بازخوانی پرونده منافقین در همدستی با صدام در جنگ خیانت کارانه
مرصاد کمینگاه غرور
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
این روزها سالگرد عملیات مرصاد است. این عملیات از جنبههای گوناگون قابل بررسی و ارزیابی است. هنگامی که ساعت ۲ بعد از ظهر بیستوهفتم تیرماه ۱۳۶۷ رادیو تهران در خبری غیرمنتظره اعلام کرد؛ ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته است، جنگ به نحو غیرمنتظرهای گسترش یافت. این وضعیت تا روز ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ که آتش بس بهصورت رسمی میان ایران و عراق آغاز شد - حدود یک ماه – بهطول انجامید که عملیات نظامی «فروغ جاویدان»(عملیات خائنانه) بزرگترین تحرک نظامی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و متعاقب آن عملیات پدافندی مرصاد ازجمله آنها است.
بر اساس منابع نظامی، از اواخر سال ۱۳۶۴ تا اوایل سال ۱۳۶۶ تشکیلات منافقین ۱۰۴ مورد اقدام نظامی علیه مواضع نیروهای جمهوری اسلامی ایران انجام داد که اغلب ایذایی بود. اواخر خرداد ۱۳۶۶، تشکیلات رجوی، تشکیل «ارتش آزادیبخش ملی» را اعلام کرد. از این زمان عملیات نظامی این سازمان علیه مدافعان در برابر ارتش متجاوز عراق، گسترش بیشتری یافت، تا آنجا که براساس منابع نظامی، طی چهار ماه پس از تشکیل ارتش آزادیبخش، ۸۴ عملیات کوچک توسط این سازمان جهت تضعیف جبهه خودی و حمایت از دشمن بعثی انجام گرفت. تحرکات نظامی منافقین در سال پایانی جنگ اوج گرفت. اولین اقدام نظامی بزرگ گروه رجوی با کمک ارتش عراق در18 فروردین 1367 به نام عملیات «آفتاب» صورت گرفت که در جریان این عملیات، به دلیل غافلگیر شدن نیروهای گردان ۳۰۷ ژاندارمری و یگانهایی از لشکر ۷۷ خراسان ۴۵۰ نفراز رزمندگان ارتش اسیر و تعدادی تانک و نفربر به دست عوامل دشمن افتاد. دو ماه بعد، در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۶۷ عملیات دیگری توسط گروه رجوی با حمایت ارتش عراق انجام گرفت که تا عمق دو کیلومتری پیش آمده و شهر مهران به اشغال آنان درآمد.
این عملیات با تحولات چشمگیر دیگری در وضعیت جنگ، ازجمله حمله گسترده عراق با پشتوانه تسلیحات پیشرفته اعطایی قدرتهای بزرگ، درگیریهای نیروی دریایی ایران و امریکا و هدف قرار گرفتن یک هواپیمای مسافری ایران از سوی یک ناو امریکایی که منجر به شهادت ۲۹۰ مسافر آن شد نیز همراه بود که میتوانست برپیچیدگی اوضاع بیفزاید. سه روز بعد از اعلام پذیرش قطعنامه از سوی ایران ،منافقین عملیات خائنانه را که برای دوماه بعد تدارک دیده بود به اجرا در آورد و با حمایت ارتش عراق عزم پایتخت کرد؛ عملیاتی که از دیدگاه ناظران بیطرف نظامی، بزرگترین شکست نظامی منافقین و بنبست راهکار نظامی در پیشبرد اهداف براندازانه بود، زیرا هدف عملیات خائنانه، تسخیر تهران و براندازی جمهوری اسلامی بود. مسعود رجوی در شب عملیات، پیشبینی کرده بود که نیروهای تحت امرش ظرف ۴۸ ساعت به تهران خواهند رسید.
رجوی تمام توان خود را در این حمله به کار گرفت تا به هدف خود دست یابد. وی که از سالها قبل مترصد وارد آوردن ضربهای کاری بر پیکر نظام جمهوری اسلامی بود از پی این تحلیل که شرایط داخلی ایران مساعد نبوده و نظام سیاسی در اثر جنگ و فشارهای اقتصادی، بینالمللی، سیاسی و اجتماعی در ضعیفترین موقعیت قرار دارد تصمیم خود را به اجرا درآورد. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران و الزامات بینالمللی قطعنامه برای طرفین، عامل دیگری بود که رهبری منافقین را وادار به تصمیم عجولانه کرد، چرا که طرفین درگیر درجنگ در آستانه ورود به شرایط جدید پس از جنگ بودند؛ درصورت آتشبس میان دو کشور، دیگر فرصتی برای رجوی باقی نمیماند تا وارد خاک ایران شود.
بر همین اساس مسعود رجوی توانست صدام را متقاعد کند که قبل از بسته شدن کامل مرزها و اجرای قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل، به وی اجازه دهد تا مسئولیت انجام آخرین عملیات علیه خاک ایران به او داده شود و به موازات این اقدامات بهسرعت تمامی هوادارانش در سراسر دنیا را فرا خواند تا هرچه زودتر خود را به عراق برسانند. رجوی درنشستی با شرکت نیروهای عمل کننده در عملیات خائنانه نقشههای تدارک شده برای عملیات را نشان داد، حتی محل اقامت خود را ( در تهران) نیز مشخص کرد. وی مدعی شد که مردم بهمحض ورود نیروهای ما به ایران به یاریمان خواهند شتافت.
عملیات خائنانه از صبح دوشنبه سوم مرداد ۱۳۶۷ آغاز شد. نیروهای منافقین از مرز خسروی وارد خاک ایران شدند و با کمک ارتش عراق تا شب خود را به اسلام آباد رساندند.فردای آن روز حرکت به سمت کرمانشاه را آغاز کردند، اما در ظاهر بهدلیل ترافیک ایجاد شده در جاده اسلام آباد به کرمانشاه، حرکت نیروهای رجوی کند و نهایتاً در سی و چهار کیلومتری کرمانشاه و در گردنه «چهارزبر» در کمین نیروهای ارتش و سپاه پاسداران قرار گرفته و منهدم شدند، بهطوری که صدها تن از نیروهای منافقین کشته و مابقی مجبور به فرار شدند.
نیروهای منافقین در عملیات خائنانه برغم بهرهگیری از ۲۵ تیپ و حمایت و پشتیبانی تسلیحاتی و هوایی ارتش عراق و همراهی در ورود به عمق خاک ایران، شکست سختی خوردند. عراق برای کاستن از حجم رویارویی نیروهای خودی با نفرات رجوی در غرب، اقدام به تکی وسیع در خرمشهر وهجوم و آتش سنگین در منطقه سرپل و صالحآباد و تصرف آنها کرد که میتوانست کار نیروهای رجوی را تسهیل کند، اما این دست اقدامات هم نفعی به حال نیروهای رجوی نداشت و آنان مفتضحانه حقارت شکست را پذیرفتند، اگر چه تشکیلات رجوی در دفاع از عملیات خائنانه آن را «پاسخی سیاسی» به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران شناسانده و گفتند: «هدف مسئولان از پذیرش قطعنامه قبل از هر چیز اجرای آتش بس و بسته شدن مرزها بود تا نیروهای ارتش آزادیبخش ملی، امکان ورود به خاک ایران را پیدا نکنند.» و اجرای عملیات از طرف منافقین برای آن بود که «حساب جنگ آزادیبخش از حساب درگیری ایران با عراق جدا شود» و معنای عملیات خائنانه اعلام همین موضع سیاسی بود. از اینرو اجرای عملیات میبایست تابع الزامهای سیاسی باشد، نه تابع ملاحظات نظامی. یعنی میبایست به فوریت و به هر قیمت صورت بگیرد!»
در این میان ناظران سیاسی معتقدند صدام برای خلاصی از شر منافقین در فضا و مناسبات پس از آتش بس چنین دامی را برای آنان گسترد و از جلسه فوری صدام با رجوی بلافاصله پس از قبول قطعنامه از سوی ایران، در حضور سرلشکر البراک تکریتی رئیس سرویسهای امنیتی عراق و سپهبد صابر الدوری یکی از افسران نزدیک به صدام، بهعنوان قرینه یاد میکنند.
در این جلسه صدام از رجوی میخواهد تا در تدارک حملهای به ایران باشد و رهبر بلند پرواز منافقین نیز به صدام قول میدهد که ظرف چند ساعت نیروهایش وارد همدان در 250 کیلومتری تهران شوند و از آنجا با استقبال مردم وارد تهران شوند.
محمدهادی پریازانی
همرزم امیرسرتیپ سیاوش جوادیان
امیر سرتیپ سیاوش جوادیان از پیشکسوتان و فرماندهان گرانقدر سالهای دفاع مقدس بود که در حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور از روزهای آغاز جنگ تحمیلی در دهها عملیات بزرگ و سرنوشت ساز نقش مؤثر داشت. وی در سال ۱۳۴۰ وارد دانشکده افسری شد و پس از طی مقدمات در اداره اطلاعات ارتش مشغول بهکار شد. مدتی در حوزه کشورهای عربی بهکار گرفته شد و شناخت خوبی از یکایک کشورهای عربی بهدست آورد.
پیشاز انقلاب، معاون گردان155 تیپ1 لشکر28 بود که بههمراه گردان مربوطه بهعنوان پاسدار صلح سازمانملل به مأموریت جولان اعزام شد. پساز پیروزی انقلاب اسلامی با شهید قرنی در ارتباط قرار گرفت و ترتیب بازگشت گردان 155را بهکشور داد و خود نیز با درجه سرگردی به فرماندهی آن منصوب شد.
در وقایع فروردین 58 و در اوجگیری فعالیت تروریستی گروههای سیاسی که اقلیتی مسلح و وابسته به بیگانه بودند، این افسرشریف با تسلط برمسائل منطقه وارد عمل شد و بهصورت گردان ضربت، درآن شرایط سخت که گروهها، جادههای منطقه از جمله جاده کامیاران - سنندج را مسدود کرده بودند راه تدارکاتی لشکر28 را تأمین نمود. در درگیریهای سال59 با وجود کمبود نیروی انسانی، مسئولیت حفاظت از فرودگاه سنندج و ارتفاعات دیدگاه و باشگاه افسران و رادیو تلویزیون سنندج و جناح پرخطر غرب و جنوب پادگان سنندج را برعهده گرفت و با قدرت از این مناطق پدافند نموده و مانع دستیابی عناصر خودفروخته به این اماکن شد.
شخصاً آن زمان که مسئول رکن2 تیپ1 لشکر28 بودم، شبانه به نزد ایشان میرفتم و از نزدیک شاهد بودم که خواب و خوراک نداشت و پای بیسیم یگانها را هدایت میکرد. پساز فروکش کردن جنگ شهری در سنندج و متواری شدن افراد حزب دموکرات، کومله، فداییان خلق و سازمان پیکار برای تأمین بیشتر شهر سنندج، جاده دهگلان را با همکاری سپاه پاکسازی کرد.
پساز آن مأموریت حفاظت از جاده سنندج- کامیاران را عهده دارشد و طرح عملیات تعقیب گروههای تجزیه طلب و تصرف جادههای فرعی و ناامن کردن منطقه برای گروههایی که از عراق سلاح دریافت میکردند ارائه نمود. وی با توجه به اندیشه ژرفی که داشت با درجه سرهنگ دومی، رئیس رکن 3 لشکر شد و طرح توسعه وضعیت در محورهای فرعی را به اجرا درآورد.
یکی از این طرحها پاکسازی منطقه دزلی بود که گروههای جدایی طلب آنجا متمرکز و با کمک ارتش عراق آن محل را مرکز آموزش چریکی خود کرده بودند. در دی ماه 1359 این منطقه توسط گردان155به فرماندهی مرحوم سرهنگ بیگلری و گردان 310 توپخانه به فرماندهی مرحوم سرهنگ پاکان منش و گردان203 سوار زرهی به فرماندهی سرهنگ پاک چهر و سپاه مریوان به فرماندهی شهید احمد متوسلیان و با مدیریت امیر جوادیان از چنگ دشمن خارج شد.
امیر جوادیان در شرایطی که عناصر دشمن قصد تصرف پادگان سنندج بهعنوان آخرین و تنها سد دفاعی در سنندج را داشت، شجاعانه مقاومت کرد و با انسجام نیروهای حاضر در پادگان و اجرای راهبردهای رزمی و فنون دفاعی مختلف، مانع از نفوذ و هجوم و دستیابی عناصر بیگانه به پادگان شد و پرچم ایران را در پادگان سنندج و تپههای اطراف در اهتزاز نگه داشت.
وی پساز مدتی با درجه سرهنگ دومی بهسمت جانشینی فرمانده لشکر ۲۸ منصوب شد و در فروردین61 با هوشمندی و شجاعت در شرایطی سخت، جاده بانه- سردشت را آزاد و از اشغال گروههای وابسته به اجانب آزاد نمود.
در مرداد ماه سال ۱۳۶۱ به ریاست ستاد قرارگاه عملیاتی شمال غرب منصوب شد و امنیت را دراین منطقه برقرار و عملیات والفجر2 در حاج عمران را هدایت کرد. وی در هدایت نیروهای آفندی و پدافندی ارتش و سپاه در برابر ارتش بعثی عراق نقش ممتازی برعهده داشت و پس از نشان دادن شایستگیهای بسیار از خود، مسئول عملیات نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی شد.
این افسر شجاع و وطن دوست، اواخر سال ۱۳۶۶ با درجه سرتیپ دومی بهسمت معاون عملیات نیروی زمینی ارتش منصوب و در سال68 مسئولیت فرماندهی قرارگاه عملیاتی ارتش در غرب را عهده دار شد. پساز آن بهریاست اداره سوم ارتش منصوب و سپس جانشین رئیس ستاد ارتش شد. در این دوران بهدلیل کارنامه درخشان و مدیریت عالی در طول خدمت با تصویب فرماندهی کل قوا به درجه سرتیپی ارتقا یافت. وی در سال ۱۳۸۱ بازنشسته و بهعنوان رئیس گروه مشاورین فرماندهی ارتش تعیین شد.
در سال ۱۳۸۸ به دعوت امیر سرلشکر حسنی سعدی در گروه پژوهش و تدوین کتابهای تاریخ تحلیلی جنگ و نقش ارتش در ۸ سال دفاع مقدس تعیین شد و نقش بزرگی در این پست ایفا کرد. امیر سرتیپ جوادیان درتمام موارد راهنمای خوبی برای تاریخ نگاران بود و در مدت ۱۱ سال همکاری با این گروه تجارب ارزشمند خود را از زندگی نظامی در چهارچوب مشاورههای کاربردی به متقاضیان ارائه نمود که حاصل آن بهصورت 80 جلد کتاب درآمد که تاکنون ۴ جلد آن به چاپ رسیده و مابقی در آیندهای نزدیک منتشر خواهد شد و در دسترس عموم علاقهمندان قرار خواهد گرفت.
با اندوه فراوان درگذشت این ارتشی دلاور را که در عین حال دانشمندی بزرگ و ژرف اندیش نیز بود به مردم عزیز کشورمان، خانواده گرامی ایشان و همکاران و همرزمانشان در نیروهای مسلح تسلیت میگویم.
فرمانده و رزمنده شجاعی که با آموزش انضباط، علم، اخلاص، از خود گذشتگی و سایر سجایای والای اخلاقی و انسانی، خدمات ارزندهای را درطول دوران سربازی اش در راه سرافرازی ایران انجام داد و تمام مناطق مرزی کشور از شمالیترین و جنوبیترین و شرق و سواحل جنوب شاهد تلاشهای جانانه این سرباز شایسته و دلیر ایران زمین است.
پذیرش قطعنامه 598 تصمیمی مدبرانه
امیرحسین کیهان پناه
پژوهشگر جنگ تحمیلی
کمتر از دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در حالی آغاز شد که بیتجربگی مدیران وقت ایران، ضعف دیپلماسی، نگرانی کشورهای عرب منطقه از پیام انقلاب به مردمان و شعارهای آرمانگرایانه آن بیش از پیش ایران را در چالش های جهانی قرار داده بود. در این شرایط با شروع جنگ هیچگونه پشتیبانی از سوی بیگانگان به ایران نمیرسید و در دوره هشت سال جنگ هم به مرور از توان تجهیزاتی و آمادگی به جای مانده پیش از انقلاب اسلامی کاسته میشد. در آن سوی جبهه، عراق با بهرهمندی از پشتیبانیهای روزافزون قدرتهای جهانی و همدستی کشورهای منطقهای و در سکوت مجامع و دولتها با به کارگیری گسترده سلاحهای نامتعارف میکروبی و شیمیایی، توان رزمیاش را با انواع تجهیزات زمینی و هوایی افزایش میداد. با وجود این نبردهای سنگین، ایران در ماههای پایانی 1365 و 1366 تلفات بسیار سنگینی را بر دشمن تحمیل کرد اما رزمندگان بسیار زیادی نیز با شهادت یا آسیب دیدگی از صحنه رزم بیرون شدند. سال هفتم جنگ در وضعیتی که توان آمادگی، تجهیزاتی و رزمی ایران مستهلک شده بود، ارتش عراق با پشتوانه تجهیزاتی قدرتهای جهانی و کمکهای پولی کشورها و شیخنشینهای عرب منطقه توان رزماش را به بالاترین سطح رساند به گونهای که استعداد یگانهای زمینی آن از ۱۲ لشکر آغاز جنگ به ۵7 لشکر در پایان جنگ رسید.
از سویی تشدید جنگ شهری عراق علیه غیرنظامیان شهرها با بمباران و موشک پراکنی و حتی به کارگیری سلاحهای شیمیایی در سردشت و اشنویه بر پیچیدگی اوضاع میافزود. از سوی دیگر پس از پایان نبرد سنگین کربلای5 اوضاع به گونهای دیگر رقم خورد و تحلیل توان رزم ایران نمایان شد؛ در 5/1 سال پایانی جنگ کمبود کمی و کیفی نیرو و کادر فرماندهی یگانها جایگزین نشده بود و امکان بازسازی فوری توان رزم یگانهای خودی هم فراهم نشد. همچنین کمبود مهمات و تجهیزات بر دامنه مشکلات میافزود. این رویدادها در حالی بود که تغییر راهبرد جنگ از عملیات در جبهههای جنوبی به سوی جبهههای میانی و شمالی تأثیری بر غافلگیری یا شکست ارتش عراق نداشت و از همان آغاز سال1367 تحولات صحنههای نبرد با تغییر موازنه قوا و دست برتر عراق آشکار شد. اما این تغییر موازنه با حملات پیدرپی دشمن به خطوط پدافندی ایران به اوج خود رسید. بدین ترتیب ارتش عراق در پنج ماه با رشته عملیات رمضان المبارک توانست همه نواحی مرزی از دست رفتهاش از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۶ را باز پس گیرد.
در این شرایط همدستی بیش از پیش سازمان مجاهدین خلق (فرقه مسعود رجوی) با حکومت بعثی عراق پیش از آغاز حملات مستقیم ارتش عراق، در ساعات پایانی روز هفتم فروردین 1367 نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با پشتیبانی کامل حکومت عراق، عملیات «آفتاب» را با حمله به فکه آغاز میکنند. هدف آنها ضربهزدن به نیروهای ایرانی است که با آتشزدن سنگرها و استحکامات مستقر در منطقه، همراه با غنایم قابل توجه و۴۵۰ اسیر به داخل خاک عراق بازمیگردند. ادامه همدستی شرارت بار منافقین با عراق علیه مردم ایران در عملیات چلچراغ و فروغ جاویدان، سیمایی آشکار بهخود میگیرد.
در وضعیتی دشوار که موجهای سنگین و طاقت فرسای اجتماعی، اقتصادی، معیشتی و نظامی از هر سو کشور را در مخاطره انداخته اند؛ برخی از فرماندهان نظامی راهکار غلبه بر دشمن را در تاکتیکها و راهبردهای نظامی میجویند؛ راهکارهایی که بخش قابل توجه آن افزایش کلان توان نظامی و تأمین انواع نیازمندیهای نظامی و تجهیزاتی است؛ افزایش توانی که با توجه به چالشهای جهانی ایران ناممکن مینماید. در واقع نجات کشور از وضعیت دشوار و پیچیده نیازمند تدبیر و تصمیمی خردمندانه و شجاعانه است تا بتواند در راستای تأمین منافع و مصالح ملی، کشور را از گردنه خطرناک رهایی بخشد. در این شرایط امام خمینی با پذیرش همه مسئولیتهای چرایی تداوم جنگ هشت ساله و درتصمیمی آگاهانه مسئولیت پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد را بر عهده میگیرند و از آن با تعبیر نوشیدن جام زهر یاد میکنند. ایشان در نامه ۲۵تیرماه ۱۳۶۷ به مسئولان نظام درباره قبول قطعنامه ۵۹۸ و پذیرش آتش بس نکاتی را اشاره میکنند که گویای واقعیات و چرایی نوشیدن جام زهریست که بعدها به تعبیر خود ایشان یکی از بهترین تصمیمات بوده است. در بخشی از این نامه آمده است:
[.... حال که مسئولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ میباشند، صریحاً اعتراف میکنند که ارتش اسلامی به این زودیها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به این که مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمیدانند و با قاطعیت میگویند که یک دهم سلاحهایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذاردهاند، به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمیشود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از دهها گزارش نظامی، سیاسی است که بعد از شکستهای اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشین فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ میباشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهای شیمیایی و نبود وسایل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت مینمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ، به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ ۲ /۴/ ۶۷ نگاشته است،
اشاره میشود.
فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم؛ ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال ۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰۰ توپ و ۳۰۰ هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر و قدرت ساختن مقدار قابل توجهی از سلاحهای [مختلف] که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است داشته باشیم، میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم.وی میگوید: «قابل ذکر است که باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا کند.» او آورده است: «البته امریکا را هم باید از خلیج فارس بیرون کنیم والا موفق نخواهیم بود.»
این فرمانده مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه بموقع بودجه و امکانات دانسته و آورده است: «بعید به نظر میرسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتوانند به تعهد خود عمل کنند» البته با ذکر این مطالب میگوید: «باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست.» آقای نخستوزیر هم از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را «زیر صفر» اعلام کردهاند. مسئولان جنگ میگویند: «تنها سلاحهایی را که در شکستهای اخیر از دست داده ایم، به اندازه تمام بودجه ای است که برای سپاه و ارتش در سالجاری در نظر گرفته شده بود.» مسئولان سیاسی هم میگویند: «از آنجا که مردم فهمیدهاند پیروزی سریعی بهدست نمیآید، شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر میدانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبرویی داشته باشیم خرج میکنیم.».... گفتم جلسهای تشکیل گردد تا آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظب باشید، ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند....]. خبرگزاری مهر