
درسهای اقتصادی کووید19
پیروزی فناوری بر پاندمی
گروه اقتصادی | حدود یکسال و اندی از انتشار بیماری فراگیر کووید19 گذشته است. بیماریای که بیش از 2 میلیون نفر را در سطح جهان بهکام مرگ فرستاده و همچنان در عرصه زندگی مردم یکه تازی میکند. اما در این یکسال چه بر سر اقتصاد جهان آمده است، موضوعی است که پیش از این به آن پرداخته شده، اما چه درسهایی از آن میتوان آموخت کمتر کسی به آن پرداخته است. در این خصوص، یووال نوح هراری، تاریخ شناس مطرح جهان و نویسنده کتاب «انسان خردمند»، کتابی که در ایران بیش از 10 بار تجدیدچاپ شده و هنوز پس از سه سال از انتشار آن همچنان در فهرست کتابهای پرفروش نیویورک تایمز قرار دارد، در مقالهای در روزنامه فایننشال تایمز به بررسی «درسهایی از کووید19 پرداخته است.»
به اعتقاد هراری، بیماری کرونا نشان داده که بشریت دیگر بییار و یاور نیست. بیماریهای فراگیر دیگر جزو نیروهای غیرقابل کنترل طبیعت نیست. علم، آنها را به یک چالش قابل مدیریت تبدیل کرده است. در این صورت پس چرا اینقدر مرگ و میر بالا رفته و رنج بشریت افزون شده؟ پاسخ هراری این است: «تصمیمهای نادرست سیاسی.»
هراری در این مقاله نوشته است که در دورههای پیشین، زمانی که بشر با بلایایی از قبیل مرگ سیاه (طاعون قرن چهاردهم میلادی)، مواجه میشد، ایدهای از اینکه چه چیزی عامل آن شده یا اینکه چگونه میتوان آن را متوقف کرد، وجود نداشت. زمانی که آنفلوانزا 1918 بروز یافت، بهترین دانشمندان جهان نتوانستند ویروس مرگآور را تشخیص دهند و بسیاری از اقدامات پیشگیرانهای که اتخاذ شد، بیفایده بود و تلاشها هم برای تهیه واکسنها بیثمر.
این تاریخدان در ادامه مینویسد: اما این بار برخورد با کووید19 بسیار متفاوت بود. اولین زنگ خطری که درباره یک بیماری فراگیر بالقوه جدید به صدا درآمد در اواخر دسامبر 2019 بود. تا 10 ژانویه 2020، دانشمندان نه تنها ویروس را ایزوله کرده بودند، بلکه ژنوم آن را هم درآورده و اطلاعات آنلاین را منتشر کردند. طی چند ماه بعد معلوم شد که چه اقداماتی را باید اتخاذ و زنجیره عفونت را متوقف کرد. در کمتر از یکسال چندین واکسن مؤثر به تولید انبوه رسید. در جنگ بین بشریت و عوامل بیماری زا، بشر هرگز اینقدر پرقدرت نبوده است.
در کنار این موفقیتهای غیرمترقبه بیوتکنولوژی، باید بر قدرت فناوری اطلاعات در سال کووید هم تأکید کرد. در دورههای پیشین، بشریت به ندرت میتوانست بیماریهای فراگیر را متوقف کند، زیرا انسانها نمیتوانستند زنجیره عفونت را در زمان واقعی رصد کنند و نیز هزینه اقتصادی تعطیلیهای اجباری طولانی مدت هم اجتنابناپذیر بود. در سال 1918 شما میتوانستید افرادی را قرنطینه کنید که دچار بیماری آنفلوانزای مخوف شده بودند اما نمیتوانستید حرکت پیش از بیماری یا حاملان ویروس را ردیابی کنید. و اگر شما دستور میدادید که کل جمعیت یک کشور برای چند هفته در خانه بمانند، نتیجهاش ویرانی اقتصاد، شکست اجتماع و قحطی عمومی بود.
اما در قرن حاضر چه اتفاقی افتاد؟ این تاریخدان مینویسد: در مقابل، در سال 2020، نظارت دیجیتال، رصد بردارهای نقطهای بیماری را خیلی آسانتر کرد، به این معنا که قرنطینه را میتوان هم مؤثرتر و هم انتخابیتر انجام داد. حتی مهم تر، اتوماسیون و اینترنت تعطیلی ناشی از بیماری را حداقل در کشورهای توسعه یافته امکانپذیر ساخت. در حالی که در برخی بخشهای دنیای در حال توسعه تجربه بشری هنوز طاعون گذشته را به یاد داشت در بسیاری از دنیای توسعه یافته انقلاب دیجیتال همه چیز را تغییر داده بود.
کشاورزی را در نظر بگیرید. برای هزاران سال تولید مواد غذایی به نیروی کار انسانی وابسته بود و نزدیک به 90 درصد مردم کشاورز بودند. امروزه در کشورهای توسعهیافته این دیگر مثل حالت قبل نیست. در ایالات متحده، فقط 1.5 درصد مردم روی زمینهای کشاورزی کار میکنند و این نه تنها برای تغذیه مردم کشور خودشان کفایت میکند، بلکه ایالات متحده را به یکی از صادرکنندگان پیشتاز مواد غذایی مبدل کرده است. تقریباً تمامی کار کشاورزی با ماشینآلات که در مقابل بیماری ایمن هستند انجام میشود. بنابراین تعطیلی اجباری فقط تأثیر کمی روی کشاورزی داشته است.
یک مزرعه گندم را در اوج مرگ سیاه (قرن چهاردهم) در نظر بگیرید. اگر به کشاورز میگفتید در ایام برداشت در خانه بمان، بدون شک گرسنه میماندید. اگر به کشاورز میگفتید که بیا و برداشت کن، به احتمال آنها همدیگر را آلوده میکردند. چه باید کرد؟
حالا همان مزرعه گندم را در سال 2020 در نظر بگیرید. یک جیپیاس تنها میتواند کمباین را در کل مزرعه با بازدهی بسیار بالا هدایت کند و شانس آلودگی هم به صفر میرسد. در حالی که در سال 1349 یک کشاورز نزدیک به 5 بوشل گندم در روز برداشت میکرد، در سال 2014 یک کمباین میتوانست 30 هزار بوشل در روز برداشت کند. به همین خاطر کووید 19 هیچ اثر تأثیرگذاری روی تولید جهانی محصولات کشاورزی از قبیل گندم، ذرت و برنج نگذاشت.
به نوشته هراری، برای تغذیه مردم فقط برداشت محصولات کشاورزی کافی نیست. شما به حمل آن هم نیاز دارید که باید گاهی اوقات هزاران کیلومتر طی شود. در طول تاریخ، تجارت یکی از شرّهای اصلی تاریخ بیماری فراگیر بوده است. بیماریهای مرگ آور در کل جهان روی کشتیهای تجار و کاروانهایی که مسافت طولانی را طی میکردند حرکت میکردند. برای مثال مرگ سیاه، از شرق آسیا و در طول جاده ابریشم به خاورمیانه رسید و این کشتیهای بازرگانان جنوایی بود که آن را به اروپا آورد. تجارت چنین خطر مرگآوری بود زیرا هر واگن نیازمند یک مراقب بود و دهها ملوان موظف بودند که هر کشتی را اداره کنند. این کشتیهای مملو از آدمها و اتاقکها، بستر گرم بیماریها بودند.
اما در سال 2020، تجارت جهانی کم و بیش آرامتر است زیرا تعداد افراد کمی در آن دخیل هستند. یک کشتی کانتینربر امروزی میتواند دهها تن بیشتر از ناوگان تجاری کل ایام اوایل پادشاهی مدرن حمل کند.
در سال 1582، ناوگان تجاری انگلیس در کل ظرفیت 68 هزار تن و نزدیک به 16 هزار ملوان در اختیار داشت. اما امروزه کشتی کانتینربر «او او سی ال»هنگ کنگ در سال 2017، میتوانست 200 هزار تن کالا حمل کند در حالی که خدمه آن فقط 22 نفر بود. در ادامه این مقاله آمده است که اتوماسیون و دیجیتال کردن تأثیر بسیار عمیقی روی خدمات گذاشته است. در سال 1918، نمیشد تصور کرد که دفاتر، مدارس، دادگاهها یا کلیساها بتوانند در ایام تعطیلی اجباری کار خود را انجام دهند. اگر دانشآموزان و معلمان در خانههای خود میماندند، چگونه میتوانستند درس را ادامه دهند؟ امروزه ما جواب آن را میدانیم.
نویسنده در پایان نتیجه گرفته است که اگر با همه این احوال کووید19 در سال 2021 ادامه یابد و میلیونها نفر را بکشد یا اگر در سال 2030 یک بیماری فراگیر مرگ آورتری به بشریت لطمه بزند، آن دیگر نه فاجعه غیرقابل کنترل طبیعی است و نه مجازات خداوند. این دیگر قصور بشری است و دقیقتر بگویم، شکست سیاست است.
یک «توسعه یافتگی» به ایران بدهکاریم
نرسی قربان
کارشناس ارشد انرژی
بررسی تاریخ صنعت نفت و گاز کشور و روند توسعه میادین بویژه میدانهای مشترک یک مسأله را آشکار میکند. اینکه ایران به آنچه الفبای توسعه است، دسترسی کمتری به نسبت رقبا داشته است. وزارت نفت دولت یازدهم و دوازدهم سعی کرد تا سرعت قطار توسعه میادین نفتی و گازی مشترک کشور را بالا ببرد و اقداماتی نیز در این دوره انجام شد که خود را در افزایش تولید از میادین مشترک غرب کارون، پارس جنوبی و این هفته نیز در ساختار میدان نفتی آذر به نمایش میگذارد؛ اما سؤال اینجاست که چرا اینقدر در توسعه میادین مشترک با کشورهای همجوار تأخیر داشته ایم؟ خسارتی که به ایران از بابت تأخیر در توسعه این میادین وارد شده، چقدر است؟ آیا مجالی برای جبران آن داریم؟
البته آنچه درباره عقب ماندگی میادین مشترک میگوییم، در مورد میادین داخلی و مستقل نیز صادق است؛ اما اولویت میادین مشترک بوده است چرا که کشور شریک در مخزنهای مشترک بهصورت مداوم در حال برداشت نفت و گاز است و تعلل در توسعه این میدانها حق مردم ایران را نصیب همسایگان میکند. مانند یک لیوان مشترک با دو نی که یکی از طرفین زودتر شروع به نوشیدن کند و در نتیجه شربت بیشتری هم مینوشد.
برای این عقب ماندگی دلایل مختلفی عنوان میشود؛ ناتوانی مدیران در درک و مدیریت صحیح و سلطه چارچوبهای بوروکراتیک گرفته تا بدعهدی خارجیها و خیانت شرکتهای بینالمللی! اما در این لشکر موانع، چند مسأله نقش مهمتری از مابقی عوامل دارند. سرمایه، تکنولوژی و مدیریت سه ضلع توسعه هستند که ایران در زمان مناسب به آنها دسترسی نداشته و به همین خاطر نیز نتوانسته توسعه کافی در میادین نفتی و گازی کشور رقم بزند.
ما سالهاست که اسیر تحریم، مشکلات اف ای تی اف و عدم دسترسی به تکنولوژیهای روز دنیا و سرمایههای بینالمللی هستیم. در این مدت سعی کردهایم که حتی با هزینههای بالاتر بخشی از نیاز کشور را تأمین کنیم و اولویتها که میادین مشترک را نیز شامل میشود، پیش ببریم. اما این مشکلات ساده نبود و وقتی هم به میادین مشترک میرسیم که در یک سوی دیگر میدان، غولهای نفتی در حال توسعه آن هستند، کار سختتر میشود. شرکای ایران در این میدانها، کشورهایی هستند که به تکنولوژی و سرمایه شرکتهای برتر نفتی جهان دسترسی دارند و ما باید با تکیه بر توان تولید داخلی با آنها رقابت کنیم و همین مسأله مشکلات را چندین برابر میکند.
در خصوص میدان مشترکی مانند پارس جنوبی، قطریها سالهاست که به کمک شرکتهای نفتی برتر جهان برداشت حداکثری گاز را رقم زدهاند. زمانی که ما درگیر جنگ بودیم، قطریها کار توسعه میدان را شروع کرده بودند و ایران نه سرمایه کافی برای توسعه میدان را داشت و نه موقعیت مناسب را. یا در مورد میدان نفتی آذر که این هفته افتتاح شد، طرف عراقی با سرعت در حال توسعه و برداشت نفت از این میدان است؛ اما میبینیم که طرح توسعه این میدان در سال 2008 به سبب تحریمهای بینالمللی یک بار شکست خورد و مانع از فعالیت شرکتهای گازپروم و استات اویل در این طرح توسعه شد و اکنون در سال 2021 توانستهایم به تولید میانگین 60 هزار بشکه در روز در این میدان دست یابیم. لذا عامل اصلی عقب ماندگی تجمعی تولید ایران در میادین مشترک و ضریب بازیافت اندک نفت خام و افت فشار در میادین گازی را که از این پس بحرانی جدی برای ایران خواهد بود میتوان عدم دسترسی کشور به سرمایه و تکنولوژی روز دنیا دانست. ما در خصوص تکنولوژی روز دنیا حدود 3 دهه از جهان عقب هستیم. تعامل کافی با شرکتهای بزرگ نفتی نداشتهایم و نتوانستهایم به مرز فناوری روز نزدیک شویم. اینکه چه خسارتی از بابت جنگ، تحریم و مسائلی نظیر اف ای تیاف و از بابت این عدم توسعه در میادین مشترک به ایران وارد شده، برآورد دقیقی ندارد اما بدون شک رقم آن میلیاردها دلار خواهد بود که احتمالاً هیچگاه جبران نشود. از این لحاظ ما به ایران یک توسعهیافتگی به اندازه حداقل آنچه در کشورهای شریک مانند قطر رقم خورده و خواهد خورد، بدهکاریم. اگر روند فعلی ادامه پیدا کند و ایران نتواند به تکنولوژی و سرمایه کافی دسترسی داشته باشد، شرایط روز به روز سختتر خواهد شد. در دنیای پیشرفته کسی درها را به روی صنعت نفت خود نمیبندد و چرخ را از نو اختراع نمیکند بلکه با یک جهش به تکنولوژی روز جهان دست مییابد و سعی میکند در جلوبردن مرزهای تکنولوژی سهم داشته باشد. لذا توجه به تولید داخل اهمیت ویژهای دارد اما نباید از اهمیت سرمایه و تکنولوژی روز جهان غافل بود.