«چتری با پروانه‌های سفید» در دست اسپانیایی‌ها


مریم شهبازی
خبر‌نگار‌
میان نویسندگان کودک و نوجوان امروزمان، فرهاد حسن‌زاده از چهره‌های مشهور است؛ نویسنده و روزنامه‌نگاری که جنگ تحمیلی حضوری پررنگ در اغلب نوشته‌هایش دارد. هرچند این میزان توجه عجیب هم نیست چراکه او متولد آبادان است؛ سرزمین نخل‌های بی‌سر و البته نظاره‌گر «حصر آبادان» که طی روزهای نخستین جنگ تحمیلی رخ می‌دهد و وقایع بسیاری دیگر که شاید برای اغلب ما چندان ملموس نباشند. از نقش جنگ بر نوشته‌های این نویسنده و روزنامه‌نگار که برای سال‌ها مسئولیت نشریه «دوچرخه» همشهری را هم برعهده داشته که بگذریم؛ حسن‌زاده در عرصه جهانی هم نویسنده سرشناسی است؛ آن هم در مقایسه با نویسندگانی از کشورهای مختلف. او تا به امروز چندین مرتبه به مرحله نهایی داوری جوایزی همچون «هانس کریستین اندرسن» راه یافته و همچنین به‌عنوان یکی از پنج نویسنده برتر جهان در عرصه ادبیات کودک و نوجوان هم معرفی‌شده و از سوی دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان ibby هم تجلیل شده است، حتی برای دوره‌ای هم کتاب «زیبا صدایم کن» او نامزد فهرست کتاب برای کودکان با نیاز ویژه این دفتر بین‌المللی قرار گرفته که این گویای توجه ویژه‌اش به خلق آثاری با توجه به کودکان مبتلا به شرایط جسمی خاص است. از همین رو ترجمه‌های متعددی از نوشته‌های او به زبان‌های انگلیسی، مالایی، ارمنی، عربی و ترکی استانبولی در دیگر کشورها در اختیار علاقه‌مندان قرارگرفته است. تازه‌ترین کتابی که از این نویسنده ترجمه و عرضه‌شده، کتاب «چتری با پروانه‌های سفید» است که پیش‌تر در بازار نشر خودمان با همراهی انتشارات فاطمی منتشرشده بود.
این کتاب که تصویرگری‌اش را غزاله بیگدلو انجام داده از سوی «لارنس شیمل» نویسنده و مترجم امریکایی به زبان اسپانیولی ترجمه‌ شده؛ آثار این نویسنده امریکایی هم تا به امروز موفق به کسب جوایزی شده‌اند. پیش از آنکه «لامالاتا» ناشر اسپانیایی این داستان را منتشر کند؛ ترجمه‌هایی از «چتری با پروانه‌های سفید» به زبان‌های چینی و کره‌ای انجام ‌شده بود. این کتاب سه داستان موازی را تعریف می‌کند؛ داستان‌هایی که در پایان به هم گره می‌خورند.
آن‌طور که در معرفی خود کتاب در سایت‌های فروش آنلاین آمده ماجرای «چتری با پروانه‌های سفید» از سال نو آغاز می‌شود؛ چیزی تا تحویل سال نو، مریم و برادرش کلی گل روی دستشان مانده و باید زودتر برگردند خانه. آتوسا چند خیابان آن‌طرف‌تر پشت درمانده و خانم خیاط که گوشش کمی فقط کمی سنگین است صدای در را نمی‌شنود تا لباسش را بدهد. اردلان توی آرایشگاه نشسته و دل تو دلش نیست تا زودتر نوبتش شود و برود خانه. شخصیت‌های داستان‌های این کتاب هرکدام با مشکلی روبه‌رو شده‌اند؛ مشکلاتی که شاید چندان مهم به نظر نرسند اما برای شخصیت‌های این کتاب خیلی بزرگ هستند.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7534/19/565389/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها