رضا بهرامی کارگردان نمایش «کریملوژی» در گفت‌وگو با «ایران» :

باید تولید اندیشه کنیم





احسان زیورعالم‌
در ماه‌های گذشته چند نمایش‌ در مجموعه تئاترشهر با استقبال خوب تئاتردوستان مواجه شد که یکی از آنها «کریملوژی» بود. برخی از علاقه‌مندان تئاتر و نمایش‌های ایرانی بازی مجید رحمتی را پسندیدند چون به تنهایی روی صحنه حضور دارد و مونولوگی طولانی را اجرا می‌کند. رضا بهرامی نیز از هنرمندان پیگیر تئاتر است که پیش از این به‌عنوان دستیار کارگردان، بازیگر و هنرمند عرصه تئاتر کودک و نوجوان کار کرده است. وی در این سال‌ها تجربه‌های گوناگونی در کارگردانی داشته است. این روزها نمایش «کریملوژی» به نویسندگی مهران رنجبر و کارگردانی رضا بهرامی و بازی مجید رحمتی در سی‌وهشتمین جشنواره تئاتر فجر نیز حاضر است. بهرامی چند سال پیش نیز نمایشی با عنوان «سه روز عزای عمومی» نوشته کهبد تاراج با بازی هومن بنایی در کافه نزدیک اجرا کرد و طرح همان نمایش، آغازی بر اجرای نمایش «کریملوژی» شد.  کریم شیره‌ای در تاریخ نمایش ایران مهم است زیرا که وی از تلخکان دربار ناصرالدین‌شاه بود و مرگ او سبب شد تا درباریان در کشور سه روز عزای عمومی اعلام کنند. متأسفانه اطلاعات ما از هنرمندان دوران قاجار بسیار اندک است و پژوهش‌های جدی و کاربردی نیز ناچیز است. هیچ کس هم نمی‌داند مزار کریم شیره‌ای کجاست! بهرامی در نمایش «کریملوژی» به مزار کریم شیره‌ای می‌پردازد و این کار را با استفاده از شیوه‌های مختلف نمایش‌های ایرانی انجام می‌دهد. به مناسبت حضور نمایش «کریملوژی» در جشنواره تئاتر فجر با رضا بهرامی گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

 تاریخ قصه‌های جذاب و آشنای زیادی دارد؛ چرا به سراغ کریم شیره‌ای رفتی؟ در این شخصیت تاریخی این روزها گمنام چه دیدی؟
زمانی که تاریخ را مرور می‌کنیم با داستان‌های شیرین و تأثیرگذاری روبه‌رو می‌شویم؛ اما یکی از دلایلی که موفق به پرداخت فرهنگ و هنر نشدیم، مبحث موقعیت جغرافیایی و اتفاقاتی است که منجر به جنگ و تحریم شده است. این مسأله منجر به این می‌شود که فرهنگ و هنر هیچ‌گاه اولویت امور کشور نشود. برای همین باید به قصه‌ها و متل‌هایی که داریم بخوبی بپردازیم. اینکه چرا سراغ کریم شیره‌ای رفته‌ام بازمی‌گردد به زمانی که من نمایشی محیطی – کافه‌ای با عنوان سه روز عزای عمومی که نوشته کهبد تاراج و هم‌گروهی خوبم اجرا می‌کردم. در آن کریم شیره‌ای تلخک دربار ناصرالدین شاه در حول و حوش چهارراه ولیعصر پرسه می‌زد و به دنبال قبرش می‌گشت. این ایده برای من خیلی جذاب بود. من این کار را چند شب در کافه نزدیک اجرا کردم و نشان دادم انسانی به این بزرگی در حوزه نمایش ایرانی چرا نباید مشخص باشد قبرش کجاست یا اینکه آدم‌های تأثیرگذار مختلفی مانند کریم شیره‌ای چرا نام و نشانی ندارند. در حالی که می‌توانستند مؤلف باشند و ما امروز از آنان بهره ببریم. بنابراین به سراغ این شخصیت رفتم، کریم شیره‌ای که تلخک ناصرالدین شاه است ولی فاقد هر ترسی بوده است. با زبان شیرینش دغدغه مردم را برای شاه بیان می‌کرده و هم مشکلات شاه را به زبان طنز نقل می‌کرده است و شاه و درباریان را از معضلات آگاه می‌کرده است. پس از سه سال می‌خواستم کهبد خودش بنویسد. او درگیر مشکلاتی بود و نرسید بنویسد. دنبال کسی گشتم که بتواند آن قلم شیوا و آنچه باب میل هست را بنویسد. چون با مهران رنجبر تجربه قبلی داشتم، دیدم مهران کسی است که می‌تواند بنویسد. به مهران ایده را دادم و او هم استقبال کرد. متنی نوشت که با متن کهبد تفاوت داشت و ما به دل کار زدیم و وارد فاز اجرا شدیم.
با اینکه تو از شیوه‌های سنتی نمایش ایرانی بهره بردی  ولی نمایش تو چندان شباهتی به تجربه‌های پیشین ما ندارد. جهان‌بینی این روزهای تو درباره اجرا چیست؟
اتفاقاً از شیوه‌های نمایش ایرانی بهره بردم. نقالی می‌کنم، شبیه‌خوانی می‌کنم، چاووش‌خوانی می‌کنم. الاغ‌سواری را به نوعی نشان می‌دهم. بقال‌بازی را به نوعی معرفی می‌کنم. آیین‌های نمایشی را بازنمایی می‌کنم. شلی را نشان می‌دهم و روی صحنه زن‌پوشی می‌کنم. اینها همگی جزو نمایش‌های ما هستند؛ اما به نوعی حرف تو را قبول دارم که بهره کامل نبرده‌ام. چون می‌خواستم یک تماس باشد. به نوعی خطی انداخته باشم و از آن رد شده باشم. نمی‌خواستم زیاد درگیرش شده باشم. مسأله جهان‌بینی نکته درستی است. برای مثال علی‌اصغر دشتی به شدت از شیوه‌های نمایش ایرانی بهره می‌برد و آنها را امروزی می‌کند. علی شمس نیز به نوعی چنین می‌کند. به قول آقای بیضایی ما نباید حتماً در فضای خاص خودمان گیر کنیم. ما یک فضای سنتی داریم که می‌تواند به صورت فرهنگ باشد که یکسری از دوستان آن را انجام می‌دهند تا بدانیم اساس این است. اما در زمانه‌ای که ما در حال بهره‌مندی از فناوری هستیم وقتی رایانه‌ها و سرعت اینترنت عجیب وارد بازار می‌شود،‌ ما نمی‌توانیم همچنان همان گذشته را داشته باشیم. ما باید از همان شیوه بهره بگیریم و برای امروز به درستی از آن استفاده کنیم. به همین دلیل حرفت را قبول دارم و نمی‌خواستم تمرکزم را بر آن شیوه‌ها قرار بدهم؛‌ بلکه می‌خواستم یادآوری کنم ما اینها را داشتیم و می‌توانیم از آنها استفاده کنیم و به راحتی کار کنیم. ما در نمایش‌های ایرانی صحنه آنچنانی نداشتیم؛ اما امروز از دکورهای عظیم و عجیب بهره می‌برند. نمی‌خواهم بگویم این غلط است؛ اما طراحی صحنه بر کاربردش معنا می‌یابد. در برخی آثار نور و دکور کاربردی ندارد. بازی استیلیزه و مینی‌مالی که استفاده می‌شود در نمایش ایرانی وجود داشته است. نیازی نیست ما برویم مکتب‌های غربی را مرور کنیم. اگر کمی درباره فرهنگ و تمدن خودمان مطالعه کنیم به این استدلال می‌رسیم که حرفی برای گفتن داریم.
بازی مجید رحمتی در تمام اجراهای صورت گرفته به‌شدت مورد تشویق قرار گرفته است. بین تو و مجید برای این نقش چه گذشت؟
ما تقریباً بیست سال است همدیگر را می‌شناسیم. تجربه قبلی هم داشتیم و با هم چندین کار داشتیم. من با مجید و مهران بین سال‌های 1385 تا 1389 گروهی داشتیم و با هم کار می‌کردیم. گروه ما بعداً از هم پاشیده شد. من جسته و گریخته با مجید کار می‌کردم؛ ولی مهران دورتر از ما بود. مجید را این گونه می‌توانم خلاصه کنم که به شدت آدم باسواد و بااستعدادی است؛ اما به عنوان یک هنرمند بایستی چیزی که شخصاً خودم هم به او گفته‌ام رعایت کند. او چون دلش برای تئاتر می‌سوزد، بیش از حد خودش را خرج می‌کند. زمانی که قرار بود این کار را شروع کنیم، ابتدا به ساکن مهران رنجبر بازیگر نمایش بود. مهران اعلام کرد که به حضور در نمایش نمی‌رسد، مجید یکی از دوستان را معرفی کرد و چهره هم هست. من به مجید گفتم می‌خواهم خودش بازی کند. دلیلم را گفتم. گفتم تو بااستعدادی و نمایش ایرانی را هم خوب می‌شناسی و می‌توانی با ما کار کنی. روزی که تأیید را از مجید گرفتم و خواستیم کار کنیم، در حین گفت‌وگو درباره متن، به مجید گفتم می‌خواهم شما در طول نمایش چشمانت را چپ نگه داری. گفتم تصویری که از کریمولوژی دارم تصورم این است که چشمان شخصیت چپ است. اگر به بازی سیاه‌ها در نمایش ایرانی دقت کرده باشید چپ بودن صورت و چشم و لب و دهان در بازی‌هایشان زیاد دیده می‌شود. گفت چالش خوبی است و استقبال کرد. وارد کار شدیم و من در ایده اولیه که از طراحی داشتم این طور بودکه فضا باید قبرستان باشد. ما چهار ماه تمرین داشتیم که دو ماه به خوانش متن سپری شد. ما گپ می‌زدیم و بالا و پایین می‌کردیم. من اساس کریم را که پیر است برای مجید توضیح می‌دادم و اینکه چگونه قالب می‌شکند و به شخصیت دیگری تبدیل می‌شود. درباره مهندسی صدا و تفکیک‌ها حرف می‌زدیم. ارتباط من و مجید، با وجود بزرگتر بودن مجید، ارتباطی چون پدر و پسر بود. ما دو رفیق بودیم در این اجرا و خیلی جاها به مشکل خوردیم. این گونه نبود که در تمرین خیلی جدی پیش برویم و با رفاقت پیش رفتیم. این حجم انرژی خوب روی صحنه ناشی از تلاش ما در پشت‌صحنه بود که به یکدیگر انرژی مثبت بدهیم. خیلی همدیگر را به چالش کشیدیم. من و مجید مدام به هم ایده دادیم. من خیلی جاها را قیچی زدم که به فضای مناسبی برسم.
حضور چنین نمایشی در فجر کمی می‌تواند عجیب باشد. نمایشی که به سنت‌ها گره می‌خورد و تبعیدی به جشنواره دیگری است، این بار در فجر است و مملو از امید. چرا باید چنین نمایشی در فجر باشد؟
من با این مسأله مخالفم. از اینکه چون کریملوژی آیینی و سنتی باشد و حضورش در فجر مناسب نیست را موافق نیستم. اگر این کار باید در جشنواره‌ای باشد باید در فجر باشد نه آیینی و سنتی. فجر فستیوالی بزرگ‌تر و بازتر  است که بین‌المللی‌تر است و ما می‌توانیم در این جشنواره نمایشی ایرانی در معرض دید قرار بدهیم. قرار نیست این تصور ایجاد شود که همواره غربی هستند یا برگرفته از متون غربی. ما از خودمان چیزهایی داریم و این ضعفی است که سال‌هاست با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم. اولین چیز در نمایش متن است و ما متن خوب متأسفانه نداریم. یا تفکر خوبی به عنوان نویسنده نداریم یا آن نویسندگان خوب هم از طرف مسئولان سانسور می‌شوند که دیگر چیزی برای ارائه ندارند. اگر مسئولان جشنواره فجر ترس و سانسور را کنار بگذارند، اگر متوجه شوند که ما نمایش تولید می‌کنیم نه کار سیاسی، جشنواره شکوفا می‌شود. نقد اجتماعی همیشه وجود دارد. از رأس دولت تا ذیل جامعه این حق را دارد که نقد اجتماعی داشته باشد. در این نقد تلنگر هم وجود دارد. به عنوان هنرمند در بخشی از کار باید تولید اندیشه و تفکر کنیم. پس تولید اندیشه جای نقد است. راهکار در این اثر وجود دارد و باید در این راهکارها گاهی یک سری از سدها برداشته ‌شود. اگر رخ دهد اتفاقات خوشایندی برای جامعه است. مسئولان نباید ناخرسند باشند و احساس کنند که این حرکت ما سیاسی است. اگر قرار بود کار سیاسی کنیم که اینجا نمی‌ماندیم. در یک کشور دیگر فعالیت می‌کردیم. ما در بدترین شرایط بدترین حرف‌ها و تهمت‌ها را می‌شنویم؛ اما باز اجرا می‌رویم. اگر فجر به نمایش ایرانی، نه صرفاً آثار آیینی و سنتی بپردازد، به امثال آثار آقایان ساعدی و بیضایی و کیانی فرصت دهد تا توسط جوانان کار شود و آن خط فکری را ادامه دهند، شکوفا می‌شود. این متون از جامعه و اجتماع ما برآمده است. جامعه ما معضل ‌دارد و ما به عنوان هنرمند بایستی به آنها بپردازیم. بهترین ویترین برای نشان دادن هم فجر است.
آینده جشنواره فجر را چطور می‌بینی؟
درباره آینده فجر باید بگویم ما همه امید داریم و به امید زنده‌ایم. ما نیاز به این امید داریم. امیدوارم هر ثانیه که می‌گذرد اتفاقات خوبی برایمان پدید آید و برای فجر هم چنین آرزویی دارم ولی همه مستلزم این است که سیاستگذاران جشنواره فجر یک چیز را فراموش نکنند. جشنواره فجر ویترینی است که بسیاری روی آن زوم هستند. زمانی این ویترین به چشم می‌آید که آثار چیده شده در آن درست باشند. آثار درست به کدام آثار اطلاق می‌شود؟ منظورم آثاری است که در آن مشکلات جامعه ما، ایجاد تفکر و انگیزه و امید در آن وجود داشته باشد. باید فکر به درستی بازتاب یابد. باید بتوانی برای جامعه‌ای که خسته است، امید ندارد، آمار فقر، بیکاری و طلاق در آن افزایش یافته است، انگیزه بیافرینی. این نیست که چند میلیارد بگذاری و بگویی جشنواره‌ای برگزار شد. باید برای آن چند میلیارد فکر داشته باشی و تولید فکر کنی. اگر نهایتاً در این جشنواره پنج میلیون مخاطب وجود داشته باشد، اگر شما بتوانی یک نفر از این جمعیت را از راه کج به راه راست هدایت کنی، آنجا اتفاق خوبی رخ داده است. یعنی چیدمان ویترین شما درست بوده است. امیدوارم آینده فجر به این سو برود. ایده‌آل ما هنرمندان این است. می‌خواهیم حرفمان را راحت بزنیم. بگذارید با جامعه راحت‌تر حرف بزنیم. کجا بهتر از صحنه تئاتر می‌تواند چنین اتفاقی رخ دهد؟ باید هزینه گزافی صرف کنید تا با یک روانشناس صحبت کنید؟ اگر اجازه دهند در فضای تئاتر حرفمان را بزنیم، مخاطب ما را نگاه می‌کند، نگاه کردن آنان را به چند حس ناخودآگاه سوق می‌دهیم. گاهی تهاجمی می‌شوند و می‌خواهند ما را بزنند. گاهی اوقات تفنن است و می‌خندند و این خوب است. امیدوارم آینده فجر به سمتی برود که ما با مردم و مردم با ما حرف بزنند.
به نظرت فجر به نقطه ایده‌آل تو می‌رسد؟
اگر مسئولان و افراد در رأس، قوانین درستی برای جشنواره داشته باشند، می‌توانیم نمایش‌های خوبی را در جشنواره فجر در قالب نمایش ایرانی داشته باشیم.
با توجه به فعالیت‌های برون‌مرزی تو، آیا در فکر همکاری مشترک با گروه‌های خارجی هستی؟
واقعاً دوست دارم این کار در خارج از ایران اجرا داشته باشد؛ ولی با شرایط امروز جامعه که همه چیز تحریم می‌شود و این تحریم از بیرون تحمیل می‌شود، امید خوبی ندارم. امیدوارم در بازار تئاتر که کار ارائه می‌شود، اتفاقات خوبی برایمان رخ دهد. دوست دارم قالب‌های نمایش ایرانی و شخصیت کریم شیره‌ای را به دیگران معرفی کنم.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7272/14/535109/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها