
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سخن روز
امام سجاد (ع): همانا معرفت و کمال دین مسلمان، در گرو رهاکردن سخنان و حرفهایى است که به حال او و دیگران سودى ندارد و از ریا و خودنمایى دورى جستن، در برابر مشکلات زندگى بردبار و شکیبا بودن و داراى اخلاق پسندیده و نیک سیرت بودن است.
«تحف العقول: ص 202، بحارالأنوار: ج 2، ص 129، ح 11

هوشنگ کامکار: «فغانستانی دیگر» غمی که در دل داشتم و با موسیقی بیان کردم
«فغانستانی دیگر» جدیدترین اثر من است که به ستمدیدگان و رنج کشیدگان مظلوم افغان تقدیم شده است. این اثر شدیداً تحت تأثیر اتفاقات ناگوار و تنها گذاشتن غیر انسانی و عجولانه مردم بی گناه افغانستان توسط کشورهای طرفدار حقوق بشر بوده که در چند روز گذشته نوشتم. گویا، غمی که در دل داشتم را فقط با موسیقی میتوانستم بیان کنم. امیدوارم که با تلاش جمعی و پایداری مردم صلح و آشتی ملی در آن دیار پر فغان هر چه زودتر برقرار گردد. «فغانستانی دیگر» قطعهای است که برای ارکستر سمفونیک و ساز عود روی یکی از ملودیهای مشهور و مردمی افغانستان «بیا که بریم به مزار» نوشتهام. برای همان مزاری که امروز دیگر نمیتوان به آن رفت. هر چقدر فکر کردم که برای مخارج ضبط آن از چه کسی کمک بگیرم، موفق نشدم. بالاخره اجرای گروه سازهای زهی و عود و نیز ضبط و مسترینگ آن توسط ارسلان برادرم صورت گرفت. ارسلان زحمات زیادی را برای این اثر متحمل شد که از او بسیار سپاسگزارم.
یادداشت این آهنگساز درخصوص اثرجدیدش – موسیقی ما
یادداشت این آهنگساز درخصوص اثرجدیدش – موسیقی ما

ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم
رحیم زریان
شاعر
. طی قرنها و در طول تاریخ همواره شاهد تأثیرپذیری ادبیات، بویژه در عرصه شعر از حماسه سیدالشهدا، امام حسین(ع) بودهایم. بهترین گواه این گفته نیز آثار متعددی است که از سوی پژوهشگران در بخشهای مختلف ازجمله شعر و ادبیات داستانی به جای مانده. از همین رو توصیهای به علاقهمندان ورود به این حوزه، چه در بخش نوحهخوانی و چه حتی شعرسرایی دارم. اینکه قبل از هر کاری جوانان و علاقهمندان برای مطالعه و درک این واقعه بزرگ و مهم تاریخی- دینیمان بکوشند. نکته بسیار مهمی است که بدانیم امام حسین(ع) آگاهانه به این راه قدم گذاشت و این نهضتی نبود که به یکباره در آن قرارگرفته باشد. مصداق این مدعای تاریخی را هم میتوان در گفته خود سیدالشهدا یافت، اینکه دو روز پیش از رخ دادن واقعه کربلا به صحبت با یاران و خانوادهاش پرداخت و به آنان گفت که اگر بخواهند قادرند نزد خانوادههای خود بازگردند و... هرچند که جمع اصحاب واقعی ایشان نپذیرفتند و حتی تأکید کردند که تا پای جان همراه امام خود میمانند. از ذکر ماوقع بعدی پرهیز میکنم، هم شرح آن در این مجال کوتاه نمیگنجد و هم اینکه بارها دربارهاش خوانده و شنیدهایم. اما این را گفتم که اشارهای به مهمترین اصل در پرداخت به مضامینی در این دست در ادبیات و همچنین نوحهخوانی داشته باشم. اینکه به سراغ واقعه کربلا نروند مگر وقتی که بهاندازه کافی دربارهاش خوانده و تحقیق کرده باشند. باید بدانند مقصود سیدالشهدا از برپایی چنین نهضتی چه بوده تا بتوانند بهدرستی آن را در آثار و فعالیتهای ادبی- فرهنگی خود منعکس کنند. در واقعه کربلا بیش از همه شاهد حضور
3 مسأله هستیم؛ زر، زور و تزویر. شاعران و مداحان جوان باید بدانند که واقعه کربلا تنها در آن نهضت خلاصه نمیشود بلکه حرفها و پیامهایی ماندگار برای همه دوران دارد. خیلی مهم است که جوانان مصداقهای ظالم زمانه خود را بشناسند. هرچند که درک این مسأله از اهمیت عزاداری نمیکاهد؛ باید در این ایام همچون قرنهای گذشته بر ظلمی که بر سیدالشهدا و یارانش رفته بگرییم تا نهضت بزرگ عاشورا را از یاد نبریم. مداحان باید با درک چنین مسائلی سراغ بهرهمندی از پژوهشهای دینی و همچنین ادبیات عاشورایی بروند. اگر بتازگی عالم بزرگی همچون زندهیاد محمدرضا حکیمی را ازدستدادهایم ضروری است که در آثار او جستوجو کنیم؛ بخوانیم و ببینیم که او در زمینههای مرتبط با فلسفه چه کرده و چه نوشتههای گرانبهایی برای ما به یادگار گذاشته است. او پیش از انقلاب یک مبارز بود؛ آنقدر که مطالعه و همراه داشتن آثارش جرم بود. بعد از انقلاب همدست از کار نکشید با کتابهایی ارزشمند به جامعه مسلمانان خدمت کرد. امثال حکیمی، بهشتی و مطهری در این مرزوبوم کم نبوده و نیستند. باید تلاش کنیم تا راه اندیشه امام حسین(ع) و از سویی مسیری که بزرگانی همچون زندهیاد حکیمی در آن کوشیدند را ادامه بدهیم. بنابراین از مسئولان نظام، بویژه در عرصه فرهنگی میخواهم که همواره پرچمدار این راه راستین باشند. بگذارید گفتهام را با شعری از زندهیاد «سیدحسن حسینی» به اتمام برسانم؛ آنجا که میگوید: «ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم/ گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم/ دنیا اگر از یزید لبریز شود/ما پشت به سالار شهیدان نکنیم»
شاعر
. طی قرنها و در طول تاریخ همواره شاهد تأثیرپذیری ادبیات، بویژه در عرصه شعر از حماسه سیدالشهدا، امام حسین(ع) بودهایم. بهترین گواه این گفته نیز آثار متعددی است که از سوی پژوهشگران در بخشهای مختلف ازجمله شعر و ادبیات داستانی به جای مانده. از همین رو توصیهای به علاقهمندان ورود به این حوزه، چه در بخش نوحهخوانی و چه حتی شعرسرایی دارم. اینکه قبل از هر کاری جوانان و علاقهمندان برای مطالعه و درک این واقعه بزرگ و مهم تاریخی- دینیمان بکوشند. نکته بسیار مهمی است که بدانیم امام حسین(ع) آگاهانه به این راه قدم گذاشت و این نهضتی نبود که به یکباره در آن قرارگرفته باشد. مصداق این مدعای تاریخی را هم میتوان در گفته خود سیدالشهدا یافت، اینکه دو روز پیش از رخ دادن واقعه کربلا به صحبت با یاران و خانوادهاش پرداخت و به آنان گفت که اگر بخواهند قادرند نزد خانوادههای خود بازگردند و... هرچند که جمع اصحاب واقعی ایشان نپذیرفتند و حتی تأکید کردند که تا پای جان همراه امام خود میمانند. از ذکر ماوقع بعدی پرهیز میکنم، هم شرح آن در این مجال کوتاه نمیگنجد و هم اینکه بارها دربارهاش خوانده و شنیدهایم. اما این را گفتم که اشارهای به مهمترین اصل در پرداخت به مضامینی در این دست در ادبیات و همچنین نوحهخوانی داشته باشم. اینکه به سراغ واقعه کربلا نروند مگر وقتی که بهاندازه کافی دربارهاش خوانده و تحقیق کرده باشند. باید بدانند مقصود سیدالشهدا از برپایی چنین نهضتی چه بوده تا بتوانند بهدرستی آن را در آثار و فعالیتهای ادبی- فرهنگی خود منعکس کنند. در واقعه کربلا بیش از همه شاهد حضور
3 مسأله هستیم؛ زر، زور و تزویر. شاعران و مداحان جوان باید بدانند که واقعه کربلا تنها در آن نهضت خلاصه نمیشود بلکه حرفها و پیامهایی ماندگار برای همه دوران دارد. خیلی مهم است که جوانان مصداقهای ظالم زمانه خود را بشناسند. هرچند که درک این مسأله از اهمیت عزاداری نمیکاهد؛ باید در این ایام همچون قرنهای گذشته بر ظلمی که بر سیدالشهدا و یارانش رفته بگرییم تا نهضت بزرگ عاشورا را از یاد نبریم. مداحان باید با درک چنین مسائلی سراغ بهرهمندی از پژوهشهای دینی و همچنین ادبیات عاشورایی بروند. اگر بتازگی عالم بزرگی همچون زندهیاد محمدرضا حکیمی را ازدستدادهایم ضروری است که در آثار او جستوجو کنیم؛ بخوانیم و ببینیم که او در زمینههای مرتبط با فلسفه چه کرده و چه نوشتههای گرانبهایی برای ما به یادگار گذاشته است. او پیش از انقلاب یک مبارز بود؛ آنقدر که مطالعه و همراه داشتن آثارش جرم بود. بعد از انقلاب همدست از کار نکشید با کتابهایی ارزشمند به جامعه مسلمانان خدمت کرد. امثال حکیمی، بهشتی و مطهری در این مرزوبوم کم نبوده و نیستند. باید تلاش کنیم تا راه اندیشه امام حسین(ع) و از سویی مسیری که بزرگانی همچون زندهیاد حکیمی در آن کوشیدند را ادامه بدهیم. بنابراین از مسئولان نظام، بویژه در عرصه فرهنگی میخواهم که همواره پرچمدار این راه راستین باشند. بگذارید گفتهام را با شعری از زندهیاد «سیدحسن حسینی» به اتمام برسانم؛ آنجا که میگوید: «ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم/ گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم/ دنیا اگر از یزید لبریز شود/ما پشت به سالار شهیدان نکنیم»

روضئ الشهدا، نگارشی زیبا ولی غیرقابل اعتماد
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
روضة الشهدا (باغ شهدا) کتابی پیرامون واقعه عاشورا با نحو نگارشی فراتر از تاریخنگاری و با هدف ایجاد حزن و اندوه در خواننده، نوشته حسین واعظ کاشفی(۸۴۰ – ۹۱۰ ق) که در 10 باب نگارش یافته است. کاشفی کتاب روضه الشهدا را در اواخر عمر خود در هرات به رشته تحریر در آورده که از جمله ویژگیهای آن، شیوایی بیان و قلم نویسنده است.
رسول جعفریان، کاشفی را از برجستهترین نثرنویسان نیمه دوم قرن دهم هجری خوانده و معتقد است اگر روضة الشهدا چنین نثری نمیداشت و مطالبش با این درجه از فصاحت و بلاغت بیان نمیشد، به این درجه از موفقیت نمیرسید. سبک مؤلف برای روایت واقعه کربلا سبک داستانی–تاریخی است و «در قالب نقلهای تاریخی محدود نمیماند، گرچه هدفش نقل تاریخ است». کاشفی وقایع را به نحوی توصیف میکند که برای توده مردم بسیار جذاب است. او حتی چهرههای اشخاص و جزئیات صحنههای نبرد را هنرمندانه وصف کرده و برای تصویرپردازی ماجرا از مفاهیم حماسی بهره میگیرد. وی به تقلید از گلستان سعدی نثر را با نظم درهمآمیخته و نمادها و تصویرپردازیهای رایج در قالب غزل را وارد کتاب خود کرده است. کاشفی از جمله معدود وقایعنگارانی است که از استعارهها و تصاویر غزل در اثرش بهره جسته وآن را خواندنی و شنیدنی کرده است.
محمد تقی بهارنیز در سبکشناسی، با اشاره به جنبههای ادبی کتاب روضة الشهدا، سبک این کتاب را نثری فاخر که آکنده از ارائههای ادبی از قبیل تشبیه، کنایه، استعاره، سجع، انواع جناس، قلب، تضاد، مراعات نظیر و... است، مینامد. این ویژگیها موجب شده تا صحنههای عاشورا با جزئیات به گونهای گزارش شود که خواننده خود را درکنار صحنه حس کند. ماجراهای کربلا زبانی تصویری داشته و جلو چشم خواننده جان یابند.
با وجود آنکه تمرکز کتاب روی واقعه کربلاست اما ابوابی به شرح مصایب سایر انبیا و امامان شیعه نیز اختصاص یافته است. روضه الشهدا در اواخر دوره تیموریان و زمانی که طریقتهای صوفی–شیعی در سرتاسر دنیای فارسیزبان رواج داشته تألیف شده است. در چنین شرایطی کاشفی با حمایت شاهزاده سید عبدالله میرزا همت به نوشتن روضة الشهدا کرده و کتاب خود را نیز به همو تقدیم میکند.
برخی رواج تعزیه را در نتیجه نگارش این کتاب گفته ویا حداقل در شکلگیری آن مؤثر دانستهاند. آنچه مسلم است کتاب روضة الشهدا در خلق آثار ادبی و هنری الهامبخش هنرمندان بوده است.
مذهب کاشفی بهروشنی معلوم نیست ولی به احتمال قوی با استناد به نوشتههایش سنی حنفی بوده و برخی گفتهاند شیعه بوده و تقیه میکرده است. رسول جعفریان به طنز از او با عنوان «سنی دوازدهامامی» یاد کرده است. کاشفی در کتاب خود روضة الشهدا در بیشتر مواقع، منابع خود را ذکر نکردهاست. همانهایی را هم که ذکر کرده از نظر اعتبار جای اما واگر دارند. آنچه از بررسیها به دست میآید کاشفی بیشترین بهره را از منابع نامعتبر و نامشهور کردهاست. میرزا عبدالله اصفهانی افندی، صاحب ریاض العلما و کتابشناس بلندپایه شیعی، در ارتباط با سندیت روایات کتاب روضه الشهدا مینویسد: «اکثر روایات، بل همگی، از کتب نامشهور و نامعتبر اخذ شده است.» برخی از داستانهای روضة الشهدا مثلاً قصه شهادت هاشم بن عتبه در کربلا، دروغ و در نتیجه کتاب از نظر علمی بیاعتبار است. مرتضی مطهری در حماسه حسینی بهتندی از روضة الشهدا و شخص کاشفی انتقاد کرده، کتاب را «کتاب دروغ» و نویسنده را در عین اذعان به باسوادی به سبب معلوم نبودن مذهبش «بوقلمون صفت» خواندهاست. مطهری دلیل عدم اعتبار کتاب را ذکر نامهایی در میان اصحاب حسین بن علی و لشکر دشمن عنوان میکند که اصلاً وجود خارجی نداشتهاند. به عقیده او وقایع تاریخی نیز به شکل داستان و افسانه پرورانده شدهاند و به نقل از حاجی نوری، ابداع داستان زعفر جنی و عروسی قاسم را برای اولین بار به کاشفی نسبت میدهد. به گفته او «از وقتی که این کتاب در دست و بالها افتاد، دیگر کسی تاریخ واقعی امام حسین را مطالعه نکرد».
دبیر گروه پایداری
روضة الشهدا (باغ شهدا) کتابی پیرامون واقعه عاشورا با نحو نگارشی فراتر از تاریخنگاری و با هدف ایجاد حزن و اندوه در خواننده، نوشته حسین واعظ کاشفی(۸۴۰ – ۹۱۰ ق) که در 10 باب نگارش یافته است. کاشفی کتاب روضه الشهدا را در اواخر عمر خود در هرات به رشته تحریر در آورده که از جمله ویژگیهای آن، شیوایی بیان و قلم نویسنده است.
رسول جعفریان، کاشفی را از برجستهترین نثرنویسان نیمه دوم قرن دهم هجری خوانده و معتقد است اگر روضة الشهدا چنین نثری نمیداشت و مطالبش با این درجه از فصاحت و بلاغت بیان نمیشد، به این درجه از موفقیت نمیرسید. سبک مؤلف برای روایت واقعه کربلا سبک داستانی–تاریخی است و «در قالب نقلهای تاریخی محدود نمیماند، گرچه هدفش نقل تاریخ است». کاشفی وقایع را به نحوی توصیف میکند که برای توده مردم بسیار جذاب است. او حتی چهرههای اشخاص و جزئیات صحنههای نبرد را هنرمندانه وصف کرده و برای تصویرپردازی ماجرا از مفاهیم حماسی بهره میگیرد. وی به تقلید از گلستان سعدی نثر را با نظم درهمآمیخته و نمادها و تصویرپردازیهای رایج در قالب غزل را وارد کتاب خود کرده است. کاشفی از جمله معدود وقایعنگارانی است که از استعارهها و تصاویر غزل در اثرش بهره جسته وآن را خواندنی و شنیدنی کرده است.
محمد تقی بهارنیز در سبکشناسی، با اشاره به جنبههای ادبی کتاب روضة الشهدا، سبک این کتاب را نثری فاخر که آکنده از ارائههای ادبی از قبیل تشبیه، کنایه، استعاره، سجع، انواع جناس، قلب، تضاد، مراعات نظیر و... است، مینامد. این ویژگیها موجب شده تا صحنههای عاشورا با جزئیات به گونهای گزارش شود که خواننده خود را درکنار صحنه حس کند. ماجراهای کربلا زبانی تصویری داشته و جلو چشم خواننده جان یابند.
با وجود آنکه تمرکز کتاب روی واقعه کربلاست اما ابوابی به شرح مصایب سایر انبیا و امامان شیعه نیز اختصاص یافته است. روضه الشهدا در اواخر دوره تیموریان و زمانی که طریقتهای صوفی–شیعی در سرتاسر دنیای فارسیزبان رواج داشته تألیف شده است. در چنین شرایطی کاشفی با حمایت شاهزاده سید عبدالله میرزا همت به نوشتن روضة الشهدا کرده و کتاب خود را نیز به همو تقدیم میکند.
برخی رواج تعزیه را در نتیجه نگارش این کتاب گفته ویا حداقل در شکلگیری آن مؤثر دانستهاند. آنچه مسلم است کتاب روضة الشهدا در خلق آثار ادبی و هنری الهامبخش هنرمندان بوده است.
مذهب کاشفی بهروشنی معلوم نیست ولی به احتمال قوی با استناد به نوشتههایش سنی حنفی بوده و برخی گفتهاند شیعه بوده و تقیه میکرده است. رسول جعفریان به طنز از او با عنوان «سنی دوازدهامامی» یاد کرده است. کاشفی در کتاب خود روضة الشهدا در بیشتر مواقع، منابع خود را ذکر نکردهاست. همانهایی را هم که ذکر کرده از نظر اعتبار جای اما واگر دارند. آنچه از بررسیها به دست میآید کاشفی بیشترین بهره را از منابع نامعتبر و نامشهور کردهاست. میرزا عبدالله اصفهانی افندی، صاحب ریاض العلما و کتابشناس بلندپایه شیعی، در ارتباط با سندیت روایات کتاب روضه الشهدا مینویسد: «اکثر روایات، بل همگی، از کتب نامشهور و نامعتبر اخذ شده است.» برخی از داستانهای روضة الشهدا مثلاً قصه شهادت هاشم بن عتبه در کربلا، دروغ و در نتیجه کتاب از نظر علمی بیاعتبار است. مرتضی مطهری در حماسه حسینی بهتندی از روضة الشهدا و شخص کاشفی انتقاد کرده، کتاب را «کتاب دروغ» و نویسنده را در عین اذعان به باسوادی به سبب معلوم نبودن مذهبش «بوقلمون صفت» خواندهاست. مطهری دلیل عدم اعتبار کتاب را ذکر نامهایی در میان اصحاب حسین بن علی و لشکر دشمن عنوان میکند که اصلاً وجود خارجی نداشتهاند. به عقیده او وقایع تاریخی نیز به شکل داستان و افسانه پرورانده شدهاند و به نقل از حاجی نوری، ابداع داستان زعفر جنی و عروسی قاسم را برای اولین بار به کاشفی نسبت میدهد. به گفته او «از وقتی که این کتاب در دست و بالها افتاد، دیگر کسی تاریخ واقعی امام حسین را مطالعه نکرد».

هنرمندان در فضای مجازی
دوشنبه روز خلوتی به لحاظ واکنشها و بازخوردها در فضای مجازی بود. در مرور کلی، پستهای اینستاگرامی اغلب اهالی فرهنگ و هنر به مسائل روزمره چون تبریک شادباش تولد و خبررسانی راجع به آثار تازه و... ارتباط داشت. هرچند که همچنان اتفاقات مرتبط با افغانستان از جمله تیرباران «عبدالله فؤاد اندرابی»، خواننده محلی افغان از موضوعات مشترک و پربحث فضای مجازی است.
مشارکت در ساخت کتابخانهای مردمی
درکنار سایر مطالبی که صفحات فضای مجازی را به خود اختصاص دادهاند بخشی هم به تلاش اهالی فرهنگ برای تشویق مردم به شرکت در اقدامات خودجوشی تعلق دارد که در نتیجهشان شاهد توزیع عادلانهتر امکانات فرهنگی-هنری در سراسر کشورمان خواهیم بود. از آن جمله میتوان به استوری محمودآموزگار، فعال فرهنگی و از مدیران سابق اتحادیه ناشران اشاره کرد. او لینک پستی در اینستاگرام را به اشتراک گذاشته و از مردم خواسته «پویش حمایت از ساخت کتابخانه سیدآباد» را حمایت کنند. در این صفحه که به صنایع دستی و الیاف طبیعی گوین اختصاص دارد از مردم دعوت شده با خرید کالاهای ارائه شده که از سوی زنان روستایی تولید میشود در ساخت کتابخانهای برای سیدآباد مشارکت کنند. برای اینکه بدانید این طرح دقیقاً چیست و قرار است بانیان آن چه کنند میتوانید سری به این صفحه در اینستاگرام بزنید.
چهرهها
عبدالله فؤاد اندرابی، خواننده مشهور افغان را از خانه خود در روستای «کیشن آباد اندراب» بیرون کشیده و به رگبار بستهاند. این اقدام طالبان موج تازهای از نگرانی را سبب شده؛ حسین علیشاپور، خواننده و پژوهشگر موسیقی، تصویری از این خواننده محلی افغان را گذاشته و نوشته: «آوازخوان را از خانهاش بیرون آوردند و تیربارانش کردند.» محمد معتمدی دیگر خواننده کشورمان هم با انتشار فیلمی از ساز زدن اندرابی نوشته: «عبدالله فؤاد خواننده فارسیزبان و بیگناه و مظلوم افغانستان به دست ناپاک طالبان تیرباران شد. کسی نیست این جنایتها را محکوم کند؟»
پریناز ایزدیار باعث شد در کنار خبرهای ناخوشایند، بخشی هم به شادباش اهالی سینما برای تولدش اختصاص پیدا کرده، طناز طباطبایی این روز را به ایزدیار تبریک گفته و برای او سلامتی و فرا رسیدن روزهایی خوب را آرزو کرده است. گلاره عباسی، محسن کیایی، سعید روستایی، حبیب رضایی و سحردولتشاهی، اشکان خطیبی، نوید محمدزاده و جمعی دیگر هم با استوریهای اینچنینی تبریک گفتهاند.
علی سرابی، کارگردان و بازیگر سینما یکی از پستهای اینستاگرامیاش را استوری کرده، این پست که تصویری از کتاب «خون خورده» مهدی یزدانی خرم را دارد با این محتواست که کارگردانی این اقتباس سینمایی را به تهیهکنندگی علی سرتیپی به او سپردهاند. گویا حق ساخت این سریال را سرتیپی خریده. اما استوری تازه سرابی خبر از بدعهدی آنهایی میدهد که قرار بوده کارگردانی این اقتباس را به او بدهند و نوشته: «بیست و چهار ساعت دیگر این پست را پاک خواهم کرد. پستی که هجده ماه قبل به اصرار آقای علی سرتیپی و محمدرضا تخت کشیان کار شد. پروژهای که 10 ماه، تمام وقت و انرژی و خلاقیتم را برایش گذاشتم.» او در آخربا جملهای کنایهآمیز نوشته که: «آیا سینما، حرفهای آغشته به راستگویی و درستکاری است؟»
کاظم هژیر آزاد، بازیگر سریال زخم کاری و همسرش زویا امامی بازیگر این روزها در سوگ از دست دادن پسرشان آرمان هژیرآزاد به دلیل کرونا نشستهاند. این واقعه ابراز همدردی و پیامهای تسلیت اهالی سینما و تئاتر را به دنبال داشته است. اکبر زنجانپور برای کاظم هژیرآزاد نوشته: «خون به دل خدا شده. جان پدر کجاستی. دیگه حتی نمیشه شکایت کرد. همه جا مرده میبرند، کوچه به کوچه.»
نشر
صفحه «نشر نو» هم در فضای مجازی از انتشار کتابی تازه خبر داده، «فلسفه هابز» نوشته مارشال میسنر که با ترجمه خشایار دیهیمی روانه کتابفروشیها شده است. در این کتاب فرصتی برای آشنایی بیشتر با این فیلسوف جنگ و صلح که برای سالها معلم بوده فراهم شده چراکه آشنایی با این اندیشمند برای مطالعه جدی فلسفه سیاسی مدرن اقدامی ضروری است.

دانشگاه، از رؤیا تا واقعیت
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
نیمی از داوطلبان کنکور ۱۴۰۰ انتخاب رشته نکردند، احتمالاً ورود به دانشگاه و نشستن روی صندلی کلاس برایشان جذاب نبوده و ترجیح دادهاند یا جذب بازار کار شوند یا برای سال دیگر، دوباره بخت خود را برای انتخاب رشته مطلوب امتحان کنند. به نظر میرسد جوانان این روزها بیش از نسل قبل متوجه این موضوع شدهاند که صرف ورود به دانشگاه و تحصیل در یک رشته تحصیلی ضامن خوشبختی و حتی پیدا کردن حرفه و جایگاه مناسب در آینده نیست. این خبر کوتاه، البته وجوه آشکار و پنهان بسیار دارد. هر قشر و گروهی متناسب با مختصات زندگی خود، این روزها درگیر مسائلی است. طبقه متوسط و زیر متوسط از پس هزینههای زندگی برنمیآید و داشتن یک دانشجو در خانواده، هزینههای تازهای تحمیل میکند که اغلب خانوادهها از عهده آن برنمیآیند. اینجا دیگر موضوع ازدواج و مسکن نیست که با تخصیص وام بشود به شکل مقطعی، بعضی مشکلات را حل کرد. پس جوانهای محروم از تحصیل برای ورود به بازار کار پیشقدم میشوند. آنجا هم آمار بیکاری بالاست و مشکلات، پیچیده و گسترده. تحصیل در دانشگاه بیشتر مختص قشر متمول جامعه است که لزوماً بااستعدادتر و شایستهتر نیستند. خطر چنین فارغ التحصیلانی را سالها بعد درک خواهیم کرد.
از سویی دیگر، در بیست سال گذشته و با رشد انواع و اقسام دانشگاهها و مراکز آموزشی، بسیاری از جوانان بدون این که گرایش علمی و علاقه داشته باشند وارد دانشگاه میشوند. به این ترتیب، خروجی دانشگاهها، بیش از آنکه از نظر کیفیت قابل توجه باشد، به درد آمارسازی میخورد. از این منظر، با انبوهی جوان به ظاهر متخصص و تحصیل کرده مواجهیم که در عمل، دانش و تجربه ندارند و بدلیل مدرک تحصیلیشان متوقع و گاه متوهم هستند. فضای کار، قواعد خود را دارد و این جمعیت جوان فاقد تخصص، دراین آشفته بازار مشکلی بر پیکره اقتصاد و جامعه هستند. بنابراین خبر کوتاه اما تکاندهنده این که نیمی از متقاضیان انتخاب رشته، ترجیح دادهاند امسال به دانشگاه نروند، ابعادی وسیعتر از یک خبر ساده دارد و نتایج آن بخشهای مختلف جامعه را درگیر میکند.
اگر بخواهیم نیمه پرلیوان را ببینیم، جامعه بیش از هر چیز به متخصصان علاقهمند در هر حوزه نیاز دارد و نه لزوماً افرادی که مدرک میگیرند بیآنکه مهارت یا فنی آموخته باشند. کاش نظام آموزشی از دوره دبستان، کودکان را برای آموختن مهارت تربیت کند. مهارتهای فنی و رفتاری. آموختن کارهای گروهی، آداب اجتماعی، نظمپذیری و قانونمندی. عناصری که در فضای کار، غیبت دارد و فقر آن به چشم میخورد. یک جامعه رو به توسعه و پویا، صرفاً جامعهای نیست که همه جوانانش مدرک دانشگاهی دارند، جامعهای است که افرادش برای کسب درآمد از حرفهشان لذت میبرند و متناسب با تخصصشان فعالیت میکنند.
روزنامهنگار
نیمی از داوطلبان کنکور ۱۴۰۰ انتخاب رشته نکردند، احتمالاً ورود به دانشگاه و نشستن روی صندلی کلاس برایشان جذاب نبوده و ترجیح دادهاند یا جذب بازار کار شوند یا برای سال دیگر، دوباره بخت خود را برای انتخاب رشته مطلوب امتحان کنند. به نظر میرسد جوانان این روزها بیش از نسل قبل متوجه این موضوع شدهاند که صرف ورود به دانشگاه و تحصیل در یک رشته تحصیلی ضامن خوشبختی و حتی پیدا کردن حرفه و جایگاه مناسب در آینده نیست. این خبر کوتاه، البته وجوه آشکار و پنهان بسیار دارد. هر قشر و گروهی متناسب با مختصات زندگی خود، این روزها درگیر مسائلی است. طبقه متوسط و زیر متوسط از پس هزینههای زندگی برنمیآید و داشتن یک دانشجو در خانواده، هزینههای تازهای تحمیل میکند که اغلب خانوادهها از عهده آن برنمیآیند. اینجا دیگر موضوع ازدواج و مسکن نیست که با تخصیص وام بشود به شکل مقطعی، بعضی مشکلات را حل کرد. پس جوانهای محروم از تحصیل برای ورود به بازار کار پیشقدم میشوند. آنجا هم آمار بیکاری بالاست و مشکلات، پیچیده و گسترده. تحصیل در دانشگاه بیشتر مختص قشر متمول جامعه است که لزوماً بااستعدادتر و شایستهتر نیستند. خطر چنین فارغ التحصیلانی را سالها بعد درک خواهیم کرد.
از سویی دیگر، در بیست سال گذشته و با رشد انواع و اقسام دانشگاهها و مراکز آموزشی، بسیاری از جوانان بدون این که گرایش علمی و علاقه داشته باشند وارد دانشگاه میشوند. به این ترتیب، خروجی دانشگاهها، بیش از آنکه از نظر کیفیت قابل توجه باشد، به درد آمارسازی میخورد. از این منظر، با انبوهی جوان به ظاهر متخصص و تحصیل کرده مواجهیم که در عمل، دانش و تجربه ندارند و بدلیل مدرک تحصیلیشان متوقع و گاه متوهم هستند. فضای کار، قواعد خود را دارد و این جمعیت جوان فاقد تخصص، دراین آشفته بازار مشکلی بر پیکره اقتصاد و جامعه هستند. بنابراین خبر کوتاه اما تکاندهنده این که نیمی از متقاضیان انتخاب رشته، ترجیح دادهاند امسال به دانشگاه نروند، ابعادی وسیعتر از یک خبر ساده دارد و نتایج آن بخشهای مختلف جامعه را درگیر میکند.
اگر بخواهیم نیمه پرلیوان را ببینیم، جامعه بیش از هر چیز به متخصصان علاقهمند در هر حوزه نیاز دارد و نه لزوماً افرادی که مدرک میگیرند بیآنکه مهارت یا فنی آموخته باشند. کاش نظام آموزشی از دوره دبستان، کودکان را برای آموختن مهارت تربیت کند. مهارتهای فنی و رفتاری. آموختن کارهای گروهی، آداب اجتماعی، نظمپذیری و قانونمندی. عناصری که در فضای کار، غیبت دارد و فقر آن به چشم میخورد. یک جامعه رو به توسعه و پویا، صرفاً جامعهای نیست که همه جوانانش مدرک دانشگاهی دارند، جامعهای است که افرادش برای کسب درآمد از حرفهشان لذت میبرند و متناسب با تخصصشان فعالیت میکنند.

دیوید آلموند؛ مارکز ادبیات کودک
شهلا انتظاریان
مترجم
دیوید آلموند از نویسندگان شاخص ادبیات کودک و نوجوان متولد سال 1951م است. او در جوانی به کارهای مختلفی پرداخت ولی اکنون علاوه بر نوشتن تمام وقت، استاد نوشتن خلاق در مراکز گوناگون است. آثار او به بسیاری از زبانهای مختلف ترجمه و موفق به کسب جوایز متعدد و معتبر ادبی جهان شده است، از جمله جایزه مهم کریستین اندرسن در سال 2010 که به نوبل ادبیات کودک معروف است.
آلموند نویسندهای اخلاق گرا و منتقد کاستیها، تباهیها و سیاهی هاست. دیدگاههای فلسفی و هستیشناسی او به نوعی در تمامی آثارش وجود دارد. در داستانهایش به مرگ و زندگی، نور و تاریکی، غم و شادی، رنج و لذت، جنگ و صلح، بلوغ، تعلیم و تربیت و البته نقش خانواده و مدرسه میپردازد. از موضوعهای جهانشمول استفاده میکند و نکات سنگین و پیچیده را با هدف آگاه ساختن مخاطبانش باز میکند، بیآنکه با پیامی مستقیم و راهکاری قطعی مخاطب را وادار به اطاعت کند. او معتقد است مرز آشکاری بین واقعیت، فانتزی، خیال و سوررئال وجود ندارد، آثارش پر از رمز و راز، تخیل و رؤیا و خاطره، درهم آمیختن گذشته و حال و بیان دیدگاههای مختلف است. او به مارکز ادبیات کودک معروف شده است و در بسیاری از آثارش ردپای رئالیسم جادویی دیده میشود.
آثار این نویسنده در ایران نیز با استقبال قابل توجهی روبه رو شده است؛ از جمله کتاب بندبازان که داستانی واقع گرا از کارگران کشتیسازی و زندگی نوجوانان و خطرات موجود در سر راه آنهاست، قصه آنجلینا براون که نقد جامعه و افراد سودجو و روش کلیشهای و غیرخلاقانه در مدارس است، «رنگ خورشید» که چگونگی کنار آمدن با فقدان عزیزان و کسب تجربههای جدید است، جنگ تمام شد که کتابی ضد جنگ و تشویق مخاطب به صلح و آزادی است، «گِل» که در آن به سؤالهای پیرامون هستی و دوران ناپختگی و نوجوانی میپردازد، «تابستان زاغچه» که در آن موضوع بلوغ و ماجراجوییهای نوجوانی برجسته است و کتاب جدیدش، «پسر کاملاً جدید»، که نقد نظام آموزش و توجه به هنر، طبیعت بازی و تکنولوژی در دنیای مدرن فعلی است.
جنگ تمام شد و پسرکاملاً جدید
دیوید آلموند
شهلا انتظاریان
ایران بان
مترجم
دیوید آلموند از نویسندگان شاخص ادبیات کودک و نوجوان متولد سال 1951م است. او در جوانی به کارهای مختلفی پرداخت ولی اکنون علاوه بر نوشتن تمام وقت، استاد نوشتن خلاق در مراکز گوناگون است. آثار او به بسیاری از زبانهای مختلف ترجمه و موفق به کسب جوایز متعدد و معتبر ادبی جهان شده است، از جمله جایزه مهم کریستین اندرسن در سال 2010 که به نوبل ادبیات کودک معروف است.
آلموند نویسندهای اخلاق گرا و منتقد کاستیها، تباهیها و سیاهی هاست. دیدگاههای فلسفی و هستیشناسی او به نوعی در تمامی آثارش وجود دارد. در داستانهایش به مرگ و زندگی، نور و تاریکی، غم و شادی، رنج و لذت، جنگ و صلح، بلوغ، تعلیم و تربیت و البته نقش خانواده و مدرسه میپردازد. از موضوعهای جهانشمول استفاده میکند و نکات سنگین و پیچیده را با هدف آگاه ساختن مخاطبانش باز میکند، بیآنکه با پیامی مستقیم و راهکاری قطعی مخاطب را وادار به اطاعت کند. او معتقد است مرز آشکاری بین واقعیت، فانتزی، خیال و سوررئال وجود ندارد، آثارش پر از رمز و راز، تخیل و رؤیا و خاطره، درهم آمیختن گذشته و حال و بیان دیدگاههای مختلف است. او به مارکز ادبیات کودک معروف شده است و در بسیاری از آثارش ردپای رئالیسم جادویی دیده میشود.
آثار این نویسنده در ایران نیز با استقبال قابل توجهی روبه رو شده است؛ از جمله کتاب بندبازان که داستانی واقع گرا از کارگران کشتیسازی و زندگی نوجوانان و خطرات موجود در سر راه آنهاست، قصه آنجلینا براون که نقد جامعه و افراد سودجو و روش کلیشهای و غیرخلاقانه در مدارس است، «رنگ خورشید» که چگونگی کنار آمدن با فقدان عزیزان و کسب تجربههای جدید است، جنگ تمام شد که کتابی ضد جنگ و تشویق مخاطب به صلح و آزادی است، «گِل» که در آن به سؤالهای پیرامون هستی و دوران ناپختگی و نوجوانی میپردازد، «تابستان زاغچه» که در آن موضوع بلوغ و ماجراجوییهای نوجوانی برجسته است و کتاب جدیدش، «پسر کاملاً جدید»، که نقد نظام آموزش و توجه به هنر، طبیعت بازی و تکنولوژی در دنیای مدرن فعلی است.
جنگ تمام شد و پسرکاملاً جدید
دیوید آلموند
شهلا انتظاریان
ایران بان

عکس نوشت
خبرگزاری ایکنا گزارش تصویری منتشر کرده با عنوان «گذری در خانه حکیم ملاصدرا در قم» خانهای که به عنوان یک جاذبه گردشگری شناخته شده است و در شرح این عکس علاوه بر معرفی ملاصدرا نوشته است او در شیراز زندگی میکرد اما
15 سال عمر خود را در روستای کهک قم گذراند. مجموعه تاریخی ملاصدرا در شهرستان جدید کهک قم واقع شده و شامل خانه تاریخی ملاصدرا، بنای تاریخی حلوایی و بنای تاریخی عصاری کهک است.
15 سال عمر خود را در روستای کهک قم گذراند. مجموعه تاریخی ملاصدرا در شهرستان جدید کهک قم واقع شده و شامل خانه تاریخی ملاصدرا، بنای تاریخی حلوایی و بنای تاریخی عصاری کهک است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
هوشنگ کامکار: «فغانستانی دیگر» غمی که در دل داشتم و با موسیقی بیان کردم
-
ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم
-
روضئ الشهدا، نگارشی زیبا ولی غیرقابل اعتماد
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
دانشگاه، از رؤیا تا واقعیت
-
دیوید آلموند؛ مارکز ادبیات کودک
-
عکس نوشت

اخبارایران آنلاین