ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دور نـما
نیو استیتسمن (بریتانیا)
جو بایدن که معتقد است افغانها از سرزمینش بسیار دور هستند و او احساس مدیون بودن به آنها ندارد، با تصمیم خارج کردن نیروهای امریکایی از افغانستان به مردم این کشور خیانت کرد. او بعد از سقوط کابل هم تأکید کرد از تصمیم خود پشیمان نیست و به خیانت ادامه داد، اما هنوز هم فرصت برای جبران دارد.
واشنگتن اگزمینر (امریکا)
فاجعهای که در افغانستان شاهد آن هستیم، دلایل زیادی دارد و باید بهدنبال ریشههای آن در امریکا باشیم. تصمیم بایدن برای خروج از افغانستان نه فقط شکست او، که یک شکست دوحزبی است. زیرا نخست دونالد ترامپ بود که براساس یکسری تصورات نادرست این روند را کلید زد و بعد بایدن آن را ادامه داد.
اشپیگل (آلمان)
صحنههای فرار شتابزده نیروهای خارجی از افغانستان یادآور خروج شوروی از این کشور در سال 1988 است. غرب همان اشتباهها را تکرار کرد زیرا همچون شوروی نتوانست افغانستان را درک کند. اسناد داخلی نیز نشان میدهد، هشدارهای زیادی به ریاست جمهوری آلمان داده شده بود. اما همه آنها نادیده گرفته شد.
جو بایدن که معتقد است افغانها از سرزمینش بسیار دور هستند و او احساس مدیون بودن به آنها ندارد، با تصمیم خارج کردن نیروهای امریکایی از افغانستان به مردم این کشور خیانت کرد. او بعد از سقوط کابل هم تأکید کرد از تصمیم خود پشیمان نیست و به خیانت ادامه داد، اما هنوز هم فرصت برای جبران دارد.
واشنگتن اگزمینر (امریکا)
فاجعهای که در افغانستان شاهد آن هستیم، دلایل زیادی دارد و باید بهدنبال ریشههای آن در امریکا باشیم. تصمیم بایدن برای خروج از افغانستان نه فقط شکست او، که یک شکست دوحزبی است. زیرا نخست دونالد ترامپ بود که براساس یکسری تصورات نادرست این روند را کلید زد و بعد بایدن آن را ادامه داد.
اشپیگل (آلمان)
صحنههای فرار شتابزده نیروهای خارجی از افغانستان یادآور خروج شوروی از این کشور در سال 1988 است. غرب همان اشتباهها را تکرار کرد زیرا همچون شوروی نتوانست افغانستان را درک کند. اسناد داخلی نیز نشان میدهد، هشدارهای زیادی به ریاست جمهوری آلمان داده شده بود. اما همه آنها نادیده گرفته شد.
وضعیت قرمز امنیتی در فرودگاه کابل
زهره صفاری/ مرگ دستکم 7 شهروند افغان در هجوم جمعیت هزاران نفری به فرودگاه کابل، تنها گوشهای از واقعیت دردناکی است که با گذشت تنها یک هفته از سلطه طالبان بر افغانستان، این کشور و مردمانش را فراگرفته است. بحرانی که حتی امریکا و هم پیمانانش را نیز به هراس انداخته تا مجبور شوند در پروسه شتابزده خروج از افغانستان برای حفظ جان شهروندانشان تدابیر امنیتی جدیدی اتخاذ کنند.
بهگزارش «یواسایتودی»، در شرایطی که بنا به اعلام مقامات امریکایی تاکنون دستکم 17 هزار خارجی و افغانهای واجد شرایط توسط 6 هواپیمای نظامی سی-17 و 32 هواپیمای چارتر از مرزهای افغانستان خارج شدهاند و همچنان 3800 نفر دیگر باوجود داشتن ویزا موفق به خروج نشدهاند، هر روز هزاران نفر از مردم افغان خود را به فرودگاه کابل میرسانند و برای سوار شدن به هواپیماها بدون ویزا و پاسپورت تلاشی بیثمر دارند. گرچه هنوز جزئیات چگونگی حادثه مرگبار روز شنبه در فرودگاه کابل مشخص نشده است اما بنا بهگزارش خبرنگار «اسکای نیوز» که در صحنه حاضر بوده، کشتهها و مجروحان در هجوم مردم زیر دست و پا ماندهاند و شماری نیز توسط نظامیان انگلیسی نجات یافتهاند. بنا بر گزارش برخی منابع محلی، از صبح یکشنبه نیروهای طالبانی با وضع قوانین جدید اقدام به برقراری نظم در ورودی فرودگاه به زور اسلحه و حتی ضرب و شتم مردم داشتهاند تا از هرج و مرج بیشتر جلوگیری کنند.
هشدار امنیتی امریکا
شرایط نابسامان فرودگاه کابل برنامههای غربیها برای خروج را بشدت به هم ریخته است. بهطوری که سفارت امریکا در کابل با هشدار به شهروندانش در افغانستان، از آنها خواسته است تا از حضور در فرودگاه خودداری کرده و تنها براساس دستورالعملهای تعیین شده که به آنها اعلام میشود عمل کنند. اما در این میان به نوشته «یواسایتودی»، فارغ از اتفاقات مرگباری که هجوم جمعیت در فرودگاه رقم خواهد زد، تهدید حمله داعش به فرودگاه نگرانیها را چند برابر کرده است. موضوعی که «جو بایدن»، رئیس جمهوری امریکا نیز در نشست امنیتی شنبه با «کاملا هریس»، «آنتونی بلینکن»، «لوید آستین»، «مارک میلی»، «جک سالیوان» و «آوریل هاینز» تلویحاً به آن اشاره داشت و نسبت به آن هشدار داده بود. از طرف دیگر بهگفته مقامات امریکایی علاوه بر انتقال پناهجویان موضوع استقرار آنها نیز مدنظر قرار دارد که با توجه به پرشدن ظرفیت کشورهایی مانند قطر مشکلاتی به وجود آمده است. گرچه در این میان به نوشته روزنامه افغانستانی «صبح کابل»، «آنتونی بلینکن» از موافقت 13 کشور برای پذیرش پناهجویان افغان خبر داده است اما با توجه به اینکه این توافق بهصورت اقامت موقت است نگرانیها درباره سرنوشت مهاجران همچنان باقی است. بنا به اعلام وزیر خارجه امریکا، تاکنون آلبانی، کانادا، کلمبیا، کاستاریکا، شیلی، کوزوو، مقدونیه شمالی، مکزیک، لهستان، قطر، اوگاندا، رواندا و اوکراین پذیرش موقت پناهجویان را به عهده گرفتهاند و 12 کشور از جمله بحرین، آلمان، ایتالیا، ترکیه، قطر، امارات و... بهعنوان محل ترانزیت همکاری داشتهاند. بهنوشته «بیبیسی»، علاوه بر امریکا، سایر کشورها نیز نسبت بهخطرات بالقوه در فرودگاه کابل هشدار دادهاند. دولت آلمان فرودگاه را در شرایط فوق خطرناک توصیف کرده و وزارت خارجه سوییس نیز شرایط امنیتی و تأخیر پروازهایش را با توجه به شرایط جدید پیشبینی کرده است. اما با توجه به نزدیک شدن به 31 آگوست، تاریخی که «جو بایدن» برای تخلیه نیروها از افغانستان اعلام کرده بود، نگرانیها درباره وضعیت خروج نیروها با توجه به سلطه طالبان دو چندان شده است. «ینس استولتنبرگ»، دبیر کل ناتو در این باره گفت: «بسیاری از کشورها خواستار تمدید این زمان هستند تا بتوانند شهروندان خود را در سلامت کامل از افغانستان خارج کنند.» «جوزپ بورل»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز معتقد است که روند خروج کامل از افغانستان روی کاغذ نیز تا 31 آگوست امکانپذیر نیست. او همچنین با انتقاد از امریکا اعلام کرد: «امریکا با اتخاذ تدابیر امنیتی مانع از ورود افغانهای همکار اروپا در این سالها به فرودگاه شده و این امر کار را مشکل کرده است.» در میان این اعتراضات، «تونی بلر»، نخستوزیر پیشین بریتانیا نیز با انتقاد از «جو بایدن»، تصمیم او برای خروج از افغانستان را احمقانه توصیف کرد و گفت: «این شیوه خروج از افغانستان براساس گرایشی سیاسی گرفته شد و نگاه استراتژیکی پشت آن نبود.»
احتمال مذاکره مقاومت پنجشیر با طالبان
در اوج نابسامانی افغانستان، دره پنجشیر تنها نقطهای از خاک این کشور است که از اشغال طالبان دورمانده و هزاران نفر از مردم و حتی مقامات سیاسی افغان را پناه داده است. «احمد مسعود»، پسر «احمد شاه مسعود» از همان دقایق ابتدایی حمله طالبان علم مقاومت را برافراشت و «جبهه مقاومت ملی» افغانستان برای هر گونه مقابلهای آماده شد. اما در روزهایی که شخصیتهایی مانند «حامد کرزای» رئیسجمهوری پیشین افغانستان از سایه خارج شده و در کنار «عبدالله عبدالله» برای برقراری ثبات در این کشور مذاکره با طالبان را در پیش گرفته است، جبهه «مقاومت ملی افغانستان» نیز گفتوگوی مسالمتآمیز با شبه نظامیان طالبانی را دور از ذهن نمیداند. به نوشته «فرانس پرس»، «علی میثم نظری»، سخنگوی این جبهه معتقد است: «از زمان حضور طالبان در کابل هزاران نفر به پنجشیر آمدهاند و «احمد مسعود» تاکنون 9 هزار نیرو جمعآوری کرده است. هدف اصلی این جبهه جلوگیری از خونریزی بیشتر در افغانستان و فشار بر سیستم جدید حکومتی است اما این گروه برای درگیری نیز آماده است و اگر طالبان مذاکره نکند در سراسر کشور مقاومت را آغاز خواهد کرد. طالبان نمیتواند همه جا باشد و از حمایت اکثریت برخوردار نیست اما شرایط ما برای توافق تمرکز زدایی است و ایجاد سیستمی که عدالت اجتماعی، برابری، حقوق و آزادی را برای همه تضمین کند.»
سفر استراتژیک «هریس» به آسیای جنوب شرقی
درست در روزهایی که امریکا بهخاطر خروج ناگهانی از افغانستان در آسیا با چالشهای جدی روبهرو است، نگرانیها از غلبه چین بر منطقه، «کاملا هریس» معاون رئیس جمهوری ایالات متحده را به تور جنوب شرق آسیا کشانده است. به نوشته رویترز، مقامات امریکایی هدف از این تور کوتاه مدت را اثبات عزم امریکا برای ماندن در جنوب شرق آسیا عنوان کردهاند. «هریس» سفر خود را که بدون شک با پاسخگویی به چالش افغانستان همراه است، با توجه به اهمیت استراتژیک و اقتصادی آن برای امریکا، از سنگاپور آغاز کرده و سپس به ویتنام خواهد رفت و در نشست مجازی مقامات جنوب شرق آسیا برای حل بحران کرونا شرکت میکند.
بهگزارش «یواسایتودی»، در شرایطی که بنا به اعلام مقامات امریکایی تاکنون دستکم 17 هزار خارجی و افغانهای واجد شرایط توسط 6 هواپیمای نظامی سی-17 و 32 هواپیمای چارتر از مرزهای افغانستان خارج شدهاند و همچنان 3800 نفر دیگر باوجود داشتن ویزا موفق به خروج نشدهاند، هر روز هزاران نفر از مردم افغان خود را به فرودگاه کابل میرسانند و برای سوار شدن به هواپیماها بدون ویزا و پاسپورت تلاشی بیثمر دارند. گرچه هنوز جزئیات چگونگی حادثه مرگبار روز شنبه در فرودگاه کابل مشخص نشده است اما بنا بهگزارش خبرنگار «اسکای نیوز» که در صحنه حاضر بوده، کشتهها و مجروحان در هجوم مردم زیر دست و پا ماندهاند و شماری نیز توسط نظامیان انگلیسی نجات یافتهاند. بنا بر گزارش برخی منابع محلی، از صبح یکشنبه نیروهای طالبانی با وضع قوانین جدید اقدام به برقراری نظم در ورودی فرودگاه به زور اسلحه و حتی ضرب و شتم مردم داشتهاند تا از هرج و مرج بیشتر جلوگیری کنند.
هشدار امنیتی امریکا
شرایط نابسامان فرودگاه کابل برنامههای غربیها برای خروج را بشدت به هم ریخته است. بهطوری که سفارت امریکا در کابل با هشدار به شهروندانش در افغانستان، از آنها خواسته است تا از حضور در فرودگاه خودداری کرده و تنها براساس دستورالعملهای تعیین شده که به آنها اعلام میشود عمل کنند. اما در این میان به نوشته «یواسایتودی»، فارغ از اتفاقات مرگباری که هجوم جمعیت در فرودگاه رقم خواهد زد، تهدید حمله داعش به فرودگاه نگرانیها را چند برابر کرده است. موضوعی که «جو بایدن»، رئیس جمهوری امریکا نیز در نشست امنیتی شنبه با «کاملا هریس»، «آنتونی بلینکن»، «لوید آستین»، «مارک میلی»، «جک سالیوان» و «آوریل هاینز» تلویحاً به آن اشاره داشت و نسبت به آن هشدار داده بود. از طرف دیگر بهگفته مقامات امریکایی علاوه بر انتقال پناهجویان موضوع استقرار آنها نیز مدنظر قرار دارد که با توجه به پرشدن ظرفیت کشورهایی مانند قطر مشکلاتی به وجود آمده است. گرچه در این میان به نوشته روزنامه افغانستانی «صبح کابل»، «آنتونی بلینکن» از موافقت 13 کشور برای پذیرش پناهجویان افغان خبر داده است اما با توجه به اینکه این توافق بهصورت اقامت موقت است نگرانیها درباره سرنوشت مهاجران همچنان باقی است. بنا به اعلام وزیر خارجه امریکا، تاکنون آلبانی، کانادا، کلمبیا، کاستاریکا، شیلی، کوزوو، مقدونیه شمالی، مکزیک، لهستان، قطر، اوگاندا، رواندا و اوکراین پذیرش موقت پناهجویان را به عهده گرفتهاند و 12 کشور از جمله بحرین، آلمان، ایتالیا، ترکیه، قطر، امارات و... بهعنوان محل ترانزیت همکاری داشتهاند. بهنوشته «بیبیسی»، علاوه بر امریکا، سایر کشورها نیز نسبت بهخطرات بالقوه در فرودگاه کابل هشدار دادهاند. دولت آلمان فرودگاه را در شرایط فوق خطرناک توصیف کرده و وزارت خارجه سوییس نیز شرایط امنیتی و تأخیر پروازهایش را با توجه به شرایط جدید پیشبینی کرده است. اما با توجه به نزدیک شدن به 31 آگوست، تاریخی که «جو بایدن» برای تخلیه نیروها از افغانستان اعلام کرده بود، نگرانیها درباره وضعیت خروج نیروها با توجه به سلطه طالبان دو چندان شده است. «ینس استولتنبرگ»، دبیر کل ناتو در این باره گفت: «بسیاری از کشورها خواستار تمدید این زمان هستند تا بتوانند شهروندان خود را در سلامت کامل از افغانستان خارج کنند.» «جوزپ بورل»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز معتقد است که روند خروج کامل از افغانستان روی کاغذ نیز تا 31 آگوست امکانپذیر نیست. او همچنین با انتقاد از امریکا اعلام کرد: «امریکا با اتخاذ تدابیر امنیتی مانع از ورود افغانهای همکار اروپا در این سالها به فرودگاه شده و این امر کار را مشکل کرده است.» در میان این اعتراضات، «تونی بلر»، نخستوزیر پیشین بریتانیا نیز با انتقاد از «جو بایدن»، تصمیم او برای خروج از افغانستان را احمقانه توصیف کرد و گفت: «این شیوه خروج از افغانستان براساس گرایشی سیاسی گرفته شد و نگاه استراتژیکی پشت آن نبود.»
احتمال مذاکره مقاومت پنجشیر با طالبان
در اوج نابسامانی افغانستان، دره پنجشیر تنها نقطهای از خاک این کشور است که از اشغال طالبان دورمانده و هزاران نفر از مردم و حتی مقامات سیاسی افغان را پناه داده است. «احمد مسعود»، پسر «احمد شاه مسعود» از همان دقایق ابتدایی حمله طالبان علم مقاومت را برافراشت و «جبهه مقاومت ملی» افغانستان برای هر گونه مقابلهای آماده شد. اما در روزهایی که شخصیتهایی مانند «حامد کرزای» رئیسجمهوری پیشین افغانستان از سایه خارج شده و در کنار «عبدالله عبدالله» برای برقراری ثبات در این کشور مذاکره با طالبان را در پیش گرفته است، جبهه «مقاومت ملی افغانستان» نیز گفتوگوی مسالمتآمیز با شبه نظامیان طالبانی را دور از ذهن نمیداند. به نوشته «فرانس پرس»، «علی میثم نظری»، سخنگوی این جبهه معتقد است: «از زمان حضور طالبان در کابل هزاران نفر به پنجشیر آمدهاند و «احمد مسعود» تاکنون 9 هزار نیرو جمعآوری کرده است. هدف اصلی این جبهه جلوگیری از خونریزی بیشتر در افغانستان و فشار بر سیستم جدید حکومتی است اما این گروه برای درگیری نیز آماده است و اگر طالبان مذاکره نکند در سراسر کشور مقاومت را آغاز خواهد کرد. طالبان نمیتواند همه جا باشد و از حمایت اکثریت برخوردار نیست اما شرایط ما برای توافق تمرکز زدایی است و ایجاد سیستمی که عدالت اجتماعی، برابری، حقوق و آزادی را برای همه تضمین کند.»
سفر استراتژیک «هریس» به آسیای جنوب شرقی
درست در روزهایی که امریکا بهخاطر خروج ناگهانی از افغانستان در آسیا با چالشهای جدی روبهرو است، نگرانیها از غلبه چین بر منطقه، «کاملا هریس» معاون رئیس جمهوری ایالات متحده را به تور جنوب شرق آسیا کشانده است. به نوشته رویترز، مقامات امریکایی هدف از این تور کوتاه مدت را اثبات عزم امریکا برای ماندن در جنوب شرق آسیا عنوان کردهاند. «هریس» سفر خود را که بدون شک با پاسخگویی به چالش افغانستان همراه است، با توجه به اهمیت استراتژیک و اقتصادی آن برای امریکا، از سنگاپور آغاز کرده و سپس به ویتنام خواهد رفت و در نشست مجازی مقامات جنوب شرق آسیا برای حل بحران کرونا شرکت میکند.
افزایش بهای سوخت در لبنان
تنها ساعتی پس از سخنان رئیسجمهوری لبنان مبنیبر اینکه تصمیم بانک مرکزی برای حذف یارانه سوخت بحران را تشدید کرد، اداره کل نفت لبنان، افزایش بهای سوخت را اعلام کرد.
به گزارش ایسنا به نقل از سایت شبکه روسیا الیوم، در شرایطی که لبنان در بدترین بحران اقتصادی در طول تاریخ خود بهسر میبرد، اداره کل نفت لبنان در بیانیهای اعلام کرد، این تغییرات در پی نشستی در کاخ بعبدا تصویب شده است. بنابراین بیانیه در این نشست میشل عون رئیسجمهوری، حسان دیاب نخستوزیر، قاضی وزنی وزیر دارایی و ریاض سلامه رئیس بانک مرکزی لبنان حضور داشتند و به اتفاق آرا موافقت کردند تا پیامدهای این اقدام را با اختصاص دلار ۸۰۰۰ پوندی برای خرید سوخت بررسی کنند. این درحالی است که پیشتر ایرنا گزارش داده بود، میشل عون روز شنبه گفته بود، از دولت خواسته است دنبال یافتن یک راهحل فراگیر برای بحران سوخت باشد. وی خطاب به مردم لبنان نیز گفته بود: متأسفانه تصمیم رئیس بانک مرکزی برای حذف یارانه سوخت و پافشاری وی بر مواضع خود باعث شد که بحران سوخت بیش از پیش تشدید شود. وی همچنین تأکید کرده بود: «ضمن رایزنی با دولت حسان دیاب نخستوزیر و نشست در قصر بعبدا تصمیم گرفته شد که از یارانه سوخت حمایت شود و خزانه دولت لبنان بخشی از هزینه را متحمل شود و به کارکنان بخش عمومی کمک فوری صورت گیرد و درخصوص حقوق و دستمزدها تجدید نظر شود.» این درحالی است که بهای سوخت اعلامی افزایش قابل توجهی در مقایسه با قیمتهای قبلی دارد. برای مثال قیمت بنزین ۹۵ اکتان حدود ۶۶ درصد افزایش یافته است. این درحالی است که مردم لبنان دو هفته پیش بعد از اعلام احتمال افزایش بهای سوخت به خیابانها سرازیر شده و فریاد اعتراض برآورده بودند.
به گزارش ایسنا به نقل از سایت شبکه روسیا الیوم، در شرایطی که لبنان در بدترین بحران اقتصادی در طول تاریخ خود بهسر میبرد، اداره کل نفت لبنان در بیانیهای اعلام کرد، این تغییرات در پی نشستی در کاخ بعبدا تصویب شده است. بنابراین بیانیه در این نشست میشل عون رئیسجمهوری، حسان دیاب نخستوزیر، قاضی وزنی وزیر دارایی و ریاض سلامه رئیس بانک مرکزی لبنان حضور داشتند و به اتفاق آرا موافقت کردند تا پیامدهای این اقدام را با اختصاص دلار ۸۰۰۰ پوندی برای خرید سوخت بررسی کنند. این درحالی است که پیشتر ایرنا گزارش داده بود، میشل عون روز شنبه گفته بود، از دولت خواسته است دنبال یافتن یک راهحل فراگیر برای بحران سوخت باشد. وی خطاب به مردم لبنان نیز گفته بود: متأسفانه تصمیم رئیس بانک مرکزی برای حذف یارانه سوخت و پافشاری وی بر مواضع خود باعث شد که بحران سوخت بیش از پیش تشدید شود. وی همچنین تأکید کرده بود: «ضمن رایزنی با دولت حسان دیاب نخستوزیر و نشست در قصر بعبدا تصمیم گرفته شد که از یارانه سوخت حمایت شود و خزانه دولت لبنان بخشی از هزینه را متحمل شود و به کارکنان بخش عمومی کمک فوری صورت گیرد و درخصوص حقوق و دستمزدها تجدید نظر شود.» این درحالی است که بهای سوخت اعلامی افزایش قابل توجهی در مقایسه با قیمتهای قبلی دارد. برای مثال قیمت بنزین ۹۵ اکتان حدود ۶۶ درصد افزایش یافته است. این درحالی است که مردم لبنان دو هفته پیش بعد از اعلام احتمال افزایش بهای سوخت به خیابانها سرازیر شده و فریاد اعتراض برآورده بودند.
غزه زیر آتشبار جدید نظامیان صهیونیست
گروه جهان/ ارتش رژیم صهیونیستی دیگر بار فلسطینیان ساکن غزه را زیر آتشبار خود قرار داد. نخست نظامیان این رژیم به صفوف معترضان در این منطقه حمله کردند و پس از آن نیز جنگندههای این رژیم شبانه مناطقی از غزه را بمباران کردند.
به گزارش سایت شبکه خبری الجزیره، فلسطینیان نوار غزه عصر شنبه برای نخستین بار از زمان توقف راهپیماییهای بازگشت در پایان سال ۲۰۱۹ اقدام به برپایی تظاهراتی در یادبود پنجاه و دومین سالگرد آتش زدن مسجد الاقصی در منطقه مرزی این منطقه با سرزمینهای اشغالی کردند اما با گلولههای ارتش رژیم صهیونیستی مواجه شدند. ارتش رژیم صهیونیستی در بیانیه خود مدعی شد این افراد اغتشاشگر بودهاند و قصد داشتند از حصار مرزی بالا بروند و به سمت نیروهای اسرائیلی مواد منفجره پرتاب کنند. در جریان این تیراندازیها 41 فلسطینی زخمی شدند که به گفته وزارت بهداشت فلسطین حال دو نفر از آنان وخیم است. یکی از این دو نفر یک پسر 13 ساله است که از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. بنا بر این گزارش، دستکم 10 نفر از کسانی که زخمی شدهاند، کودک هستند. ارتش رژیم صهیونیستی نیز مدعی است، یکی از نظامیان این واحد نیز زخمی شده و حالش وخیم است. ارتش رژیم صهیونیستی در حالی به فلسطینیان شرکت کننده در این تظاهرات حمله کرد که فلسطینیان پیش از آن خواستار برگزاری مسالمتآمیز این تظاهرات شده بودند. این خشونتها یکی از بدترین خشونتها از زمان حمله مرگبار رژیم صهیونیستی به نوار غزه در ماه مه بود. ارتش رژیم صهیونیستی ساعتی پس از این حملات، بامداد یکشنبه با جنگندههای خود مناطقی از غزه را هدف قرار داد. به گزارش ایسنا به نقل از «القدس العربی» در این حملات سه پایگاه متعلق به جناحهای مقاومت فلسطین در مرکز و غرب نوار غزه از جمله پایگاه «عرین»، در شمال اردوگاه النصیرات در مرکز، پایگاهی در منطقه نتسریم در جنوب غرب و یک پایگاه در اردوگاه الشاطی در غرب غزه هدف گرفته شدند. همچنین یک زمین کشاورزی در شمال اردوگاه النصیرات در مرکز شهر غزه نیز بمباران شد. علاوه بر این جنگندههای اسرائیلی ۹ موشک به سمت منطقه مجاور نیروگاه تولید برق در النصیرات واقع در مرکز نوار غزه شلیک کردند.
به گفته منابع محلی در نوار غزه پدافند هوایی مقاومت فلسطین در واکنش به این حمله به سمت هواپیماهای جنگی رژیم صهیونیستی در شمال این منطقه آتش گشود. به گفته منابع عبری، گلوله ضدهوایی مقاومت به ساختمانی در شهرک سدیروت در مجاورت این باریکه اصابت کرده و خسارتهایی در پی داشته است. شبکه ۱۳ تلویزیون اسرائیل هم گزارش داد که یک شهرک نشین در سدیروت مجروح شده است. به گفته شبکه عبری زبان «کان» صدای انفجارهای ناشی از حملات جنگندههای اسرائیلی به نوار غزه در شهرکهای نتیفوت و اسدود هم شنیده شده است. در پی این حملات سخنگوی ارتش اسرائیل در توئیتی مدعی شد حملات این رژیم در غزه در پاسخ به «اقدامات خشونت آمیزی که در شمال نوار غزه رخ داد، شامل عملیات تیراندازی از داخل غزه بود که منجر به زخمی شدن یک نیروی مرزبان شد.» جنبش مقاومت اسلامی فلسطین، حماس نیز به حمله بامداد دیروز جنگندههای رژیم صهیونیستی واکنش نشان داد. فوزی برهوم، سخنگوی این جنبش گفت: اسرائیل تلاش میکند بر شکست و ناامیدی خود در برابر ثبات و استواری مردم فلسطین و جناحهای فلسطینی سرپوش بگذارد. اما رژیم صهیونیستی وضعیت را اشتباه ارزیابی کرد، پیام مردم ما و جناحهای مقاومت آن را نادیده گرفت و تیراندازی مستقیم به آنها، شامل روزنامه نگاران و کودکان را آغاز و دهها تن از آنها را زخمی کرد.
به گزارش سایت شبکه خبری الجزیره، فلسطینیان نوار غزه عصر شنبه برای نخستین بار از زمان توقف راهپیماییهای بازگشت در پایان سال ۲۰۱۹ اقدام به برپایی تظاهراتی در یادبود پنجاه و دومین سالگرد آتش زدن مسجد الاقصی در منطقه مرزی این منطقه با سرزمینهای اشغالی کردند اما با گلولههای ارتش رژیم صهیونیستی مواجه شدند. ارتش رژیم صهیونیستی در بیانیه خود مدعی شد این افراد اغتشاشگر بودهاند و قصد داشتند از حصار مرزی بالا بروند و به سمت نیروهای اسرائیلی مواد منفجره پرتاب کنند. در جریان این تیراندازیها 41 فلسطینی زخمی شدند که به گفته وزارت بهداشت فلسطین حال دو نفر از آنان وخیم است. یکی از این دو نفر یک پسر 13 ساله است که از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. بنا بر این گزارش، دستکم 10 نفر از کسانی که زخمی شدهاند، کودک هستند. ارتش رژیم صهیونیستی نیز مدعی است، یکی از نظامیان این واحد نیز زخمی شده و حالش وخیم است. ارتش رژیم صهیونیستی در حالی به فلسطینیان شرکت کننده در این تظاهرات حمله کرد که فلسطینیان پیش از آن خواستار برگزاری مسالمتآمیز این تظاهرات شده بودند. این خشونتها یکی از بدترین خشونتها از زمان حمله مرگبار رژیم صهیونیستی به نوار غزه در ماه مه بود. ارتش رژیم صهیونیستی ساعتی پس از این حملات، بامداد یکشنبه با جنگندههای خود مناطقی از غزه را هدف قرار داد. به گزارش ایسنا به نقل از «القدس العربی» در این حملات سه پایگاه متعلق به جناحهای مقاومت فلسطین در مرکز و غرب نوار غزه از جمله پایگاه «عرین»، در شمال اردوگاه النصیرات در مرکز، پایگاهی در منطقه نتسریم در جنوب غرب و یک پایگاه در اردوگاه الشاطی در غرب غزه هدف گرفته شدند. همچنین یک زمین کشاورزی در شمال اردوگاه النصیرات در مرکز شهر غزه نیز بمباران شد. علاوه بر این جنگندههای اسرائیلی ۹ موشک به سمت منطقه مجاور نیروگاه تولید برق در النصیرات واقع در مرکز نوار غزه شلیک کردند.
به گفته منابع محلی در نوار غزه پدافند هوایی مقاومت فلسطین در واکنش به این حمله به سمت هواپیماهای جنگی رژیم صهیونیستی در شمال این منطقه آتش گشود. به گفته منابع عبری، گلوله ضدهوایی مقاومت به ساختمانی در شهرک سدیروت در مجاورت این باریکه اصابت کرده و خسارتهایی در پی داشته است. شبکه ۱۳ تلویزیون اسرائیل هم گزارش داد که یک شهرک نشین در سدیروت مجروح شده است. به گفته شبکه عبری زبان «کان» صدای انفجارهای ناشی از حملات جنگندههای اسرائیلی به نوار غزه در شهرکهای نتیفوت و اسدود هم شنیده شده است. در پی این حملات سخنگوی ارتش اسرائیل در توئیتی مدعی شد حملات این رژیم در غزه در پاسخ به «اقدامات خشونت آمیزی که در شمال نوار غزه رخ داد، شامل عملیات تیراندازی از داخل غزه بود که منجر به زخمی شدن یک نیروی مرزبان شد.» جنبش مقاومت اسلامی فلسطین، حماس نیز به حمله بامداد دیروز جنگندههای رژیم صهیونیستی واکنش نشان داد. فوزی برهوم، سخنگوی این جنبش گفت: اسرائیل تلاش میکند بر شکست و ناامیدی خود در برابر ثبات و استواری مردم فلسطین و جناحهای فلسطینی سرپوش بگذارد. اما رژیم صهیونیستی وضعیت را اشتباه ارزیابی کرد، پیام مردم ما و جناحهای مقاومت آن را نادیده گرفت و تیراندازی مستقیم به آنها، شامل روزنامه نگاران و کودکان را آغاز و دهها تن از آنها را زخمی کرد.
چرایی شکست سنگین امریکا در افغانستان
تأکیدی تازه بر پایان عمر نظامیگرایی
دارون عجم اوغلو
مترجم: وصال روحانی
وقتی ارتش امریکا 20 سال پیش وارد خاک افغانستان شد، دولت وقت امریکا ادعا کرد قصد دارد کشوری را که اسباب تشنج منطقه و بانی تروریسم در بخشی از جهان شده، به سوی آرامش سوق بدهد اما اینک تنها چیزی که در افغانستان رؤیت نمیشود، آسایش، امنیت و ثبات است و دولت امریکا معترف است که طی این مدت نه تنها دو تریلیون دلار را با کمترین ثمر صرف آرامسازی اوضاع در افغانستان کرده، بلکه جان بیش از 100 هزار انسان از دست رفته است. فرجام تلخ این حضور طی 20 روز اخیر مشاهده شده است. آنجا که سربازان امریکایی چنان از کابل و سایر شهرهای افغانستان گریختند و صحنه را به دست طالبان سپردند که خود سیاستمداران امریکا این را یکی از بزرگترین شرمساریها در تاریخ حیات این کشور و در صحنههای سیاسی- نظامی خواندند و مسنترها به یاد سال 1975 افتادند؛ زمانی که سایگون سقوط کرد و ارتش امریکا به شکل شرمآور و مشابهی از ویتنام گریخت و به جنگ طولانی و بیهوده و بسیار ناگواری پایان داد که خودش از اوایل دهه 1960 در ویتنام به راه انداخته و بهانه آن را «کمونیستزدایی» خوانده بود.
اما چه چیزی در پروسه تسخیر و سپس ایمنسازی ظاهری افغانستان با اشتباه توأم شد که دولت پر ادعای جو بایدن را به سوی این شکست تاریخی سوق داد؟ یک فرضیه سیاسی غلط در غرب وجود دارد که تصریح میکند اگر با ارتشی قوی کشوری را بکوبید و نیروهای به اصطلاح مضر آن را حاشیهنشین کنید، میتوانید آن را به همان سمت و سویی سوق دهید که اندیشه آن را در سر دارید اما تجربه ویتنام و سپس السالوادور و نیکاراگوئه و پیش از تمامی آنها، کوبا نشان میداد که این چنین نیست و اگر کار به جنگهای چریکی طولانی مدت بکشد، عامل آشنایی فزونتر نیروهای بومی با شرایط منطقه در نهایت بر قدرت بیشتر نظامی ارتش مداخلهکننده فائق خواهد آمد و تسخیرکنندهها مجبورند دیر یا زود کشوری را تخلیه نمایند که هرگز زمین و محیط و مردم و فرهنگش آنها را برنمیتابد. درست است که افغانستان به یک دولت مرکزی قوی و جدید نیاز داشت تا آشوبگران و اقوام یاغی را سرکوب کند اما این فرضیه که میتوان با دخالت و طراحی نیروهای خارجی چنین کاری را انجام داد، یک دروغ آشکار و نظریهای باطل است و حتی اگر در کوتاه مدت جواب داده باشد، در درازمدت معمولاً نفی و باطل شده است. میزان این مسأله زمانی بیشتر و بیشتر میشود که شما بخواهید جامعهای را تسخیر و نظم ادعایی خود را به آن بسط بدهید که پیرو آیینهای خویش باشد و به سنن خود اهمیتی ویژه و فراوان بدهد و این بخصوص در مورد افغانستان صدق میکند. از سوی دیگر، حتی در سالهایی که دولت امریکا میپنداشت طالبان را پخش و پلا کرده و القاعده را به حداقل کارایی رسانده، این نیروها و سازمانها و بویژه طالبان همچنان در صحنه حاضر اما از مقابل چشمها دور بودند تا زمان سر برآوردن مجددشان برسد و در 7-6 سال اخیر نیروی جهنمی داعش نیز به آنها افزوده شده بود. همه اینها بدین معنا نیست که امریکا باید بسیار زودتر از این با طالبان که نیروی اول حاکم بر اطراف شهرها در سطح افغانستان بود، کنار میآمد اما دولتهای باراک اوباما، دونالد ترامپ و اینک جو بایدن باید بسیار سریعتر از این میفهمیدند که نه فقط با طالبان بلکه با هر نهاد صاحب نفوذ و ریشه فرهنگی در افغانستان مشارکت و تعامل کنند و چیزی را پی ریزند که فقط مبتنی بر زور و سلاح نباشد. حمایت امریکا از دولتهای حامد کرزای و اشرف غنی هم بیش از آنکه ریشه این دولتها را در کابل محکم کند، آنها را دچار فرسایش و مواجه با ناامیدی مردمی کرد که طی این 20 سال فهمیدند امریکا با هر مأموریت و هدفی به کابل و هرات آمده جز مأموریتهای نجاتبخشی که ادعای انجام آنها را داشت. تنها کاری که امریکا انجام نداد، «کشورسازی» و ایجاد جامعهای تازهتر و مؤثرتر در افغانستان بود و اگر بین مردم این کشور دهها اختلاف سلیقه و تفرقه بر سر امور مختلف و روشهای مختلف حکومتی وجود داشته باشد، همه آنها در این مورد خاص اتفاق نظر دارند که کشورشان جای نیروهای خارجی نیست و باید به لشکرکشیهای امریکا و امثال آن با سرعتی هر چه بیشتر پایان بخشید. این همان چیزی است که بایدن در این روزهای تلخ با آن مواجه شده و البته پایهگذار آن خود وی بوده که حتی نحوه خروج نیروهای امریکا از منطقه را به گونهای طراحی و اجرا نکرد که امریکا مضحکه جهانیان نشود. با اتفاقات بزرگی که در سه هفته اخیر در افغانستان روی داد، یک بار دیگر ثابت شد که عصر نظامیگرایی و تحمیل خواستههای بداندیشانه غرب به کشورهای کم برخوردار به شکلی آشکار پایان یافته است.
منبع: Project Syndicat
مترجم: وصال روحانی
وقتی ارتش امریکا 20 سال پیش وارد خاک افغانستان شد، دولت وقت امریکا ادعا کرد قصد دارد کشوری را که اسباب تشنج منطقه و بانی تروریسم در بخشی از جهان شده، به سوی آرامش سوق بدهد اما اینک تنها چیزی که در افغانستان رؤیت نمیشود، آسایش، امنیت و ثبات است و دولت امریکا معترف است که طی این مدت نه تنها دو تریلیون دلار را با کمترین ثمر صرف آرامسازی اوضاع در افغانستان کرده، بلکه جان بیش از 100 هزار انسان از دست رفته است. فرجام تلخ این حضور طی 20 روز اخیر مشاهده شده است. آنجا که سربازان امریکایی چنان از کابل و سایر شهرهای افغانستان گریختند و صحنه را به دست طالبان سپردند که خود سیاستمداران امریکا این را یکی از بزرگترین شرمساریها در تاریخ حیات این کشور و در صحنههای سیاسی- نظامی خواندند و مسنترها به یاد سال 1975 افتادند؛ زمانی که سایگون سقوط کرد و ارتش امریکا به شکل شرمآور و مشابهی از ویتنام گریخت و به جنگ طولانی و بیهوده و بسیار ناگواری پایان داد که خودش از اوایل دهه 1960 در ویتنام به راه انداخته و بهانه آن را «کمونیستزدایی» خوانده بود.
اما چه چیزی در پروسه تسخیر و سپس ایمنسازی ظاهری افغانستان با اشتباه توأم شد که دولت پر ادعای جو بایدن را به سوی این شکست تاریخی سوق داد؟ یک فرضیه سیاسی غلط در غرب وجود دارد که تصریح میکند اگر با ارتشی قوی کشوری را بکوبید و نیروهای به اصطلاح مضر آن را حاشیهنشین کنید، میتوانید آن را به همان سمت و سویی سوق دهید که اندیشه آن را در سر دارید اما تجربه ویتنام و سپس السالوادور و نیکاراگوئه و پیش از تمامی آنها، کوبا نشان میداد که این چنین نیست و اگر کار به جنگهای چریکی طولانی مدت بکشد، عامل آشنایی فزونتر نیروهای بومی با شرایط منطقه در نهایت بر قدرت بیشتر نظامی ارتش مداخلهکننده فائق خواهد آمد و تسخیرکنندهها مجبورند دیر یا زود کشوری را تخلیه نمایند که هرگز زمین و محیط و مردم و فرهنگش آنها را برنمیتابد. درست است که افغانستان به یک دولت مرکزی قوی و جدید نیاز داشت تا آشوبگران و اقوام یاغی را سرکوب کند اما این فرضیه که میتوان با دخالت و طراحی نیروهای خارجی چنین کاری را انجام داد، یک دروغ آشکار و نظریهای باطل است و حتی اگر در کوتاه مدت جواب داده باشد، در درازمدت معمولاً نفی و باطل شده است. میزان این مسأله زمانی بیشتر و بیشتر میشود که شما بخواهید جامعهای را تسخیر و نظم ادعایی خود را به آن بسط بدهید که پیرو آیینهای خویش باشد و به سنن خود اهمیتی ویژه و فراوان بدهد و این بخصوص در مورد افغانستان صدق میکند. از سوی دیگر، حتی در سالهایی که دولت امریکا میپنداشت طالبان را پخش و پلا کرده و القاعده را به حداقل کارایی رسانده، این نیروها و سازمانها و بویژه طالبان همچنان در صحنه حاضر اما از مقابل چشمها دور بودند تا زمان سر برآوردن مجددشان برسد و در 7-6 سال اخیر نیروی جهنمی داعش نیز به آنها افزوده شده بود. همه اینها بدین معنا نیست که امریکا باید بسیار زودتر از این با طالبان که نیروی اول حاکم بر اطراف شهرها در سطح افغانستان بود، کنار میآمد اما دولتهای باراک اوباما، دونالد ترامپ و اینک جو بایدن باید بسیار سریعتر از این میفهمیدند که نه فقط با طالبان بلکه با هر نهاد صاحب نفوذ و ریشه فرهنگی در افغانستان مشارکت و تعامل کنند و چیزی را پی ریزند که فقط مبتنی بر زور و سلاح نباشد. حمایت امریکا از دولتهای حامد کرزای و اشرف غنی هم بیش از آنکه ریشه این دولتها را در کابل محکم کند، آنها را دچار فرسایش و مواجه با ناامیدی مردمی کرد که طی این 20 سال فهمیدند امریکا با هر مأموریت و هدفی به کابل و هرات آمده جز مأموریتهای نجاتبخشی که ادعای انجام آنها را داشت. تنها کاری که امریکا انجام نداد، «کشورسازی» و ایجاد جامعهای تازهتر و مؤثرتر در افغانستان بود و اگر بین مردم این کشور دهها اختلاف سلیقه و تفرقه بر سر امور مختلف و روشهای مختلف حکومتی وجود داشته باشد، همه آنها در این مورد خاص اتفاق نظر دارند که کشورشان جای نیروهای خارجی نیست و باید به لشکرکشیهای امریکا و امثال آن با سرعتی هر چه بیشتر پایان بخشید. این همان چیزی است که بایدن در این روزهای تلخ با آن مواجه شده و البته پایهگذار آن خود وی بوده که حتی نحوه خروج نیروهای امریکا از منطقه را به گونهای طراحی و اجرا نکرد که امریکا مضحکه جهانیان نشود. با اتفاقات بزرگی که در سه هفته اخیر در افغانستان روی داد، یک بار دیگر ثابت شد که عصر نظامیگرایی و تحمیل خواستههای بداندیشانه غرب به کشورهای کم برخوردار به شکلی آشکار پایان یافته است.
منبع: Project Syndicat
خاطرات یک دیپلمات
روایت گمشده
فاروق الشرع / وزیر خارجه سابق سوریه
مترجم: حسین جابری انصاری
طرح نهایی شولتز
شولتز از امان به دمشق آمده و تأیید ملک حسین از برنامه خود را دریافت کرده بود. او روز پس از دیدار با اسد، به تل آویو سفر کرد تا با اسحاق شامیر نخستوزیر اسرائیل ملاقات کند. وی در آنجا اعلام کرد:«هر روندی طراحی میشود، باید نیازهای امنیتی اسرائیل را در نظر گیرد و پاسخگوی حقوق قانونی مردم فلسطین باشد.» به هنگام خواندن اظهارات شولتز، در اندرون من خسته دل؛ این پرسش خلجان میکرد که کدام حقوق فلسطینیها را میگوید، وقتی بر این پندار است که اسرائیلیها به خانههای خود در سرزمین مابین دریای مدیترانه تا رود اردن بازگشتهاند؟
مراد شولتز از حقوق فلسطینیها، حقوق اداری و نه حق آنها در زمینه حاکمیت بر سرزمین فلسطین بود و راه حل را نیز در چهارچوب نقش اردن میدید، در حالی که ما بر این موضوع تأکید داشتیم که یگانه نماینده مردم فلسطین، سازمان آزادیبخش فلسطین است. اختلاف ما با روشهای کاری یاسر عرفات رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین زیاد بود، اما همواره و در حد توان تلاش میکردیم موضع خود درباره عرفات را از التزام به این اصل که سازمان تنها نماینده قانونی ملت فلسطین است، جدا کنیم. این را هم اشاره کنم که مرحوم عبدالمحسن ابومیزر که از احترام ما برخوردار بود، تعبیر «تنها نماینده» را بر «تنها نماینده مشخص» مردم فلسطین، ترجیح میداد.
رئیسجمهوری، تحرکات شولتز را دنبال میکرد و من هم گزارش اظهارات او را به اسد ارائه میکردم. رئیسجمهوری بر این باور بود که ما در برابر تحرک جدیدی بر اساس خط کمپ دیوید قرار گرفتهایم. «ابتکار عمل شولتز» از سوی وزیر خارجه امریکا در تاریخ ۴ مارس ارائه شد که چیزی جز برنامه اندکی تعدیل شده کمپ دیوید نبود و شامل رسیدن به خودگردانی فلسطینی میشد که مذاکرات درباره آن با هیأتی فلسطینی از مناطق فلسطینی نشین و در چهارچوب هیأت مشترک اردنی - فلسطینی انجام میشد و سازمان آزادیبخش فلسطین در آن نمایندگی نداشت. فلسطینیان با این طرح مخالفت کردند و رهبری ملی یکپارچه انتفاضه در بیانیه ۱۱ مارس خود، خواهان شدت گرفتن فشارها بر ارتش اسرائیل و شهرک نشینان و «همکاران اسرائیل که مدیریت نهادهای محلی را در کرانه باختری و نوار غزه بر عهده دارند» شد. همزمان رهبری فلسطین از نمایندگان کرانه باختری در مجلس نمایندگان اردن، خواست «با استعفا از نمایندگی در کنار ملت خود بایستند».
خوانش ما از روند تحولات، در پرتو استمرار انتفاضه و گسترش دایره آن و عدم پذیرش محتوای طرح شولتز از سوی رهبری انتفاضه؛ این بود که عرفات و ملک حسین دیگر نمیتوانند به برنامه توافق امان ادامه دهند. در عمل نیز موضع انتفاضه، قدرت تحرک ملک حسین و عرفات را محدود کرد و محدودیتهای جدی و شدیدی بر آن تحمیل کرد که مانع حرکت آنها در مسیر توافق امان و سازگار کردن آن با طرح شولتز شد.
شولتز در ۵ آوریل ۱۹۸۸، به دمشق بازآمد و طرح خود را ارائه و اعلام کرد برنامه خودگردانی فلسطینی بهعنوان یک گام آغازین، شامل گردآمدن تمامی طرفهای رویارویی در یک کنفرانس بینالمللی میشود. اما برداشت ما از توضیحات شولتز این بود که این کنفرانس، نمایشی بوده و از اختیارات حقیقی برخوردار نخواهد بود. طرح آراسته شده شولتز، نگرانی ما را از همراه شدن عرفات با برنامه در دست پیگیری وزیر خارجه امریکا با بهرهگیری از پشتیبانی و تأیید مصر از این طرح بیشتر کرد. این در حالی بود که شعله ور شدن انتفاضه و توانایی آن در تشکیل «رهبری ملی یکپارچه»، متغیر جدید و بیسابقهای بود که جهت گیریها و اصول ثابت ملت فلسطین در هر مذاکرات پیش رو را با صلابت و قدرت بر صحنه تحولات تحمیل کرده بود.
ترور ابوجهاد
موساد در ۱۶ آوریل ۱۹۸۸، خلیل وزیر (ابوجهاد) را در تونس ترور کرد و برنامه تشییع جنازه انبوه وی در دمشق فرصت مناسبی برای ملاقات عرفات با اسد پدید آورد. عرفات در رأس هیأتی از سازمان آزادیبخش فلسطین در تاریخ ۲۵ آوریل ۱۹۸۸، با اسد ملاقات کرد. محور اصلی این ملاقات درباره انتفاضه مردمی فلسطین بود و اسد به ابعادی از طرح شولتز پرداخت که نابودی مسأله فلسطین را در پی داشت و از خطرات تک روی هر طرف عربی بدون برخورداری از موضع یکپارچه عربی در تعامل با این ابتکار عمل سخن گفت. اسد و عرفات توافق داشتند که برنامه شولتز، دنباله برنامه کمپ دیوید است و نمیتواند به محقق شدن صلح فراگیر بینجامد؛ و حذف نیرنگ بازانه و فریبکارانه سازمان آزادیبخش فلسطین یا نمایندگی آن، خط قرمزی است که نباید پذیرفته شود.
آنچه در ملاقات اسد و عرفات رد و بدل شد، با آنچه در عمل جریان داشت متفاوت بود. عرفات همزمان با انتفاضه بزرگ فلسطین، در چهارچوب روش تاکتیک محور خود در خفا مشغول تعامل با طرح شولتز بود، در حالی که ما همچنان به برگزاری کنفرانس بینالمللی دارای اختیارات کامل پایبند بودیم. فهم اسد از بازگشت روابط راهبردی با سازمان آزادیبخش فلسطین و یکپارچگی آن، پشتیبانی از این سازمان بود، اما عرفات آن را تلاشی از سوی اسد برای سیطره بر رهبری سازمان و همه گروهها و مبارزان آن میپنداشت.
مترجم: حسین جابری انصاری
طرح نهایی شولتز
شولتز از امان به دمشق آمده و تأیید ملک حسین از برنامه خود را دریافت کرده بود. او روز پس از دیدار با اسد، به تل آویو سفر کرد تا با اسحاق شامیر نخستوزیر اسرائیل ملاقات کند. وی در آنجا اعلام کرد:«هر روندی طراحی میشود، باید نیازهای امنیتی اسرائیل را در نظر گیرد و پاسخگوی حقوق قانونی مردم فلسطین باشد.» به هنگام خواندن اظهارات شولتز، در اندرون من خسته دل؛ این پرسش خلجان میکرد که کدام حقوق فلسطینیها را میگوید، وقتی بر این پندار است که اسرائیلیها به خانههای خود در سرزمین مابین دریای مدیترانه تا رود اردن بازگشتهاند؟
مراد شولتز از حقوق فلسطینیها، حقوق اداری و نه حق آنها در زمینه حاکمیت بر سرزمین فلسطین بود و راه حل را نیز در چهارچوب نقش اردن میدید، در حالی که ما بر این موضوع تأکید داشتیم که یگانه نماینده مردم فلسطین، سازمان آزادیبخش فلسطین است. اختلاف ما با روشهای کاری یاسر عرفات رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین زیاد بود، اما همواره و در حد توان تلاش میکردیم موضع خود درباره عرفات را از التزام به این اصل که سازمان تنها نماینده قانونی ملت فلسطین است، جدا کنیم. این را هم اشاره کنم که مرحوم عبدالمحسن ابومیزر که از احترام ما برخوردار بود، تعبیر «تنها نماینده» را بر «تنها نماینده مشخص» مردم فلسطین، ترجیح میداد.
رئیسجمهوری، تحرکات شولتز را دنبال میکرد و من هم گزارش اظهارات او را به اسد ارائه میکردم. رئیسجمهوری بر این باور بود که ما در برابر تحرک جدیدی بر اساس خط کمپ دیوید قرار گرفتهایم. «ابتکار عمل شولتز» از سوی وزیر خارجه امریکا در تاریخ ۴ مارس ارائه شد که چیزی جز برنامه اندکی تعدیل شده کمپ دیوید نبود و شامل رسیدن به خودگردانی فلسطینی میشد که مذاکرات درباره آن با هیأتی فلسطینی از مناطق فلسطینی نشین و در چهارچوب هیأت مشترک اردنی - فلسطینی انجام میشد و سازمان آزادیبخش فلسطین در آن نمایندگی نداشت. فلسطینیان با این طرح مخالفت کردند و رهبری ملی یکپارچه انتفاضه در بیانیه ۱۱ مارس خود، خواهان شدت گرفتن فشارها بر ارتش اسرائیل و شهرک نشینان و «همکاران اسرائیل که مدیریت نهادهای محلی را در کرانه باختری و نوار غزه بر عهده دارند» شد. همزمان رهبری فلسطین از نمایندگان کرانه باختری در مجلس نمایندگان اردن، خواست «با استعفا از نمایندگی در کنار ملت خود بایستند».
خوانش ما از روند تحولات، در پرتو استمرار انتفاضه و گسترش دایره آن و عدم پذیرش محتوای طرح شولتز از سوی رهبری انتفاضه؛ این بود که عرفات و ملک حسین دیگر نمیتوانند به برنامه توافق امان ادامه دهند. در عمل نیز موضع انتفاضه، قدرت تحرک ملک حسین و عرفات را محدود کرد و محدودیتهای جدی و شدیدی بر آن تحمیل کرد که مانع حرکت آنها در مسیر توافق امان و سازگار کردن آن با طرح شولتز شد.
شولتز در ۵ آوریل ۱۹۸۸، به دمشق بازآمد و طرح خود را ارائه و اعلام کرد برنامه خودگردانی فلسطینی بهعنوان یک گام آغازین، شامل گردآمدن تمامی طرفهای رویارویی در یک کنفرانس بینالمللی میشود. اما برداشت ما از توضیحات شولتز این بود که این کنفرانس، نمایشی بوده و از اختیارات حقیقی برخوردار نخواهد بود. طرح آراسته شده شولتز، نگرانی ما را از همراه شدن عرفات با برنامه در دست پیگیری وزیر خارجه امریکا با بهرهگیری از پشتیبانی و تأیید مصر از این طرح بیشتر کرد. این در حالی بود که شعله ور شدن انتفاضه و توانایی آن در تشکیل «رهبری ملی یکپارچه»، متغیر جدید و بیسابقهای بود که جهت گیریها و اصول ثابت ملت فلسطین در هر مذاکرات پیش رو را با صلابت و قدرت بر صحنه تحولات تحمیل کرده بود.
ترور ابوجهاد
موساد در ۱۶ آوریل ۱۹۸۸، خلیل وزیر (ابوجهاد) را در تونس ترور کرد و برنامه تشییع جنازه انبوه وی در دمشق فرصت مناسبی برای ملاقات عرفات با اسد پدید آورد. عرفات در رأس هیأتی از سازمان آزادیبخش فلسطین در تاریخ ۲۵ آوریل ۱۹۸۸، با اسد ملاقات کرد. محور اصلی این ملاقات درباره انتفاضه مردمی فلسطین بود و اسد به ابعادی از طرح شولتز پرداخت که نابودی مسأله فلسطین را در پی داشت و از خطرات تک روی هر طرف عربی بدون برخورداری از موضع یکپارچه عربی در تعامل با این ابتکار عمل سخن گفت. اسد و عرفات توافق داشتند که برنامه شولتز، دنباله برنامه کمپ دیوید است و نمیتواند به محقق شدن صلح فراگیر بینجامد؛ و حذف نیرنگ بازانه و فریبکارانه سازمان آزادیبخش فلسطین یا نمایندگی آن، خط قرمزی است که نباید پذیرفته شود.
آنچه در ملاقات اسد و عرفات رد و بدل شد، با آنچه در عمل جریان داشت متفاوت بود. عرفات همزمان با انتفاضه بزرگ فلسطین، در چهارچوب روش تاکتیک محور خود در خفا مشغول تعامل با طرح شولتز بود، در حالی که ما همچنان به برگزاری کنفرانس بینالمللی دارای اختیارات کامل پایبند بودیم. فهم اسد از بازگشت روابط راهبردی با سازمان آزادیبخش فلسطین و یکپارچگی آن، پشتیبانی از این سازمان بود، اما عرفات آن را تلاشی از سوی اسد برای سیطره بر رهبری سازمان و همه گروهها و مبارزان آن میپنداشت.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
دور نـما
-
وضعیت قرمز امنیتی در فرودگاه کابل
-
افزایش بهای سوخت در لبنان
-
غزه زیر آتشبار جدید نظامیان صهیونیست
-
تأکیدی تازه بر پایان عمر نظامیگرایی
-
روایت گمشده
اخبارایران آنلاین