نمایش «کمیته نان»
رنجِ چندپاره
نیلوفر ثانی
کمیته نان به واسطه کارگردان خود لیلیعاج، که سالها دغدغه او قشر فرودستی از جامعه است که با طبقه کارگر پیوندخورده و معضلات متعددی گریبانگیرشان است، حائز اهمیت است. وضعیت کارگری که تحت شرایط سخت، به زندگیاش ادامه میدهد و اگرچه نیروی محرکه تولید جامعه است اما از نظر معاش و سطح رفاه زندگی در مضیقه است. قشری که در نمایشها و متنهای تئاتر امروز کمتر جایی دارد و قابل رقابت با سیل نمایشهای کمدی و بازاری نیست، حضور پررنگ زنان و محوربودنشان در متنهای لیلیعاج، ادای دین دیگری است به قشری اقلیت که هرچه پرداخت بیشتر به وضعیت و شرایط آنان در تحولات اجتماعی و جامعه، میتواند آگاهیبخش و مؤثر باشد. چنین تئاتری که میخواهد جدای از سبک خود ارتباط معنادار و نزدیکی با مخاطب بویژه تماشاگر عام برقرار کند، نیازمند، سادگی و درعینحال هوشمندی خاصی است که لازمه تأثیرگذاری حداکثری هسته معنایی نمایش باشد. لیلی عاج همواره این دو عنصر را در متنها و اجراهایش دارد. اما آنچه در کمیته نان، زنجیره منسجم آن را درهم میریزد، التقاط بیش از اندازه موضوعات غیرمرتبط، چندپارگی جریان اصلی و حوادث پرحاشیه جنبی است که موجب میشود تمرکز از پیگیری روال اصلی داستان، به هم بخورد. بخصوص جابهجایی دو شخصیت و برادر دوقلو در داستان که نه تنها کمککننده و جذابیت ندارد بلکه نقطه اوج ازهم پاشیدگی زنجیره اصلی است که حتی از موضوع کولبران نیز منحرف میشود و آن را تبدیل به یک روایت دورهمی در تقلیل یک موقعیتِ توصیفی میکند. چنین ضعفی، جهت ارزشمند موضوعی نمایش را، آنچنان بیاعتبار میکند که حتی بیش ازآنکه تأثیرگذاری ثمربخش داشته باشد، معکوس عمل میکند. بویژه رخداد نهایی و تکگویی پرده آخر مادر(الهام شعبانی)، تیغ بُرنده رگ نمایش است که نبض حیاتش را ازکار میاندازد.
این کار نمایش را در حد یک واگویی مصیبت و زنجموره، پایین میآورد و چنان مرثیهگوست، که حتی عکس، عمل میکند و ساحت نقد اجتماعی را، با یک ماجرای سطحی تصادف و مردن ناگهان هر سه برادر، تخریب میکند. تمرکز بر کولبران که حتی نام نمایش «کمیته نان» نیز مرتبط با آن است، درحد یک توصیف زبانی با چاشنی آه و شیون، دریک دیالوگ از زبان دختری که کولبر است، محدود میشود و قابلیتِ پرداخت و مواجهه قابل لمس و نزدیکتری را برای تماشاگر ایجاد نمیکند. توازی چند موضوع در راستای حوادث داستان به غنیترشدن و چندلایهشدن متن و اجرا میانجامد اما اگر دراین مهم افراط شود یا موضوعات ارتباطی معنادار وکارکردی و تکمیلی نداشته باشند تبدیل به ضعف بزرگی میشود که قادر نیست جریان داستان را از پرچونگی بیهوده حفظ کند و روبنایی میشود از توسل به یک موضوعیتِ جذاب، اما نابسنده و عقیم و چه بسا ویرانگر.
کمیته نان، متنی آشفته دارد که در اجرا هم به بار نمینشیند و سوژه قابل پرداختِ پرمایه و شریفی را هدر میدهد. صحنهپردازی و میزانسن پردهها، خلاقیت چندانی ندارد، دکور و بازیها در حداقل میزان مقبولیت است. با تمام آنچه اشاره شد، سطح انتظار تماشاگر از توجه و پرداخت مؤثری از وضعیت کولبران، با کمیته نان برآورده نمیشود، با این حال سوژه مورد طرح که از جنس مردم است، قابل احترام است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه