیم گرفته دریافت مالیات از اشخاص حقوقی صاحب واحد خالی دوبرابر اشخاص حقیقی باشد. بر اساس آنچه که روز گذشته در مجلس به تصویب رسید نرخهای مالیات برای خانههای خالی متعلق به اشخاص حقوقی خصوصی، عمومی و دولتی دو برابر میزان اعلام شده برای اشخاص دیگر است.
مهلت 2 ماهه
با تصویب قانون اخذ مالیات از خانههای خالی و پس از ابلاغ آن، مالکان واحدهای مسکونی در تمام مناطق کشور موظفند اطلاعات املاک مسکونی تحت تملک خود را با تعیین نوع کاربری (مسکونی، اداری، تجاری) حداکثر ظرف مدت دو ماه پس از انتشار دستورالعمل، در سامانه ملی املاک و اسکان کشور ثبت کنند.
خانههای دوم معاف از مالیات
در کشور، تعدادی از واحدهای خالی بهعنوان خانه دوم شناخته میشود. خانه دوم در شهری غیر از محل اقامت مالک واقع شده و مالک آن ممکن است از آن بهعنوان اقامتگاه فرعی در مواقع نیاز استفاده کند. مثلاً بسیاری از ویلاها مخصوصاً در شهرهای شمالی بهعنوان خانه دوم شناحته میشود که مالکان ممکن است در طول سال یک یا چندبار و بهصورت محدود از این واحدها استفاده کنند. در تدوین دوباره ماده 54 قانون مالیاتهای مستقیم، خانههای دوم مشمول قانون اخذ مالیات از خانههای خالی نیست. بر این اساس سرپرستان خانوار مکلفند علاوه بر اقامتگاه اصلی، حداکثر یکی از واحدهای تحت تملک خود در شهر غیر از محل اقامتگاه اصلی را بهعنوان اقامتگاه فرعی ثبت نماید. اقامتگاههای فرعی معاف از مالیات هستند.
اما دانشجویان مشغول به تحصیل، شاغلان و سایر اشخاص که توسط آیین نامه اجرایی این ماده تعیین میشوند، در صورت اقامت در شهری غیر از اقامتگاه اصلی و فرعی خانوار، تنها با ارائه اسناد قادر ثبت یک واحد مسکونی دیگر معاف از مالیات هستند.
واحدهای مسکونی محل اشتغال
قانونگذار در جریان تصویب قانون اخذ مالیات از خانههای خالی به این موضوع هم اشاره کرده که اگر واحد مسکونی محل اشتغال صاحبان صنوف، مشاغل، مؤسسات یا شرکتهای فعال که ممنوعیتی برای فعالیت در واحدهای مسکونی ندارند، به شرط ثبت اطلاعات در سامانه املاک و اسکان کشور و با تأیید سازمان امور مالیاتی و سازمان تأمین اجتماعی، از مالیات موضوع این ماده معاف است. درصورت احراز تخلف در ثبت اطلاعات مالکان این واحدها علاوهبر پرداخت مالیات مشمول جریمهای معادل مالیات مشخص شده هم میشوند.
ثبت نکنید در حکم واحد خالی حساب میشود
با راهاندازی سامانه املاک، اگر واحدهای مسکونی که اطلاعات اقامت و مالکیت آنها در سامانه املاک و اسکان کشور ثبت نشده باشد، در حکم خانه خالی محسوب میشوند. مالکان واحدهای مسکونی مکلف به تأیید اقامت اعلام شده توسط خود یا بهرهبرداران واحد در سامانه هستند. در صورت احراز تخلف در ثبت اطلاعات، واحد مسکونی مشمول جریمهای معادل مالیات سال اول میشود.
مالکان موطف هستند حداکثر ظرف مدت یک ماه پس از هرگونه تغییر در محل اقامت یا خرید و فروش واحد تحت تملک خود، اطلاعات جدید را در سامانه املاک و اسکان کشور ثبت کنند. در غیراینصورت به ازای هرماه تأخیر، واحد مسکونی جدید، مشمول جریمهای معادل مالیات سال اول میشود. همچنین تعرفه آب و برق و گاز و تعرفه خدمات دیگر، برای واحدهایی که در سامانه املاک ثبت نشوند در بالاترین پلکان محاسبه میشود.
کافی نیست اما اجرای آن لازم است
سیاستگذاران و برخی کارشناسان حوزه اقتصاد، بر این باور هستند که اگر دریافت مالیات از خانههای خالی اجرایی شود و اجرای آن مطابق با قانون باشد، میتوان امیدوار بود سوداگری و معاملات مکرر مسکن برای کسب سود بیشتر تا حدودی کنترل شود و قیمت مسکن براساس نیاز واقعی و نه براساس سوداگری و خرید و فروش به منظور افزایش سرمایه تعیین شود.
البته فعالان حوزه مسکن اجرای این قانون را به معنی تبعیت کامل بازار مسکن از عرضه و تقاضای واقعی نمیدانند اما تأکید دارند دریافت مالیات از خانههای خالی عرضه را افزایش میدهد هر چند بسیاری از این واحدها بهعنوان واحدهای لوکس شناخته میشوند و متقاضیان مصرفی نمیتوانند از آنها بهره ببرند اما دریافت مالیات میتواند میلیاردها تومان سرمایه راکد را وارد چرخه اقتصاد کند.

حقوق بشر را به حقوق ملت تعمیم دهیم
سرگه بارسقیان
۱۵ سال است که با مصوبه شورایعالی امنیت ملی، قوه قضائیه ایران دارای ستاد حقوق بشر است؛ با ریاست دو دیپلمات؛ محمدجواد لاریجانی و علی باقری کنی که البته در حکمی که آیتالله رئیسی در دیماه ۹۸ به نام باقری زد معاونت بینالملل قوه را نیز به او سپرد. مذاکرهکننده سابق هستهای در ستادی وظیفه گفتوگوهای حقوق بشری را برعهده گرفته که در تعریف خود آورده: «غرب و جبهه ضد انقلاب طرح مسائل حقوق بشری را حتی با سپری شدن منازعات مربوط به استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای، همچنان با اصرار و عناد در دستور کار خود قرار دادهاند که مبادا این مسأله را در حاشیه قرار دهد.» این گفتوگوی «ایران» است با باقری کنی درباره برخی از رویکردهای حقوق بشری در سپهر رسمی و حاکمیتی:
شما اسفندماه گذشته در دیدار با خانم باچلت کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل از ایشان پرسیدید که چرا در مقابل تضییع حقوق ملتها سکوت میکنید؟ و پاسخ شنیدید که «حقوق بشر یک مسأله سیاسی است» و به ایشان گفتید «حقوق بشر را سیاسی کردند؛ در حالی که از نظر ما حقوق بشر یک بحث انسانی است و حق یک ملت این است که بتواند از حق خودش دفاع کند. بحث حقوقی هم نیست فراتر از این است.» اینکه حقوق بشر را یک امر انسانی میدانید که حتی حقوقی هم نیست، چطور قابلیت جهانشمولی پیدا میکند؟ آیا ویژگیهای اتنیکی، دینی و اجتماعی و به طور کلی تفاوتهای انسانی باعث نمیشود که تلقی یکسانی از حقوق بشر وجود نداشته باشد و آن را از یک قاعده حقوقی قابل اجرا تبدیل به یک آرمان بزرگ بشری در دوردست نمیکند؟
قدرتهای بزرگ برای تأمین منافع خود از ابزارهای مختلفی استفاده میکنند اعم از ابزارهای نظامی، اقتصاد، رسانه و فرهنگی که یکی از این ابزارها حقوق بشر است. ما معتقدیم حقوق بشر نباید دستاویز مطامع و منافع قدرتهای بزرگ باشد. اما منظور ما از اینکه حقوق بشر مبنای انسانی دارد به این معنا نیست که جلوه حقوقی ندارد، بلکه باید در چارچوبهایی این مبنای انسانی معیاربندی و شاخصبندی شود و بر اساس آن اجرا یا عدم اجرا، نقض یا عدم نقض و میزان پوشش آن در عرصههای مختلف سنجیده شود. البته طبیعی است که حقوق بشر به گسترش پویشهای سیاسی بینجامد که منافاتی با اصل آن ندارد چرا که مبنای آن پویشها نقض حقوق بشر است. تفاوت ما با کشورهای غربی از جمله امریکا و برخی دولتهای اروپایی در حقوق بشر این است که منشأ سیاستهای ما حقوق بشر است و نگاه حقوق بشری جمهوری اسلامی ایران موجب شکل دادن به سیاستهای خارجیاش میشود. با وجود اینکه رژیم شاه روابط گستردهای با آفریقای جنوبی داشت، اما به محض پیروزی انقلاب اسلامی صرفاً بهدلیل آپارتاید حاکم در این کشور رابطه دیپلماتیک با آن کشور را قطع کردیم. مخالفت ما با رژیم صهیونیستی به همین دلیل است چون این رژیم حقوق ملت فلسطین را نه تنها نقض بلکه منهدم میکند. مخالفت ما با تجاوز سعودیها این است که این کشور در حال نقض حقوق ملت یمن است. ابتنای سیاستهای ما بر مبانی حقوق بشری است. صیانت از حقوق انسان مبنای حرکت سیاستهای ما از جمله در سیاست خارجی است. اما غربیها از رژیم سعودی در تجاوز به یمن حمایت میکنند چون منافع آنها اقتضا میکند. درباره رژیم صهیونیستی هم همینطور. همه دنیا میبینند که حقوق ملت مظلوم فلسطین ضایع میشود ولی چون منافع کشورهای غربی و امریکا اقتضا میکند معامله قرن را مطرح و قطعنامههای علیه رژیم صهیونیستی را در شورای امنیت وتو میکنند. پس تفاوت نگاه ما مبنایی و اساسی است. غربیها مانند هر مسأله دیگری حقوق بشر را در چارچوبی قالببندی کردند و آن را معیار قرار دادند. ما برای آنکه نشان دهیم آن نگاه و چارچوببندی را قبول نداریم اعلام کردیم نگاه دینی نسبت به حقوق بشر متفاوت است.
از شما تاکنون کلمه «حقوق بشر اسلامی» را نشنیدهایم. آیا باوری به این معادلسازی ندارید یا اصولاً چنانکه گفتهاید حقوق بشر را در ذات اسلام جاری میدانید و دیگر نیازی به قید پسوند اسلامی برای آن نمیبینید؟ این را از این جهت میپرسم که طی این همه سال نوعی دوگانهسازی بین حقوق بشر اسلامی و غربی در حال تبلیغ بود؛ اما شما سعی دارید آن را به امری انسانی ارتقا دهید که این خود میتواند مسأله را جهانشمول و غیرتفکیکی کند. بهعبارتی ما حقوق بشر خودمان و غرب هم حقوق بشر خودشان را ندارند. این تلقی درست است؟
حقوق بشر اسلامی یک مفهوم جدید نیست بلکه همان حقوق بشر واقعی است. غربیها بواسطه سلطه سیاسی و رسانهای و علمی، حقوق بشر را به اسارت خود درآوردند، مفاهیم مورد نظر خودشان را وارد کردند و بههمین جهت مفهومبندی کردند و آن چیزی را که مدنظر و تأمینکننده منافع خودشان هست بهعنوان حقوق بشر عرضه کردند و آن را اصل قرار دادند. چرا نگاه غربیها باید اصل و محور قرار گیرد؟ نگاه دینی مبنایی است و این توصیه قرآنی که «وَ لَقَدْ کرَّمْنا بَنی آدَمَ» کرامت انسان را فراتر از اعطای حقوق میداند. نگاه دینی کرامت همه بشر است و نه فقط مسلمانان. در نهجالبلاغه ما موارد متعددی از سیره حکومتی امیرالمؤمنین(ع) وجود دارد که حضرت امیر میفرماید مردم یا برادران دینی ما هستند یا همسانان انسانی ما. غربیها ولی قائل به یک تبعیض هستند که انسانهایی که در آن کشورها زندگی میکنند از حقوق خاصی برخوردارند و انسانهایی که در کشورهای دیگر زندگی میکنند فاقد آن حقوق هستند. اگر یک امریکایی یا فرانسوی یا انگلیسی در هر کشوری در دنیا دستگیر شود، حتی بهدلیل موجه، آنها غوغاسالاری میکنند که حقوق انسان تضییع میشود ولی وقتی ملتی مانند فلسطین یا یمن کل حقوقش تضییع میشود درباره آن هیچ حرفی نمیزنند. حقوق بشر اسلامی از نظر ما حقوق بشر واقعی است. چون ابتنای حقوق بشر دینی مبتنی بر اصول متقن دینی است که از استحکام قوی برخوردار است و میتواند مبنای حقوق بشر جهانی باشد. ما به غربیها نمیگوییم شما حقوق بشر خودتان را دارید و ما حقوق بشر خودمان را. ما میگوییم در عرصه حقوق بشر خلع سلاح نیستیم. ما مسلح و مجهز و دارای توانمندی، ایده و ابتکار و تجربه هستیم و اگر تعادل و توازنی بین ما و آنها در عرصه سیاست و رسانه باشد معلوم میشود کدام حقوق بشر واقعی است؟
طی این چهار دهه جمهوری اسلامی سازمانهای بینالمللی حقوق بشر را بازیچه دست قدرتهای سیاسی بزرگ دانسته که فاقد اراده مستقل و تابع دیکته جریانات مخالف ایران - اعم از دولتها و گروههای سیاسی- است. بواقع ایران هرگز از ظرفیتهای این نهادها همانند دیگر نهادهای بینالمللی استفاده نکرده است. درحالی که سازمان عفو بینالملل یکی از نهادهای مرجع انقلابیون ایران برای اطلاعرسانی درباره شکنجههای دوره پهلوی بود. دهههاست عفو بینالملل و گزارشگران حقوق بشر سازمان ملل درباره سیاستهای اسرائیل علیه فلسطینیان موضع انتقادی میگیرند. اواخر هم شاهد موضع خانم اگنس کالامارد، گزارشگر ویژه سازمان ملل درباره ترور سردار سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی بودیم که آن را خلاف عرف و قوانین بینالمللی دانست. آیا در دوره حضور شما در قوه قضائیه یا در سیاستگذاریهای کلان این قوه، نشانهای از تغییر موضع و رویه درباره همکاری یا تعامل با این نهادهای جهانی وجود دارد که شاید همین امر از بار انتقادی آنها علیه ایران نیز بکاهد؟
عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر سازمان بینالمللی نیستند بلکه سمن هستند که حیطه کار آنها بینالمللی است و باید بین آنها با مجمع عمومی یا شورای حقوق بشر سازمان ملل تفکیک قائل شد. اما از ابتدای انقلاب بنای جمهوری اسلامی ایران تعامل با ظرفیتهای بینالمللی بوده و هرگز این ارتباط قطع نشده است ولی این واقعیت را انکار نمیکنیم که قدرتهای بزرگ از ظرفیتهای این نهادهای بینالمللی تا جایی که بتوانند به نفع سیاستهای خود بهرهبرداری میکنند. آنها سازمانها یا نهادهای صد درصد مستقلی نیستند. همانطور که خانم بچلت کمیسر عالی حقوق بشر و معاون دبیرکل سازمان ملل اذعان میکند حقوق بشر سیاسی شده است. بهترین مصداق سیاسی بودن آن این است که سازمان ملل برای ایران گزارشگر ویژه حقوق بشر منصوب کرده اما برای عربستان نه. حتی با چارچوبهای غربی حقوق بشری ایران و عربستان را با هم مقایسه کنید. من یک بار به یکی از دیپلماتهای غربی گفتم برای من روشن است که چرا شما درباره نقض حقوق بشر در عربستان حرف نمیزنید؟ دلیلش این است که آنجا اصلاً حقوقی برای بشر وجود ندارد که بخواهد نقض شود و شما موضع بگیرید. کسی که با ادبیات اولیه بینالمللی آشنا باشد میبیند سمتوسوی سیاسی رویکردهای این نهادها خیلی پررنگ است که بهدلیل نگاهی است که این قدرتها به این سازمانها دارند. اما این مسأله باعث نمیشود ما ظرفیتهای موجود در این نهادها را نادیده بگیریم و در مواردی که آنها با انصاف و عدالت و قانون با ما برخورد کردند با آنها وارد تعامل شدیم. شما به گزارش اخیر خانم کالامارد، گزارشگر قتل فراقضایی اشاره کردید که این گزارش گرچه دقیقاً همه اهداف و چارچوبهای جمهوری اسلامی را تأمین نکرد و در مواردی با نگاه ایران در پرونده شهادت سردار سلیمانی عزیز زاویه دارد اما به بسیاری از مواردی اشاره کرده که امریکاییها نسبت به آن موضع انتقادی صریحی گرفتند و او هم پاسخ داد مبنای من حقوق بینالملل است نه حقوق امریکا. بنای ما بر تعامل بوده و دیداری که من با خانم بچلت در اسفندماه گذشته داشتم در همین چارچوب بود که در روندهایی که در عرصه بینالمللی مبنای آن عدالت و انصاف و قانون باشد ما همکاری میکنیم.
ایران و اروپا در دوره سازندگی «گفتوگوهای انتقادی» را آغاز کردند که تمرکز آن بر مسائل حقوق بشر بود و در دوره اصلاحات تبدیل به «گفتوگوهای فراگیر» با دستورکار طیفی از موضوعات مانند پناهندگان و مواد مخدر و... شد. با شروع مذاکرات هستهای این گفتوگوها به محاق رفت و در دوره احمدینژاد رویکرد ایران در حقوق بشر، «برخورد تهاجمی» به جای «برخورد تدافعی» بود. یعنی ما نه در مقام پاسخگو و متهم که در جایگاه پرسشگر و مدعی باشیم. در دوره روحانی اما گفتوگوهای حقوق بشری زیر سایه برجام و اختلافات منطقهای رفته است. حتی نقل و انتقال پیام هم ذیل مذاکرات هستهای صورت میگیرد. آیا در دوره مدیریت آقای رئیسی و حضور شما در ستاد حقوق بشر قرار است رویکرد جدیدی در مقوله حقوق بشر شاهد باشیم؟
ما لزومی نمیبینیم که تعامل حقوق بشری ما با جهان خارج، منحصر به کشورهای غربی شود. ما با بسیاری از کشورهای اسلامی و غیراسلامی تعامل حقوق بشری داریم که البته بهدلیل کرونا وقفه عملی در آن رخ داده است. ما با ژاپن ۱۳ دور و با ایتالیا و اندونزی چندین دور گفتوگوهای حقوق بشری داشتیم. غربیها در بحث حقوق بشر مانند هستهای میخواهند ما را در جایگاه متهم بنشانند و از طریق گفتوگو به همان اهدافی که از طریق گفتوگو نرسیدند برسند. قصد آنها گفتوگو نیست بلکه دیکته است ولی ابزار آنها برای اینکه در افکار عمومی هزینه کمتری دهند، گفتوگوست. ما با این نگاه با هیچ کشوری وارد تعامل نخواهیم شد که بخواهد به ما دیکته کند. اما با تعامل و گفتوگو و تشریک مساعی درباره مبانی حقوق بشری موافقیم که در آن بسیار غنی هستیم و از چیزی نمیترسیم. خط قرمز ما این است که کشوری بخواهد در قالب گفتوگوی حقوق بشری ایدههای خودش را به ما دیکته کند. اتحادیه اروپا تا الان همین نگاه را داشته است.
گفتوگوهای حقوق بشری ایران با ژاپن و ایتالیا و اندونزی درباره چه موضوعاتی بوده است؟
هر بار بر سر یک موضوعی گفتوگو میکنیم، از جمله فرآیند دادرسی، علم قاضی، ادله قابل استناد در محاکم و... افراد دانشگاهی و حوزوی و افراد علمی و مقامات قضایی و افراد فعال در عرصه اجتماعی در ترکیب هیأتهای دو طرف هستند و با هم مباحثه فنی - علمی میکنند که استمرار پیدا کرده است.
شما هم معتقدید خواستههای غرب حد یقف ندارد و اگر موضوعات هستهای و منطقهای غرب با ایران حل شود، پرونده حقوق بشر دیگر دستاویز آنها برای مخالفت با جمهوری اسلامی خواهد بود؟
اگر ما به توانمندیهای خودمان باور نداشته باشیم حد یقف ندارد. اما آنجا که ما به توانمندیهای ملی و ظرفیتهای درونی متکی باشیم و نگاه خودمان را بر آن اساس جلو ببریم آنها از زیادهخواهی خودشان منصرف میشوند. مثلاً امریکاییها در دوره بوش پسر وقتی از تحمیل خواستههای هستهای ناامید شدند موضوع تحریم بنزین را مطرح کردند. ما آن زمان بخش قابل توجهی از مصرف داخلی را از خارج وارد میکردیم. برای آنها موضوع تحریم بنزین ایران دارای چنان اهمیتی بود که پروندهاش در اختیار خانم رایس وزیر خارجه امریکا قرار گرفت درحالی که موضوع کاملاً اقتصادی بود و انتظار میرفت وزارت خزانهداری پیگیر آن باشد. وقتی ما با عزم جدی و اراده راسخ و اتکا به توانمندیهای داخلی از ظرفیتهای خالی عرصه صنعت نفت بویژه پتروشیمی استفاده کردیم و بنزین تولید داخل را به بازار رساندیم، پرونده تحریم بنزین ایران در وزارت خارجه امریکا گم شد. در عرصه حقوق بشر هم اگر به آنها امید دهیم که وارد عرصه تعامل و توافق با قدرتهای غربی و امریکا میشویم خواستههایشان تمامی نخواهد داشت و از طرق مختلف از ظرفیتهای ملی و بینالمللی خودشان علیه ما استفاده خواهند کرد اما اگر با توانمندی وارد شویم آنها مجبور به عقبنشینی خواهند شد. راهحل هماوردی با آنها در همان تهاجمی است که علیه ما میکنند. در دورهای که من مدیرکل اروپا در وزارت خارجه بودم در گفتوگو با مقامات اروپایی مسائل حقوق بشر خودشان را مطرح میکردم و آنها بحث شان درباره حقوق بشر در ایران را ادامه نمیدادند. غربیها ترفندی در عرصه حقوق بشر بهکار میگیرند تا بسیاری از کشورهای مستقل را بههمین طریق مغلوب کنند؛ آنها با طرح بحث حقوق بشر و تمرکز بر برخی مصادیق اذهان را معطوف یک موضوع خاص میکنند درحالی که ما میتوانیم توجه را از حقوق فرد و بشر به حقوق جمع و ملت تعمیم دهیم. امریکاییها درباره حقوق یک فرد در ایران اشک تمساح میریزند اما در همان حال میگویند ملت ایران تا ابد نباید حق غنیسازی اورانیوم داشته باشند. آنها دایه مهربانتر از مادر میشوند که حق یک نفر در ایران نباید ضایع شود ولی چطور با آن نگاه تا ابد حق یک ملت را زیر پا میگذارند. در بحث دفاعی تحدید توان دفاعی بویژه موشکی را مطرح میکنند در حالی که دفاع مشروع حق ملت ماست. درباره حقوق ملت یمن، فلسطین و عراق هم همینطور است. جمهوری اسلامی با طرح حقوق ملتها میتواند عرصه هماوردی حقوق بشر در صحنه بینالمللی را تغییر دهد. عرصه دیگر تبیین مفاهیم حقوق بشر مبتنی بر نگاه دینی است و ارائه مصادیق و دستاوردها و هنجارها و محصولات آن است که با عرضه آن ملتهای مستقل دنیا جذب میشوند. باید اذعان کنیم در ارائه دستاوردهای حقوق بشر مبتنی بر نگاه دینی کمکاری کردهایم. یکی از برنامههای جدی ما در ستاد حقوق بشر این است که در این زمینه بخوبی بتوانیم این دستاوردها را در قالبهای قابل فهم مخاطب تبیین کنیم. ابتکار مرخصی زندانیان در دوره کرونا متعلق به جمهوری اسلامی است و این اقدام ایران باعث شد که رسانههای غربی به دولتهایشان فشار بیاورند که همین رویه را پیش گیرند چنانکه در انگلیس و ایتالیا چنین اتفاقی افتاد.
بزرگترین مشکل تبیینی حقوق بشر در ایران را چه میدانید؟ بهنظر شما بخشی از رویکردهای انتقادی داخلی و خارجی بهخاطر نوع اطلاعرسانی درباره ماهیت پروندهها، سیر دادرسی و استدلالات حقوقی صدور رأی نیست؟ برای رفع این نقیصه چه میکنید؟
غربیها یک طراحی رسانهای و سیاسی علیه ما دارند و از این بستر هم سوءاستفاده میکنند. ما در فرآیندهای قضایی از شفافیت کامل برخورداریم و امری مخفی نداریم ولی این نکته را قبول داریم که در عرصه دادهپردازی و بستهبندی مطابق اقتضائات و شرایط مخاطب دچار ضعف هستیم. یکی از کارویژههای ما در ستاد حقوق بشر همین است. رسانهها هم نقش مهمی دارند که برای پردازش و ضریبدهی به این موضوعات تلاش کنند که قبل از طراحی و برنامهریزی غربیها، جامعه مخاطب چه مردم خودمان و چه کشورهای دیگر را در جریان امور بگذاریم.
یکی از مصداقهای عینی همین ضعف، هشتگ «اعدام نکنید» بود. حکم اعدام سه متهم اعتراضات آبان اعلام میشود. بعد خبرهای دیگری از سوی برخی منابع منتشر میشود که اتهام آنها در واقع قتل، تجاوز و سرقت مسلحانه بوده است که البته وکیل این متهمان با قرائت پرونده وجود این سه اتهام را رد میکند. اگر این افراد جزو تخریبگران بودند و اتهامات دیگری داشتند پس چرا تحت عنوان معترضان آبان حکم شان اعلام شد؟ اگر معترض بودند پس چرا اتهام شان سرقت و تجاوز است؟ آیا این نقیصهای نیست که در آینده برای روشن شدن افکار عمومی داخل و گرفتن بهانه حقوق بشری در خارج باید رفع شود؟
همینطور است. البته بهانهگیری بیرونی ملاک کار ما نیست. اصل برای ما تبیین و روشن شدن افکار عمومی داخل نسبت به فرآیندها، احکام و نتایج قضایی و کل حاکمیت است. علاوه بر اینکه دستگاه قضایی باید این ابتکار عمل را داشته باشد که فرصت عمل را از دشمنان بگیرد، رسانهها هم در این زمینه میتوانند خیلی مؤثر باشند و بستر را به گونهای فراهم کنند که فضای سوءاستفاده دشمن را سلب کند. بین رسانهها و دستگاهها باید همکاری دوسویه باشد تا واقعیت بخوبی به مردم بیان شود.
شما این نوید را به اهالی رسانه میدهید که اگر بخواهند یک پرونده قضایی را مطالعه کنند و از سیر دادرسی آن باخبر شوند آن را در اختیار بگذارید؟
اگر مقررات اجازه دهد بعید میدانم منعی وجود داشته باشد.
شما یک دیپلمات هستید و سلف شما در ستاد حقوق بشر هم دیپلمات بود. بعضی مسائل حقوق بشری اتفاقاً با فرآیندهای دیپلماتیک بیشتر قابل پیگیری و حصول نتیجه است تا قضایی. ایران تابعیت دوگانه را به رسمیت نمیشناسد اما بازداشت و پیگرد حقوقی دو تابعیتیها سالهاست که محل اختلاف جدی دیپلماتیک ایران و کشورهای غربی است. آیا باید کماکان سیاستهای قبلی را ادامه داد یا از طریق مجاری دیپلماتیک میشود رایزنیهایی کرد؛ حتی با دسترسیهای کنسولی سهولتهایی ایجاد شود و با این راهکارها آن را از مسأله اختلاف دیپلماتیک ایران و دیگر کشورها به یک موضوع حقوقی تبدیل کرد؟
این مسأله داخلی ماست. قرار نیست همه مقررات داخلی خودمان را براساس خواست یا نگاه بیگانگان تنظیم و بازتعریف کنیم. بر اساس معیارها و مقررات داخلی که پیشینهاش به قبل از انقلاب باز میگردد، ما تابعیت مضاعف یا دوگانه را از نظر قانونی بهرسمیت نمیشناسیم. این افراد هم مانند بقیه ایرانیان باید فرآیندهای قضاییشان در محاکم طی شود. من این را به برخی مقامات غربی گفتم که داشتن تابعیت کشور دیگر توسط یک شهروند ایرانی نه موجب میشود حقوق او از سوی دستگاه قضایی ایران تضییع شود و نه موجب میشود امتیازی به او داده شود. غربیها میگویند به این افراد امتیازی داده شود. برخی از همین افراد توانستند از مرخصی زندانیان در دوره کرونا استفاده کنند، برخی که فاقد آن شرایط بودند مرخصی نگرفتند. غربیها میگفتند شما باید به این افراد هم مرخصی بدهید. یعنی میگویند شما پرونده ویژهای برای افراد دارای به زعم آنها تابعیت دوگانه باز کنید. چه لزومی دارد که قوانین داخلی کشور را که حتی برخی کشورهای دیگر نیز اینگونه هستند به خاطر خواست یا تمایل کشور خارجی تغییر دهیم؟ البته اگر نیاز بود برای کشورهای دیگر توجیه و تبیین کنیم و اگر مصلحتی از نظر خود ما وجود داشته باشد این قوانین را میتوانیم تغییر دهیم اما این تغییر بهخاطر خواست فلان کشور نخواهد بود.
یعنی شما میگویید نه تضییع نه تبعیض؟
بله نه امتیاز ویژهای به این افراد تعلق میگیرد و نه به حقوق شان خدشهای وارد میشود.
فرم و نرم مواضع حقوق بشری در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی آمیخته با کلمه «مداخلهگری» است. حال که ایران قدرت جلوگیری از اتخاذ این مواضع را از سوی دولتهای خارجی ندارد، بهترین رویکرد چیست؟ بیاعتنایی بهمواضع خارجی؟ رویکرد تبیینی در داخل و خارج؟ سیاست تهاجمی به کشورهای منتقد یا رویکردهای تلافیجویانه مانند انتقاد از نقض حقوق بشر در آن کشورها؟ آیا زمان آن فرا نرسیده که یک زبان مشترک حقوق بشری برای کاهش ادعاها و فشارهای خارجی در این حوزه را یافت که هم نقض حاکمیت سرزمینی و قانونی نباشد و هم ایران را در تبلیغات غربی به نقض حقوق بشر متهم نکنند؟
اگر منظور مواضع امریکاییهاست که آنها صراحتاً گفتهاند سیاست شان براندازی جمهوری اسلامی است و از ابزارهای مختلف استفاده میکنند از جمله تحریم. این طنز تلخ تاریخ است که امریکاییها یک نفر از آحاد جامعه ایران را مورد تمرکز قرار میدهند اما در همان حال کل ملت ایران را تحریم میکنند؛ این تحریمها فرقی بین فارس، آذری، لر، بلوچ، ترکمن، سنی، شیعه، مسیحی، یهودی، زرتشتی، اصلاحطلب، اصولگرا، مدافع نظام و حتی مخالف نظام قائل نیست. آنها اگر مدافع حقوق بشر هستند چطور غذا، دارو و تجهیزات پزشکی برای ایرانیان را که از منظر حقوق بشردوستانه قابل تحریم نیست، تحریم کردند؟ امریکاییها بهصورت مکتوب این موارد را تحریم نکردند اما عملاً این موارد تحریم است چون سیستم مراوده بانکی با ایران را بستهاند.
ما پروندههای حقوق بشری مفتوح زیادی داریم. از سرنوشت امام موسی صدر تا حاج احمد متوسلیان که مفقودشدگان قهری هستند گرفته تا مسأله ایرانیان زندانی در خارج از کشور و خسارتدیدگان از تحریم و ترور. درباره این پروندهها پیگیری موردی یا برنامهای کلی برای آنها در دست اقدام دارید؟
ستاد حقوق بشر دستگاه اجرایی نیست. ستاد نهاد سیاستگذار و پیگیریکننده اجرای آن سیاستهاست مگر در مواردی که ضرورت داشته باشد وارد میدان شود. ما در حال ساماندهی تلاشهایی هستیم که پروندههای مفقودان ایرانی خارج از کشور دوباره طرح شده و با توان جدید در عرصه بینالمللی و روابط دوجانبه مورد پیگیری قرار دهیم و تا رسیدن به نتیجه که وظیفه ملی ماست آن را تعقیب کنیم. فراتر از آن تعرض به مال، جان و حیثیت ایرانی در هر نقطه دنیا بهمعنی تعرض به ملت ایران است و حاکمیت باید در عرصه بینالمللی از آن دفاع و صیانت کند.
۱۵ سال است که با مصوبه شورایعالی امنیت ملی، قوه قضائیه ایران دارای ستاد حقوق بشر است؛ با ریاست دو دیپلمات؛ محمدجواد لاریجانی و علی باقری کنی که البته در حکمی که آیتالله رئیسی در دیماه ۹۸ به نام باقری زد معاونت بینالملل قوه را نیز به او سپرد. مذاکرهکننده سابق هستهای در ستادی وظیفه گفتوگوهای حقوق بشری را برعهده گرفته که در تعریف خود آورده: «غرب و جبهه ضد انقلاب طرح مسائل حقوق بشری را حتی با سپری شدن منازعات مربوط به استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای، همچنان با اصرار و عناد در دستور کار خود قرار دادهاند که مبادا این مسأله را در حاشیه قرار دهد.» این گفتوگوی «ایران» است با باقری کنی درباره برخی از رویکردهای حقوق بشری در سپهر رسمی و حاکمیتی:
شما اسفندماه گذشته در دیدار با خانم باچلت کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل از ایشان پرسیدید که چرا در مقابل تضییع حقوق ملتها سکوت میکنید؟ و پاسخ شنیدید که «حقوق بشر یک مسأله سیاسی است» و به ایشان گفتید «حقوق بشر را سیاسی کردند؛ در حالی که از نظر ما حقوق بشر یک بحث انسانی است و حق یک ملت این است که بتواند از حق خودش دفاع کند. بحث حقوقی هم نیست فراتر از این است.» اینکه حقوق بشر را یک امر انسانی میدانید که حتی حقوقی هم نیست، چطور قابلیت جهانشمولی پیدا میکند؟ آیا ویژگیهای اتنیکی، دینی و اجتماعی و به طور کلی تفاوتهای انسانی باعث نمیشود که تلقی یکسانی از حقوق بشر وجود نداشته باشد و آن را از یک قاعده حقوقی قابل اجرا تبدیل به یک آرمان بزرگ بشری در دوردست نمیکند؟
قدرتهای بزرگ برای تأمین منافع خود از ابزارهای مختلفی استفاده میکنند اعم از ابزارهای نظامی، اقتصاد، رسانه و فرهنگی که یکی از این ابزارها حقوق بشر است. ما معتقدیم حقوق بشر نباید دستاویز مطامع و منافع قدرتهای بزرگ باشد. اما منظور ما از اینکه حقوق بشر مبنای انسانی دارد به این معنا نیست که جلوه حقوقی ندارد، بلکه باید در چارچوبهایی این مبنای انسانی معیاربندی و شاخصبندی شود و بر اساس آن اجرا یا عدم اجرا، نقض یا عدم نقض و میزان پوشش آن در عرصههای مختلف سنجیده شود. البته طبیعی است که حقوق بشر به گسترش پویشهای سیاسی بینجامد که منافاتی با اصل آن ندارد چرا که مبنای آن پویشها نقض حقوق بشر است. تفاوت ما با کشورهای غربی از جمله امریکا و برخی دولتهای اروپایی در حقوق بشر این است که منشأ سیاستهای ما حقوق بشر است و نگاه حقوق بشری جمهوری اسلامی ایران موجب شکل دادن به سیاستهای خارجیاش میشود. با وجود اینکه رژیم شاه روابط گستردهای با آفریقای جنوبی داشت، اما به محض پیروزی انقلاب اسلامی صرفاً بهدلیل آپارتاید حاکم در این کشور رابطه دیپلماتیک با آن کشور را قطع کردیم. مخالفت ما با رژیم صهیونیستی به همین دلیل است چون این رژیم حقوق ملت فلسطین را نه تنها نقض بلکه منهدم میکند. مخالفت ما با تجاوز سعودیها این است که این کشور در حال نقض حقوق ملت یمن است. ابتنای سیاستهای ما بر مبانی حقوق بشری است. صیانت از حقوق انسان مبنای حرکت سیاستهای ما از جمله در سیاست خارجی است. اما غربیها از رژیم سعودی در تجاوز به یمن حمایت میکنند چون منافع آنها اقتضا میکند. درباره رژیم صهیونیستی هم همینطور. همه دنیا میبینند که حقوق ملت مظلوم فلسطین ضایع میشود ولی چون منافع کشورهای غربی و امریکا اقتضا میکند معامله قرن را مطرح و قطعنامههای علیه رژیم صهیونیستی را در شورای امنیت وتو میکنند. پس تفاوت نگاه ما مبنایی و اساسی است. غربیها مانند هر مسأله دیگری حقوق بشر را در چارچوبی قالببندی کردند و آن را معیار قرار دادند. ما برای آنکه نشان دهیم آن نگاه و چارچوببندی را قبول نداریم اعلام کردیم نگاه دینی نسبت به حقوق بشر متفاوت است.
از شما تاکنون کلمه «حقوق بشر اسلامی» را نشنیدهایم. آیا باوری به این معادلسازی ندارید یا اصولاً چنانکه گفتهاید حقوق بشر را در ذات اسلام جاری میدانید و دیگر نیازی به قید پسوند اسلامی برای آن نمیبینید؟ این را از این جهت میپرسم که طی این همه سال نوعی دوگانهسازی بین حقوق بشر اسلامی و غربی در حال تبلیغ بود؛ اما شما سعی دارید آن را به امری انسانی ارتقا دهید که این خود میتواند مسأله را جهانشمول و غیرتفکیکی کند. بهعبارتی ما حقوق بشر خودمان و غرب هم حقوق بشر خودشان را ندارند. این تلقی درست است؟
حقوق بشر اسلامی یک مفهوم جدید نیست بلکه همان حقوق بشر واقعی است. غربیها بواسطه سلطه سیاسی و رسانهای و علمی، حقوق بشر را به اسارت خود درآوردند، مفاهیم مورد نظر خودشان را وارد کردند و بههمین جهت مفهومبندی کردند و آن چیزی را که مدنظر و تأمینکننده منافع خودشان هست بهعنوان حقوق بشر عرضه کردند و آن را اصل قرار دادند. چرا نگاه غربیها باید اصل و محور قرار گیرد؟ نگاه دینی مبنایی است و این توصیه قرآنی که «وَ لَقَدْ کرَّمْنا بَنی آدَمَ» کرامت انسان را فراتر از اعطای حقوق میداند. نگاه دینی کرامت همه بشر است و نه فقط مسلمانان. در نهجالبلاغه ما موارد متعددی از سیره حکومتی امیرالمؤمنین(ع) وجود دارد که حضرت امیر میفرماید مردم یا برادران دینی ما هستند یا همسانان انسانی ما. غربیها ولی قائل به یک تبعیض هستند که انسانهایی که در آن کشورها زندگی میکنند از حقوق خاصی برخوردارند و انسانهایی که در کشورهای دیگر زندگی میکنند فاقد آن حقوق هستند. اگر یک امریکایی یا فرانسوی یا انگلیسی در هر کشوری در دنیا دستگیر شود، حتی بهدلیل موجه، آنها غوغاسالاری میکنند که حقوق انسان تضییع میشود ولی وقتی ملتی مانند فلسطین یا یمن کل حقوقش تضییع میشود درباره آن هیچ حرفی نمیزنند. حقوق بشر اسلامی از نظر ما حقوق بشر واقعی است. چون ابتنای حقوق بشر دینی مبتنی بر اصول متقن دینی است که از استحکام قوی برخوردار است و میتواند مبنای حقوق بشر جهانی باشد. ما به غربیها نمیگوییم شما حقوق بشر خودتان را دارید و ما حقوق بشر خودمان را. ما میگوییم در عرصه حقوق بشر خلع سلاح نیستیم. ما مسلح و مجهز و دارای توانمندی، ایده و ابتکار و تجربه هستیم و اگر تعادل و توازنی بین ما و آنها در عرصه سیاست و رسانه باشد معلوم میشود کدام حقوق بشر واقعی است؟
طی این چهار دهه جمهوری اسلامی سازمانهای بینالمللی حقوق بشر را بازیچه دست قدرتهای سیاسی بزرگ دانسته که فاقد اراده مستقل و تابع دیکته جریانات مخالف ایران - اعم از دولتها و گروههای سیاسی- است. بواقع ایران هرگز از ظرفیتهای این نهادها همانند دیگر نهادهای بینالمللی استفاده نکرده است. درحالی که سازمان عفو بینالملل یکی از نهادهای مرجع انقلابیون ایران برای اطلاعرسانی درباره شکنجههای دوره پهلوی بود. دهههاست عفو بینالملل و گزارشگران حقوق بشر سازمان ملل درباره سیاستهای اسرائیل علیه فلسطینیان موضع انتقادی میگیرند. اواخر هم شاهد موضع خانم اگنس کالامارد، گزارشگر ویژه سازمان ملل درباره ترور سردار سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی بودیم که آن را خلاف عرف و قوانین بینالمللی دانست. آیا در دوره حضور شما در قوه قضائیه یا در سیاستگذاریهای کلان این قوه، نشانهای از تغییر موضع و رویه درباره همکاری یا تعامل با این نهادهای جهانی وجود دارد که شاید همین امر از بار انتقادی آنها علیه ایران نیز بکاهد؟
عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر سازمان بینالمللی نیستند بلکه سمن هستند که حیطه کار آنها بینالمللی است و باید بین آنها با مجمع عمومی یا شورای حقوق بشر سازمان ملل تفکیک قائل شد. اما از ابتدای انقلاب بنای جمهوری اسلامی ایران تعامل با ظرفیتهای بینالمللی بوده و هرگز این ارتباط قطع نشده است ولی این واقعیت را انکار نمیکنیم که قدرتهای بزرگ از ظرفیتهای این نهادهای بینالمللی تا جایی که بتوانند به نفع سیاستهای خود بهرهبرداری میکنند. آنها سازمانها یا نهادهای صد درصد مستقلی نیستند. همانطور که خانم بچلت کمیسر عالی حقوق بشر و معاون دبیرکل سازمان ملل اذعان میکند حقوق بشر سیاسی شده است. بهترین مصداق سیاسی بودن آن این است که سازمان ملل برای ایران گزارشگر ویژه حقوق بشر منصوب کرده اما برای عربستان نه. حتی با چارچوبهای غربی حقوق بشری ایران و عربستان را با هم مقایسه کنید. من یک بار به یکی از دیپلماتهای غربی گفتم برای من روشن است که چرا شما درباره نقض حقوق بشر در عربستان حرف نمیزنید؟ دلیلش این است که آنجا اصلاً حقوقی برای بشر وجود ندارد که بخواهد نقض شود و شما موضع بگیرید. کسی که با ادبیات اولیه بینالمللی آشنا باشد میبیند سمتوسوی سیاسی رویکردهای این نهادها خیلی پررنگ است که بهدلیل نگاهی است که این قدرتها به این سازمانها دارند. اما این مسأله باعث نمیشود ما ظرفیتهای موجود در این نهادها را نادیده بگیریم و در مواردی که آنها با انصاف و عدالت و قانون با ما برخورد کردند با آنها وارد تعامل شدیم. شما به گزارش اخیر خانم کالامارد، گزارشگر قتل فراقضایی اشاره کردید که این گزارش گرچه دقیقاً همه اهداف و چارچوبهای جمهوری اسلامی را تأمین نکرد و در مواردی با نگاه ایران در پرونده شهادت سردار سلیمانی عزیز زاویه دارد اما به بسیاری از مواردی اشاره کرده که امریکاییها نسبت به آن موضع انتقادی صریحی گرفتند و او هم پاسخ داد مبنای من حقوق بینالملل است نه حقوق امریکا. بنای ما بر تعامل بوده و دیداری که من با خانم بچلت در اسفندماه گذشته داشتم در همین چارچوب بود که در روندهایی که در عرصه بینالمللی مبنای آن عدالت و انصاف و قانون باشد ما همکاری میکنیم.
ایران و اروپا در دوره سازندگی «گفتوگوهای انتقادی» را آغاز کردند که تمرکز آن بر مسائل حقوق بشر بود و در دوره اصلاحات تبدیل به «گفتوگوهای فراگیر» با دستورکار طیفی از موضوعات مانند پناهندگان و مواد مخدر و... شد. با شروع مذاکرات هستهای این گفتوگوها به محاق رفت و در دوره احمدینژاد رویکرد ایران در حقوق بشر، «برخورد تهاجمی» به جای «برخورد تدافعی» بود. یعنی ما نه در مقام پاسخگو و متهم که در جایگاه پرسشگر و مدعی باشیم. در دوره روحانی اما گفتوگوهای حقوق بشری زیر سایه برجام و اختلافات منطقهای رفته است. حتی نقل و انتقال پیام هم ذیل مذاکرات هستهای صورت میگیرد. آیا در دوره مدیریت آقای رئیسی و حضور شما در ستاد حقوق بشر قرار است رویکرد جدیدی در مقوله حقوق بشر شاهد باشیم؟
ما لزومی نمیبینیم که تعامل حقوق بشری ما با جهان خارج، منحصر به کشورهای غربی شود. ما با بسیاری از کشورهای اسلامی و غیراسلامی تعامل حقوق بشری داریم که البته بهدلیل کرونا وقفه عملی در آن رخ داده است. ما با ژاپن ۱۳ دور و با ایتالیا و اندونزی چندین دور گفتوگوهای حقوق بشری داشتیم. غربیها در بحث حقوق بشر مانند هستهای میخواهند ما را در جایگاه متهم بنشانند و از طریق گفتوگو به همان اهدافی که از طریق گفتوگو نرسیدند برسند. قصد آنها گفتوگو نیست بلکه دیکته است ولی ابزار آنها برای اینکه در افکار عمومی هزینه کمتری دهند، گفتوگوست. ما با این نگاه با هیچ کشوری وارد تعامل نخواهیم شد که بخواهد به ما دیکته کند. اما با تعامل و گفتوگو و تشریک مساعی درباره مبانی حقوق بشری موافقیم که در آن بسیار غنی هستیم و از چیزی نمیترسیم. خط قرمز ما این است که کشوری بخواهد در قالب گفتوگوی حقوق بشری ایدههای خودش را به ما دیکته کند. اتحادیه اروپا تا الان همین نگاه را داشته است.
گفتوگوهای حقوق بشری ایران با ژاپن و ایتالیا و اندونزی درباره چه موضوعاتی بوده است؟
هر بار بر سر یک موضوعی گفتوگو میکنیم، از جمله فرآیند دادرسی، علم قاضی، ادله قابل استناد در محاکم و... افراد دانشگاهی و حوزوی و افراد علمی و مقامات قضایی و افراد فعال در عرصه اجتماعی در ترکیب هیأتهای دو طرف هستند و با هم مباحثه فنی - علمی میکنند که استمرار پیدا کرده است.
شما هم معتقدید خواستههای غرب حد یقف ندارد و اگر موضوعات هستهای و منطقهای غرب با ایران حل شود، پرونده حقوق بشر دیگر دستاویز آنها برای مخالفت با جمهوری اسلامی خواهد بود؟
اگر ما به توانمندیهای خودمان باور نداشته باشیم حد یقف ندارد. اما آنجا که ما به توانمندیهای ملی و ظرفیتهای درونی متکی باشیم و نگاه خودمان را بر آن اساس جلو ببریم آنها از زیادهخواهی خودشان منصرف میشوند. مثلاً امریکاییها در دوره بوش پسر وقتی از تحمیل خواستههای هستهای ناامید شدند موضوع تحریم بنزین را مطرح کردند. ما آن زمان بخش قابل توجهی از مصرف داخلی را از خارج وارد میکردیم. برای آنها موضوع تحریم بنزین ایران دارای چنان اهمیتی بود که پروندهاش در اختیار خانم رایس وزیر خارجه امریکا قرار گرفت درحالی که موضوع کاملاً اقتصادی بود و انتظار میرفت وزارت خزانهداری پیگیر آن باشد. وقتی ما با عزم جدی و اراده راسخ و اتکا به توانمندیهای داخلی از ظرفیتهای خالی عرصه صنعت نفت بویژه پتروشیمی استفاده کردیم و بنزین تولید داخل را به بازار رساندیم، پرونده تحریم بنزین ایران در وزارت خارجه امریکا گم شد. در عرصه حقوق بشر هم اگر به آنها امید دهیم که وارد عرصه تعامل و توافق با قدرتهای غربی و امریکا میشویم خواستههایشان تمامی نخواهد داشت و از طرق مختلف از ظرفیتهای ملی و بینالمللی خودشان علیه ما استفاده خواهند کرد اما اگر با توانمندی وارد شویم آنها مجبور به عقبنشینی خواهند شد. راهحل هماوردی با آنها در همان تهاجمی است که علیه ما میکنند. در دورهای که من مدیرکل اروپا در وزارت خارجه بودم در گفتوگو با مقامات اروپایی مسائل حقوق بشر خودشان را مطرح میکردم و آنها بحث شان درباره حقوق بشر در ایران را ادامه نمیدادند. غربیها ترفندی در عرصه حقوق بشر بهکار میگیرند تا بسیاری از کشورهای مستقل را بههمین طریق مغلوب کنند؛ آنها با طرح بحث حقوق بشر و تمرکز بر برخی مصادیق اذهان را معطوف یک موضوع خاص میکنند درحالی که ما میتوانیم توجه را از حقوق فرد و بشر به حقوق جمع و ملت تعمیم دهیم. امریکاییها درباره حقوق یک فرد در ایران اشک تمساح میریزند اما در همان حال میگویند ملت ایران تا ابد نباید حق غنیسازی اورانیوم داشته باشند. آنها دایه مهربانتر از مادر میشوند که حق یک نفر در ایران نباید ضایع شود ولی چطور با آن نگاه تا ابد حق یک ملت را زیر پا میگذارند. در بحث دفاعی تحدید توان دفاعی بویژه موشکی را مطرح میکنند در حالی که دفاع مشروع حق ملت ماست. درباره حقوق ملت یمن، فلسطین و عراق هم همینطور است. جمهوری اسلامی با طرح حقوق ملتها میتواند عرصه هماوردی حقوق بشر در صحنه بینالمللی را تغییر دهد. عرصه دیگر تبیین مفاهیم حقوق بشر مبتنی بر نگاه دینی است و ارائه مصادیق و دستاوردها و هنجارها و محصولات آن است که با عرضه آن ملتهای مستقل دنیا جذب میشوند. باید اذعان کنیم در ارائه دستاوردهای حقوق بشر مبتنی بر نگاه دینی کمکاری کردهایم. یکی از برنامههای جدی ما در ستاد حقوق بشر این است که در این زمینه بخوبی بتوانیم این دستاوردها را در قالبهای قابل فهم مخاطب تبیین کنیم. ابتکار مرخصی زندانیان در دوره کرونا متعلق به جمهوری اسلامی است و این اقدام ایران باعث شد که رسانههای غربی به دولتهایشان فشار بیاورند که همین رویه را پیش گیرند چنانکه در انگلیس و ایتالیا چنین اتفاقی افتاد.
بزرگترین مشکل تبیینی حقوق بشر در ایران را چه میدانید؟ بهنظر شما بخشی از رویکردهای انتقادی داخلی و خارجی بهخاطر نوع اطلاعرسانی درباره ماهیت پروندهها، سیر دادرسی و استدلالات حقوقی صدور رأی نیست؟ برای رفع این نقیصه چه میکنید؟
غربیها یک طراحی رسانهای و سیاسی علیه ما دارند و از این بستر هم سوءاستفاده میکنند. ما در فرآیندهای قضایی از شفافیت کامل برخورداریم و امری مخفی نداریم ولی این نکته را قبول داریم که در عرصه دادهپردازی و بستهبندی مطابق اقتضائات و شرایط مخاطب دچار ضعف هستیم. یکی از کارویژههای ما در ستاد حقوق بشر همین است. رسانهها هم نقش مهمی دارند که برای پردازش و ضریبدهی به این موضوعات تلاش کنند که قبل از طراحی و برنامهریزی غربیها، جامعه مخاطب چه مردم خودمان و چه کشورهای دیگر را در جریان امور بگذاریم.
یکی از مصداقهای عینی همین ضعف، هشتگ «اعدام نکنید» بود. حکم اعدام سه متهم اعتراضات آبان اعلام میشود. بعد خبرهای دیگری از سوی برخی منابع منتشر میشود که اتهام آنها در واقع قتل، تجاوز و سرقت مسلحانه بوده است که البته وکیل این متهمان با قرائت پرونده وجود این سه اتهام را رد میکند. اگر این افراد جزو تخریبگران بودند و اتهامات دیگری داشتند پس چرا تحت عنوان معترضان آبان حکم شان اعلام شد؟ اگر معترض بودند پس چرا اتهام شان سرقت و تجاوز است؟ آیا این نقیصهای نیست که در آینده برای روشن شدن افکار عمومی داخل و گرفتن بهانه حقوق بشری در خارج باید رفع شود؟
همینطور است. البته بهانهگیری بیرونی ملاک کار ما نیست. اصل برای ما تبیین و روشن شدن افکار عمومی داخل نسبت به فرآیندها، احکام و نتایج قضایی و کل حاکمیت است. علاوه بر اینکه دستگاه قضایی باید این ابتکار عمل را داشته باشد که فرصت عمل را از دشمنان بگیرد، رسانهها هم در این زمینه میتوانند خیلی مؤثر باشند و بستر را به گونهای فراهم کنند که فضای سوءاستفاده دشمن را سلب کند. بین رسانهها و دستگاهها باید همکاری دوسویه باشد تا واقعیت بخوبی به مردم بیان شود.
شما این نوید را به اهالی رسانه میدهید که اگر بخواهند یک پرونده قضایی را مطالعه کنند و از سیر دادرسی آن باخبر شوند آن را در اختیار بگذارید؟
اگر مقررات اجازه دهد بعید میدانم منعی وجود داشته باشد.
شما یک دیپلمات هستید و سلف شما در ستاد حقوق بشر هم دیپلمات بود. بعضی مسائل حقوق بشری اتفاقاً با فرآیندهای دیپلماتیک بیشتر قابل پیگیری و حصول نتیجه است تا قضایی. ایران تابعیت دوگانه را به رسمیت نمیشناسد اما بازداشت و پیگرد حقوقی دو تابعیتیها سالهاست که محل اختلاف جدی دیپلماتیک ایران و کشورهای غربی است. آیا باید کماکان سیاستهای قبلی را ادامه داد یا از طریق مجاری دیپلماتیک میشود رایزنیهایی کرد؛ حتی با دسترسیهای کنسولی سهولتهایی ایجاد شود و با این راهکارها آن را از مسأله اختلاف دیپلماتیک ایران و دیگر کشورها به یک موضوع حقوقی تبدیل کرد؟
این مسأله داخلی ماست. قرار نیست همه مقررات داخلی خودمان را براساس خواست یا نگاه بیگانگان تنظیم و بازتعریف کنیم. بر اساس معیارها و مقررات داخلی که پیشینهاش به قبل از انقلاب باز میگردد، ما تابعیت مضاعف یا دوگانه را از نظر قانونی بهرسمیت نمیشناسیم. این افراد هم مانند بقیه ایرانیان باید فرآیندهای قضاییشان در محاکم طی شود. من این را به برخی مقامات غربی گفتم که داشتن تابعیت کشور دیگر توسط یک شهروند ایرانی نه موجب میشود حقوق او از سوی دستگاه قضایی ایران تضییع شود و نه موجب میشود امتیازی به او داده شود. غربیها میگویند به این افراد امتیازی داده شود. برخی از همین افراد توانستند از مرخصی زندانیان در دوره کرونا استفاده کنند، برخی که فاقد آن شرایط بودند مرخصی نگرفتند. غربیها میگفتند شما باید به این افراد هم مرخصی بدهید. یعنی میگویند شما پرونده ویژهای برای افراد دارای به زعم آنها تابعیت دوگانه باز کنید. چه لزومی دارد که قوانین داخلی کشور را که حتی برخی کشورهای دیگر نیز اینگونه هستند به خاطر خواست یا تمایل کشور خارجی تغییر دهیم؟ البته اگر نیاز بود برای کشورهای دیگر توجیه و تبیین کنیم و اگر مصلحتی از نظر خود ما وجود داشته باشد این قوانین را میتوانیم تغییر دهیم اما این تغییر بهخاطر خواست فلان کشور نخواهد بود.
یعنی شما میگویید نه تضییع نه تبعیض؟
بله نه امتیاز ویژهای به این افراد تعلق میگیرد و نه به حقوق شان خدشهای وارد میشود.
فرم و نرم مواضع حقوق بشری در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی آمیخته با کلمه «مداخلهگری» است. حال که ایران قدرت جلوگیری از اتخاذ این مواضع را از سوی دولتهای خارجی ندارد، بهترین رویکرد چیست؟ بیاعتنایی بهمواضع خارجی؟ رویکرد تبیینی در داخل و خارج؟ سیاست تهاجمی به کشورهای منتقد یا رویکردهای تلافیجویانه مانند انتقاد از نقض حقوق بشر در آن کشورها؟ آیا زمان آن فرا نرسیده که یک زبان مشترک حقوق بشری برای کاهش ادعاها و فشارهای خارجی در این حوزه را یافت که هم نقض حاکمیت سرزمینی و قانونی نباشد و هم ایران را در تبلیغات غربی به نقض حقوق بشر متهم نکنند؟
اگر منظور مواضع امریکاییهاست که آنها صراحتاً گفتهاند سیاست شان براندازی جمهوری اسلامی است و از ابزارهای مختلف استفاده میکنند از جمله تحریم. این طنز تلخ تاریخ است که امریکاییها یک نفر از آحاد جامعه ایران را مورد تمرکز قرار میدهند اما در همان حال کل ملت ایران را تحریم میکنند؛ این تحریمها فرقی بین فارس، آذری، لر، بلوچ، ترکمن، سنی، شیعه، مسیحی، یهودی، زرتشتی، اصلاحطلب، اصولگرا، مدافع نظام و حتی مخالف نظام قائل نیست. آنها اگر مدافع حقوق بشر هستند چطور غذا، دارو و تجهیزات پزشکی برای ایرانیان را که از منظر حقوق بشردوستانه قابل تحریم نیست، تحریم کردند؟ امریکاییها بهصورت مکتوب این موارد را تحریم نکردند اما عملاً این موارد تحریم است چون سیستم مراوده بانکی با ایران را بستهاند.
ما پروندههای حقوق بشری مفتوح زیادی داریم. از سرنوشت امام موسی صدر تا حاج احمد متوسلیان که مفقودشدگان قهری هستند گرفته تا مسأله ایرانیان زندانی در خارج از کشور و خسارتدیدگان از تحریم و ترور. درباره این پروندهها پیگیری موردی یا برنامهای کلی برای آنها در دست اقدام دارید؟
ستاد حقوق بشر دستگاه اجرایی نیست. ستاد نهاد سیاستگذار و پیگیریکننده اجرای آن سیاستهاست مگر در مواردی که ضرورت داشته باشد وارد میدان شود. ما در حال ساماندهی تلاشهایی هستیم که پروندههای مفقودان ایرانی خارج از کشور دوباره طرح شده و با توان جدید در عرصه بینالمللی و روابط دوجانبه مورد پیگیری قرار دهیم و تا رسیدن به نتیجه که وظیفه ملی ماست آن را تعقیب کنیم. فراتر از آن تعرض به مال، جان و حیثیت ایرانی در هر نقطه دنیا بهمعنی تعرض به ملت ایران است و حاکمیت باید در عرصه بینالمللی از آن دفاع و صیانت کند.

اجرای مبارزه با فساد در فوتبال
گروه ورزشی/ ساعات پایانی سهشنبه شب اخباری مبنی بر بازداشت یکی از مدیران باشگاه پرسپولیس منتشر و گفته شد که این موضوع مرتبط با برخی پروندههای خاص اقتصادی است. البته همسو با این اخبار، ابتدا اسم یکی از مدیران و پس از آن اسم فرد دیگری به صورت گمانهزنی مطرح شد. ساعاتی بعد علیرضا اشرف سرپرست روابط عمومی باشگاه پرسپولیس درباره اینکه گفته میشود اخبار منتشر شده مربوط به رضا یلوه معاون اقتصادی و مهدی خواجهوند معاون حقوقی این باشگاه است، به فارس گفت: «من هم این شایعه را در فضای مجازی دیدم و آن را تکذیب میکنم. معاون اقتصادی پرسپولیس صبح سهشنبه در باشگاه حضور داشت و یکی دیگر از معاونهای باشگاه هم مدتی به مرخصی رفته بود.» در این بین یلوه در واکنش به شایعه بازداشت خودش و خواجهوند به تسنیم گفت: «شایعه است. البته من فقط در مورد خودم صحبت میکنم و نمیخواهم بیشتر به این موضوع ورود کنم.» موضوع به همین جا ختم نشد و شایعات شکل جدیتری به خود گرفت. روابط عمومی وزارت ورزش و جوانان اطلاعیهای صادر کرد که نشان میدهد خبر بازداشت صحت دارد: «با عرض تبریک ایام مبارک دهه ولایت، به اطلاع هواداران فهیم و پرشور فوتبال میرساند، ضمن تکذیب موارد مطرح شده در برخی از رسانههای معاند، در راستای مبارزه با فساد در ورزش با پیگیریهای این وزارتخانه و اقدام سربازان گمنام امام زمان(عج) در وزارت اطلاعات یکی از مدیران میانی یک باشگاه ورزشی پایتخت با حکم مقامات قضایی بازداشت شد. بدیهی است اقدامات لازم برای مبارزه با فساد در ورزش با قوت و قدرت و با هماهنگی مسئولان دو وزارت ورزش و جوانان و اطلاعات تداوم خواهد داشت.» در این شرایط، ظهر دیروز سرپرست باشگاه پرسپولیس اعلام کرد که فرد مورد نظر در اطلاعیه وزارت ورزش که بازداشت شده، از مسئولان این باشگاه است. مهدی رسول پناه در این زمینه گفت: «از روز اولی که به باشگاه رفتم، بحث فساد را مطرح کردم. گزارشی در این زمینه به نهادهای امنیتی دادم و از آنها خواستم که به این قضایا ورود کنند. مدیران قبلی و جدید همه باید پاسخگو باشند.»
مدیران سابق باشگاه هم احضار میشوند
اطلاعیه وزارت ورزش و جوانان در خصوص بازداشت یک مدیر میانی، نه تنها به تلاشها برای تکذیب چنین اتفاقی پایان داد بلکه در انتهای آن تأکید شده که مبارزه با فساد در ورزش ادامه خواهد داشت. در این میان، سایت «طرفداری» در گزارشی مدعی شد که سازمان بازرسی و اطلاعات استان تهران در حال بررسی پرونده حیف و میل منابع مالی در باشگاه پرسپولیس است. به همین علت، برای پرسپولیس پرونده قضایی تشکیل شده و این اتفاق در باشگاههای سرخابی پایتخت ادامه دار خواهد بود. در همین راستا، پرونده عملکرد مالی مدیران سابق باشگاه پرسپولیس نیز قضایی شده و شنیدهها حاکی از آن است که برخی از این مدیران احضار و بازجویی شدهاند تا زوایای پنهان پرونده روشن شود. بازداشت یکی از مدیران میانی باشگاه پرسپولیس که طبق اخبار تأیید نشده منصب حقوقی داشت، به دستور قضایی و از سوی مأموران امنیتی و اطلاعاتی انجام شده و آغاز اجرایی شدن طرح سالمسازی فوتبال است. گفته میشود احتمالاً مدیران سابق باشگاه و برخی از افرادی که در 3 دوره قبلی مدیریتی با باشگاه پرسپولیس همکاری داشتهاند، احضار میشوند. همچنین احتمال تغییرات اساسی در رده مدیران میانی باشگاه پرسپولیس و حتی در هیأت مدیره این باشگاه وجود دارد.
ورود نهادهای نظارتی به قرارداد شگفتانگیز و واکنش کارگزار
همانطور که انتظار میرفت، ابعاد قراردادها باعث شد تا نهادهای نظارتی جهت رسیدگی و افشای این ماجراها وارد عمل شوند. به تعابیر برخی از افراد مطلع، شگفتانگیز و غیرمتعارف بودن قرارداد باشگاه پرسپولیس با کارگزار مالی آن یعنی شرکت آتیه داده پرداز، باعث شده بود تا به این قرارداد «ترکمانچای» لقب داده شود ولی همزمان با این موضوع برخی نهادهای نظارتی برای بررسی اینگونه قراردادها وارد عمل شده و تحقیقات گستردهای را آغاز کردند. در نهایت نیز ماجرا به این نقطه رسید که وزارت ورزش و جوانان در اطلاعیهای که منتشر شد، بازداشت یک مدیر میانی در یک باشگاه ورزشی پایتخت را تأیید کرد.
بعد از تأیید بازداشت یکی از معاونان باشگاه پرسپولیس، کارگزار این باشگاه در بیانیهای نسبت به این موضوع واکنش نشان داد. شرکت آتیه دادهپرداز در این بیانیه نوشت: «اخیراً برخی از خبرگزاریها و صفحههای شبکههای اجتماعی، اخباری را در راستای نسبت دادن قرارداد کارگزاری به بازداشت یکی از مدیران میانی باشگاه پرسپولیس منتشر کردهاند و در ادامه جوسازیهای چند ماه گذشته خود به عبارتی همچون «ترکمانچای» اشاره داشتهاند. ما ضمن دعوت از این مبادی رسانهای به رعایت انصاف و حفظ شأن قلم و دوری از جریانهایی که هدفشان ضربه زدن به باشگاه پرسپولیس است، به اطلاع میرسانیم همان طور که در بیانیه وزارت ورزش و جوانان نیز اشاره شد موضوع بازداشت یکی از مدیران میانی در راستای مبارزه با فساد در ورزش صورت گرفته و هیچ ارتباطی به موضوع همکاری کارگزار با باشگاه پرسپولیس و قرارداد فی مابین ندارد. تمام تعهدات مالی کارگزار تا این تاریخ در شرایط اقتصادی نابسامان فعلی و فراگیری بیماری کرونا با تمام دشواریهای اجرایی از سوی کارگزار تأمین و به انجام رسیده و در تلاشیم با کمک هواداران طرحهای بزرگ اقتصادی دیگری را برای باشگاه محبوب مان اجرا کنیم. امید است که صداقت و شفافیت سرلوحه کار همه ما در هر سمت و جایگاهی که هستیم، باشد.»

چرا اپراتورها بستههای بلندمدت اینترنت را حذف کردند
سوسن صادقی
خبرنگار
یک ماه است که جنجال بر سر حذف بستههای بلندمدت و افزایش قیمت اینترنت بین اپراتورهای اول و دوم و سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی (رگولاتوری) راه افتاده است. جنجالی که رگولاتوری اصرار بر برگرداندن بستهها و قیمتها به روال قبل دارد و اپراتورها اصرار بر ادامه کار خود. اما ماجرا چیست و کارشناسان درباره این ماجرا چه میگویند و چه نظری دارند؟
روایت یک افزایش تعرفه
اما اصل ماجرا چه بود؟ شامگاه 14 تیرماه خرید بستههای اینترنتی دو اپراتور اول و دوم با مشکل مواجه شد. بعد مشخص شد که نه تنها این دو اپراتور بستههای مقرون به صرفه خود برای کاربران را حذف کردهاند، بلکه قیمت اینترنت را نیز افزایش دادهاند. این اقدام اپراتورها با مخالفت رگولاتوری مواجه شد و حسین فلاح جوشقانی، رئیس این سازمان آن را در توئیتر رسانهای کرد. فلاح معتقد است اپراتورها برای حذف بسته و تغییر قیمت یا هر اقدام دیگری باید از رگولاتوری مجوز داشته باشند. فلاح در توئیتی دیگر اعلام کرد که سازمان رگولاتوری به این دو اپراتور تلفن همراه اخطار داده که باید بستههای بلندمدت حذف شده و قیمتها را به روال سابق برگردانند. اما بعد از گذشت 4 هفته این دو اپراتور به اخطار سازمان رگولاتوری توجه نکردند و معاون وزیراز ابلاغ جریمه دومیلیارد تومانی به اپراتورها خبر داد ولی باز اپراتورها از موضع خود کوتاه نیامدند. بهطوری که کار به اخطار از سوی دفتر ریاست جمهوری، وزیر ارتباطات و نمایندگان مجلس رسید.
محمود واعظی، رئیس دفتر ریاست جمهوری و وزیر سابق ارتباطات در نامهای به وزرای دادگستری و صمت اقدام دو اپراتور را در حذف بستههای بلندمدت و افزایش قیمت خلاف مقررات کشور اعلام کرد. جهرمی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات نیز اعلام کرد که «گرانفروشی اپراتورها در افزایش تعرفه بستههای اینترنت تخلف محض بوده و وزارت ارتباطات با آن برخورد خواهد کرد. ما به گرانفروشی اپراتورها واقف هستیم، اما در فضای احساسی با آن برخورد نمیکنیم.»
به هرحال بعد از فرصت 10 روزه، باز خبری از اپراتورها نشد و حتی پیمان قره داغی، مدیرکل حفاظت از حقوق مصرفکنندگان گفت که اگر وضعیت بستهها به حالت قبل برنگردد نه تنها محدودیت در نامبرینگ را اجرایی خواهند کرد، بلکه از جذب مشترک جدید و خدمات خردهفروشی آنها جلوگیری خواهند کرد. با تمام اخطارها و تهدیدها اپراتورها از موضع خود کوتاه نیامدند تا اینکه سازمان رگولاتوری به علت افزایش صددرصدی تعرفه اینترنت و گرانفروشی و رفتار انحصارگرایانه از دو اپراتور به سازمان حمایت از مصرفکنندگان و تعزیرات حکومتی شکایت کرد و وزیر ارتباطات نیر در این باره گفت که دادگاه تعزیرات برگزار و آخرین دفاعیات اظهار شده و حکم آن اعلام خواهد شد. با این حال مسئولان دو اپراتور درباره این موضوع کماکان سکوت کردهاند. ولی فلاح، رئیس سازمان رگولاتوری اعلام کرد که اپراتورها معتقدند در درآمدزایی محدودیت داشتهاند. هزینههای پهنای باند و BTS آنها افزایش یافته و از سوی دیگر برای حمایت از تولید محتوا و ترافیک داخلی به حذف بستهها و افزایش قیمت اقدام کردهاند.
لازم به ذکر است روزنامه ایران تلاش کرد تا با مسئولان هر دو اپراتور و رگولاتوری درباره این جنجال گفتوگو کند که روابط عمومی رگولاتوری اعلام کرد، تا اعلام نتیجه دادگاه مصاحبه نمیکنند و روابط عمومی هر دو اپراتور نیزاعلام کردند که آنها حاضر به گفتوگو نیستند.
افزایش تعرفه در راه توسعه
روزنامه ایران در این رهگذر به سراغ کارشناسان اینترنت رفت تا ببیند تحلیل آنها از این اختلاف پیش آمده چیست. رضا زارعی، کارشناس اینترنت معتقد است که اپراتورها تخلفی مرتکب نشدهاند و در چارچوبی که سازمان رگولاتوری تعیین کرده قیمتگذاری کردهاند ولی چون بستهها حذف شده مورد اعتراض سازمان رگولاتوری قرار گرفتهاند.
زارعی به «ایران» گفت: رگولاتوری اپراتورها را مجبور کرده، بسته ارائه دهند و بهنظر میرسد ارائه بسته بلندمدت برای اپراتورها دیگر مقرون به صرفه نیست. کار رگولاتوری برای اجبار کردن اپراتورها به ارائه بسته، اشتباه است چون حتی اگر از نظر قانونی هم اجازه داشته باشد تا چنین کاری را انجام دهد ما در توسعه ارتباطات کشور عقب خواهیم ماند. دقیقاً مانند آنچه در تلفن ثابت اتفاق افتاد. چند سالی است بهدلیل عدم تحقق درآمد در این بخش، توسعه شبکه دچار عقب ماندگی شده است. قانونگذار میتواند قانون تعیین کرده و مقرراتگذاری کند ولی برای اینکه اپراتور بتواند به حیات خود ادامه دهد همه موارد را باید در نظر بگیرد.
این کارشناس اینترنت اعتقاد دارد که بارها گفته شده قیمت اینترنت در کشور ما نسبت به دیگر کشورها ارزان است در مقطعی چون مردم از اینترنت کمتر استفاده میکردند، هزینههای پرداختی برای اینترنت را خیلی احساس نمیکردند ولی از آنجایی که مصرف اینترنت با محتواهای ویدئویی افزایش یافته، مصرف اینترنت آنها نیز افزایش یافته و از اینرو تصور میکنند هزینه زیادی بابت اینترنت پرداخت میکنند.
وی افزود: اپراتورها در سه زمینه مکالمات تلفنی، ارزش افزوده و اینترنت درآمدزایی دارند و همه میدانند که درآمدزایی مکالمات تلفنی به سمت شبکههای اجتماعی رفته است. درآمد سرویسهای ارزش افزوده هم که حذف شده بنابراین تنها منبع درآمد اپراتورها فروش اینترنت است و این فروش اینترنت است که میتواند اجازه ادامه حیات به اپراتورها داده و از ورشکستگی آنها جلوگیری کند.
تعرفهگذاری غیرمنطقی
پدرام محمدی، دیگر کارشناس حوزه اینترنت نیز معتقد است کمیسیون تنظیم مقررات، برای اپراتورهای تلفن همراه کف و سقفی را برای تعرفهگذاری اینترنت تعریف کرده است و باید طبق آن به مردم اینترنت ارائه دهند.
محمدی به «ایران» گفت: اما کمیسیون تنظیم مقررات مصوبه دیگری مخصوص اپراتورهای «غالب» دارد به این صورت که اگر اپراتوری بخواهد هر تغییری در تعرفه ایجاد کند باید از رگولاتوری مجوز دریافت کند و این مصوبه با مصوبه قبلی که ابتدا گفتم در تعارض است. یعنی مصوبه تعیین قیمت کف و سقف شامل حال اپراتورها نخواهد شد و همین تضاد باعث ایجاد اختلاف و برداشتهای متفاوت از مصوبه مذکور شده است.
محمدی معتقد است، وزارت ارتباطات باعلم به افزایش هزینه اپراتورها، اجازه افزایش هزینه خدمات را به آنها نداده است ولی خود هم بحق نگران افزایش ناگهانی و چندبرابر تعرفه ارائه خدمات است، چرا که یکی از وظایف ذاتی وزارت ارتباطات هم کنترل بازار و رضایت مصرفکننده است.
وی در ادامه گفت: باید قبول کرد که هزینههای اپراتورها در سالهای گذشته و رشد نکردن متناسب تعرفهها باعث شده تا به مانند فنری فشرده شود و حال این فنر رها شده است. بواقع در مقایسه با دیگر صنایع، تنها صنعتی که با کاهش تعرفه روبهرو بوده همین صنعت ارتباطات است. درست است که وزارت ارتباطات با پایین نگه داشتن تعرفه سعی کرده رضایت عمومی را جلب کند اما بنیه این صنعت تقویت نشده و نوسازی و توسعه لازم صورت نگرفته و تضعیف اپراتورها را نشانه رفته است.
محمدی افزود: همین خطر فشرده شدن فنر در قسمت ارتباطات ثابت بهدلیل وجود مشکلات نیز وجود دارد. چون مصوبات کمیسیون تنظیم مقررات درخصوص اپراتورهای غالب ثابت نیز بدرستی اجرا نمیشود و باید شاهد به وجود آمدن مشکلاتی مشابه در این بخش هم باشیم. این کارشناس اینترنت ابراز امیدواری کرد تا با تدبیر و گفتوگو بین دو مجموعه حاکمیت و اپراتورها دیدگاهی معتدل و منطقی شکل گیرد که در آن با تعرفهگذاری منطقی هم مردم و استفادهکنندگان و هم اپراتورها منتفع شده و امکان رشد و ارتقای صنعت ارتباطات در آینده نیز مهیا باشد و کاربران نیز در شرایط کنونی که بیش از هر زمان نیاز به اینترنت و خدمات ارتباطی را تجربه میکنند امکان انتخاب تعرفههای منصفانه را داشته باشند.
محسن نیک دل دیگر کارشناس حوزه اینترنت به «ایران» گفت: در خصوص افزایش تعرفه چند دیدگاه وجود دارد. یکی اینکه اپراتور اعلام می کند تعرفه را بالا ببریم تا پول و درآمد بیشتری به دست بیاوریم و به این ترتیب می توانیم کارمان را توسعه دهیم . حالا چه چیزی را میخواهید توسعه بدهید و چقدر پول میخواهید و چقدر هزینه این توسعه است و چقدر درآمد دارد . یعنی نسبت باید رعایت شود.
این کارشناس در ادامه افزود : وقتی وزارت ارتباطات به اپراتورها اعلام کرد که تعرفه ها را بدهید که بررسی کنیم هدف این بود که این بررسی انجام شود و نظر دهند. یعنی طرح توسعه را بدهید که ببینیم چه چیزی را میخواهید توسعه بدهید و هزینه سرمایه گذاری را هم بدهید و زمان را هم اعلام کنید تا وزارت ارتباطات آن را بررسی کند که متأسفانه اپراتورها این کار را انجام ندادند .
نیک دل گفت :نکته دوم این است که همراه اول امسال 3600 میلیارد تومان سود داده است . پس افزایش تعرفه برای سودبری اصلا توجیه اقتصادی ندارد و سومین نکته این است که اگر وزارت ارتباطات اینترنت را گران کند مصرف مردم پایین آمده و دیجیتالی شدن صنایع از بین میرود. وزارت ارتباطات از نگاه من ترجیح می دهد توسعه بهره برداری بیشتر باشد که کل زنجیره بتوانند سود ببرند نه فقط اپراتور به تنهایی و اگر اپراتورها طرح داده بودند شاید ماجرا به این جا کشیده نمی شد.
علی توسلی دیگر کارشناس حوزه اینترنت نیز با بیان اینکه دغدغه مسئولان در زمینه افزایش قیمت اینترنت قابل درک است، به «ایران» گفت: ولی شرکتهای سرویس دهنده اعم از ثابت و تلفن همراه، شرکتهای خصوصی هستند و منطق ماندگاری و توسعه آنها در تعریف حداقلی از سودآوری است در شرایطی که همه قیمتها و هزینهها به حد غیرقابل انتظاری افزایش یافته، چگونه میتوان انتظار داشت قیمت اینترنت ثابت بماند؟
وی افزود: مسئولان بهتر از شرکتهای اینترنتی و اپراتورها از قیمت تمام شده و هزینههای افزایش یافته آگاه هستند. ارائه خدمات مستقل از سایر عوامل بازار مانند هزینههای آب، برق، تورم و... نیست. وقتی قیمت تمام شده افزایش مییابد شرکتهای خصوصی قادر به حفظ قیمت فروش قبلی نیستند و اگر به این کار خود ادامه دهند ماندگاری، توسعه و حفظ کیفیت تولید زیر سؤال خواهد رفت.
توسلی در ادامه گفت: چناچه دولت و حاکمیت میخواهند اینترنت گران نشود و ارزان و باکیفیت به دست مردم برسد باید از هزینههایی که در دست خود دارند، بکاهند. به عبارتی، منطقی است که طراحی سیاست ارائه سرویس ارزان با هزینههای عمومی انجام شود نه با هزینههای بخش خصوصی. بهعنوان مثال دولت میتواند از هزینههای انتقال پهنای باند، حق تسهیم خود، بکاهد یا راههایی چون معافیت از مالیات و... را برای کاهش قیمت اینترنت در نظر بگیرد.
گفتنی است در آخرین لحظات تنظیم گزارش کمیسیون تنظیم مقررات، در مصوبهای اپراتورها را ملزم به توجه به اخطار سازمان تنظیم مقررات و بازگرداندن وجوه گرانفروشی اینترنت به کاربران کرد که در صورت تخطی از این مصوبه، سازمان تنظیم قادر است روزانه ۱۷ میلیارد تومان قبض جریمه برای اپراتور متخلف صادر کند. این مصوبه کمیسیون تنظیم، روز گذشته در دولت تصویب و از طرف رگولاتوری به اپراتورها ابلاغ شد
خبرنگار
یک ماه است که جنجال بر سر حذف بستههای بلندمدت و افزایش قیمت اینترنت بین اپراتورهای اول و دوم و سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی (رگولاتوری) راه افتاده است. جنجالی که رگولاتوری اصرار بر برگرداندن بستهها و قیمتها به روال قبل دارد و اپراتورها اصرار بر ادامه کار خود. اما ماجرا چیست و کارشناسان درباره این ماجرا چه میگویند و چه نظری دارند؟
روایت یک افزایش تعرفه
اما اصل ماجرا چه بود؟ شامگاه 14 تیرماه خرید بستههای اینترنتی دو اپراتور اول و دوم با مشکل مواجه شد. بعد مشخص شد که نه تنها این دو اپراتور بستههای مقرون به صرفه خود برای کاربران را حذف کردهاند، بلکه قیمت اینترنت را نیز افزایش دادهاند. این اقدام اپراتورها با مخالفت رگولاتوری مواجه شد و حسین فلاح جوشقانی، رئیس این سازمان آن را در توئیتر رسانهای کرد. فلاح معتقد است اپراتورها برای حذف بسته و تغییر قیمت یا هر اقدام دیگری باید از رگولاتوری مجوز داشته باشند. فلاح در توئیتی دیگر اعلام کرد که سازمان رگولاتوری به این دو اپراتور تلفن همراه اخطار داده که باید بستههای بلندمدت حذف شده و قیمتها را به روال سابق برگردانند. اما بعد از گذشت 4 هفته این دو اپراتور به اخطار سازمان رگولاتوری توجه نکردند و معاون وزیراز ابلاغ جریمه دومیلیارد تومانی به اپراتورها خبر داد ولی باز اپراتورها از موضع خود کوتاه نیامدند. بهطوری که کار به اخطار از سوی دفتر ریاست جمهوری، وزیر ارتباطات و نمایندگان مجلس رسید.
محمود واعظی، رئیس دفتر ریاست جمهوری و وزیر سابق ارتباطات در نامهای به وزرای دادگستری و صمت اقدام دو اپراتور را در حذف بستههای بلندمدت و افزایش قیمت خلاف مقررات کشور اعلام کرد. جهرمی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات نیز اعلام کرد که «گرانفروشی اپراتورها در افزایش تعرفه بستههای اینترنت تخلف محض بوده و وزارت ارتباطات با آن برخورد خواهد کرد. ما به گرانفروشی اپراتورها واقف هستیم، اما در فضای احساسی با آن برخورد نمیکنیم.»
به هرحال بعد از فرصت 10 روزه، باز خبری از اپراتورها نشد و حتی پیمان قره داغی، مدیرکل حفاظت از حقوق مصرفکنندگان گفت که اگر وضعیت بستهها به حالت قبل برنگردد نه تنها محدودیت در نامبرینگ را اجرایی خواهند کرد، بلکه از جذب مشترک جدید و خدمات خردهفروشی آنها جلوگیری خواهند کرد. با تمام اخطارها و تهدیدها اپراتورها از موضع خود کوتاه نیامدند تا اینکه سازمان رگولاتوری به علت افزایش صددرصدی تعرفه اینترنت و گرانفروشی و رفتار انحصارگرایانه از دو اپراتور به سازمان حمایت از مصرفکنندگان و تعزیرات حکومتی شکایت کرد و وزیر ارتباطات نیر در این باره گفت که دادگاه تعزیرات برگزار و آخرین دفاعیات اظهار شده و حکم آن اعلام خواهد شد. با این حال مسئولان دو اپراتور درباره این موضوع کماکان سکوت کردهاند. ولی فلاح، رئیس سازمان رگولاتوری اعلام کرد که اپراتورها معتقدند در درآمدزایی محدودیت داشتهاند. هزینههای پهنای باند و BTS آنها افزایش یافته و از سوی دیگر برای حمایت از تولید محتوا و ترافیک داخلی به حذف بستهها و افزایش قیمت اقدام کردهاند.
لازم به ذکر است روزنامه ایران تلاش کرد تا با مسئولان هر دو اپراتور و رگولاتوری درباره این جنجال گفتوگو کند که روابط عمومی رگولاتوری اعلام کرد، تا اعلام نتیجه دادگاه مصاحبه نمیکنند و روابط عمومی هر دو اپراتور نیزاعلام کردند که آنها حاضر به گفتوگو نیستند.
افزایش تعرفه در راه توسعه
روزنامه ایران در این رهگذر به سراغ کارشناسان اینترنت رفت تا ببیند تحلیل آنها از این اختلاف پیش آمده چیست. رضا زارعی، کارشناس اینترنت معتقد است که اپراتورها تخلفی مرتکب نشدهاند و در چارچوبی که سازمان رگولاتوری تعیین کرده قیمتگذاری کردهاند ولی چون بستهها حذف شده مورد اعتراض سازمان رگولاتوری قرار گرفتهاند.
زارعی به «ایران» گفت: رگولاتوری اپراتورها را مجبور کرده، بسته ارائه دهند و بهنظر میرسد ارائه بسته بلندمدت برای اپراتورها دیگر مقرون به صرفه نیست. کار رگولاتوری برای اجبار کردن اپراتورها به ارائه بسته، اشتباه است چون حتی اگر از نظر قانونی هم اجازه داشته باشد تا چنین کاری را انجام دهد ما در توسعه ارتباطات کشور عقب خواهیم ماند. دقیقاً مانند آنچه در تلفن ثابت اتفاق افتاد. چند سالی است بهدلیل عدم تحقق درآمد در این بخش، توسعه شبکه دچار عقب ماندگی شده است. قانونگذار میتواند قانون تعیین کرده و مقرراتگذاری کند ولی برای اینکه اپراتور بتواند به حیات خود ادامه دهد همه موارد را باید در نظر بگیرد.
این کارشناس اینترنت اعتقاد دارد که بارها گفته شده قیمت اینترنت در کشور ما نسبت به دیگر کشورها ارزان است در مقطعی چون مردم از اینترنت کمتر استفاده میکردند، هزینههای پرداختی برای اینترنت را خیلی احساس نمیکردند ولی از آنجایی که مصرف اینترنت با محتواهای ویدئویی افزایش یافته، مصرف اینترنت آنها نیز افزایش یافته و از اینرو تصور میکنند هزینه زیادی بابت اینترنت پرداخت میکنند.
وی افزود: اپراتورها در سه زمینه مکالمات تلفنی، ارزش افزوده و اینترنت درآمدزایی دارند و همه میدانند که درآمدزایی مکالمات تلفنی به سمت شبکههای اجتماعی رفته است. درآمد سرویسهای ارزش افزوده هم که حذف شده بنابراین تنها منبع درآمد اپراتورها فروش اینترنت است و این فروش اینترنت است که میتواند اجازه ادامه حیات به اپراتورها داده و از ورشکستگی آنها جلوگیری کند.
تعرفهگذاری غیرمنطقی
پدرام محمدی، دیگر کارشناس حوزه اینترنت نیز معتقد است کمیسیون تنظیم مقررات، برای اپراتورهای تلفن همراه کف و سقفی را برای تعرفهگذاری اینترنت تعریف کرده است و باید طبق آن به مردم اینترنت ارائه دهند.
محمدی به «ایران» گفت: اما کمیسیون تنظیم مقررات مصوبه دیگری مخصوص اپراتورهای «غالب» دارد به این صورت که اگر اپراتوری بخواهد هر تغییری در تعرفه ایجاد کند باید از رگولاتوری مجوز دریافت کند و این مصوبه با مصوبه قبلی که ابتدا گفتم در تعارض است. یعنی مصوبه تعیین قیمت کف و سقف شامل حال اپراتورها نخواهد شد و همین تضاد باعث ایجاد اختلاف و برداشتهای متفاوت از مصوبه مذکور شده است.
محمدی معتقد است، وزارت ارتباطات باعلم به افزایش هزینه اپراتورها، اجازه افزایش هزینه خدمات را به آنها نداده است ولی خود هم بحق نگران افزایش ناگهانی و چندبرابر تعرفه ارائه خدمات است، چرا که یکی از وظایف ذاتی وزارت ارتباطات هم کنترل بازار و رضایت مصرفکننده است.
وی در ادامه گفت: باید قبول کرد که هزینههای اپراتورها در سالهای گذشته و رشد نکردن متناسب تعرفهها باعث شده تا به مانند فنری فشرده شود و حال این فنر رها شده است. بواقع در مقایسه با دیگر صنایع، تنها صنعتی که با کاهش تعرفه روبهرو بوده همین صنعت ارتباطات است. درست است که وزارت ارتباطات با پایین نگه داشتن تعرفه سعی کرده رضایت عمومی را جلب کند اما بنیه این صنعت تقویت نشده و نوسازی و توسعه لازم صورت نگرفته و تضعیف اپراتورها را نشانه رفته است.
محمدی افزود: همین خطر فشرده شدن فنر در قسمت ارتباطات ثابت بهدلیل وجود مشکلات نیز وجود دارد. چون مصوبات کمیسیون تنظیم مقررات درخصوص اپراتورهای غالب ثابت نیز بدرستی اجرا نمیشود و باید شاهد به وجود آمدن مشکلاتی مشابه در این بخش هم باشیم. این کارشناس اینترنت ابراز امیدواری کرد تا با تدبیر و گفتوگو بین دو مجموعه حاکمیت و اپراتورها دیدگاهی معتدل و منطقی شکل گیرد که در آن با تعرفهگذاری منطقی هم مردم و استفادهکنندگان و هم اپراتورها منتفع شده و امکان رشد و ارتقای صنعت ارتباطات در آینده نیز مهیا باشد و کاربران نیز در شرایط کنونی که بیش از هر زمان نیاز به اینترنت و خدمات ارتباطی را تجربه میکنند امکان انتخاب تعرفههای منصفانه را داشته باشند.
محسن نیک دل دیگر کارشناس حوزه اینترنت به «ایران» گفت: در خصوص افزایش تعرفه چند دیدگاه وجود دارد. یکی اینکه اپراتور اعلام می کند تعرفه را بالا ببریم تا پول و درآمد بیشتری به دست بیاوریم و به این ترتیب می توانیم کارمان را توسعه دهیم . حالا چه چیزی را میخواهید توسعه بدهید و چقدر پول میخواهید و چقدر هزینه این توسعه است و چقدر درآمد دارد . یعنی نسبت باید رعایت شود.
این کارشناس در ادامه افزود : وقتی وزارت ارتباطات به اپراتورها اعلام کرد که تعرفه ها را بدهید که بررسی کنیم هدف این بود که این بررسی انجام شود و نظر دهند. یعنی طرح توسعه را بدهید که ببینیم چه چیزی را میخواهید توسعه بدهید و هزینه سرمایه گذاری را هم بدهید و زمان را هم اعلام کنید تا وزارت ارتباطات آن را بررسی کند که متأسفانه اپراتورها این کار را انجام ندادند .
نیک دل گفت :نکته دوم این است که همراه اول امسال 3600 میلیارد تومان سود داده است . پس افزایش تعرفه برای سودبری اصلا توجیه اقتصادی ندارد و سومین نکته این است که اگر وزارت ارتباطات اینترنت را گران کند مصرف مردم پایین آمده و دیجیتالی شدن صنایع از بین میرود. وزارت ارتباطات از نگاه من ترجیح می دهد توسعه بهره برداری بیشتر باشد که کل زنجیره بتوانند سود ببرند نه فقط اپراتور به تنهایی و اگر اپراتورها طرح داده بودند شاید ماجرا به این جا کشیده نمی شد.
علی توسلی دیگر کارشناس حوزه اینترنت نیز با بیان اینکه دغدغه مسئولان در زمینه افزایش قیمت اینترنت قابل درک است، به «ایران» گفت: ولی شرکتهای سرویس دهنده اعم از ثابت و تلفن همراه، شرکتهای خصوصی هستند و منطق ماندگاری و توسعه آنها در تعریف حداقلی از سودآوری است در شرایطی که همه قیمتها و هزینهها به حد غیرقابل انتظاری افزایش یافته، چگونه میتوان انتظار داشت قیمت اینترنت ثابت بماند؟
وی افزود: مسئولان بهتر از شرکتهای اینترنتی و اپراتورها از قیمت تمام شده و هزینههای افزایش یافته آگاه هستند. ارائه خدمات مستقل از سایر عوامل بازار مانند هزینههای آب، برق، تورم و... نیست. وقتی قیمت تمام شده افزایش مییابد شرکتهای خصوصی قادر به حفظ قیمت فروش قبلی نیستند و اگر به این کار خود ادامه دهند ماندگاری، توسعه و حفظ کیفیت تولید زیر سؤال خواهد رفت.
توسلی در ادامه گفت: چناچه دولت و حاکمیت میخواهند اینترنت گران نشود و ارزان و باکیفیت به دست مردم برسد باید از هزینههایی که در دست خود دارند، بکاهند. به عبارتی، منطقی است که طراحی سیاست ارائه سرویس ارزان با هزینههای عمومی انجام شود نه با هزینههای بخش خصوصی. بهعنوان مثال دولت میتواند از هزینههای انتقال پهنای باند، حق تسهیم خود، بکاهد یا راههایی چون معافیت از مالیات و... را برای کاهش قیمت اینترنت در نظر بگیرد.
گفتنی است در آخرین لحظات تنظیم گزارش کمیسیون تنظیم مقررات، در مصوبهای اپراتورها را ملزم به توجه به اخطار سازمان تنظیم مقررات و بازگرداندن وجوه گرانفروشی اینترنت به کاربران کرد که در صورت تخطی از این مصوبه، سازمان تنظیم قادر است روزانه ۱۷ میلیارد تومان قبض جریمه برای اپراتور متخلف صادر کند. این مصوبه کمیسیون تنظیم، روز گذشته در دولت تصویب و از طرف رگولاتوری به اپراتورها ابلاغ شد

تنوع گیاهی 60 کشور در قلب دنا
حمیرا حیدریان
خبرنگار
گیاهان دارویی از جمله ظرفیتهای بالقوه و بالفعل اقتصادی است که در بسیاری از مناطق بومی ایران می توان دید. در این میان کهگیلویه و بویراحمد به تنهایی، با دارا بودن 450 گونه گیاه دارویی یکی از متنوعترین استانهای کشور در زمینه تولید گیاهان دارویی است. در واقع در زمینه گیاهان دارویی، این استان رتبه نخست کشور را دارد همچنین این استان دارای ۴۶ گونه گیاهی بومی و سه گیاه دارویی کمیاب دنیا شامل باریجه، آنغوزه و گزانگبین است که به وفور در ارتفاعات این استان یافت میشود. بومادران، بیلهر، جاشیر خوراکی، تره کوهی، کلوس، بن سرخ، کارده، آویشن، لاله واژگون، ترنجبین، خارو، خشت، چوش، درمه، برنجاس، کاسنی و سیاه دانه از جمله گیاهان دارویی و خوراکی در این استان است. گفتنی است در سراسر این استان بیش از 2هزار گونه گیاهی رشد میکند که از این مجموع، افزون بر 1200گونه آن تنها در منطقه حفاظت شده دنااست بهگونهای که به اندازه ۶۰ کشور دنیا در آن
گیاه دارویی میروید.
الیاس تاج الدینی رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان کهگیلویه و بویر احمد در گفتوگو با خبرنگار «ایران» گفت: حضور پر رنگ دلالان و واسطهها، نبود امکانات مناسب برای خرید تضمینی و بازاریابی، نبود فناوری تولید و تجهیزات فرآوری و تبدیل و بسته بندی از مهمترین مشکلات تولیدکنندگان گیاهان دارویی در این استان است. وی بیان کرد: در کهگیلویه و بویراحمد بیش از ۲ هزار گونه گیاهی رشد میکند که از این تعداد ۴۵۰ گونه آن دارویی است. این استان با وجود رویش متنوع این تعداد گیاهان دارای پتانسیل بسیار خوبی جهت توسعه کشت گیاهان دارویی است. کشت گیاهان دارویی میتواند مصرف آب را در زمینه کشاورزی پایین و در آمد بهره برداران را بالا ببرد.
وی با بیان اینکه در حال حاضر در 220 هکتار از اراضی کهگیلویه و بویراحمد گیاهان دارویی کشت میشود اظهار داشت: این میزان اراضی به گیاهانی دارویی همچون نعناع فلفلی، آنغوزه، گل محمدی، به لیمو و رز ماری و دیگر گیاهان اختصاص داده شده است. با توجه به شرایط اقلیمی و ارقام گوناگون گیاهان دارویی و مواد مؤثر موجود در گیاهان دارویی میتوان از این ظرفیت استفاده کرد.
وی افزود: طبق بررسیهای انجام شده توسط کارشناسان، از هر هکتار گیاه دارویی آنغوزه 100 کیلوگرم شیرابه برداشت میشود که 150 میلیون ریال درآمد برای بهره برداران دارد. با این تفاسیر رونق گیاهان دارویی از نوشداروهای معضل بیکاری است. بهعنوان مثال درمان اختلالات عصبی در کودکان، کاهش فشار خون، درمان بیماریهای قلبی عروقی ،کمک به هضم غذا، جلوگیری از حملههای هیستری، رفع درد دندان، جلوگیری از رشد میکروب، درمان سیاه سرفه و برونشیت، درمان یبوست از جمله خواص شناخته شده آنغوزه است که تنها یکی از گیاهان دارویی این سرزمین می باشد.
تاج الدینی بیان کرد: متأسفانه بخش زیادی از گیاهان دارویی استان که در طبیعت رشد میکنند بهدلیل برداشت بیرویه آسیب میبینند و از اینرو آموزش چگونگی داشت و برداشت و ترویج کشت گیاهان دارویی یکی از گامهای مؤثر در این زمینه در استان است.
زواره آزادپور مدیر امور باغبانی سازمان جهاد کشاورزی کهگیلویه و بویراحمد نیز در این خصوص در گفتوگو با خبرنگار «ایران» گفت: 220 هکتار از اراضی زراعی و 3500 هکتار از اراضی ملی زیر کشت گیاهان دارویی همچون کرفس، آنغوزه، موسیرو... است. از دیگرگیاهان دارویی که در این اراضی کشت میشود نیز میتوان به بادرنجبویه بومی، بابونه، کتان، به لیمو، چای ترش، آلوئه ورا ونعناع فلفلی اشاره کرد.
وی به وجود سه کارخانه تولید گیاهان دارویی در استان اشاره کرد و افزود: دوکارخانه در حال حاضر از خط تولید تا عرضه آن یعنی از عصارهگیری تا تولید لوازم آرایشی و بهداشتی در حال فعالیت هستند که مجموعاً سه شرکت فعالیت این دوکارخانه را برعهده دارند ویکی از شرکتها بیشتر روی گیاه دارویی شیرین فعالیت دارد و سومین کارخانه که با همکاری بنیاد برکت درحال ساخت است تا 80 درصد پیشرفت فیزیکی داشته است و قرار است در تولید داروهای گیاهی فعالیت کند.اما آنچه که بسیار حائز اهمیت است نبود چرخه وتجهیزات فرآوری است که امیدواریم در ساخت سومین کارخانه این بخش نیز لحاظ شود.
وی به صادرات این گیاهان دارویی بهصورت خام فروشی به کشورهای اروپایی و آسیایی اشاره کرد و اظهارداشت: گیاه دارویی چون «به لیمو» به کشور ترکیه و شیره آنغوزه به کشورهای متقاضی چون اروپا، هند، امارات و مالزی صادر میشود. کشور آلمان نیز یکی از پرطرفدارترین خریداران گیاه دارویی شیرین بیان است. اما نکته قابل توجه اینکه بیشتر این محصولات بهصورت خام فروخته میشود واین نکتهای است که باید مسئولان به آن توجه کنند.
این کارشناس به تولید گیاهان دارویی بهصورت محصولات آرایشی و بهداشتی و صادرات آنها به خارج کشور اشاره کرد و بیان داشت: شرکتهای سینه ره و زردبند با تولید لوازم آرایشی بجز عرضه آن به بازار داخلی آنها را به بازار خارجی همچون اروپا و مالزی صادر میکنند و در این زمینه
موفق نیز بودهاند.
آزادپور تولید سالانه این گیاهان دارویی در استان را 300 تن عنوان کرد و گفت: در سال فقط 5تن عصاره آنغوزه تولید میشود که 90 درصد آن صادر میشود. نوع آب و هوا و بارندگیهای خوب باعث شده تا شرایط برای رشد انواع گیاهان مهیا شود به طوری که این استان بالاترین تنوع گیاهان وحشی ودارویی را دارد وکشت دراراضی بیشتر به صورت دیمی انجام میشود.
وی با بیان اینکه میزان تولید این گیاهان در سالجاری نسبت به سال گذشته از یک رشد 24 درصدی برخوردار بوده است عنوان کرد: با توجه به شرایط به وجود آمده ناشی از شیوع بیماری کرونا در بخشهای مختلف اقتصادی؛ محصولات کشاورزی از جمله گیاهان دارویی استان نیز تا حدی دچارضرر و زیان شدهاند اما خوشبختانه این خسارت خیلی زیاد نبوده است و گیاهی چون آلوئه ورا که امکان انبار کردن و فروش آن در زمان دیگری وجود دارد خوشبختانه در این چرخه تولید و عرضه از زیان مصون بودهاند.
مدیر امور باغبانی سازمان جهاد کشاورزی کهگیلویه و بویراحمد به تعداد بهره برداران در اراضی که مشغول فعالیت هستند اشاره کرد و افزود: بیش از 600 نفر در اراضی استان مشغول جمعآوری و چیدن این گیاهان هستند و نزدیک به 80 نفر نیز در دوکارخانه گیاهان دارویی فعالیت میکنند اما متأسفانه وجود دلالان و واسطهها باعث شده تا بیشترین آسیب اقتصادی به بهره برداران وارد شود.
وی نبود تشکل در زمینه خرید گیاهان دارویی تا بازار عرضه را یکی از عمده مشکلات این چرخه دانسته و تصریح کرد: وقتی تشکلی نیست که محصول جمعآوری شده توسط بهره برداران تا عرضه به بازار داخلی و خارجی را نظارت و اداره کند، باعث میشود دلالان و واسطهها جولان داده و نبض بازار را به دست بگیرند و این باعث میشود خوشه زنجیره تولید ناقص بماند.
آزادپور خام فروشی گیاه دارویی آنغوزه را از جمله مشکلاتی دانست که گریبان سایر محصولات را هم کم و بیش گرفته است. وی در این موردبیان کرد: اتاق بازرگانی، سازمان جهاد کشاورزی و دیگر متولیان در صدد هستند تا راهکاری را بدین منظور ارائه دهند اما تاکنون کاری صورت نگرفته و این روند معیوب همچنان ادامه دارد. وی به نبود ماشینآلات برای کشت مکانیزه و کمبود ادوات در این زمینه اشاره کرد و گفت: برداشت این گیاهان بیشتر بهصورت دستی انجام میشود که جا دارد به این موضوع بهعنوان یک مشکل نگاه ویژه کرد.
خبرنگار
گیاهان دارویی از جمله ظرفیتهای بالقوه و بالفعل اقتصادی است که در بسیاری از مناطق بومی ایران می توان دید. در این میان کهگیلویه و بویراحمد به تنهایی، با دارا بودن 450 گونه گیاه دارویی یکی از متنوعترین استانهای کشور در زمینه تولید گیاهان دارویی است. در واقع در زمینه گیاهان دارویی، این استان رتبه نخست کشور را دارد همچنین این استان دارای ۴۶ گونه گیاهی بومی و سه گیاه دارویی کمیاب دنیا شامل باریجه، آنغوزه و گزانگبین است که به وفور در ارتفاعات این استان یافت میشود. بومادران، بیلهر، جاشیر خوراکی، تره کوهی، کلوس، بن سرخ، کارده، آویشن، لاله واژگون، ترنجبین، خارو، خشت، چوش، درمه، برنجاس، کاسنی و سیاه دانه از جمله گیاهان دارویی و خوراکی در این استان است. گفتنی است در سراسر این استان بیش از 2هزار گونه گیاهی رشد میکند که از این مجموع، افزون بر 1200گونه آن تنها در منطقه حفاظت شده دنااست بهگونهای که به اندازه ۶۰ کشور دنیا در آن
گیاه دارویی میروید.
الیاس تاج الدینی رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان کهگیلویه و بویر احمد در گفتوگو با خبرنگار «ایران» گفت: حضور پر رنگ دلالان و واسطهها، نبود امکانات مناسب برای خرید تضمینی و بازاریابی، نبود فناوری تولید و تجهیزات فرآوری و تبدیل و بسته بندی از مهمترین مشکلات تولیدکنندگان گیاهان دارویی در این استان است. وی بیان کرد: در کهگیلویه و بویراحمد بیش از ۲ هزار گونه گیاهی رشد میکند که از این تعداد ۴۵۰ گونه آن دارویی است. این استان با وجود رویش متنوع این تعداد گیاهان دارای پتانسیل بسیار خوبی جهت توسعه کشت گیاهان دارویی است. کشت گیاهان دارویی میتواند مصرف آب را در زمینه کشاورزی پایین و در آمد بهره برداران را بالا ببرد.
وی با بیان اینکه در حال حاضر در 220 هکتار از اراضی کهگیلویه و بویراحمد گیاهان دارویی کشت میشود اظهار داشت: این میزان اراضی به گیاهانی دارویی همچون نعناع فلفلی، آنغوزه، گل محمدی، به لیمو و رز ماری و دیگر گیاهان اختصاص داده شده است. با توجه به شرایط اقلیمی و ارقام گوناگون گیاهان دارویی و مواد مؤثر موجود در گیاهان دارویی میتوان از این ظرفیت استفاده کرد.
وی افزود: طبق بررسیهای انجام شده توسط کارشناسان، از هر هکتار گیاه دارویی آنغوزه 100 کیلوگرم شیرابه برداشت میشود که 150 میلیون ریال درآمد برای بهره برداران دارد. با این تفاسیر رونق گیاهان دارویی از نوشداروهای معضل بیکاری است. بهعنوان مثال درمان اختلالات عصبی در کودکان، کاهش فشار خون، درمان بیماریهای قلبی عروقی ،کمک به هضم غذا، جلوگیری از حملههای هیستری، رفع درد دندان، جلوگیری از رشد میکروب، درمان سیاه سرفه و برونشیت، درمان یبوست از جمله خواص شناخته شده آنغوزه است که تنها یکی از گیاهان دارویی این سرزمین می باشد.
تاج الدینی بیان کرد: متأسفانه بخش زیادی از گیاهان دارویی استان که در طبیعت رشد میکنند بهدلیل برداشت بیرویه آسیب میبینند و از اینرو آموزش چگونگی داشت و برداشت و ترویج کشت گیاهان دارویی یکی از گامهای مؤثر در این زمینه در استان است.
زواره آزادپور مدیر امور باغبانی سازمان جهاد کشاورزی کهگیلویه و بویراحمد نیز در این خصوص در گفتوگو با خبرنگار «ایران» گفت: 220 هکتار از اراضی زراعی و 3500 هکتار از اراضی ملی زیر کشت گیاهان دارویی همچون کرفس، آنغوزه، موسیرو... است. از دیگرگیاهان دارویی که در این اراضی کشت میشود نیز میتوان به بادرنجبویه بومی، بابونه، کتان، به لیمو، چای ترش، آلوئه ورا ونعناع فلفلی اشاره کرد.
وی به وجود سه کارخانه تولید گیاهان دارویی در استان اشاره کرد و افزود: دوکارخانه در حال حاضر از خط تولید تا عرضه آن یعنی از عصارهگیری تا تولید لوازم آرایشی و بهداشتی در حال فعالیت هستند که مجموعاً سه شرکت فعالیت این دوکارخانه را برعهده دارند ویکی از شرکتها بیشتر روی گیاه دارویی شیرین فعالیت دارد و سومین کارخانه که با همکاری بنیاد برکت درحال ساخت است تا 80 درصد پیشرفت فیزیکی داشته است و قرار است در تولید داروهای گیاهی فعالیت کند.اما آنچه که بسیار حائز اهمیت است نبود چرخه وتجهیزات فرآوری است که امیدواریم در ساخت سومین کارخانه این بخش نیز لحاظ شود.
وی به صادرات این گیاهان دارویی بهصورت خام فروشی به کشورهای اروپایی و آسیایی اشاره کرد و اظهارداشت: گیاه دارویی چون «به لیمو» به کشور ترکیه و شیره آنغوزه به کشورهای متقاضی چون اروپا، هند، امارات و مالزی صادر میشود. کشور آلمان نیز یکی از پرطرفدارترین خریداران گیاه دارویی شیرین بیان است. اما نکته قابل توجه اینکه بیشتر این محصولات بهصورت خام فروخته میشود واین نکتهای است که باید مسئولان به آن توجه کنند.
این کارشناس به تولید گیاهان دارویی بهصورت محصولات آرایشی و بهداشتی و صادرات آنها به خارج کشور اشاره کرد و بیان داشت: شرکتهای سینه ره و زردبند با تولید لوازم آرایشی بجز عرضه آن به بازار داخلی آنها را به بازار خارجی همچون اروپا و مالزی صادر میکنند و در این زمینه
موفق نیز بودهاند.
آزادپور تولید سالانه این گیاهان دارویی در استان را 300 تن عنوان کرد و گفت: در سال فقط 5تن عصاره آنغوزه تولید میشود که 90 درصد آن صادر میشود. نوع آب و هوا و بارندگیهای خوب باعث شده تا شرایط برای رشد انواع گیاهان مهیا شود به طوری که این استان بالاترین تنوع گیاهان وحشی ودارویی را دارد وکشت دراراضی بیشتر به صورت دیمی انجام میشود.
وی با بیان اینکه میزان تولید این گیاهان در سالجاری نسبت به سال گذشته از یک رشد 24 درصدی برخوردار بوده است عنوان کرد: با توجه به شرایط به وجود آمده ناشی از شیوع بیماری کرونا در بخشهای مختلف اقتصادی؛ محصولات کشاورزی از جمله گیاهان دارویی استان نیز تا حدی دچارضرر و زیان شدهاند اما خوشبختانه این خسارت خیلی زیاد نبوده است و گیاهی چون آلوئه ورا که امکان انبار کردن و فروش آن در زمان دیگری وجود دارد خوشبختانه در این چرخه تولید و عرضه از زیان مصون بودهاند.
مدیر امور باغبانی سازمان جهاد کشاورزی کهگیلویه و بویراحمد به تعداد بهره برداران در اراضی که مشغول فعالیت هستند اشاره کرد و افزود: بیش از 600 نفر در اراضی استان مشغول جمعآوری و چیدن این گیاهان هستند و نزدیک به 80 نفر نیز در دوکارخانه گیاهان دارویی فعالیت میکنند اما متأسفانه وجود دلالان و واسطهها باعث شده تا بیشترین آسیب اقتصادی به بهره برداران وارد شود.
وی نبود تشکل در زمینه خرید گیاهان دارویی تا بازار عرضه را یکی از عمده مشکلات این چرخه دانسته و تصریح کرد: وقتی تشکلی نیست که محصول جمعآوری شده توسط بهره برداران تا عرضه به بازار داخلی و خارجی را نظارت و اداره کند، باعث میشود دلالان و واسطهها جولان داده و نبض بازار را به دست بگیرند و این باعث میشود خوشه زنجیره تولید ناقص بماند.
آزادپور خام فروشی گیاه دارویی آنغوزه را از جمله مشکلاتی دانست که گریبان سایر محصولات را هم کم و بیش گرفته است. وی در این موردبیان کرد: اتاق بازرگانی، سازمان جهاد کشاورزی و دیگر متولیان در صدد هستند تا راهکاری را بدین منظور ارائه دهند اما تاکنون کاری صورت نگرفته و این روند معیوب همچنان ادامه دارد. وی به نبود ماشینآلات برای کشت مکانیزه و کمبود ادوات در این زمینه اشاره کرد و گفت: برداشت این گیاهان بیشتر بهصورت دستی انجام میشود که جا دارد به این موضوع بهعنوان یک مشکل نگاه ویژه کرد.

تحریف؛ روایت شکست و ناکارآمدی
علیرضا معزی
معاون ارتباطات دفتر رئیس جمهوری
ایـــــــن فقــــــــــــط پیــشبینیناپذیری ترامـــپ و دکترین خروجش از معاهدات جهــــــانی نبود کـــه مخل منافع ملی ما شد بلکه چتر او بر ســـــرِ ایرانستیزترین چهرههای واشنگتن بود و هست که سبب شده در سه سال گذشته، ایران هدف کارزار فشار حداکثری ایالات متحده باشد. دولت ترامپ، ضد ایرانیترین چهره ایالات متحده را نمایندگی میکند و این بدان معناست که فارغ از اینکه چه دولتی در تهران بر سر کار باشد، ایران نه به عنوان یک دولت و نه حتی به معنای یک حاکمیت که به معنای یک سرزمین با خطر امنیتی مواجه شده است. خروج از برجام، تحریم یکجانبه و فشار حداکثری دولت ایالات متحده گرچه به تسلیم ایران و فروپاشی اقتصادش منتهی نشده و نخواهد شد اما زخمهای این جنگ تمامعیار، بیتردید دردآور و آزاردهنده است.
در تقابل با جریان تحریم و تحریف که هوشیارانه و داهیانه از سوی مقام معظم رهبری طرح شده، باید واقعبینانه عامل «تحریم» را در تحلیل شرایط کنونی در نظر داشت. رویارویی با عریانترین شکل جنگ اقتصادی، هزینههای غیرقابل چشمپوشی را در معیشت و جریان زندگی عادی شهروندان به دنبال دارد که نادیده گرفتن آن، پایهگذار تحریف در روایت از ایران امروز خواهد بود. تحریف به دنبال القای «شکست» به شهروندان ایرانی است، شکستی که امید و اعتماد بهنفس را از ملت میگیرد و انگیزهها را کمرنگ خواهد کرد.
وقتی در روایتی غیرواقعی و البته خطرناک از شرایط کنونی، افکار عمومی از تأثیرات مخرب تحریمها منحرف و صرفاً به سوی ناکارآمدی دولت و ساختار اجرایی هدایت میشود بیش از هر زمانی روایت شکست، درونی خواهد شد و امید از دست خواهد رفت. وقتی میدانیم که ایرانستیزان از واشنگتن تا تلآویو و ریاض به دنبال فروپاشاندن اقتصاد و امنیت ایران تنها در چند ماه بودهاند اما اقتصاد ایران توانسته تاکنون تاب آورد و دولت حتی با وجود همزمانی با ابربحرانی همچون کرونا، نیازهای ضروری جامعه را تأمین نماید، وقتی میدانیم دولت ترامپ در رسیدن به آنچه تصور میکرده ناکام مانده است اصرار بر ناکارآمدی دولتی که در صف مقدم میرزمد جز القای شکست نخواهد بود. دولت دوازدهم هم بسان دولتهای دهه شصت، دولت جنگ است؛ جنگی که فشار اقتصادیاش بر دولت حتی از جنگ هشت ساله هم فراتر رفته. تحریف، گاهی واژگون کردن دریچه نگاه به مسأله است. میشود در روایتی واقعی از ناکامی ایرانستیزان در رساندن ایران به فروپاشی گفت و البته از شکست تحریم هرچند با هزینههای غیرقابل کتمان؛ میشود در هنگامههای سخت تاریخ معاصر، روایت پیروزی را به افکار عمومی ارائه داد و به شهروندان آگاهی بخشید که تابآوری ایران به شکست خصمانهترین رویکردها انجامیده. اما میشود در روایتی دیگر، عامداً عامل بیرونی تحریم و کارزار فشار حداکثری را سانسور کرد و شرایط اقتصادی سخت کنونی را صرفاً متوجه ناکارآمدی دولت و دستگاه اجرایی کشور دانست و نهایتاً به منافعی کوتاهمدت در سیاست داخلی هم دل بست. در این جنگ روایتها، جریان تحریف، روایتی ضد منافع ملی را ارائه میدهد؛ روایتی که تسلیمناپذیری ایران در مواجهه با تحریمها را برنمیتابد و روایتی که اساساً تابآوری دولت و ملت را نادیده میگیرد. تحریف به هیچ روی، پیروزی را برای دولت و ملت ایران متصور نیست چراکه در اعتراف به هر شکلی از پیروزی ناچار باید از القای ناکارآمدی عقب بنشیند. تحریف، روایت شکست است چه بلندگوی تحریف در داخل باشد و چه در خارج. در این ستیز روایتها، اگر شرایط فعالیت دولت دوازدهم در غبار تحریف، محو گردد، هر روایتی، روایت ضدملی خواهد بود و در پی ارضای منفعتی فروملی. ماجراجویی با منافع ملی، بازی خطرناکی است. از دشمن انتظاری نیست اما از معارضان و منتقدان هموطن انتظار میرود که با هر درجهای از واگرایی با دولت مستقر، روایتگران «شکست» یک ملت نباشند و با هر سطحی از تضاد با دولت کنونی، به مبلغان جریان تحریف بدل نشوند. القای غیراخلاقی و غیرمنصفانه ناکارآمدی آن هم در سختترین تحریمهای معاصر و در جنون یکجانبهگرایی ایالات متحده، آنهم وقتی میدانیم که جداسازی اقتصاد از نفت چقدر سخت و پیچیده است، وقتی میدانیم که توأمانی کرونا و تحریم چقدر فرساینده است، تعبیری جز تحریف نخواهد داشت.
تحریف، کیمیای وارونهای است که کامیابیها و توانمندیها را، پیروزی را، و امید را به شکست بدل میکند. جریان تحریف در تکاپوست تا مخاطب روایتهایش از یاد ببرد که ایران آغازگر نقض پیمان و ماجراجوی این منازعه نبوده است و اتفاقاً آخرین سنگر چندجانبهگرایی و وفای به عهد است؛ تحریف در تمنای آن است که مخاطبش به یاد نیاورد که دولت، ایستادگی را به وقت ایستادگی و صلح را به وقت صلح به جای آورده است. تحریف در سودای آن است که همه روایتها به شکست منتهی شود و همه چراها با ناکارآمدی دولت پاسخ داده شود.
معاون ارتباطات دفتر رئیس جمهوری
ایـــــــن فقــــــــــــط پیــشبینیناپذیری ترامـــپ و دکترین خروجش از معاهدات جهــــــانی نبود کـــه مخل منافع ملی ما شد بلکه چتر او بر ســـــرِ ایرانستیزترین چهرههای واشنگتن بود و هست که سبب شده در سه سال گذشته، ایران هدف کارزار فشار حداکثری ایالات متحده باشد. دولت ترامپ، ضد ایرانیترین چهره ایالات متحده را نمایندگی میکند و این بدان معناست که فارغ از اینکه چه دولتی در تهران بر سر کار باشد، ایران نه به عنوان یک دولت و نه حتی به معنای یک حاکمیت که به معنای یک سرزمین با خطر امنیتی مواجه شده است. خروج از برجام، تحریم یکجانبه و فشار حداکثری دولت ایالات متحده گرچه به تسلیم ایران و فروپاشی اقتصادش منتهی نشده و نخواهد شد اما زخمهای این جنگ تمامعیار، بیتردید دردآور و آزاردهنده است.
در تقابل با جریان تحریم و تحریف که هوشیارانه و داهیانه از سوی مقام معظم رهبری طرح شده، باید واقعبینانه عامل «تحریم» را در تحلیل شرایط کنونی در نظر داشت. رویارویی با عریانترین شکل جنگ اقتصادی، هزینههای غیرقابل چشمپوشی را در معیشت و جریان زندگی عادی شهروندان به دنبال دارد که نادیده گرفتن آن، پایهگذار تحریف در روایت از ایران امروز خواهد بود. تحریف به دنبال القای «شکست» به شهروندان ایرانی است، شکستی که امید و اعتماد بهنفس را از ملت میگیرد و انگیزهها را کمرنگ خواهد کرد.
وقتی در روایتی غیرواقعی و البته خطرناک از شرایط کنونی، افکار عمومی از تأثیرات مخرب تحریمها منحرف و صرفاً به سوی ناکارآمدی دولت و ساختار اجرایی هدایت میشود بیش از هر زمانی روایت شکست، درونی خواهد شد و امید از دست خواهد رفت. وقتی میدانیم که ایرانستیزان از واشنگتن تا تلآویو و ریاض به دنبال فروپاشاندن اقتصاد و امنیت ایران تنها در چند ماه بودهاند اما اقتصاد ایران توانسته تاکنون تاب آورد و دولت حتی با وجود همزمانی با ابربحرانی همچون کرونا، نیازهای ضروری جامعه را تأمین نماید، وقتی میدانیم دولت ترامپ در رسیدن به آنچه تصور میکرده ناکام مانده است اصرار بر ناکارآمدی دولتی که در صف مقدم میرزمد جز القای شکست نخواهد بود. دولت دوازدهم هم بسان دولتهای دهه شصت، دولت جنگ است؛ جنگی که فشار اقتصادیاش بر دولت حتی از جنگ هشت ساله هم فراتر رفته. تحریف، گاهی واژگون کردن دریچه نگاه به مسأله است. میشود در روایتی واقعی از ناکامی ایرانستیزان در رساندن ایران به فروپاشی گفت و البته از شکست تحریم هرچند با هزینههای غیرقابل کتمان؛ میشود در هنگامههای سخت تاریخ معاصر، روایت پیروزی را به افکار عمومی ارائه داد و به شهروندان آگاهی بخشید که تابآوری ایران به شکست خصمانهترین رویکردها انجامیده. اما میشود در روایتی دیگر، عامداً عامل بیرونی تحریم و کارزار فشار حداکثری را سانسور کرد و شرایط اقتصادی سخت کنونی را صرفاً متوجه ناکارآمدی دولت و دستگاه اجرایی کشور دانست و نهایتاً به منافعی کوتاهمدت در سیاست داخلی هم دل بست. در این جنگ روایتها، جریان تحریف، روایتی ضد منافع ملی را ارائه میدهد؛ روایتی که تسلیمناپذیری ایران در مواجهه با تحریمها را برنمیتابد و روایتی که اساساً تابآوری دولت و ملت را نادیده میگیرد. تحریف به هیچ روی، پیروزی را برای دولت و ملت ایران متصور نیست چراکه در اعتراف به هر شکلی از پیروزی ناچار باید از القای ناکارآمدی عقب بنشیند. تحریف، روایت شکست است چه بلندگوی تحریف در داخل باشد و چه در خارج. در این ستیز روایتها، اگر شرایط فعالیت دولت دوازدهم در غبار تحریف، محو گردد، هر روایتی، روایت ضدملی خواهد بود و در پی ارضای منفعتی فروملی. ماجراجویی با منافع ملی، بازی خطرناکی است. از دشمن انتظاری نیست اما از معارضان و منتقدان هموطن انتظار میرود که با هر درجهای از واگرایی با دولت مستقر، روایتگران «شکست» یک ملت نباشند و با هر سطحی از تضاد با دولت کنونی، به مبلغان جریان تحریف بدل نشوند. القای غیراخلاقی و غیرمنصفانه ناکارآمدی آن هم در سختترین تحریمهای معاصر و در جنون یکجانبهگرایی ایالات متحده، آنهم وقتی میدانیم که جداسازی اقتصاد از نفت چقدر سخت و پیچیده است، وقتی میدانیم که توأمانی کرونا و تحریم چقدر فرساینده است، تعبیری جز تحریف نخواهد داشت.
تحریف، کیمیای وارونهای است که کامیابیها و توانمندیها را، پیروزی را، و امید را به شکست بدل میکند. جریان تحریف در تکاپوست تا مخاطب روایتهایش از یاد ببرد که ایران آغازگر نقض پیمان و ماجراجوی این منازعه نبوده است و اتفاقاً آخرین سنگر چندجانبهگرایی و وفای به عهد است؛ تحریف در تمنای آن است که مخاطبش به یاد نیاورد که دولت، ایستادگی را به وقت ایستادگی و صلح را به وقت صلح به جای آورده است. تحریف در سودای آن است که همه روایتها به شکست منتهی شود و همه چراها با ناکارآمدی دولت پاسخ داده شود.

ضربه تحریف به اعتماد عمومی
اکبر ترکان
فعال سیاسی
پیرو اشارات مقام معظم رهبری به اهمیت مسأله تحریف در واقعیتهای سیاسی، رئیس جمهوری نیز در سخنانی به همین مسأله اشاره داشت. آقای روحانی از جمله این گونه اشاره کرده که ذبح کردن واقعیت و حقیقت زیر خنجر تحریف باعث جلوگیری از موفقیت ما خواهد شد. اصل مسأله تحریف همانگونه که مقام معظم رهبری و همین طور رئیسجمهوری گفتهاند یک واقعیت در صحنه سیاسی امروز کشور است.
واقعیتی که یکی از مهمترین و راهبردیترین شاخصههای اجتماعی-سیاسی امروز ایران را به صورت مستقیم هدف قرار میدهد. آن شاخصه چیزی نیست جز آگاهی و اطلاع فراگیر جامعه از تحولات و جریان مستمر امور مختلف. این مهم وقتی در معرض حمله مستمر و شدید جریانهای مختلف تحریف قرار بگیرد، به طور طبیعی در گذر زمان دچار فرسایش شده و در همین فرآیند قدرت تشخیص واقعیت توسط بدنه جامعه افتی جدی پیدا میکند. ماحصل این هم میتواند منجر به تصمیمگیریهای عمومی اشتباه و یا کنشهای عمومی نامتناسب با واقعیت توسط جامعه گردد. تأثیر دیگر جریان مستمر تحریف جایی است که اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی آسیبهای سنگینی میبینند. در دنیای امروز به دلیل گسترش فناوری اطلاعات، شکل و کیفیت گردش اخبار و فرآیند اطلاعرسانی انقلابی بزرگ را تجربه میکند و کمتر امکان پنهانکاری و انحراف اذهان عمومی از واقعیت وجود دارد.
در چنین فضایی تحریف واقعیت به هر شکلی خیلی سریعتر از گذشته ماهیت خود را نشان میدهد و اگر این اتفاق از طرف بخشهایی که دارای رسمیت در کشور هستند انجام شود، یکی از نتایج مهم آن کاهش مستمر اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی خواهد بود.
مسأله دیگر در این زمینه نیز به سلسله مراتب مختلف تصمیمگیری مربوط میشود؛ از مرحله مطالبهگری عمومی در سطح جامعه گرفته تا تصمیمسازی، تصمیمگیری نهایی، اجرای تصمیمات و ارائه گزارش کیفیت این اجرا. انحراف از واقعیت در هر مرحله از این فرآیند مسبب اشتباهات بسیار قابل توجه و خسارتباری خواهد شد. چرا که ما را به سمت نوعی از مدیریت و برنامهریزی سوق میدهد که آغشته به چیزهایی غیر از واقعیت است. ناگفته پیداست که مدیریت و برنامهریزی بر اساس چیزی جز واقعیت موجود تا چه اندازه میتواند خطرآفرین باشد.
به همین منوال میتوان خطرات و اثرات منفی متعددی چون ایجاد تنشها و درگیریهای غیرضروری سیاسی و اجتماعی، مغشوش شدن مرز واقعیت و دروغ، ایجاد پریشانی اجتماعی در اذهان عمومی و ... را به عنوان آثار جریان تحریف بر شمرد. اما مسأله جریان تحریف فقط این موضوعات نیست. ما در این خصوص با موضوع تعیین کننده و تأثیرگذار دیگری نیز روبهرو هستیم. آن هم مسأله عاملیت این تحریف است. به عبارتی موضوع مهم این است که این تحریف توسط عاملان خارجی و متعارض نظام انجام میشود تا توسط بخشی از سیاسیون داخل نظام علیه بخش دیگر؟
تکلیف نیروهای معارض و دشمن نظام کاملاً روشن است و خط تحریف یکی از اساسیترین استراتژیهای آنها در مقابله با جمهوری اسلامی طی تمام 40 سال گذشته بوده. مردم نیز کم و بیش تکلیف خود را با این خط طی 4 دهه اخیر روشن کرده و کمتر تمایلی به سمت آن نشان دادهاند. به واقع تحریف خطرناک که دارای آثار مخرب یاد شده میباشد، تحریفی است که در درون و در مناسبات بین گروهها و نیروهای سیاسی داخل نظام شکل میگیرد. کما اینکه رئیس جمهوری هم در سخنان دیروز خود اشاره کرد که تحریف و تحریم کار طبیعی دشمن است. اما تحریفی که در داخل کشور رخ میدهد از هر دوی اینها «دردناکتر» میباشد.
این درد هم فقط درد ضربه زدن به سرباز خودی در میانه میدان نبرد و مواجهه با دشمن نیست، بلکه فراتر از آن درد ناشی از قربانی شدن منافع ملی و عمومی کشور در خلال اتخاذ راهبرد اشتباه «تحریف» میباشد. اشتباهی که نه در پی خود جامعه یکدست و متحدی باقی میگذارد و نه سربازانی با روحیه. به عبارت دیگر باید گفت که واقعیت هیچ گاه با فشار و اصرار جریان «تحریف» تغییر نمیکند، استمرار این راهبرد غلط تنها باعث میشود که این واقعیت روی تلخ و پرهزینه خود را برای همه ما آشکار کند.
فعال سیاسی
پیرو اشارات مقام معظم رهبری به اهمیت مسأله تحریف در واقعیتهای سیاسی، رئیس جمهوری نیز در سخنانی به همین مسأله اشاره داشت. آقای روحانی از جمله این گونه اشاره کرده که ذبح کردن واقعیت و حقیقت زیر خنجر تحریف باعث جلوگیری از موفقیت ما خواهد شد. اصل مسأله تحریف همانگونه که مقام معظم رهبری و همین طور رئیسجمهوری گفتهاند یک واقعیت در صحنه سیاسی امروز کشور است.
واقعیتی که یکی از مهمترین و راهبردیترین شاخصههای اجتماعی-سیاسی امروز ایران را به صورت مستقیم هدف قرار میدهد. آن شاخصه چیزی نیست جز آگاهی و اطلاع فراگیر جامعه از تحولات و جریان مستمر امور مختلف. این مهم وقتی در معرض حمله مستمر و شدید جریانهای مختلف تحریف قرار بگیرد، به طور طبیعی در گذر زمان دچار فرسایش شده و در همین فرآیند قدرت تشخیص واقعیت توسط بدنه جامعه افتی جدی پیدا میکند. ماحصل این هم میتواند منجر به تصمیمگیریهای عمومی اشتباه و یا کنشهای عمومی نامتناسب با واقعیت توسط جامعه گردد. تأثیر دیگر جریان مستمر تحریف جایی است که اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی آسیبهای سنگینی میبینند. در دنیای امروز به دلیل گسترش فناوری اطلاعات، شکل و کیفیت گردش اخبار و فرآیند اطلاعرسانی انقلابی بزرگ را تجربه میکند و کمتر امکان پنهانکاری و انحراف اذهان عمومی از واقعیت وجود دارد.
در چنین فضایی تحریف واقعیت به هر شکلی خیلی سریعتر از گذشته ماهیت خود را نشان میدهد و اگر این اتفاق از طرف بخشهایی که دارای رسمیت در کشور هستند انجام شود، یکی از نتایج مهم آن کاهش مستمر اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی خواهد بود.
مسأله دیگر در این زمینه نیز به سلسله مراتب مختلف تصمیمگیری مربوط میشود؛ از مرحله مطالبهگری عمومی در سطح جامعه گرفته تا تصمیمسازی، تصمیمگیری نهایی، اجرای تصمیمات و ارائه گزارش کیفیت این اجرا. انحراف از واقعیت در هر مرحله از این فرآیند مسبب اشتباهات بسیار قابل توجه و خسارتباری خواهد شد. چرا که ما را به سمت نوعی از مدیریت و برنامهریزی سوق میدهد که آغشته به چیزهایی غیر از واقعیت است. ناگفته پیداست که مدیریت و برنامهریزی بر اساس چیزی جز واقعیت موجود تا چه اندازه میتواند خطرآفرین باشد.
به همین منوال میتوان خطرات و اثرات منفی متعددی چون ایجاد تنشها و درگیریهای غیرضروری سیاسی و اجتماعی، مغشوش شدن مرز واقعیت و دروغ، ایجاد پریشانی اجتماعی در اذهان عمومی و ... را به عنوان آثار جریان تحریف بر شمرد. اما مسأله جریان تحریف فقط این موضوعات نیست. ما در این خصوص با موضوع تعیین کننده و تأثیرگذار دیگری نیز روبهرو هستیم. آن هم مسأله عاملیت این تحریف است. به عبارتی موضوع مهم این است که این تحریف توسط عاملان خارجی و متعارض نظام انجام میشود تا توسط بخشی از سیاسیون داخل نظام علیه بخش دیگر؟
تکلیف نیروهای معارض و دشمن نظام کاملاً روشن است و خط تحریف یکی از اساسیترین استراتژیهای آنها در مقابله با جمهوری اسلامی طی تمام 40 سال گذشته بوده. مردم نیز کم و بیش تکلیف خود را با این خط طی 4 دهه اخیر روشن کرده و کمتر تمایلی به سمت آن نشان دادهاند. به واقع تحریف خطرناک که دارای آثار مخرب یاد شده میباشد، تحریفی است که در درون و در مناسبات بین گروهها و نیروهای سیاسی داخل نظام شکل میگیرد. کما اینکه رئیس جمهوری هم در سخنان دیروز خود اشاره کرد که تحریف و تحریم کار طبیعی دشمن است. اما تحریفی که در داخل کشور رخ میدهد از هر دوی اینها «دردناکتر» میباشد.
این درد هم فقط درد ضربه زدن به سرباز خودی در میانه میدان نبرد و مواجهه با دشمن نیست، بلکه فراتر از آن درد ناشی از قربانی شدن منافع ملی و عمومی کشور در خلال اتخاذ راهبرد اشتباه «تحریف» میباشد. اشتباهی که نه در پی خود جامعه یکدست و متحدی باقی میگذارد و نه سربازانی با روحیه. به عبارت دیگر باید گفت که واقعیت هیچ گاه با فشار و اصرار جریان «تحریف» تغییر نمیکند، استمرار این راهبرد غلط تنها باعث میشود که این واقعیت روی تلخ و پرهزینه خود را برای همه ما آشکار کند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
عید سعید غدیر خم را تبریک می گوییم
-
با شهروندان عزیز لبنانی همدردیم و درکنار آنان هستیم
-
قادریم تحریم را بشکنیم به شرط اینکه اول تحریف را بشکنیم
-
صفحه آخر هفته فرهنگی
-
دلِ سوخته بیروت
-
روزنامه نگارانی که کرونا از ما گرفت
-
شغلی که زندگی است
-
دولت با کالا برگ کردن کالاها مخالف است
-
مردی به وسعت فرهنگ
-
جزئیات دریافت مالیات از خانههای خالی
-
حقوق بشر را به حقوق ملت تعمیم دهیم
-
اجرای مبارزه با فساد در فوتبال
-
چرا اپراتورها بستههای بلندمدت اینترنت را حذف کردند
-
تنوع گیاهی 60 کشور در قلب دنا
-
تحریف؛ روایت شکست و ناکارآمدی
-
ضربه تحریف به اعتماد عمومی

اخبارایران آنلاین