مالیات بر کالا و ناهمگونی در سلیقه
ابراهیم رسام
کارشناس ارشد اقتصادی
یکی از روشهای معمول برای کم کردن بار مالیاتی روی افراد نیازمند این است که ملزومات مورد نیاز آنها را به صورت معاف از مالیات عرضه کنیم یا اینکه نرخ مالیاتی را که روی آنها اعمال میکنیم کمتر از مالیات کالاهای لوکس باشد. اینکه آیا مالیات کالا از این طریق باید به عنوان بخشی از پیشرفت سیستم کلی مالیات در نظر گرفته شود، از موضوعات مورد بحث در امور مالی عمومی است. در یک دنیای درجه دوم، در مواردی که سلایق اجتماعی برای توزیع دوباره از ثروتمند تا فقیر مرتب شده باشند، مالیاتها به نحوی تنظیم شوند که سبب کاهش تقاضا برای کالاهای پرمصرف توسط قشر فقیر و نیازمند نشوند. با وجود این، این توصیه تنها هنگامی به کار میرود که دولت نتواند از مالیات بر درآمد غیرخطی استفاده کند که اگر توزیع دوباره از افراد ثروتمند به فقیر بتواند از طریق مالیات بردرآمد مستقیم و حاملهای آن تحت تأثیر قرار گیرد، تنها نقش اختصاص یافته به مالیات کالا کم کردن محدودیتهای انگیزشی است که در اثر اطلاعات غیرکامل در مورد پرداختکنندگان مالیات ایجاد میشوند. اگر همانطور که در اغلب موارد فرض میشود، مهارت و تلاش کارگر از جمله اطلاعات خصوصی مربوط به پرداختکنندگان مالیات باشد، توزیع مجدد از افراد با میزان مهارت بالا (ثروتمند) به افراد با سطح مهارت پایین (فقیر) نیازمند آن است که مالیاتهای زیادی روی موارد ضروری اعمال شوند چراکه این مالیاتها سبب میشوند افراد با مهارت از کاهش میزان تلاش کاری خود صرفنظر کنند. افراد با سطح مهارت کم از زیاد بودن میزان مالیات بر اقلام ضروری متضرر میشوند اما از بزرگتر بودن محدوده توزیع مجدد درآمد سود خواهند برد چراکه این امر سبب کمرنگ شدن محدودیتهای انگیزشی میشود.
در منابع موجود، این ظن وجود دارد که نقش مالیات بر کالا با فرضیه مدلسازی محدودکننده مرتبط است، براساس این فرضیه مهارت نیروی کار تنها بعدی است که در آن عوامل با هم متفاوت هستند. در حقیقت فراهمآورنده مثالهایی است که در آنها مالیات بر کالای غیرخطی در مواقعی که ناهمگونی در سلیقه مصرف و نیز در مهارت نیروی کار وجود داشته باشد، نقش توزیعکننده دوباره را ایفا میکند، هرچند مالیاتبندی غیرخطی بر درآمد نیز یکی از راههای موجود است. با وجود این در عمل، مالیات بر کالای غیرخطی تنها میتواند روی کالاهای بسیار اختصاصی اعمال شود. بیشتر مالیات بر کالاها بر پایه فروش کلی هستند.
به عنوان مثال، میتوان به مالیات بر ارزش افزوده یا مالیات بر فروش اشاره کرد که مانع از اعمال مالیاتهای غیرخطی میشوند؛ اگر نرخ مالیات با میزان خرید انجام شده تغییر کند، خریداران میتوانند از طریق گروهبندی یا تقسیمبندی تعاملات خود از اعمال مالیات بالاتر جلوگیری کنند.
کارشناس ارشد اقتصادی
یکی از روشهای معمول برای کم کردن بار مالیاتی روی افراد نیازمند این است که ملزومات مورد نیاز آنها را به صورت معاف از مالیات عرضه کنیم یا اینکه نرخ مالیاتی را که روی آنها اعمال میکنیم کمتر از مالیات کالاهای لوکس باشد. اینکه آیا مالیات کالا از این طریق باید به عنوان بخشی از پیشرفت سیستم کلی مالیات در نظر گرفته شود، از موضوعات مورد بحث در امور مالی عمومی است. در یک دنیای درجه دوم، در مواردی که سلایق اجتماعی برای توزیع دوباره از ثروتمند تا فقیر مرتب شده باشند، مالیاتها به نحوی تنظیم شوند که سبب کاهش تقاضا برای کالاهای پرمصرف توسط قشر فقیر و نیازمند نشوند. با وجود این، این توصیه تنها هنگامی به کار میرود که دولت نتواند از مالیات بر درآمد غیرخطی استفاده کند که اگر توزیع دوباره از افراد ثروتمند به فقیر بتواند از طریق مالیات بردرآمد مستقیم و حاملهای آن تحت تأثیر قرار گیرد، تنها نقش اختصاص یافته به مالیات کالا کم کردن محدودیتهای انگیزشی است که در اثر اطلاعات غیرکامل در مورد پرداختکنندگان مالیات ایجاد میشوند. اگر همانطور که در اغلب موارد فرض میشود، مهارت و تلاش کارگر از جمله اطلاعات خصوصی مربوط به پرداختکنندگان مالیات باشد، توزیع مجدد از افراد با میزان مهارت بالا (ثروتمند) به افراد با سطح مهارت پایین (فقیر) نیازمند آن است که مالیاتهای زیادی روی موارد ضروری اعمال شوند چراکه این مالیاتها سبب میشوند افراد با مهارت از کاهش میزان تلاش کاری خود صرفنظر کنند. افراد با سطح مهارت کم از زیاد بودن میزان مالیات بر اقلام ضروری متضرر میشوند اما از بزرگتر بودن محدوده توزیع مجدد درآمد سود خواهند برد چراکه این امر سبب کمرنگ شدن محدودیتهای انگیزشی میشود.
در منابع موجود، این ظن وجود دارد که نقش مالیات بر کالا با فرضیه مدلسازی محدودکننده مرتبط است، براساس این فرضیه مهارت نیروی کار تنها بعدی است که در آن عوامل با هم متفاوت هستند. در حقیقت فراهمآورنده مثالهایی است که در آنها مالیات بر کالای غیرخطی در مواقعی که ناهمگونی در سلیقه مصرف و نیز در مهارت نیروی کار وجود داشته باشد، نقش توزیعکننده دوباره را ایفا میکند، هرچند مالیاتبندی غیرخطی بر درآمد نیز یکی از راههای موجود است. با وجود این در عمل، مالیات بر کالای غیرخطی تنها میتواند روی کالاهای بسیار اختصاصی اعمال شود. بیشتر مالیات بر کالاها بر پایه فروش کلی هستند.
به عنوان مثال، میتوان به مالیات بر ارزش افزوده یا مالیات بر فروش اشاره کرد که مانع از اعمال مالیاتهای غیرخطی میشوند؛ اگر نرخ مالیات با میزان خرید انجام شده تغییر کند، خریداران میتوانند از طریق گروهبندی یا تقسیمبندی تعاملات خود از اعمال مالیات بالاتر جلوگیری کنند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه