ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دورنــما
واشنگتن پست (امریکا):
تنها چهارماه قبل از قتل جورج فلوید که باعث اعتراضهای سه ماه گذشته در امریکا شده است، احمد آربری هدف تیراندازی یک پدر و پسر سفیدپوست قرار گرفت و کشته شد. اما مرگ او با وجود اعتراضهای اولیه، به فراموشی سپرده شد و هنوز عدالت در حق او جاری نشده است.
لیبراسیون (فرانسه):
بوریس جانسون دوباره مثل تابستان سال گذشته، شروع به هیاهو کرده و اروپا را با مهلتی 37 روزه برای تجارت آزاد تهدید کرده است. اما معلوم نیست قصد واقعی او چیست، آیا میخواهد با این جنجالها امتیاز بیشتری از اروپا بگیرد، یا قصد دارد اروپاییها را مقصر ناکامیها جلوه دهد؟
دیلی صباح (ترکیه):
300 نفر از مهاجران روهینگیایی که از کمپهای بنگلادش گریخته بودند تا به میانمار دیپورت نشوند، بعد از 7 ماه ماندن روی کشتی، سرانجام از سوی اندونزی پذیرفته شدند. 14 نفر از این مهاجران، کودک و 181 نفر از آنان زن هستند. در این مدت آنها در نزدیکی سوماترا لنگر انداخته بودند.
سران پنتاگون آماج تیرهای انتقادی ترامپ
رئیس جمهوری امریکا سران نظامی را متهم به جنگ افروزی به نفع اسلحه سازان کرد
وصالروحانی/ دونالد ترامپ از پنجشنبه گذشته که نویسنده مقالهای در نشریه آتلانتیک فاش کرد، رئیس جمهوری امریکا به سربازان کشته شده امریکایی بیاحترامی کرده، در فاصله کمتر از دو ماه تا برگزاری انتخابات ریاستجمهوری امریکا اوضاع تیرهتری پیدا کرده است. او به همین سبب رو به استراتژی جدیدی آورده و با متهم کردن سران نظامی کشورش به جنگ افروزی قصد جلب آرای مخالفان جنگ را دارد.
بهگزارش «سیانان»، ترامپ در روز دوشنبه در حمله تازه به نظامیان کشورش و روشهای کاری آنها در گذشته و حال حاضر گفت: سران ارتش از شرایط جنگی استقبال و حتی آن را زمینه چینی میکنند تا به کارخانههای اسلحهسازی کمک کنند و پول هنگفتی را به جیب آنها و البته خودشان بریزند. ترامپ در نشستی خبری در کاخ سفید نه تنها آثار منفی حرفهای جنجالی هفته گذشتهاش را جمع و رفع و رجوع نکرد، بلکه گفت: «سربازان ساده، همگی مرا دوست دارند اما در پنتاگون، آنجا که طرحهای بزرگ نظامی ریخته و اجرا میشود با من خوب نیستند زیرا میدانند که من روشهای آنان را نفی میکنم. آنها با قصد و نقشه قبلی جنگ راه میاندازند تا بتوانند میلیاردها دلار سلاح را که در کمپانیها و کارخانههای جنگی تولید شده، به فروش برسانند.» به گزارش «سی بیاس نیوز» اظهارات ترامپ در این نشست آشکارا ناقض ادعاهایی بود که او در مورد صحیح نبودن محتوای مقاله چاپ شده در آتلانتیک بیان کرده است. در مقاله آتلانتیک فاش شده بود، ترامپ وقتی در سفر سال 2018 وی به پاریس، از او خواسته شد از گورستان سربازان کشته شده امریکا در جنگ جهانی دوم بازدید کند، این سربازان را احمقهایی توصیف کرد که حقایق سیاسی را نمیدانستهاند. پس از انتشار این اظهارات در مقاله آتلانتیک یک ادمیرال نیروی دریایی امریکا ترامپ را مورد سرزنش قرار داده و به بیاحترامی به تمامی قربانیان جنگی این کشور متهم کرده بود. پس از اظهارات دوشنبه شب ترامپ نیز جان کربی تحلیلگر امور سیاسی امریکا گفت: «پس از آن همه تکذیبیه در قبال مطالب نشریه آتلانتیک اظهارات جدید ترامپ در مذمت سران ارتش به مثابه تأیید واضح آن اظهار نظرها است. این اتفاق در حالی روی میدهد که ترامپ به حضور وسیع و محکم نظامیها در درگیریهای خیابانی این روزهای امریکا نیاز مبرم دارد و ژنرال مارک مایلی رئیس ستاد مشترک ارتش امریکا گزارشهای روز به روزی را در این خصوص به کاخ سفید میفرستد که همچون یک نقشه راه برای ترامپ به قصد برون رفت از بحران فعلی است.»
رئیس ارتش: ما سیاسی نیستیم
علاوه بر این اظهارات، ترامپ در ردیف بودجههای تازه کشوری از حق و حقوق بسیاری از سران ارتش کاسته است. ارتش امریکا باوجود درخواستهای مکرر مطبوعات این کشور برای اظهار نظر صریح پیرامون اظهارات بحران ساز ترامپ از این اقدام اجتناب کرده است اما گزارشها حاکی از آن است که سران نظامی کوشیدهاند با جذب هر چه بیشتر سیاهپوستان به خدمات و پستهای نظامی این فرضیه را که نظامیان امریکا بشدت نژاد پرستاند، منتفی سازند. مایلی هم دیروز به گفتن این عبارت در مواجهه با روزنامه نگاران در واشنگتن اکتفا کرد: «باوجود همه حرفها و شایعهها نوع فکر و عملکرد ارتش امریکا همیشه فراحزبی و عاری از گرایشهای سیاسی و فقط در جهت حفظ منافع ملی بوده است.» مایلی ماه گذشته هم تأکید کرده بود وارد جنگ انتخاباتی ترامپ و بایدن نمیشود و حتی اگر آرای انتخاباتی آنها تقریباً برابر شود، ارتش این را وظیفه خود نمیداند که در این خصوص اظهار نظر و یک نفر از این دو را بهعنوان رئیس جمهوری شناسایی و معرفی کند.
12 از 100
توهینهای ترامپ به نظامیان کشورش سابقه دارد. در سال 2016 که ترامپ جمهوریخواه با شکست دادن هیلاری کلینتون دموکرات وارد کاخ سفید شد، توهینهای مشابهاش بهجان مک کین سناتور مسن ایالت آریزونا صدای عدهای را درآورد، اما او و حرفهایش چنان برای مردم امریکا تازگی داشتند که این مسأله مانعی برای پیروزیاش ایجاد نکرد. او در آن سال گفت مککین تبلیغات دروغین برای خود میکند و هرگز یک «قهرمان جنگ» نبوده است. اما امروز که وضع ترامپ متزلزلتر از هر زمانی است، اهانت تازه وی به سربازان قربانی شده در جنگها میتواند برایش بسیار گرانتر از اینها تمام شود، تحت هر شرایطی ارتشیهای فعلی و سابق چیزی حدود 12 درصد از کل آرای هر دوره انتخابات امریکا را به صندوقهای رأی میریزند و در رقابتهای نزدیک حتی یک ششم این میزان هم برای برد یا شکست یک مدعی مقام ریاستجمهوری کافی خواهد بود.
ارتشیها پای صندوقهای رأی نمیروند؟
بهگزارش نیویورک تایمز، شاید اثر حرفهای انتقادی ترامپ دلسرد شدن اکثر نظامیها و غیبت انبوهی از آنان در انتخابات ماه نوامبر باشد اما در چنین وضعیتی بایدن را هم نمیتوان برنده بزرگ چنین فرآیندی دانست. البته ترامپ با یک تیراندازی خطای دیگر به سمت اهداف پیش رو، جایگاه خود را در رقابت نهاییاش با بایدن در شرایطی سستتر کرده است که بر اثر ضعف شدید در برخورد با کرونا و همچنین تظاهرات وسیع مخالفان تبعیض نژادی علیه عملیات سرکوبگرانه پلیس سفیدپوست این کشور و کشیدن دامنه این ماجرا به تظاهرات هر روزه در نقاطی از امریکا، اوضاع تیرهای در نظرسنجیها دارد و آشکارا با وجود افزایش نسبی محبوبیتش در برخی مناطق روستایی، همچنان از بایدن عقب است.
این جمله کم سابقه است
تاریخ نگاران نظامی هم معتقدند تا به حال کم سابقه بوده که یک رئیس جمهوری امریکا در اظهاراتش ارتش را که به هرحال تحت امر وی و وسیلهای در دست او است، هدف حمله قرار دهد.
«اندرو باسه ویچ» که سابقه حضور در جنگ ویتنام را دارد و کتاب سیاسی – نظامی «عصر توهمها» را نوشته است، میگوید:«ترامپ چهار سال پیش از بسط این ایده که نظامی گراییهای افراطی امریکا همه را به ستوه آورده و به این روال باید پایان داد آرای فراوانی را در انتخابات کسب کرد اما اینک به همان ارتشی حمله میکند که به قول خودش فقط وسیله اجرای خواستههای سیاستمداران است و از طرف دیگر این را در سال و ماهی انجام میدهد که قرار است دوره جدید انتخابات برگزار شود و این قطعاً به سود رقیب ترامپ است و نه خود او.»
اخراج، تبعید و بازداشت؛ سرنوشت سه زن مبارز بلاروس
زهره صفاری/ آخرین بازمانده اتحاد سه زن مخالف رئیس جمهوری جنجالی بلاروس که حاضر به خروج از کشور نشد، بهطرز مرموزی ربوده و ناپدید شد؛ موضوعی که واکنش آلمان و انگلیس و هشدار اتحادیه اروپا به سران بلاروس را به همراه داشته و دردسر تازهای را پیش روی «لوکاشنکو» قرار داده است.
بهگزارش «گاردین»، «ماریا کولسنیکوا» 38 ساله یکی از سه زنی است که رهبری معترضان به نتیجه انتخابات 9 آگوست بلاروس و آغاز ششمین دوره ریاست جمهوری «لوکاشنکو» را به دست دارند. «اسوتلانا تیخانوفسکایا»، کاندیدای رقیب رئیسجمهوری و «ورونیکا تسپکالو» دو زن دیگری هستند که برای پایان به حکمرانی 26 ساله لوکاشنکو در بلاروس بپاخاسته و هزاران نفر از معترضان را بهخیابانها کشاندند.
«لوکاشنکو» که با اتهام تقلب و دستکاری آرا روبهرو است، حالا با ناپدید شدن «کولسنیکوا» جنجال تازهای پیش روی خود میبیند. بنابر اعلام رسانههای اوکراینی این زن 38 ساله که صبح دوشنبه بههمراه دو فعال سیاسی دیگر در مرز اوکراین دیده شده پساز پاره کردن پاسپورتش، حاضر به خروج از کشور نشد اما ساعاتی بعد گزارشهایی از ربوده شدن او در شهر «مینسک» مطرح شد. بهگفته شاهدان چند مرد سیاهپوش پس از گرفتن گوشی همراه «کولسنیکوا»، او را بهزور داخل یک مینی بوس انداخته و به محلی نامعلوم بردند.
پساز این اتفاق در حالی که معاون وزیر خارجه اوکراین در صفحه فیسبوکش نوشت: «کولسنیکوا» مقاومت موفقیت آمیزی در برابر اخراج از کشورش داشت.» و همزمان سفارت اوکراین، حضور همراهان این زن در خاک این کشور را تأیید کردند؛ سخنگوی گارد مرزی بلاروس به «رویترز» گفت: «کولسنیکوا بازداشت شده است. اما نمیتوانم دقیق بگویم او کجاست.»
باوجود این اظهارنظر، پلیس هر گونه اطلاع از سرنوشت این زن را تکذیب کرد. اما باوجود این ابهامات، تکذیب پلیس و سکوت معنادار دولت لوکاشنکو، کارشناسان ربوده شدن او را بخشی از پروسه سرکوب معترضان و پایان جنبشهای اعتراضی میدانند. «داراگ مک دوول»، تحلیلگر اندیشکده بلاروس معتقد است: «دولت سعی دارد با مسدود کردن اینترنت و... شرایط را تحت کنترل درآورد اما واقعیت آن است که مردم ترسشان از لوکاشنکو ریخته و او اقتدارش را از دست داده است. مهم نیست پلیس تا چه حد شورشها را سرکوب کند، مردم دیگر عقب نخواهند نشست.»
واکنش هم پیمانان «کولسنیکوا»
پیمان مبارزه با لوکاشنکو پیش از انتخابات میان سه زن بلاروسی بسته شد اما وقتی رئیسجمهوری پیروزی قاطعانهاش با 80 درصد آرا را اعلام کرد، به نوشته «الجزیره» ابتدا «اسوتلانا تیخانوفسکایا» تحت فشار «لوکاشنکو» و همراهانش مجبور به ترک کشور و پناهندگی در لیتوانی شد و مدتی بعد نیز «ورونیکا سپکالو» به همراه همسر و فرزندانش از اوکراین سر درآورد. اما این خروج اجباری مانع از مبارزاتشان نشد. پساز وقایع اخیر نیز «تیخانوفسکایا» گفت: «بهنظر میرسد دولت میخواهد با نابود کردن رهبران مخالف، احزاب را مغلوب و سرخورده کند.» در همین حال «سپکالو» نیز ضمن ابراز ناراحتی از حادثه پیش آمده برای «کولسنیکوا» گفت: «شرایط کشور برای رهبران مخالف امن نیست؛ بخوبی میتوانید ببینید که یا آنها زندانی هستند یا از کشور اخراج یا ربوده شدهاند. لوکاشنکو رهبران قدرتمند را به انزوا کشانده و تنها در همین مدت کوتاه رهبران دو حزب به زندان افتادهاند. همسر من یکی از همین مخالفان است که با حکم 15 سال حبس با قید وثیقه آزاد است.»
هشدار اروپا برای آزادی زندانیان سیاسی
سرنوشت نامعلوم «کولسنیکوا» 38 ساله علاوه بر اینکه جنبشهای خیابانی را گستردهتر کرده، «لوکاشنکو» را با هشدارهای خارجی نیز روبهرو ساخته است. به نوشته «فرانس پرس»، آلمان و انگلیس خواستار پاسخگویی دولت بلاروس به اتفاق پیش آمده برای فعال زن این کشور شدند. «دومینیک راب»، وزیر خارجه انگلیس در توئیتی نوشت: «وضعیت «کولسنیکوا» واقعاً نگران کننده است. دولت لوکاشنکو باید او را در سلامت کامل به جایگاه قبلیاش بازگرداند. آنها باید دست از سرکوب معترضان بردارند، زندانیان سیاسی را آزاد کرده و مشکلات با اپوزیسیونها را با مذاکره حل کنند.»
در همین حال «هایکو ماس» همتای او در آلمان نیز با محکوم کردن عملکرد دولت بلاروس گفت: «وضعیت این زن باید روشن شود و لوکاشنکو باید هر چه زودتر زندانیان سیاسی را آزاد کند.»
این اظهارات در حالی است که چند روز قبل اتحادیه اروپا نیز با باطل خواندن آرای انتخابات بلاروس، این کشور را تهدید به تحریم کرده و خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی شده بود.
روزی به نام مسعود
حسین میرزانیا
پژوهشگر حوزه فرهنگ
احمدشاه مسعود در واپسین ماه تابستان در شهریور ماه به دنیا آمد و در ماه شهریور هم چشم از جهان فرو بست. نزدیک به دو دهه از ترور او توسط سربازان مرگ و تاریکی (القاعده و طالبان) میگذرد ولی هنوز نقش و جایگاه او در صحنه معادلات افغانستان خالی است. افغانستان نزدیک به دو دهه بعد از سقوط طالبان، همچنان از ضعف حکومت مرکزی، امنیت شکننده، تجارت موادمخدر، اقتصاد تخریب شده و اختلافات قومی و مذهبی در رنج است و گروهها و شخصیتهای افغان نتوانستهاند ثبات، اقتدار، آرامش و امنیت فراگیر را به کشور خود بازگردانند. علت این ناکامی علاوه بر جنگ ویرانگر ناشی از مداخله ارتش سرخ در افغانستان و برآمدن طالبان از دل اختلافات افغانها با حمایت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در این کشور؛ ناشی از فقدان یک شخصیت ملی، استراتژیست و مورد وثوق و اجماع افغانها است.
در 19 سالی که از ترور احمد شاه مسعود میگذرد، بارها کارنامه او به بحث و بررسی گذاشته شده و گاه انتقاداتی از سوی رقیبان یا مخالفانش مطرح شده است اما فارغ از درستی یا نادرستی این نقدها، مسعود جایگاهی فراتر از دیگر رقبایش داشت که نمیتوان بدان بیاعتنا بود، چرا که افغانستان بسیار نیازمند چنین مؤلفههایی است که غیبت آنها در این دو دهه نتوانسته تحولات افغانستان را به سامانی برساند. افغانستان میان نیروهای بشدت محافظه کار و سنتگرا و غرب ستیز از سویی و مدیران غرب نشین بیخبر از رنج و نیازهای مردم افغانستان گرفتار شده است و همین ضعف و فقدان نگرش ملی باعث تداوم حضور نیروهای مداخله گر منطقهای و فرامنطقهای در افغانستان شده است. احمدشاه مسعود بازیگری زیرک، هنرمند و مقتدر در شطرنج سیاسی، نظامی و فرهنگی افغانستان بود. تولد و تربیت و رشد در خانوادهای نظامی و میهن پرست، تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی، عضویت در جمعیتی مبارز و آشنا با فرهنگ دینی مردم افغانستان، هوش و استعداد فردی مسعود، همه با هم از او یک عنصر خردمند و مدیری مؤثر و شایسته ساخت. مدیری که در نبرد با تجاوز سربازان شوروی، پنجشیر را به دژ تسخیرناپذیر افغانستان مبدل میکند و در دوره پساجنگ سرد و خروج نیروهای شوروی از افغانستان از تضاد منافع روسیه با رقیبانش برای نبرد با ارتجاع طالبان مدد میگیرد و بار دیگر پنجشیر تکیه گاه و خانه مقاومت او و یارانش میشود و در این میان منافع ملی محور و مدار تمامی تصمیمات اوست.
مسعود در نگاه به غرب نیز چنین نگرش و راهبردی برای خود دارد. از سویی خطر جهانی تروریسم القاعده و ارتجاع طالبان را به غربیها گوشزد میکند و به دعوت مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به غرب سفر میکند و از سوی دیگر حضور و حمایت غرب از نیروهای ضد طالبان را در محدوده تصمیم و اختیار نیروهای افغان تعریف میکند و به یک تعامل و منافع مشترک و دوطرفه بین نیروهای ملی افغانستان با جهان غرب میرسد. فهم خردمندانه مسعود در عدم غلتیدن در دام «خودباختگی در مقابل غرب یا ستیزهجویی با غرب و غرب ستیزی» حکایت از شناخت و تحلیل عمیق، درست و میهن دوستانه او داشت که دوستان و یاران و رهروان راه مسعود نباید از آن غفلت بورزند. افغانستان به ثبات، امنیت، صلح و تعامل اقوام با هم و با جهان نیازمند است اما تحقق این خواستهها به اتخاذ سیاستی فراقومی (اعم از فارسها ، پشتونها ، ازبکها ، هزارهها و... ) فرامذهبی (اهل سنت یا تشیع و...) مبتنی بر منافع ملی و تعهد به اجماع ملی توأم با اقتدار فراگیر در برخورد با تروریسم و ناامنی دارد. در سالروز فقدان این قهرمان ملی و میراث دار فرهنگ عدالت پرور و آزادی جوی مولانا جلالالدین محمدبلخی، فردوسی بزرگ، حافظ شیرین سخن و سعدی انسان نواز انتظار میرود که نیروهای وطن خواه و توسعه گرای افغانستان به تجربه و راهبردهای مسعود دقت، تأمل و تدبر داشته باشند و بتوانند بر بحرانهای مزمن و خسارت بار افغانستان غلبه کنند.
پژوهشگر حوزه فرهنگ
احمدشاه مسعود در واپسین ماه تابستان در شهریور ماه به دنیا آمد و در ماه شهریور هم چشم از جهان فرو بست. نزدیک به دو دهه از ترور او توسط سربازان مرگ و تاریکی (القاعده و طالبان) میگذرد ولی هنوز نقش و جایگاه او در صحنه معادلات افغانستان خالی است. افغانستان نزدیک به دو دهه بعد از سقوط طالبان، همچنان از ضعف حکومت مرکزی، امنیت شکننده، تجارت موادمخدر، اقتصاد تخریب شده و اختلافات قومی و مذهبی در رنج است و گروهها و شخصیتهای افغان نتوانستهاند ثبات، اقتدار، آرامش و امنیت فراگیر را به کشور خود بازگردانند. علت این ناکامی علاوه بر جنگ ویرانگر ناشی از مداخله ارتش سرخ در افغانستان و برآمدن طالبان از دل اختلافات افغانها با حمایت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در این کشور؛ ناشی از فقدان یک شخصیت ملی، استراتژیست و مورد وثوق و اجماع افغانها است.
در 19 سالی که از ترور احمد شاه مسعود میگذرد، بارها کارنامه او به بحث و بررسی گذاشته شده و گاه انتقاداتی از سوی رقیبان یا مخالفانش مطرح شده است اما فارغ از درستی یا نادرستی این نقدها، مسعود جایگاهی فراتر از دیگر رقبایش داشت که نمیتوان بدان بیاعتنا بود، چرا که افغانستان بسیار نیازمند چنین مؤلفههایی است که غیبت آنها در این دو دهه نتوانسته تحولات افغانستان را به سامانی برساند. افغانستان میان نیروهای بشدت محافظه کار و سنتگرا و غرب ستیز از سویی و مدیران غرب نشین بیخبر از رنج و نیازهای مردم افغانستان گرفتار شده است و همین ضعف و فقدان نگرش ملی باعث تداوم حضور نیروهای مداخله گر منطقهای و فرامنطقهای در افغانستان شده است. احمدشاه مسعود بازیگری زیرک، هنرمند و مقتدر در شطرنج سیاسی، نظامی و فرهنگی افغانستان بود. تولد و تربیت و رشد در خانوادهای نظامی و میهن پرست، تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی، عضویت در جمعیتی مبارز و آشنا با فرهنگ دینی مردم افغانستان، هوش و استعداد فردی مسعود، همه با هم از او یک عنصر خردمند و مدیری مؤثر و شایسته ساخت. مدیری که در نبرد با تجاوز سربازان شوروی، پنجشیر را به دژ تسخیرناپذیر افغانستان مبدل میکند و در دوره پساجنگ سرد و خروج نیروهای شوروی از افغانستان از تضاد منافع روسیه با رقیبانش برای نبرد با ارتجاع طالبان مدد میگیرد و بار دیگر پنجشیر تکیه گاه و خانه مقاومت او و یارانش میشود و در این میان منافع ملی محور و مدار تمامی تصمیمات اوست.
مسعود در نگاه به غرب نیز چنین نگرش و راهبردی برای خود دارد. از سویی خطر جهانی تروریسم القاعده و ارتجاع طالبان را به غربیها گوشزد میکند و به دعوت مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به غرب سفر میکند و از سوی دیگر حضور و حمایت غرب از نیروهای ضد طالبان را در محدوده تصمیم و اختیار نیروهای افغان تعریف میکند و به یک تعامل و منافع مشترک و دوطرفه بین نیروهای ملی افغانستان با جهان غرب میرسد. فهم خردمندانه مسعود در عدم غلتیدن در دام «خودباختگی در مقابل غرب یا ستیزهجویی با غرب و غرب ستیزی» حکایت از شناخت و تحلیل عمیق، درست و میهن دوستانه او داشت که دوستان و یاران و رهروان راه مسعود نباید از آن غفلت بورزند. افغانستان به ثبات، امنیت، صلح و تعامل اقوام با هم و با جهان نیازمند است اما تحقق این خواستهها به اتخاذ سیاستی فراقومی (اعم از فارسها ، پشتونها ، ازبکها ، هزارهها و... ) فرامذهبی (اهل سنت یا تشیع و...) مبتنی بر منافع ملی و تعهد به اجماع ملی توأم با اقتدار فراگیر در برخورد با تروریسم و ناامنی دارد. در سالروز فقدان این قهرمان ملی و میراث دار فرهنگ عدالت پرور و آزادی جوی مولانا جلالالدین محمدبلخی، فردوسی بزرگ، حافظ شیرین سخن و سعدی انسان نواز انتظار میرود که نیروهای وطن خواه و توسعه گرای افغانستان به تجربه و راهبردهای مسعود دقت، تأمل و تدبر داشته باشند و بتوانند بر بحرانهای مزمن و خسارت بار افغانستان غلبه کنند.
خاورمیانه
مختومه شدن پرونده «خاشقچی» در عربستان
گروه جهان/ دادگاه عربستان سعودی با لغو حکم اعدام عاملان قتل فجیع «جمال خاشقچی»، روزنامه نگار منتقد این کشور و تعیین حبس، پرونده را مختومه اعلام کرد.
به گزارش شبکه خبری «الجزیره»، براساس حکم جدید دادگاه که با اعتراض سازمان ملل نیز روبرو شد، حکم اعدام 5 متهم ردیف اول این پرونده جنجالی به 20 سال حبس تبدیل شد و سه متهم دیگر نیز به 7 تا 10 سال زندان محکوم شدند. اسامی و سمت های این متهمان محرمانه مانده است.
سال 2018، این روزنامه نگار و ستون نویس «واشنگتن پست» که از مخالفان جدی آل سعود بود در سفارت عربستان در استانبول به شکلی مرموز کشته و بقایای جسد او نیز به کلی از بین رفت. در حالی که پیگیری این پرونده ماه ها برای حکومت سعودی و «محمد بن سلمان» ولیعهد جوان دردسرساز شده بود در ماه مه، پسر «خاشقچی» در اقدامی که سازمان ملل آن را تمسخر قانون تعبیر کرد، قاتلان پدرش را بخشید.
سازمان ملل که همچنان به فرآیند این پرونده معترض بود پس از انتشار حکم نهایی دادگاه، عربستان را به عدم شفافیت در این پرونده متهم کرد. روپرت کولیویل، سخنگوی سازمان ملل گفت: «روند قضایی این پرونده شفافیت لازم را نداشت. عاملان این جنایت باید بار دیگر محاکمه و با محکومیت هایی مطابق جرمشان مجازات شوند. این تعریف دقیق شفافیت و کارآمدی سیستم قضایی است.»
خاطرات 453 روز حضور در کاخ سفید
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
.
جان بولتون / مشاورامنیت ملی سابق ترامپ / مترجمان: مسعود میرزایی و بهجت عباسی
آغاز عشق بازی ترامپ ـ کیم
تا قبل از رسیدن مقام کرهای، ترامپ کاملاً هیجان زده بود و جعبههای هدایای رسمی کاخ سفید (نظیر دکمه سردست) را که برای هیأت کرهای آماده شده بود، روی هم میچید. روی یکی از جعبهها خط افتاده بود و ترامپ با عصبانیت و فریاد به مادلین وسترهوت (منشی مخصوص خود) گفت: «این جعبه را داغان کرده اید، فوراً یکی دیگر آماده کنید.» او در ادامه به عکاس رسمی کاخ سفید هم پرید و گفت: وقتی کیم یونگ چول وارد شد، چند دقیقه عکس میگیری و فوراً اتاق را ترک میکنی. من هرگز ترامپ را این گونه مشتاق و در عین حال هیجان زده و مضطرب ندیده بودم. پنس به من گفت «چرا نمی آیی در دفتر من منتظر بمانیم؟» که پیشنهاد بزرگوارانهای بود. هیچ یک از ما تصور نمیکردیم که تحویل نامه کیم جونگ اون به ترامپ بیشتر از چند دقیقه طول بکشد. من هنوز از اینکه از حضور در این دیدار کنار گذاشته شده بودم، در شوک و حیرت بودم اما نه بیشتر از پنس که از ناراحتی به خودش میپیچید ولی سعی میکرد چیزی به من بروز ندهد.
کیم یونگ چول رأس ساعت یک و 15 دقیقه به ورودی جنوبی اقامتگاه رئیس جمهوری در کاخ سفید رسید. کلی از کنار ستونها او را به سمت اتاق بیضی همراهی کرد. کلی بعداً به ما گفت که کیم بسیار عصبی به نظر میرسید و همین که وارد بال غربی کاخ سفید شدیم او یادش افتاد که نامه رهبر کره شمالی برای ترامپ را در ماشین جا گذاشته است. مترجم همراه او بلافاصله برگشت تا نامه را بیاورد. تصور اینکه کیم در آن لحظات به این فکر میکرده که چگونه میخواهد به «جانشین بزرگ» (لقبی که رسانههای انگلیسی زبان معمولاً به رهبر کره شمالی میدهند) توضیح دهد که نامهاش را در ماشین جا گذاشته بود، جالب است. در دفتر معاون رئیس جمهوری ما در صفحه تلویزیون میدیدیم که خبرنگاران مستقر در گذرراه ساوت لان در جنوب کاخ سفید مشتاقانه تلاش میکنند تا بفهمند داخل ساختمان چه میگذرد. حداقل میتوان گفت که زمان برای ما به سختی میگذشت. وقتی در دفتر معاون اول بودیم یک اتفاق جالب هم افتاد؛ دان مک گان وکیل حقوقی کاخ سفید وارد شد و گفت دادن هدیه از سوی ترامپ به هیأت کره شمالی تقریباً به طور قطع به مثابه نقض تحریمهای آن کشور خواهد بود. او گفت که ترامپ باید به طور موقت و برای مدت کوتاهی هم که شده تحریمها را تعلیق کند. البته همان گونه که خود مک گان بارها به من گفته بود الان اینجا کاخ سفید دوران بوش نیست. دیدار کیم با ترامپ سرانجام ساعت دو و 45 دقیقه پایان یافت. ترامپ و پمپئو به همراه کیم یونگ چول از اتاق بیضی خارج شدند و او را تا دم در همراهی کردند و سپس ترامپ هنگام برگشت به دفترش با خبرنگارانی که منتظرش بودند، صحبت کرد.
وقتی که من و پنس دیدیم کیم دفتر رئیس جمهوری را ترک کرد، به اتاق بیضی برگشتیم و کلی نسخه اصلی و یک ترجمه ناجور از نامه کیم جونگ اون را به من داد و گفت: «این تنها نسخهای است که داریم.» نامه یک متن تبلیغاتی محض بود که احتمالاً توسط یک منشی یا کارمند دفتری در اداره تبلیغات سیاسی کره شمالی نوشته شده بود، اما با وجود این ترامپ آن را دوست داشت و این آغاز عشق بازی ترامپ – کیم بود. ترامپ و خانوادهاش برای تعطیلات آخر هفته عازم کمپ دیوید (اقامتگاه تابستانی رئیس جمهوری) بودند و بهصورت دسته جمعی به سمت بالگرد «مارین وان» که تازه در محوطه کاخ سفید فرود آمده بود، حرکت کردند. ترامپ هنگام خروج از دفترش لبخندی زد و انگشت شستش را به نشانه تأیید به من نشان داد.
بعد از اینکه ترامپ رفت، بقیه ما دوباره در دفتر پنس جمع شدیم. کلی و پمپئو ما را در جریان مذاکرات ترامپ با فرستاده کره شمالی قرار دادند. کیم یونگ چول چیز جدید و متفاوتی درباره مواضع کره شمالی نگفته بود. روشن بود که آنها بهدنبال دریافت یک تضمین سیاسی، قبل از موافقت با هرگونه اقدامی در زمینه خلع سلاح هستهای هستند و به نظر میرسید ترامپ هم تمایل دارد این تضمین را بدهد. نکته قابل توجه دیگر در این دیدار – همچون مذاکرات قبلی با کره شمالی – این بود که به نظر میرسید تحریمهای اقتصادی برای آنها در درجه دوم اهمیت قرار دارد. اینکه تحریمهای اقتصادی اهمیت بالایی برای کره شمالی ندارد ممکن است به این دلیل باشد که آن کشور از قدرت نظامی امریکا بیشتر از فشارهای اقتصادی آن میترسد یا به احتمال زیاد نشانگر این باشد که تحریمها آن گونه که ما فکر میکنیم، مؤثر نبودهاند. کلی گفت؛ کره ایها توانستند در این دیدار آنچه را که میخواستند درباره اقدام احتمالی ترامپ بدانند، به دست آوردند. ترامپ در این دیدار گفته بود که قصد دارد تمرینهای نظامی مشترک با کره جنوبی را کاهش دهد و حتی سخنرانی طولانی ای هم درباره گران بودن این تمرینها و هم تحریکآمیز بودن آنها کرده بود. این بدترین قسمت صحبتهای او بود، چرا که کره شمالی اکنون از فرمانده کل ارتش امریکا شنیده بود که قابلیتهای نظامی ما در شبه جزیره کره صرفاً ابزاری برای مذاکره (و نه عملیات نظامی) هستند، موضوعی که ما قبلاً آن را تکذیب کرده بودیم.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
دورنــما
-
سران پنتاگون آماج تیرهای انتقادی ترامپ
-
اخراج، تبعید و بازداشت؛ سرنوشت سه زن مبارز بلاروس
-
روزی به نام مسعود
-
مختومه شدن پرونده «خاشقچی» در عربستان
-
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
اخبارایران آنلاین