در باره فیلم «شیشلیک» محمد حسین مهدویان
«شیشلیک» یا لباس جدید پادشاه؟
سحر عصرآزاد
منتقد سینما
«شیشلیک» یک کمدی انتقادی سیاه با محوریت یک اجتماع کوچک ایزوله شده در حومه تهران است که به رویدادهای اجتماعی، سیاسی و... چند دهه اخیر کشور ارجاعات مستقیم میدهد و هاشم را بدل به کاراکتری نمادین و تمثیلی میکند.
فیلمنامه ششمین فیلم سینمایی محمدحسین مهدویان به قلم امیرمهدی ژوله به نگارش درآمده که نویسنده نام آشنایی در حیطه طنز و کمدی بخصوص در مدیوم تلویزیون است. ترکیب مهدویان و ژوله با شمایلی که از آنها در ذهن داریم، در نگاه اول کنجکاوی برانگیز است اما ماحصل این همکاری مطابق با کنجکاوی ایجاد شده نیست.
«شیشلیک» همچون «لاتاری» واجد نوعی اغراق، هیجان زدگی و مستقیم گویی است که این بار بستر کمدی انتقادی را با تکیه بر گرایشهای نویسندهاش انتخاب کرده و واکنش برانگیز است. چراکه جنس قصه، لحن و شیوه روایت امکان عمیق شدن در کنه و ذات این موقعیت تمثیلی و نمادها و ارجاعات را نمیدهد و مخاطب را در سطح و رویه کار نگه میدارد.
اجتماع کوچکی که از دل کارخانه پشم ایران! در حاشیه شهر خلق شده، در عین غیر واقعی بودن تمثیلی از همگان است اما بدون شناسنامه. از دل همین خلق تمثیلی است که اجتماعی به ظاهر متعلق به دهه شصت ترسیم شده که افراطی یا ایزوله بودن آنها برآمده از ایدئولوژی و جهان فکری است که رئیس کارخانه برایشان ساخته است.
در واقع هر رفتار و گفتاری در قالب ایدئولوژی رئیس کارخانه معنا و مفهومی مطلق و غیرقابل نقض پیدا میکند، ایدئولوژی که متمرکز بر تقدیس فقر و گرسنگی است. در چنین جهانی حرف زدن یک دختربچه از کباب شیشلیک، کارکرد افشاگری همان پسرکی را دارد که در قصه «لباس جدید پادشاه» فریاد زد (پادشاه لخت است!) و شکافی در دیوار جهل و خودفریبی آدم بزرگها ایجاد کرد.
نویسنده و فیلمساز هرچند هوشمندانه این الگو را بر بستر قصه خود که ملغمهای از انتقادات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... است، جاری کردهاند اما نتوانستهاند فیلم را از دافعه شعارزدگی، اغراق و مستقیم گویی افراطی نجات داده و به مدد مؤلفههای ژانر آنها را تعدیل کرده و قابل قبول جلوه دهند.
نکته دیگر اینکه فیلم بهجای حرکت طولی، در عرض حرکتی تکراری حول محور شکاف وارد شده به دیوار باور و ایدئولوژی تحمیلی مردم میپردازد و بتدریج کارکرد و جذابیت خود را هم از دست میدهد. درحالیکه اگر روند دراماتیک پیشروندهای برای ایجاد این شکاف در خانواده هاشم و احمد و بتدریج دیگر مردم طراحی شده بود، موقعیت سازیهای جدید و امکان مانور بر لایههای عمیق تری از این قصه تمثیلی را برای مخاطب ایجاد میشد.
«شیشلیک» فیلمی نیست که برای دوستداران «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» همراه با کشف و لذت و جذابیت مضاعف باشد. همانطور که فیلمساز حق دارد خود را در گونههای مختلف محک بزند، مخاطب هم حق دارد او و اثرش را در این قاب نپسندد.
منتقد سینما
«شیشلیک» یک کمدی انتقادی سیاه با محوریت یک اجتماع کوچک ایزوله شده در حومه تهران است که به رویدادهای اجتماعی، سیاسی و... چند دهه اخیر کشور ارجاعات مستقیم میدهد و هاشم را بدل به کاراکتری نمادین و تمثیلی میکند.
فیلمنامه ششمین فیلم سینمایی محمدحسین مهدویان به قلم امیرمهدی ژوله به نگارش درآمده که نویسنده نام آشنایی در حیطه طنز و کمدی بخصوص در مدیوم تلویزیون است. ترکیب مهدویان و ژوله با شمایلی که از آنها در ذهن داریم، در نگاه اول کنجکاوی برانگیز است اما ماحصل این همکاری مطابق با کنجکاوی ایجاد شده نیست.
«شیشلیک» همچون «لاتاری» واجد نوعی اغراق، هیجان زدگی و مستقیم گویی است که این بار بستر کمدی انتقادی را با تکیه بر گرایشهای نویسندهاش انتخاب کرده و واکنش برانگیز است. چراکه جنس قصه، لحن و شیوه روایت امکان عمیق شدن در کنه و ذات این موقعیت تمثیلی و نمادها و ارجاعات را نمیدهد و مخاطب را در سطح و رویه کار نگه میدارد.
اجتماع کوچکی که از دل کارخانه پشم ایران! در حاشیه شهر خلق شده، در عین غیر واقعی بودن تمثیلی از همگان است اما بدون شناسنامه. از دل همین خلق تمثیلی است که اجتماعی به ظاهر متعلق به دهه شصت ترسیم شده که افراطی یا ایزوله بودن آنها برآمده از ایدئولوژی و جهان فکری است که رئیس کارخانه برایشان ساخته است.
در واقع هر رفتار و گفتاری در قالب ایدئولوژی رئیس کارخانه معنا و مفهومی مطلق و غیرقابل نقض پیدا میکند، ایدئولوژی که متمرکز بر تقدیس فقر و گرسنگی است. در چنین جهانی حرف زدن یک دختربچه از کباب شیشلیک، کارکرد افشاگری همان پسرکی را دارد که در قصه «لباس جدید پادشاه» فریاد زد (پادشاه لخت است!) و شکافی در دیوار جهل و خودفریبی آدم بزرگها ایجاد کرد.
نویسنده و فیلمساز هرچند هوشمندانه این الگو را بر بستر قصه خود که ملغمهای از انتقادات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... است، جاری کردهاند اما نتوانستهاند فیلم را از دافعه شعارزدگی، اغراق و مستقیم گویی افراطی نجات داده و به مدد مؤلفههای ژانر آنها را تعدیل کرده و قابل قبول جلوه دهند.
نکته دیگر اینکه فیلم بهجای حرکت طولی، در عرض حرکتی تکراری حول محور شکاف وارد شده به دیوار باور و ایدئولوژی تحمیلی مردم میپردازد و بتدریج کارکرد و جذابیت خود را هم از دست میدهد. درحالیکه اگر روند دراماتیک پیشروندهای برای ایجاد این شکاف در خانواده هاشم و احمد و بتدریج دیگر مردم طراحی شده بود، موقعیت سازیهای جدید و امکان مانور بر لایههای عمیق تری از این قصه تمثیلی را برای مخاطب ایجاد میشد.
«شیشلیک» فیلمی نیست که برای دوستداران «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» همراه با کشف و لذت و جذابیت مضاعف باشد. همانطور که فیلمساز حق دارد خود را در گونههای مختلف محک بزند، مخاطب هم حق دارد او و اثرش را در این قاب نپسندد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه